538 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
محمدرحیم رهنما، مهدی بازرگان،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
ظرفیت مدلسازی مکانی در GIS اهمیت فراوانی در درک تفاوت توزیع جغرافیایی بیماریهای واگیردار و عفونی و نیز مطالعات اپیدمیولوژیکی و بهداشت جامعه دارد. یکی از این بیماریهای واگیردار و عفونی در قرن 21، ویروسکرونا (کووید-19) است که از اواخر دسامبر سال 2019 به صورت شیوع پنومونی از ووهان چین به سراسر جهان در حال گسترش است. از این رو بررسی جغرافیایی این بیماری در جهت کنترل و پیشگیری آن امری ضروری است؛ بنابراین در پژوهش کاربردی و توصیفی- تحلیلی حاضر، با استفاده از آمار فضایی به مدلسازی پخشفضایی اپیدمیولوژی ویروسکرونا درروستاها و شهرهای کشور به صورت توزیع منطقهای و استانی کشور پرداخته است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر، 31 استان کشور است که دادههای مبتلایان به ویروسکرونا در بازه زمانی 3 اسفند 1398 الی 3 فروردین 1399 (21638 نفر) و با استفاده از نرمافزار ArcGIS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از کاربرد شاخص موران دربارۀ توزیع فضایی ویروسکرونا در تاریخ 3 اسفند 98، مقدار z-score برابر 485/1 و الگوی آن از نوع تصادفی بوده اما در تاریخ 3 فروردین 99، مقدار z-score برابر 039/3 و خوشهای بودن توزیع بیماری را در نواحی کشور نشان میدهد. تحلیل خودهمبستگی فضایی براساس فاصله نشان میدهد که در فاصله 8/383 کیلومتری از استان قم، ضریبموران برابر 136627/0 و مثبت است؛ اما در فاصله 6/762 کیلومتری از استان قم، ضریبموران برابر 040246/0- و منفی بدست آمده و بیانگر این است که از این فاصله به بعد، تعداد مبتلایان به کرونا کاهش یافته است. همچنین تحلیل لکههای داغ در خصوص تعداد مبتلایان به ویروسکرونا نشان داد که استانهای (قم، تهران، گلستان، سمنان، اصفهان، مازندران و البرز) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری بالا، در خوشههای داغ و استانهای (بوشهر، ایلام و کرمانشاه) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری کمتر، در خوشههای سرد قرار دارند. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که مهمترین عامل جغرافیایی انتشار ویروسکرونا در کشور، فاصله و مجاورت مکانی استانهای درگیر با این بیماری بوده و از الگوی پخش فضایی سازشپذیر تبعیت میکند.
حسین کریم زاده، عقیل خالقی، رباب نقی زاده،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
در شیوع ویروس کرونا، بین جمعیت روستایی- شهری و سکونتگاههای روستایی و شهری تفاوت ویژهای دیده نمیشود. با این حال، به عنوان یک بحران، ویروس کرونا، تأثیر منفی در اقتصاد روستایی داشته و یا میتواند محرک مهم برای نوآوری در مشاغل جدید در نواحی روستایی باشد. در محیطهای مختلف جغرافیایی، ادراک و شناختهای متفاوتی نسبت به این ویروس دیده میشود. با توجه به هدف تحقیق مبنی بر تحلیل ادراک محیطی جامعه روستایی از شیوع ویروس کرونا در قلمرو جغرافیای رفتاری، تحقیق حاضر در پی کشف و شناخت نقشههای ذهنی جامعه روستایی بخش مرکزی شهرستان ورزقان و ادراکات آنهاست. بر اساس هدف، کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری دادهها، پیمایشی از نوع آمیخته (ترکیبی) است. روش «طراحی اکتشافی (مدل توسعه ابزار)» در این تحقیق استفاده شده است. در فاز یک با استفاده از روش «توصیف ضخیم» (فراتر از توصیف و مشاهده برای بیان ظهور رفتار خاص در جامعه) و به کمک نرمافزار مکسکیودا توصیفی عمیق از تجربیات افراد مطلع محلی گردآوری شد و به مشاهده ژرف و لایهلایه موضوع از زوایای مختلف به شیوه استقرایی در کدگذاری کیفی انجام شد. برای رصد متغیرهای کیفی نیز از شیوه STEEP (V) استفاده شده است. بر اساس نتایج کیفی، به توسعه ابزار (با استفاده از تکنیک تاپسیس فازی) از طریق تحلیل دادههای کمی حاصل از نتایج پرسشنامه محققساخته اقدام شده و مقولهها اولویتبندی شدهاند. نتایج تحقیق نشان داد که کاهش حداکثری تعاملات اجتماعی غیرضروری در نواحی روستایی، شرط اصلی کنترل شیوع کرونا است. بعلاوه، شیوع ویروس در زمانبندی فعالیت کشاورزان، توجه به پسانداز، آسیب فعالیت اقامتگاههای گردشگری روستایی، و رونق کسبوکارهای روستایی، و نیز سرمایه اجتماعی اثر منفی داشته است.
علی رحمانی چوکامی، تیمور آمار، عیسی پوررمضان،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
نواحی روستایی بعنوان محیط زنده در فضای جغرافیایی، همواره در مسیر تغییر و تحول بوده است. تغییرات و تحولات نظام مالکیت اراضی روستایی از جمله تغییرات مکانی– فضایی است که با توسعه نظام روستایی در ارتباط بوده است. در واقع توجه شهرنشینان به محیطهای روستایی برای تملک زمین جهت تفریح و ایجاد فضای خصوصی(خانه دوم) موجب تغییرکاربری اراضی مستعد تولید در روستاها شده است. این امردرسالهای اخیر باعث سرریزشدن بخشی از سرمایه و جمعیت از شهرها به سوی روستاها شده است. این سرمایهها با نفوذ در سکونتگاههای روستایی، اقتصاد و کارکرد روستا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در مقاله حاضر عوامل مؤثر بر تغییر مالکیت زمین در سکونتگاههای روستایی و پیامدهای اقتصادی آن بررسی شده است. مطالعه موردی سکونتگاههای روستایی بخش خمام شهرستان رشت بوده است. این تحقیق از نظر هدف درگروه تحقیقات کاربردی و برمبنای روش جزء تحقیقات توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری بهصورت تمام شماری یعنی کل 44 سکونتگاه روستایی بخش خمام است. روش گردآوری اطلاعات موردنیاز بهصورت اسنادی، کتابخانهای و براساس مشاهده میدانی و مصاحبه از مدیر یا یکی از اعضای شورا است و دادههای گردآوریشده از طریق نظریههای زمینهای مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که موقعیت جغرافیایی و راه دسترسی، ارزش زمین و عدم توجیه اقتصادی حفظ زمین برای تولید، برخورداری از مزیت نسبی،سیاستها و سرمایهگذاریهای دولت، کهولت سن و ناتوانی در امر تولید، مدارک مالکیتی از عوامل مؤثر در تغییرات مالکیتی سکونتگاههای روستایی و تغییر در نظام فعالیت اقتصادی روستاها، کاهش میزان تولید محصولات کشاورزی، تغییر در روابط اقتصادی بین شهر و روستا و تغییرکارکرد روستاها در ناحیه از پیامدهای اقتصادی مطالعاتی است.
سعدی محمدی، سروه شهبازی،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
امروزه ارتقای سطح کیفیت زندگی و تبدیل محیطهای روستایی به محیطهای قابل زیست؛ جهت کار، فعالیت و زندگی، آرمان اصلی برنامهریزان توسعه بهمنظور جلوگیری از مهاجرتهای گسترده، جذب و بازگشت مهاجرینی است که از روستاها به دلیل فقر و بیکاری مهاجرت نمودهاند. در این راستا امروزه تنوعبخشی اقتصادی راهکار مطمئنی است که توانایی ترسیم چشمانداز روشنی از ارتقای سطح کیفیت زندگی روستاییان را با پایدارنمودن معیشت آنها دارد. بهمنظور تبیین این اثرگذاری، پژوهش کاربردی حاضر با روشی توصیفی – تحلیلی مبتنی بر مقایسه دو دوره قبل(سکونت در شهر) و بعد(بازگشت به روستاها) به بررسی وضعیت کیفیت زندگی خانوارهای روستایی بازگشته به نقاط روستایی بخش خاوومیرآباد شهرستان مریوان پرداخت که به دنبال تنوع فعالیتهای اقتصادی انجامشده، با بازگشت مهاجران روبرو شده است. جمعآوری دادهها در بخش نظری، به روش اسنادی و در بخش عملی به روش پیمایشی مبتنی بر توزیع پرسشنامه در میان 144 سرپرست خانوار روستایی بازگشته به روستاها به روش تمام سرشماری و مصاحبه با آنها انجام پذیرفت. پس از تجزیهوتحلیل با آزمونهای آمار استنباطی(ویلکاکسون، تیزوجی و همبستگی)، نتایج نشان داد که به دنبال تنوع فعالیتهای اقتصادی ایجادشده و بازگشت مهاجران به روستاها جهت منتفع شدن از منافع آن، کیفیت زندگی آنها نسبت به دوره سکونت در شهر بهبودیافته و این شاخص اقتصادی کیفیت زندگی است که بیشترین تأثیر را در ارتقای سطح کیفیت زندگی مهاجران بازگشتی دارد.
احمد زنگانه، تاج الدین کرمی، حمیدرضا تلخابی، محسن یوسفی فشکی،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر تحلیل نظام شهری استان مرکزی طی سالهای 1355 تا 1395 و شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه شهرهای کوچک و روستا-شهرها است. این پژوهش به شیوۀ تحلیلی انجامشده و از سنتهای روش پژوهش کمی بهره برده است. برای تحلیل نظام شهری از شاخصهای نخست شهری، شاخص توزیع متعادل(آنتروپی) و شاخص تمرکز هرفیندال، توزیع جهتدار و تراکم فضایی کرنل استفاده شده است. برای شناسایی عوامل مؤثر بر توسعۀ منطقهای با رویکرد تقویت روستا-شهرها، از نظرات نخبگان و متخصصان در قالب روش دلفی و 23 پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامه مذکور در راستای ابعاد فضایی و غیر فضایی و مؤلفههای چهارگانه مربوط، شامل سیاستگذاری و قوانین، اقتصادی – فعالیتی، اجتماعی و فرهنگی، و درنهایت کالبدی و ارتباطی و 26 معیار مربوط تدوین شده است. بهمنظور اولویتبندی مؤلفهها و معیارها، از مدل ویکور و همچنین برای شناسایی عوامل نهایی و زیرمعیارهای مربوطه از آزمون تحلیل عاملی استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تمرکز فزایندۀ جمعیت شهری در دو شهر اراک و ساوه و کثرت روستا-شهرها (28 شهر از 33 شهر استان)، از ویژگیهای اصلی نظام شهری استان مرکزی است، اما این وضعیت طی سالهای 1375 تا 1395 به دلیل جمعیتپذیری شهرهای دوم، سوم و چهارم استان، تا حدودی به سمت عدمتمرکز گرایش یافته و به لحاظ توزیع فضایی، جابهجایی جمعیت به سمت شمال و جنوب شرقی استان بوده است. همچنین بر اساس نتایج مدل ویکور، مؤلفۀ "سیاستگذاری و قوانین" بهعنوان مهمترین و تأثیرگذارترین عامل بر تقویت روستا-شهرها و توسعۀ منطقهای استان شناساییشده و مؤلفههای "کالبدی و ارتباطی"، "اقتصادی-فعالیتی" و در نهایت مؤلفۀ "اجتماعی-فرهنگی"، در اولویت بعدی قرار دارند. در نهایت نتایج آزمون تحلیل عاملی نشان داد که معیارها در هشت عامل اصلی دستهبندی شدند که 84.63 کل واریانس تجمعی را شامل میشوند و در بین این عوامل، عامل نخست با زیرمعیارهای قانونگذاری و اقتصادی، از اهمیت ویژهای در توسعۀ روستا-شهرها برخوردار هستند.
وحید ریاحی، سمیه عزیزی،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
کاربردهای متعدد زعفران، مصارف متنوع غذایی، اثر اقتصادی تولید زعفران و بهویژه آثار کشت زعفران در درآمد کشاورزان، توجه ویژه به تغییر الگوی کشت، تولید زعفران و پیامد اقتصادی میان بهرهبرداران و خانوارهای روستایی را بیشازپیش روشن میسازد. بهرهبرداران محصولات کشاورزی میتوانند با انتخاب محصولات متناسب با شرایط طبیعی، اقتصادی و اجتماعی خود به اثرات اقتصادی ناشی از آن محصول دست یابند. هدف این مقاله نیز بررسی اثرات کشت زعفران بر وضعیت اقتصادی بهرهبرداران خانوارهای روستایی است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن توصیفی - تحلیلی است. ابزار جمعآوری اطلاعات و دادهها در مطالعات نظری بهصورت کتابخانهای و در مطالعه میدانی از طریق پرسشنامه میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل کشاورزان بهرهبردار زعفران در دهستان سیاهرود شهرستان تهران میباشد (145N=). با استفاده از فرمول کوکران 100 نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان حجم نمونه انتخاب گردید. برای تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Spss23 از آزمون t تک نمونهای استفاده شد. نتایج نشاندهنده تأثیر مثبت کشت زعفران بر مؤلفههای اقتصادی موردمطالعه شامل اشتغال با میانگین (09/4)، بهبود کیفیت خدمات و امکانات با میانگین (06/4)، دسترسی به خدمات و تسهیلات با میانگین (01/4)، درآمد با میانگین (82/3)، پسانداز و سرمایه با میانگین (81/3) و رفاه اجتماعی با میانگین (80/3) در بین بهرهبرداران بوده است؛ هر یک از مؤلفههای اشارهشده، اثرات مثبت شاخصهای اقتصادی در میان بهرهبرداران و خانوارهای روستایی بهرهبردار را به همراه داشته، به طوریکه درآمد، پسانداز، اشتغال، تنوع فعالیت اقتصادی و شغلی در سطح قابل قبولی در روستاها افزایش داشته است.
حسین سادین، مهدی پورطاهری، عبدالرضا افتخاری،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی کسبوکارهای روستایی بر مبنای دو رویکرد برندسازی و چرخۀ عمر پرداخته است تا راهی برای فعال کردن کسبوکارها جهت افزایش بهرهوری و دستیابی به توان رقابتی باشد. این مقاله از نوع توصیفی – تحلیلی مبتنی بر روشهای احتمالی و هدفمند در نمونهبرداری و جمعآوری دادههاست. جهت تجزیهوتحلیل دادهها نیز از مجموع نمرات میانگین، انحراف معیار، تکنیک وزندهی جمع رتبهای، تصمیمگیری چند شاخصۀ ارس(ARAS) وآزمون T تک نمونهای استفادهشده است. جامعۀ آماری تحقیق را 220 نفر از استادان دانشگاههای استانگلستان، کارشناسان اداراتدولتی، مدیران روستایی شامل؛ بخشداران، نمایندگان شوراهایبخش، دهیاران و صاحبان مشاغل تشکیل دادهاند.جمعآوری دادهها از نمونهها نیز از طریق پرسشنامههای محقق ساخته انجامگرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که از میان شاخصهای تبیینکننده محصولات برند در سطح مناطق روستایی ، شاخص رضایتمندی با وزن 095/0 در رتبه اول، انطباقپذیری با وزن 091/0 در رتبه دوم، کیفیتگرایی با وزن 086/0 و ارزشمندی با وزن 081/0 در رتبههای بعدی قرارگرفتهاند. همچنین از میان کسبوکارها و محصولات رایج منطقه ؛ زراعت پنبه با ضریب 971/0 در اولویت اول، قالیبافی با ضریب 966/0 در اولویت دوم، غذاهای سنتی با ضریب 952/0 در اولویت سوم ، پرورش اسب ترکمن با ضریب 943/0 در اولویت چهارم و اقامتگاههای بومگردی با ضریب 924/0 در رتبه پنجم جهت برنامهریزی برندسازی محصولات و خدمات قرار داشتهاند. در نهایت نتایج حاصل از بررسی چرخۀ عمر کسبوکارهای با قابلیت برندسازی با مقایسه میانگین وضع موجود و میانگین پیشبینیشده جهت رشد و توسعه کسبوکارها(T-value=3) نشان میدهد که کسبوکارهای موردبررسی در مرحلهای پایینتر از رشد و توسعه خود یعنی در مرحله درگیری قرار دارند.
لیلا مفاخری، محمد سلیمانی مهرنجانی، احمد زنگانه،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
دردهههای اخیر رویکردهای مختلفی جهت کاهش فقر در سطوح مختلف جغرافیایی پیشنهادشده است. رویکرد نو منطقهگرایی بهعنوان یکی از رویکردهای جغرافیایی و فضایی به توسعه محلی و کاهش فقر شهری و روستایی توسط جغرافیدانان و سیاستگذاران پیشنهادشده است. نو منطقهگرایی، ماهیتاً بیانگر سیر تکاملی منطقهگرایی، بهدوراز رویکردهای دولتمحور، برای تأسیس نوع جدیدی از منطقه که نهادهای مدیریتی همیاری میکنند، در موضوعاتی از قبیل رشد اقتصادی، رقابتپذیری منطقهای، موضوعات محیط زیستی و ایجاد شبکهها میباشد. هدف اصلی این پژوهش تحلیل نقش رویکرد نو منطقهگرایی در کاهش فقر شهرستان کوهدشت است. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامه در سطح نواحی شهری و روستایی جمعآوریشده است. برای تحلیل دادهها از ابزارها و مدلهای آماری ازجمله تحلیل همبستگی و تحلیل مسیر استفادهشده است. نتایج نشان میدهد که شهرستان کوهدشت به لحاظ شاخصهای نو منطقهگرایی وضعیت مناسبی دارد که میتواند با تقویت آنها و هدایت کردن سرمایههای اجتماعی در قالب مشارکتهای اجتماعی و تعاونیهای تولیدی در نواحی شهری و روستایی فرآیند سرمایه به ثروت اتفاق بیافتد. همچنین نتایج نشان میدهد که عوامل دانش کارآفرینی (81/0)، مشارکت اجتماعی (217/0)، جنسیت (133/0)، اعتماد عمومی (126/0) و اعتماد نهادی (124/0) بیشترین تأثیر را بر ظرفیت کارآفرینی (شاخص کاهش فقر شهری و روستایی) دارد. بنابراین جهت بهبود وضعیت اقتصادی و محرومیت در نواحی شهری و روستایی شهرستان کوهدشت لازم است شاخصهای مربوطه موردتوجه قرار گیرد. در یک نتیجهگیری کلی میتوان چنین بیان کرد که تغییر رویکرد منطقهگرایی به نو منطقهگرایی در برخورد با توسعه اقتصادی محلی و نواحی محروم میتواند به آزادسازی ظرفیتهای اجتماعی و انسانی شده و اقدام اجتماعی و محلی را در پی خواهد داشت.
فاطمه رستمی، احسان جباری، شاه بختی رستمی،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
هر ساختاری در فضا دارای کارکرد یا کارکردهایی مشخص است. در رویکرد «پویش ساختاری-کارکردی» پیوند این دو در بررسی تمامی پدیدههای جغرافیایی مورد اهمیت و توجه قرار میگیرد. اگر بتوان یک حوضه آبریز را به عنوان یک ساختار فضایی-مکانی در نظر گرفت، چاههای موجود در آن حوضه میتوانند نماینده یکی از کارکردهای آن در زمینه بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی باشند. تعداد چاههای حفر شده در حوضه آبریز ماهیدشت در استان کرمانشاه طی چهار دهه اخیر 23 برابر شده است. افزایش تعداد چاه در منطقه منجر به افزایش مصرف آبهای زیرزمینی و در نتیجه پایینتر رفتن عمق چاهها و ایجاد پهنه هایی شده که به لحاظ برداشت بیرویه آب به پهنههای بحران کم آبی معروف هستند. در این پژوهش، برای تعیین و ترسیم نقشهی چنین پهنههایی از دو مبنای اصلی تحلیل فضایی یعنی «موقعیت» و «فاصله» و دادههای مربوط به چاههای منطقه به همراه تکنیکها و ابزارهای متداول در سیستمهای اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شده است. نتایج این پژوهش تعیین و ترسیم نقشهی پهنههای بحرانی حوضه آبریز ماهیدشت است که اراضی حدود 60 روستای منطقه را در بر گرفته و نیازمند توجه بیشتر و اعمال و اجرای سیاستها و راهبردهای سختگیرانهتر در زمینه حفر چاه جدید در اینگونه پهنهها است. روشهای مورد استفاده در این پژوهش میتواند برای تعیین پهنههای بحرانی برداشت آب در سایر حوضههای آبریز توصیه شود.
حامد آرامش، فاطمه رس، سهیلا کشاورز،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی اثربخشی کارآفرینی اجتماعی در راستای توانمندسازی زنان جامعه محلی ارائهشده است. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان بلوچ مناطق حاشیهنشین چابهار در محلههای رمین، عثمانآباد، کمب، قدس، مرادآباد و تیس که از آنها نمونهای 266 نفری به روش نمونهگیری سهمی انتخاب شد. این پژوهش با روش آمیخته انجام گرفت. در بخش کیفی این روش، باتوجه به استراتژی فراترکیب عوامل مؤثر بر توانمندسازی زنان شناسایی شد و دربخش کمی با پخش دو پرسشنامه، این عوامل در جامعه آماری گفتهشده ارزیابی و رتبهبندی شدند. نتایج حاصل از روش کیفی فراترکیب این عوامل را در 21 شاخص دستهبندی کرد. دربخش کمی، نتایج حاصل از تحلیل نرمافزار SMART PLS نشان داد که تمامی شاخصهای حاصل از روش کیفی فراترکیب بهجز شاخص برخورداری از مهارت کافی اثر معناداری بر توانمندسازی زنان بلوچ مناطق حاشیهنشین چابهار داشتند و مهمترین این شاخصها، شاخص اعتمادبهنفس است و شاخصهای انگیزه ایجاد اشتغال، میزان تحصیلات، رفع تبعیض از بازار کار، سیاستهای حمایتی دولت به ترتیب در رتبههای دوم تا پنجم ازنظر اهمیت توانمندسازی زنان این منطقه برخوردارند.
حوریه مرادی، فرهاد جوان، سپیده امرایی، مریم بیرانوندراد،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
کارآفرینی بهعنوان یک فرآیند اقداماتی نوظهور و ایجاد ارزش در مکانهای جغرافیایی است که در صورت برنامهریزی و مدیریت عقلایی میتواند سرمایهای برای توسعه فضای اجتماعی و جغرافیایی باشد. جریانهای کارآفرینانه روستایی، شکلگیری بنگاههای اقتصادی خرد و بازتابپذیری و نقشپذیری کارآفرینان در جریان-های توسعهای نواحی پیرامون شهرهای بزرگ، میتواند دگرگونیهای مکانی ـ فضایی را سبب شده و در توسعه کلانشهر نقش قابلتوجهی داشته باشد، بر این اساس، مقاله حاضر باهدف تبیین اثرات کارآفرینی روستایی در توسعه فضاهای پیراشهری شهرستان کرمانشاه بر پایهی روش فرایندی نگرش چندبعدی کارآفرینی طراحی شد. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه میدانی و پرسشنامهای بود. جامعه آماری شامل 21 روستای کارآفرین بافاصله کمتر از 20 کیلومتر از کلانشهر بود؛ این روستاها به دلیل حضور کارآفرینان و پیوستگی مکانی ـ فضایی با شهرستان کرمانشاه، با چالشها و مسائل بیش از دیگر نواحی روستایی روبرو بوده و بر توسعه شهرستان اثرگذار بودند. برای تحلیل اثرات از آزمونهای همبستگی و رگرسیون چندگانه در نرمافزار SPSS20 استفاده شد. یافتهها نشان داد بین متغیرهای روحیه کارآفرینی افراد، فرآیند اقتصادی و محیطی حاکم بر روستا و توسعه فضاهای پیراشهری رابطه مثبت و معنیداری در سطح یک درصد خطا برقرار است. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که متغیرهای کارآفرینی روستایی (روحیه کارآفرینی افراد، فرآیند اقتصادی و محیط (بیرونی و درونی) حاکم بر روستا)، تأثیر معنیداری بر توسعه فضاهای پیراشهری داشته و توانایی تبیین 96 درصد از تغییرات متغیر توسعه فضاهای پیراشهری شهرستان را دارد. مهمترین متغیر اثرگذار نیز متغیر محیطی تشخیص داده شد.
میرستار صدر موسوی، محسن آقایاری هیر، محمد ولائی،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
فقر قدمتی به طول تاریخ بشر داشته و بهعنوان یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی، اقتصادی و جغرافیائی شناخته میشود. بین فقر وزندگی روستایی ضریب ارتباط زیادی وجود دارد، زیرا بیش از سهچهارم فقرا در مناطق روستایی زندگی میکنند. بههمین جهت بررسی راهکارهای کاهش فقر روستایی از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا، هدف تحقیق حاضر بررسی راهکارهای کاهش فقر با تأکید بر متنوعسازی اقتصاد روستایی در شهرستان میاندوآب میباشد، که ازلحاظ هدف کاربردی و ازنظر روش توصیفی- تحلیلی است. جهت جمعآوری دادهها و اطلاعات از مطالعات میدانی و کتابخانهای استفاده گردید. این تحقیق به دوبخش کمی و کیفی تقسیم میشود که در قسمت کیفی با انجام 24 مصاحبه نیمه ساختاریافته اشباع نظری حاصل شد و در قسمت کمی نیز 120 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. سطح پایایی پرسشنامه تحقیق با استفاده از روش آلفای کرونباخ 701/0 بهدست آمد که بیانگر قابلیت اعتماد آن میباشد. برای انتخاب نمونه آماری از روشهای هدفمند (گلولهبرفی و روش متواتر نظری) استفاده گردید. جهت تجزیهوتحلیل اطلاعات از نظریه مبنایی (روش زمینهای) رگرسیون، تحلیلمسیر و نمودار اثر بهره گرفته شد. نتایج نشان داد، مهمترین راهکارهای کاهش فقر در این محدوده عبارتاند از: اعطای اعتبارت خرد، بیمه و حمایت مالی دولت، تنوعبخشی اقتصاد روستایی و غیره. همچنین نتایج تحلیلهای کمی نشان داد، شاخص تنوعبخشی غیرکشاورزی (غیرزراعی) با مقدار تأثیر 826/0 در رتبه اول اهمیت و شاخص بهبود زیرساختهای تولیدی و رفاهی با مقدار تأثیر 451/0 در رتبه دوم اهمیت به ترتیب بیشترین میزان تأثیر را در کاهش میزان فقر روستایی در محدوده موردمطالعه داشتهاند و تنوعبخشی از طریق تحریک بخشهای درآمدی (کشاورزی، صنعت، گردشگری و خدمات) موجب کاهش فقر روستایی میشود.
مرضیه کشاورز،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
برای دهههای متمادی، برنامههای مختلفی بهمنظور ایجاد امنیت غذایی طرحریزی و اجراشده است، اما شمار افرادی که از ناامنی غذایی رنج میبرند رو به افزایش است. این وضعیت در مناطق روستایی کشورهای درحالتوسعه بیشتر است. افزایش بحرانهای اقلیمی همچون خشکسالی و کاهش شدید منابع آب نیز دستیابی به امنیت غذایی را دشوارتر ساخته است. بنابراین، واکاوی میزان امنیت غذایی خانوارهای روستایی در شرایط خشکسالی ضروری میباشد. از سوی دیگر، برآوردها نشان میدهند که میزان ضایعات مواد غذایی در حدود یکسوم است و نیمی از این ضایعات در سطح خانوار تولید میشود. باوجوداین، اطلاعات چندانی در خصوص رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار در شرایط خشکسالی وجود ندارد. این در حالیاست که شناخت رفتار مدیریت ضایعات مواد غذایی خانوار و عوامل تعیینکننده آن از حیاتی است. دادههای موردنیاز این پژوهش پیمایشی از طریق نمونهگیری طبقهای تصادفی چندمرحلهای گردآوری شد. در این راستا، نسبت به انجام مصاحبه حضوری با 219 خانوار روستایی شهرستان خرامه از توابع استان فارس اقدام شد. یافتههای پژوهش نشان داد که 4/75 درصد از خانوارهای روستایی، در طول دوره خشکسالی ناامنی غذایی را تجربه نموده بودند. تحلیل رگرسیون نشانگر آن است که میزان آب کشاورزی، درآمد، قیمت غذا، تولیدات کشاورزی، نرخ اشتغال و داراییهای سرمایهای از سازههای مهم تعیینکننده امنیت غذایی خانوار روستایی بودند. از سوی دیگر، بروز خشکسالی نقش مهمی در شکلگیری رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار داشت. بهنحویکه میزان تولید ضایعات غذایی خانوارهای دارای ناامنی غذایی با گرسنگی متوسط و شدید کمتر از سایر خانوارها بود. علاوه بر کمآبی، میزان دانش و آگاهی، نگرش، دسترسی به غذای ادراکشده، کیفیت غذای ادراکشده، میزان درآمد و قیمت غذا نیز در تبیین رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار تأثیرگذار بودند. بر مبنای یافتههای پژوهش، توصیههایی برای ایجاد امنیت غذایی و کاهش ضایعات غذا در شرایط خشکسالی ارائهشده است.
اسماعیل نجفی، یعقوب ابدالی، مریم بیرانوندزاده،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف، پهنهبندی و تحلیل محدودیتهای توسعه اقتصادی دهستانهای استان هرمزگان ازنظر شاخصهای محیط طبیعی انجامشده است. روش تحقیق به کار گرفتهشده، تلفیقی از روشهای توصیفی- تحلیلی و همبستگی است. برای تجزیهوتحلیل دادهها، از روش مک گراناهان و برای سنجش میزان همبستگی بین متغیرهای محیطی و توسعه اقتصادی نقاط روستایی استان هرمزگان از ضریب همبستگی کرامر بهره گرفتهشده است. برای وزن دادن به شاخصها از روش محاسبه جمع امتیازات برای ترکیب شاخصها استفادهشده است. نتایج پژوهش نشان داد که در دهستانهای استان هرمزگان، بیشترین درصد فراوانی توسعه اقتصادی مربوط به سطح محدودیت محیطی متوسط و کم بوده و کمترین درصد نیز مربوط به دهستانهای با محدودیت محیطی زیاد و محدودیت محیطی بسیار کم است، یعنی از بین 92 دهستان استان هرمزگان، 12 دهستان توسعه اقتصادی با محدودیت محیطی بسیار زیاد، 9 دهستان محدودیت محیطی زیاد، 35 دهستان محدودیت محیطی متوسط، 26 دهستان محدودیت محیطی کم و 10 دهستان محدودیت محیطی بسیار کم هستند. با توجه به نتایج از آزمون همبستگی vکرامر میتوان این استنباط را نمود که بین متغیرهای محیطی با توسعه اقتصادی روستایی همبستگی و رابطه مستقیم و معنیداری وجود دارد و مقدار سطح معناداری آنها (0.000) نشان از وجود رابطه بین متغیرهای مستقل(عوامل محیطی) و وابسته(توسعه اقتصادی) دارد. درنهایت اینکه، شاخصهای بارندگی، منابع آب، وضعیت اقلیم، قابلیت و استعداد اراضی و مخاطرات طبیعی(زلزله و سیلاب) از مهمترین شاخصهای محیطی هستند که در توسعه و عدم توسعه اقتصادی دهستانهای استان هرمزگان نقش دارند.
حسین میخک، فرشته حافظی، طاهره صادقلو،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
دستیابی به خودکفایی در تأمین نیازهای اساسی و غذایی جمعیت روزافزون کشور بهویژه تولیدات دامی که با توجه به ظرفیتهای موجود در کشور و وجود منابع داخلی فراوان و قابلاستفاده، از ارزش بسیار بالایی برخوردار لزوم توجه به اینبخش را ضرورت بخشیده است. در این راستا پژوهش حاضر، به دنبال بررسی عوامل مؤثر بر توسعه واحدهای گاوداری روستایی سنتی و نیمهصنعتی در شهرستان خرمآباد هست. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بهرهبرداران واحدهای گاوداری روستایی شهرستان خرمآباد در سال 1397 میباشد که از بین 4762 تعداد گاودار مشغول به فعالیت در این حوزه، تعداد 185 نفر با استفاده از فرمول کوکران بهعنوان حجم نمونه تعیین و سپس به روش نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مبنای گردآوری دادههای موردنیاز قرار گرفتند. روایی شکلی و محتوایی ابزار تحقیق با استفاده از نظرسنجی از اعضای هیئتعلمی گروه اقتصاد و توسعه روستایی دانشگاه لرستان مورد تأیید قرار گرفت و برای سنجش پایایی از پیشآزمون و محاسبه ضریب پایایی آلفای کرونباخ و برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزارSPSS استفاده شد. بر اساس نتایج تحلیل عاملی اکتشافی عوامل مؤثر بر توسعه واحدهای گاوداری روستایی در شهرستان خرمآباد به ترتیب اهمیت در شش دسته؛ ۱) قیمت-اعتبارات، ۲) خدماتی-حمایتی، ۳) زیرساختی، ۴) خدمات دامپزشکی و عوامل اصلاح نژادی، 5) آموزشی-ترویجی و 6) پشتیبانی دستهبندی شدند. این عوامل توانستند 93/76 درصد از واریانس کل را تبیین نمایند. همچنین نتایج حاصل از مقایسه میانگین که از طریق آزمون منویتنی بیانگر این بود که بین نظرات دامدارهای سنتی و مدیران گاوداریهای نیمهصنعتی ازلحـاظ عوامل مؤثر بر توسعه واحدهای گاوداری روستایی اختلافنظر وجود دارد.
داداله بهمند،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
مدیریت و برنامهریزی متوازن توسعه کشاورزی مستلزم شناخت نابرابریها، فاصلهها و اتّخاذ رویکرد منطقهای و تمرکززدایی بهمنظور هدایت مناسب امکانات، سرمایهها و نیروی انسانی است. بنابراین پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی – تحلیلی در پی رسیدن به دو هدف صورت گرفته است: الف. مشخص کردن وضعیت توسعهیافتگی کشاورزی شهرستانهای استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از تکنیکهای چند معیاره (تاپسیس، ویکور و ساو) ب. ارائه یک مدل تلفیقی بر اساس نتایج این سه مدل با استفاده از تکنیک کپ لند. جامعه آماری شامل 8 شهرستان استان بر اساس سرشماری سال 1395 میباشد. دادههای موردنیاز پژوهش (34 متغیر) با استفاده از سالنامه آماری سال 1394 و سرشماری سال 1390 جمعآوریشده است. همچنین وزن هرکدام از متغیرها با استفاده از روش AHP (مقایسه دوبهدو) مشخص و نقشههای مربوط به وضعیت توسعهیافتگی شهرستانها با استفاده از نرمافزارGis ترسیمشده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در سطح استان هیچ شهرستانی به لحاظ امکانات کشاورزی در سطح توسعهیافتگی بسیار بالا قرار ندارد، همچنین میان شهرستانهای استان شکاف توسعهای و ناهمگنی آشکاری وجود دارد زیرا شهرستان بویراحمد با مقدار شاخص تلفیقی 797/0 در رتبه اول (وضعیت نسبتاً توسعهیافته) و شهرستان باشت با اختلاف 653/0 و مقدار شاخص تلفیقی 144/0 در رتبه هشتم (وضعیت کاملاً محروم از توسعه) قرار دارد. 5/37 درصد شهرستانها نسبتاً توسعهیافته، 25 درصد شهرستانها در وضعیت توسعهیافتگی متوسط، 25 درصد شهرستانها نسبتاً محروم از توسعه و درنهایت 5/12 درصد شهرستانهای استان کاملاً از توسعه محروم هستند.
بهمن خسروی پور، مریم طهماسبی، مریم عامری،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر به شناسایی عوامل زمینهای اثرگذار بر توسعه کارآفرینی زنان روستایی از دیدگاه اعضا صندوقهای اعتباری خرد زنان روستایی در شهرستان آبادان پرداخته است. این مطالعه کاربردی بوده و به روش پیمایش توصیفی بر روی نمونه 100 نفری از اعضای صندوقهای اعتباری خرد زنان روستایی آبادان انجامشده است. بهمنظور گردآوری دادهها، پرسشنامه محققساخته تهیه و طی سه مرحله با اعمال نظرات متخصصان موضوعی، روایی آن تأیید گردید. بهمنظور تعیین پایایی ابزار تحقیق نیز ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن 83/0 به دست آمد. بر اساس یافتههای پژوهش، 37 متغیر بهعنوان عوامل زمینهای اثرگذار بر اقدامات کارآفرینانه اعضاء صندوقهای اعتباری خرد زنان روستایی شناسایی شد، که با بررسی وضعیت این متغیرها در شرایط حال حاضر زنان روستایی، این نتیجه حاصل شد که هیچیک از متغیرهای شناساییشده در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. بهطوریکه بالاترین امتیاز، 80/2، مربوط به اقدامات انجامشده در حوزه بسترسازی در جامعه و آمادهسازی خانوادهها و جامعه جهت تشویق زنان به تولید و اشتغال بود. افزون بر این، نمونه موردمطالعه در اولویتبندی وضعیت مطلوب متغیرهای زمینهای اثرگذار، ایجاد و توسعه مراکز رشد کارآفرینی در مناطق روستایی، ارائه کمکهای مالی در قالب سوبسید و دسترسی آسان کارآفرینان به اطلاعات موردنیاز، دانش و فناوریها را سه اولویت نخست خود برشمردند. همچنین بر اساس نتایج آزمون تحلیل عاملی نیز متغیرهای زمینهای اثرگذار بر توسعه کارآفرینی زنان روستایی در پنج دسته عوامل زیرساختیـ نهادی، آموزشی، فنی، فرهنگی و اجتماعی دستهبندی شدند که درمجموع، این عوامل حدود 67 درصد از واریانس کل متغیرها را تبیین مینمودند.
زهره مریانجی، علی وجدانی نوذر،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
مخاطرات اقلیمی ازجمله یخبندان و سرمازدگی موجب ضرر و زیان به محصولات کشاورزی و اقتصاد مناطق روستایی میشود. شهرستان ازنا با میانگین تولید 20 هزار تن لوبیا رتبه نخست در استان و قطب تولید در کشور محسوب میگردد. وقوع یخبندانهای بهاره سبب آسیبرسانی به این محصول در سالیان اخیر شده است. بر این اساس هدف این تحقیق بررسی ارتباط وقوع یخبندانهای بهاره و اثرگذاری آن بر عملکرد محصول لوبیا و اقتصاد روستاییان و درنهایت ارائه مدل پیشبینی متناسب آن است. برای این منظور با استفاده از آمار 15 ساله (2018-2004) ایستگاه هواشناسی ازنا و اطلاعات سازمان جهاد کشاورزی و با بهرهگیری از آزمون همبستگی خطی پیرسون، مدلK-NN و مدل شبکه عصبی مصنوعی به بررسی و تجزیهوتحلیل دادهها پرداخته شد. ضریب (42درصد) همبستگی پیرسون نشان داد که بین یخبندان بهاره و عملکرد محصول لوبیا ارتباط معناداری وجود دارد و این حاکی از اثرگذاری بالای یخبندان و سرمازدگی بر عملکرد محصول و اقتصاد روستاییان است. همچنین در مدلسازی اثر یخبندان و سرمازدگی بر تولید محصول، مدل شبکه عصبی نسبت به مدلK-NN پیشبینی بهتری ارائه داد. چنانکه ضریب نش- سایتکلیف و RMSE به ترتیب در مدل شبکه عصبی با مقادیر(5/81%) و (0688/0) نسبت به مدلK-NN با مقادیر(4/76%) و (0785/0) رابطه صحیحتری بین مقادیر محاسباتی با مقادیر مشاهداتی نمایش میدهد. همچنین مشخص شد که محصول لوبیا بهشدت به تغییرات دما و سرما حساس است و سرمازدگی در لوبیا خسارات اقتصادی زیادی را همراه داشته است. نتایج این تحقیق میتواند در برنامهریزی و توسعه اقتصادی روستاهای شهرستان ازنا سودمند باشد.
افشین متقی، رضا جهانگیری راد، بهاره احمدی، مرضیه سادات حسینی،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
سازمان سیاسی فضا، یکی از وجوه جغرافیایی و مدیریتی است که با بررسی و آمایشِ ابعاد و شاخصهای آن، میتوان مطلوبیت و عدم مطلوبیت سیاستهای اقتصادی در مکانهای جغرافیایی را تحلیل کرد. با توجه به اهمیت استراتژیک مناطق مرزی و بهویژه مقیاس فضایی روستاهای مرزی، پژوهش حاضر کوشیده است تا به تحلیل فضایی شاخصهای اقتصادی-رفاهی در روستاهای مرزی واقع در 9 شهرستان زابل، زابلی، زاهدان، زهک، سیب و سوران، سرباز، سراوان، خاش و هیرمند در استان سیستان و بلوچستان بپردازد. پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت، عِلّی-مقایسهای است. برای رتبهبندی و سطحبندی روستاهای مرزی واقع در شهرستانهای استان ازلحاظ میزان برخورداری از شاخصهای اقتصادی-رفاهی، از روش تصمیمگیری چندمعیاره و تکنیکهای Z-score استفاده شده است. نتایج این پژوهش، نشان میدهد که روستاهای مرزی شهرستان زاهدان باوجود شناسایی بهعنوان گزینهی برخوردار، همبستگی ضعیفی (0.269) در تناسب با جمعیت دارد. این همبستگی ضعیف، نشانگر میدهد که توزیع فضایی امکانات اقتصادی-رفاهی در روستاهای استان سیستان و بلوچستان با نیازهای جمعیتی نواحی مختلف آن همخوان نیست. همچنین، با توجه به عدم تناسب در توزیع فضایی شاخصهای اقتصادی-رفاهی، میتوان نتیجه گرفت که سازمان سیاسی فضا در استان سیستان و بلوچستان ازنظر برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی و توزیعی، ناکارآمد بوده است.
سیدحسن مطیعی لنگرودی، فضیله دادورخانی، هادی یاقوت حردانی، مجتبی قدیری معصوم،
دوره 10، شماره 35 - ( 2-1400 )
چکیده
غربالگری استراتژیک محیطزیست از توانمندترین روشها و ابزارها برای ارزیابی اثرات زیستمحیطی اقدامات استراتژیک به شمار میرود. هدف تحقیق، کاربرد روش مذکور به منظور غربالگری زیستمحیطی اثرات و پیامدهای اقدامات استراتژیک در حوزه توسعه روستایی با تأکید بر«سند راهبردی توسعه اقتصادی شهرستانهای استان خوزستان» است. تحقیق حاضر، از نظر هدف کاربردی و مبتنی بر شیوه توصیفی پیمایشی است. غربالگری استراتژیک محیطزیست با استفاده از ابزار چکلیست و ماتریس و در چارچوب فن دلفی و نظرسنجی از 26 نفر از خبرگان و کارشناسان مسئول در حوزههای مختلف برنامهریزی در ارتباط با 33 مؤلفه محیطزیست انجام شده است. نتایج نشان داد که براساس اجماع گروه خبرگان و مقادیر قطعی اهمیت زیستمحیطی برآورد شده، اثرات اقدام استراتژیک مورد نظر در ارتباط با بسیاری از مؤلفههای کلیدی محیطزیست از جمله درجه ریسک بر سلامت محیطزیست، جمعیت، رفاه و معیشت انسانی، منابع آب سطحی، خاک و سطح زمین، پوشش گیاهی، شرایط و عوامل اقلیمی، داراییها و منابع طبیعی و تولید پسماند از سطح اهمیت «قابل توجه» برخوردار میباشد و اجرای آن پیامدهای بالقوه قابل توجهی بر محیطزیست خواهد داشت. افزون بر این، اجماع خبرگان در زمینه قابل توجه بودن اثرات اقدام استراتژیک بر سکونتگاههای روستایی و شهری به ویژه مناطق با تراکم فشرده، حمل و نقل و ارتباطات، کاربری اراضی، منظر (چشمانداز)، مناطق طبیعی و محدودههای با مسائل و مشکلات زیستمحیطی فعلی بالاتر از حد آستانه «قابل توجه» برآورد شده است. به طور متقابل، اثرات اقدام استراتژیک بر سلامت انسان، پوشش جانوری، ارزشهای معماری و باستانی، تزریق مواد خطرناک به محیطزیست کمتر از حد آستانه و«غیر قابل توجه» میباشد.