15 نتیجه برای محمدی
امیرمحمد شهسوارانی، سید کاظم رسولزاده طباطبایی، حسن عشایری، کلثوم ستاری، مصطفی محمدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استرس بر توجه انتخابی و متمرکز بینایی با نگاه به عامل شخصیتی گشودگی نسبت به تجربه بود. تعداد 60 نفر از دانشجویان پسر ساکن شهر تهران با میانگین سنی 26 سال و 7 ماه (دامنۀ سنی 21 تا 36 سال) پس از اعمال متغیرهای کنترل به صورت نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. از آزمودنیهای گروههای آزمایشی پس از اعمال کاربست آزمایشی (انجام تکالیف استرسزای شناختی) آزمون سنجش توجه انتخابی (متمرکز) بینایی به عمل آمد. بر آزمودنیهای گروه کنترل بدون اجرای تکالیف استرسزای شناختی آزمون سنجش توجه انتخابی (متمرکز) بینایی اجرا شد. خطاهای آزمودنیها در تعداد (خطای شمارش) و طبقهبندی محرکها (خطای طبقهبندی) به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آزمون t برای دو گروه مستقل نشان داد که در سطح 0001/0 میانگین نمرات خطاهای شمارش و طبقهبندی آزمودنیهای گروه آزمایش از گروه کنترل به طور معناداری بیشتر است. همچنین میانگین نمرات خطاهای شمارش و طبقهبندی گروه گشوده به طور معنادار بیشتر از گروه آزمایش (سطح اطمینان 01/0 و کمتر) شد و آزمون ANOVA نیز نتایج حاصله را تایید کرد. بخشی از نتایج پژوهش حاضر در پارهای زمینهها با پژوهشهای موجود متفاوت است. این امر میتواند ناشی از اعمال متغیرهای کنترل نوروسایکالوژیک و تفاوت در جامعههای مورد بررسی باشد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که استرس توجه انتخابی (متمرکز) بینایی را کاهش میدهد و افراشتگی عامل گشودگی نسبت به تجربه در تشدید این امر نقش مهمی بر عهده دارد.
حمیده قائدی فر، محمدسعید عبدخدائی، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1392 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی احساس انسجامروانی در رابطهی سبکهای دلبستگی با خودتنظیمی دانشآموزان انجامگرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری شامل کلیهی دانشآموزان دختر پایهی دوم و سوم متوسطه شهرستانکازرون در سال تحصیلی 91-90 به تعداد 1319نفر بود، که 255 نفر بهعنوان نمونه، با روش نمونهگیری طبقهای نسبی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل؛ پرسشنامهی سبکدلبستگی هازن و شیور، پرسشنامهی خودتنظیمی و مقیاس تجدید نظر شدهی احساس انسجام فلنسبرگ بود. دادهها با بهرهگیری از روشهای همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یکراهه، رگرسیون چندگانه و تحلیلمسیر و با استفاده از نرمافزار 16spss و Liseral مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بهدستآمده نشان داد که سبک دلبستگی ایمن و خودتنظیمی با میزان احساس انسجام روانی رابطهی مستقیم و معنادار، و سبک دلبستگی دوسوگرا با احساس انسجام روانی و خودتنطیمی رابطهی منفی و معنادار دارند.
محمد جلالوند، نوراله محمدی، جواد ملازاده،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس بر کاهش وسوسه و سوگیری توجه در افراد وابسته به مواد مخدر بود. پژوهش حاضر از نوع طرحهای نیمه آزمایشی است که از طرح پیشآزمون -پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعهی آماری پژوهش را کلیهی افراد وابسته به مواد مراجعهکننده به کلینیکهای ترک اعتیاد شهر شیراز در سال 92-1391 تشکیل میدادند؛ بدین منظور تعداد 30 نفر از افراد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در گروههای آزمایشی و کنترلمعتاد جایگزین شدند. همچنین 15 نفر افراد بهنجار نیز به عنوان گروه کنترل سالم برای مقایسه با افراد وابسته به مواد مخدر انتخاب گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی فیشر استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان میتواند در کاهش علائم وسوسه و سوگیری توجه افراد وابسته به مواد مخدر مؤثر واقع گردد، همچنین گروه کنترل سالم نسبت به گروه آزمایش و کنترل معتاد وسوسه و سوگیری توجه کمتری را نشان دادند. مدیریت مؤثر هیجانها باعث میشود، فرد در موقعیتهایی که خطر مصرف مواد بالاست، از راهبردهای شناختی مناسب جهت تنظیم هیجانات خود استفاده کرده و با کاهش وسوسه و سوگیری توجه، باعث کاهش میزان بازگشت به سمت مصرف مجدد مواد گردد.
الهام موسویان، نورالله محمدی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه بازشناسی هیجان تنفر در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی شدید و افراد غیر بیمار و بررسی رابطه ی شدت اختلال وسواس فکری –عملی با توانایی بازشناسی هیجان ها است. در این پژوهش علی مقایسه ای، بازشناسی هیجان در چهره در دو گروه متشکل از 15 فرد بهنجار و 15 فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی شدید بررسی شد. بازشناسی هیجانهای مرتبط با چهره، توسط 41 تصویر اکمن و فرایزن (1976) که 6 حالت هیجانی گوناگون (غم، شادی، ترس و خشم، تنفر، تعجب) و حالت خنثی را میسنجند، ارزیابی شد. بین دو گروه از نظر بازشناسی هیجان تنفر تفاوت معناداری وجود دارد ( 04 / 0= p، 3=F). از آنجاییکه موقعیت هایی که در آن بیماران وسواس فکری - عملی، تنفر را تجربه می کنند، از آنهایی که در آن افراد عادی تنفر را تجربه میکنند متفاوت است، در نتیجه می توان ادراک متفاوت این افراد از هیجان تنفر را یکی از علل زیر بنایی ابتلای این گروه ازافراد به علائم اختلال وسواس مخصوصاً اشتغال فکری نسبت به آلودگی دانست. به نظر میرسد نقص بازشناسی هیجان تنفر فقط در بیماران دارای اختلال وسواس فکری و عملی شدید وجود دارد.
علی بیگی، محمدعلی محمدی فر، محمود نجفی، علی محمد رضایی،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره 10، شماره 1 1395 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه صمیمت زوجین و باورهای معنوی و اعمال مذهبی افراد با انسجام و سازگاری خانوادگی انجام گرفت. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد 234 زن و مرد متاهل از بین کارمندان و دانشجویان شهرستانهای شاهرود و میامی به صورت خوشهای تصادفی وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها مقیاس صمیمیت زوجین، مقیاس تجربه معنوی و مقیاس انسجام و سازگاری خانوادگی بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گامبهگام و نرمافزار SPSS-16 استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که گشودگی (ریزمولفه صمیمیت زوجین)، معنایابی در زندگی و ارتباط با خداوند (ریزمولفههای معنویت)، به ترتیب، به طور معناداری در پیشبینی انسجام خانوادگی نقش داشتند. همچنین، مشکلات در صمیمیت (ریزمولفه صمیمیت زناشویی)، و فعالیتهای اجتماعی مذهبی (ریزمولفه معنویت)، به ترتیب، در پیشبینی سازگاری خانوادگی نقش داشتند. به نظر میرسد که افراد با تجربه معنوی بالا که روابط صمیمانهای را در زندگی زناشویی تجربهکردهاند، انسجام و سازگاری خانوادگی بالایی را گزارش میکنند.
توحید رنجبری، الهه حافظی، ابوالفضل محمدی، فرزانه رنجبر شیرازی، فاطیما غفاری،
دوره 12، شماره 1 - ( دوره دوازدهم، شماره اول 1397 )
چکیده
اخیراً، مطالعات بالینی تصویری متفاوت از اختلال وسواسی جبری ترسیم کردهاند؛ تصویری که شباهت زیادی به رفتارهای اعتیادگونه در افراد مبتلا به مصرف مواد دارد و این فرض را که احتمالاً این دو اختلال دو وجه از یک وضعیت مشابه هستند، بهوجود آورده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسهی اضطراب، نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری، اختلال مصرف مواد و افراد بهنجار انجام شد. پژوهش کنونی از نوع بنیادی و به شیوهی علّیمقایسهای طراحی شد. بدینمنظور 120 فرد مبتلا به اختلال وسواسی جبری و 120 نفر با اختلال مصرف مواد، به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند؛ همچنین بهمنظور مقایسه با دو گروه بالینی، 120 نفر نیز از جمعیت بهنجار، به شیوهی نمونهگیری در دسترس گزینش شدند؛ سپس پرسشنامههای اضطراب بک، نگرانی پنسیلوانیا و عدم تحمل بلاتکلیفی در اختیار سه گروه قرار گرفت. نتایج نشان داد بین نمرات گروههای بالینی با افراد بهنجار در متغیرهای اضطراب، نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بااینحال، بین افراد با اختلال وسواسی جبری و افراد با اختلال مصرف مواد، تفاوت معنیداری مشاهده نشد. در مجموع با توجه به یافتههای پژوهش حاضر و شباهت افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری و اختلال مصرف مواد، لزوم بررسی مؤلفههای فراتشخیصی در هر دوی این اختلالات جهت پیشگیری ضروری مینماید.
ولی اله رمضانی، محمد سعید عبدخدایی، زهرا طبیبی، حمید رضا آقامحمدیان شعرباف،
دوره 13، شماره 1 - ( شماره سیزدهم، دوره اول 1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی ابعاد سلامت و آسیبشناختی فرزندپروری در خانوادههای ایرانی بود. طرح این پژوهش کیفی و شیوه مورد استفاده در آن، طرح دادهبنیاد است. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین مسلمان دارای فرزند بالای ده سال ساکن تهران و کرج در مقطع زمانی تابستان 1395 تا تابستان 1396 بود. نمونه مورد بررسی 44 نفر از والدین مسلمان ایرانی بودند که با مصاحبه نیمهساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. دادههای حاصل از مصاحبهها، بر اساس الگوی پارادایمی یا مدل اشتراوس و کوربین از طرح داده بنیاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نهایت، حاصل کدگذاریهای باز، محوری و گزینشی، 216 کد اولیه، 9 مقوله 3 مضمون بود. در تجزیه و تحلیل محوری کدهای اولیه، 9 مقوله اصلی عبارت بودند از: طرد کردن، محبت/حمایت، مراقبت افراطی، انعطافناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی، اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، و اهمال/ انفعال. این مقولات را میتوان به لحاظ مفهومی از هم متمایز نمود؛ هر چند وجوه مشترکی نیز با هم دارند. در ادامه تحلیل و در کدگذاری گزینشی، 9 مقوله اصلی، حول 3 مضمون انسجام یافتند که عبارت بودند از: صمیمت (طردکردن، محبت/حمایت، مراقبت افراطی)، ساختار/قانون (انعطافناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی)، خودمختاری/آزادی عمل(اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، اهمال/ انفعال). از مقولاتی که حول هر مضمون سازمان مییابند، مقولات میانی، حالتی متعادل و سالم را ترسیم میکند و دو مقوله اول و آخر نشاندهنده جنبههای آسیبشناختی آن مضمون هستند. نتایج این پژوهش نشان داد که بیشتر والدین مورد مطالعه، از نوعی سبک استبدادی در فرزندپروری (ترکیب مراقبت افراطی، انعطاف ناپذیری و اجبار) استفاده میکنند و فرزندپروری سالم (ترکیب محبت/حمایت، انعطافپذیری و حمایت از خودمختاری) در رتبه دوم قرار داشت.
سارا قاسم زاده برکی، مرتضی منطقی، مریم محمدی،
دوره 14، شماره 2 - ( دوره چهاردهم، شماره دوم، تابستان 1399 )
چکیده
فناوریهای ارتباطی جدید آمیزهای از فرصتها و تهدیدها هستند و بسته به میزان بسترسازی فرهنگی و سرمایهگذاری جوامع در این جهت، میتوان از میزان تهدید آنها کاست و بر میزان فرصتهای آن افزود. در ایران به دلیل سردرگمی در چگونگی برخورد با فضای مجازی، خطمشی مشخصی در این جهت وجود نداشته است. مسأله سوءاستفاده از فرزند در جریان کسب و کارهای اینترنتی، نمونهای از همین مصادیق به شمار میرود. هدف اصلی این پژوهش بررسی انگیزههای مادران کارآفرین ایرانی در شبکههای اجتماعی تلگرام و اینستاگرام در زمینه سوءاستفاده از کودکان در فضای مجازی است. روش تحقیق در این پژوهش کیفی، نظریه داده بنیاد بوده است. جامعه پژوهش 10 نفر از مادران بلاگر دارای کودکان 2 تا 7 سال بوده و ساکن در استانهای مختلف ایران بودند که به صورت هدفمند و دردسترس برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که 8 انگیزه در گرایش این مادران مطرح هستند. که عبارتند از 1.مشکلات روانی فرد، 2. مشکلات خانوادگی فرد، 3. مشکلات اقتصادی فرد، 4. مشکلات فرهنگی- اجتماعی فرد، 5. تلاش برای کسب اعتبار اجتماعی، 6. تلاش برای کسب موفقیتهای اقتصادی، 7. سرگرم شدن و لذّت بردن فرزند از فضای مجازی و 8. تلاش برای طرح فرزند در فضای مجازی. مهمترین نتیجه حاصل از این پژوهش تأکید مجدد بر ضرورت بسترسازی فرهنگی در سطح کلان و در سطح خرد، عطف توجه مجدد به حریم خصوصی کودکان و تدوین قوانین لازم در جهت برخورد با افرادی است که دست به سوءاستفاده از کودکان در فضای کسب و کار اینترنتی خویش میزنند.
مسیب یارمحمدی واصل، فرهاد جوکار، مهران فرهادی، محمدرضا ذوقی پایدار،
دوره 14، شماره 2 - ( دوره چهاردهم، شماره دوم، تابستان 1399 )
چکیده
بیماری سرطان موجب تغییرات متعدد در کیفیت زندگی بیماران میگردد و تشخیص مؤلفههای اثرگذار در این متغیر میتواند نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی بیماران داشته باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطۀ ساختاری خودشناسیِ انسجامی و ادراک رنج با کیفیت زندگی بیماران سرطانی بود. این پژوهش از نوع همبستگی، و با جامعۀ پژوهشِ شامل کلیۀ بیماران سرطانی مراجعهکننده به مراکز درمانی شهر کرج بود. از بین این افراد 340 نفر به صورت نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. بیماران پرسشنامههای خودشناسی، ادراک رنج و کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از SPSS-19 و مدلسازی معادلات ساختاری (لیزرل) نسخه 5/8 تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین خودشناسیِ انسجامی و رنجِ جسمانی، رنج روانی و رنج وجودی با کیفیت زندگی بیماران، رابطۀ معنادار وجود دارد و روابط علی-ساختاریِ خودشناسیِ انسجامی با مؤلفههای ادراک رنج و کیفیت زندگی معنادار بود. بهعبارتی خودشناسی انسجامی به طور مستقیم و غیرمستقیم بهواسطۀ رنج جسمانی و رنج وجودی قادر به پیشبینی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی بود. شاخصهای برازندگی حاکی از مطلوبیت مدل مفروض در تبیین کیفیت زندگی از طریق متغیرهای خودشناسی انسجامی و ادراک رنج بود. خودشناسی انسجامی بهواسطۀ تأثیرات مهمی که در انسجامبخشی و یکپارچگی روانی افراد دارد، میتواند با اثرگذاری بر ادراک رنج بیماران سرطانی نقش مهمی را در بهبود کیفیت زندگی این بیماران داشته باشد.
رضا کریمی، کاظم ستاری، سعیده نورمحمدی، صدیقه صفایی،
دوره 15، شماره 2 - ( دوره پانزده، شماره دوم، تابستان 1400 )
چکیده
فاجعههای جمعی، به ویژه مواردی که شامل بیماریهای عفونی هستند، اغلب موجی از ترس و اضطراب را افزایش میدهند که باعث ایجاد اختلالات گستردهای در رفتار و بهزیستی روانشناختی بسیاری از مردم میشو. هدف از پژوهش حاضر ساخت، پایاسازی و اعتباریابی پرسشنامه ابعاد روانشناختی همهگیری کرونا در سال 1399 انجام شد. نمونه شامل 542 نفر بودند که با روش در دسترس و به صورت اینترنتی، به همکاری فراخوانده شدند. به این منظور، پرسشنامه ای بر اساس ادبیات نظری و پژوهشهای موجود در زمینه همهگیری کرونا تهیه گردید. در این پژوهش ابعاد روانی-اجتماعی پاندمی کرونا از 5 خرده تهدید، اضطراب فراگیر، قرنطینه و فصله گذاری اجتماعی، مهارت مقابله ای و نا امیدی و خودکشی تشکیل شده است. در ابتدا برای هر بعد، گویههایی تدوین شد و پس از تدوین سوالات اولیه، روایی صوری، محتوایی و پایایی (همسانی درونی) اندازه گیری گردید. یافته ها نشان داد که با حذف برخی گویه ها، پرسش نامه با 28 گویه و 5 بعد دارای اعتبار ور روایی قابل توجهی است. (اعتبار 74/0 کل آزمون و 68/0 تا 95/0 در خرده آزمون ها). نتایج نشان دهنده این است که با بهره بردن از این آزمون می توان به شناسایی ابعاد روانشناختی همه گیری ویروس کرونا پرداخت.
علی بیگی، محمود نجفی، محمدعلی محمدی فر، عباس عبداللهی،
دوره 15، شماره 4 - ( دوره پانزده، شماره چهارم، زمستان 1400 )
چکیده
رفتاردرمانی شناختی مثبتنگر رویکرد تلفیقی جدید در درمانهای روانشناسی است که رفتاردرمانی شناختی را با درمان راهحلمحور و روانشناسی مثبتنگر به بهترین وجه ترکیب کرده است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی مثبتنگر و رفتاردرمانی شناختی سنتی بر بهزیستی ذهنی و تابآوری در نوجوانان با علائم افسردگی بود. طرح پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. به این منظور، از بین دانشآموزان پسری که نمره افسردگیشان بالاتر از نمره برش بود، و ملاکهای ورود و خروج را دارا بودند، به تصادف 17 نفر به گروه آزمایشی1 (رفتاردرمانی شناختی مثبتنگر)، 17 نفر به گروه آزمایشی 2 (رفتاردرمانی شناختی)، و 17 نفر به گروه کنترل (بدون مداخله)، اختصاص یافتند. مقیاسهای بهزیستی ذهنی دانشآموزان و تابآوری کونور و دیویسون به عنوان پیشآزمون اجرا شدند، و پس از اجرای مداخلات، مقیاسهای فوق به عنوان پسآزمون اجرا شدند. یک ماه پس از اجرای پسآزمون، مقیاسهای فوق به عنوان پیگیری اجرا شدند. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که نمرات دانشآموزان در بهزیستی ذهنی دانشآموزان و تابآوری در مرحله پسآزمون و پیگیری در رفتاردرمانی شناختی مثبتنگر در مقایسه با رفتاردرمانی شناختی و گروه کنترل به طور معناداری بالاتر بود. به نظر میرسد که؛ رفتاردرمانی شناختی مثبتنگر برای تقویت مولفههای عملکرد مثبت میتواند اثربخشی بیشتری داشته باشد. لازم است پژوهشهای بیشتر این موضوع را مشخص کنند.
یونس یوسفی، اسرین محمدی، سارا تواضعی، احمد امانی،
دوره 16، شماره 3 - ( دوره هفدهم،شماره سوم،پاییز 1401 )
چکیده
مقدمه: مادران کودکان مبتلا به سندرم داون با چالشهای بسیاری مواجه هستند. اضطراب، استرس، افسردگی، نگرشهای ناکارآمد، افکارخودآیند و هیجانهای منفی و سبکهای پاسخدهی ناکارآمد مانند دوری از موقعیتها و نداشتن ارتباط با دیگران از جمله مشکلات گزارش شده توسط این مادران است.
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عوامل محافظ خانواده، احساس تنهایی عاطفی و اجتماعی و استرس فرزندپروری در مادران کودکان مبتلا به سندرم داون بود.
روش: طرحِ پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان شامل 30 نفر از مادران کودکان مبتلا به سندرم داون در سنندج بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15نفر) جایگزین شدند. مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد در 8 جلسه به صورت گروهی اجرا شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث افزایش نمرات مادران در عوامل محافظ خانواده، کاهش احساس تنهایی عاطفی و اجتماعی و استرس فرزندپروری (در ابعاد آشفتگی والدین و تعامل ناکارآمد والد-کودک) میشود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد میشود از مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود تعاملات و راهبردهای مبتنی بر ارزش در مادران کودکان مبتلا به سندرم داون استفاده کرد.
خانم لیلا سلیمانیان، خانم فاطمه محمدی شیر محاه، آقای جاوید پیمانی، خانم مرضیه غلامی توران پشتی، خانم ناهید هواسی سومار،
دوره 16، شماره 4 - ( دوره هجدهم ، شماره چهارم، زمستان 1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسهای اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله و اضطراب کرونا و در بیماران دیابتی بود . این پژوهش بهصورت نیمهتجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران مبتلا به دیابت عضو انجمن دیابت همدان در سال 1400 بودند.از بین آنها 48 نفر بود با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با روش تصادفی ساده به کمک قرعهکشی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. در یکی از گروهها برنامه مداخلهای درمان شناختی - رفتاری و در گروه دیگر مداخلات مبتنی بر شفقت هرکدام به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. برای اندازهگیری هموگلوبین گلیکوزیله از آزمایش خون بیماران و برای اندازه گیری اضطراب کرونا از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (1398)، استفاده شد. دادههای تحقیق با استفاده از روش آماری مانکوا و آزمونهای تعقیبی مناسب تجزیهوتحلیل شد.. یافتهها: نتایج حاکی از آن است که که درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله مؤثرتر از درمان شناختی رفتاری بوده است. در مورد اضطراب ابتلا به کرونا درمان مبتنی بر شفقت تفاوت معنیداری با درمان شناختی رفتاری مشاهده نشد. جهت افزایش بهبود جسمی و روانشناختی بیماران دیابتی دورههای فردی یا گروهی استفاده از این درمانها مؤثر به نظر میرسد.
نسرین همایونفر، بهزاد تقی پور، پریسا سراج محمدی، لطیفه دیدا، فریبا عبدی، الهام احدی،
دوره 16، شماره 4 - ( دوره هجدهم ، شماره چهارم، زمستان 1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت بر نگرانی و تحمل پریشانی مادران دارای کودک کم توان دهنی بود. این پژوهش نیمه آزمایشی واز نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک کم توان ذهنی بود که به مراکز توانبخشی شهر اردبیل در سال 1401مراجعه کرده بودند. از جامعه مذکور 30 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه برابر آزمایش و کنترل جایگزین شدند گروه آزمایشی طی 8 هفته تحت آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت قرار گرفت، در این مدت بر گروه گواه مداخله ی انجام نگرفت پرسشنامه های تحمل پریشانی و نگرانی به عنوان ابزار ارزشیابی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون دو گروه، حاکی از این است که نمرات پس آزمون تحمل پریشانی و نگرانی گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری دارد (01/0=P). با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت موجب بهبود نمرات نگرانی و تحمل پریشانی مادران دارای کودک کم توان ذهنی شد.
دکتر الهام موسویان، دکتر چنگیز رحیمی، دکتر نوراله محمدی،
دوره 17، شماره 2 - ( دوره هفدهم ، شماره دوم، تابستان 1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان التقاطی تنظیم هیجان پویشی تجربی و شفقت خود بهوشیارانه بر کاهش شرم نهادینه، افزایش شفقت خود، افزایش قاطعیت و کاهش شدت افسردگی در بیماران مبتلا به افسردگی درون فکنی شده و اتکایی در مقایسه با گروه کنترل بوده است. این پژوهش در چهارچوب یک طرح تک موردی و با طرح پیشآزمون-پسآزمون و گروه کنترل و با پیگیری 45 روزه انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه افرادی است که تشخیص اختلال افسردگی را در سال 1399 در مرکز مشاوره و کلینیک رواندرمانی دانشگاه شیراز دریافت کرده و با توجه ملاکهای رد و شمول 9 نفر به عنوان گروه نمونه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. گروههای آزمایش به مدت 8 جلسه 45 دقیقه ای تحت درمان التقاطی قرار گرفت. دادهها به روش نموداری، تعیین اندازه اثر و معنیداری بالینی مورد تحلیل قرار گرفتند. اندازه اثر تغییرات حاصل از مداخلات درمانی در تمامی متغیرهای پژوهش در دو گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری در مقایسه با پیشآزمون بزرگ (بیشتر از 5/.) و در گروه کنترل کوچک (کمتر از 2/0) بوده است، همچنین یافتههای پژوهش حاکی از معنیداری بالینی تاثیر درمان التقاطی بر شدت افسردگی، شرم نهادینه، قاطعیت و شفقت خود در دو گروه بیماران افسرده درونفکنیشده و اتکایی در مقایسه با گروه کنترل بود. بر اساس یافتهها درمان التقاطی میتواند به عنوان یک روش مداخله ای نوین در کاهش شدت افسردگی درون فکنی شده و اتکایی به کار رود.