3 نتیجه برای نوجوانی
مهرداد اکبری، حسین زارع،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1391 )
چکیده
نوجوانی یکی از چالش انگیزترین دوره¬های رشد زندگی انسان است. تجربه¬های شخصی، زیستی و روان¬شناختی تغییرات گسترده¬ای را در این دوره به وجود می¬آورند و طی این تغییرات، افراد محرک های رفتاری و هیجانی جدید و متفاوتی را برای زندگی بزرگسالی خود کشف می¬کنند. هدف اصلی این مطالعه تعیین ارتباط بین هیجان طلبی، سبک¬های تصمیم¬گیری با رفتارهای مخاطره¬جویانه نوجوانان شهرستان دزفول بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. 450 دانش¬آموز دبیرستانی شهر دزفول به شیوه تصادفی چند مرحله¬ای انتخاب شدند. در این مطالعه از مقیاس سنجش رفتارهای پرخطر، مقیاس هیجان طلبی زاکرمن ( فرم 40 سؤالی) و پرسشنامه سبک¬های تصمیم¬گیری عمومی استفاده شد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رفتار مخاطره جویانه با نمره کلی هیجان طلبی و زیر مقیاس¬های آن رابطه مثبت معنی¬دار و با سبک¬های تصمیم گیری شهودی و وابسته رابطه مثبت و با سبک تصمیم گیری منطقی رابطه منفی داشت. همچنین سبک¬های تصمیم¬گیری شهودی و فوری با هیجان طلبی همبستگی مثبت و سبک منطقی همبستگی منفی داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که هیجان طلبی، تصمیم¬گیری، جنسیت و سن در مجموع 40% از تغییرات واریانس رفتار مخاطره¬جویانه را تبیین می¬کنند.
محمدعلی کلهر، مختار آوا گوهر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی در کاهش رفتار پرخاشگرانه نوجوانان در ایران (کرج) بود. نمونهی پژوهش شامل400 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مدارس دورهی راهنمایی بود که در مرحلهی پیشآزمون به پرسشنامهی مهارت زندگی پرخاشگری پاسخ دادند و بر اساس میانگین نمرهی آزمونها، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل 200 نفری (100 دختر و 100 پسر) تقسیم شدند. پس از اجرای ده جلسه کلاسهای آموزشی مهارتهای زندگی برای گروه آزمایش، هر دو گروه مجدداً توسط همان دو پرسشنامه ارزیابی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که افزایش سطح مهارت زندگی موجب کاهش پرخاشگری شدهاست. جهت بررسی ماندگاری تأثیر آموزش، به فاصلهی دو دورهی شش ماهه، تعداد 30 نفر از نمونهی آزمایش با نمرهی بالا و30 نفر با نمرهی پایین مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج نشان داد در شش ماه اول، میانگین گروهها پایین آمده اما در نقطهی مورد قبول از لحاظ آماری و روانشناختی قرار دارد ولی گروه ضعیف افت شدیدتری داشتهاند. در شش ماه دوم، گروه ضعیف در پنج جلسهی آموزشی مجدد شرکت کردند که این برنامه موجب شد سطح مهارتهای زندگی در آنها بالا رفته و در مقایسه با گروه قوی، پرخاشگری در این گروه به میزان قابل قبولی کاسته شود و در پایان از گروه قوی میانگین پایینتری داشته باشند. بنابراین با تکرار دفعات آموزش با فاصلهی زمانی، میزان تسلط و آگاهی مهارتهای زندگی افزایش و مقدار پرخاشگری کاهش بیشتر و پایدارتری نسبت به قبل داشت.
نسرین قره خانلو، فرشاد محسن زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسهی افسردگی، پرخاشگری و عزّتنفس بین فرزندان والدین پرتعارض و کمتعارض بوده است. جامعهی آماری این پژوهش، تمام دانشآموزان دختر شهرستان بهار در مقطع دبیرستان بود. نمونهگیری به صورت خوشهای چند مرحلهای انجام شد. پرسشنامهها توسط230 نفر(گروه فرزندان والدین پرتعارض 85 نفر و گروه فرزندان والدین کمتعارض 125نفر) پاسخ داده شد. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از مقیاس ادراک فرزندان از تعارضات بینوالدینی(CPIC)، مقیاس افسردگی اصلاح شده، مقیاس خصومت و مقیاس عزّت نفس حوزههای خاص هیر استفاده شد. آزمون فرضیات پژوهش از طریق آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که فرزندان والدین پرتعارض نسبت به فرزندان والدین کمتعارض، افسردگی و پرخاشگری بیشتر و عزّتنفس کمتری دارند. در مجموع، یافتههای پژوهش حاکی از این هستند که سبک حل تعارض توسط والدین، پیامدهایی منفی برای سلامت روانی فرزندان دربردارد. نهایتاً، تلویحات یافتهها برای مشاوران و روانشناسان مورد بحث قرار گرفته است.