توسعه انسانی پایدار جز از رهگذر رعایت عدالت بین دو جنس میسر نمیشود و تا زمانی که زنان خارج از گردونه توسعه قرار دارند، توسعه همچنان ابتر و ناتوان خواهد ماند. کارآفرینی روستایی راهکار جدیدی در نظریههای توسعه برای توانمندسازی و ظرفیتسازی افراد، بهخصوص زنان در مناطق روستایی در راستای دستیابی به توسعه پایدار است. این مقاله در نظر دارد شرایط پذیرش و پخش کارآفرینی را با هدف بازیابی مجدد جایگاه زنان در فعالیتهای اقتصادی و توسعه عدالتگرا، بین زنان و مردان، تحلیل نماید. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و به روش توصیفی انجام شده است. جهت گردآوری دادهها، از روش کتابخانهای و میدانی استفاده شده است. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه محقق ساخته با طیف لیکرت بوده است. جامعه آماری پژوهش، زنان و مردان 82 خانوار پذیرنده کارآفرینی در دهستان سولقان بوده است که به صورت تمام شماری مورد بررسی قرار گرفتهاند. دادههای بهدست آمده در محیط نرمافزاری SPSS با استفاده از آزمونهای ناپارامتریک و پارامتریک، مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. نتایج نشان داد فرآیند پخش کارآفرینی در بین زنان و مردان تحت تأثیر عوامل درونی مانند نقش (مسئولیتهای خانه و خانواده) و شرایط فردی و شخصیتی و همچنین عوامل بیرونی مثل وضعیت مالی و اقتصادی متفاوت است. علاوه بر این، عوامل نهادی و سازمانی و عوامل قانونی و حقوقی نیز بر این فرآیند تأثیر میگذارد و به همین ترتیب ویژگیهای خانوادگی، ویژگیهای اجتماعی- فرهنگی جامعه و عوامل جغرافیایی و محیطی، نیز فرآیند پخش کارآفرینی را در بین زنان و مردان متفاوت میسازد.
در راستای تحقق اهداف برنامههای توسعه کشور، هماهنگ نمودن اهداف ملی با واقعیتهای منطقهای امری اجتنابناپذیر است. بر همین اساس، تخصیص منابع باید براساس توانمندیها و مزیتهای نسبی مناطق صورت پذیرد. از طرفی، تدوین برنامه توسعه مناطق براساس ظرفیتهای بالقوه و بالفعل در بخشهای مختلف اقتصادی امری بیبدیل است، از آنجا که فعالیتهای اقتصادی، به طور خاص و منابع و امکانات به طور عام، از لحاظ توزیع فضایی از درجه تمرکز نامطلوبی برخوردار است، هر منطقه متناسب با ویژگیهای خاص خود، نیازمند برنامههای ویژهای است که لازمه هرگونه اقدامی در این زمینه، شناسایی وضعیت گذشته و موجود مناطق مختلف براساس روشهای علمی مناسب است. مطالعه حاضر از نوع مطالعات کاربردی بوده که به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است. دادههای مورد نیاز از سرشماریهای 1385 و 1390 استخراج شده است. میزان عدالت توزیعی با استفاده از پرکاربردترین شاخصهای آماری در این زمینه یعنی منحنی لورنز و ضریب جینی از طریق نرم افزار Excel محاسبه شد. سطحبندی استانها براساس مدل تحلیل عاملی، تاپسیس و تحلیل خوشهای انجام شد و در نهایت نقشههای جغرافیایی میزان مزیت نسبی انواع گروههای عمده شغلی در محیط نرم افزار Arc GIS، در سطح کشور نیز ترسیم شد که قطعاً برای سیاستگذاری مناسب در زمینه توسعه منطقهای ضروری است. نتایج تحقیق، نشان دهنده شکاف زیاد بین نواحی روستایی استانهای کشور و توسعهی نامتعادل استانها با توجه به شاخصهای مورد استفاده است. براین اساس استانهای تهران، کرمانشاه، بوشهر و مازندران بالاترین امتیاز نسبی را کسب کردند و از امکانات بیشتری برای اشتغالزایی در نواحی روستایی برخوردارند. در مقابل استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان از امتیازات نسبی پایینتری برای اشتغالزایی برخوردارند.
راهبرد جدید توسعه روستایی لزوم پرداختن به فعالیتهای غیرکشاورزی و جستجوی شیوههای جدید معیشت با اتکاء به منابع درونی روستاها را بیش از پیش مورد توجه قرار میدهد، صنعتی سازی روستاها نیز یکی از ابزارهای مناسب برای متنوعسازی اقتصاد روستایی را فراهم میآورد و با ایجاد اشتغال و افزایش و توزیع متعادلتر درآمدها، سطح زندگی روستاییان را بهبود بخشیده و زمینه دستیابی به توسعه پایدار روستایی را فراهم میسازد؛ لذا با توجه به اهمیت نقش طرحهای صنعتی در توسعه روستاها هدف اصلی این پژوهش بررسی اثر کارخانه سیمان هگمتان بر روستای شاهنجرین بوده است. جامعه آماری این تحقیق اهالی روستای شاهنجرین واقع در بخش قروه درجزین شهرستان رزن در استان همدان بوده که بر اساس فرمول کوکران 161 نفر به صورت تصادفی و با استفاده از نمونه گیری خوشهای چند مرحله ای، مورد گزینش و مطالعه قرار گرفتند. مهمترین ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بوده که روایی صوری آن توسط متخصصان تأیید و جهت بررسی پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، پایایی 73 .0 برآورد شد که نشانگر قابلیت اعتماد آن است. طبق نتایج بدست آمده از تحلیل عاملی، اثرات کارخانه سیمان در پنج عامل اقتصادی، کشاورزی، اجتماعی، زیستمحیطی و عامل کالبدی دستهبندی شدند که در مجموع پنج عامل مذکور توانستهاند، 865 .60درصد از کل واریانس متغیرها را تبیین نمایند. همچنین بررسی میانگین، انحراف معیار و ضریب تغییرات متغییر ها نشان داد که اجرای طرح صنعتی مذکور بیشترین تأثیر را بر بهبود راه ارتباطی روستا به شهر، افزایش درآمد روستاییان، افزایش فرصتهای اشتغال برای روستاییان و آلودگی هوای روستا داشته است.
برقراری توازن و رسیدن به تعادل در بین مناطق، به عوامل عدیدهای بستگی دارد که ثروت و قدرت از مهمترین آنها بهشمار میرود. هندسهی توزیع و ترسیب این دو عامل، تحت امر جریان اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا شکل میگیرد. با توجه به نقش بنیادین رویکرد اقتصاد سیاسی در تولید فضا و ایجاد ناهمسانی فضایی، در این تحقیق تلاش شده است تحلیلی فضایی از رویکرد اقتصاد سیاسی حاکم بر ایران در دههی اخیر صورت پذیرد و ضمن ارزیابی توازن منطقهای کشور، چگونگی نقشیابی اقتصاد سیاسی فضا بر نامتعادلسازی منطقهای در ایران تبیین و تشریح شود. تحقیق حاضر با روشی توصیفی – تحلیلی و همبستگی صورت گرفته است و دادههای مورد نظر در قالب 28 شاخص و متغیر برای دورهی آماری 93-1384 از مطالعات اسنادی تهیه شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نقشههای توزیع درصدی در محیط نرمافزار GEO DaTM، روشهای تصمیمگیری چندمعیاره TOPSIS و COPRAS، آماره موران محلی در محیط GIS 10 و رگرسیون خطی در SPSS استفاده شده است. نتایج نشان داد در جریان توزیع قدرت و ثروت کشور بین مناطق، گرایش و ساخت تکقطبی در اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا وجود دارد. همچنین رویکرد فضایی اقتصاد سیاسی، منجر به پایابی نابرابری منطقهای و شدت بخشی به نامتوازنی فضایی شده است که در نتیجهی آن، یک قطب و خوشه برخوردار از مواهب اقتصادی – اجتماعی در فضای سرزمینی متشکل از مناطق تهران، البرز و اصفهان پدیدار شده است.
پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت، از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ هدف، از نوع تحقیقات تحلیلی ـ توصیفی بوده که به منظور سنجش و ارزیابی تأثیرات گردشگری بر ساکنین روستای قوری قلعه، که به عنوان یکی از مهمترین مقاصد گردشگران در استان کرمانشاه و غرب کشور مطرح است، انجام گرفته است. جامعه آماری، کلیه سرپرستان خانوارهای واقع در روستای قوری قلعه تشکیل میدهد که جهت دستیابی به اهداف پژوهش، کلیه سرپرستان خانوار روستای مورد نظر (240=N)، به صورت تمام شماری مورد مطالعه قرار گرفتهاند. ابزار تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته بوده که روایی آن با کسب نظرات اساتید دانشگاهی تأیید گردید. جهت بررسی پایایی ابزار تحقیق، یک مطالعه راهنما با تعداد 30 پرسشنامه در روستای بدرآباد واقع در 20 کیلومتری روستای قوری قلعه انجام گرفته است که ضریب آلفای کرونباخ به دست آمده (861 .0)، نشاندهنده قابل اعتماد بودن ابزار تحقیق بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمارههای توصیفی (فروانی، میانگین، انحراف معیار و ضریب تغییرات)، آزمون T تک نمونهای و تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از نرمافزار SPSS استفاده گردید. نتایج رتبهبندی متغیرهای مورد بررسی نشان داد گردشگری بیشترین اثرات را در روستای قوری قلعه بر متغیرهای ایجاد اشتغال برای ساکنین، افزایش درآمد ساکنین و تنوع فعالیتهای اقتصادی به ترتیب با ضریب تغییرات 114 .0، 119 .0، 127 .0، داشتهاند. گردشگری در توسعه روستای قوری قلعه با میانگین اثرگذاری 4 .3، تأثیر قابل توجهی را در توسعه این روستا داشته است. همچنین، نتایج تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد تأثیرگذاری گردشگران بر توسعه روستای قوری قلعه در شش عامل اصلی خلاصه میشود که در مجموع 6 .82 درصد از واریانس کل متغیر وابسته را تبیین کرده که به ترتیب اهمیت عبارت است از عامل اقتصادی (923 .18درصد)، عامل زیرساختی ـ کالبدی (692 .16 درصد)، عامل اجتماعی ـ فرهنگی (606 .15 درصد)، عامل بهداشتی ـ زیست محیطی (774 .14 درصد)، عامل مشارکتی (403 .9 درصد)، عامل امنیتی (202 .7 درصد).
شناخت تفاوتهای موجود میان مناطق و نواحی مختلف به منظور ارائه برنامههای متناسب در راستای آمایش سرزمین و با هدف کاهش نابرابریهای منطقهای، امری ضروری است. از این رو هدف تحقیق حاضر سطحبندی روستاهای بخش مرحمتآباد شهرستان میاندوآب از لحاظ شاخصهای توسعه یافتگی بوده است که در این خصوص از تکنیک تاپسیس و تحلیل خوشهای استفاده شد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و نوع تحقیق کاربردی است. جمعآوری اطلاعات و دادههای مورد نیاز، در قالب 7 شاخص کلی با 36 زیرشاخص از مطالعات کتابخانهای و میدانی استفاده شده است. به منظور وزندهی به شاخصها از مدل AHP استفاده گردید. نتایج نشان میدهد که بر اساس میزان Ci در تکنیک تاپسیس، روستای قپچاق Ci= 0.705)) و روستای کردکندیCi= 0.184) ) به ترتیب بالاترین و پایینترین رتبه را دارد. مطابق آزمون تحلیل خوشهای نیز، روستای قپچاق به تنهایی در رده توسعه یافته قرار گرفته است. 7 روستا در رده متوسط توسعه و 6 روستا در سطح توسعه نیافته واقع شده است. در نهایت میتوان گفت با توجه به این نابرابری در سطح توسعه یافتگی روستاهای بخش مرحمت آباد، لزوم اتخاذ برنامههای مرتبط جهت توسعه متوازن نیازی مبرم شناخته میشود.
سازمان فضایی یا ساماندهی همگن توسعهی فضا، یکی از دغدغههای بنیادی سیاستمداران و برنامهریزان در مقیاسهای گوناگون ملی، منطقهای و فرامنطقهای است. برنامهریزی، ارتباط و جریانهای میان سکونتگاهها بهویژه در مناطق مرزی، نیاز به سازماندهی فضایی را برای نواحی روستایی بهوجود میآورد تا مسائل کلان و ملی، همچون موضوعات امنیتی را بتوان دقیقتر و کارآمدتر ساماندهی کرد. با توجه به چنین اهمیتی، پژوهش پیش روی، کوشیده است تا سطح توسعهی فضایی دهستانهای مرزی استان خراسان جنوبی را مطالعه کند. در پژوهش پیش رو، 23 شاخص از شاخصهای توسعهی فضایی واکاوی شده است. پژوهش، از لحاظ روشی علی- مقایسهای است و با بهرهگیری از روش شباهت به گزینهی ایدهآل (تاپسیس) و روش آنتروپی به بررسی آمایشی 11 دهستان از مجموع دهستانهای مرزی استان خراسان جنوبی پرداخته است. نتایج این پژوهش، نشان از آن دارد که دهستان "مود"، در بالاترین سطح برخورداری نسبت به دیگر دهستانهای مورد مطالعه قرار دارد. از لحاظ توسعهی شاخصهای اقتصادی- اجتماعی، آموزشی- فرهنگی، بهداشتی- درمانی و شاخصهای زیربنایی، 6 دهستان شامل درح، مومن آباد، میغان، بندان، شوسف و گزیک بعنوان دهستانهای نیمه برخوردار و چهار دهستان به ترتیب شامل قهستان، میاندشت، نهارنجان و عربخانه بهعنوان دهستانهای محروم شناسایی شدند. از این رو، به نظر میرسد که سازمان فضایی در میان دهستانهای مرزی استان خراسان جنوبی، به شدت نامتوازن و نامتجانس است.
امروزه یکی از چالشهای پیشروی توسعه پایدار روستایی، کمتوجهی به سرمایه اجتماعی است که شناخت آن روند برنامهریزی پایدار مناطق روستایی را برای متخصصان مربوطه تسهیل و مشارکت روستاییان را در اجرای بهتر برنامه به همراه دارد. واکاوی مطالعات انجام شده، نشاندهنده لزوم توجه به سرمایه اجتماعی در دستیابی به توسعه و از جمله توسعه پایدار روستایی است. مطالعه نوشتههای توسعه نشان میدهد که همواره از چند سرمایه نام برده شده است. سرمایههای توسعهای مرسوم همچون سرمایه اقتصادی، انسانی، فیزیکی، محیطی و سرمایه اجتماعی، امروزه بهعنوان عناصر کلیدی در تحلیل پتانسیلهای توسعهای افراد، سازمانها، جوامع و حتی دولتها مورد توجه قرار میگیرند. از این رو، هر یک از این سرمایهها، بخشی از منابع توسعه را شامل میشود که با هم در ارتباط است. بدینمنظور، مقاله حاضر در پی برخورد با چالشهای مذکور و با هدف ارتقای سطح توسعهیافتگی روستایی و پاسخ به این پرسش که میزان تأثیرگذاری انواع سرمایهها در سرمایه اجتماعی چگونه است؟ با استفاده از روششناسی توصیفی- تحلیلی و پیمایشی به ارزیابی و اندازهگیری انواع سرمایههای توسعهای و آثار آنها در روستاهای خراسان رضوی پرداخته است. نتایج مطالعه حاکی از آن است که بین سرمایه اجتماعی با سرمایههای اقتصادی و انسانی رابطه معنادار برقرار است. براساس نتایج بهدست آمده، سرمایه اقتصادی با ضریب تعیین (R2) 906 .0 دارای بیشترین تأثیر بر میزان سرمایه اجتماعی بوده است؛ بهگونهای که 6 .90 درصد از سرمایه اجتماعی را در روستاهای مورد مطالعه تبیین میکند. سپس سرمایه انسانی با ضریب تعیین 176 .0 بیشترین تأثیرگذاری را بر سرمایه اجتماعی داشته است. از سوی دیگر، بین سرمایههای فیزیکی و محیطی با سرمایه اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه رابطه معنادار وجود ندارد. در بیشترگفتمانها و نظریات مطرح شده پیرامون رابطه انواع سرمایهها با سرمایه اجتماعی، همواره تأکید بیشتری بر نقش سرمایه اقتصادی و انسانی در میزان سرمایه اجتماعی در جوامع مختلف شده است. هرچند از اهمیت سایر سرمایهها همچون سرمایه محیطی و فیزیکی نمیتوان غافل شد اما اهمیت آنها به مراتب کمتر است.
امروزه پدیده بدمسکنی ناشی از فقدان استحکام مناسب، فرسودگی بنا، آلودگیهای بهداشتی ناشی از تداخل دام و محیط زیست، تداخل فضای معیشتی و زیستی از مهمترین چالشهای مساکن روستایی در کشور است که از ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه روستایی کشور نشأت میگیرد. هدف این پژوهش، بررسی نقش بهسازی مسکن روستایی در بهبود ویژگیهای کیفی آن و تأثیر این فرآیند در تحولات کارکردهای اقتصادی مساکن روستایی است. نوع پژوهش کاربردی است که برای تبیین موضوع و نتایج آن از روشهای توصیفی– تحلیلی مبتنی بر مطالعه میدانی استفاده شده است. قلمرو مکانی پژوهش دهستان شمشیر در شهرستان پاوه در غرب استان کرمانشاه است و براساس دادههای سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1390) دارای 2593 خانوارهای ساکن بوده که با استفاده از فرمول کوکران 287 مورد بهعنوان نمونه انتخاب گردید. نتایج مطالعه نشان داد بهسازی مساکن روستایی نقش مهمی در ایجاد تغییرات در اجزای مسکن روستایی برجا گذاشته است. به طوری که، این تغییرات را میتوان در طرح و نقشه ظاهری و الگوبرداری گسترده از مساکن شهری، حذف برخی از اجزای اساسی مسکن قدیم و نیز بهبود دسترسی به امکانات و خدمات زیرساختی مشاهده نمود. همچنین بهدلیل قرارگیری بیشتر روستاهای مورد مطالعه در مسیر ارتباطی روانسر- پاوه، بیشترین تغییرات صورت گرفته در کارکرد اقتصادی مسکن روستایی در بین مؤلفههای بررسی شده است که در دو دوره قبل و بعد از بهسازی بخشی از مسکن به ارایه خدماتی از قبیل مکانیکی، کارواش، پنچرگیری و خدمات مسافری و اشتغال به فعالیتهای غیرکشاورزی در بین مردان اختصاص دارد. کمترین تفاوت معناداری در دوره قبل و بعد نیز به ترتیب در مؤلفههای وجود مکانی برای تأمین نیازهای خانوار و انجام فعالیتهای اقتصادی در مسکن توسط زنان گزارش شده است. بنابراین میتوان گفت، کارکرد اقتصادی مساکن روستایی در روستاهای نمونه، عمدتا از شکل سنتی اقتصاد روستایی به اشکال متنوع و جدید و عمدتا خدماتی در حال گذر است.
تأمین امنیت غذایی جامعه روستایی یکی از اهداف اساسی در برنامههای توسعه روستایی است. در همین راستا با توجه به روند رو به گسترش شهرنشینی در کشورمان و تأثیرات آن بر روی سکونتگاههای روستایی، در تحقیق حاضر به بررسی اثرات روابط اقتصادی شهر و روستا بر امنیت غذایی خانوارهای روستایی پرداخته شده است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق حاضر خانوارهای روستاهای شهرستان زنجان بوده است. شهرستان زنجان در سال 1390، دارای 97225 نفر جمعیت روستانشین، 26429 خانوار، 13 دهستان و 248 روستای دارای سکنه بوده است. 54 روستا با استفاده از فرمول اصلاح شده کوکران بهعنوان روستاهای نمونه انتخاب گردید. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و میدانی (پرسشنامه) بوده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی ( آزمون یومن ویتنی و تی دوگروهی) و برای محاسبه میزان امنیت غذایی از روش مقیاس ناامنی غذایی و سبد غذایی استاندارد و محاسبه روابط اقتصادی شهر و روستا از شاخصهای مرتبط و به صورت طیف لیکرت استفاده شده است. طبقهبندی وضعیت امنیت غذایی خانوارهای روستایی نشان داد 31.73 درصد خانوارها دارای امنیت غذایی، 43.1 درصد دارای ناامنی غذایی بدون گرسنگی، 15.52 درصد دارای ناامنی غذایی با گرسنگی متوسط و 9.65 درصد خانوارها نیز دارای ناامنی غذایی با گرسنگی شدید هستند. همچنین روابط اقتصادی بین روستا و شهر در محدوده مورد مطالعه، در مجموع اثرات مثبتی بر روی امنیت غذایی خانوارهای روستایی نداشته است.
سکونتگاههای روستایی به عنوان چشمانداز فرهنگی، حاصل از تعامل بین انسان و محیط در طی فرآیندهای متأثر از عوامل و نیروهای درونی و بیرونی دچار تغییر و تحولاتی در بافت کالبدی – فضایی (خصوصاً در ابعاد مسکونی) خود شده است؛ این امر موجب پدید آوردن مسائل و نارساییهای بسیاری برای زیست و ادامه سکونت در این فضاها شده است. در این راستا پژوهش حاضر، با استفاده از روشهای اسنادی- تحلیلی و رویکرد کاربردی حاکم بر آن، به دنبال روشن ساختن تفاوتهای منطقهای و سطحبندی نواحی همگن در زمینه ابعاد گوناگون مسکن (بهداشتی- درمانی، زیربنایی-رفاهی، تسهیلات و تأسیسات، استحکام و سازه) در مناطق روستایی ایران بوده است. برای این منظور، از روشهای تحلیل عاملی و تکنیک تصمیمگیری چندمعیاره تاپسیس فازی برای وزندهی و برای تفسیر نتایج، به تهیه نقشههای مربوطه با از سیستم اطلاعات جغرافیایی اقدام شد. نتایج پژوهش نشان داد؛ مناطق روستایی استانهای مازندران (467/0)، اصفهان (464/0)، البرز (455/0) و تهران (449/0) بالاترین سطح برخورداری و مناطق روستایی استانهای سیستان و بلوچستان (265/0)، خراسان جنوبی (267/0)، هرمزگان (267/0) و کرمان (270/0) در پایینترین سطح از حیث برخورداری از شاخصهای مسکن روستایی قرار دارد. همچنین استانهای کشور در زمینهی شاخصهای ذکر شده، تفاوت معناداری با یکدیگر دارند و سطح برخورداری استانها در این زمینه با یکدیگر برابر نیست؛ بنابراین لازم است در جهت هدایت توسعهی آتیه این روستاها به سوی توسعهای پایدار و رهایی از مشکلات موجود، برنامهریزیهای مؤثر و عملی در جهت بهبود وضعیت توزیع فضایی مسکن در این سکونتگاهها انجام گیرد و مناطق سطوح پایین نسبت به مناطق سطوح بالاتر، بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
کانونهای کوچک شهری، اولین هستههای شهری در ارتباط با نقاط روستایی، به عنوان حلقه اتصال نواحی روستایی با شهرهای بزرگ قلمداد میشود که نقش مهمی در توسعه روستاها دارد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی و تحلیل چگونگی نقشآفرینی سربیشه به عنوان یک کانون شهری کوچک در توسعه نواحی روستایی پیرامون بوده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش شهر سربیشه به عنوان یک کانون شهری کوچک در توسعه نواحی روستایی پیرامون است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش به صورت توصیفی- تحلیلی است که با روشهای اسنادی و مشاهدات میدانی به انجام رسیده است. حجم نمونه 350 پرسشنامه در 50 روستای شهرستان سربیشه بوده است. از آزمون T تک نمونهای برای آزمون فرضیهها استفاده شده است. انتظار بر این است که شهرهای کوچک، دارای نقش مثبتی در توسعه روستاها باشند اما طبق نتایج حاصل که در شهرسربیشه در چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی صورت گرفت، مشخص شد این شهر کوچک در کاهش مهاجرت روستائیان به شهرهای بزرگتر و تثبیت جمعیت روستایی خود و ارائه خدمات نقش بسیار کمی داشته و در واقع این مرکز شهری برای جذب مهاجران بالقوه و بالفعل این نواحی در شرایط موجود، فاقد توانایی لازم بوده است. نتایج نشان دهندهی این است که رشد و توسعه شهرهای کوچک نظیر سربیشه به شرایط اجتماعی و اقتصادی حوزه نفوذ پیرامونی وابسته است و تثبیت جمعیت روستایی و تولیدات کشاوزی به واسطه کارآیی خدمات در این گونه شهرها، تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ از سوی دیگر، توسعه شهرهای کوچک هم وابسته به تمرکززدایی این کارکردها از نواحی شهری بزرگ و هم توسعه حوزه نفوذ روستایی با یکپارچه کردن فعالیتهای غیرزراعی روستایی خواهد بود.
رشد و توسعه روستایی، ارتباطی تنگاتنگ با مشارکت روستاییان دارد؛ چرا که مشارکت در واقع کارآیی برنامههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کیفیت تصمیمگیری برای مناطق روستایی را افزایش میدهد. ضعف مشارکت مردمی در جامعه روستایی، از پویایی روستاها میکاهد و رشد و شکوفایی روستاها را با دشواری مواجه میسازد. در این مقاله تلاش شده است تا به تحلیل نقش مشارکتهای مردمی در توسعه روستاهای بخش خشکبیجار شهرستان رشت پرداخته شود. بر روی 400 نفر از روستاییان در 18 روستای نمونه بخش خشکبیجار شهرستان رشت مطالعه شده است و در آن از دو روش اسنادی و مطالعات میدانی با استفاده از ابزار پرسشنامه برای شناسایی وضعیت مشارکت در روستاهای نمونه استفاده شده است. پس از تهیه پرسشنامه و بررسی اعتبار روایی و پایایی آن با مقدار آلفای کرونباخ (81/0)، پرسشنامهها در بین روستاهای نمونه در بین افراد توزیعشده و از نتایج آنها برای تأیید یا رد فرضیهها استفاده شد. برای آزمون فرضیهها با استفاده از مؤلفههای سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی خانوارها، میزان رضایت و میزان مشارکت روستاییان، در فرآیند توسعه روستایی از طریق آزمونهای ویلکاکسون، همبستگی اسپیرمن و کروسکال والیس اقدام شده است. نتایج نشان داد میزان مشارکت مردم، نقش کلیدی در توسعه نواحی روستایی محدوده مورد مطالعه ایفا میکند و متناسب با اندازه جمعیت روستاها، میزان مشارکت روستاییان بیشتر میشود. میل به مشارکت به ویژه مشارکت فکری، مشورتی،کاری و فیزیکی در میان روستاییان در حد مطلوبی است و با افزایش توان اقتصادی روستاییان بخش خشکبیجار، میزان مشارکت مردم در طرحها و پروژههای توسعهای روستاها افزوده خواهد شد. بیشک انگیزهی مشارکت در بین روستاییان بیش از هر چیزی به اقدامات فرهنگی و آگاهی بخشی به آنها بستگی دارد.
گردشگری مذهبی، یکی از مهمترین شاخههای گردشگری فرهنگی محسوب میشود که ماهیت خود را مدیون اعتقادات مردم به اماکن و اشخاص مذهبی و زیارت آنهاست. در ایران نیز به فراخور فراز و فرودهای سیاسی و مذهبی، در دوران اسلامی اماکن و مجموعههای فرهنگی- مذهبی فراوانی احداث شده است؛ برخی از این اماکن مذهبی، در روستاهای کنونی واقع شده است که میتوان آنها را مقاصد گردشگری مذهبی قلمداد کرد. بر اساس تجربیات موفق مکانهای مذهبی همچون مشهد الرضا، حرم حضرت معصومه در قم و حرم مقدس عبدالعظیم حسنی در شهر ری، این اماکن توان بالایی در توسعهی اقتصادی جوامع محلی دارد. در مقیاسی کوچکتر، روستای اوجیآباد از توابع شهرستان آمل که با مجموعهی تاریخی- مذهبی خود، پذیرای زائران زیادی از روستا، روستاهای اطراف، شهرهای اطراف و حتی سایر استانهاست، یکی از بهترین نمونهها برای توسعهی پایدار گردشگری فرهنگی و مذهبی و فراخور آن توسعهی اقتصاد روستایی است. در این تحقیق سعی شده است تا به واکاوی اثرات گردشگری مذهبی بر روستای اوجیآباد شهرستان آمل پرداخته شود. نوع تحقیق کاربردی، روش گردآوری اطلاعات به صورت مطالعات اسنادی و بررسیهای میدانی و روش تفسیر دادهها نیز توصیفی- تحلیلی است. پس از توصیف آمارهها و میانگینها، دادههای پژوهش با استفاده از تکنیک دلفی، آزمون ANOVA و رگرسیون خطی در محیط نرم افزارSPSS تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد که گردشگری مذهبی بر توسعهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی روستای اوجیآباد اثر یکسانی نداشته است. از میان ابعاد مورد مطالعه در این روستا، بعد اقتصادی بیشترین تأثیر را از پدیدهی گردشگری پذیرفته است که این وضعیت نشانگر درگیر شدن و تحت تأثیر قرار گرفتن افراد مختلف و مشاغل متنوع از پدیدهی گردشگری است. البته اثرات اقتصادی گردشگری، بخش اندکی از مشاغل و افراد را منتفع ساخته و بسیاری از ساکنان محلی، از این پدیده بیبهره بوداند که این امر نیز مبین عدم استفاده از تمامی ظرفیتهای گردشگری است. همچنین تنوع فرهنگی زائران ورودی به روستا، اثرات ملموسی بر فرهنگ مردمان روستا داشته است و به لحاظ زیستمحیطی نیز مناطق حساس مرتبط و نزدیک به مجموعه، از انباشت زباله و ازدحام تأثیر بیشتری پذیرفتهاند.
توانمندسازی یکی از اجزای لازم برای رسیدن به توسعه پایدار به حساب میآید؛ به گونهای که، دستیابی به توسعه پایدار، بدون توانمندسازی اقشار ضعیف جامعه امکانناپذیر توصیف میشود. در این تحقیق تلاش شده است تا موانع و محدودیتهای توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانـوارهای روسـتایی تحت پوشش کمیته امـداد سیستان، مورد کنکاش قرار گیرد. روش تحقیق حاضر، توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر بررسی منابع اسنادی و بررسیهای میدانی با استفاده از تکمیل پرسشنامههای روستا و خانوار و تکمیل فرمهای مشاهدات میدانی بوده است. جامعه آماری تحقیق را خانوارهای روستایی تحت پوشش کمیته امداد در منطقه سیستان تشکیل میدهد. برای تعیین حجم نمونه خانوار، ابتدا روستاهای با بیش از 50 خانوار تحت پوشش کمیته امداد شناسایی گردید و با توجه به تعداد این روستاها و بهکارگیری فرمولهای شارپ و اصلاحی، 40 روستا به عنوان روستاهای نمونه تعیین گردید. سپس با توجه به تعداد خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد در روستاهای نمونه و استفاده از فرمول کوکران، تعداد 341 خانوار به عنوان حجم نمونه خانوار محاسبه شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات، از طریق مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و تحلیلهای آماری و فضایی با استفاده از نرمافزارهای Expert Choice، SPSS وArcGIS صورت گرفته است. نتایج حاکی از وجود اختلاف معنیدار در شدت موانع و محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی روستاهای واقع در شهرستانهای مرزی سیستان با سایر روستاهای واقع در این منطقه است. همچنین بر اساس تحلیلهای فضایی، نواحی شمال شرقی و غرب این منطقه، دارای بیشترین و نواحی جنوب شرقی آن دارای کمترین شدت موانع و محدودیتها برای توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی هستند. از طرف دیگر، نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه (One-Way Anova) مؤید آن است که تأثیر محدودیتهای منابع آب، بر فعالیتهای معیشتی با ضریب 502/0 و درآمد و اشتغال با ضریب 378/0، به ترتیب مهمترین موانع و محدودیتهای اقتصادی و مشکلات سازمانی با ضریب 490/0 و ویژگیهای شخصیتی یا فردی سرپرست خانواده با ضریب 436/0 به عنوان مهمترین موانع و محدودیتهای توانمندسازی اجتماعی خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد ساکن در این منطقه به حساب میآید.
با توجه به نقش اساسی پایداری اجتماعی و اقتصادی در تحقق اهداف توسعه پایدار روستایی و همچنین اهمیت سرمایه اجتماعی در پایداری ساختارها و تشکلهای اقتصادی، ارزیابی اجتماعی پروژههای توانمندسازی جوامع محلی، حائز اهمیت است. در این تحقیق، میزان سرمایه اجتماعی بر اساس روش تحلیل شبکهای در دو بازه زمانی قبل و بعد از اجرای پروژه اجتماع محور RFLDLدر روستای بسطاق شهرستان سرایان که بر بسیج منابع مالی از طریق ساختارسازی صندوق اعتبارات خرد تأکید دارد، سنجش و ارزیابی شده است. ابتدا با تکمیل پرسشنامه و مصاحبه مستقیم با ذینفعان محلی (اعضای صندوق اعتبارات خرد روستایی(، دادههای مورد نیاز جمعآوری گردید. سپس پیوندهای اعتماد و مشارکت با استفاده از شاخصهای کمی - ریاضی سطح کلان شبکه (تراکم، دوسویگی پیوندها، انتقالیافتگی و فاصله ژئودزیک) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بیانگر افزایش تمام شاخصهای سطح کلان شبکه در مرحله بعد از اجرای پرروژه است. تراکم در پیوند اعتماد و مشارکت به میزان بالایی افزایش یافته و این بدان معناست که سرمایه اجتماعی درونگروهی و برونگروهی شبکه، افزایش یافته است. پایداری، توازن و تعادل شبکه در قبل از اجرای پروژه در حد متوسط بوده و بعد از اجرا این شاخصها، تا حد متوسط تا زیاد افزایش یافتهاند. میزان اتحاد و همبستگی اجتماعی افراد نیز تا حد زیادی ارتقاء یافته که این میزان در پیوند اعتماد، افزایش چشمگیری داشته است. بنابراین به دنبال اجرای پروژه RFLDL، اعتمادسازی و تقویت روحیه مشارکت و همکاری جمعی در بین اعضای صندوق اعتبارت خرد و سرمایه اجتماعی درون و برون گروهی تقویت شده است.
امروزه اقتصاددانان از تجارت همچون موتور محرکهای برای توسعه یاد میکنند؛ از این رو تأسیس و ایجاد بازارچههای مرزی به عنوان راهکاری مطلوب جهت رفع شکاف مناطق مرکزی و مرزی و برونرفت از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی کنونی مرزنشینان مورد استقبال بسیاری از برنامهریزان توسعه قرار گرفته است. تحقیق حاضر در پی ارزیابی کیفیت عملکرد و تأثیرگذاری بازارچه مرزی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی نواحی روستایی بخش خاو و میرآباد شهرستان مریوان است. نوع تحقیق کاربردی و روش مورد استفاده توصیفی- تحلیلی بوده است. روش گردآوری اطلاعات در بخش نظری، کتابخانهای و اسنادی و در بخش عملی، پیمایشی مبتنی بر بهرهگیری از پرسشنامه و مصاحبه است. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از آزمون ویلکاکسون، ضرایب همبستگی کندال و اسپیرمن استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق دو گروه مسئولین و سرپرستان خانوار ساکن در 31 روستای بخش خاو و میرآباد هستند که در گروه مسئولین با توجه به تعداد آنها 12 نفر و در گروه سرپرستان خانوار نیز تعداد 175 نفر با بهرهگیری از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است. نتایج تحقیق از دید مسئولین حاکی از این است که بازارچه توانسته است تأثیرگذاری مطلوبی بر افزایش امنیت، کاهش قاچاق و درآمدهای آن و امنیت شغلی روستاییان داشته باشد. از منظر روستاییان نیز بازارچه توانسته است به دنبال مهار قاچاق کالا به عنوان شغل دوم و مکمل فعالیتهای کشاورزی ایفای نقش نماید؛ همچنین موجب افزایش امنیت شغلی، تسهیل عبور و مرور و افزایش امنیت آنها شده است اما در شاخصهای دیگر همچون بهبود وضعیت فقر و بیکاری و افزایش زیرساختها و خدمات عمومی، افزایش درآمد و رضایت شغلی، کاهش میل مهاجرت و تغییر مثبت در قیمت محصولات مصرفی و تولیدی، ناموفق بوده است.
امروزه پیشرفت در پروژههای صنعتی، علاوه بر تأمین بخشی از نیازهای انسانی، خواسته و ناخواسته سبب بروز ناپایداریها و مشکلات زیست محیطی فراوانی برای محیط زیست ساکنان مجاور این صنایع گردیده که این امر ضرورت ارزیابی اثرات زیست محیطی را در فضای جغرافیایی افزایش داده است. در این میان صنایع استخراجی- معدنی، بیشترین تأثیرات زیست محیطی را در محیط های اطراف دارد. در این مطالعه به بررسی کارخانه سیمان زنجان و اثرات زیست محیطی آن بر روستاهای اطراف پرداخته شده است. روششناسی مطالعه، از نوع توصیفی- تحلیلی با کمک مطالعات اسنادی- کتابخانهای و میدانی است. برای دستیابی به هدف تحقیق از طریق تحلیل دادههای پرسشنامه ای حاصل از شاخص های روش چک لیست در 9 روستای مورد مطالعه با 36 نفر از خبرگان محلی و تعداد 295 سرپرست خانوار روستایی بهره گرفته شد. تحلیل دادهها با استفاده از SPSS، GIS و تکنیکهای تصمیمگیری چندمعیاره پرومتی و ماتریس ارزیابی اثرات زیست محیطی (ICOLD ) انجام شد و نتایج به دست آمده بیانگر این است که بیشترین اثرات منفی زیست محیطی در محدوده دست خورده و نزدیک کارخانه با امتیاز کل 208- است که با فاصله از کارخانه، میزان آن کمتر می گردد. همچنین بر اساس رتبه بندی انجام شده، بیشترین ناپایداری شکل گرفته در سیستم زیست محیطی روستایی، ناشی از فعالیت کارخانه به ترتیب در روستاهای مجیدآباد(امتیاز81/0)، زرند(امتیاز73/0) و مزیدآباد(امتیاز67/0) بوده است که در فاصله نزدیک به کارخانه قرار دارند.
دهیاریها به عنوان اولین نهاد مدیریت قانونی از سال 1377 به این سو به منظور انجام وظایف متعدد مدیریتی، نظارتی و تثبیت امور عمومی- محلی در کانونهای روستایی بالای 20 و بعدها 400 خانوارِ کشور شکل گرفتند. با توجه به گسترده بودن ابعاد فقر محیطی و انسانی در روستاها و پایین بودن قدرت اقتصادی و مالی خانوارهای روستایی که در بسیاری از موارد موجبات ناپایداری، مهاجرت و نابودی این دسته از سکونتگاههای جمعیتی را فراهم ساخته است، نقش مدیریت روستایی در زمینه سازی به منظور توسعه و بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی روستائیان بسیار مهم میباشد. در این راستا رضایتمندی ساکنین سکونتگاههای روستایی از عملکرد این نهاد نوپای مدیریتی میتواند ضمن دستیابی به اهداف برپایی این سازمان، زمینهساز افزایش سرمایه اجتماعی درون روستاها، بهبود وضعیت اقتصادی و به تبع توسعه پایدار این گونه مراکز جمعیتی باشد. پژوهش حاضر با هدف سنجش و ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنین روستای فهلیان از توابع شهرستان ممسنی از مجموعه عملکرد اقتصادی و اجتماعی دهیاری این روستا انجام گرفته است. روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و جمعآوری دادهها مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و تهیه پرسشنامه است. جامعه آماری شامل کلیه ساکنین روستای فهلیان است که تعداد 140 نفر با روش نمونهگیری تصادفی به عنوان حجم نمونه انتخاب شدهاند. به منظور سنجش دادهها و ارزیابی رضایتمندی افراد پاسخگو از مدل کانو در قالب تحلیل سه دسته از نیازهای اساسی، عملکردی و هیجانی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد روستائیان از عملکرد دهیاری در زمینه تأمین نیازهای هیجانی خود همچون ارائه خدمات فرهنگی و ورزشی و صیانت از میراث فرهنگی با ضریب (611/0) و بهبود و تجهیز شبکه ارتباطی به منظور جذب گردشگری و سرمایه گذار بیشترین رضایتمندی داشتهاند. همچنین کمترین رضایت روستاییان از عملکرد دهیاری روستا مربوط به تأمین نیازمندیهای اساسی آنان مثل بهبود در عرصه کالبدی و بهداشتی و نظارت بر ساخت و ساز درون روستا با ضریب رضایت (425/0)، زمینهسازی به منظور تشکیل شرکتهای تولیدی و تعاونی و رفع نیازهای عملکردی روستاییان در زمینه حل و فصل امور اجتماعی و نظارت اجتماعی درون روستا با ضریب رضایت (523/0) و جذب سرمایهگذاری اقتصادی از طریق بخشهای دولتی و خصوصی بوده است.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه اقتصاد فضا و توسعه روستایی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
Designed & Developed by : Yektaweb