13 نتیجه برای ایران
حسنعلی فرجی سبکبار،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1391 )
چکیده
توزیع فضایی سکونتگاههای روستایی در ایران متعادل نمیباشد. این مقاله به بررسی و کشف الگوی فضایی سکونتگاههای روستایی براساس شاخصهای مختلف و نیز ارائه مدلی برای تحلیل و الگوسازی مطالعه نابرابریهای فضایی میپردازد. برای انتخاب واحدهای پایه از نظریه MAUP که توسط اوپن شاو ارائه شده، استفاده شد. براساس این نظریه مناطقی که برای تلفیق دادهها انتخاب میشوند اختیاری است. در این زمینه دو موضوع مطرح میباشد یکی انتخاب مقیاس تلفیق و دیگری نحوه تلفیق میباشد. برای مدلسازی و انتخاب واحدهای پایه از مدل شش ضلعی استفاده شده است که در جغرافیا سابقه طولانی دارد. برای الگوسازی اختلافات فضایی از شاخصهای عمومی و محلی خودهمبستگی فضاییاستفاده شده است. درسطح عمومی از شاخص I موران و در سطح محلی از شاخصهای LISA استفاده شده است. شاخصهای محلی الگوی فضایی و به عبارتی محلی خوشهها را نشان میدهند. تحلیل و یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که از نظر شاخصهای مختلف مورد مطالعه، نابرابریهای فضایی وجود دارد ولی در مورد هر شاخص این الگو ممکن است متفاوت باشد.
محسن سرتیپی پور،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1391 )
چکیده
استقرار و بر پا نمودن سکونتگاهها در طول تاریخ از طریق برقراری و تعامل سازنده انسان با محیط شکل گرفته و فراز و فرود شهرها و روستاها در طول تاریخ متأثر از میزان عمل نمودن به چنین تعامل و ارتباطی بوده است. روستاهای ایران از مهمترین مصداقهای ارتباط سازنده و منطقی انسان و محیط محسوب می شوند که سکونت گزینی بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در آن ها شاهدی بر این موفقیت بوده است. سکونت حدود 70% جمعیت کشور در روستاها در سال 1335 موید این ارتباط است و وجه مشخصه محیطی مکانی شمار بسیاری از شهرهای امروز که روستاهای گذشته بودهاند شاهد دیگری بر این ویژگی است. مروری بر معماری و بافت سکونتگاهی روستاهای ایران تا قبل از دوران معاصر موید ویژگیهایی از پایداری مکانی است که تأمل در آن میتواند به حل برخی مشکلات سکونتگاهی که امروزه مبتلابه معماری، شهرسازی و روستاسازی است کمک نماید. مقاله پیش روی بر این بنیان استوار است که کالبد روستا متأثر از حکمت محیط و مکان، با ماهیتی جامع و چندبعدی، اجزاء به هم پیوسته و مرتبطی است که مسکن و بافت از پیوند و همبستگی و تعامل منطقی و هدفمند آنها شکل میگیرد. تحقیق حاضر با هدف شناخت و تحلیل عنصرهای محلی در معماری مسکن روستایی، با استفاده از مطالعات و سوابق موجود، بر تشابهات و تباینهای تاریخی و موجود مسکن روستایی در مناطق مختلف کشور تأکید دارد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی است و دادهها از طریق مستندات کتابخانهای و آمارهای رسمی تهیه شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که نخست مساکن بومی روستایی ایران دارای چهار الگوی کلی با تفاوتهای مشخص است. سپس استانهای گیلان، مازندران، همدان و یزد در زمینه وجه کالبدی مسکن روستایی از سطح بالاتری نسبت به سایر استانها برخوردارند و در نهایت مساکن روستایی استانهای یزد، اصفهان و تهران از امکانات رفاهی و آسایشی بیشتر برخوردارند و مساکن روستایی استان سیستان و بلوچستان در مجموع سختترین شرایط را دارند.
حسنعلی فرجی سبکبار، نادر ملایی، بهرام هاجری،
دوره 4، شماره 11 - ( 2-1394 )
چکیده
مسئله ی اشتغال و به طور کلی نیروی انسانی در مسائل اقتصادی، جایگاه ویژه ای دارد. در اقتصاد ایران، اشتغال از دغدغه های اصلی سیاست گذاران اقتصادی است. تجزیه و تحلیل روند اشتغال و ساختار آن در سطح کشور و مناطق مختلف آن، مستلزم شناخت دقیق استعدادها و توان بالقوه ی بخش ها و ترکیب آن در مناطق است تا بتوان برنامه ریزی و اشتغال زایی متوازن و متعادلی را در هر یک از بخش ها و مناطق محقق ساخت. هدف از این تحقیق، شناخت وضعیت بخش ها و گروه های عمده فعالیت های اقتصادی در مناطق روستایی کشور می باشد. جامعه آماری پژوهش، 394 شهرستان کشور بوده است که آمار و اطلاعات آن از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 استخراج شده و با استفاده از تکنیک ضریب مکانی (LQ)، بخش های پایه که صادر کننده ی نیروی شاغل بوده اند، مشخص گردیده است. نتایج حاکی از آن است که در بخش کشاورزی، غرب و شمال غرب کشور و جنوب شرق از نواحی پایه ای می باشد. در بخش صنعت نیز نواحی مرکزی، شمال و بخشی از جنوب کشور صادر کننده نیروی کار به نواحی دیگر می باشد. بخش خدمات در مناطق مرکزی، شمال شرقی و غربی و جنوب کشور از نواحی پایه است که این نواحی به عنوان صادر کننده نیروی کار خدماتی شناخته می شود.
حسن افراخته، محمد حجی پور،
دوره 4، شماره 14 - ( 11-1394 )
چکیده
برقراری توازن و رسیدن به تعادل در بین مناطق، به عوامل عدیدهای بستگی دارد که ثروت و قدرت از مهمترین آنها بهشمار میرود. هندسهی توزیع و ترسیب این دو عامل، تحت امر جریان اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا شکل میگیرد. با توجه به نقش بنیادین رویکرد اقتصاد سیاسی در تولید فضا و ایجاد ناهمسانی فضایی، در این تحقیق تلاش شده است تحلیلی فضایی از رویکرد اقتصاد سیاسی حاکم بر ایران در دههی اخیر صورت پذیرد و ضمن ارزیابی توازن منطقهای کشور، چگونگی نقشیابی اقتصاد سیاسی فضا بر نامتعادلسازی منطقهای در ایران تبیین و تشریح شود. تحقیق حاضر با روشی توصیفی – تحلیلی و همبستگی صورت گرفته است و دادههای مورد نظر در قالب 28 شاخص و متغیر برای دورهی آماری 93-1384 از مطالعات اسنادی تهیه شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نقشههای توزیع درصدی در محیط نرمافزار GEO DaTM، روشهای تصمیمگیری چندمعیاره TOPSIS و COPRAS، آماره موران محلی در محیط GIS 10 و رگرسیون خطی در SPSS استفاده شده است. نتایج نشان داد در جریان توزیع قدرت و ثروت کشور بین مناطق، گرایش و ساخت تکقطبی در اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا وجود دارد. همچنین رویکرد فضایی اقتصاد سیاسی، منجر به پایابی نابرابری منطقهای و شدت بخشی به نامتوازنی فضایی شده است که در نتیجهی آن، یک قطب و خوشه برخوردار از مواهب اقتصادی – اجتماعی در فضای سرزمینی متشکل از مناطق تهران، البرز و اصفهان پدیدار شده است.
سعید ملکی، سیدرضا حسینی کهنوج، الهام ویسی، پیروز رحمانی لیر،
دوره 5، شماره 15 - ( 2-1395 )
چکیده
سکونتگاههای روستایی به عنوان چشمانداز فرهنگی، حاصل از تعامل بین انسان و محیط در طی فرآیندهای متأثر از عوامل و نیروهای درونی و بیرونی دچار تغییر و تحولاتی در بافت کالبدی – فضایی (خصوصاً در ابعاد مسکونی) خود شده است؛ این امر موجب پدید آوردن مسائل و نارساییهای بسیاری برای زیست و ادامه سکونت در این فضاها شده است. در این راستا پژوهش حاضر، با استفاده از روشهای اسنادی- تحلیلی و رویکرد کاربردی حاکم بر آن، به دنبال روشن ساختن تفاوتهای منطقهای و سطحبندی نواحی همگن در زمینه ابعاد گوناگون مسکن (بهداشتی- درمانی، زیربنایی-رفاهی، تسهیلات و تأسیسات، استحکام و سازه) در مناطق روستایی ایران بوده است. برای این منظور، از روشهای تحلیل عاملی و تکنیک تصمیمگیری چندمعیاره تاپسیس فازی برای وزندهی و برای تفسیر نتایج، به تهیه نقشههای مربوطه با از سیستم اطلاعات جغرافیایی اقدام شد. نتایج پژوهش نشان داد؛ مناطق روستایی استانهای مازندران (467/0)، اصفهان (464/0)، البرز (455/0) و تهران (449/0) بالاترین سطح برخورداری و مناطق روستایی استانهای سیستان و بلوچستان (265/0)، خراسان جنوبی (267/0)، هرمزگان (267/0) و کرمان (270/0) در پایینترین سطح از حیث برخورداری از شاخصهای مسکن روستایی قرار دارد. همچنین استانهای کشور در زمینهی شاخصهای ذکر شده، تفاوت معناداری با یکدیگر دارند و سطح برخورداری استانها در این زمینه با یکدیگر برابر نیست؛ بنابراین لازم است در جهت هدایت توسعهی آتیه این روستاها به سوی توسعهای پایدار و رهایی از مشکلات موجود، برنامهریزیهای مؤثر و عملی در جهت بهبود وضعیت توزیع فضایی مسکن در این سکونتگاهها انجام گیرد و مناطق سطوح پایین نسبت به مناطق سطوح بالاتر، بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
یاسر فیض آبادی، شبنم زاهدی،
دوره 7، شماره 24 - ( 6-1397 )
چکیده
سال 1990 در گزارش برنامه عمران ملل متحد، شاخص مرکب توسعه انسانی موسوم به HDI توسط کارشناسان آن سازمان مطرح شد. این شاخص از ترکیب شاخصهای امید به زندگی، باسوادی و درآمد سرانه بهدست میآید و در محاسبه آن از حداقل، حداکثر و نسبت بین آنها استفاده میشود. در مقاله حاضر شاخص توسعه انسانی مناطق روستایی استانهای ایران در دو مقطع 1384 و 1394 به دو روش سازمان ملل و منطق فازی محاسبه و نتایج حاصله مورد ارزیابی و مقایسه قرار میگیرد. بر اساس شاخص توسعه انسانی محاسباتی در هر دو مقطع 1384 و 1394 استانهایی نظیر تهران، گیلان، اصفهان و فارس بهترین رتبهها و استانهایی نظیرکهگیلویه و بویراحمد، کردستان و سیستان و بلوچستان بدترین رتبهها را با استفاده از هر دو روش داشته است. رتبهبندی مؤلفههای تشکیل دهنده شاخص توسعه انسانی نیز موید نتایج حاصله است. به دلیل اینکهدر روش دوم فازی مقدار ماکسیمم و مینیمم شاخصها بر اساس اطلاعات استانها جمعآوری شده، رتبه شاخص توسعه انسانی محاسباتی بر اساس روش فازی نسبت به روش سازمان ملل واقعبینانهتر به نظر میرسد. همچنین علیرغم تحولات صورت گرفته پس از یک دهه در روستاها، هنوز این شاخص مطلوب نیست ولی در مقایسه با سال 1384 بهبود یافته است، به طوری که استان سیستان و بلوچستان با حدود 15 درصد بیشترین و استان تهران با حدود 3 درصد کمترین نرخ رشد را در شاخص توسعه انسانی داشته که به وضوح حکایت از کمتر شدن اختلاف توسعهای بین مناطق دارد. به علاوه نتایج نشان میدهد که مناطق روستایی استانهای مرزی کشور دارای توسعه انسانی بهمراتب پایینتری نسبت به استانهای مرکزی کشور هستند. بنابراین توجه به مناطق روستایی مرزی در برنامهریزیهای کلان منطقهای ضروری است.
سیاوش جانی،
دوره 7، شماره 25 - ( 9-1397 )
چکیده
با عنایت به اهمیت توزیع مناسب درآمد در بخش روستایی کشور، در این مطالعه رابطه تخصیص منابع بین بخش های اصلی اقتصاد (کشاورزی، صنعت و خدمات) و توزیع درآمد روستایی در ایران به تفکیک استانهای محروم، برخوردار و نیمه برخوردار طی دوره (1393-1386) در قالب دادههای پانلی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از برآورد الگو برای مناطق نیمه برخوردار نشان داد که انتقال سهم ارزش افزوده خدمات به بخش کشاورزی و صنعت و همچنین انتقال سهم ارزش افزوده بخش صنعت به بخش کشاورزی موجب کاهش نابرابری درآمد روستایی و انتقال سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی و صنعت به خدمات موجب افزایش نابرابری درآمد روستایی است. این در حالی است که نتایج الگو در مناطق محروم و برخوردار حاکی از آن بود که تغییر در سهم ارزش افزوده بخشهای اقتصادی استان ها بر نابرابری درآمد روستایی مناطق مذکور تأثیر معنیداری ندارد. بررسی نتایج دلالت بر آن داشت که افزایش سهم بخش کشاورزی در مناطق نیمه برخوردار موجب کاهش نابرابری روستایی است. همچنین تأکید بر افزایش سهم بخش کشاورزی در مناطق محروم در صورتی به کاهش نابرابری درآمد روستایی منجر میشود که برخورداری این مناطق از امکانات افزایش یابد و در نهایت نتایج حاکی از آن بود که در مناطق برخوردار، تأکید بر افزایش سهم بخش کشاورزی موجب کاهش نابرابری درآمد روستایی نمی شود.
علیرضا علی پور، سیدحبیب اله موسوی،
دوره 7، شماره 26 - ( 11-1397 )
چکیده
مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش غیر کشاورزی و فعالیت آنها در مشاغل شهری از نشانههای بارز تغییر و تنوع در روابط کار در بخش کشاورزی محسوب میشود که به میزان قابل توجهی تحت تأثیر عوامل اقتصادی قرار میگیرد. در این مطالعه، به بررسی تأثیر رشد بخش غیر کشاورزی بر مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی در ایران پرداخته شد. برای این منظور، در ابتدا با استفاده از روش موندلاک میزان مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی ایران به بخشهای غیر کشاورزی در بازه زمانی 1391-1353 محاسبه شد. سپس، با استفاده از مدل خودتوضیح با وقفههای گسترده عوامل مؤثر بر مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که به طور متوسط در هر سال بیش از 3 درصد از نیروی کار بخش کشاورزی به سایر بخشهای اقتصادی مهاجرت مینمایند. همچنین، در کوتاهمدت، با رشد درآمدهای بخش غیر کشاورزی میزان مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی افزایش مییابد. با این وجود، در بلندمدت، میزان مهاجرت نیروی کار از بخش کشاورزی با افزایش اختلاف درآمدهای شهری و روستایی به طور معناداری تحت تأثیر قرار میگیرد. لذا میبایست به منظور جلوگیری از معایب مهاجرت بیش از ظرفیت موجود برای نیروی کار بخش کشاورزی، در کوتاهمدت تضمین و تقویت درآمدهای بخش کشاورزی و در بلندمدت ایجاد توازن منطقی میان دستمزدهای شهری و روستایی در دستور کار سیاستگذاری قرار گیرد.
مرضیه هادی پور، حسنعلی فرجی سبکبار، فضیله داورخانی، احمد رومیانی،
دوره 9، شماره 32 - ( 6-1399 )
چکیده
بحـث اشتغال از مهمترین مباحث مورد توجه درکشورها در حال توسعه و توسعهنیافته محسـوب میشود و مقولهای اقتصـادی، اجتماعی و سیاسی است که باید به آن توجه ویژه شود. از آنجا که نیروی انسانی یکی از مهم ترین و اساسیترین عوامل تولید محسوب میگردد، از طریق مشارکت در تولید چه به لحـاظ فیزیکی(نیروی کار) و چه به لحاظ فکری، مدیریتی و تکنولوژیکی میتواند نقش بسیار برجستهای را در رونـد تولیـد ایفـا نماید، بنابراین لازم است که زمینههای اشتغال نیروی انسانی را فراهم آورد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل فضایی و تعیین جایگاه هر یک از (شهرستانهای )کشور به لحاظ بهرمندی از شاخصهای اشتغال زنان و تبیین میزان شکاف بین مناطق کشور در زمینهی بهرهمندی از شاخصهای مذکور انجام شده است. نوع تحقیق کاربردی و روش مورد استفاده توصیفی- تحلیلی و برای گردآوری اطلاعات از مطالعات کتابخانهای و میدانی بهره گرفته شده است. در این تحقیق شهرستانهای کشور مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای ارزیابی از 6 شاخص در قالب 2 مولفه استفاده شده است و برای تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات از سیستم دانش بنیان با استفاده از منطق فازی و نرمافزار متلب و نرمافزارArcGIS بهره گرفته شد. نتایج نشان میدهد که بین استانها و شهرستانهای کشور از لحاظ بهرهمندی از شاخصهای اشتغال زنان نابرابری و شکاف زیادی وجود دارد به طوری که از یک سو، مشارکت اقتصادی زنان با 21/44 درصد در 168 شهرستان در وضعیت خوب و رو به بهبود قرار دارند و از سوی دیگر، بالابودن نرخ بیکاری زنان در استانهای کشور از نظم خاصی پیروی نکرده و هرجا شرایط برای کار و اشتغال فراهم بوده است از نرخ بالایی برخوردار شده است که بخشهایی از سیستان در درجه پایین مشارکت اقتصادی و لکههایی از غرب،کرمانشاه، لرستان و جنوب غرب، در درجه دوم قرار دارند. درجه مشارکت اقتصادی در خوش بینانهترین حالت شامل اصفهان، یزد، خراسان جنوبی و لکههایی از بوشهر و هرمزگان و جزایر جنوبی از مشارکت بالایی برخوردار بوده که شرایط خاص اقتصادی این مناطق در این امر دخیل است.
محمدرحیم رهنما، مهدی بازرگان،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
ظرفیت مدلسازی مکانی در GIS اهمیت فراوانی در درک تفاوت توزیع جغرافیایی بیماریهای واگیردار و عفونی و نیز مطالعات اپیدمیولوژیکی و بهداشت جامعه دارد. یکی از این بیماریهای واگیردار و عفونی در قرن 21، ویروسکرونا (کووید-19) است که از اواخر دسامبر سال 2019 به صورت شیوع پنومونی از ووهان چین به سراسر جهان در حال گسترش است. از این رو بررسی جغرافیایی این بیماری در جهت کنترل و پیشگیری آن امری ضروری است؛ بنابراین در پژوهش کاربردی و توصیفی- تحلیلی حاضر، با استفاده از آمار فضایی به مدلسازی پخشفضایی اپیدمیولوژی ویروسکرونا درروستاها و شهرهای کشور به صورت توزیع منطقهای و استانی کشور پرداخته است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر، 31 استان کشور است که دادههای مبتلایان به ویروسکرونا در بازه زمانی 3 اسفند 1398 الی 3 فروردین 1399 (21638 نفر) و با استفاده از نرمافزار ArcGIS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از کاربرد شاخص موران دربارۀ توزیع فضایی ویروسکرونا در تاریخ 3 اسفند 98، مقدار z-score برابر 485/1 و الگوی آن از نوع تصادفی بوده اما در تاریخ 3 فروردین 99، مقدار z-score برابر 039/3 و خوشهای بودن توزیع بیماری را در نواحی کشور نشان میدهد. تحلیل خودهمبستگی فضایی براساس فاصله نشان میدهد که در فاصله 8/383 کیلومتری از استان قم، ضریبموران برابر 136627/0 و مثبت است؛ اما در فاصله 6/762 کیلومتری از استان قم، ضریبموران برابر 040246/0- و منفی بدست آمده و بیانگر این است که از این فاصله به بعد، تعداد مبتلایان به کرونا کاهش یافته است. همچنین تحلیل لکههای داغ در خصوص تعداد مبتلایان به ویروسکرونا نشان داد که استانهای (قم، تهران، گلستان، سمنان، اصفهان، مازندران و البرز) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری بالا، در خوشههای داغ و استانهای (بوشهر، ایلام و کرمانشاه) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری کمتر، در خوشههای سرد قرار دارند. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که مهمترین عامل جغرافیایی انتشار ویروسکرونا در کشور، فاصله و مجاورت مکانی استانهای درگیر با این بیماری بوده و از الگوی پخش فضایی سازشپذیر تبعیت میکند.
حسین ربیعی، مریم تکروستا،
دوره 10، شماره 37 - ( 9-1400 )
چکیده
ایران بعد از پیروزی انقلاب از سوی کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا تحت تاثیر تحریمهای بسیاری قرار گرفته است که اقتصاد کشور به ویژه اقتصاد روستایی را تضعیف نموده است. هدف از این تحقیق بررسی اثرات تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران بر اقتصاد روستایی در بازه زمانی 1391 -1397 است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از دادههای مرکز آمار جمهوری اسلامی ایران در این بازه زمانی بهره گرفته شد. یافتههای تحقیق نشان میدهد که تحریمها دارای تاثیرات قابل توجهی بر بعد اقتصادی به ویژه در بخش کشاورزی و درآمدی است. این اقدامات سبب شده است تا بخش کشاورزی که منبع اصلی درآمدی مردم روستایی است با کاهش روبرو گردد و از این رو شکاف درآمدی بین بخش شهری و روستایی در این دوره زمانی افزایش یابد. البته در سال 1392 به علت برجام میتوان روند رو به بهبودی در شرایط موجود را مشاهده نمود. بعد از این سال به علت تحریمهای ایالات متحده شرایط مانند قبل بحرانی گردیده است. نتایج تحقیق نشان داد بخش کشاورزی دارای بیشترین تاثیرپذیری از تحریمها بوده و روند سرمایه گذاری از سال 90 تا 98 نشان میدهد که تحت تاثیر شوکهای برونزای اقتصادی که مهمترین آن تحریمها بوده است، رشد سرمایه گذاری اعم از دولتی و خصوصی کاهش یافته است. از اینرو، تدوین برنامههایی به منظور کاهش اثرات تحریمها بر اقتصاد روستایی و مهاجرت روستاییان به نواحی شهری ضروری است. بعلاوه با توجه به اهمیتی که نواحی روستایی برای امنیت غذایی دارد به حمایت های ویژه اقتصاد کشاورزی در نواحی روستایی نیاز دارد.
حسین کریمزاده، عقیل خالقی، احد بشیری،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده
تحقیق حاضر به تحلیل تغییرات ساختار اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی (کشاورزی، صنعت و خدمات) در مناطق روستایی استانهای کشور بـا بهکارگیری رهیافت تغییر سهم و ضریب مکانی طی دورە (1395-1390) و با استفاده از آمار مرکز آمار ایران پرداخته است. نتایج نشان میدهد در سال 1395 تعداد کل شاغلین مناطق روستایی کشور نسبت به سال 1390 مقدار 226590 نفر افزایش داشته است که بر اساس محاسبه سهم اشتغال، سهم بخش کشاورزی، حدود 1/0 درصد کاهش داشته است؛ در بخش صنعت، سهم اشتغال 6/2 درصد بوده و رشد منفی داشته است و همچنین بخش خدمات با افزایش سهم حدود 7/2 درصدی روبرو بوده است. نتایج ضریب مکانی بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات نشان میدهد در سال 1395، مناطق روستایی 13 استان در بخش «کشاورزی»، مناطق روستایی 16 استان در بخش «صنعت» و مناطق روستایی 16 استان در بخش «خدمات»، دارای فعالیت پایهای هستند. عنصر رشد نسبی بخشهای اقتصادی در کل اقتصاد مرجع یا اثر ترکیب صنعتی (IS) نشان میدهد طی دوره موردمطالعه، سهم اشتغال بخش کشاورزی کاهش یافته و از 4/50 درصد به 3/50 درصد رسیده است. اثر سهم رقابتی (RS)، نشان میدهد در بخش کشاورزی استانهای هرمزگان، کرمان و خوزستان، در بخش صنعت استانهای هرمزگان و البرز و در بخش خدمات استان خراسان جنوبی بهترین عملکرد را داشته اند. بررسی عنصر اشتغال کل (TS) نشان میدهد بخش های کشاورزی و صنعت در مناطق روستایی کشور به لحاظ اشتغال فاقد مزیت نسبی هستند.
آقای محمد حسن اختیارزاده، دکتر مهدی رحیمیان، دکتر سعید غلامرضایی، دکتر محسن عارف نژاد،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
هدف: با توجه به نیاز کشور به تولیدات دامی ایجاد و توسعه واحدهای پرورش گاو شیری در کشور بسیار ضروری است. از طرفی چالشهای عدیدهای در زنجیره تولید ارزش این بخش وجود دارد. هدف پژوهش حاضر شناسایی چالشهای زنجیره تولید ارزش گاو شیری است.
روش پژوهش: این پژوهش کمی از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ میزان کنترل متغیرها میدانی و از لحاظ نحوه گردآوری دادهها توصیفی است. ابزار پژوهش پرسشنامه محققساخت بود. جامعه آماری متخصصان، فعالان و صاحبنظران بخش تولید گاو شیری در ایران بودند. پایایی و روایی پرسشنامه به ترتیب با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و روش اعتبار محتوایی مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.
یافتهها: بر اساس نتایج، مهمترین چالشها بهترتیب تأمین منابع مالی، چالشهای مربوط به مراکز اصلاح نژاد و چالشهای اداری و سازمانی (رتبههای اول تا سوم) میباشند. چالشهای زیستمحیطی، چالشهای مراکز عرضه و فروش تولیدات گاوداری و چالشهای صنایع تبدیلی و فرآوری محصولات دامی در رتبههای آخر (دوازدهم تا چهاردهم) این دستهبندی قرار دارند.
نتیجهگیری: در تمامی چالشها میانگین رتبهای هر دسته چالش از مقدار حد وسط آن بیشتر و اختلاف میانگین در همه چالشها با مقدار حد وسط از نظر آماری معنیدار است.