91 نتیجه برای تمرین
فایزه محمدی سنجانی، معصومه شجاعی، افخم دانشفر،
دوره 15، شماره 14 - ( 7-1396 )
چکیده
تکلیف دسترسی یکی از تکالیف رایج برای بررسی سازوکارهای یادگیری است و جزو تکالیف روزانۀ زندگی انسان بهشمار میرود. بهبود ثبات پاسچر میتواند در عملکرد این تکلیف تاثیر بگذارد. بدین منظور، هدف تحقیق حاضر مقایسۀ اثر تمرین ثابت (زمان واکنش ساده) و متغیر تصادفی (زمان واکنش انتخابی) بر بهبود کنترل پیشبینانۀ پاسچر افراد سالم در تکلیف دسترسی بود. در این تحقیق، 16 دانشجوی دختر راستدست با میانگین سنی 3.18.±27.18 مشارکت کردند. برای ارزیابی بزرگی کنترل پیشبینانۀ پاسچر از شاخص سرعت متوسط و جابهجایی مرکز فشار پا با استفاده از صفحۀ نیرو قبل از شروع حرکت دسترسی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس ترکیبی با اندازهگیریهای تکراری در سطح معناداری P<0.05 نشان داد که تمرین متغیر تصادفی به افزایش جابهجایی و سرعت جابهجایی مرکز فشار قبل از شروع حرکت دسترسی منجر میشود، ولی این افزایش در آزمون اکتساب و یادداری معنادار نبود. بنابر یافتههای این مطالعه، میتوان نتیجه گرفت که تمرین متغیر تصادفی باعث افزایش ثبات پیشبینانۀ پاسچر شده است. اثر این تمرین بر کنترل پیشبینانۀ پاسچر میتواند در برنامههای توانبخشی بهکارگرفته شود .
زهرا خدیوی بروجنی، حمید رجبی، سید محمد مرندی، شقایق حقجو، علیرضا خدیوی بروجنی، ابراهیم نوریان،
دوره 16، شماره 15 - ( 6-1397 )
چکیده
هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر هشتهفته تمرین مقاومتی بر میزان مایوستاتین وFGF-2 سرمی در موشهای صحرایی نر نژاد ویستار است؛ به همین منظور، تعداد 20سر موش صحرایی نر بالغ 250-150 گرمی به صورت تصادفی به دوگروه شاهد و تمرین مقاومتی تقسیم شد. گروه تمرین مقاومتی به مدت هشتهفته و هفتهای پنججلسه روی نردبان مخصوص به ارتفاع یکمتر و 26پله با حمل یک وزنه به میزان 30درصد وزن بدن خود که به دم آنها بسته میشد، تمرینات خود را آغاز نمود و این میزان به صورت فزاینده در هفته آخر به 200درصد وزن بدن حیوانات رسید. تمرینات هر جلسه شامل سهنوبت چهارتکراری با سهدقیقه استراحت میان نوبتها بود. پس از پایان هفته آخر خونگیری از چشم موشها به عمل آمد و اندازهگیری مایوستاتین، TGF-β1و FGF-2 هر سهگروه با کیت مربوطه به روش الایزا انجام شد. در پایان مطالعه، سطح سرمی مایوستاتین در گروه تمرین مقاومتی کاهش یافت (در گروه تمرین مقاومتی 19/62±71/82 و در گروه شاهد 17/49±105/86میلیگرم در دسیلیتر بود (0/001≤p). در حالی که سطح سرمی FGF-2در گروه تمرین مقاومتی به طور معناداری (0/048=p) افزایش یافت (در گروه تمرین مقاومتی 11/135±102/462 و در گروه شاهد 12/606±86/96 میلیگرم در دسیلیتر بود). همچنین سطح سرمی TGF-βدر بین گروه مقاومتی 54/09±153/48 و شاهد 32/85±160/62 میلیگرم در دسیلیتر بود و تفاوت معنیداری در دوگروه دیده نشد (0/725=p). این پژوهش نشان میدهد که هشتهفته تمرین مقاومتی موجب کاهش سطوح سرمی مایوستاتین و افزایش سطوح سرمی FGF-2 میگردد. این دو فاکتور از عوامل فعالسازی یا غیرفعالسازی سلولهای ماهوارهای (سلولهای بنیادی سلول عضلانی و کنترلکننده هایپرتروفی) است. این در حالی است که عوامل عصبی- عضلانی در هشتهفته اول تمرین مقاومتی بیشترین مشارکت را در افزایش قدرت دارد، اما سیگنالهای تاثیرگذار روی سلولهای ماهوارهای در هشتهفته اول تمرین مقاومتی تغییر معنیداری نمیکنند.
وحید فکری کورعباسلو، پژمان معتمدی، صادق امانی شلمزاری،
دوره 16، شماره 15 - ( 6-1397 )
چکیده
ائوتاکسین آدیپوکین پیش التهابی مترشحه از بافت چربی است که ترشح آن در چاقی افزایش یافته و مانع نوروژنز میشود. BDNF نیز یکی از عوامل رشد عصبی است که در عملکرد شناختی، متابولیسم چربی و قند و همچنین پاتوفیزیولوژی چاقی و سندرم متابولیک در بزرگسالی مؤثر است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی بر سطوح سرمی ائوتاکسین و عامل نروتروفیک مشتق از مغز در مردان جوان با اضافهوزن بود. ۲۰دانشجوی غیرفعال و فاقد برنامه ورزشی منظم از دانشگاه خوارزمی انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه تمرین (۱۰نفر) و کنترل (۱۰نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت ششهفته، سهجلسه در هفته و هرجلسه به مدت ۴۵دقیقه در تمرینات حضور داشتند. برنامه تمرینی شامل هفتحرکت با شدت ۳۰-۴۰درصد ۱RM و سرعت ۲v به مدت ۱۰ثانیه و فواصل استراحتی با شدت ۳۰-۴۰درصد ۱RM و سرعت v0/5 به مدت ۲۰ثانیه بود. نمونههای خونی قبل و پس از ششهفته تمرین، اخذ و مقادیر ائوتاکسین و BDNF سرمی با روش الایزا اندازهگیری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه متغیرها و همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس و آزمون بونفرونی نشاندادند که ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی موجب کاهش معناداری در شاخصهای پیکرسنجی مثل تودهی بدنی (۰/۰۰۳=p)، شاخص توده بدن (۰/۰۰۴=p)، دور کمر (۰/۰۱۲=p) و درصد چربی (۰/۰۰۱=p) شد؛ همچنین، این روش موجب افزایش معنیدار در استقامت عضلانی (۰/۰۰۱=p)، و سطوح BDNF سرمی گروه تمرین نسبت به گروه کنترل گردید (۰/۰۲۴=p)؛ همچنین، سطوح ائوتاکسین سرمی در گروه تمرین کاهش معنیداری داشت (۰/۰۲۲=p). نتایج همبستگی هم نشانداد بین ائوتاکسین و BDNF پیش و پس از آزمون به ترتیب رابطۀ معکوس معنیداری وجود دارد (0/511=p=0/013 r=0/586 ، p=0/015 r) . کاهش وزن در اثر ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی که همراه با از دستدادن بافت چربی بوده است، موجب کاهش سطوح سرمی ائوتاکسین و افزایش سطوح سرمی BDNF گردیده است.
(0=p=0/013 r
وحید فکری کورعباسلو، پژمان معتمدی، صادق امانی شلمزاری،
دوره 16، شماره 15 - ( 6-1397 )
چکیده
ائوتاکسین آدیپوکین پیش التهابی مترشحه از بافت چربی است که ترشح آن در چاقی افزایش یافته و مانع نوروژنز میشود. BDNF نیز یکی از عوامل رشد عصبی است که در عملکرد شناختی، متابولیسم چربی و قند و همچنین پاتوفیزیولوژی چاقی و سندرم متابولیک در بزرگسالی مؤثر است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی بر سطوح سرمی ائوتاکسین و عامل نروتروفیک مشتق از مغز در مردان جوان با اضافهوزن بود. ۲۰دانشجوی غیرفعال و فاقد برنامه ورزشی منظم از دانشگاه خوارزمی انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه تمرین (۱۰نفر) و کنترل (۱۰نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت ششهفته، سهجلسه در هفته و هرجلسه به مدت ۴۵دقیقه در تمرینات حضور داشتند. برنامه تمرینی شامل هفتحرکت با شدت ۳۰-۴۰درصد ۱RM و سرعت ۲v به مدت ۱۰ثانیه و فواصل استراحتی با شدت ۳۰-۴۰درصد ۱RM و سرعت v0/5 به مدت ۲۰ثانیه بود. نمونههای خونی قبل و پس از ششهفته تمرین، اخذ و مقادیر ائوتاکسین و BDNF سرمی با روش الایزا اندازهگیری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه متغیرها و همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس و آزمون بونفرونی نشاندادند که ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی موجب کاهش معناداری در شاخصهای پیکرسنجی مثل تودهی بدنی (۰/۰۰۳=p)، شاخص توده بدن (۰/۰۰۴=p)، دور کمر (۰/۰۱۲=p) و درصد چربی (۰/۰۰۱=p) شد؛ همچنین، این روش موجب افزایش معنیدار در استقامت عضلانی (۰/۰۰۱=p)، و سطوح BDNF سرمی گروه تمرین نسبت به گروه کنترل گردید (۰/۰۲۴=p)؛ همچنین، سطوح ائوتاکسین سرمی در گروه تمرین کاهش معنیداری داشت (۰/۰۲۲=p). نتایج همبستگی هم نشانداد بین ائوتاکسین و BDNF پیش و پس از آزمون به ترتیب رابطۀ معکوس معنیداری وجود دارد (0/511=p=0/013 r=0/586 ، p=0/015 r) . کاهش وزن در اثر ششهفته تمرین مقاومتی تناوبی که همراه با از دستدادن بافت چربی بوده است، موجب کاهش سطوح سرمی ائوتاکسین و افزایش سطوح سرمی BDNF گردیده است.
(0=p=0/013 r
اکرم ارزانی، شادمهر میردار،
دوره 16، شماره 16 - ( 10-1397 )
چکیده
آکواپورین-5 (AQP5) پروتئین غشایی و انتگرالی است که نقش مهمی در حفظ هومئوستاز آب ریه در دوران بالیدگی ایفا میکند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی توام با مصرف عصاره دانه گیاه سیاهدانه بر سطوح AQP5 بافت ریه موشهای در حال بالیدگی است. 110 سر موش صحرایی ویستار نر نوزاد سه هفتهای با میانگین وزن 9±68 گرم تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیمبندی شدند. پس از پایان دوره شش هفتهای تمرین، گروه کنترل به دو گروه با و بدون مصرف عصاره دانه گیاه سیاهدانه و گروه تمرین به شش گروه کاهش بار تمرین (تکرار، تواتر و شدت) توام با مصرف عصاره دانه گیاه سیاهدانه و بدون مصرف عصاره دانه گیاه سیاهدانه، تقسیمبندی شدند. مکمل عصاره دانه گیاه سیاهدانه پس از هفته شش، روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروههای سیاهدانه خورانده شد. تمرین تناوبی فزاینده به مدت شش جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله کاهش بار تمرین به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازهگیری سطوح AQP5 به روشELISA انجام شد. تجزیه و تحلیل با آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون LSD در سطح 0/05≥α انجام شد. همچنان که مصرف عصاره دانه گیاه سیاهدانه میانگین سطوح AQP5 گروههای کاهش بار تمرین تکرار، تواتر و شدت را افزایش داد، اما تفاوت معنیداری (45/0P≥) میان سطوح AQP5 گروههای با و بدون مکمل عصاره دانه گیاه سیاهدانه ملاحظه نشد؛ همچنین، کاهش بار تمرین سه هفتهای در مقایسه با کاهش بار تمرین دو هفتهای موجب افزایش معناداری سطوح AQP5 شد. پیشنهاد میشود اثرات آنتیهیستامینی و ضد آسمی دانه گیاه سیاهدانه به همراه یک دوره کاهش بار تمرینی با افزایش سطوح آکواپورین-5 موجب بهبود شاخصهای فیزیولوژیکی و عملکردی ریه در دوران بالیدگی شود.
الهه پیمانی، غلامعلی قاسمی، مهدی قادریان،
دوره 16، شماره 16 - ( 10-1397 )
چکیده
میلومننگوسل پس از فلج مغزی شایعترین نقص مادرزادی سیستم عصبی است که موجب اختلال در عملکرد بسیاری از ساختارهای بدن میشود. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر شش هفته تمرینات جسمانی منتخب بر تعادل، کنترل قامت و عملکرد اندام تحتانی کودکان میلومننگوسلی بود. در این مطالعه شبه آزمایشگاهی 10 پسر 10 تا 11 ساله مبتلا به میلومننگوسل با ضایعه در سطوح L4 -L5 که مستقلاً قادر به ایستادن و برداشتن حداقل پنج گام بودند، انتخاب و پس از اخذ رضایتنامه کتبی از والدین در یک گروه تجربی قرار گرفتند. پیش و پس از شش هفته (چهار جلسه 60 دقیقهای در هفته) انجام پروتکل تمرینی محقساخته، متغیرهای تعادل ایستا و پویا (مقیاس تعادلیPBS)، نوسانات پاسچر (دستگاه فوت اسکن)، زاویه کرانیوورتبرال گردن و دامنه حرکتی زانو و ران (گونیامتر)، زاویه قوس پشتی (خطکش منعطف)، قدرت اکستنسورهای تنه و زانو (دینامومتر) آزمودنیها اندازهگیری شد. اطلاعات با آزمون تی وابسته در نرمافزار SPSS 22 تحلیل گردید (0/05≥p). نتایج نشاندهندۀ تفاوت معنادار میان پیشآزمون و پسآزمون در همه متغیرها به جز شاخص کلی نوسانات قامتی و قدرت اکستنسورهای تنه (0/05≤p) بود. باتوجه به اثربخشی پروتکل تمرینی استفاده شده، میتوان از این پروتکل، برای بهبود وضعیت قامت، تعادل و عملکرد اندام تحتانی در توانبخشی مبتلایان میلومننگوسل و افراد مشابه با این افراد استفاده کرد.
محمدرضا محمودخانی، هومن مینونژاد، رضا رجبی، امیرحسین براتی،
دوره 16، شماره 16 - ( 10-1397 )
چکیده
جودو یکی از پرمخاطبترین هنرهای رزمی دنیا است، پژوهشگران خطر بروز آسیب در هنگام تمرین جودو را بیشتر از زمان مسابقه گزارش کردهاند. بنابراین، روشهای تمرین ایمنتر و اثربخشتر باید مورد توجه قرار گیرد. با توجه به ضرورت توسعه و کاربرد رویکردهای پیشگیری از آسیب و بهبود عملکرد ورزشی، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین عملکردی اختصاصی جودو بر عوامل خطرزای بروز آسیب و عملکرد ورزشی جودوکاران پسر غیرنخبه میباشد. 46 نفر جودوکار غیرنخبه هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش (23نفر) و کنترل (23نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی هشتهفته در برنامۀ تمرینات عملکردی اختصاصی جودو که محققان طراحی کرده بودند، شرکت نمودند. گروه کنترل در مدت مشابه، به تمرینات مرسوم جودو پرداختند. تمرینات سهبار در هفته و در هر جلسه 90 دقیقه انجام شد. آزمودنیها 24 ساعت پیش از شروع و پس از پایان دوره در پیشآزمون و پسآزمون شرکت کردند. برای بررسی نرمال بودن دادهها از آزمون شاپیرو-ویلک و برای اندازهگیری اختلاف میان میانگین گروهها از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) در سطح معناداری (0/05p≤) استفاده شد. آنالیزها با نرمافزار (21)SPSS انجام شد. بر اساس یافتهها افزایش معناداری در امتیاز آزمونهای غربالگری حرکت عملکردی (0/001p=)، تعادلY اندام فوقانی(0/001p=)، پرش عمودی (0/001p=) و آمادگی اختصاصی جودو (0/001p=) در گروه تجربی مشاهده شد. مداخله تمرینی این پژوهش همزمان بر کاهش یا تعدیل عوامل خطرزای بروز آسیب و ارتقای عملکرد ورزشی اختصاصی موثر بود؛ بنابر این نسبت به برنامههای تمرینی رایج کارآمدتر است.
مهدی سلطانی ایچی، پژمان معتمدی، حمید رجبی،
دوره 17، شماره 17 - ( 2-1398 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر حاد تمرین پلایومتریک به همراه تغییر ارتفاع فرود برفعالیت الکترومایوگرافی مرحله پیشآمادهسازی درحرکت فرود-پرش بود. 10 دانشجوی تربیتبدنی و علوم ورزشی (سن1/286±21/10سال ، قد6/467±173سانتیمتر، وزن 7/42±68/2کیلوگرم) در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنیها در چهار روز متفاوت یکی از پروتکلهای تمرین پلایومتریک و حرکت فرود-پرش از ارتفاع 40 و 60 سانتیمتر را تکپا انجام دادند. فعالیت الکترومایوگرافی مرحله پیشآمادهسازی گروه عضلانی چهارسر و همسترینگ 150 میلی ثانیه پیش از تماس پا با زمین ثبت شد. از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد فعالیت عضلات راست رانی، پهن خارجی و دو سر رانی در مرحله پیشآمادهسازی پس از تغییر ارتفاع فرود افزایش معنیداری به ترتیب ( 0/002=p=0/001 ،p=0/001،p ) داشته است. فعالیت عضلات (راست رانی، پهن خارجی، دو سر رانی) پس از اجرای پلایومتریک و تغییر ارتفاع فرود در مرحله پیشآمادهسازی افزایش معنیداری به ترتیب (0/039=p، 0/001=p) (0/006=p، 0/000=p) (0/001=p، 0/014=p) داشته است. نتایج این مطالعه نشان داد اجرای تمرین پلایومتریک به شکل حاد با تغییر در ارتفاع فرود موجب افزایش در فعالیت الکتریکی عضلات در فاز پیشآمادهسازی و در نهایت افزایش در میزان ارتفاع پرش میشود.
حامد اراززاده، علی اصغر نورسته،
دوره 17، شماره 17 - ( 2-1398 )
چکیده
اگر چه برای بهبود تعادل و درک حس عمقی، ورزشهای تعادلی توصیه میشوند، اما سازوکار روشنی برای اثربخشی تمرین تعادلی روی افراد سالم ارایه نشده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشتهفته تمرین تعادلی اختصاصی مچ پا بر تعادل و حس عمقی زانو و مچ پای والیبالیستهای نوجوان است. نمونه آماری این تحقیق را 30 نفر از بازیکنان والیبالیست نوجوان در لیگ استان گلستان که بهطور در دسترس انتخاب و تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار داده شدند. گروه تجربی به مدت هشتهفته، سهجلسه در هفته به مدت 40 دقیقه تمرین تعادلی اختصاصی مچ پای والیبالستها را انجام دادند. نتایج نشان داد که میانگین تعادل و میزان خطا در بازسازی زوایای مفصلی زانو و مچ پا پس از تمرین در گروه تجربی تفاوت معنیداری داشت، درحالیکه در گروه کنترل معنیدار نبود. براساس نتایج تحقیق،میتوان گفت که تمرینهای تعادلی میتواند سبب بهبود زمان تعادل و همچنین حس عمقی در مفاصل زانو و مچ پا شود.
مرتضی نقیبی،
دوره 17، شماره 17 - ( 2-1398 )
چکیده
پوکی استخوان با کاهش موادمعدنی استخوانها مشخص شده و موجب شکنندگی استخوانها میشود. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی با محدودیت جریان خون و مکملگیری ویتامینD بر بعضی از نشانگرهای متابولیسم استخوانی زنان میانسال بود. در این پژوهش 30 زن با سن 7.44±42.76سال، قد 5.74±157.90سانتی متر، وزن 9.68±70.55کیلوگرم و تودهبدنی 3.87±28.33 کیلوگرم بر متر مربع که برای تندرستی تمرین میکردند، در سهگروه 10 نفری شامل دوگروه تمرین هوازی با و بدون محدودیت جریان خون که هر دو مکمل ویتامینD مصرف میکردند و یکگروه کنترل بدون فعالیت با مصرف شبه دارو تقسیم شدند. گروههای تجربی به مدت 8 هفته، هفتهای 3 روز و روزی یک ساعت همراه با مصرف 400 واحد ویتامینD تمرین کردند. غلظت نشانگرهای کلسیم و فسفر به روش فتومتریک و آلکالین فسفات به روش DGKc (استاندارد انجمن بیوشیمی آلمان) پیش و پس از تمرینات با آزمایش سرم خون اندازهگیری شدند. جهت بررسی توزیع دادهها، از آزمون کولموگروف اسمیرنوف و برای بررسی میزان تاثیرگذاری تمرینات و تفاوت میان گروهها از تحلیل واریانس با اندازههای تکراری استفاده شد. تاثیر تمرینات هوازی با محدودیت جریان خون و مصرف ویتامینD بر آلکالین فسفاتاز و فسفر، با وجود تاثیرات خوب، معنیدار نبوده، اما بر کلسیم معنیدار بوده است. همچنین مقایسه میانگروهی نشان داد تفاوت میان آلکالین فسفات و فسفر گروهها غیرمعنیدار، اما در کلسیم به نفع گروه محدودیت جریان خون معنیدار بوده است. هر دو روش تمرین هوازی با و بدون محدودیت جریان خون با مکملگیری ویتامینD تاثیرات مفیدی بر املاح استخوانی داشته و از روند پوکی استخوان در بانوان جلوگیری نموده اما، روش با محدودیت جریان خون تاثیر بیشتری دارد.
سعید ایل بیگی، محمدرضا پوربهرام، مرضیه ثاقب جو،
دوره 17، شماره 17 - ( 2-1398 )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی اثر کوفتگی حاصل از تمرینات پلایومتریک بر الگوی فعالیت الکترومایوگرافی (آمپلیتود) عضله دوقلوی ساق پای افراد تمریننکرده پس از انقباضهای ایزومتریک بود. 20 دانشجوی مرد تمریننکرده (حداقل مدت 6 ماه دور از تمرین)، تصادفی در دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر)، تقسیم شدند. ابتدا در مرحله پیشآزمون فعالیت الکترومایوگرافی (آمپلیتود) عضله دوقلو آزمودنیها با استفاده از دستگاه Biovision 18 کاناله در دو انقباض ایزومتریک در دو حرکت (اسکات/ پلانتار فلکشن مچ پا)، و حرکت (سیمکش/ دورسی فلکشن مچ پا)، ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار Dasylab و Matlab مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از آزمون آنوا با اندازهگیریهای مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی نیز در سطح معنیداری 0/05P≤ برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. به منظور ایجاد کوفتگی عضلانی، آزمودنیهای گروه تجربی برای مدت 10 دقیقه به تمرین پلایومتریک منتخب پرداختهاند و پسآزمون بلافاصله و 48 ساعت پس از تمرین، انجام شد. نتایج نشان داد که کوفتگی حاصل از تمرینات پلایومتریک، فعالیت آمپلیتود عضله دوقلو را بلافاصله و 48 ساعت پس از تمرین، در هنگام حرکت دورسی فلکشن بهطور معنیداری کاهش میدهد (001/0=P)، در حالیکه در هنگام حرکت پلانتار فلکشن تاثیر معنیداری در کاهش و یا افزایش فعالیت الکتریکی (آمپلیتود) این عضله، مشاهده نشد. با توجه به نتایج، ریسکپذیری بالای حرکات دورسی فلکشن و مشابه آن در مدت انقباض ایزومتریک نسبت به حرکات پلانتار فلکشن و مشابه آن در شرایط کوفتگی در میان افراد تمریننکرده اشاره میگردد.
عبدالرضا کاظمی، علیرضا حقپناه، امیربهادر دخیلی،
دوره 17، شماره 18 - ( 10-1398 )
چکیده
آتروفی عضلانی از پیامدهای سالمندی است و فعالیت ورزشی ممکن است از آن جلوگیری کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین تناوبی شدید بر بیان ژنهای Tweak و Fn14 عضلۀ EDL موشهای پیرنژاد C57bl/6 است. به این منظور، 28 سر موش C57bl/6 پیر (14=n) 24 تا 26 ماه و بالغ (14=n) چهار تا شش ماه در دو گروه تمرین (7=n) و کنترل (7=n) قرار گرفت. گروههای تمرین پس از یکهفته آشناسازی، در برنامۀ چهار هفتهای تمرین تناوبی شدید روی تردمیل با شدت 85 درصد سرعت بیشینه در هفتۀ اول تا 95 درصد سرعت بیشینه در هفتۀ آخر، در تناوبهای دو دقیقهای (شش وهله در هفتۀ اول تا ده وهله در هفتۀ آخر) یا یک دقیقه استراحت غیرفعال، مشارکت داده شدند. 48 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی، عضلۀ EDL استخراج شد و میزان بیان ژنهای Tweak و Fn14 اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که پیری اثر معنیداری بر وزن عضلۀ EDL دارد (0/032=P)؛ همچنین، پیری موجب افزایش معنیدار بیان Tweak و Fn14 شده است (به ترتیب 0/001=P و 0/002=P)؛ تمرین ورزشی بیان این ژنها را در عضلۀ EDL هر دو نوع موش بالغ و پیر کاهش داد (0/001=P)؛ از سوی دیگر، با اینکه تمرین ورزشی وزن عضله را مقداری افزایش داد اما این مقدار بهلحاظ آماری در هر دو گروه بالغ (0/117=P) و پیر (0/321=P) معنیدار نبود؛ بنابراین، افزایش سن با افزایش بیان ژنهای Tweak و Fn14 همراه است که ممکن است به تغییرات تودۀ عضلانی همراه با افزایش سن مربوط باشد و با توجه به کاهش بیان این ژنها بر اثر تمرینات شدید، این تمرینات ممکن است در دوران سالمندی به منظور حفظ تودۀ عضلانی مؤثر باشد.
علی گُرزی، راحله جزائی، احمد رحمانی، عباسعلی بهاری،
دوره 17، شماره 18 - ( 10-1398 )
چکیده
تعیین بهترین میزان فاصلۀ استراحت بین دورههای تمرین ﻣﻘﺎﻭﻣﺘﻲ، برای رسیدن به سازگاری، بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر فاصلههای گوناگون استراحت بین نوبتهای یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان ژن پپتید وابسته به ژن کلسیتونین (CGRP) و عامل رشد شبهانسولینی یک (IGF-1) در عضله بود. به این منظور، 42 سر موش صحرایی نر ویستار، بهصورت تصادفی در هفت گروه قرار گرفتند. گروههای تمرینی یک جلسه تمرین مقاومتی (صعود از نردبان عمودی یکمتری با 26 پله) با چهار نوبت، پنج تکرار با استراحتهای 30، 60، 90، 120، 150 و 180 ثانیهای بین نوبتها را اجرا کردند. اضافهبار برابر با حدود 150 درصد وزن بدن موشها بود. برای ارزیابی بیان ژن CGRP و IGF-1 از تکنیک RT-qPCR استفاده شد. میزان بیان ژن CGRP عضلۀ نعلی در گروههایی که 30 ثانیه، 60 ثانیه و 90 ثانیه بین دورههای تمرینی استراحت میکردند، بهطور معنیداری پایینتر از گروههای کنترل، 120، 150 و 180 ثانیه بود. بااینحال، میزان بیان ژن IGF-1 عضله در بین گروهها تفاوت معنیداری نداشت (P=0.12). مطابق یافتههای پژوهش حاضر، به نظر میرسد این دامنه استراحتی را نقطۀ افتراق بیان ژنهای فعالشونده در فرآیندهای توسعه قدرت و حجیمسازی در سطح سلولی مطرح کرد.
فرشته شهیدی، اعظم احمدی،
دوره 17، شماره 18 - ( 10-1398 )
چکیده
هدف این پژوهش، مقایسۀ تأثیر یک جلسه تمرین تخصصی فوتسال همراه با و بدون محدودیت جریان خون (BFR) بر فعالسازی عوامل آنژیوژنیک و آنژیواستاتیک مردان فعال بود. 12 نفر دانشجوی تربیتبدنی، که ویژگیهای شرکت در پژوهش را داشتند، بهصورت هدفمند انتخاب و به دو گروه تمرین تخصصی فوتسال همراه با محدودیت جریان خون (سن 1/17±24/16 سال و کیلوگرم بر متر مربع 2/25±22/48: BMI) و تمرین بدون محدودیت جریان خون (سن 1/83±23/76 سال و کیلوگرم بر متر مربع 1/83±21/87:BMI) تقسیم شدند. آزمودنیها در هر دو گروه، تمرین سه در برابر سه را، که یک تمرین تخصصی در رشتۀ فوتسال است، بهصورت شش تکرار دودقیقهای انجام دادند. بین هر تکرار یک دقیقه استراحت اعمال شد. در گروه تمرین با محدودیت جریان خون، فشار کاف 110 درصد فشار خون سیستولیک روی ناحیۀ فوقانی هر دو ران در نظر گرفته شد. از همۀ آزمودنیها قبل و بلافاصله بعد از انجام پروتکل، نمونۀ خونی بهمنظور اندازهگیری مقادیر VEGF و اندوستاتین و نسبت این دو فاکتور به هم گرفته شد. همچنین، روش الایزا برای اندازهگیری متغیرها مورد استفاده قرار گرفت. از آزمونهای تی مستقل و وابسته در سطح معنیداری 0/05≥P برای تعیین تفاوت بینگروهی و درونگروهی استفاده شد. نتایج آزمونها تفاوت معنیداری را برای هیچکدام از متغیرها بین دو گروه نشان نداد. بااینحال، مقادیر VEGF بهطور معنیداری در هر دو گروه کاهش یافت (0/002=P) و همچنین، مقدار اندوستاتین در هر دو گروه بهطور معنیداری افزایش نشان داد (گروه تمرین با P=0/003 :BRF، گروه تمرین:
P=0/005). نسبت VEGF به اندوستاتین در گروه تمرین با BFR بهطور معنیداری تغییر کرد (P=0/002)، اما تغییر آن در گروه تمرین معنیدار نبود (P=0/006). این نتایج در
حالی بهدست آمد که تفاوت معنیدار لاکتات نشاندهندۀ شدت بیشتر برای گروه تمرین با محدودیت جریان خون (P=0/003) بود. نتایج این پژوهش نشانداد که یک
جلسه تمرین تخصصی فوتسال با محدویت جریان خون سطح سرمی VEGF را کاهش میدهد و همانند بسیاری از مطالعات، سطح اندوستاتین را افزایش میدهد.
علی یلفانی، بهناز ملکی، زهرا رییسی،
دوره 17، شماره 18 - ( 10-1398 )
چکیده
کمردرد مزمن از شایعترین مشکلات اسکلتی- عضلانی است. این عارضه، علاوهبر ایجاد درد و ناتوانی، بر متغیرهای راهرفتن در افراد مبتلا نیز اثر میگذارد. هدف این مطالعه، بررسی اثر تمرینات درمانی در آب بر درد، ناتوانی، متغیرهای فضایی-زمانی و کینتیکیِ راهرفتن در زنان مبتلا به کمردرد مزمن است. 24 زن مبتلا به کمردرد مزمن (با میانگین سنی 6/26 سال) در مطالعۀ حاضر مشارکت کردند. پروتکل تمرینی در آب به مدت هشت هفته اجرا شد. شدت درد و ناتوانی بهترتیب از طریق پرسشنامههای کیوبک و اوسوستری، و متغیرهای راهرفتن نیز با استفاده از دستگاه اندازهگیری توزیع فشار کفپایی ارزیابی شد. تمرینات درمانی در آب به کاهش معنادار درد و ناتوانی و بهبود معنادار پارامترهای راهرفتن در گروه تجربی منجر شد (0/05≥P). تفاوت معناداری نیز بین متغیرهای پیشگفته در پسآزمون بین گروه تجربی و کنترل حاصل شد (0/05≥P). با مقایسۀ پیشآزمون و پسآزمون در گروه کنترل، هیچگونه تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05≤P). با توجه به کاهش درد و ناتوانی و بهبود متغیرهای راهرفتن پس از هشت هفته تمرین در آب، پروتکل تمرینی پژوهش حاضر میتواند برای بهبود بیماران مبتلا به کمردرد مزمن مفید باشد.
ابراهیم فصیحی رامندی، ندا خالدی،
دوره 18، شماره 19 - ( 4-1399 )
چکیده
دیابت یکی از بیماریهای شایع متابولیکی است.در بدن بیماران دیابتی، برداشت گلوکز کاهش مییابد و FGF-21 نقش مؤثری در برداشت گلوکز دارد. همچنین، TNF-α یک عامل التهابی است که دیابت افزایش مییابد. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن FGF-21 کبدی و میزان سرمیTNF-α در موشهای صحرایی دیابتی بوده است. به همین منظور، 48 موش صحرایی بهطور تصادفی به چهار گروه کنترل، دیابت، تمرین تناوبی شدید، و دیابت و تمرین تناوبی شدید تقسیم شدند. القای دیابت به روش تزریق صفاقی محلول استرپتوزوتوسین انجام شد. پروتکل تمرینی شامل ده نوبت یک دقیقهای دویدن (بین هر نوبت دو دقیقه استراحت) روی نوارگردان با سرعت و شیب پیشرونده، طی شش هفته و هر هفته سه جلسۀ تمرینی بود. در نهایت، با استخراج نمونۀ کبدی، بیان ژن FGF-21 با روش Real time PCR و تغییرات سرمی TNF-αبا روش الایزا اندازهگیری شد. تغییر معناداری در بیان ژنFGF-21 در هیچ گروهی مشاهده نشد، ولی کاهش سرمی عوامل التهابی نظیر پروتئین TNF-α در سطح معنیداری 0.05p= و حفظ و بهبود زمان رسیدن به واماندگی در اثر تمرین تناوبی شدید مشاهده شد (0.00). احتمالاً، عوامل التهابی ناشی از دیابت نظیر TNF-α در بیان و میزان کوفاکتورهای الزامی( FGF-21(β-Klothoاثر مخربی داشته و سبب مقاومت در مقابل ورود FGF-21به بافتهای مختلف بدن از جمله کبد میشود؛ از طرفی، تمرین میتواند التهاب ناشی از دیابت را کاهش دهد.
راضیه شیری، حجتاله نیکبخت، ماندانا غلامی، خسرو ابراهیم،
دوره 18، شماره 19 - ( 4-1399 )
چکیده
مدتزمان قرارگرفتنِ عضله تحت تنش از متغیرهای تمرینات قدرتی است که در سازگاریهای ناشی از آن نقش دارد. مطالعۀ حاضر، با هدف بررسی اثر ششهفته تمرین مقاومتی با مدت زمان تحت تنش متفاوت عضله بر مقادیر VEGF و اندوستاتین سرم زنان جوان سالم انجام شد. 20 نفر از دانشجویان دختر (2/03±22/65 سال) در این مطالعه مشارکت کردند. آزمودنیها بهطور تصادفی و مساوی در دو گروه با مدت زمان تحت تنش یک ثانیه- یک ثانیه (Normal Speed Contraction) و سه ثانیه- سه ثانیه (Slow Speed Contraction) قرار گرفتند. بار تمرینی در هر دو گروه یکسان بود و تمرین مقاومتی بهصورت دایرهای در هشت ایستگاه، بهمدت ششهفته و سه روز در هفته انجام شد. جهت بررسی متغیرهای پژوهش قبل از دورۀ تمرینی و 48 ساعت بعد از آخرین جلسۀ تمرین، از آزمودنیها نمونۀ خون گرفته شد. دادهها با آزمون آماری تحلیل کوواریانس در سطح معنیداری 0/05P≤ ارزیابی شدند. بین مقادیر سرمی VEGF و اندوستاتین دو گروه اختلاف معنیداری مشاهده نشد (0/05≤P). در آزمون قدرت پا، گروه SSC افزایش قدرت بیشتری را گزارش کردند. اگرچه در شاخصهای مربوط به رگزایی تغییری در دو گروه در مدت ششهفته مشاهده نشد و بهاحتمال زیاد برای تغییر این شاخص به تمرین بیشتری نیاز است، اما تمرین با زمان تحت تنش بیشتر (سه ثانیه- سه ثانیه)، ممکن است افزایش قدرت بیشتری را در ششهفته بهدنبال داشته باشد.
پریسا ذالبیک، امیر لطافتکار، شبنم رضوان نوبهار،
دوره 18، شماره 19 - ( 4-1399 )
چکیده
دستورالعملهای بازخوردی روشی تأییدشده برای تغییر الگوهای حرکتی بهشمار میروند. با بررسیهای انجامشده، تحقیقی در زمینۀ ترکیب تمرینهای قدرتی با دستورالعملهای بازخوردی برای تغییر بیومکانیک اندام تحتانی مشاهده نشد. هدف تحقیق حاضر، مقایسۀ تأثیر تمرینهای قدرتی با راهبردهای کانون توجه بیرونی و درونی بر متغیرهای کینتیکی و عملکردی ورزشکاران با الگوی فعالیت پلیومتریک بود. 36 ورزشکار داوطلب زن (هندبال، بسکتبال و والیبال) با میانگین سن 2/27±22/3 سال انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در سه گروه مساوی تمرین قدرتی، تمرین قدرتی با تمرکز درونی، و بیرونی تقسیم شدند. قبل و پس از هشتهفته تمرین، متغیرهای کینتیکی و عملکردی آزمودنیها اندازهگیری شد. تأثیر تمرینهای گروه قدرتی با کانون توجه بیرونی بر متغیرهای بیشینۀ نیروی عمودی واکنش زمین، بیشینۀ نیروی خلفی واکنش زمین، زمان رسیدن به پایداری در جهت داخلی-خارجی، نمرۀ آزمون بازسازی خطای فرود و رکورد پرش لی سهگام نسبت به دو گروه دیگر معنیدار بود. بهنظر میرسد، برنامههای تمرینی که هر دو دسته تمرین قدرتی و روشهای کانون توجه بیرونی را به کار میبرند، برای پیشگیری از آسیبدیدگی لیگامان صلیبی قدامی و افزایش عملکرد قابل استفاده است
حمید رجبی، پژمان معتمدی، داود ذبیحی،
دوره 18، شماره 19 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید همراه با محدودیت جریان خون بر عملکرد هوازی و بیهوازی مردان جوان فعال است. بهاینمنظور، 24 نفر از دانشجویان رشتۀ تربیتبدنی 23-19 ساله دانشگاه خوارزمی (میانگین وزن 6±67/8 کیلوگرم، قد 5/4±173/9 سانتیمتر و شاخص توده بدنی 6/84±22/7) به سه گروه تمرین تناوبی شدید همراه با محدودیت جریان خون، تمرین تناوبی شدید بدون محدودیت جریان خون، و گروه گواه تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل دو هفته تمرین رکابزدن هر هفته شش جلسه و هر جلسه ده مرحلۀ یکدقیقهای، با شدت 85-80 درصد Wmax بود که بین هر مرحله، دو دقیقه ریکاوری فعال با شدت 50 درصد Wmax صورت گرفت (مجموع زمان تمرین اصلی در هر جلسه 30 دقیقه بود). پیش و پس از دورۀ تمرین، پروتکل آزمون آستراند برای بررسی عملکرد هوازی و آزمون وینگیت برای بررسی عملکرد بیهوازی اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تی وابسته، آزمون تحلیل واریانس یکسویه و آزمون تعقیبی ال.اس.دی استفاده شد. نتایج نشاندهندۀ تفاوت معنیدار در عملکرد هوازی گروههای تمرینی نسبت به گروه گواه (0/000=p vo2max، 0/000=p wmax، 0/001=p زمان رسیدن به خستگی) بود. دیگر یافتۀ پژوهش، گویای افزایش معنادار مؤلفههای عملکرد هوازی در گروه تمرین همراه با محدودیت جریان خون نسبت به گروه تمرین بدون محدودیت جریان خون بود، اما، تفاوت معناداری در عملکرد بیهوازی بین هیچیک از گروهها (0/064=p اوج توان بیهوازی، 0/058=p میانگین توان بیهوازی، 826/.=p حداقل توان بیهوازی) مشاهده نشد. بهطورکلی، نتایج نشان داد اعمال محدودیت جزئی بر جریان خون حین تمرین تناوبی رکابزدن، بر سازگاری هوازی در یک دورۀ کوتاه اثر معنیداری دارد، اما بر عملکرد بیهوازی بیتأثیر است.
علی گلچینی، نادر رهنما،
دوره 18، شماره 19 - ( 4-1399 )
چکیده
سندرم انحراف پرونیشن یکی از شایعترینناهنجاریهای بدنی است که ناراستاییهایی در ساختارهای بخش اسکلتی اندام تحتانی پدید میآورد و نوسانهای پاسچری را افزایش میدهد. هدف این پژوهش، تعیین تأثیر دوازده هفته تمرین اصلاحی بر نوسانهای پاسچر دانشآموزان پسر دارای سندرم انحراف پرونیشن بود. در این تحقیق نیمهآزمایشگاهی، 30 داوطلب دارای سندرم انحراف پرونیشن انتخاب و بهصورت تصادفی و مساوی در دو گروه 15 نفری کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه آزمایش، تمریناصلاحی متشکل از تمرینهای مهاری، کششی، تقویتی و انسجامی را بهمدت سهماه اجرا کردند، درحالیکه گروه کنترل فعالیت معمول خود را انجام میدادند. قبل و بعد از سهماه اجرای تمرینات اصلاحی، نوسانهای کنترل پاسچر ارزیابی شد. از آزمونهای آماری تی وابسته و مستقل برای تجزیه و تحلیل نتایج استفاده شد (0/05≥P). سهماه تمرین اصلاحی در نوسانهای کنترل پاسچر و نیروی واکنش زمین، بهبودی معناداری پدیدار ساخت (0/001P≤)، اما در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05≤P). بهعلاوه، پس از انجام مداخله، نوسانهای کنترل پاسچر و نیروی واکنش زمین در گروه آزمایش بهطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (0/001≥P)، درحالیکه این تفاوت در پیشآزمون معنادار نبود (0/05≤P). بهنظر میرسد تمرین اصلاحی نظاممند سبب بهبود فعالیت عضلات مسئول کنترل نوسان بدن شده، که آن نیز به کاهش نوسانهای پاسچر و نیروی واکنش زمین در افراد دارای سندرم انحراف پرونیشن منجر میشود؛ بنابراین، به پژوهشگران، مربیان و متخصصان توصیه میشود برای بهبود کنترل نوسانهای پاسچر و نیروی واکنش زمین در افراد دارای سندرم انحراف پرونیشن، تمرینهای اصلاحی نظاممند را در برنامه درمانی خود قرار دهند.