جستجو در مقالات منتشر شده



معصومه برزگری، دکتر سیمین حسینیان، دکتر عباس عبداللهی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل‌گری خودشفقت‌ورزی در رابطۀ بین کمال‌گرایی عاشقانۀ زوجین (خودمحور و دیگر محور) و کیفیت زندگی زناشویی در  زنان انجام شد. روش پژوهش این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود.  جامعۀ آماری شامل زنان متاهل شهرستان تبریز در سال 1402 بود که ابتدا از مناطق 10گانۀ شهر تبریز 4 منطقه به‌صورت تصادفی انتخاب و به‌طور تصادفی 4 پارک، فرهنگسرا، سرای محله و باشگاه ورزشی انتخاب شدند. سپس از میان زنان مراجعه‌کننده به این اماکن 321 نفر به  روش نمونه‌گیری دردسترس پرسشنامه‌های خودشفقت‌ورزی ریس و همکاران (2011)، کمال‌گرایی عاشقانۀ (خودمحور و دیگرمحور) عبداللهی و آلن (2022)  و کیفیت زندگی زناشویی باسبی  و همکاران (1995) را تکمیل کردند.نتایج نشان داد خودشفقت‌ورزی  و کمال‌گرایی عاشقانۀ خودمحور با کیفیت زندگی زناشویی رابطۀ مثبت معنادار دارند و کمال‌گرایی عاشقانۀ دیگر محور  با کیفیت زندگی زناشویی رابطۀ منفی معناداری دارد. همچنین نتایج نشان دادخودشفقت‌ورزی بین کمال‌گرایی عاشقانۀ خودمحور با کیفیت زندگی زناشویی نقش تعدیل‌گری ایفا می‌کند، اما در رابطه بین کمال‌گرایی عاشقانه دیگر محور با کیفیت زندگی زناشویی نقش تعدیل‌گری ندارد. با توجه به این یافته‌ها خودشفقت‌ورزی به‌عنوان یک ویژگی روانشناختی نقش موثری در کاهش اثرات منفی کمال‌گرایی در روایط زناشویی دارد. بنابراین آموزش مهارت خودشفقت‌ورزی در مشاوره‌های پیش از ازدواج و پس از ازدواج چه در پیشگیری از افت کیفیت زندگی زناشویی و چه در افزایش آن، موثر است.

فاطمه قدیری، دکتر نادر منیرپور،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب‌آوری و شادکامی مردان معتاد انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان تحت درمان داروی متادون بودند که در سال 1399 جهت درمان به مراکز ترک اعتیاد استان قم مراجعه کرده بودند که از میان آن‌ها بر حسب ملاک‌های ورود به پژوهش و به روش نمونه‌گیری هدفمند 30 نفر از معتادان  انتخاب و به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه‌ی 90 دقیقه‌ای برنامه‌ی آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد  را دریافت کردند و  و گروه کنترل که در لیست انتظار قرار داشت هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه تاب­آوری کانر- دیویدسون(2003) و مقیاس شادکامی آرگایل و همکاران (1989) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش‌آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پس‌آزمون دو گروه در تاب‌آوری  و شادکامی وجود داشت. می‌توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود تاب آوری و شادکامی معتادان مرد در حال بهبودی  اثربخش است و بنابراین با توجه به یافته‌های پژوهش، می‌توان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به منظور افزایش تاب‌آوری و شادکامی معتادان مرد در حال بهبودی استفاده کرد.
 

سیدکامران خواصی، دکتر آزیتا چهری، دکتر حسن امیری، مختار عارفی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری  و  کیفیت زندگی کارکنان شرکت توزیع نیروی برق انجام شد. روش‌ مطالعه نیمه آزمایشی با پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل وپیگیری سه ماه  بود بر روی کلیه کارکنان شاغل در شرکت توزیع نیروی برق استان کرمانشاه در سال 1401 انجام شد. تعداد 40 نفر وارد مطالعه شدند. شرکت‌کنندگان به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (20  نفر در هر گروه)  تقسیم شدند. پس از انجام پیش‌آزمون به وسیله مقیاس سخت رویی(کوباسا،1979) ،تاب آوری(کونور،1979)  وکیفیت  زندگی (تستا ،2014) گروه آزمایش به مدت 10  جلسه 90 دقیقه‌ای هر هفته یک جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای ارزیابی تأثیر آموزش از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اخذ گردید. داده‌های به دست آمده با استفاده از نرم‌افزار  SPSS.23و با روش تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب تفاوت معنادار سخت رویی ، تاب آوری  و  کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شده است. برمبنای این یافته­ها می­توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری  و  کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق تأثیر مثبت دارد. بنابراین، می‌توان گفت که از این برنامه می‌توان برای کارکنان مشاغل سخت  استفاده کرد.

فاطمه برقعی، طهامه هموطن،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

این پژوهش با هدف تعیین بررسی نقش میانجی راهبردهای خودنظم‌دهی (خود مهارگری و خودشناسی انسجامی)  در ارتباط بین سبک‌های دلبستگی و کیفیت روابط بین فردی انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاههای آزاد مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشکاههای آزاد شهر تهران با شکایت موضوع عمده در حوزه روابط بین فردی در سال 1402 بود. افراد نمونه بر اساس فرمول کلاین به تعداد400  نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه‌های خود شناسی انسجامی قربانی (2008) ، فرم کوتاه خود مهارگری تانجنی (2004) ، دلبستگی هازن و شیور (1987)، کیفیت روابط بین فردی پیرس(1991)،  پاسخ دادند . داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از نرم‌افزارهای SPSS و AMOS تجزیه‌وتحلیل شدند. نتایج همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر نشان داد که خودنظم دهی قادر به میانجیگری ارتباط بین سبک‌های دلبستگی با کیفیت روابط بین فردی است. بر اساس نتایج پژوهش، دلبستگی ناایمن با افت کیفیت روابط بین فردی همراه است. بنابراین آنچه فرد را در برابر بالا بردن کیفیت روابط بین فردی یاری می‌کند، داشتن ظرفیت درون روانی مناسب است تا بتواند سریع‌تر و با عوارض کمتری به تعادل باز گردد و نظم سازمان درون روانی خویش را حفظ کند. تلویحاً می‌توان مطرح کرد که بر اساس الگوی خود نظم دهی، داشتن یک مدیریت منسجم بر سازمان درون روانی خود، هم از نظر شناخت، هم هیجان و رفتار می‌تواند فرد را در داشتن ظرفیت تحمل بهینه در مشکلات بین فردی  یاری رساند.
 

ابوالفضل صادقی، دکتر محمد مهدی جهانگیری، دکتر داود تقوایی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شفقت درمانی متمرکز بر خود بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر انجام شد. این پژوهش به روش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر مراجعه‌کننده به انجمن آلزایمر ایران در شهر اراک طی ماه‌های بهمن ۱۴۰۲ تا مرداد ۱۴۰۳ بود. تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک ، مقیاس فشار مراقبتی زاریت ، و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو  بود. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه تحت مداخله شفقت درمانی متمرکز بر خود قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها نشان داد که مداخله شفقت درمانی به‌طور معناداری باعث کاهش افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. این نتایج نشان‌دهنده اثربخشی این روش درمانی در بهبود وضعیت روان‌شناختی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر است.

امیر یوسفی، دکتر محسن جلالی، دکتر محمد تقی بادله شمشوکی، لیلاسادات عزیزی ضیابری،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر تحلیل روابط ساختاری تبعیت درمانی مبتنی بر خودآگاهی هیجانی در بیماران مبتلا به پسوریازیس و بررسی نقش واسطه‌ای حمایت اجتماعی درک شده بود. این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی با استفاده از مدل معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به پسوریازیس مراجعه‌کننده به سه بیمارستان تخصصی پوست در شهر تهران بود. نمونه‌گیری به روش در دسترس انجام شد و در نهایت 250 بیمار مبتلا به پسوریازیس بر اساس معیارهای ورود و خروج به مطالعه وارد شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از ابزارهای مختلف شامل پرسشنامه تبعیت درمانی (ضیایی، 1390)، پرسشنامه حمایت اجتماعی درک شده (زمیت و همکاران، 1988) و پرسشنامه خودآگاهی هیجانی (ریفی و همکاران، 2007) استفاده شد. نتایج تحلیل مدل معادلات ساختاری نشان داد که خودآگاهی هیجانی اثر مستقیم و معناداری بر تبعیت درمانی در بیماران مبتلا به پسوریازیس دارد. همچنین حمایت اجتماعی درک شده و نگرانی از تصویر بدن نیز تأثیر مستقیم بر تبعیت درمانی داشتند. علاوه بر این، یافته‌ها نشان دادند که خودآگاهی هیجانی از طریق میانجی‌گری نگرانی تصویر بدن و حمایت اجتماعی درک شده بر تبعیت درمانی اثر غیرمستقیم و معناداری دارد. این نتایج تأکید می‌کند که در نظر گرفتن ابعاد روان‌شناختی و اجتماعی مانند خودآگاهی هیجانی و حمایت اجتماعی در فرآیند درمان بیماران مبتلا به پسوریازیس می‌تواند به بهبود تبعیت درمانی و نتایج درمانی کمک کند.
 

الهه جعفرپور، دکتر مجتبی انصاری شهیدی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

اختلال طیف اوتیسم تأثیرات قابل‌توجهی بر پویایی خانواده‌ها دارد و می‌تواند سلامت روان والدین را تحت تأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت‌های خودشفقت‌ورزی و تنظیم هیجانی در والدین نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و والدین نوجوانان دارای رشد معمولی، به‌منظور شناسایی تأثیرات آن‌ها بر سلامت روان والدین، طراحی شد. این مطالعه از نوع علی-مقایسه‌ای بوده و به‌صورت هدفمند، 200 والد (100 والد از هر گروه) از مراکز بالینی تهران انتخاب شدند. داده‌ها از طریق مقیاس خودشفقت‌ورزی، پرسشنامه اختلال عملکرد هیجانی تورنتو و پرسشنامه SCL-90 برای ارزیابی سلامت روان جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) انجام گرفت. نتایج نشان داد که والدین نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به‌طور معناداری خودشفقت‌ورزی پایین‌تری نسبت به والدین نوجوانان دارای رشد معمولی دارند و همچنین بی‌تنظیمی هیجانی بیشتری را تجربه می‌کنند. علاوه بر این، این والدین در ابعاد مختلف سلامت روان، از جمله اضطراب، افسردگی و استرس، مشکلات بیشتری داشتند. یافته‌ها نشان‌دهنده چالش‌های روان‌شناختی خاص والدین نوجوانان مبتلا به اوتیسم است و بر لزوم طراحی مداخلات مؤثر در جهت بهبود خودشفقت‌ورزی و تنظیم هیجانی والدین تأکید دارد. تقویت این عوامل می‌تواند به بهبود سلامت روان والدین و کاهش مشکلات مرتبط با آن‌ها در مواجهه با چالش‌های پرورش کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم کمک نماید.


ابوالفضل مرادی، دکتر مهران آزادی، دکتر زهره موسی زاده،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مدل یابی معادلات ساختاری دلزدگی زناشویی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه ، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی با نقش واسطه ای خودپنداره جنسی در زنان متقاضی طلاق شهر شیراز انجام شد. پژوهش حاضر‌ توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه های خانواده در سال 1402   تشکیل دادند. از بین جامعه آماری تعداد 320 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (1996)، پرسشنامه طرحواره یانگ ( 2003)، پرسشنامه انتظارات زناشویی امیدوار و همکاران ( 1389)، پرسشنامه پردازش اطلاعات هیجانی باکر و همکاران (۲۰۰۷) و  پرسشنامه خودپنداره جنسی اسنل (1995) بود.  داده‌های جمع‌آوری شده، با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری (SEM) تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد . هم چنین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی  علاوه برتاثیر مستقیم ازطریق خودپنداره جنسی با  دلزدگی زناشویی اثرغیرمستقیم مثبت ومعناداردارند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که خودپنداره جنسی به عنوان یک متغیرمیانجی توانست رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی را تبیین نماید.
 


دکتر محسن جلالی، مریم سیاری مرکیه، سیده رقیه سیدآقایی احمدی، ثریا نصیری،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اضطراب، اجتناب شناختی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. این مطالعه نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به درد مزمن شهر تهران در نیمه دوم سال 1402 بود. از میان آن‌ها، 30 بیمار به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در گروه‌های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری (حاجیلو و همکاران، 1397) شرکت کردند. برای ارزیابی تأثیر مداخله، مقیاس اضطراب بک (1990)، مقیاس اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (2003) در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری استفاده شد. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که این مداخله به‌طور معناداری موجب کاهش اضطراب و اجتناب شناختی و افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران شد (P<0.05). نتایج نشان می‌دهد آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری می‌تواند به‌عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن مورد استفاده قرار گیرد.
فلورا جنابی، نرگس باباخانی، سیمین بشردوست،
دوره 18، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، شناسایی و مدل‌سازی الگوی اهمال‌کاری تحصیلی بر اساس نظریه داده‌بنیاد بود . این پژوهش با رویکرد کیفی و طراحی متوالی-اکتشافی انجام شده است. در بخش کیفی، برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل داده‌بنیاد استفاده گردید. مشارکت‌کنندگان پژوهش شامل دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تهران بودند که بر اساس خوداظهاری درگیر مشکل اهمال‌کاری تحصیلی بودند. انتخاب نمونه‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری نظری صورت گرفت. برای جمع‌آوری داده‌ها از ابزار مصاحبه نیمه‌ساختاریافته استفاده شد. نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد که عوامل روان‌شناختی، کمال‌گرایی، اجتناب تجربی، اعتیاد به اینترنت و عوامل فرهنگی-اجتماعی به‌عنوان علل اصلی اهمال‌کاری تحصیلی از دیدگاه مصاحبه‌شوندگان شناسایی شدند. همچنین، مهم‌ترین عوامل محوری و فرعی مؤثر بر اهمال‌کاری تحصیلی شامل تعویق، بی‌اعتنایی، تنبلی، تکانشگری و عدم تمرکز بودند. در خصوص استراتژی‌های مقابله‌ای، خود شکوفایی و مدیریت زمان به‌عنوان راهکارهای اصلی برای کاهش اهمال‌کاری تحصیلی از سوی مصاحبه‌شوندگان معرفی شدند. عوامل زمینه‌ای مؤثر بر به‌کارگیری این استراتژی‌ها شامل مدیریت هیجان و اصلاح رفتار بود. همچنین، مداخلات راهبردی و مداخلات کلان به‌عنوان عوامل مداخله‌گر مهم در فرآیند مقابله با اهمال‌کاری تحصیلی مطرح گردید. در نهایت، پیامدهای استراتژی‌های مقابله‌ای شامل افزایش خودکارآمدی تحصیلی و ارتقای سلامت روانی دانشجویان گزارش شد. این نتایج می‌تواند راهگشای مداخلات مؤثر در زمینه مدیریت اهمال‌کاری تحصیلی در بین دانشجویان باشد.

زینب آویش، فریبرز درتاج، فاطمه قائمی، نورعلی فرخی،
دوره 18، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مثبت‌نگر بر خودمراقبتی و سطح هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ بود. این مطالعه به‌صورت نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون - پس‌آزمون و گروه کنترل انجام شد. ۳۰ زن مبتلا به دیابت نوع ۲ که در بازه زمانی خرداد تا تیرماه ۱۴۰۳ به بخش غدد بیمارستان شهید دکتر لبافی‌نژاد مراجعه کرده بودند، به روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. سپس، شرکت‌کنندگان به‌طور تصادفی و با استفاده از نرم‌افزار اکسل در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) تخصیص یافتند. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه هفتگی (هر جلسه ۹۰ دقیقه) تحت درمان مثبت‌نگر قرار گرفت، درحالی‌که گروه کنترل تنها درمان‌های روتین بیمارستان را دریافت کرد. ابزار گردآوری داده‌ها شامل مقیاس خودمراقبتی دیابت و اندازه‌گیری سطح هموگلوبین گلیکوزیله بود که در سه مرحله (خط پایه، پس از مداخله، و پیگیری سه‌ماهه) جمع‌آوری شدند. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۱ و روش تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر چندمتغیری تجزیه‌وتحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره خودمراقبتی در گروه مداخله به‌طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین، سطح هموگلوبین گلیکوزیله در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت. این یافته‌ها نشان می‌دهد که درمان مثبت‌نگر می‌تواند به‌عنوان یک مداخله مؤثر در بهبود خودمراقبتی و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ مورد استفاده قرار گیرد.


فرشته رضا، جوانشیر اسدی، ارسطو میرانی، افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت بر کاهش اضطراب و افزایش توانایی تحمل ابهام در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) بود. این مطالعه با طرح نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به OCD مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره سروهانا در تهران در سال 1404 بود. نمونه‌ای به حجم 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جای‌دهی شدند. گروه آزمایش در ده جلسه درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت شرکت کرد؛ در حالی که گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل‌برگر، پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی و مقیاس تحمل ابهام فریستون بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت موجب کاهش معنادار اضطراب آشکار و پنهان و افزایش توانایی تحمل ابهام در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p < 0.01). این یافته‌ها از اثربخشی درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت در بهبود مؤلفه‌های هیجانی و شناختی مرتبط با OCD در زنان حمایت می‌کند و بر کاربرد بالینی این رویکرد در تنظیم هیجانی، پذیرش ابهام و کاهش نشخوار فکری در این گروه تأکید دارد.

مهسا روحانی اطاقسرا، دکتر افسانه خواجوند خوشلی، دکتر الناز پوراحمدی،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره‌درمانی و شفقت‌درمانی بر تعارض زناشویی و تمایزیافتگی در زنان آسیب‌دیده از خیانت زناشویی انجام شد. این مطالعه از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون و دو گروه درمانی بود که در آن ۴۰ زن آسیب‌دیده به طور تصادفی در دو گروه طرحواره‌درمانی و شفقت‌درمانی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های معتبر تعارض زناشویی و تمایزیافتگی خود جمع‌آوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در کاهش تعارض زناشویی و افزایش تمایزیافتگی مؤثر بوده و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود داشت. طرحواره‌درمانی در بهبود ابعاد خاصی از تعارض زناشویی تأثیر بیشتری داشت، در حالی که شفقت‌درمانی تأثیر قوی‌تری بر ابعاد تمایزیافتگی نشان داد. این یافته‌ها بیانگر نقش مهم مداخلات تخصصی روان‌درمانی در بازسازی سلامت روانی و ارتقای کیفیت روابط زوجی در زنان آسیب‌دیده از خیانت است و تأکید می‌کند که انتخاب رویکرد درمانی باید مبتنی بر نیازها و ویژگی‌های فردی بیماران باشد. همچنین، نتایج این پژوهش زمینه‌ای علمی برای استفاده تلفیقی و هدفمند از این دو رویکرد درمانی در مراکز مشاوره و روان‌درمانی فراهم می‌آورد.
 

آسیه ملک دار، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره‌درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ناگویی هیجانی زنان مبتلا به این اختلال انجام شد. روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمون و گروه کنترل بود. نمونه‌ای ۴۵ نفره از زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر که به کلینیک روان‌شناسی آرامیس شهرری مراجعه کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه طرحواره‌درمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل تقسیم شدند. گروه‌های آزمایشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای تحت مداخله قرار گرفتند. برای سنجش ناگویی هیجانی از پرسشنامه تورنتو استفاده شد و داده‌ها با تحلیل کوواریانس بررسی گردید. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی به طور معناداری ناگویی هیجانی را کاهش داده‌اند (p<0.05)، اما طرحواره‌درمانی اثربخشی بیشتری در بهبود مؤلفه‌های تشخیص و توصیف احساسات و کاهش تفکر عینی نشان داد. این یافته‌ها مؤید نقش مؤثر هر دو رویکرد در بهبود تنظیم هیجانی در مبتلایان به اضطراب فراگیر است و بر ضرورت توجه به ابعاد هیجانی در درمان‌های روان‌شناختی تأکید دارد. توصیه می‌شود انتخاب رویکرد درمانی با در نظر گرفتن ویژگی‌های فردی مراجع صورت گیرد.

حوا محمودزاده کناری، افسانه خواجوند خوشلی، جوانشیر اسدی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیجان‌مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در دانش‌آموزان مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری بود. این مطالعه به شیوه نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون–پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل دانش‌آموزان دختر دوره دوم متوسطه مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ در شهر بابلسر بود. از میان آن‌ها، ۳۰ نفر به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای تحت درمان هیجان‌مدار قرار گرفت، در حالی‌که گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه حساسیت اضطرابی (ASI) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) بود که در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون اجرا شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و آزمون حداقل تفاوت معنادار تحلیل شد. نتایج نشان داد درمان هیجان‌مدار به‌طور معناداری موجب کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (p<0.01). بر این اساس، می‌توان نتیجه گرفت درمان هیجان‌مدار رویکردی مؤثر برای کاهش مؤلفه‌های شناختی–هیجانی مرتبط با اختلال وسواسی–اجباری در نوجوانان است.

عدنان واعظی، دکتر حسین بیگدلی، دکتر محسن احمدی طهور،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، تبیین مدل ساختاری جهت‌گیری اهداف پیشرفت نوجوانان بر اساس طرحواره‌های هیجانی و پردازش حافظه فعال در بافت سلامت روانی بود. این مطالعه از نوع توصیفیهمبستگی و با رویکرد مدل‌سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان مقطع متوسطه دوم در سال تحصیلی ۱۴۰۳۱۴۰۴ بود که از میان آن‌ها، ۳۱۵ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از اعمال ملاک‌های ورود و خروج، داده‌های ۳۰۰ نفر وارد تحلیل شد. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه جهت‌گیری هدف الیوت و مک‌گریگور (2001)، مقیاس طرحواره‌های هیجانی لیهی (2002) و مقیاس حافظه فعال نلسون کاون (2005) بود. داده‌ها با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری و نرم‌افزار PLS تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که طرحواره‌های هیجانی و حافظه فعال، هر دو به‌طور مستقیم و مثبت بر ابعاد مختلف جهت‌گیری اهداف پیشرفت اثر دارند و حافظه فعال نقش میانجی معناداری در رابطه بین طرحواره‌های هیجانی و اهداف پیشرفت ایفا می‌کند. مدل پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار بود. نتایج این پژوهش بر اهمیت هم‌زمان عوامل هیجانی و شناختی در شکل‌گیری اهداف پیشرفت نوجوانان تأکید دارد و می‌تواند راهنمای مداخلات آموزشی و روان‌شناختی برای ارتقای انگیزش تحصیلی آنان باشد.

دکتر فاطمه سلیمانی، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی، افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

روابط فرازناشویی یکی از چالش‌های مهم روان‌شناختی در نظام خانواده است که می‌تواند بر سلامت روانی و رضایت زناشویی زوجین تأثیر منفی بگذارد. هدف پژوهش حاضر، مدل‌یابی معادلات ساختاری گرایش به روابط فرازناشویی بر اساس احساس تنهایی با نقش میانجی کیفیت زندگی جنسی در زنان متأهل مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر مشهد بود. روش پژوهش توصیفی–همبستگی و مبتنی بر مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره خانواده در سال ۱۴۰۳ بود که ۳۰۰ نفر از آنان به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه احساس تنهایی (1980)، پرسشنامه گرایش به روابط فرازناشویی، و پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی (2002) بود. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزارهای AMOS و SPSS و با بهره‌گیری از تحلیل معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد احساس تنهایی رابطه مثبت و معناداری با گرایش به روابط فرازناشویی دارد (p<0.001). همچنین، کیفیت زندگی جنسی نقش میانجی معناداری در ارتباط بین احساس تنهایی و گرایش به روابط فرازناشویی ایفا کرد؛ به‌گونه‌ای که ارتقای کیفیت زندگی جنسی شدت اثر منفی احساس تنهایی بر گرایش به روابط فرازناشویی را کاهش داد. شاخص‌های برازش نیز نشان‌دهنده مناسب بودن مدل پیشنهادی بودند. بر این اساس، یافته‌ها حاکی از آن است که کاهش احساس تنهایی و بهبود کیفیت زندگی جنسی می‌تواند در کاهش گرایش به روابط فرازناشویی مؤثر باشد. بنابراین، مداخلات روان‌شناختی و مشاوره‌ای با تمرکز بر ارتقای کیفیت روابط زناشویی و جنسی زنان توصیه می‌شود.

فاطمه بهروزفر، دکتر مرجان آل بهبهانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

سرطان به عنوان یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن و تهدیدکننده، با چالش‌های جسمانی و روانی متعددی همراه است، از جمله درد مزمن که کیفیت زندگی بیماران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. پژوهش حاضر با هدف پیش‌بینی تحمل درد بر اساس سلامت معنوی و خودکنترلی در بیماران سرطانی انجام شد. این پژوهش توصیفی-همبستگی بر روی جامعه آماری ۲۶۰ بیمار سرطانی مراجعه‌کننده به بیمارستان نمازی شیراز در سال ۱۴۰۳ شمسی، با نمونه ۱۵۰ نفری انتخاب‌شده از طریق نمونه‌گیری در دسترس، صورت گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فاجعه‌سازی درد (سالیوان و همکاران، ۱۹۹۵؛ برای سنجش معکوس تحمل درد)، پرسشنامه سلامت معنوی (پولوتزین و الیسون، ۱۹۸۲) و پرسشنامه خودکنترلی (تانچی و همکاران، ۲۰۰۴) بودند که پایایی آن‌ها با آلفای کرونباخ ۰٫۸۰ تا ۰٫۸۵ تأیید شد. داده‌ها با آزمون‌های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم‌افزار SPSS-21 تحلیل گردید. نتایج همبستگی پیرسون روابط مثبت و معناداری را میان سلامت معنوی ،خودکنترلی و تحمل درد نشان داد. تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که سلامت معنوی و خودکنترلی به طور همزمان ۳۶٪ از واریانس تحمل درد را تبیین می‌کنند. سلامت معنوی و خودکنترلی عوامل مؤثری در پیش‌بینی تحمل درد بیماران سرطانی هستند و پیشنهاد می‌شود مداخلات بالینی مبتنی بر تقویت این عوامل در برنامه‌های درمانی ادغام شود تا کیفیت زندگی بیماران بهبود یابد.

علی یوسفی رودپیش، دکتر رویا توکلی، دکتر فاطمه محمدی فر، دکتر زیبا پورصادق گاوگانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه خانواده‌درمانی تلفیقی (با ترکیب رویکردهای شناختیرفتاری و هیجان‌مدار) بر کاهش افسردگی و بهبود باورهای فراشناختی در همسران بود. این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه‌کننده دارای علائم افسردگی بود. نمونه‌ای متشکل از ۳۰ نفر (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه کنترل) به روش نمونه‌گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک  و پرسشنامه فراشناخت ولز و کارترایت-هاتون بود. گروه آزمایش پروتکل درمانی را در طول ۱۰ جلسه دریافت کرد و داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خانواده‌درمانی تلفیقی باعث کاهش معنادار و قوی افسردگی و بهبود معنادار باورهای فراشناختی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد .علاوه بر این، نتایج مرحله پیگیری نشان داد که اثر درمانی در هر دو متغیر وابسته پایدار باقی مانده است. بر اساس یافته‌ها، ترکیب رویکردهای شناختیرفتاری و هیجان‌مدار در قالب خانواده‌درمانی می‌تواند به عنوان یک مداخله مؤثر و پایدار برای ارتقای سلامت روان و اصلاح فرآیندهای شناختی-هیجانی ناکارآمد در همسران مورد استفاده قرار گیرد.


زهرا کاووسیان، فائزه ضیایی، پریسا پاکاری، پریسا حسین زاده یزدی، زینب حسنی اصل،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش واسطه‌ای حافظه‌کاری هیجانی در رابطه میان سوگیری توجه و نشانه‌های افسردگی در بستر تعاملات خانوادگی بود. بر اساس مدل‌های معاصر شناختیهیجانی افسردگی، فرض بر این است که سوگیری توجه منفی به‌عنوان یک عامل آسیب‌پذیری مرکزی، از طریق ایجاد اختلال در فرآیندهای حافظه‌کاری هیجانی، به تشدید نشانه‌های افسردگی منجر می‌شود و این مسیر می‌تواند تحت تأثیر کیفیت تعاملات خانوادگی تقویت شود. پژوهش با طرح توصیفیهمبستگی و با بهره‌گیری از مدل‌یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه پژوهش شامل بزرگسالان ۲۰ تا ۴۰ ساله ساکن تهران در سال ۱۴۰۴ بود که در یک بافت خانوادگی فعال زندگی می‌کردند. تعداد ۳۵۰ نفر پس از غربالگری و بررسی ملاک‌های ورود، به روش نمونه‌گیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس‌های سنجش افسردگی، سوگیری توجه، حافظه‌کاری هیجانی و الگوهای تعاملات خانوادگی بود. نتایج نشان داد سوگیری توجه منفی، هم به‌طور مستقیم و هم غیرمستقیم، نشانه‌های افسردگی را پیش‌بینی می‌کند. حافظه‌کاری هیجانی نقش واسطه‌ای معناداری داشت؛ به این معنا که نقص در نگهداری، به‌روزرسانی و حذف اطلاعات هیجانی، مسیر اثرگذاری سوگیری توجه بر افسردگی را تسهیل و تقویت می‌کند. علاوه بر این، تعاملات خانوادگی نامناسب به‌عنوان یک عامل زمینه‌ای مهم عمل کرد و شدت مسیر غیرمستقیم را افزایش داد. شاخص‌های برازندگی نیز تأیید‌کننده مدل ساختاری پیشنهادی بودند. یافته‌ها اهمیت بررسی همزمان عوامل شناختی، هیجانی و محیطی در تبیین افسردگی را برجسته می‌کنند و بر ضرورت به‌کارگیری مداخلاتی که به اصلاح سوگیری‌های توجه و تقویت حافظه‌کاری هیجانی می‌پردازند، به‌ویژه در چارچوب خانواده‌درمانی، تأکید دارند.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb