یکی از مهمترین مراحل در سفر قهرمان مطابق نظر ژوزف کمپبل (۱۹۰۴-۱۹۸۷) در اسطورهها، افسانهها و قصههای عامیانه مرحله جدایی است. جدایی بهطور معمول با دعوتی غیبی یا ندایی روحانی یا دیدن خوابی که حجمی از نمادهای کهنالگویی را در خود دارد پدید میآید. خواندن و تقاضای پدر، پیر یا پیامبر، یا دریافت ندای هاتف غیبی، شیفتگی بر تصویر یا نقاشیای از دختری زیبارو که گاهی پریزاده نیز هست یا عشق به ثروت و قدرت، بسیاری اوقات دلایل سفر آیینی قهرمان در داستانها را رقم میزند. در این مقاله درکنار برشمردن نمونههای گوناگون دعوت در داستانها، به بررسی دلایل روانشناختی آنها میپردازیم. ازنظر زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹) و بهتبع او یکی از شاگردانش، برونو بتلهایم (۱۹۰۳-۱۹۹۰)، نقصان و کمبود یا آرزو و میلی در روان قهرمان داستان موجب حرکت و سفر او میشود که با گذر از این مرحله، قهرمان شرف رسیدن به مرحله تشرّف را پیدا میکند. فروید و رانک این تحول را مربوط به دوره نخست زندگی فرد میدانند؛ درحالیکه موضوع اتحاد خودآگاهی و ناخودآگاهی در آرای کارل گوستاو یونگ مربوط به نیمه دوم زندگی قهرمان است و جوزف کمپبل هم به تبع یونگ بر آن صحه مینهد.