25 نتیجه برای کودک
شیدا دیبائی، مسعود جان بزرگی، مسعود عارف نظری،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی ارتباط دوسوگرایی و کنترل هیجانی مادران و اضطراب کودکان و نوجوانان مبتلا به سرطان و نقش تعدیلکنندگی جنس کودکان پرداخته است. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی است و جامعه مورد نظر شامل کودکان و نوجوانان 8 تا 17 ساله مبتلا به سرطان میباشد (بستری و غیر بستری) که به بیمارستانهای تخصصی کودکان (6 بیمارستان) در شهر تهران، از آبان 87 تا خرداد 88 مراجعه نمودهاند و همگی در مرحله فعال درمانی قرار داشتند. روش نمونهگیری بر اساس نمونه در دسترس است که تعداد 102 کودک و نوجوان (56 پسر و 46 دختر) و مادرهایشان حاضر به همکاری شدند. در این پژوهش از «پرسشنامه کنترل هیجانی» و «پرسشنامه دو سوگرایی در ابرازگری هیجانی» برای مادران و «مقیاس تجدید نظر شده اضطراب آشکار کودکان و نوجوانان» برای کودکان و نوجوانان، استفاده شده است. تحلیل دادهها نشان داد، کودکانی که مادرانشان دو سوگرایی هیجانی بیشتری داشتند، اضطراب بیشتری نشان دادند. اما رابطه معناداری بین کنترل هیجانی مادر و اضطراب کودک مشاهده نشد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که دو سوگرایی و کنترل هیجانی مادر تغییرات اضطراب کودک را تبیین نمیکنند؛ اما جنس کودک مبتلا به سرطان در رابطه بین اضطراب کودک و دوسوگرایی و کنترل هیجانی مادر نقش تعدیلکننده دارد. به نظر میرسد، جنس کودک در رابطه دو سوگرایی و کنترل هیجانی مادر با اضطراب کودک، در کمیت و کیفیت حمایت عاطفی که کودک درک میکند، اثر میگذارد و این احتمالا منجر به نوع سازگاری کودک با سرطان و اضطراب زیاد یا کم میشود.
زهره ابارشی، کارینه طهماسیان، محمد علی مظاهری، لیلی پناغی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده
از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر رشد روانی- اجتماعی کودک، رابطه بین مادر وکودک است که خود اثرمندی والدگری بر آن موثر است. هدف این پژوهش این بود که بررسی شود آیا آموزش برنامه ارتقای رشد روانی- اجتماعی کودک میتواند رابطه مثبت مادر- کودک و خوداثرمندی والدگری را افزایش دهد. روش این پژوهش شبه آزمایشی با گروه کنترل بود. نمونه اولیه از 43 مادر کودک زیر سه سال به روش داوطلبانه از سه مهد کودک بیمارستان های رضوی، قائم و امام رضا شهر مشهد انتخاب شدند و سپس به صورت داوطلبانه به گروه های آزمایش و کنترل واگذار شدند. آزمودنیها در مرحله پس آزمون به 30 نفر کاهش یافتند. مادران در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری پرسشنامه های رابطه والد و کودک و خوداثرمندی والدگری را تکمیل کردند. سپس نتایج با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله خوداثرمندی والدگری را به طور معناداری افزایش داد اما رابطه مثبت مادر و کودک افزایش نیافت. در حوزه های رابطه، وابستگی افزایش یافت. اما سایر حوزه ها مثل تعارض و نزدیکی افزایش معناداری نداشتند. به نظر می رسد علارغم ارتقای آگاهی و افزایش احساس خوداثرمندی والگری، رابطه مثبت مادر و کودک تحت تاثیر عوامل دیگری چون زمان کوتاه برای تاثیرگذاری، تمرینات ناکافی، حجم نمونه کم و عوامل کنترل نشده دیگری واقع شده باشد
منیژه فیروزی، عادل مهری، علی عباس کمری، مهناز شاهقلیان،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1392 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی مشکلات هیجانی و سبکهای مقابلهی کودکان مبتلا به لوکمیای لمفوبلاستیک حاد و مقایسهی آن با کودکان سالم بود. به این منظور، 55 کودک بستری در بخش خون و سرطان بیمارستان کودکان مفید و 45 کودک سالم مراجعه کننده برای انجام واکسن، در پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندههای بیمار و سالم از نظر آزمون تحلیل نقاشی کودکان در بیمارستان و نشانگرهای هیجانی کوپیتس در ترسیم صحنه تزریق، با هم مقایسه شدند. نتایج تفاوت معناداری بین کودکان مبتلا به سرطان و کودکان سالم از نظر تمام زیرمقیاسهای آزمون تحلیل نقاشی کودکان در بیمارستان نشان داد. همچنین، شرکتکنندگان دو گروه از نظر نشانگرهای هیجانی کوپیتس با یکدیگر مقایسه شدند. تفاوت دو گروه در استفاده از رنگ سیاه برای رنگ آمیزی، کوچک کشیدن خود، سایهدار کردن صورت، بدن، دست و غیر معمول بودن تصاویر معنادار بود. بر اساس یافتهها، کودکان مبتلا به لوسمی بیشتر از راهبردهای اجتنابی استفاده کردند، در حالی که کودکان سالم روش مقابلهی رویارویی را به کار بردند. همچنین بر اساس نشانگرهای هیجانی کوپیتس، کودکان مبتلا به لوسمی مشکلات هیجانی بیشتری نشان دادند. این یافتهها به مداخلههای بالینی برای کودکان مبتلا به سرطان کمک میکند.
سید امیر امین یزدی، حسین کارشکی، مریم سادات کیافر،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش نظریه ذهن بر افزایش توانایی نظریه ذهن و کاهش پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انجام شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون بود. تعداد 34 کودک (با نشانگان پرخاشگری) پس از اجرای پیشآزمون به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. کودکان گروه آزمایش به مدت 9 جلسه آموزشهای مرتبط با نظریهی ذهن را دریافت نمودند. ابزار پژوهش پرسشنامهی پرخاشگری واحدی و همکاران و آزمون باور کاذب بود. دادهها با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به یافتههای به دست آمده از تحلیل کوواریانس، مداخلههای مرتبط با نظریهی ذهن باعث افزایش توانایی نظریهی ذهن و کاهش پرخاشگری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید. با استناد به یافتههای پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت که آموزش نظریهی ذهن میتواند باعث افزایش توانایی نظریهی ذهن و کاهش پرخاشگری کودکان گردد. بنابراین باید بر آموزش این مسائل در بافت والد- کودک و در مهدهای کودک برای رشد کودکان تأکید گردد.
سعیده سبزیان، حسینعلی مهرابی، مهرداد کلانتری،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش بازی مادر -کودک بر شدت علائم اختلالات رفتاری شامل بی اعتنایی مقابله ای و سلوک در دانش آموزان پسر مبتلا به بی اعتنایی مقابله ای دوره ابتدایی شهر اصفهان بود.: بر این اساس، در قالب یک مطالعه نیمه تجربی همراه با گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه، تعداد 32 دانش آموز پسر دارای تشخیص اختلال بی اعتنایی مقابله ای از مدارس ابتدایی شهر اصفهان بر اساس ملاک های ورودی در پژوهش انتخاب و به شیوه تصادفی به گروه های پژوهش گمارده شدند. آزمودنی های گروه آزمایش یک دوره هشت جلسه ای به صورت هفتگی با مشارکت مادران و بازی با کودک دریافت کردند در حالی که آزمودنی های گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار گرفتند.آزمودنی های دو گروه با استفاده از چک لیست مرضی کودکان (CSI-4) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد ارائه مداخله بازی مشترک مادر-کودک باعث کاهش علائم بی اعتنایی مقابله ای و کاهش علائم سلوک در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت ارائه مداخله مبنی بر آموزش بازی مشترک مادر- کودک در کاهش علائم اختلال سلوک و بی اعتنایی مقابله ای موثر بوده است و با استفاده از این روش مداخله ای، ضمن کاهش شدت علائم بی اعتنایی مقابله ای، می توان از این مداخله در جهت کاهش علائم سلوکی کودکان مبتلا به بی اعتنایی مقابله ای استفاده کرد.
کارینه طهماسیان، آسیه اناری، هاجر بهرامی،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
افسردگییک اختلال روانشناختی شایع در میان مادران کودکان تازه متولد شدهاست که با سازگاری روانشناختی و اجتماعی کودک و مادر همبستگی دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل مؤثر در افسردگی مادران کودکان زیر دو سال شهر تهران بود. گروه نمونهی این مطالعهی توصیفی- همبستگی شامل 220 نفر از مادران کودکان زیر دو سال شهر تهران بود که با روش نمونهگیری هدفمند و در دسترس، از پارکها انتخاب شدند. همچنین، ابزار بهکار گرفته شده جهت گردآوری دادهها شامل، پرسشنامهی افسردگی بک، شاخص استرس والدینی، مقیاس منابع حمایت اجتماعی، پرسشنامهی اثرمندی مادرانه، پرسشنامهی خلق و خوی کودک و مقیاس اضطراب جدایی مادرانه بود. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد استرس والدینی و خوداثرمندی والدینی در دو گام، حدود 29 درصد واریانس افسردگی مادرانِ کودکان زیر دو سال را تبیین میکنند. لذا برنامههای آموزشی و پیشگیرانه با در نظر گرفتن این متغیرها میتوانند سطح افسردگی در مادران را کاهش داده و از ناسازگاریهای بعدی پیشگیری کنند.
سمیه برجعلی لو، شهریار شهیدی، محمد علی مظاهری،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
سرطان از بیماری مزمن و از دومین علل اصلی مرگ در کودکان است. علاوه بر مسائل بالینی با خود چالشها و بحرانهای معنوی به همراه دارد. در این راستا خانواده به عنوان یکی از اعضاء مراقب کننده از ایشان با این چالشها مواجه هستند. در پژوهش حاضر در پی شناسایی تجربه والدین در مواجه با مسائل و چالشهای معنوی کودکان مبتلا به سرطان بودیم. پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی و با روش تحلیل محتوا انجام شد. برای جمع آوری اطلاعات تعداد 21 نفر از والدین به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به مدت 3 ماه مورد مصاحبه نیمه عمیق قرار گرفتند. دادهها به روش تجزیه و تحلیل مداوم مقایسهای بررسی شد. مفاهیم استخراج شده در 8 درون مایه اصلی سئوالات فلسفی، ایمان و امید، ارتباط با طبیعت، بازی و تفریح، عشق و حمایت اجتماعی، ابراز ترس و اضطراب، ابراز پرخاشگری، مکانیزم دفاعی و امید به آینده قرار گرفتند.در پژوهش حاضر تجربه والدین با ژرفای بیشتری مورد بررسی قرار گرفت. مواردی همچون سئوالات فلسفی مختلف، ایمان و امید و مورد عشق و حمایت اجتماعی قرار گرفتن عمده دغدغه والدین در ارتباط با کودکان مبتلا به سرطان بود. در این راستا لازم است آموزشهای لازم برای توانمند کردن والدین جهت مراقبت معنوی از کودکان مبتلا به سرطان صورت گیرد.
علی نوری، شهرام محمدخانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 4-1395 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ادراک کودکان شهری با کودکان روستایی از کارتهای لکه جوهر رورشاخ انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش را دانشآموزان پسر 10-7 شهر زنجان و روستاهای تابعه تشکیل میدادند و حجم نمونه نیز 80 نفر بود که به صورت خوشهای تصادفی انتخاب شدند. روش پژوهش علی- مقایسهای و ابزار پژوهش را کارتهای لکه جوهر رورشاخ تشکیل میدادند. یافتههای حاصل از تحلیل تی استودنت نشان داد تعداد پاسخهای کودکان شهری به صورت معناداری از کودکان روستایی بیشتر بود. همچنین بین کودکان روستایی و شهری در شاخصهای حرکت اشیا فعال(ma)، حرکت انسانی غبر فعال (Mp)، پاسخ شکل-بافت (FT)، پاسخ بافت-شکل (TF)، پاسخ بعد-شکل (VF) و پاسخ شکل-چشم انداز (FY) تفاوت معناداری مشاهده شد. در سایر شاخصها تفاوتی مشاهده نشد. با توجه به نتایج نتیجه گرفتیم کودکان روستایی با کودکان شهری تفاوت قابل ملاحظهای باهم به لحاظ ادراکی از کارت های رورشاخ ندارند. بین کودکان روستایی و شهری فقط در تعداد پاسخها و شاخصهای تعیین کننده تفاوت معنادار مشاهده شد و در شاخصهای محتوا، پاسخهای رایج، کیفیت تحولی و محل ادراک لکه تفاوت معناداری مشاهده نشد.
محسن امیری،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین شدت ناشنوایی، سن کودک، حمایت اجتماعی، عوامل جمعیتشناختی و عملکرد خانوادگی با استرس و سلامتروانی، در میان والدین کودکان ناشنوا انجام شده است. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد180 نفر از والدین کودکان ناشنوا به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها شاخص استرس والدین، مقیاس سلامتروانی، مقیاس حمایت اجتماعی، مقیاس سنجش خانواده و پرسشنامۀ خصوصیات جمعیتشناختی والد و کودک بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس چند متغیری و رگرسیون چندگانه با روش سلسله مراتبی استفاده شد. ضرایب همبستگی نشان داد که بین شدت ناشنوایی و سن کودک با استرس والدگری و شاخص کلی سلامت روان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین حمایت اجتماعی و میزان درآمد خانوادگی و زیر مقیاس نقش در آزمون کارکرد خانواده رابطۀ منفی و معناداری وجود داشت. همینطور بین حل مشکل و ابراز عواطف با استرس والدگری و سلامت روان، رابطه منفی و معنادار بود. بنابراین عملکرد خانوادگی، ویژگیهای کودک، حمایت اجتماعی درک شده و میزان درآمد والدین با سلامتروانی و استرس والدگری رابطه دارند.
افروز افشاری، مریم همایون پور، نرگس سراج پور، زهرا طاهری،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
سرطان در کودکان، عامل استرس زای غیرقابل پیش بینی محسوب می شود که بر زندگی کودک تاثیرات روانشناختی بسیاری برجای میگذارد. درک دیدگاه کودکان از شرایطی که در آن قرار گرفتهاند به ارائه بهتر خدمات و رفع موانعی که از سوی کودک در پذیرش درمان اثرگذار است، نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی و درک دیدگاه کودکان مبتلا به سرطان در مورد بیماری آنها بود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت و در آن تعداد 20 کودک 4-12 ساله بستری و مبتلا به انواع مختلف سرطان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. دیدگاه کودکان در خصوص بیماری سرطان و پیامدهای آن، با استفاده از تحلیل محتوای نقاشیها و مصاحبه های نیمه ساختار یافته ضبط شده، مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها به طور مستمر و همزمان با جمع آوری اطلاعات و به شیوه ی مقایسه ای، با استفاده از نرم افزارMAXQDA صورت گرفت. حدود 1020 کد از پیاده سازی مصاحبه های ضبط شده و نقاشی های ترسیم شده ی کودکان به صورت کدگذاری باز مشخص شد. داده های کدگذاری شده در نهایت در 5 مقوله کلی خلاصه شدند که عبارت بودند از: 1. اشتغال ذهنی نسبت به محل درمان، 2. اشتغال ذهنی با مشکلات جسمانی ناشی از بیماری و درد، 3. رشد پس آسیبی مثبت، 4. پیامدهای منفی ناشی از بیماری، 5. پیامدهای خانوادگی ناشی از ابتلا به بیماری، 6. نگاه کودک به روند بیماری.
مرضیه پاغنده، سعید حسن زاده، سوگند قاسم زاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
چکیده
آسیب شنوایی یکی از پیچیدهترین آسیبهای حسی است که بر تنیدگی فرزندپروری و تعامل والد-کودک تأثیر دارد. برنامه تعامل والد-کودک برگرفته از نظریه درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک است که شیلا آیبرگ براساس نظریهی رفتار کنشگر، رواندرمانی سنتی کودک و رشد نخستین کودک تدوین کرده است. این برنامه هم از نظریهی دلبستگی و هم از نظریهی یادگیری اجتماعی به منظور دستیابی به شیوهی فرزندپروری مقتدرانه بهره جسته است. از این رو به نظر میرسد تعامل والد-کودک برای آموزش نحوه تعامل صحیح با کودک و کاهش تنیدگی فرزندپروری؛ بالاخص برای گروه آسیبدیده شنوایی که دارای والدینی شنوا هستند، مؤثر است. والدینی که دارای فرزندی با آسیبشنوایی هستند، ارزیابی شناختی منفی از توانمندیهای خود به عنوان والد دارند از این رو باعث کاهش سلامت روانی و بهزیستی والدین میشوند. مطالعه حاضر، با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش تعامل مادر-کودک برای مادران دارای کودک با آسیبشنوایی بر کاهش تنیدگی فرزندپروری و رابطه والدین با کودک انجام شده است. پژوهش حاضر، از نوع نیمهآزمایشی بود و در آن از طرح پیشآزمون-پسآزمون و مرحله پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. نمونه شامل 30 کودک دارای آسیبشنوایی پیشدبستانی و والدینشان بودند که به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برنامه تعامل والد-کودک توسط پژوهشگر تدوین و طراحی گردید. این برنامه شامل تهیه نیازسنجی و تدوین یک سری مؤلفههای برنامه آموزش والدین (مهارتهای تعامل کودکمدار و مهارتهای والدگری) بود. مهارتهای تعامل کودکمدار شامل جایزه دادن، تقلید، بازتاب، توصیف، اشتیاق و جلب توجه و تمرکز مدنظر قرار گرفت، و سپس مهارتهای والدگری شامل صدور فرامین خوب، تشویق فرمانبرداری، محرومسازی با روی صندلی قرار گرفتن به خاطر نافرمانی و ایجاد قوانین معتبر در خانه تنظیم گردید. سپس آزمودنیهای گروه آزمایش برنامه تعامل والد-کودک را در قالب 12 جلسه دو ساعته در طی یک ماه دریافت کردند. برای بررسی تعامل والد-کودک و تنیدگی فرزندپروری از مقیاس رابطهی والد-کودک و مقیاس تنیدگی والدگری استفاده شد. یافتهها نشان داد که میانگین نمرات در تعامل والد-کودک و تنیدگی فرزندپروری در پدران اثرگذار بوده؛ ولی در مادران، در مقایسه با گروه کنترل در پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون افزایش بیشتری یافته است. نتایج این پژوهش اهمیت مشارکت والدین در برنامه آموزشی تعامل والد-کودک به عنوان والد-درمانگر را نشان میدهد. یافتهها همچنین اثربخشی برنامه تعامل والد-کودک بر بهبود رابطه بین والدین با کودک دارای آسیب شنوایی را نیز نشان میدهد.
ماجده خسروی لاریجانی، فاطمه بهجتی، آزاده چوبفروش زاده،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
دیابت بیماری مزمنی است که پایبندی به آن نیازمند پذیرش و مراقبت است، بنابراین برافزایش دانش دیابت و همچنین افزایش انگیزهی بیماران برای مراقبت از خود توصیه میشود. این پژوهش نیز در همین راستابا هدف بررسی اثر مدل خودمراقبتی اطلاعاتی- انگیزشی- مهارتهای رفتاری بر کیفیت زندگی دانشآموزان مبتلا به دیابت صورت گرفته است. پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی و شبهآزمایشی با طرح «پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل» و جامعهی آماری متشکل از کودکان و نوجوانان مبتلا به دیابت مراجعهکننده به مرکز دیابت شهر یزد میباشد. نمونهی آماری شامل تعدادی از کودکان و نوجوانان 17-10 ساله که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، میباشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامهی کیفیت زندگیمی باشد. دادهها در این پژوهش به روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند و بین میانگین نمرات کیفیت زندگی بر حسب عضویت گروهی تفاوت معناداری وجود داشت. و مداخله موجب بهبود کیفیت زندگی دانشآموزان با میزان تاثیر 6/23 درصد شده است. با توجه به اینکه اطلاعات، انگیزهی بیمار و همچنین مهارتهای رفتاری وی بر بهبود زندگی او مؤثر هستند، میتوان از طریق کاربرد مدل خودمراقبتی اطلاعاتی- انگیزشی- مهارتهای رفتاری به آنها کمک کرد تا به کیفیت مورد نظر خود برای زندگی دست یابند.
هادی پناهی، فیروزه غضنفری، سیمین غلامرضایی، مسعود صادقی، محمدعلی سپهوندی،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
این پژوهش با هدف تدوین مدل اختلال اضطراب تعمیمیافته در کودکان پیشدبستانی شهر تهران انجام شد. پژوهش حاضر به شیوه کیفی و با استفاده ازروش نظریه زمینه ای انجام شده است. 19 متخصص کودک (روانشناس/روانپزشک) با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و دادهها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تعاملی تا رسیدن به اشباع اطلاعات گردآوری شدند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار MAXQDA نسخه استفاده شد. در کدگذاری باز 141 کد اولیه به دست آمد که در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی در 21 دسته موضوعی قرار داده شدند. در مرحله سوم یا کدگذاری انتخابی، اختلال اضطراب تعمیمیافته بهعنوان متغیر مرکزی یا اصلی شناخته شد. اطلاع از علل اختلال اضطراب تعمیمیافته، میتواند به خانوادهها، درمانگران و سیاستگذاران حوزه سلامت روان در جهت اصلاح شرایط به وجودآورنده این اختلال کمک کند.
میکایا مهروز، محمدمهدی شمسائی، روح الله براتیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش بردباری بر سلامت روان و سازگاری کودکان پایه اول ابتدایی بود. روش تحقیق شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان پایه اول ابتدایی شهر گرگان بودند. از این جامعه تعداد 170 دانشآموز با روش نمونه گیری در دسترس، پرسشنامه ارزیابی سلامت روان کودکان و نوجوانان و پرسشنامه سازگاری کودکان را تکمیل نمودند. از این تعداد 30 نفر از کودکانی که نمره متوسط در آزمون ها به دست آوردند به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. سپس جلسات آموزش بردباری طی 9 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک جلسه انجام شد. برای آزمون فرضیه ها از آزمون کواریانس چند متغیره با نرم افزار spss 22 استفاده گردید. یافته ها نشان داد که آموزش بردباری موجب بهبود سازگاری و سلامت روان نمونه آماری شده است. با توجه به محتوای مداخله پیشنهاد می شود ارزشهای زندگی مانند بردباری در قالب بازی های گروهی آموزش داده شود تا گامی اساسی در بهبود و ارتقای سلامت روان و سازگای کودکان هم برداشته باشیم.
سارا قاسم زاده برکی، مرتضی منطقی، مریم محمدی،
دوره 14، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
فناوریهای ارتباطی جدید آمیزهای از فرصتها و تهدیدها هستند و بسته به میزان بسترسازی فرهنگی و سرمایهگذاری جوامع در این جهت، میتوان از میزان تهدید آنها کاست و بر میزان فرصتهای آن افزود. در ایران به دلیل سردرگمی در چگونگی برخورد با فضای مجازی، خطمشی مشخصی در این جهت وجود نداشته است. مسأله سوءاستفاده از فرزند در جریان کسب و کارهای اینترنتی، نمونهای از همین مصادیق به شمار میرود. هدف اصلی این پژوهش بررسی انگیزههای مادران کارآفرین ایرانی در شبکههای اجتماعی تلگرام و اینستاگرام در زمینه سوءاستفاده از کودکان در فضای مجازی است. روش تحقیق در این پژوهش کیفی، نظریه داده بنیاد بوده است. جامعه پژوهش 10 نفر از مادران بلاگر دارای کودکان 2 تا 7 سال بوده و ساکن در استانهای مختلف ایران بودند که به صورت هدفمند و دردسترس برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که 8 انگیزه در گرایش این مادران مطرح هستند. که عبارتند از 1.مشکلات روانی فرد، 2. مشکلات خانوادگی فرد، 3. مشکلات اقتصادی فرد، 4. مشکلات فرهنگی- اجتماعی فرد، 5. تلاش برای کسب اعتبار اجتماعی، 6. تلاش برای کسب موفقیتهای اقتصادی، 7. سرگرم شدن و لذّت بردن فرزند از فضای مجازی و 8. تلاش برای طرح فرزند در فضای مجازی. مهمترین نتیجه حاصل از این پژوهش تأکید مجدد بر ضرورت بسترسازی فرهنگی در سطح کلان و در سطح خرد، عطف توجه مجدد به حریم خصوصی کودکان و تدوین قوانین لازم در جهت برخورد با افرادی است که دست به سوءاستفاده از کودکان در فضای کسب و کار اینترنتی خویش میزنند.
الهام قاسمی، محسن امیری، طاهره الهی،
دوره 14، شماره 3 - ( 10-1399 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک به مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بر اضطراب کودکان، بیشحمایتگری و علائم اضطراب مادران بوده است. روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، با دامنۀ سنی 3 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1397 بود. 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای اختلال اضطراب جدایی تشخیص داده شدند، بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامۀ مرضی کودکان 4-CSI (فرم والدین)(اسپرافکین و گادو، 1994)، پرسشنامه ارزیابی رابطۀ مادر- کودک (MCRE)(رابرت، 1961) و پرسشنامۀ حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر (1960) بود. آموزش مادران در قالب 10جلسۀ نود دقیقهای در گروه آزمایش بهصورت انفرادی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامههای یاد شده را بهعنوان پسآزمون تکمیل کردند. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس وروش نمره افزوده و تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش نمرههای اضطراب کودکان و مادران گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بود، همچنین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک موجب کاهش، رفتارهای بیش حمایگرایانه مادران در گروه آزمایش شد. بهطورکلی یافتهها نشان میدهد، درمان مبتنی بر تعامل والد کودک، سبب کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان و اضطراب و بیشحمایتگری مادران آنها میشود.
عباس شاهوردی، منیژه فیروزی، سحر احسانی، فاطمه سلطانی،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
قرنطینه خانگی برای مدیریت کووید 19 سبب افزایش تنش بین مادران و کودکان شده است. هدف این پژوهش این بود نقش عوامل اضطراب کرونا و ترومای دوران کودکی مادران بر این تعارض را به واسطه تنش پیش قاعدگی مطالعه کند. به این ترتیب، مادران و کودک 7 تا 12 ساله منطقه 6 تهران در آذرماه سال تحصیلی1400 -1399در پژوهش شرکت کردند. آنها مقیاس رتبه بندی پیش از قاعدگی، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ)، آزمون ترسیم خانواده و پرسش نامه اضطراب کرونا را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد کودکان تعارض خود با مادر را در فعالیتهای ترسیمی در بیشتر مواقع، به صورت جدایی از مادر ترسیم کرده است. سوء استفاده عاطفی و جسمی از مادر در دوره کودکی سبب شده بود تا فرزندش به طور معناداری بیشتر خود را با مادرش در فاصله قرار دهد. یافته دیگر پژوهش نشان داد که سوء استفاده عاطفی و جسمی در دوران کودکی توانسته تنش پیش قاعدگی را پیش بینی کند. از سویی دیگر، بعد روانی اضطراب کرونا نیز تنشهای پیش قاعدگی را ایجاد کرده است. تنشهای پیش قاعدگی هم توانسته اند سبب تعارض مادر و کودک شوند. یافته جالب این است که فقط تنشهای پیش قاعدگی بود که با جایگاه کودک در فضای ترسیمی بر اساس نشانگرهای کوپیتس رابطه داشت. به نظر می رسد که تنشهای پیش قاعدگی به طور مستقیم خودپنداره کودک را هدف می گیرد و او خود را از محور بودن در صفحه ترسیمی و مرکز توجه بودن به دور می کند.
خانم عارفه رنجبر، خانم مریم جان فدا،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای مقابلهای مادر در دوران همه گیری کرونا ویروس بر کیفیت زندگی کودکان 1 تا 6 ساله بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادرانی که کودکان 1 تا 6 ساله دارند، بود. که بهصورت اینترنتی پرسشنامهها را تکمیل نمودند. حجم نمونه شامل 325 نفر در نظر گرفته شد. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه یانگ(YSQ- SF)، سبکهای مقابله با استرس اندلر و پارکر (CISS) و پرسشنامه کیفیت زندگی کودکان 1تا 6 سال (TAPQOL) بود. جهت تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش از روش رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافتهها نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای مقابلهای مادر میتوانند 32 درصد از کیفیت زندگی کودکان را در بحران کرونا تبیین کنند. همچنین نتایج ضرایب رگرسیون نشان داد که طرحوارههای ناسازگارِ محرومیت هیجانی، رهاشدگی، انزوای اجتماعی، نقص/شرم، وابستگی، آسیبپذیری در برابر بیماری، گرفتار/ خویشتن تحول نیافته و معیارهای سرسختانه مادر پیشبینی کننده کیفیت زندگی کودک در دوران همه گیری کرونا ویروس میباشد. بنابراین پرداختن به وضعیت طرحوارههای مادر و سبکهای مقابلهای که به کار میگیرد در جهت بالا بردن کیفیت زندگی کودکان بسیار مؤثر است.
حنانه پناهی پور، ناهید حسینی نژاد، مه سیما پورشهریاری،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
یکی از اختلالات شایع در دوران کودکی نقص توجه و بیش فعالی و تاثیرات متقابل آن با رفتارهای والدین است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک بر کاهش خشونت کلامی و غیر کلامی مادران و علائم نقص توجه و بیش فعالی در کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان پیش دبستانی با علائم نقص توجه و بیش فعالی و مادران آنها در شهر تهران در سال 98 بود. تعداد 20 نفر از این کودکان و مادران با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و کنترل (10 نفر) همتاسازی شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای در جلسات درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک شرکت کردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس کانرز والدین (گویت و همکاران، 1978) و پرسشنامه غربال رفتارهای والد (فاکس، 1994) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل MANCOVA در نسخه 22 SPSS نشان داد که نمرات خشونت کلامی و غیر کلامی مادران و نیز علائم نقص توجه کودکان در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش یافت (001/0> p) درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک اثر معناداری بر کاهش خشونت کلامی و غیر کلامی مادران و علائم نقص توجه و بیش فعالی داشت و می توان نتیجه گرفت که این درمان می تواند شدت علائم نقص توجه و بیش فعالی کودکان و خشونت کلامی و غیر کلامی مادران این کودکان را کاهش دهد.
نسرین همایونفر، بهزاد تقی پور، پریسا سراج محمدی، لطیفه دیدا، فریبا عبدی، الهام احدی،
دوره 16، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت بر نگرانی و تحمل پریشانی مادران دارای کودک کم توان دهنی بود. این پژوهش نیمه آزمایشی واز نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک کم توان ذهنی بود که به مراکز توانبخشی شهر اردبیل در سال 1401مراجعه کرده بودند. از جامعه مذکور 30 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه برابر آزمایش و کنترل جایگزین شدند گروه آزمایشی طی 8 هفته تحت آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت قرار گرفت، در این مدت بر گروه گواه مداخله ی انجام نگرفت پرسشنامه های تحمل پریشانی و نگرانی به عنوان ابزار ارزشیابی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون دو گروه، حاکی از این است که نمرات پس آزمون تحمل پریشانی و نگرانی گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری دارد (01/0=P). با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت موجب بهبود نمرات نگرانی و تحمل پریشانی مادران دارای کودک کم توان ذهنی شد.