استاد گروه جغرافیای انسانی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران ، afrakhtehh@yahoo.com
چکیده: (2895 مشاهده)
جغرافیای اقتصادی در جهان، از آغاز تا کنون پارادایمهای متفاوتی را وفق نیاز زمان تجربه کرده است. یکی از پارادایمهایی که به طورعمیقی به ویژه در ایران مرسوم شده و تداوم دارد، پارادایم تحلیل فضایی است که در آن متغیرهای" موقعیت مکانی"، "دسترسی"و " وفور منابع طبیعی"، از عوامل اصلی رشد اقتصادی نواحی تلقی میشوند. هدف مقاله حاضر، نگاهی انتقادی به دیدگاه تحلیل فضایی در جغرافیای اقتصادی از منظر جغرافیای اقتصادی رابطهای است. در این مقاله از منطق رئالیسم انتقادی استفاده شده است. بنا بر ماهیت تحقیق، اطلاعات مورد نیاز به روش اسنادی جمعآوری شده است و دو نوع نمونه به عنوان مصداق معرفی شده و در آنها دادههای مورد نیاز تحقیق جمعآوری شده است. یکی از این نمونهها، استان خوزستان و استان یزد به عنوان"نواحی مختلف درسیستم سیاسی- نهادی واحد"، و دیگری ناحیه "نوگالس آریزونا"، در ایالات متحده و " نوگالس سونورا"در کشور مکزیک به عنوان" نواحی واحد در نظامهای سیاسی- نهادی مختلف" است. در تبیین دادههای جمعآوری شده از تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه نشان میدهد که موقعیت مکانی و ماهیت ذاتی نواحی و منابع طبیعی، تعیین کننده نقش اقتصادی نواحی نیست. زیرا ناحیه، بازیگر اقتصادی نیست و مجاورت جغرافیایی در هر شرایطی به توسعه اقتصادی منجر نمیشود. نمونههای خوزستان، یزد و نوگالس سونورا، حاکی از آن است که به رغم ویژگیهای اکولوژیکی مشابه، نتایج اقتصادی یکسانی حاصل نمیشود زیرا توسعه اقتصادی محصول درهم تنیدگی غیر تجاری محل، تکنولوژی و سازمان(تثلیث مقدس) است. به همین دلیل، نوگالس آریزونا که از نظر اکولوژیکی، شرایطی مشابه نوگالس سونورا دارد، ولی به دلیل وجود درهم تنیدگی های غیر تجاری محل، تکنولوژی و سازمان، از توسعه اقتصادی به مراتب بالاتری برخوردار است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1400/9/27 | پذیرش: 1400/9/10