بایستگی استفاده از دانشهای نوین ادبی در ارزیابی متون قرآنی و نوشتههای برآمده از معارف قرآنی در جهان امروز بر پژوهشگران مسلمان آشکار و گریزناپذیر است. در پژوهش حاضر ساختار قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری با استفاده از نظریه ریختشناسی پراپ تحت ارزیابی قرار گرفته است. برای رسیدن به نتیجهای مناسبتر، این قصه به چهار داستان بخش شده و شخصیتها و خویشکاریهای آنها در هر داستان هدف تحلیل انتقادی قرار گرفته است. شمارگان شخصیتهای قصه و چگونگی خویشکاریهای آنها تطابق ساختاری این قصه را با نظریه پراپ و تبصرههای نظریه او بهروشنی نشان میدهد. حرکتهای سه داستان از چهار داستانِ این قصه از الگوهای حرکتی ششگانه پراپ پیروی کرده است؛ تنها در داستان دوم این قصه حرکتی دومقطعی دیده میشود که با الگوهای حرکتی پراپ همخوانی ندارد و حرکت تازهای بهشمار میرود. پراپ در آرای خود به ریشههای دینی قصهها توجه زیادی داشته و نظریه ریختشناسی او در مطالعه قصه یوسف(ع) بسیار کارگر افتاده است. ازآنجاکه پراپ به ساختارها توجه داشته نه روساختها و جزئیات کمّیتزای قصهها، آرای او در مطالعه قصههایی غیر از قصههای پریان نیز کارگشاست. نگارنده در پایان پیشنهاد میکند، با بهرهگیری از آرای پراپ، همه قصههای قرآنی و تفاسیر این قصهها ارزیابی ساختاری شوند تا ساختار بنیادین این قصهها به دست آید.
Heydari M. The Morphology of Joseph’s (pbuh) Tale in the Translation of Tafsir-e-Tabari. Persian Language and Literature 2016; 23 (79) :141-168 URL: http://jpll.khu.ac.ir/article-1-2390-fa.html
حیدری مرتضی. ریختشناسی قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری. زبان و ادبيات فارسی. 1394; 23 (79) :141-168