زهرا کاووسیان، فائزه ضیایی، پریسا پاکاری، پریسا حسین زاده یزدی، زینب حسنی اصل،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش واسطهای حافظهکاری هیجانی در رابطه میان سوگیری توجه و نشانههای افسردگی در بستر تعاملات خانوادگی بود. بر اساس مدلهای معاصر شناختی–هیجانی افسردگی، فرض بر این است که سوگیری توجه منفی بهعنوان یک عامل آسیبپذیری مرکزی، از طریق ایجاد اختلال در فرآیندهای حافظهکاری هیجانی، به تشدید نشانههای افسردگی منجر میشود و این مسیر میتواند تحت تأثیر کیفیت تعاملات خانوادگی تقویت شود. پژوهش با طرح توصیفی–همبستگی و با بهرهگیری از مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه پژوهش شامل بزرگسالان ۲۰ تا ۴۰ ساله ساکن تهران در سال ۱۴۰۴ بود که در یک بافت خانوادگی فعال زندگی میکردند. تعداد ۳۵۰ نفر پس از غربالگری و بررسی ملاکهای ورود، به روش نمونهگیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاسهای سنجش افسردگی، سوگیری توجه، حافظهکاری هیجانی و الگوهای تعاملات خانوادگی بود. نتایج نشان داد سوگیری توجه منفی، هم بهطور مستقیم و هم غیرمستقیم، نشانههای افسردگی را پیشبینی میکند. حافظهکاری هیجانی نقش واسطهای معناداری داشت؛ به این معنا که نقص در نگهداری، بهروزرسانی و حذف اطلاعات هیجانی، مسیر اثرگذاری سوگیری توجه بر افسردگی را تسهیل و تقویت میکند. علاوه بر این، تعاملات خانوادگی نامناسب بهعنوان یک عامل زمینهای مهم عمل کرد و شدت مسیر غیرمستقیم را افزایش داد. شاخصهای برازندگی نیز تأییدکننده مدل ساختاری پیشنهادی بودند. یافتهها اهمیت بررسی همزمان عوامل شناختی، هیجانی و محیطی در تبیین افسردگی را برجسته میکنند و بر ضرورت بهکارگیری مداخلاتی که به اصلاح سوگیریهای توجه و تقویت حافظهکاری هیجانی میپردازند، بهویژه در چارچوب خانوادهدرمانی، تأکید دارند.