مریم شریعتی، میرتقی گروسی فرشی، جلیل باباپور خیرالدین،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی کارآیی مدل خودارزشیابی های مرکزی در پیش بینی بهزیستی ذهنی کارکنان بود. همچنین به نقش متغیرهای شغلی و دموگرافیک بعنوان اهداف فرعی توجه شد. تعداد 229 نفر از کارکنان شرکت کویرتایر استان خراسان جنوبی به مقیاس خودارزشیابی های مرکزی (جوج و همکاران،2003)،مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران(1985) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی(واتسن و همکاران، 1988) پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از رگرسیون چند متغیره(گام به گام) استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل خودارزشیابی های مرکزی، رضایت از زندگی و عواطف مثبت را بصورت مثبت و عواطف منفی را بصورت منفی پیش بینی می کند. همچنین بررسی نقش متغیر های دموگرافیک و شغلی نشان داد که مدل خودارزشیابی های مرکزی و سابقه ی خدمت پیش بینی کننده های معنی داری برای رضایت از زندگی و عواطف مثبت و منفی هستند. در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش،کارآیی مدل خودارزشیابی های مرکزی در پیش بینی بهزیستی ذهنی را تایید نمود.
حمید پورشریفی، زینب خانجانی، جلیل باباپور، منصور بیرامی، تورج هاشمی، بهزاد شالچی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
در پژوهش حاضر به روابط ساختاری محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی و راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی با نشانگان درونیسازی و برونیسازی در میان نوجوانان پرداخته شده است. نمونه آماری این مطالعه را 1647 نفر نوجوان شاغل به تحصیل 18-15 ساله شــهرستان تبریز (840 نفر دختر و 807 نفر پسر) که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند، تشکیل میدهد. نوجوانان با تکمیل مقیاس محیط خانواده (FES)، پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی (ICARUS) و فرم خودسنجی نوجوان (YSR) از فرمهای سن مدرسه مبتنی بر تجربه آخنباخ (ASEBA)، در پژوهش حاضر شرکت نمودند. شاخص های RMR, RMSEA, CFI, AGFI, GFI, X2, X2/df به منظور بررسی برازش مدل پیشنهادی با دادههای گردآوری شده محاسبه گردیدهاند. یافتههای حاصل از پژوهش حاضر حکایت از آن دارند، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با دادهها برخوردار بوده و میتوان از متغیرهای محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی به منظور تبیین نشانگان درونیسازی و برونیسازی استفاده کرد. علاوه بر این، مقایسه مدلها در دو گروه دختر و پسر گویای آن است، مدل پیشنهادی در نمونه دختران از برازش مطلوبتری برخوردار میباشد.
سمیه سعیدی دهاقانی، جلیل باباپور خیرالدین، خلیل اسماعیل پور،
دوره 10، شماره 2 - ( دوره 10، شماره 2 1395 )
چکیده
مقدمه: خستگی احساس ناخوشایند ذهنی است که فرد در آن وضعیت احساس تحلیل قوا در ابعاد جسمانی، شناختی و روانی میکند. شکل مزمن این موضوع امروزه در بین متخصصین بهداشت روانی به موضوعی شایع تبدیل شده است. این پژوهش با هدف مقایسهی فراشناخت در افرد دارای خستگی مزمن و افراد عادی انجام گرفت. در این پژوهش 120 (60 نفر دارای خستگی مزمن و 60 نفر عادی) نفر از بین دانشجویان دختر کارشناسی دانشگاه تبریز، بهروش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای و از طریق سرند کردن، انتخاب شدند. شرکتکنندگان مقیاس تأثیر خستگی (FIS) و فرم کوتاه پرسشنامه فراشناخت ولز (MCQ-30) را تکمیل کردند. دادههای آماری با بکارگیری آزمونt گروههای مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که افراد دارای خستگی مزمن و افراد عادی در زیرمقیاس خودآگاهی شناختی و عقاید منفی درباره کنترلناپذیری افکار، تفاوت معناداری با هم ندارند اما در زیرمقیاسهای باورهای مثبت درباره نگرانی، فقدان اطمینان شناختی و اعتقاد دربارهی نیاز به کنترل افکار، تفاوت به نفع گروه دارای خستگی مزمن معنیدار است.بر مبنای یافتههای این پژوهش، تمرکز بر نقش متغیرهای فراشناختی در مداخلات درمانی افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن، میتواند بخش مهمی از درمان این افراد را تشکیل دهد.