|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای اسم
محمدباقر وزیری زاده، عصمت خوئینی، جلد 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
گروههای اسمی وابستگی از اقسام اصلی و مهم گروههای اسمی است. این گروهها از نظر انواع و اقسام دامنه گستردهای دارند. ما این قسم گروه اسمی را از منظر دستور زبان تاریخی در تمام کتاب تاریخ بلعمی (مصحَّح ملکﺍلشّعراء بهار، چاپ دوجلدی سال 1353) ـکه از نخستین آثار بازمانده زبان فارسی دری استـ بررسی کردهایم؛ یعنی تنها به مسائلی از آن اشاره کردهایم که صوراً یا معناً جنبه تاریخی دارند و خصوصیت سبکی نیز برای متن یادشده بهشمار میروند.
ساختار و روش بررسی بر مبنای تعاریف و تقسیمبندیها و دیگر مطالبی است که زندهیاد فرشیدورد درباره این گروههای اسمی به تفصیل آوردهاند و البته از کتابهای دستور دیگران نیز ـ اگر مطالبی متناسب با بحث داشتهاند ـ بهره گرفتهایم.
هدف از نگارش این مقاله شناخت دقیق تاریخی (متنبنیاد) از گروه اسمی وابستگی است که از مسائل جزئی دخیل در نحو و از پرکاربردترین گروههای نحوی در کلام هستند. تحقیق علمی یک موضوع خاص دستوری در یک متن مشخص گامی است در جهت غنای دستور زبان تاریخی دورهای و نیز کمک به فهم معانی متون قدیم. همچنین سعی کردهایم تا جایی که ممکن است مطالب را با زبان علمی و ساده برای خوانندگان روشن سازیم.
مریم سیدان، جلد 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
نقد روانشناختی برپایه دیدگاههای روانشناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمیشود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریههای روانشناختی و استفاده مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضه معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روانشناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریههای روانشناختی رایج در زمینه بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانههای آن بیان شده است. سپس درباره انواع آن، علتهای ابتلا به این بیماری و راههای درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد بهتفکیک در داستان بررسی شدهاند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخشهایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصهدرمانی، مناسب تلقی کرده است.
جهانگیر صفری، مهدی احمدی، جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
اغلب دستورنویسان سنتی در شرح اضافه اقترانی از اضافه استعاری کمک میگیرند، اما تفاوت زیادی بین این دو اضافه وجود دارد. مهمترین این تفاوتها در ساختار تشبیهی اضافه استعاری است که اضافه اقترانی چنین ساختاری ندارد.
برخلاف نظر دستوریان که مضاف را در اضافه اقترانی قصد اصلی میدانند، آنچه در اضافه اقترانی مدنظر است ترکیبِ مضاف و مضافالیه است نه هریک از آنها بهتنهایی. در اغلب جملههایی که در آنها اضافه اقترانی بهکار رفته است با حذف مضاف یا مضافالیه، جمله مفهومی کنایی پیدا میکند؛ مفهومی که از ترکیب اضافی به دست میآید.
راهکاری که دستورنویسان سنتی برای مشخصکردن ویژگیهای اضافه اقترانی بیان کردهاند نادرست است. دستورنویسانی هم که از منظر زبانشناسی به بررسی موضوع پرداختهاند نیز نتوانستهاند حق مطلب را ادا کنند و به ظاهر ترکیب اکتفا کرده و همه اضافهها را در یک گروه تحت بررسی قرار دادهاند و از تفاوتهای معنایی آنها غفلت کردهاند.
نتیجه تحقیق حاضر به این نکته منتهی شد که در توضیح اضافه اقترانی نباید مقایسهای بین اضافه اقترانی و استعاری صورت گیرد. شباهت این دو اضافه صرفاً در ساختار «هسته+ـِ+ وابسته» است.
اگر در بررسی اضافهها، فقط ساختار مدنظر باشد، همه اضافهها در یک گروه قرار میگیرند اما صرفاً به ظاهر ترکیب اکتفاکردن کاملکننده مفاهیم دستوری نیست.
بهتر است در بررسیهای دستوری ساختار و معنا با هم در کانون توجه قرار گیرند. با این نگاه در اضافه اقترانی آنچه مدنظر است مفهوم کنایی این نوع اضافه است، نه مضاف و مضافالیه به تنهایی.
مریم کسائی، رحمان ذبیحی، علیرضا اسدی، جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
منظومۀ فکری ناصرخسرو تحت تأثیر مطالعات ژرف او در ادیان و ملل و نحل و اعتقاد به مذهب اسماعیلی، بر مدار مباحث جهانشناختی و انسانشناسانه شکل گرفته است و این نظام منسجم فکری در دیگر ابعاد سخن او ازجمله صورخیال تأثیری قاطع و نمایان داشته است. یکی از کانونهای مهم تصاویر هنری در آثار او تأمل در سرشت دوگانۀ روحانی و جسمانی انسان است. این پژوهش بهروش توصیفیـتحلیلی در پی جستوجو در ریشهها و سرچشمههای تصویرهای هنری جسم و جان در آثار ناصرخسرو و نقد و تحلیل آنهاست. منشأ جسم و جان، فلسفۀ تعلق روح به جسم، سرشت و سرنوشت دیگرگونۀ جسم و جان و نیازهای متفاوت این دو مهمترین زمینههای آفرینش تصاویر متنوع و پرشمار جسم و جان در آثار ناصرخسرو است. چند خوشۀ مهم دیگر از تصاویر جسم و جان بر گرد مفاهیمی چون خانه و صاحبخانه، خادم و مخدوم، کشتی و کشتیبان، پیراهن، درّ و صدف، کان و گوهر، زندان و زندانی، و کتاب و درخت شکل گرفته که نسبتهای جسم و جان را از چشماندازهای مختلف نشان میدهد. نتایج پژوهش روشن میکند که ریشه و سرچشمۀ بسیاری از تصاویر جسم و جان در آثار ناصرخسرو در منابع حکمی و فلسفی پیشین، ازجمله آثار کهن یونانی، گنوسی، هندی، ایرانی و اسلامی آمده است.
آقای محمد محمدی، آقای محمود فتوحی، جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
یکی از جریانهای ادبی رایج در ادوار تاریخی صفویه و قاجاریه، تفسیرنویسی منظوم قرآن به زبان فارسی است. ساختار فکری و زبانی این جریان ادبی در واقع ادامه تفاسیری همچون کشفالاسرار (تألیف 520 ق) بهویژه نوبت ثالثه، و مواهب علیه (تفسیر حسینی) (تألیف 899- 897 ق) است؛ سنّتی که از نثر گذار کرده و برای تثبیت و گسترش خود به نظم روی آورده است. هدف پژوهش حاضر معرفی پنج اثر تفسیری کمترشناختهشده در ساحت نظم فارسی است. این پژوهش با مراجعه به منابع کتابخانهای و دسترسی به نسخههای اصیل به روش توصیفی انجام شده است و نتایج آن برای انجام مطالعات بنیادی در زمینه ادبیات تصوف و علوم قرآنی حائز اهمیت است. تفاسیر نویافته عبارتاند از: 1. تحفهالمؤمنین (تألیف 1068ق) اثر مولوی کریمبخش صاحب متخلص به بدر 2. تفسیر رشیدی (؟)؛ ابوالفیاض قمرالحق 3. تفسیر نجم اصفهانی (تألیف 1336- 1335ق) اثر نجمالحکماء محمد موسوی واعظ ملقب به نجم اصفهانی 4. تفسیر اسماءالحسنی اثر گدا (؟) 5. تفسیر منظوم؛ نذر حسنبنمحمد علی زیدی (1366-1247ق).
مریم کسائی، جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
در منظومه فکری ناصرخسرو، تناظر، که بهمعنی نظیرهسازی و برقراری ارتباط میان اجزاء، مراتب و ساحتهای جهان، انسان و کیش اسماعیلی است، جایگاه ویژهای دارد. از نگاه او، میان مراتب هستی، ساحتهای وجودی انسان و ابعاد کیش اسماعیلی از جهتهای متعدد شباهتها و ارتباطهای دقیق و ظریفی وجود دارد. این پژوهش، به روش توصیفیـتحلیلی، در پی پاسخ به این پرسشها است که مهمترین حوزههای تناظر در آثار ناصرخسرو چیست، زمینهها و سرچشمههای تناظر در آثار او کدام است، و هدف او از طرح و بسط رویکرد تناظرگرایانه چیست. نتایج تحقیق نشان میدهد که تناظر عالم صغیر و عالم کبیر، تناظر عالم روحانی و عالم جسمانی، و تناظر مراتب دعوت اسماعیلی با اجزای هستی، مهمترین حوزههای تناظر در آثار ناصرخسرو بهشمار میآید. ریشه و سرچشمه توجه ویژه به تناظر در اندیشه او به اساطیر و آرای حکمی و فلسفی ملل مختلف و آثار داعیان بزرگ اسماعیلی برمیگردد. حوزههای یادشده با هم مرتبط است و مهمترین هدف ناصرخسرو از طرح گسترده این رویکرد، شناخت هستی، تبیین جایگاه انسان در مراتب جهان، و اثبات حقانیت تعالیم اسماعیلی است.
|
|
|
|
|
|