حسین پورشهریار، مرضیه دین دوست، ثمین بهارشانجانی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
ویروس کرونا تأثیرات قابل توجهی بر روابط همسران گذاشته است. میزان مرگومیر ناشی از آن نیز چالشی جدی است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی تفاوت تجارب زیستۀ همسران سالم و همسران سوگوار در دورۀ همهگیری ویروس کرونا بود. روش پژوهش، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیۀ همسران سالم استانهای تهران و خراسان رضوی، که از ابتدای شیوع ویروس کرونا خود و همسرشان به این بیماری مبتلا نشدهاند و کلیۀ همسران این دو استان که همسرشان را به دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دست دادهاند، بودند. نمونه شامل 9 همسر سالم و 8 همسر سوگوار بود. روش نمونهگیری در دسترس برای همسران سالم و روش هدفمند و گلولهبرفی برای همسران سوگوار به کار گرفته شد. مصاحبهها به شکل نیمهساختاریافته انجام شد، سپس کلمهبهکلمه پیادهسازی شده و به روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد. 4 مضمون اصلی در تجارب هر دو گروه همسران شامل: نگرانیها، واکنشهای شخصی، تغییرات روابط اجتماعی و تغییر دیدگاه، شناسایی شد. تفاوت عمده در زیرشاخههای مضمونهای شناسایی شده (بهطور مثال نگرانیهای مربوط به ابتلا به بیماری برای همسران سالم و نگرانیهای مربوط به ادامه زندگی برای همسران سوگوار) بود و با توجه به مشترک بودن سوالات، در مضمونهای اصلی شباهت داشتند. نتایج پژوهش با شناسایی عمیق تجارب این دو گروه از همسران، به این مسئله پی برد که مراقبت از خود و خانواده در برابر بیماری کرونا یا فوت بر اثر آن، میتواند مسائل قابل توجهی را ایجاد کند و لازم است به تناسب شرایط خانوادهها، برایشان سیستمهای حمایتی فراهم شود.
مریم پاینده داری نژاد، دکتر علیرضا مرادی، دکتر جعفر حسنی، دکتر ربابه نوری،
دوره 15، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان انجام شد. در قالب یک پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری از بینتمامی بیماران زن و مرد مبتلا به یکی از انواع سرطانهای(پستان، خون، رحم، حنجره و روده بزرگ) مراجعهکننده به بیمارستانها و دیگر مراکز درمانی خصوصی و دولتی شهر تهران در سه ماهه دوم سال 1399 با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 200 نفر انتخاب شدند. مقیاس DASS-21، مقیاس نشخوارفکری، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان، پرسشنامه حس انسجام و پرسشنامه آمیختگی شناختی جهت گردآوری یافتهها مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با استفاده از روش پیشرفته آماری مدل یابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرمافزار Smart pls3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مرحله نخست نتایج نشان داد که مدل مفروض مبنی بر رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان از برازش لازم با یافتهها برخوردار است. در ادامه نتایج به دست آمده از ضرایب رگرسیونی استاندارد مدل مفروض پژوهش، رابطه مستقیم بین نشخوار فکری با بدتنظیمی هیجانی (001/0P=؛ 50/11=T؛638/0=β) و رابطه بدتنظیمی هیجانی با پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان را مورد تائید قرار داد (001/0P=؛ 48/5=T؛514/0-=β). درحالی که رابطه مستقیم بین آمیختگی شناختی و پریشانی روان شناختی (096/P=؛ 66/1=T؛198/0=β) و بین حس انسجام با پریشانی روان شناختی (472/P=؛ 719/0=T؛041/0-=β) دربیماران مبتلا به سرطان مورد تائید قرار نگرفت. همچنین تجزیه و تحلیل یافتههای پژوهش حاکی از نقش میانجی کامل بدتنظیمی هیجانی در رابطه بین آمیختگی شناختی و حس انسجام با پریشانی روان شناختی بود، درحالی که بدتنظیمی هیجانی بین نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی نقش میانجی جزئی داشت. از این رو با توجه به روابط ساختاری بین متغیرهای مورد بررسی و مشخص شدن نقش بدتنظیمی هیجانی به عنوان متغیر میانجی در این رابطه، می تواند گام نخست در جهت شناسایی متغیرهای دخیل در پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان و به دنبال آن طراحی و به کارگیری برنامههای آموزشی و توان بخشی مبتنی بر شواهد در جهت کاهش درد و رنج روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان باشد و مورد توجه تیم سلامت روان این بیماران قرار گیرد.
عارفه حمیده مقدم، عباس ابوالقاسمی، سید موسی کافی ماسوله، مرجان مهدوی روشن،
دوره 15، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهنآگاهانه در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا با و بدون اختلال پرخوری و زنان دارای وزن بهنجار بود. این پژوهش توصیفی، با طرح علی مقایسهای انجام گرفت. جامعه پژوهش را زنان مراجع دو مرکز مشاوره تغذیه شهرستان رشت در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 179 آزمودنی (50 زن دارای شاخص توده بدنی بالا با اختلال پرخوری، 69 زن دارای شاخص توده بدنی بالا بدون اختلال پرخوری و 60 زن دارای وزن طبیعی) مراجعهکننده به این دو مرکز بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تشخیصی اختلالات خوردن استیک و همکاران (2000)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خوردن ذهنآگاهانه فرامسون و همکاران (2009) استفاده شد. دادهها با تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیری به منظور کنترل سن تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تجربیات آزاردیدگی در زنان چاق و دارای اضافهوزن با اختلال پرخوری بیش از زنان بدون اختلال و در هر دو گروه بیشتر از زنان دارای وزن بهنجار است. زنان گروه دارای اختلال پرخوری نمرات خوردن ذهنآگاهانه کمتری نسبت به زنان بدون اختلال و هر دو گروه نمره پایینتری از زنان دارای وزن طبیعی داشتند. با توجه به یافتهها، تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهنآگاهانه نقش مهمی در آسیبشناسی چاقی، اضافهوزن و اختلال پرخوری دارند. بنابراین، طراحی برنامههای آموزشی/ درمانی با هدف کاهش پیامدهای روانشناختی آزاردیدگی و آموزش تکنیکهای خوردن ذهنآگاهانه، میتواند راهگشا باشد.
دانشجوی دکترا مریم اکبرزاده، دکتر پرویز صباحی، دکتر پروین رفیعی نیا، دکتر افسانه مرادی،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) و تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه(tDCS) بر بهبود شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا می باشد. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی- گروه آزمایش و شم با پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا تشکیل داده اند. نمونه گیری به صورت موارد در دسترس صورت گرفت و تعداد ۳۶ نفر در این پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه MCBT، tDCS و شم قرار گرفتند. بیماران قرار گرفته در گروه های آزمایش و شم دو نوبت یعنی پیش از مداخله MBCT و tDCS(در دو گروه آزمایش) و پس از آن، دو پرسشنامه شدت درد مک گیل و پرسشنامه ۳۶ سوالی کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که در مورد متغیر شدت درد، با اینکه هر دو درمان در مقایسه با گروه شم اثر بخش بودند، ولی اختلاف معناداری میان اثربخشی دو درمان با یکدیگر مشاهده نشد(p<0.05). در زمینه کیفیت زندگی، تاثیر معناداری در درمان tDCS مشاهده نشد، در حالی که درمان MBCTدر مقایسه با گروه شم و نیز در مقایسه با tDCS به طور معناداری تاثیر گذار بود(p<0.05) یافته های این پژوهش نتایج قابل توجهی را در زمینه تاثیرگذاری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی و همچنین تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه بر بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا نشان داد که می تواند در بهبود این بیماران و کاهش هزینه های درمانی آنها به درمانگران کمک کند.
ساناز دهقان مروستی، رضوانه قربانی رنجبر، نوید خالصی، علی اصغر رنجبر توتونی،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر هنردرمانی بر علائم اضطراب آشکار و پنهان، افسردگی و خستگی مزمن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها از تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد. جامعۀ مورد مطالعه کلیۀ بیماران (319 نفر) مراجعهکننده به درمانگاه بیماریهای خاص بیمارستان علّی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان در محدودۀ سنّی 18 تا 55 سال بودند. در مرحلۀ غربالگری، نمونهای متشکل از 40 نفر در نظر گرفته شد که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. کلاسهای آموزشی مبتنی بر هنردرمانی گروه آزمایش در 12 جلسۀ 45 دقیقهای در روزهای دوشنبه و چهارشنبه و کلاسهای گروه گواه در 14 جلسۀ (45 دقیقهای) با محتوای متفاوت در روزهای یکشنبه و دوشنبه برگزار شد. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر هنر علائم اضطراب، افسردگی و خستگی را کاهش میدهد. به عبارتی، 14 جلسه آموزش مبتنی بر هنردرمانی، 30، 11، 22 و 10 درصد از واریانس اضطراب آشکار، اضطراب پنهان، افسردگی و خستگی را توضیح داد. نتیجهگیری میشود که آموزش مبتنی بر هنر در کاهش علائم اضطراب، افسردگی و خستگی در بیماران اماس مؤثر است. پیشنهاد میشود با هدف بهبود عملکرد شناختی، عاطفی و حرکتی بیماران اماس، آموزش مبتنی بر هنر در کلینیکهای روانشناسی و کلینیکهای تخصصی به عنوان درمان فرعی همراه با دارودرمانی مورد استفاده قرار گیرد.
خانم مهنوش کامران وند، دکتر فاطمه دهقانی آرانی، دکتر رضا رستمی، دکتر خسرو صادق نیّت، دکتر حجت الله فراهانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه باورهای مرتبط با استرس و الگوی کمی امواج مغزی با ابعاد رشد پس از آسیب در افراد بستری شده به علت بیماری کووید-19 بود. رشد پس از آسیب، تجربه ذهنی تغییرات روانشناختی مثبت است که توسط فرد و در اثر مقابله با موقعیتهای چالش برانگیز ایجاد میشود. در این پژوهش 66 نفر از افراد مبتلا به کووید-19 که در بیمارستان بهارلو تهران به عنوان تجربهی واقعهای استرسزا بستری شده بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامههای باورهای مرتبط با استرس و رشد پس از آسیب را تکمیل کردند و امواج مغزی آنها در حالت استراحت ثبت گردید. نتایج نشان داد که مؤلفههای مغزی نسبت به باورهای مرتبط با استرس، پیش بینی کننده مناسب تری برای مؤلفههای رشد پس از آسیب هستند. با توجه به نتایج میتوان گفت ابزارهای عینی تر مثل EEG قدرت پیش بینی کننده خوبی در موارد پیچیده روانشناختی و چند بعدی همچون رشد پس از آسیب را دارند. |
نجمه توکلی زانیانی، مسعود طاهری نیا، داریوش جلالی دهکردی، ابراهیم گیوکی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
با شیوع بیماری کووید 19 نه تنها اقتصاد جهانی بلکه اقتصاد خانواده تحت تاثیر قرار گرفت. و به دلیل بروز مشکلات مالی افراد دچار استرس مالی و مشکلات سلامت روان بیشتری شده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی پایداری اثر بخشی مالی درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس مالی بازاریان شهرکرد به مرحله اجر درآمد. این پژوهش از نوع کاربردی و به لحاظ روش پژوهشی از نوع نیمهتجربی ودارای طرح پیشآزمون ـ پسآزمون و پیگیری یک ساله با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تعداد 40 نفر از بازاریان شهرکرد در سال 1399 که به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش وکنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند و پرسشنامههای پژوهش شامل استرس مالی (اسماعیل ، زکی ،2019) را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش طی 10 جلسه 120 دقیقه مداخلات مربوط به مالیدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد را به صورت حضوری و آنلاین دریافت کردند. و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر آزمون شدند. نتایج نشان داد که مالی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به کاهش استرس مالی منجر شده است. با توجه به اثربخشی پایدار مالی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد می توان گفت که جهت ارتقای سطح سلامت افراد و کاهش استرس مالی آنها در دوران پاندمی کووید 19که منجر به مشکلات مالی و روانی می شود، انجام چنین مداخلاتی و آموزش های ضروری و با اهمیت به نظر می رسد.
دکتر محسن اکبریان، خانم نرگس سعیدی، آقا محراب مفاخری،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف پیشبینی مولفههای درد مزمن بر اساس سبک دلبستگی ناایمن، ذهنیسازی و تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به درد مزمن با طرح توصیفی مقطعی و به روش همبستگی انجام شد و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به درد مزمن که از فروردین تا مرداد 1399 به کلینیک یلدا بیمارستان امام خمینی در شهر تهران مراجعه کردند و نمونه پژوهش شامل 339 نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامههای درجه بندی درد مزمن ونکورف، دلبستگی بزرگسال هزن و شیور، ذهنیسازی فوناگی و دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر پاسخ دادند. تحلیل دادهها با استفاده از نسخه 22 نرمافزارSPSS انجام شد و مشخص شد تأثیر متغیرهای پیشبین دشواری تنظیم هیجان، ذهنیسازی و دلبستگیهای ناایمن بر روی ناتوانی درد نشان از تأثیر مثبت دشواری تنطیم هیجان (52/0= β) و دلبستگی ناایمن اضطرابی (30/0= β) در سطح معنیداری کمتر از 05/0 (001/0>p-value ) و (001/0=p-value) میدهد. در بررسی شدت درد، دشواری تنظیم هیجان با (53/0= β) و دلبستگی ناایمن اجتنابی با (13/0= β) با میزان (001/0>p-value ) و (01/0=p-value) نشان از معنیداری در سطح معنیداری کمتر از 05/0 با میزان مثبت این دو متغیر پیش بین را میدهد که با استفاده از این یافتهها میتوان در جهت بهبود و ارتقای سلامت روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن به انجام اقدامات موثری مبادرت ورزید.
عذرا زبردست، سجاد رضائی، فاطمه رضواندل رمزی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
یکی از چالشهای اصلی درمان بیماری مزمن، تبعیت بیماران از دستورات درمانی است. هدف این پژوهش تعیین نقش میانجیگرانه تابآوری در رابطه بین در رابطه بین سبکهای دلبستگی و تبعیّت از درمان در مبتلایان به بیماری مزمن بود. طرح پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت و فشار خون استان گیلان درسال 1399 بود. تعداد 399 نفربه روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جمعآوری دادهها از طریق مقیاس دلبستگی کالینز و رید(RAAS)، مقیاس تاب آوری کونر و دیویدسون (CD-RISC) و پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو انجام شد. پردازش دادهها با استفاده از روش تحلیل مسیر در محیط نرم افزار AMOS-24 و تحلیل بوتاستراپ در برنامه Macro پریچر و هایز (2008) انجام شد. بین تبعیّت از درمان با تابآوری و سبک دلستگی ایمن و اجتنابی رابطه مستقیم معنیدار یافت شد (01/0p<). اما بین تبعیّت از درمان با دلسبستگی دوسوگرا رابطهای مشاهده نشد (05/0p>). برازش مدل میانجی پس از حذف دو مسیر غیرمعنادار بهبود یافت و با آزاد کردن خطای کوواریانس بین دلبستگی دوسوگرا با دلبستگی ایمن و اجتنابی برازش مطلوبی حاصل شد (00/1CFI=،086/0RMSEA=). تحلیل بوتاستراپ آشکار ساخت تابآوری در رابطۀ بین متغیرهای درونزا و برونزا بهطورمعنیداری میانجیگری میکنند. ضریب تعیین مدل نهایی نشان داد تمامی متغیرهای برونزا و میانجی، 21 درصد از تغییرات تبعیت از درمان را پیشبینی میکنند. تابآوری و الگوی دلبستگی در تبعیت بیماران از پروسیجر درمان دارای اهمیت هستند و پیشنهاد میشود در برنامه درمانی مبتلایان به بیماری مزمن مهارتها و راهبردهای مقاومت در برابر استرس بیماری و افزایش ظرفیت مقابله سازگارانه با شرایط تهدید کننده زندگی گنجانده شود.
خانم معصومه تدریس تبریزی، دکتر مجید صفاری نیا، دکتر مهناز علی اکبری دهکردی، دکتر احمد علی پور،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی رابطه بین ناگویی هیجانی و عملکرد جنسی زنان با میانجیگری سبکهای تبادل اجتماعی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل ساکن شهر تهران بود که از این میان 550 نفر از طریق فراخوان اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. در پژوهش حاضر از مقیاس ناگویی هیجانی، مقیاس عملکرد جنسی زنان و پرسشنامه سبکهای تبادل اجتماعی به عنوان ابزار استفاده گردید. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرم افزار لیزرل انجام شد. روابط واسطهای در الگوی پیشنهادی نیز با استفاده از روش بوت استرپ آزموده شدند. نتایج مدلیابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مدل بود و نشان داد، ناگویی هیجانی با میانجیگری سبکهای منفعت طلبی و سرمایه گذاری افراطی رابطه ناگویی هیجانی و عملکرد جنسی را میانجیگری میکنند. با توجه به نتایج، جهت بهبود عملکرد جنسی باید به سبکهای تبادل اجتماعی توجه کرد. یافتههای پژوهش حاضر چهارچوب مفیدی را در شناسایی مؤلفههای تأثیرگذار در حوزه روانشناسی اجتماعی در عملکرد جنسی زنان فراهم میکند که در برنامههای پیشگیری و درمانی میبایست مدنظر قرار گیرد.
فاطمه عباسی طهرانی، دکتر محمد نقی فراهانی، دکتر مهناز شاهقلیان قهفرخی، دکتر بلال ایزانلو،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ساخت و معرفی بستهی مداخلات آموزشی خودمدیریتی درد مزمن و ارزیابی اثرات آن بر بهبود خودمدیریتی درد، مهارتهای ذهنآگاهی، باورهای فراشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی-عضلانی طرحریزی شد. جامعهی آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی-عضلانی مراجعهکننده به بیمارستانهای شهر تهران در حدفاصل تیرماه 1399 تا دیماه 1400 بود. از این میان، 22 نفر (دو گروه 11 نفره) از افراد واجد شرایط با روش نمونهگیری داوطلبانه انتخاب و طی یک طرح شبهآزمایشی (پیشآزمون-پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل و پیگیری) بررسی شدند. اعضای گروه آزمایش طی دو ماه تحت 8 جلسهی مداخلهای برخط 60 دقیقهای قرار گرفتند و طی سه جلسهی 80 دقیقهای (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) با استفاده از پرسشنامههای درجهبندی شدت درد مزمن، خودمدیریتی درد، مهارتهای پنجوجهی ذهنآگاهی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان به صورت برخط مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمون تجزیهوتحلیل کوواریانس چندمتغیره و مقایسههای تکمتغیره در بستر آن تجزیهوتحلیل گردیدند. منطبق بر نتایج، اثرات کلی مداخلات خودمدیریتی معنادار بود (05/0<p). همچنین مداخلات تأثیرات معناداری در بهبود توانمندی خودمدیریتی درد، افزایش بهکارگیری مهارتهای ذهنآگاهی و بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان نشان دادند (05/0>p)، اما اثرات معناداری بر کاهش باورهای فراشناختی ناکارآمد نداشتند (05/0<p). با عنایت به شواهد حاصل از این مطالعه مؤلفین بر این باورند که استفاده از مداخلات خودمدیریتی درد مزمن برای افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلنی-عضلانی دارای منافع بالینی قابلتوجهی است و لذا استفاده از آن را به متصدیان حوزهی سلامت توصیه میکنند.
دکتر شهربانو عالی، مرضیه دین دوست، هاجر علیکی،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
هدف: موقعیت زندگی زنان دارای معلولیت، پیچیده و سرشار از موانع نگرشی، اجتماعی و اقتصادی بر سر راه آسایش اجتماعی-روانی آنهاست. حال اگر این زنان مادر نیز باشند، مسلماً پیامدهایی نیز برای فرزندان چنین مادرانی به دنبال دارد. ازاین رو، هدف از مطالعه حاضر درک عمیق تجارب زیسته دخترانی بود که مادری با معلولیت جسمی و ذهنی داشتند. روش: روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناختی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 11 نفر از دخترانی با میانگین سنی 5/20 سال بودند که مادری با معلولیت جسمی و ذهنی داشتند و به روش نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی انتخب شدند. از افراد مصاحبه نیمهساختاریافته به عمل آمد، سپس کلمه به کلمه پیادهسازی شده و به روش پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و اوسبورن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی شناسایی شد:رویارویی با معلولیت مادر، احساس خلاء مادری، ادراک تفاوت در ساختار خانواده و چالشهای شخصی ایجاد شده برای فرزند. برخی از مضامین اصلی، شامل زیر مجموعههایی بودند. نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان گفت زندگی دختران تحت تأثیر معلولیت مادر قرار گرفته است و لازم است برای خانوادههایی که با چنین مشکلاتی روبرو میشوند، یک سیستم حمایتی فراهم شود. |
خانم سیده حمیده نقیبی، دکتر رضا پورحسین، دکتر مهدی رضا سرافراز، دکتر علی صادقی نیا،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1401 )
چکیده
چکیده
سبکهای دفاعی یک فاکتور تعیین کننده برای میزان آسیبشناسی روانی است و این در بیماران درماتیت آتوپیک از اهمیتی خاص برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده بر سبکهای دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک بود. پژوهش حاضر یک طرح نیمه آزمایشی از نوع تک آزمودنی است. جامعه آماری این مطالعه شامل مبتلایان به بیماری درماتیت آتوپیک مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی پوست رازی تهران در سال 1399 بود که از بین آنها، 5 نفر به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد تحت ۱0 جلسه فردی درمان روانپویشی کوتاهمدت فشرده فردی قرار گرفتند. آزمودنیها در مرحله خط پایه، در طول مداخله و پیگیری پرسشنامه سبکهای دفاعی را تکمیل کردند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل دیداری و محاسبه درصد بهبودی استفاده شد. طبق نمرات بیماران در نمودارهای روند تغییرات، همه بیماران بهبود قابل قبولی در سبکهای دفاعی نشان دادند. میزان بهبود کلی بیماران در سبکهای دفاعی رشد نایافته، رشد یافته و روان رنجور در پایان مداخله به ترتیب 6/37%، 2/49% و ۴/۴۰% بود که بیانگر اثربخشی رواندرمانی پویشی فشرده کوتاهمدت در کاهش سبکهای دفاعی رشد نایافته و روان رنجور و افزایش سبک دفاعی رشد یافته است. رواندرمانی پویشی فشرده کوتاهمدت میتواند به عنوان یک مداخله موثر به بهبود سبکهای دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک کمک کند.
- مسعود تقدسی، - محمد نقی فراهانی، - مرتضی منطقی،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1401 )
چکیده
فروپاشی رابطه زوجی، آسیبهای زیادی برای هر یک از زوجها و افراد نزدیک به آنها دارد؛ بنابراین پژوهش در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در فروپاشی رابطه زوجی رسمی و شرعی، در ایران است. به این منظور، روش پژوهش کیفی استراوس و کوربین، به کار گرفته شد. تعداد 10 متخصص و 12 فرد باتجربه طلاق مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای جلوگیری از سوگیری جنسیتی شرکتکنندگان از لحاظ جنسیت کنترل شدند. مصاحبهها ابتدا با افراد متخصص رابطه زوجی انجام و دادههای مستخرج از این مصاحبهها پس از تجزیهوتحلیل، مصاحبه نیمهساختاریافتهای را، جهت مصاحبه با افراد منتخب از گروه هدف، شکل داد. دادههای جمعآوریشده، 3 مقوله اصلی، عوامل برون زوجی، درون زوجی و فردی را مشخص کردند. تفاوتهای فرهنگی، مذهب، فضایمجازی و رسانه، تعاملات اجتماعی، بسترسازی اجتماعی نامناسب، عوامل اقتصادی، تعامل مخرب بین زوج و خانواده، اثرگذاری منفی خانواده، مداخله نابجا، عدم حمایت از عوامل برون زوجی؛ فقدان مهارت، تعارض نقشها، مشکلات جنسی، فرزندآوری، تفاوتها، فقر تعامل، رفتار مخرب بین زوجی، عدم تفاهم، تغییر سبک زوج، شیوه شکلگیری از عوامل بین زوجی و فقدان اعتماد، بیتفاوتی نسبت به تعهدات، فردگرایی، فقدان دانش در مورد زندگی زوجی، بیتفاوتی نسبت به مسائل دیگری، احساس زیان، ازبینرفتن جذابیتها، تغییر در ارزشهای اساسی، اختلالات روانی، شخصیتی و جسمانی، نگرشهای مخرب به رابطه زوجی، خصوصیات رفتاری و ویژگیهای شخصیتی از عوامل فروپاشی رابطه زوجی هستند. از دادههای بهدستآمده از این پژوهش میتوان در برنامهریزیها، آموزش و کمک به ارتقای سلامت فرد، خانواده و جامعه استفاده کرد.
سهیل ردائی، محمد علی گودرزی، مهدی ایمانی،
دوره 16، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
درد یک تجربه ناراحت کننده، همراه با آسیب بالقوه یا واقعی بافتی و دارای مؤلفه های حسی، هیجانی، شناختی و اجتماعی است. تحقیقات گذشته نشان داده است که عوامل شناختی و هیجانی در تجربه درد بسیار مؤثر هستند. درد یکی از مهمترین عوارض بیماری سرطان میباشد که بیش از 70 درصد افراد مبتلا به سرطان آن را تجربه میکنند. دردهای مزمن حاصل از سرطان بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی اثر میگذارد و باعث افزایش احتمال ابتلا به افسردگی و اضطراب این بیماران میشود. عوامل روانشناختی در چگونگی سازگاری با درد نقش مؤثری دارند. این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است و جامعه آماری آن شامل افراد مبتلا به سرطان خون میباشد؛ که برای درمان و انجام شیمیدرمانی به درمانگاهها و بیمارستانهای شهر یزد مراجعه کرده بودند. در مجموع، 240 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. نتایج نشان داد که بین فراشناختها، فراهیجانات، انعطاف پذیری روانی و تجربه درد رابطه ای معنی دار وجود دارد و فراهیجانات منفی با افزایش و انعطافپذیری روانی با کاهش تجربه درد همراه هستند. نقش واسطهای انعطافپذیری روانی بین فراشناخت و فراهیجان با میزان درد تجربه شده تأیید و نشان داده شد که فراشناختها و فراهیجانات از مسیر انعطافپذیری روانی نیز بر میزان درد تجربه شده تأثیر میگذارند و این تأثیر بیشتر از تأثیر مستقیم فراشناختها و فراهیجانات بر درد تجربه شده میباشد.
خانم لیلا سلیمانیان، خانم فاطمه محمدی شیر محاه، آقای جاوید پیمانی، خانم مرضیه غلامی توران پشتی، خانم ناهید هواسی سومار،
دوره 16، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسهای اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله و اضطراب کرونا و در بیماران دیابتی بود . این پژوهش بهصورت نیمهتجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران مبتلا به دیابت عضو انجمن دیابت همدان در سال 1400 بودند.از بین آنها 48 نفر بود با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با روش تصادفی ساده به کمک قرعهکشی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. در یکی از گروهها برنامه مداخلهای درمان شناختی - رفتاری و در گروه دیگر مداخلات مبتنی بر شفقت هرکدام به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. برای اندازهگیری هموگلوبین گلیکوزیله از آزمایش خون بیماران و برای اندازه گیری اضطراب کرونا از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (1398)، استفاده شد. دادههای تحقیق با استفاده از روش آماری مانکوا و آزمونهای تعقیبی مناسب تجزیهوتحلیل شد.. یافتهها: نتایج حاکی از آن است که که درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله مؤثرتر از درمان شناختی رفتاری بوده است. در مورد اضطراب ابتلا به کرونا درمان مبتنی بر شفقت تفاوت معنیداری با درمان شناختی رفتاری مشاهده نشد. جهت افزایش بهبود جسمی و روانشناختی بیماران دیابتی دورههای فردی یا گروهی استفاده از این درمانها مؤثر به نظر میرسد.
خانم ساناز نبی پور، دکتر علیرضا مرادی، دکتر ربابه نوری، دکتر هادی پرهون، دکتر مریم مقدسین،
دوره 17، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته که امید به زندگی پایینی دارند تجربه رایجی است. مطالعه حاضر ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی مقیاس پریشانی مرگ و مردن در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته را مورد بررسی قرار داده است. شرکتکنندگان در این مطالعه شامل 200 بیمار مبتلا به سرطان پیشرفته (102 نفر زن و 98 نفر مرد) مراجعه کننده به بیمارستانها و کلینیکهای سطح شهر تهران بودند. میانگین سنی شرکتکنندگان در این پژوهش 71/9±73/37 سال بود. شرکتکنندگان نسخه فارسی DADDS و مقیاس سلامت بیمار (PHQ-9) و مقیاس کوتاه اضطراب فراگیر (GAD-7) را تکمیل کردند. ویژگیهای روانسنجی نسخه پارسی DADDS با استفاده از همسانی درونی، پایایی باز آزمایی، روایی همگرا بر اساس همبستگی با نمرات (PHQ-9 و GAD-7) و روایی سازه با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) جهت ارزیابی برازش ساختار تک عاملی و دوعاملی از نسخه انگلیسی DADDS مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها نشان داد که نسخه فارسی DADDS دارای پایایی مطلوب (همسانی درونی بین 67/0 تا 91/0 و پایایی باز آزمایی بین 73/0 تا 89/0) و روایی همگرای مناسب از طریق همبستگی با PHQ-9 و GAD-7 در دامنه بین (47/0 تا 51/0) قرار داشت. همچنین با توجه به اعتبار سازه، SEM نشان داد که مدل دوعاملی بهترین مدل برازش برای DADDS در زبان پارسی است.یافتههای پژوهش ما نشان داد که نسخه پارسی DADDS یک مقیاس دوعاملی معتبر است که پریشانی مربوط به کوتاهی زمان ادراک شده و روند مرگ در افراد مبتلا به سرطان پیشرفته در ایران را ارزیابی میکند.
ملیحه پازوکی، دکتر خدیجه ابوالمعالی الحسینی،
دوره 17، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
هدف پژوهش رواسازی و پایاسازی پرسشنامه نشانگان اختلال شخصیت نمایشی فرگوسن و نگی (2014) در دانشجویان بود. روش پژوهش زمینهیابی-توصیفی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان مقطع کارشناسی، ارشد و دکتری که در سال تحصیلی 1399در دانشگاههای شهر تهران مشغول به تحصیل بودنددر نظر گرفته شد. تعداد 307 دانشجو به روش نمونه گیری برخط (دردسترس) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه شخصیت نمایشی فرگوسن و نگی (2014) و مقیاسMMPI استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی بیانگر این بود که گویههای این پرسشنامه از توان لازم برای اندازهگیری مؤلفههای اغواگری، جلب توجه و نشانگان شخصیت نمایشی برخوردار بودند، همچنین آلفای کرونباخ مؤلفههای مذکور به ترتیب معادل 78/0 و 69/0 بدست آمد و همسانی درونی کلی پرسشنامه معادل 7/0 بود، نمره کل پرسشنامه نشانگان شخصیت نمایشی با نمرات مؤلفه های انحراف روانی/اجتماعی، پارانویا، ضعف روانی و اسکیزوفرنی MMPI به صورت مثبت و در سطح معناداری 01/0 همبسته بود. بنابراین پرسشنامه نشانگان شخصیت نمایشی از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است و استفاده از آن در کار پژوهشی و درمانی به پژوهشگران و درمانگران توصیه میشود.
دکتر فاطمه رئیسی،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
دکتر سید مجتبی عقیلی، خانم معصومه ظریف، دکتر انسیه بابایی،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم روانشناختی، کیفیت زندگی و استرس در بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون_پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری افراد مبتلا به اختلال علائم جسمی مراجعهکننده به مراکز مشاوره روانشناختی غرب تهران در سال 1401 بودند که تعداد30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش هشت جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت نمودند؛ اما گروه گواه تا پایان پژوهش، مداخلهای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامههای بر علائم روانشناختی نجاریان و داوودی (1380)، کیفیت زندگی وار و همکاران (1993) و استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) بود. دادههای پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم روانشناختی، کیفیت زندگی و استرس در بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی اثربخش است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهرهگیری از مهارتهای شناختی مورد نیاز و کنترل فکر، منجر به کاهش علائم روانشناختی، استرس ادراک شده و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی میشود.