جستجو در مقالات منتشر شده


531 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

هادی راستی، فرامرز بریمانی، حمید برقی، سید اسکندر صیدائی،
دوره 11، شماره 39 - ( 3-1401 )
چکیده

با توجه به نقش تولیدی و صادراتی محصول خرما و وابستگی معیشت بسیاری از خانوارهای روستایی به فعالیت نخلداری در مناطق خرماخیز کشور از جمله در ناحیه مکران، پرداختن به مسائل و شبکه روابط بازار این محصول اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا اقتصاد نخلداری در روستاهای این ناحیه غالباً بر کشاورزی خرده­پا و سنتی استوار بوده و به لحاظ کارکردهای توزیعی، مبادله­ای و مصرفی با چالش­های عدیده­ای روبرو است. از این رو هدف پژوهش حاضر کاوش و تحلیل شبکه روابط فضایی بین کنشگران (انسانی و غیرانسانی) به منظور توسعه کارکردی بازار خرما در روستاهای ناحیه مکران است. این پژوهش بر روش آمیخته (راهبرد متوالی- تغییرپذیر) استوار است. جامعه آماری پژوهش شامل 17493 نخلدار و 32 کارشناس کشاورزی است. حجم نمونه به روش هدفمند- احتمالی در مرحله کیفی 111 نخلدار و 16 کارشناس و در مرحله کمی 376 نخلدار و 32 کارشناس تعیین شد. براساس «روش آمیخته متوالی» داده­های کیفی به کمک نرم افزار «NVIVO» و داده­های کمّی به وسیله نرم­افزار «SPSS» پردازش و تحلیل شدند. سپس تحلیل و استنتاج نهایی طبق استدلال لاتور (1987) به روش «ترجمه» صورت گرفت. نتایج نشان داد که روابط فضایی چندگانه­ای بین کنشگران (انسانی و غیرانسانی) وجود دارد و یا در حال پدیدار شدن است. در این میان دلالان خرما  با ایجاد شبکه­ای قوی از روابط فضایی، بازار خرما را به زیان تولیدکنندگان به تسخیر درآورده و به عنوان کلیدی­ترین کنشگر، نقش و عاملیت یافته­اند. در وجه غالب ضعف و ناکارآمدی کنشگران اصلی (نخلدار و دولت) و هم­پیمانی کنشگران سرمایه و سردخانه با دلالان منجر به چنین پیامد زیانباری شده است؛ هر چند این روابط فضایی با مشارکت کنشگران جدید (نخل­های غیربومی، سردخانه و ... ) در حال دگرگونی است.  

حمید شایان، حمدالله سجاسی قیداری، خدیجه یزدانی مروی لنگری،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

یکی از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ وﻳﮋگی­ های بخش کشاورزی در ﻣﻨـﺎﻃﻖ روﺳـﺘﺎﻳﻲ اﻳـﺮان، ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻮدن ﺑﻬﺮه­وری ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ اﺳﺖ. قطعهﻗﻄﻌﻪ ﺑﻮدن اراﺿﻲ زراﻋﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ در اﻳﻦ اﻣﺮ می­باشد و مناسب­ترین راﻫﻜﺎر، اﺟﺮای ﻃﺮح­های ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ­ﺳﺎزی اراﺿﻲ اﺳت. از مهم­ترین آثار اجرای طرح­های یکپارچه­سازی اراضی کشاورزی، آثار اقتصادی، زیست­محیطی و اجتماعی است. بر­این اساس پژوهش حاضر از نظر روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف، توسعه ­ای و کاربردی است که به منظور گرد­آوری اطلاعات، برحسب مقتضیات پژوهش از مطالعات پیمایشی و کتابخانه­ای استفاده شده است. جامعه­ی آماری تحقیق شامل 1448 خانوار سهام­دار شرکت سهامی زراعی نیل آباد تربت جام است که با استفاده از فرمول کوکران 174 سهام­دار به عنوان نمونه انتخاب و مورد پرسش­گری واقع شدند. داده­ها و اطلاعات جمع­آوری شده با استفاده از روش­های آمار استنباطی و توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصل از تحقیق، در بُعد اجتماعی- فرهنگی، شاخص افزایش دانش کشاورزان با میانگین 93/3 و در بعد اقتصادی- معیشتی، شاخص هزینه مصرف آب، با میانگین 82/3 نسبت به سایر شاخص­ها افزایش معناداری را نشان می­دهد. به طور کلی میانگین اثرات یکپارچه­سازی اراضی در قالب شرکت سهامی 47/3 است که بالاتر از میانگین عددی 3 و در حد متوسط تا مطلوب ارزیابی گردیده است. بنابراین شرکت سهامی زراعی نیل­آباد در بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی سهام­داران تاثیر نسبتاً مثبتی داشته است. با اینحال، با گذشت ۵۰ سال از فعالیت شرکت، اکنون پایین رفتن سطح آب­های زیر زمینی، عدم وجود صنایع مکمل در زنجیره تولیدی، افزایش اعضای اولیه از ۲۷۶ نفر به حدود ۲۰۰۰ نفر به عنوان عواید بگیر، عدم رضایت سهام­داران از هیات مدیره شرکت سهامی زراعی، مهم­ترین مسائل شرکت از دیدگاه مدیران و سهام­داران است.

علی سردارشهرکی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

بخش کشاورزی با توجه به اینکه تأمین­ کننده نیاز­های غذایی بشر، تأمین مواد اولیه در صنایع، اشتغال و درآمد دارای اهمیت بسیاری است، پایداری و ثبات در رشد بخش کشاورزی از جمله عوامل مهم یاری­ دهنده به پایداری اجتماعی و رشد اقتصادی جامعه محسوب می­ گردد. تولید محصول زعفران در ایران یکی از منابع مهم درآمد برای روستاییان و اقتصاد ملی می­ باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی محدودیت­ های تولید زعفران و سطح معیشت خانوار­های روستایی در شهرستان قائنات با استفاده از روش تحلیل خاکستری (GRA) می­ باشد. این مطالعه با روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه با 40 نفر از خبرگان و کارشناسان انجام شده است. نتایج رتبه­ بندی محدودیت تولید زعفران حاکی از آنست براساس آن عامل اجتماعی- فرهنگی در اولویت نخست با وزن 95/0 و عوامل محیطی، اقتصادی و کالبدی و فضایی با وزن­ های 76/0، 65/0 و 48/0 در رتبه ­های دو تا چهارم قرار گرفته­ اند. همچنین نتایج حاصل از سطح معیشت خانوار­ها عامل سرمایه طبیعی با وزن نهایی 8/0 در اولویت نسبت به سایر عوامل قرار دارد. همچنین حمایت و سیاست­ های دولت، در ترغیب کشاورزان منطقه به کشت زعفران و فروش محصول در بازار موثر است.
 
محمد حجی پور،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

توسعه فضاهای جغرافیایی نیازمند درک واقعی و برنامه­ ریزی هوشمندانه است. تدبیر چالش­ ها و مسائل روستایی و به ویژه اقتصاد آن، یک گام راهبردی در توسعه اقتصاد فضا است. استان خراسان جنوبی به عنوان یکی از نواحی جغرافیایی شرق کشور که از ظرفیت­ ها و توان­ های قابل توجهی برای توسعه برخوردار است، با این وجود معمای کم­رشدی و عقب ماندن از توسعه در مقایسه با سایر استان­ های کشور، حل نشده باقی مانده است. از این رو، در این تحقیق سعی گردیده ضمن درک موانع رشد و تحول اقتصاد، به الگویابی ساختار اثرگذاری این چالش ­ها در فضاهای روستایی خراسان جنوبی پرداخته شود. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است. داده­ ها با مطالعات اسنادی و دریافت­نظرات نخبگان (محلی و منطقه­ ای) گردآوری شده است. شناخت و تعیین وزن موانع رشد اقتصاد فضا از ترکیب روش طوفان مغزی و تحلیل سلسله مراتبی AHP انجام شده است. به منظور شناسایی الگوی روابط میان ابعاد (مقوله­ های شناسایی شده) از روش دیمتل استفاده گردید. داده­ های­ اولیه با انجام مصاحبه با اعضای شورای اشتغال و توسعه اقتصادی در سطح شهرستان­ ها و استان خراسان جنوبی استخراج گردید. یافته­ ها نشان داد 103 عامل دارای نقش بازدارنده­ی رشد اقتصاد فضا به ویژه در عرصه­ های روستایی استان خراسان جنوبی بوده است. موانع مذکور، در هفت گروه "فنی"، "انسانی و اجتماعی"، "نهادی"، "مالی و تجاری"، "محیط طبیعی"، "زیرساختی" و "جغرافیایی (مکانی)" تقسیم ­بندی شده است. به لحاظ میزان تأثیرگذاری متغیرها، موانع بُعد جغرافیایی از بیشترین اثرگذاری برخودار بوده است. همچنین از حیث میزان تأثیرپذیری متغیرها نیز بُعد فنی از بیشترین تأثیرپذیری برخوردار است. به لحاظ شاخص "تعامل با سایر ابعاد شناسایی شده"، بررسی­ ها موید این بوده است که عوامل بُعد انسانی- اجتماعی در بیشترین سطح تعامل با دیگر ابعاد قرار داشته است. از حیث علت و معلول بودن ابعاد شناخته شده نیز، خروجی روش دیمتل نشان داد که ابعاد محیط طبیعی، جغرافیایی و نهادی "علّی" بوده و ابعاد انسانی-اجتماعی، زیرساختی، فنی و مالی و تجاری "معلول" به شمار می­آید. در نهایت اینکه، در خراسان جنوبی تنوع چالش­ ها و موانع بر سر راه رشد و توسعه اقتصاد روستایی بسیار است هر چند که وزن اثرگذاری عوامل چالش زا، از موقعیت جغرافیایی تبعیت می کند؛ با این وجود گستردگی "موضوعی" و "مکانی" موانع پیش روی رشد و توسعه اقتصادی روستاها و همچنین اثرات فزاینده این عوامل بر یکدیگر سبب شده تا بافت اقتصادی روستاها را مختلف و به زوال بکشاند.

نفیسه رحیمی، مسعود جلالی، توحید رحیم پور،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

یکی از نیازمندی­ های بنیادی برای برآورد استعداد و قابلیت یک منطقه در تولید محصول کشاورزی شناخت مولفه­ های محیطی است. لذا مطالعه عوامل محیطی موثر در تولید محصولات کشاورزی از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. در همین راستا در تحقیق مذکور با هدف امکان­سنجی اقلیمی کاشت گردو در روستاهای استان اردبیل، با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی GIS مکان­یابی صورت گرفت. بدین منظور از داده­ های اقلیمی )شامل دمای طول دوره رشد، دمای رسیدن میوه­، رطوبت نسبی سالیانه، بارش تجمعی سالیانه و حداکثر سرعت باددر اردیبهشت ماه) و داده توپوگرافی (ارتفاع و شیب)، 10 ایستگاه سینوپتیکی استان اردبیل با پوشش زمانی 2020-2007 استفاده شد. ابتدا با پارامترهای مذکور نقشه­ های اولیه ترسیم و با مدل اپراتور ضرب فازی لایه­ ها تلفیق شدند و در نهایت، نقشه نهایی مناطق مستعد کشت گردو ترسیم شدند. با توجه به نتایج حاصل مشخص شد که از 17824.6 کیلومتر مربع از مساحت استان اردبیل 7773 کیلومترمربع جز مناطق مطلوب (43.60 درصد)، 6/4681 کیلومترمربع مناسب (26.28 درصد)، 3/4809کیلومترمربع نسبتا" مناسب (26.98 درصد)، 7/560 کیلومترمربع نامناسب (3.14 درصد) برای احداث باغ گردو می ­باشد. این مناطق نامناسب عمدتا" شامل ارتفاعات و دامنه­ های شیب­دار بخش ­های جنوبی و غربی استان (قسمت­ هایی از شهرستان­ های مشکین­ شهر، اردبیل، سرعین، خلخال) با بیش از 12 دهستان می­باشد، لذا احداث باغ گردو در این مناطق روستایی منجر به کاهش عملکرد و بازده در واحد سطح، افزایش بیماری در گیاه گردو، همراه با محدودیت­ هایی در احداث، آبیاری و تولید و افزایش هزینه خواهد بود.

قدیر فیروزنیا، اسمعیل زیارتی نصرآبادی، مصطفی طالشی، علیرضا دربان آستانه،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

مدیریت روستایی در ایران پس از طی نمودن فراز و فرودهای بسیار، با تصویب قانون شوراها و شکل­گیری شوراهای اسلامی در آبادی­های بالای 20 خانوار و در ادامه با تصویب قانون تاسیس دهیاری­های خودکفا در روستاهای کشور (14 تیرماه 1377) و استقرار نهاد دهیاری به عنوان بازوی اجرایی شورای اسلامی، تجربه جدیدی را آغاز نمود. اکنون که حدود دو دهه از آغاز فعالیت مدیریت روستایی کشور در الگوی نوین خود می‌گذرد، در راستای تحقق مدیریت روستایی مطلوب و توسعه پایدار روستایی، بازبینی فرآیندها، اصلاح رویه‌های جاری و ارتقای مطلوبیت عملکرد این نهاد بسیار حایز اهمیت است. تحقیق حاضر که با هدف ارزیابی و تحلیل عوامل موثر بر بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی انجام شده است، از لحاظ ماهیّت توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی می­باشد. داده­ها به دو روش میدانی و کتابخانه¬ای جمع آوری شده­اند. جامعۀ آماری آن مشتمل برتمامی شهرستان‌های استان قزوین می­باشد. در ادامه به صورت خوشه‌ای بخش‌ها، دهستان‌ها و روستاهای هدف انتخاب شده‌اند. در مجموع تعداد 427 پرسشنامه از اهالی 40 روستای منتخب استان قزوین تکمیل شده است. براساس نتایج تحقیق در بعد محیطی- کالبدی، مولفه‌هایی همچون؛ اتخاذ رویکرد پهنه‌ای به جای نقطه‌ای، پیوند فضایی و ویژگی‌های جغرافیایی منطقه و پوشش حداکثری خدمات، در بعد ساختاری-نهادی مولفه‌های؛ اصلاح قوانین و مقررات، ایجاد سازمان‌های عمرانی و خدماتی مشترک، افزایش ساعات فعالیت دهیار و امکان ارایه خدمت به روستاهای همجوار، در بعد اجتماعی- فرهنگی مولفه‌های؛ توزیع عادلانه خدمات، پاسخگویی، شفافیت عملکرد، افزایش تعاملات و توجه به اقشارآسیب‌پذیر، در بعد اقتصادی نیز مولفه‌های؛ رعایت صرفه و صلاح اقتصادی، کاهش هزینه خدمات، افزایش بهره‌وری، منابع درآمدی پایدار، خدمات اشتراکی و نهایتا در بعد انسانی نیز مولفه‌هایی همچون؛ مشارکت مردم، بخش خصوصی و تعاونی، اصلاح فرآیند انتخاب دهیار و آموزش شهروندی، از نظر پاسخگویان بیشترین نقش را در فرآیند بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی داشته‌اند.

مریم مومن پور آکردی، سیده زلیخا قربان زاده زعفرانی، سیدحسن رسولی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

کشاورزی هسته اصلی پایه اقتصاد فضا را تشکیل می­دهد به گونه­ای که کشاورزی به عنوان بزرگ­ترین جذب کننده نیروی کار در نواحی بوده و بیشترین درآمد و توسعه را ایجاد می­کند.از آنجا که توسعه مفهومی چند بعدی است که در خود، تجدید سازمان نظام اجتماعی-اقتصادی را به همراه دارد، بررسی سطوح و ابعاد مختلف توسعه و آگاهی از میزان برخورداری مناطق مختلف می­تواند گامی موثر و اساسی در این تجدید سازمان و برنامه­ریزی باشد. در این راستا هدف از پژوهش حاضر، سنجش و ارزیابی مطلوبیت فضاهای پیراشهری از منظر شاخص­های توسعه کشاورزی جهت توسعه سکونتگاه­های روستایی در استان گلستان می­باشد. بدین منظور شاخص­های منتخب پژوهش در قالب 20 شاخص قابل سنجش در بین 14 پهنه فضایی اقتصاد(شهرستان) با بهره­گیری از مدل تصمیم­گیری ترکیبی WASPAS مورد تحلیل قرار گرفته است. در نهایت با تعیین میزان توسعه شاخص­ها، مطلوبیت مناطق چهارده گانه بر اساس برخورداری از شاخص­های مطلوبیت فضاهای پیراشهری مبتنی بر توسعه پایدار کشاورزی، پراکندگی و نابرابری در شاخص­های توسعه اقتصاد سبز منطقه­ای سنجیده شده است. برای وزن­دهی شاخص­ها از روش آنتروپی شانون استفاده گردید. جهت تحلیل داده­ها از نرم­افزار EXCEL  و SPSS استفاده شده است. یافته­های پژوهش حاکی از آن است که بر اساس تحلیل داده­ها سکونت­گاه­های پیراشهری(روستایی) استان دارای وضعیت پراکنش نابرابری می­باشند. اولویت­بندی فضاهای پیراشهری استان با مدل واسپاس حکایت از شکاف در امر برخورداری از شاخص­های توسعه کشاورزی دارد که صورت واضح آن را می­توان بین  پهنه فضایی شهرستان گنبد با مجموع برخورداری (464/0)مطلوب­ترین فضای پیراشهری نسبت به میزان مطلوبیت فضای پیراشهری شهرستان آق­قلا با میزان برخورداری (264/0) که فاصله تقریباً دو برابری را نشان می­دهد ملاحظه کرد. با توجه به نتایج بدست آمده، مسئولین و برنامه­ریزان باید راهبردها، اهداف و سیاست­گذاری­ها را در راستای بهبود مطلوبیت فضاهای پیراشهری علی­الخصوص شاخص­های کشاورزی پایدار در سکونتگاه­های روستایی جهت­دار نماید.

علی اکبر تقیلو، ناصر سلطانی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

فعالیت‌های تولیدی کوچک غیر کشاورزی روستایی یکی از استراتژی‌های متنوع­سازی اقتصاد روستایی با هدف تحقق توسعه پایدار روستایی است. یکی از استراتژی‌های اصلی دولت جهت کاهش وابستگی معیشت روستاها به بخش کشاورزی و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی حوضه آبریز دریاچه ارومیه، توسعه فعالیت‌های تولیدی کوچک غیر کشاورزی بوده است؛ اما در اجرای آن در روستاهایی که کشاورزی به‌صورت گسترده همانند دشت نازلو انجام می‌شود، موفقیت چندانی به دست نیاورده است. این تحقیق در چارچوب تئوری روابط قدرت، روش­شناختی کنشگر شبکه و با مصاحبه‌های عمیق انجام شد. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که 1) حمایت‌های مالی، قانونی، بیمه­ای، تشکیلاتی و ...، دولت از مشاغل کافی نبوده است؛ 2) تلقی دولت از مشاغل کوچک روستایی به‌واسطه بخشودگی مالیاتی، اعطای یارانه‌ها، ارائه تسهیلات کم­بهره، ارائه آموزش‌های رایگان و ...، تحمیل هزینه به دولت می­باشد؛ 3) تضاد منافع مابین فعالین مشاغل کوچک غیر کشاورزی با صنایع بزرگ شهری مشهود می­باشد و 4) اعمال محدودیت­های فروش بر محصولات تولیدی مشاغل کوچک غیر کشاورزی با تولید گفتمان‌هایی چون غیربهداشتی بودن و غیراستاندارد بودن محصولات تولیدی صورت می­گیرد؛ و در نهایت، 5) روابط نابرابر قدرت میان ذینفعان، موجب شکاف توسعه شهر و روستا شده است.

معصومه پازکی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

کارآفرینی می­تواند با قابلیتِ دارا بودنِ اثر مثبت بر روی ابعادِ اقتصادی، اجتماعی و محیطی در روستا به توسعه پایدار روستا منجرشود. از عوامل مهم وتاثیر گذار برعملکرد نوآورانه در روستاها، سرمایه اجتماعی می­باشد. بدین منظور در این پژوهش ضمنِ بررسی جایگاه سرمایه اجتماعی در عملکرد نوآورانه کارآفرینانِ روستایی، به نقشِ تاب آوری و توانمندسازی در تاثیرگذاریِ سرمایه اجتماعی بر عملکرد کارآفرینان پرداخته شده است. جامعۀ آماری؛ روستائیانِ روستاهای بالای 20 خانوار دهستان فیلستان می باشد. بر اساسِ آنتروپی شانون، از میان معیارهای سرمایه اجتماعیِ مؤثر بر تاب­آوری، رتبه برتر به معیار ِدانش و آگاهی با وزن 9981/0 اختصاص یافت. بر اساس تکنیک WASPAS، روستای گلزار از نظرِ‌ ابعاد مختلفِ سرمایه اجتماعیِ موثر بر تاب­آوری( Qi = 8764/0) جایگاه برتری دارد. شاخص­های اصلی توانمندسازی کارآفرینان با تکنیک کپلند سنجش شد که شاخص های مطلوبیتِ نوآوری در پایان کار و برگزاری کلاس­های کارآفرینی در رتبه اول اهمیت قرار گرفتند. تکنیک مولتی مورا نشان می­دهد که روستائیانِ روستای گلزار از جهت عملکردهای نوآورانه نسبت به سایر روستاها توانمندتر هستند. بر اساس تکنیک CODAS، روستای گلزار از نظرِ نقشِ سرمایه های اجتماعی بر عملکرد کارآفرینانِ روستایی، برترین جایگاه را دارد. با استفاده از تکنیک ARAS، میزان پایداری روستاهای دهستان فیلستان در ابعاد مختلف مورد سنجش قرار گرفت که روستای گلزار در بین روستاهای دهستان فیلستان از لحاظ پایداری در رتبۀ اول قرار گرفت.

ژاله کورکی نژاد،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

سرمایه اجتماعی به عنوان مکمل سایر صورت‌های سرمایه، یکی از پیش‌نیازهای مهم دستیابی به توسعه پایدار به خصوص در جوامع روستایی است. توسعه و پیشرفت در روستاها مستلزم گسترش اعتماد، مشارکت و ارتباطات و انسجام در بین کشاورزان است. در این مطالعه به دلیل نقش سرمایه اجتماعی در تسهیل و تسریع توسعه پایدار، در ابتدا ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی و توسعه پایدار با استفاده از گویه‌های مختلف در طیف 5 گزینه‌ای لیکرت ارزش‌گذاری شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه‌ای که روایی و پایایی آن مورد بررسی قرار گرفت، در بین نمونه‌ای از کشاورزان ساکن در روستاهای شمال شهرستان سیرجان جمع‌آوری شدند. پس از محاسبه شاخص سرمایه اجتماعی و شاخص توسعه پایدار، با استفاده از روش رگرسیون‌های به ظاهر نامرتبط، تأثیر سرمایه اجتماعی در کنار ویژگی‌های حرفه‌ای-اجتماعی روستاییان بر ابعاد مختلف پایداری بررسی شدند. بر طبق نتایج تحقیق شاخص سرمایه اجتماعی 57/0 و ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و نهادی توسعه پایدار به ترتیب 44/0، 51/0، 49/0 و 40/0 به‌دست آمدند. هم‌چنین نتایج نشان داد متغیر سرمایه اجتماعی بر هر چهار بعد پایداری تأثیر مثبتی دارد، اما تأثیر آن بر پایداری نهادی به لحاظ آماری معنی‌دار نمی‌باشد. از آن‌جایی که سرمایه اجتماعی محاسبه شده در بین کشاورزان در سطح بالایی نمی‌باشد، اما سبب بهبود پایداری می‌شود، لازم است با دقت در اجزای تشکیل‌دهنده ابعاد گوناگون سرمایه اجتماعی و برنامه‌ریزی صحیح جهت ارتقای آن و رفع نواقص موجود سطوح بالاتری از پایداری را به دست آورد و زندگی با کیفیت و توأم با رفاه بالاتری را برای کشاورزان به ارمغان آورد و جلوی مهاجرت آنان به شهرها را گرفت.

جواد معدنی، اسماعیل تقوی زیروانی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

نواحی روستایی در طی قرن‌ها به‌عنوان مهم‌ترین فعالیت‌های اقتصادی در نظر گرفته می‌شدند و امروزه، علاوه بر فعالیت‌های کشاورزی و دامپروری، ازجمله کانون‌های گردشگری نیز هستند. گردشگری به‌عنوان یک استراتژی توسعه‌ای خوب برای مناطق روستایی در نظر گرفته شده است که متضمن بهبود معیشت خانوارهای روستایی است. هدف تحقیق حاضر، شناسایی و اولویت‌بندی پیشران‌های کلیدی و مؤثر گردشگری روستایی در بهبود معیشت خانوارهای روستایی است که با محوریت روستاهای مجاور شهر سرعین صورت می‌پذیرد. روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع ترکیبی است که با رویکرد متوالی اکتشافی در دو فاز کیفی-کمّی صورت پذیرفته است. مشارکت‌کنندگان فاز اول تحقیق، خبرگان حوزه­ های مدیریت و برنامه‌ریزی روستایی، گردشگری روستایی، جغرافیای روستایی و جامعه‌شناسی هستند که با استفاده از نمونه‌گیری هدفمند مورد بررسی قرار خواهند گرفت. مطابق با یافته‌های تحقیق، در فاز اول که با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است، مضامین استخراج‌شده از مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته در قالب 58 مضمون پایه، 19 مضمون سازمان‌دهنده و 4 مضمون فراگیر هستند که برای شناسایی پیشران‌ها به مرحله بعدی راه می‌یابند. مطابق با یافته‌های فاز کمّی تحقیق، از میان مضامین سازمان دهنده، مضامین توسعه زیرساخت‌های عمومی و بهداشتی، ایجاد امکانات زیرساختی حمل‌ونقل، هویت بخشی به جامعه محلی، افزایش امکانات تفریحی برای جامعه محلی، هویت بخشی به جامعه محلی، حفظ درآمد پایدار برای بلندمدت دارای بیشترین تأثیر می‌باشند. نتیجه می‌شود پیشران‌های گردشگری روستایی می‌توانند با تمرکز بیشتر بر توسعه این نوع از گردشگری، اثرات مثبتی را در معیشت خانوارهای روستایی اعم از ارتقای کیفیت زندگی، بهبود وضعیت اقتصادی، توسعه زیرساختی روستاها و... بگذارند که درمجموع، رضایت ساکنان روستاها را در بر داشته باشد.

ناهیده محمدی، بیژن رحمانی، ناصر شفیعی ثابت،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

توانمندسازی روستاییان، منجر به سازماندهی آن­ها در قالب سازمان­ های غیردولتی و مردم نهاد شده؛ و زمینه مشارکت موثر آنان را در فراگرد توسعه و تحولات فضایی سکونتگاه ­های روستایی فراهم می­ سازد. در این­ راستا، برای تبیین دقیق موضوع، در پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر ابزار پرسشنامه، ارتباط بین تسهیل‌کننده‌های توانمندسازی روستاییان در میزان شکل­گیری سازمان­های غیردولتی، و ارتباط این سازمان­ها در فراگرد تحولات فضایی سکونتگاه­ های روستایی(در قالب 15 شاخص) در سطح30 روستا و 300 خانوار نمونه روستاهای شهرستان جوانرود سنجیده شد. یافته­ ها نشان داد بین بهبود شاخص­ های توانمندسازی و  میزان شکل­ گیری و گسترش سازمان­ های غیردولتی در راستای تحولات فضایی سکونتگاه­ های روستایی رابطه معنی­ دار وجود دارد. لیکن، این ارتباط از نوع کاهشی-کاهشی بوده است؛ که نامناسب بودن جایگاه  متغیرهای پژوهش در ناحیه مورد مطالعه را آشکار  ساخته است. به ­سخن­ دیگر، عملیاتی کردن روش­ های توانمندسازی به دلیل غلبه رویکرد «بالا به پایین» و «حکومت محور» نتوانسته است احساس قدرت و توانمندی را در روستاییان ایجاد و زمینه مشارکت مؤثر و سازمان یافته آنان در چارچوب سازمان­های غیردولتی را فراهم نماید. به گونه­ ای که پایین بودن سطح مشارکت سازمان­ های غیردولتی سبب نارسایی در تحولات فضایی سکونتگاه­ های روستایی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و محیطی- اکولوژیک شده است. بنابراین، ضروری است، از راه توجه و بهبود شاخص­ های تسهیل کننده­ توانمندسازی روستاییان همچون؛ آموزش و آگاهی بخشی، دانش و مهارت، انسجام و همبستگی، اعتماد و اطمینان، مشارکت، نهادسازی و حمایت سیاسی دولت، و تغییر رویکرد به سوی «اجتماع محور» و «پایین به بالا»، زمینه مناسبی برای مشارکت آنان با هدف شکل­ دهی سازمان­ های غیردولتی در راستای تحولات فضایی سکونتگاه­ های روستایی فراهم شود.

فضل اله اسمعیلی، فاطمه عزیزی، مهدی خداداد،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

روستاهای کلان‌شهر­هایی از جمله تهران، با توجه به موقعیت نسبی، مهاجرپذیر بوده؛ و پیوسته مهاجرت بر تحولات اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست­محیطی روستا­های پیراشهری این کلانشهر تاثیرگذار است. در این راستا، یکی از مهمترین تحولات در روستا­های پیراشهری تهران با تمرکز بر مهاجرت، تحولات اقتصادی می­باشد. در این بین، هدف پژوهش حاضر، سنجش تحولات اقتصادی و پیامدهای حاصل از مهاجرت در روستاهای پیراشهری کلانشهر تهران است. روش تحقیق در پژوهش حاضر ترکیبی، حاصل از روش­های کمی و کیفی است و  برای گردآوری داده‌ها از روش‌های پرسشنامه­ای و مصاحبه کمک گرفته شده و در بخش کمی با توجه به حجم جامعه آماری 9591 خانوار، حجم نمونه خانوارهای مورد پرسشگری بر پایه فرمول کوکران برابر 380 خانوار تعیین شد و در بخش کیفی نیز، حجم نمونه نخبگان مورد مصاحبه با روش نمونه‌گیری هدفمند 36 نفر تعیین شد. یافته­های تحقیق در بخش کمی پژوهش نشان داد که شاخص تولید با میانگین 2/2 و شاخص اشتغال با میانگین 13/4 به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را از اشتغال پذیرفته است. همچنین نتایج در بخش کیفی پژوهش نیز نشان داد، مهاجر‌پذیری موجب رویه شدن سفرهای روزانه برای اشتغال، متنوع شدن الگوی درآمدی روستا، سرمایه‌ای شدن زمین و مسکن روستا، تحول در بنیادهای تولیدی روستا و رخنه بی‌انگیز‌گی در اشتغال به فعالیت‌های کشاورزی شده است.

حسن افراخته،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

هدف مقاله، درک رابطه بین سیستم نهادی و خلق دانش است و به این سئوال پاسخ داده می­شود که سیستم نهادی چگونه و طی چه شرایطی می­تواند نوآوری و خلق دانش را تقویت کند. در این راستا، نخست دانش و نوآوری از منظر پارادایم رابطه ­ای معرفی شده است، آنگاه رابطه بین نهادها و توسعه دانش و نوآوری، شرایط و عوامل آن تجزیه و تحلیل شده است. با تکیه بر نظریه ساختاری گیدنز، استدلال می­ شود که نهاد، از سویی فرآیندهای تعامل اقتصادی  را شکل می­دهد و از سوی دیگر  از فرآیندهای تعامل اقتصادی شکل می­گیرد که موجب ایجاد مسئله متناقضی می­ شود و آن این که از سویی نهادها ساختارهایی هستند که عمل انسانی را شکل می­ دهند و از سوی دیگر، برای خلق نوآوری و دانش باید تغییرات نهادی صورت بگیرد و نهادهای مشوق نوآوری و خلق دانش ایجاد شوند، اگر کنش بازیگران از  نهادها شکل می­ گیرند، بازیگران چگونه می­توانند همان نهادها را تغییر دهند. به عبارت دیگر افراد چگونه می­ توانند نهادی را تغییر دهند که عقلانیت و اقدام آنها مقید به  همان  نهاد است؟  بر اساس مطالعه، وقتی بازیگران کارآفرینی نهادی می­خواهند نهادهای موجود را تغییر و نهادهای جدیدی ایجاد کنند، باید محیط نهادی موجود را تغییر دهند. چون نهادهای موجود برای بسیاری از بازیگران منافع دربر دارد، کارآفرینان نهادی مجبورند منابع را بسیج کنند و قابلیت­ های خاص را به منظور ارتقای مشروعیت و حقانیت برای تغییر و  متقاعد کردن دیگران در پذیرش شیوه ­های جدید توسعه دهند. در نتیجه نهادی اولیه شکل می­گیرد که با گذشت زمان تثبیت و به نهادی پذیرفته شده تبدیل می ­شود.

فاطمه مظفری، عبدالحمید نظری، شاه بختی رستمی، مصطفی شاهینی فر،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

ارزیابی طرح "ساماندهی مشاغل خانگی" که در قالب برنامه­ های توسعه از سال 1389 در ایران در حال اجراست، اهمیت خاصی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش اقتصادی کسب و کارهای خانگی بر معیشت پایدار خانوارهای روستایی استان ایلام انجام گرفت. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی- نظری و از حیث روش انجام توصیفی- تحلیلی است. جمع ­آوری داده­ ها با استفاده از شیوه ­های کتابخانه ­ای و میدانی انجام شد. جامعه آماری شامل 1476" خانوار دریافت­ کننده وام در مشاغل خانگی" ساکن در 287 روستای استان ایلام می ­باشد. نظر به تعدد و پراکندگی روستاها انتخاب آنها به دو روش نمونه­ گیری انجام گرفت. ابتدا تعداد روستاها با استفاده از" نمونه­ گیری خوشه­ ای" ( با ملاحظه همگنی چهار عامل: ارتفاع، فاصله از مرکز شهرستان، تعداد خانوار و وام گیرندگان) به 56 روستا کاهش یافت. سپس تعداد خانوارهای نمونه طبق فرمول کوکران 200 واحد برآورد و به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ ها پرسشنامه محقق ­ساخته است که پس از تایید روایی و پایایی تکمیل شدند. نتایج نشان داد: ایجاد کسب و کارهای خانگی از جنبه اقتصادی در زمینه شاخص ­های اشتغال­زایی، بویژه افزایش مشاغل زنان اثرات مثبتی داشته است که بیانگر همسویی آن با موازین راهبرد معیشت پایدار می­ باشد. اما با اینکه از نظر افزایش درآمد نسبتاً موفق بوده، لیکن از منظر توانمندسازی و بویژه فقرزدایی از اقشار پایین جامعه موفق نبوده است. در مجموع ارزیابی اثربخشی ایجاد کسب و کارهای خانگی توسط جامعه هدف بر پایداری معیشت خانوارها نشان داد که اشتغال ­زایی و تنوع­ بخشی فعالیت­ ها، درآمدزایی و توانمندسازی و فقرزدایی به ترتیب در رتبه­ های اول تا سوم قرار گرفتند.

رضا واشقانی فراهانی، علیرضا عباسی سمنانی، فریده اسدیان،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نقش دانش بومی در پایداری اقتصادی مناطق روستایی فرمهین فراهان انجام شده است. مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و دارای ماهیت تحلیلی و از نظر روش، در گروه پژوهش کمی قرار دارد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از نرم­افزار SPSS و مدل­ های تلفیقی (FKOPRAS+FSORA)، استفاده شد. نتایج نشان داد، در بین مولفه­ های دانش بومی، تنها مولفه­ های توانمندی­ ها و دانش مردم با مقدار میانگین 38/3 و 01/3، مطلوب ارزیابی شد و سایر مولفه­ ها از جمله: مشارکت، ارتقاء زندگی، نظارت، اجتماعی،  اقتصادی، به دلیل اینکه میانگین­شان پایین­تر از حد متوسط عدد (3)، می­ باشد، نامطلوب مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین نتایج نشان داد، میزان پایداری اقتصادی در فرمهین با مقدار میانگین­ های به دست آمده (پایین ­تر از حد متوسط عدد 3)، با سطح معناداری 000/0، کم و نامطلوب ارزیابی شده است، در این راستا، نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد بین دانش بومی و پایداری اقتصادی ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد، به طوری که بر اساس نتایج به دست آمده سهم مولفه مشارکت با مقدار ضریب بتای (453/1)، در پیش­بینی تغییرات مثبت متغیر پایداری اقتصادی بیشتر از سایر مولفه­ های دانش بومی بود، و همچنین مولفه دانش مردم با مقدار اثر (160/0)،  بیشترین تاثیر مستقیم را در پایداری اقتصادی این منطقه را دارد. در نهایت نتایج مدل­ های تلفیقی (کوپراس فازی و سوارا فازی) نشان داد، از بین شاخص­ های اقتصادی، اشتغال و درآمد با مقدار امتیاز 14/70، بیشترین میزان تاثیرپذیری را از دانش بومی در فرمهین به خود اختصاص داده است.

منا فخرقاضی، عیسی پوررمضان، نصراله مولایی هشجین،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

وقوع مخاطرات محیطی از جمله زلزله، درسکونتگاه­ های روستایی آسیب ­های جبران ناپذیری به همراه دارد. یکی از مهم­ترین آسیب­ ها، آسیب­ های اقتصادی است. این اعتقاد وجود دارد که با آگاهی و شناخت از میزان تاب­­ آوری اقتصادی که از ابعاد مهم و تاثیرگذار تاب­ آوری است، می ­توان با برنامه­ ریزی مناسب در زمینه کاهش صدمات و آثار مخرب مخاطرات محیطی گام برداشت. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن، توصیفی تحلیلی است. به منظور گردآوری داده ­های مورد نیاز دو روش اسنادی و میدانی (ابزار پرسش­نامه) به کار رفته است. در روش پرسش­نامه ­ای، داده­ های لازم درقالب پرسش­نامه درسطح 5 دهستان شامل 100 روستا، گردآوری و برای تحلیل داده­ ها از روش­ های آماری استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، دهستان­ های شهرستان آوج و واحد تحلیل سرپرستان خانوارهای ساکن در روستاهای این شهرستان است که براساس روش کوکران، تعداد 370 سرپرست به صورت تصادفی انتخاب شده است. پس از مطالعات اسنادی، به کمک روستاییان و مدیران روستایی سه شاخص اقتصادی شامل وضعیت مسکن و اشتغال و درآمد، سیاست­ های حمایتی در محدوده مورد مطالعه شناسایی و به کمک شاخص­ ها نمرات تاب­­ آوری محاسبه شده است. نتایج پژوهش نشان می­دهد گویه­ های استفاده از وام ­ها و کمک­ های بانک ­ها برای نوسازی و بهسازی با میانگین 69/3 و استحکام بنای ساختمان با میانگین 43/2 به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را بر تاب­ آوری اقتصادی روستاهای مورد مطالعه داشته­ اند و دهستان حصار ولیعصر بالاترین و دهستان و خرقان شرقی پایین­ترین نمره تاب ­آوری اقتصادی را دارا است. همچنین از آزمون T تک نمونه­ای برای اثبات معناداری و قابلیت تعمیم نتایج پژوهش و تحلیل رگرسیون جهت نشان دادن تاثیر بعد اقتصادی بر تاب ­آوری استفاده شده که میزان آماره ضریب تعیین برابر 513/0 است و نتایج حاکی از وابستگی موثر بعد اقتصادی بر تاب­ آوری در محدوده مورد مطالعه می­باشد.

حسین کریم‌زاده، عقیل خالقی، احد بشیری،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

تحقیق حاضر به تحلیل تغییرات ساختار اشتغال در بخش‌های عمده اقتصادی (کشاورزی، صنعت و خدمات) در مناطق روستایی استان‌های کشور بـا به‌کارگیری رهیافت تغییر سهم و ضریب مکانی طی دورە (1395-1390) و با استفاده از آمار مرکز آمار ایران پرداخته است. نتایج نشان می‌دهد در سال 1395 تعداد کل شاغلین مناطق روستایی کشور نسبت به سال 1390 مقدار 226590 نفر افزایش داشته است که بر اساس محاسبه سهم اشتغال، سهم بخش کشاورزی، حدود 1/0 درصد کاهش داشته است؛ در بخش صنعت، سهم اشتغال 6/2 درصد بوده و رشد منفی داشته است و همچنین بخش خدمات با افزایش سهم حدود 7/2 درصدی روبرو بوده است. نتایج ضریب مکانی بخش‌های کشاورزی، صنعت و خدمات نشان می‌دهد در سال 1395، مناطق روستایی 13 استان در بخش «کشاورزی»، مناطق روستایی 16 استان در بخش «صنعت» و مناطق روستایی 16 استان در بخش «خدمات»، دارای فعالیت پایه‌ای هستند. عنصر رشد نسبی بخش‌های اقتصادی در کل اقتصاد مرجع یا اثر ترکیب صنعتی (IS) نشان می‌دهد طی دوره موردمطالعه، سهم اشتغال بخش کشاورزی کاهش یافته و از 4/50 درصد به 3/50 درصد رسیده است. اثر سهم رقابتی (RS)، نشان می‌دهد در بخش کشاورزی استان­های هرمزگان، کرمان و خوزستان، در بخش صنعت استان­های هرمزگان و البرز و در بخش خدمات استان خراسان جنوبی بهترین عملکرد را داشته ­اند. بررسی عنصر اشتغال کل (TS) نشان می‌دهد بخش­ های کشاورزی و صنعت در مناطق روستایی کشور به لحاظ اشتغال فاقد مزیت نسبی هستند.

عبدالمجید احمدی،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

  هدف پژوهش آمیخته(کمی-کیفی) حاضر که با روشی توصیفی-تحلیلی انجام گرفته؛ آسیبشناسی وضع موجود مهمترین، موانع و مشکلات موثر بر عدم بهره‎مندی رضایت‏بخش نواحی روستایی پیرامون دریاچه زریوار از توان ژئوتوریستی آن در راستای تنوعبخشی اقتصادی و ارائه راهکارهای کاربردی در جهت تغییر این وضعیت می‏باشد. در راستای تحقق این امر نیز، دادهها به روش پیمایشی و به صورت هدفمند از میان مسئولین، مدیران گردشگری و توسعهای منطقه، دهیاران، شوراها و آگاهان پنج روستای مجاور تالاب زریوار(دره‏تفی، نی،کانیسانان،کانیسفید، ینگیجه)، متخصصان دانشگاهی و محققان دارای سابقه پژوهش در ارتباط با اثرگذاری تالاب زریوار در اقتصاد منطقه، سرمایهگذاران بخش خصوصی در بخش گردشگری تالاب زریوار، صاحبان کسبوکارهای خرد موقتی وابسته به گردشگری و گردشگران بازدیدکننده از تالاب زریوار و ورودی به روستاهای مورد مطالعه، گردآوری و در بخش کیفی با تکنیک تئوری بنیادی و در بخش کمی با روش تحلیل عاملی، تجزیهوتحلیل گردیدند. نتایج، نشان دادند که چهار عامل اصلی نارساییهای مدیریتی، ضعف برنامه‏ریزی و کمبود خدمات و امکانات مورد نیاز جهت تنوع بخشی اقتصادی و توسعه ژئوتوریسم؛ ضعف در تامین منابع مالی و فضای امنیتی حاکم بر روستاهای مرزی مورد مطالعه؛ نارساییهای اجتماعی و فضای نامناسب کسب و کار؛ و ضعف در بازاریابی و آموزش و کمبود تقاضا که دربرگیرنده 60 شاخص یا مانع بودند، مهمترین موانع و چالشهای پیشروی تنوع بخشی به اقتصاد روستاهای حاشیه تالاب زریوار بواسطه گسترش ژئوتوریسم میباشند. در این میان، عامل اول، یعنی؛ نارساییهای مدیریتی، ضعف برنامه‏ریزی و کمبود خدمات و امکانات مورد نیاز با دارا بودن بیشترین تعداد شاخص‏ها یا موانع تجمعیافته و بیشترین مقدار ویژه، مهمترین و اثرگذارترین، مانع شناخته شد.

مرضیه پورجوپاری، ابوذر پایدار، سیدهادی طیب نیا، علی اکبر عنابستانی،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده

امروزه بوم­گردی یکی از ابعاد مهم تحول، تنوع و رونق اقتصاد جوامع روستایی خصوصا در مناطق خشک و نیمه خشک، روستاهای تاریخی و جوامع سنتی و محلی بشمار می­رود. از آنجا که بوم­گردی دارای زمینه­ ها، ظرفیت ­ها، الگوها و جنبه­ های متفاوتی است تشخیص الگوها و ترویج و تقویت الگوهای متناسب با شرایط هر روستا لازمه برنامه­ ریزی توسعه بوم­گردی روستایی است. لذا هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی توسعه بوم­گردی مطلوب در نواحی روستایی شهرستان کرمان متناسب با شرایط خاص روستاها و دهستان ­ها است. پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و از نوع پژوهش­ های کاربردی است. برای جمع ­آوری داده ­های مورد نیاز، از مطالعات اسنادی و روش پیمایشی استفاده شد. جامعه­ ای آماری پژوهش شامل 16 دهستان شهرستان کرمان است؛ که 17 روستای گردشگرپذیر و دارای اقامتگاه­ های بوم‌گردی از میان 521 روستای دارای سکنه انتخاب شد. از طرفی نمونه­ گیری در سطح جامعه میزبان روستاهای شهرستان کرمان انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ­ها به روش مدل­سازی معادلات ساختاری انجام شد. طبق نتایج تحقیق؛ در مجموع الگوی مطلوب توسعه بوم­گردی دهستان­ های شهرستان کرمان؛ الگوی منفعتی یا رویکرد توانمندسازی اقتصادی خواهد بود. به طور مقایسه ­ای نیز نتایج نشان داد الگوی مطلوب توسعه بوم­گردی دهستان­ های کشیت و ماهان؛ الگوی امنیتی است. مقدار بار عاملی مشاهده شده در الگوی امنیتی در بین ابعاد تبین کننده توسعه بوم­گردی بیش از 3/0 است که نشان می‌دهد همبستگی چشمگیری بین متغیرهای قابل مشاهده با متغیرهای پنهان مربوط به خود وجود دارد. بدین معنا که در توسعه بوم­گردی این دهستان­ ها مطلوب است ثبات سیاسی، امنیت عمومی و شخصی، کاهش جرایم داخل محیط روستا خصوصا داخل خانه­ ها، و خارج از محیط روستا خصوصاً در جاده ­ها و مناطق بکر مد نظر قرار گیرد. نهایتاً الگوی توسعه بوم­گردی دیگر دهستان­ های شهرستان نیز ارائه شد.


صفحه 23 از 27     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه اقتصاد فضا و توسعه روستایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb