43 نتیجه برای استرس
معصومه شفیعی، فضل اله میردریکوند، حدیث حیدری راد،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی الگوی روابط ساختاری دلسوزی به خود، انعطاف پذیری شناختی و علائم پس آسیبی بود. روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعۀ آماری شامل تمام افرادی که در نیمۀ دوم سال 1395 به دلیل مواجه شدن با حداقل یک رویداد آسیبزا (از جمله انفجار مین منجر به نقص عضو و فوت والدین)، تحت حمایت کمیته امداد و بنیاد شهید شهرستان گیلانغرب بودند. نمونۀ مورد مطالعه 190 نفر برآورد شد که به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای از بین افراد آسیبدیده انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس اختلال استرس پساز سانحه میسیسیپی، مقیاس دلسوزی به خود و پرسشنامه انعطافپذیریشناختی استفاده شد. دادههای جمعآوری شده نیز با استفاده از روش تحلیل عاملی و مدلسازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. برای بررسی برازش مدل مفهومی پژوهش براساس الگوریتم تحلیل مدلها و با استفاده از نرم افزار PLS تحلیل انجام شد. نتایج تحقیق نشان دادند که شاخصهای برازش مدل، مسیر دلسوزی به خود بر علائم استرس پس آسیبی با میانجیگری انعطافپذیری شناختی را تأیید میکند. همچنین دلسوزی به خود هم به صورت مستقیم هم به صورت غیر مستقیم با تأثیر بر علائم استرس پس آسیبی همراه است. بنابراین انعطافپذیری شناختی یکی از گذرگاههای تبیینی ارتباط دلسوزی به خود و علائم پس آسیبی است.
محمد نقی فراهانی، حمید خانی پور،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
فرهنگ به صورت های مختلفی روی پدیده های روانشناختی اثرگذار است. در این مقاله، ابتدا چهارچوبی کلی برای بررسی رابطه فرهنگ و شخصیت ارائه شده است، سپس گزارش چهار مطالعه بین فرهنگی در این چهارچوب ارائه شده است. به نظر می رسد فرهنگ ایرانی روی طبقه بندی صفات شخصیت و فرایندهای روانشناختی موثر در مقابله با استرس و سلامت روانی اثرگذار است. رابطه عواطف مثبت و منفی با سلامت روانی در فرهنگ ایرانی با فرهنگ سوئدی متفاوت است. در فرهنگ ایرانی، عواطف مثبت و منفی به یک میزان روی سلامت روانی اثرگذارند؛ ولی در فرهنگ سوئدی عواطف مثبت نقش بیشتری روی سلامت روانی دارد. دانشجویان ایرانی برای مقابله با استرس بیشتر از فرایندهای اولیه و دانشجویان سوئدی از فرایندهای ثانویه استفاده میکنند ولی استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی کمتر از دانشجویان سوئدی است. میتوان نتیجه گیری کرد که ویژگی های شخصیتی، تجربه استرس و مقابله با استرس در دو فرهنگ ایران و سوئد به رغم شباهت کلی، یک سری تفاوت ها نیز دارد. از این روی سیاست گذاری ها در سطح عمومی و تدوین برنامه های تغییر رفتار در سطح هر کشور باید متاثر از شباهت ها و تفاوت های فرهنگی باشد
نیلوفر کیان راد، حمید طاهر نشاط دوست، مهدی رضا سرافراز،
دوره 13، شماره 3 - ( 10-1398 )
چکیده
سازمان روانی انسان برای اغنای نیازهای هشیار و ناهشیار خود، بر اساس قوانینی عمل میکند که آنها را اصول نظم دهندهی رفتار مینامند. تجربهی استرس تعادلِ سازمان روانی انسان را بر هم میزند و در نتیجه، نشانههای اختلالات روانی و علائم جسمانی بر فرد عارض میشود. یکی از منابع استرس، داشتن فرزندِ بیمار است. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی عوارض جسمانی و روانی استرس در مادران دارای کودک مبتلا به سرطان پرداخته شد و نقشِ واسطهای الگوی خودنظمدهی در کاهش این عوارض مورد بررسی قرار گرفت. 245 مادر به مقیاسهای استرس ادراک شده، چک لیست علائم بدنی، خودشناسی انسجامی، خودمهارگری، شفقتِ خود، هیجانهای ناخوشایند و خودتخریبگری پاسخ دادند. نتایج نشان داد که خودنظمدهی قادر به میانجیگری ارتباط بین استرس ادراکشده با خودتخریبگری، علائم جسمانی و هیجانات ناخوشایند (پیامدهای مخرب استرس) است. بر اساس نتایج پژوهش، تجربهی استرس با اثرات مخربی هم در سطح علائم جسمانی و هم در سطح رفتار و هیجان همراه است. بنابراین داشتنِ ظرفیتِ درون روانی مناسب، فرد را برای مواجههی سازنده با منابع استرس مجهز میکند تا بتواند سریعتر و با عوارض کمتری به تعادل قبل از تجربهی استرس بازگردد و نظم سازمان درون روانی خویش را حفظ کند. تلویحاً میتوان مطرح کرد که بر اساس الگوی خودنظمدهی، داشتن یک مدیریت منسجم بر سازمان درون روانی خود، هم از نظر شناخت، هم هیجان و رفتار میتواند فرد را در داشتن ظرفیت تحمل بهینه برای استرسهای اجتناب ناپذیر یاری کند.
آفاق ذوالفقاری، طاهره الهی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1399 )
چکیده
با توجه به تاثیرات مخرب شیوع بیماری های عفونی مانند کرونا و بحران اجتماعی ناشی از آن بر سلامت جسم و روان؛پژوهش حاضر بر طبق الگوی باور سلامت و با هدف بررسی رابطه بین سطح اضطراب کودکان با میزان آگاهی و نگرش آنها از بیماری کرونا و میزان استرس، اضطراب و افسردگی مادرانشان در دوران قرنطینه، انجام شد. پژوهش از نوع همبستگی بر روی 260 نفر از دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی مناطق 2، 4 و 21 شهر تهران و مادران آنها در سال 1399انجام شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه میزان آگاهی و نگرش کودکان ازویروس کرونا، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس- فرم والد وپرسشنامه اضطراب، استرس و افسردگی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده ازضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه معناداری بین سطح اضطراب کودکان با اضطراب (45 /0 =r)، استرس(35 /0=r)، وافسردگی مادران(44 /0=r)، میزان آگاهی کودکان از کرونا
(19 /0=r)، و سن ( 14 /0 -=r)، وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام نشان داد اضطراب، افسردگی و استرس مادران و میزان آگاهی کودکان از ویروس کرونا به ترتیب پیش بینی کننده های های معنادار اضطراب کودکان نسبت به بحران ناشی از کرونا (در مجموع 34%) بودند. طبق نتایج مطالعه حاضر از اقدامات ضروری برای حفظ وارتقاء سلامت روان کودکان درشرایط بحرانی، آموزش والدین در خصوص تنظیم هیجا نهای منفی است. همچنین لازم است اطلاعات مربوط به ویروس نوپدید و بیماری ناشی از آن با توجه تحول شناختی کودکان بر مبنای الگوی باورسلامت ومتناسب با سن به آنها ارائه شود.
محمد نقی فراهانی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1399 )
چکیده
شیوع ویروس کوید ۱۹ در اواخر سال ۲۰۱۹ و تداوم آن در سال میلادی۲۰۲۰تمامی ۸ میلیارد جامعه انسانی و تمامی سیستم های حکومتی و تمامی نظام های سلامت را تحت تاثیر قرار داد. بیشترین تاثیر و خسارت را این انسان ها اعم از کودک و جوان و بزرگسال و پیر و کهنسال و زن و مرد و هر نژاد و قومیت و فرهنگی را تحت الشعاع خود قرار داده است. با توجه به ماهیت و اثرات گسترده کرونا بر وضعیت روانشناختی ، ایجاد ترس مرضی از کرونا (کرونافوبیا) مطرح شده و در برخی کشورها این ترس، حتی به شکلی تعمیمیافته و اغراق آمیز، به صورت ترسی فراگیر مطرح شده است. نگرش ها و باور ها و ارزش های انسان ها می تواند در شکل گیری این ترس فردی و همگانی تعیین کننده باشد. نگرش ها، ارزشیابی است که افراد از موضوعات مختلفی که با آن روبرو می شوند شکل می گیرند و میتواند از طریق شناخت، هیجان و رفتار تولید شوند. نگرش ها در طول زمان و یک فرایند تحولی شکل میگیرند و تبدیل به باور ها و ارزشها میشوند و وقتی شکل گرفتند تغییر آنها به سادگی امکان پذیر نمیباشد. از طرفی نگرش ها و باور های شخصی افراد پیوستگی دایمی با نگرش ها و باور های فرهنگی داشته و شاید در یک حالت حداکثری می توان فرض کرد که باور های شخصی بدون باور های فرهنگی نمی توانند مدت زیادی دوام و قوام پیدا کنند. بنابراین می توان انتظار داشت که ویروس جدید با توحه به همه گیری و قوام آن اگر تداوم یابد، می تواند باور ها و نگرش های جدیدی را ایجاد کنند که شکل دهنده ی راهنمای رفتار های ما در سال های پیش روی باشند. این مقاله در صدد است تا مواجه نگرش ها و باورها در استرس کرونا را در یک مدل نظری (مدل موس، ۲۰۰۶) که ضمن لحاظ کردن باور ها و نگرش ها ی شخصی و همچنین نگرش ها و باور های فرهنگی را در شکل گیری رفتار های متفاوت را در شرایط استرس بررسی کرده و در نهایت نتیجه گیری می نماید که ما بایستی انتظار شکلگیری نگرش ها و باور های جدیدی باشیم که می تواند در شرایط بعد از کرونا در سایر زمینهها تسری یابد.
مجید صفاری نیا، سهیلا دهخدایی،
دوره 14، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر ارائۀ مدل اکتشافی جهت بیان روابط بین عوامل شخصیتی، سبکهای دلبستگی، منبع کنترل، راهبردهای مقابلهای و استرس ادراک شده با ادراک بیماری در مبتلایان به هموفیلی، با تأکید بر نقش میانجی سبکهای تبادل اجتماعی بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر است. به منظور اجرای پژوهش از بیماران عضو کانون حمایت از هموفیلی در شهر اصفهان، 450 نفر، به شیوۀ تصادفیِ ساده انتخاب شدند. ابزارهای بهکار رفته در این پژوهش شامل پرسشنامۀ پنجعاملی شخصیتی نئو، مقیاس سبکهای دلبستگی هازن و شیور، مقیاس کنترل راتر، پرسشنامۀ سبکهای مقابله با استرس اندلر و پارکر، پرسشنامۀ استرس ادراکشدۀ کوهن، پرسشنامۀ ادراک بیماری و پرسشنامۀ سبکهای تبادل اجتماعیِ لیبمن بود. نتایج پژوهش حاکی از رابطۀ خطی ویژگیهای شخصیتی روانرنجوری، مسئولیتپذیری، برونگرایی و انعطافپذیری، دو سبک مقابلهای (هیجانمدار، مسئلهمدار و اجتنابی) و سبک دلبستگی ایمن با ادراک بیماری است. همچنین نتایج نشان داد ویژگیهای شخصیتی (روانرنجوری، برونگرایی، دلپذیر بودن، انعطافپذیری و مسئولیتپذیری)، سبکهای مقابلهای (اجتنابی و هیجانمدار)، سبک دلبستگی (ایمن و ناایمن دوسوگرا) و منبع کنترل از طریق میانجیگری سبک تبادل اجتماعی انصاف با ادراک بیماری ارتباط دارند. بنابراین به منظور ارائۀ اقدامات، جهت بهبود ادراک بیمارانِ مبتلا به هموفیلی، لازم است علاوه بر توجه ویژه به ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابلهای، سبک دلبستگی، منبع کنترل و استرس ادراکشده، متوجه سبک تبادل اجتماعی انصاف نیز بود.
سارا قاسم زاده برکی، مهناز شاهقلیان قهفرخی،
دوره 14، شماره 3 - ( 10-1399 )
چکیده
استرس به عنوان یکی از اختلالات روانی، یکی از عوامل موثر در بروز اثرات منفی در دوران بارداری است که میتواند منجر به پیامدهای نامطلوب جسمی و روانی در زنان باردار شود. زنان باردار با شیوع بیماری کووید 19 به دلیل تجربه قرنطینه خانگی و ترس ابتلا به این بیماری و از دست دادن جنین دچار استرس و مشکلات سلامت روان بیشتری شدهاند که همین موضوع بر مشکلات زنان باردار افزوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) بر استرس ادارک شده زنان باردار در طول پاندمی کووید 19بود. این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی بود و در آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. نمونه شامل 30 مادر باردار بود که به صورت هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از پرسشنامه استرس ادارک شده کوهن(pss-14) و مداخله پذیرش و تعهد(ACT) (هیز و همکاران، 2013). گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای درمان پذیرش و تعهد به صورت آنلاین دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. تحلیل دادهها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد که درمان مبتی بر پذیرش و تعهد(ACT) به کاهش استرس ادارک شده در زنان باردار منجر شده است (05/. ≥P). با توجه به اثربخشی درمان مبتی بر پذیرش و تعهد(ACT) میتوان گفت که جهت ارتقای سطح سلامت روان زنان باردار و کاهش استرس آنها در دوران پاندمی کووید 19 که منجر به آسیب جسمی و روانی به مادر و کودک میشود، انجام چنین مداخلاتی ضروری و با اهمیت به نظر میرسد.
احمد علی پور، مهناز علی اکبری دهکردی، الهام موسوی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
این مطالعه یک گزارش موردی است که با هدف بررسی اثربخشی برنامه چندوجهی مدیریت استرس LEARN در کاهش استرس ادراک شده و بهبود علائم سندروم روده تحریکپذیر (IBS) انجام شد. نمونه این مطالعه شامل دو نفر زن مبتلا به IBS شدید بود که به صورت نمونهگیری در دسترس از میان مراجعهکنندگان به مطب پزشک فوق تخصص گوارش در منطقه ظفر شهر تهران بر اساس معیارهای ورود- خروج انتخاب شدند. استرس ادراک شده و شدت علائم IBS قبل از مداخله، حین اجرا و سه ماه بعد از پایان جلسات به ترتیب با استفاده از مقیاس استرس ادراک شده (PSS) و مقیاس GISR مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل نتایج با استفاده از رسم نمودار و محاسبه شاخص بهبودی با استفاده از فرمول گفته شده که بیانگر اثربخشی برنامه LEARN در کاهش استرس ادراک شده و شدت علائم گوارشی IBS بود. همچنین این بهبودی در پیگیری سه ماهه پس از مداخله در دامنهای از 50 تا 56 درصد حفظ شد. بنابراین براساس مدل زیستی- روانی- اجتماعی برنامه چند وجهی LEARN به واسطه مؤلفههای اثرگذار میتواند گزینه درمانی مناسبی برای بیماران مبتلا به IBS محسوب شود.
شکوفه بخشی، محمد علی سپهوندی، سیمین غلامرضایی،
دوره 15، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
پسوریازیس یک بیماری التهابی مزمن پوستی است که با سطوح بالای استرس و تاثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران همراه است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر کیفیت زندگی و استرس ادراکشده در مبتلایان به پسوریازیس بود. پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون، پسآزمون همراه با گروه شاهد و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی مبتلایان به پسوریازیس مراجعهکننده به درمانگاهها و کلینیکهای تخصصی پوست شهرستان خرمآباد بودند. ابتدا، بیماران بـا اسـتفاده از ملاکهای ورود و خروج غربال شدند، سپس 24 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه آزمایشی و شاهد گمارده شدند. ابزار گردآوری دادهها مقیاس استرس ادراکشده و شاخص کیفیت زندگی پوست بود. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه، مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی را دریافت کردند. دادهها با روشهای آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرمافزار SPSS (23) و آزمونهای تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) و تکمتغیره (ANCOVA) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش کاهش استرس بر اساس ذهنآگاهی باعث میشود کیفیت زندگی مبتلایان بهبود یابد و استرس ادراکشده آنان کاهش پیدا کند؛ تاثیر درمان در مدت پیگیری ماندگار بود (001/0>p). بنابراین، روش کاهش استرس بر اساس ذهنآگاهی، میتواند به عنوان مداخلهای موثر در راستای بهبود کیفیت زندگی و کاهش دادن استرس ادراکشده برای مبتلایان به پسوریازیس به کار گرفته شود.
دکتر شقایق مدبری، دکتر حسن پوررضی، خانم راحله کبیری،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
بسیاری از دولت ها به منظور کنترل بیماری کرونا مجبور به اعمال شرایط قرنطینه در بسیاری از کشورها شدند. شرایط "قرنطینه" بسیاری از جنبه های سلامت روانی و جسمانی افراد یک جامعه را تهدید میکند. فعالیت بدنی در بهبود سلامتی و کیفیت زندگی انسان ها در شرایط مختلف نقش قابل ملاحظهایی دارد. مطالعه حاضر به دنبال ارزیابی رابطه خطر اختلال خوردن و نوع سبک انتخابی جهت مقابله با استرس در افراد فعال و غیر فعال در دوره شیوع ویروس کرونا میباشد. پژوهش حاضر در قالب سه پرسشنامه آنلاین که شامل: 16 سوال فعالیت بدنی،48 سوال سبکهای مقابله با استرس و 26 سوال نگرش اختلال خوردن بودند، در اختیار افراد بالای 18 سال در تابستان 1399 در سراسر ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج مشخص کرد که رابطه مثبت معنی داری بین فعالیت بدنی و نگرش خطر اختلال خوردن وجود دارد (04/0 = p). این رابطه به طور معنی داری بیشتر در زنان فعال مشاهده شد (0001/0 = p). رابطه منفی معنی داری بین نگرش خطر اختلال خوردن و نوع سبک مقابله با استرس در مردان با فعالیت کمتر (03/0 = p)، و با فعالیت بیشتر (02/0 = p) به ترتیب مشخص گردید. نتایج بیانگر این است که زنان فعال تمایل بیشتری به تغییر نگرش غذایی خود و احتمال ابتلا به اختلالات خوردن در شرایط بحرانی و استرس مانند شرایط قرنطینه دارند و به منظور مقابله با شرایط استرس زا بیشتر از سبک مسأله مدار استفاده میکنند. همچنین در مردان فعال نگرش اختلال خوردن بیشتر مشاهده شد.
خانم مهنوش کامران وند، دکتر فاطمه دهقانی آرانی، دکتر رضا رستمی، دکتر خسرو صادق نیّت، دکتر حجت الله فراهانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه باورهای مرتبط با استرس و الگوی کمی امواج مغزی با ابعاد رشد پس از آسیب در افراد بستری شده به علت بیماری کووید-19 بود. رشد پس از آسیب، تجربه ذهنی تغییرات روانشناختی مثبت است که توسط فرد و در اثر مقابله با موقعیتهای چالش برانگیز ایجاد میشود. در این پژوهش 66 نفر از افراد مبتلا به کووید-19 که در بیمارستان بهارلو تهران به عنوان تجربهی واقعهای استرسزا بستری شده بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامههای باورهای مرتبط با استرس و رشد پس از آسیب را تکمیل کردند و امواج مغزی آنها در حالت استراحت ثبت گردید. نتایج نشان داد که مؤلفههای مغزی نسبت به باورهای مرتبط با استرس، پیش بینی کننده مناسب تری برای مؤلفههای رشد پس از آسیب هستند. با توجه به نتایج میتوان گفت ابزارهای عینی تر مثل EEG قدرت پیش بینی کننده خوبی در موارد پیچیده روانشناختی و چند بعدی همچون رشد پس از آسیب را دارند. |
نجمه توکلی زانیانی، مسعود طاهری نیا، داریوش جلالی دهکردی، ابراهیم گیوکی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
با شیوع بیماری کووید 19 نه تنها اقتصاد جهانی بلکه اقتصاد خانواده تحت تاثیر قرار گرفت. و به دلیل بروز مشکلات مالی افراد دچار استرس مالی و مشکلات سلامت روان بیشتری شده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی پایداری اثر بخشی مالی درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس مالی بازاریان شهرکرد به مرحله اجر درآمد. این پژوهش از نوع کاربردی و به لحاظ روش پژوهشی از نوع نیمهتجربی ودارای طرح پیشآزمون ـ پسآزمون و پیگیری یک ساله با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 40 نفر از بازاریان شهرکرد در سال 1399 که به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش وکنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند و پرسشنامههای پژوهش شامل استرس مالی (اسماعیل ، زکی ،2019) را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش طی 10 جلسه 120 دقیقه مداخلات مربوط به مالیدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد را به صورت حضوری و آنلاین دریافت کردند. و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر آزمون شدند. نتایج نشان داد که مالی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به کاهش استرس مالی منجر شده است. با توجه به اثربخشی پایدار مالی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد می توان گفت که جهت ارتقای سطح سلامت افراد و کاهش استرس مالی آنها در دوران پاندمی کووید 19که منجر به مشکلات مالی و روانی می شود، انجام چنین مداخلاتی و آموزش های ضروری و با اهمیت به نظر می رسد.
یونس یوسفی، اسرین محمدی، سارا تواضعی، احمد امانی،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1401 )
چکیده
مقدمه: مادران کودکان مبتلا به سندرم داون با چالشهای بسیاری مواجه هستند. اضطراب، استرس، افسردگی، نگرشهای ناکارآمد، افکارخودآیند و هیجانهای منفی و سبکهای پاسخدهی ناکارآمد مانند دوری از موقعیتها و نداشتن ارتباط با دیگران از جمله مشکلات گزارش شده توسط این مادران است.
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عوامل محافظ خانواده، احساس تنهایی عاطفی و اجتماعی و استرس فرزندپروری در مادران کودکان مبتلا به سندرم داون بود.
روش: طرحِ پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان شامل 30 نفر از مادران کودکان مبتلا به سندرم داون در سنندج بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15نفر) جایگزین شدند. مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد در 8 جلسه به صورت گروهی اجرا شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث افزایش نمرات مادران در عوامل محافظ خانواده، کاهش احساس تنهایی عاطفی و اجتماعی و استرس فرزندپروری (در ابعاد آشفتگی والدین و تعامل ناکارآمد والد-کودک) میشود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد میشود از مداخله گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود تعاملات و راهبردهای مبتنی بر ارزش در مادران کودکان مبتلا به سندرم داون استفاده کرد.
دکتر عبدالصمد نیکان، احمد ترابی، زهرا محسنی نسب، اسیه بهادری، زبنب جوانمرد، معصومه حسینی راد،
دوره 17، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر استرس، تاب آوری، تنظیم هیجان و بهزیستی روان شناختی بیماران قلبی- عروقی بوده است. روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات شبه آزمایشی میباشد. جامعه آماری این پژوهش شامل بیماران قلبی و عروقی شهر تهران در سال 1401 میباشند. حجم نمونه آماری با توجه به ماهیت روش مطالعه 30 نفر بوده است. ابزار پژوهش پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و پرسشنامه تنظیم هیجان گارنفسکی میباشد. مبتنی بر یافتههای پژوهش حاضر مشخص گردید طرحواره درمانی بر تابآوری بیماران قلبی عروقی اثربخش بوده است، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس بیماران قلبی عروقی اثربخش بوده است، طرحواره درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و بهزیستی روان شناختی بیماران قلبی عروقی اثربخش بوده است، همچنین مشخص گردید که طرحواره درمانی نسبت به شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی اثربخش تر بوده است.
دکتر سید مجتبی عقیلی، خانم معصومه ظریف، دکتر انسیه بابایی،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم روانشناختی، کیفیت زندگی و استرس در بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون_پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری افراد مبتلا به اختلال علائم جسمی مراجعهکننده به مراکز مشاوره روانشناختی غرب تهران در سال 1401 بودند که تعداد30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش هشت جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت نمودند؛ اما گروه گواه تا پایان پژوهش، مداخلهای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامههای بر علائم روانشناختی نجاریان و داوودی (1380)، کیفیت زندگی وار و همکاران (1993) و استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) بود. دادههای پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم روانشناختی، کیفیت زندگی و استرس در بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی اثربخش است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهرهگیری از مهارتهای شناختی مورد نیاز و کنترل فکر، منجر به کاهش علائم روانشناختی، استرس ادراک شده و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی میشود.
رضوان امیرزرگر، دکتر محمد علی بشارت،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
استرس به عنوان یک عامل رایج در زندگی امروزه، تأثیرات عمیقی بر سلامت قلب دارد. این مقاله به بررسی ارتباط بین استرس و بیماری های قلبی میپردازد و نقش عوامل روانشناختی در این فرآیند را مورد بررسی قرار میدهد. هدف از پژوهش حاضر ، بررسی نقش مدیریت استرس در بیماریهای قلبی هست. روش تحقیق به لحاظ هدف بنیادی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات، توصیفی تحلیلی میباشد. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که مدیریت استرس در بهبود بیماریهای قبلی موثر میباشد و راهبردهای مدیریت استرس عبارتند از: کاهش افسردگی، کنترل خشم، پرهیز از خصومت، کاهش انزوای اجتماعی، کاهش اضطراب، عوامل شخصیتی، برخورداری از سلامت معنوی، کنترل وضعیت اجتماعی/اقتصادی. همچنین مداخلات روان شناختی در بهبود مدیریت استرس و در نتیجه بهبود بیماریهای قلبی از قبیل درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، طرحواره درمانی، تصویرسازی ذهنی هدایتشده، آموزش ذهنآگاهی، آموزش روان شناسی مثبت گرا با رویکرد اسلامی، درمان مبتنی بر شفقت، آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان فعالسازی رفتاری گروهی، مدیریت هیجانهای عاطفی همچنین از سویی، استرس از طریق مسیرهای بیولوژیکی متعددی از جمله افزایش فشار خون و آلودگی عروق، به تغییرات در ساختار قلب و عروق منجر میشود. در نتیجه، مدیریت استرس و تقویت عوامل روانشناختی مثبت، به عنوان یک راهبرد پیشگیری از بیماریهای قلبی و بهبود سلامت قلبی، حائز اهمیت است. توصیهها شامل توسعه مهارتهای مقابله با استرس، ترویج فعالیتهای ورزشی منظم، ارتقاء فرآیندهای آموزشی مدیریت استرس، تشویق به روحیه مثبت و ترویج سبک زندگی سالم هستند.
آقای حسین قلی نژاد، آقای محسن رسولی،
دوره 17، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
ازدواج از مهمترین سنتهای اجتماعی است و از آغاز تاریخ بشریت مورد تأکید گذشتگان بوده است که نیازهای ایمنی و عاطفی افراد جامع را حفظ میکند و موجب بقای نسل میشود. ازاینرو روابط زناشویی سالم برای سلامت جسمی و روانی اعضای خانواده ضروری میباشد. رابطه جنسی بخش لاینفک ازدواج و هر رابطه عاشقانهای است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کنندگی تنظیم هیجان در رابطه استرس شغلی و تعارض کار-خانواده با رضایت جنسی زنان پرستار میباشد. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و توصیفی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل پرستاران زن و متأهل شهرستانهای بابل، ساری و قائمشهر میباشد که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل شاخص رضایت جنسی، پرسشنامه فشار روانی شغلی، پرسشنامه تعارض کار-خانواده و پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان بود. داده های بهدستآمده با نرم افزار spss و آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافته های بهدستآمده از این پژوهش حاکی از آن است که بین استرس شغلی، تعارض کار-خانواده و خرده مقیاس سرکوبی با رضایت جنسی رابطه منفی و معنادار و بین خرده مقیاس ارزیابی مجدد با رضایت جنسی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین متغیر تنظیم هیجان در رابطه استرس شغلی و تعارض کار-خانواده با رضایت جنسی زنان پرستار نقش تعدیلکنندگی ندارد
سمیرا عطار، دکتر حسن زارعی محمود ابادی، دکتر نجمه سدرپوشان،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر بخشی بسته آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه بر بهبود رابطه والد کودک ، استرس فرزند پروری و احساس تنهایی بود. روش تحقیق به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات شبه آزمایشی بود . جامعه آماری شامل تمام والدین مراجعه کننده به کلینیکهای روانشناسی و مشاوره شهر شیراز و همچنین روانشناسان و متخصصان در حوزهی کار با کودک بودند. از میان جامعه آماری ، تعداد 30 نفر که به کلینیک مشاوره آرام مراجعه کرده بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند آنگاه در دو گروه کنترل و ازمایش( هرکدام 15 نفر) به روش تصادفی جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تنیدگی رابطه والد –کودک جرارد ، پرسشنامه استرس فرزندپروری ابدین و مقیاس احساس تنهایی راسل و همکاران بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کمی از شاخصهای آماری توصیفی مانند فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و به منظور تعمیم یافتهها از آمار استنباطی، از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که بسته ی آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه بر بهبود رابطه ی والد – کودک تاثیر دارد، بسته ی آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه بر کاهش استرس فرزند پروری در مادران تاثیر دارد و بسته ی آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه بر کاهش احساس تنهایی در مادران تاثیر دارد.
هانیه حاتمی، نوراله محمدی، حبیب هادیان فرد، عبدالعزیز افلاک سیر،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
تجارب آسیبزای گذشته با مراقبان اولیه منجر به شکلگیری الگوهای شناختی و رفتاری میشود که بهنوعی سبکهایی برای تفکر و عمل هستند. این الگوها راهبردهای ناسازگارانهای هستند که تنظیم هیجانات را مختل میکنند. از سوی دیگر «تجارب هیجانی اصلاحی» در دو رویکرد طرحوارهدرمانی و رواندرمانی پویشی کوتاهمدت و فشرده، به تغییر الگوهای ناکارآمد و تنظیم هیجان کمک میکنند. ازاینرو در این پژوهش به بررسی اثربخشی این دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان در اختلال استرس پس از سانحه پیچیده با روش مطالعه تک آزمودنی پرداخته شد.جامعه آماری شامل کلیه افراد 18 تا 40 ساله در شهر تهران بودند که در سال 1402، پس از اطلاع رسانی طرح پژوهش، داوطلب مشارکت در پژوهش شدند. درنهایت شش نفر با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. در ادامه پرسشنامههای تنظیم شناختی و رفتاری هیجان برای هر فرد در مرحله خطپایه (2 تا 4 بار)، مداخله (3 بار) و پیگیری (1 بار)، اجرا شد. گروههای آزمایش به مدت 16 جلسه 50 دقیقهای تحت مداخلات طرحوارهدرمانی و رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت قرار گرفتند. نتایج تحلیل دیداری و آماری بین دو موقعیت مداخله و خطپایه شامل اندازه اثر دی کوهن، دادههای ناهمپوش و همپوش، تغییرات میانه و میانگین و تغییرات سطح مطلق، بیانگر اثربخشی هر دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان بود. اما طرح وارهدرمانی نسبت به رواندرمانی پویشی کوتاهمدت و فشرده در بهبود تنظیم هیجان مؤثرتر عمل کرد و به نظر میسد تکنیکها و ابزارها در این درمان برای رفع آسیبهای زیربنایی در ترومای پیچیده موثرتر است.
دکتر محسن جلالی، مریم سیاری مرکیه، سیده رقیه سیدآقایی احمدی، ثریا نصیری،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اضطراب، اجتناب شناختی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به درد مزمن شهر تهران در نیمه دوم سال 1402 بود. از میان آنها، 30 بیمار به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری (حاجیلو و همکاران، 1397) شرکت کردند. برای ارزیابی تأثیر مداخله، مقیاس اضطراب بک (1990)، مقیاس اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (2003) در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری استفاده شد. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که این مداخله بهطور معناداری موجب کاهش اضطراب و اجتناب شناختی و افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران شد (P<0.05). نتایج نشان میدهد آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری میتواند بهعنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن مورد استفاده قرار گیرد.