[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
32 نتیجه برای داستان

مریم سیدان،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

نقد روان‌شناختی برپایه دیدگاه‌های روان‌شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده‌ شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی‌شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه‌های روان‌شناختی و استفاده مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضه معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان‌شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه‌های روان‌شناختی رایج در زمینه بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه‌های آن بیان شده است. سپس درباره انواع آن، علت‌های ابتلا به این بیماری و راه‌های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به‌تفکیک در داستان بررسی شده‌اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش‌هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه‌درمانی، مناسب تلقی کرده است.


حمیدرضا توکلی،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

ناامیدی از بخشایش خداوندی از بنیانیترین ویژگی­‌های شخصیت ابلیس است که از دیرباز بر آن انگشت گذاشته‌­اند. در مثنوی و غزلیات شمس ابلیس همان شخصیت رانده، لعین و ناامید است، اما مولانا در لحظه­‌هایی ویژه سرور مهجوران را در چشم­انداز امید جای می‌دهد و داستان آفرینش را از زاویه‌­ای دیگر می‌­نگرد. این چشم­انداز با سنت دفاع از ابلیس در فرهنگ عرفانی ما پیوند می‌­گیرد؛ سنتی که خود خلاف­آمد رویکرد سنت عرفانی به ابلیس است؛ سنتی محدود و مهجور اما چشمگیر و تأمل‌­برانگیز. اشاره به امیدواری ابلیس هرچند پیش‌از مولانا نمونه‌­های پراکنده و انگشت­‌شماری دارد، شیوه بیان و نگاه مولانا در این زمینه یگانه است؛ نگاهی که پرورده نظام جهان­‌شناختی اوست. نکته درخور دقت آنکه حتی در میراث عارفانی که از ابلیس دفاع کرده­‌اند تکیه و تأکیدی هم­سنگ مولانا دراین‌باره نیست و ابلیس بیشتر در سیمای عاشقی تراژیک نمایان می‌­شود.


علیرضا محمدی کله‌سر،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

چندمعنایی در داستان­های تمثیلی، افزون‌بر بافت معنایی و فهم مخاطب به‌منزله ویژگی‌های بیرونی حاکم بر تفسیر، با ویژگی­های ساختاری این متون نیز رابطه دارد. هدف مقاله حاضر بررسی نقش ویژگی­های ساختاری و روایی داستان تمثیلی در ایجاد تفاسیر متعدد از این متون است. ازآنجاکه تفسیر متن تمثیلی همواره بر یک خط داستانی و براساس کنش‌های داستانی انجام می­گیرد، بررسی چندمعنایی نیز به تعداد خطوط داستانی در داستان­های تمثیلی وابسته است. بنابراین، چندمعنایی تمثیل را می­توان نتیجه دو فرایند روی دو محور متفاوت دانست: محور هم‌نشینی و محور جانشینی. در نخستین فرایند، تفاسیر گوناگون با خطوط متعدد داستانی متناظرند. این خطوط داستانی نیز خود نتیجه تعدد پی‌رفت­ها و شخصیت­های تمثیل هستند. در دومین فرایند نیز فقط یک خط داستانی و با توجه به بافت‌های معنایی متعدد می­تواند تفاسیر گوناگون از تمثیلی واحد را ارائه دهد. این تقسیم‌بندی نتایجی نیز در زمینه چندمعنایی نمادهای ادبی می­تواند درپی داشته باشد. 


محدثه بهزادی، علی خزاعی فرید، مسعود خوش سلیقه،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

بازنمایی گفتار از مهم­ترین ابزارهای نویسندگان در تألیف متون روایی و به‌خصوص داستان به‌شمار می­رود. نقل­ قول مستقیم و غیرمستقیم، که دو شیوه بازنمایی گفتار هستند، نام‌های آشنایی در زبان فارسی محسوب می­شوند، اما درباب بازنمایی گفتار در زبان فارسی کمتر بحث شده است. مقاله حاضر به بررسی و مقایسه شیوه­های گوناگون بازنمایی گفتار در داستان­های فارسی قبل از نهضت ترجمه در دوره قاجار و داستان­های تألیف‌شده بعد از این نهضت می­پردازد و ویژگی­های بسامدی، کارکردی و زبان‌شناختی هرکدام از مقوله­های بازنمایی گفتار را ارزیابی می‌کند. برای این کار از الگوی بازنمایی گفتار سمینو و شرت (2004) بهره گرفته شده است که برپایه الگوی لیچ و شرت (1990) استوار است. داده­های این تحقیق از هفت داستان فارسی مربوط به قبل از نهضت ترجمه و هفت داستان مربوط به بعد از این نهضت با حجم برابر انتخاب شده است. در پایان، این نتیجه حاصل شد که گفتار مستقیم (آزاد) بیشترین کاربرد را در داستان­های قبل و بعد از دوره ترجمه به خود اختصاص داده است که دلیل آن نیز ماهیت این مقوله در دادن حالت نمایشی به گفتار و زنده و ملموس­تر جلوه‌دادن آن است. کاربرد زیاد گفتار مستقیم (آزاد) در داستان­های جدید با توجه به اهمیت‌یافتن فردیتِ شخصیت­های داستانی در رمان­های مدرن نیز توجیه­پذیر است. همچنین، در طول زمان از تعداد گفتار مستقیم (آزاد) و روایت کنش گفتار به‌منزله شیوه‌های بازنمایی گفتار کاسته شده و بر تعداد گفتار غیرمستقیم و خصوصاً غیرمستقیم آزاد افزوده شده است. 


رقیه وهابی دریاکناری، مریم حسینی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده‌ای قاعده‌گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش‌فرض‌های متعارف و مقبول او را در هم‌می‌ریزد. نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و برخوانی‌هایی که در این‌مقاله بررسی می‌شوند، عبارت‌اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش‌خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین‌پژوهش، نخست، به‌شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می‌شوند، سپس، این‌شگردها در نمونه‌های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می‌گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می‌کند عبارت‌اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی‌ـ«تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش‌کاری‌های شخصیت‌ها»ـ صورت می‌گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می‌پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت‌وگو میان شخصیت‌ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت‌گری».
محمدرضا حاج بابایی، نرگس صالحی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

جریان داستان مدرنیستی از مهم‌ترین جریان‌های داستان‌نویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسنده‌ای ساختارشکن و تجربه‌گراست. زبان داستان‌های نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستان‌های نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کرده‌است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده‌است؛ تاجایی‌که می‌توان او را بنیان­گذار داستان‌نویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران به‌شمار آورد.
از مهم‌ترین عواملی که موجب می‎شود داستان‌های نجدی مدرن به‌شمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهره‌گیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیت‌هاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخ‌پوست در آستارا»، نشان داده‌ایم که این داستان، مدرن به‌شمار می‎آید و نجدی توانسته از ویژگی‌های داستان مدرن به‌خوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده می‌شود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی ا‎ست. بیژن نجدی با بهره‌گیری از تکنیک‌های داستان مدرن، به‌زیبایی هرچه تمام‌تر، درپی بیان اندیشه‌ها و مبانی فکری خویش بوده‌است.
ذوالفقار علامی، مائده اسدالهی،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

داستان تراژیک سیاوش یکی از داستان‌های بسیار مهم و درخور توجه شاهنامه فردوسی است. در مقالۀ حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایۀ الگوی کنشگران اجتماعی ون‌لیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه به‌تصویر کشیده ­شده­اند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربه‌فرد شاهنامه چگونه گفتمان‌ها را با مؤلفه­های زبانی تولید ­و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمان­مدار مشخص، دسته­بندی و تحلیل شده­اند. یافته­‌ها نشان می‌دهد فردوسی در این داستان از مؤلفه­های پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاین‌رو، پوشیده‌سازی راویان و ناقلان نیز تقریباً به‌اندازه شخصیت‌پردازی و صحنه­آرایی در این داستان اهمیت دارد. افزون‌براین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهان­بینی فردوسی را نیز به‌همراه دارد و نشان‌دهنده آرمان‌خواهی و هویت‌طلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران می­انجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کین­خواهی ایرانیان را به‌دنبال می‌آورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم می‌زند.


علیرضا محمدی کله‌سر،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

یکی از مهم­ترین موضوع‌ها در زمینه سبک­شناسی روایت در متون کهن، چگونگی خوانش و تفسیر داستان­های تمثیلی است. ارتباط این موضوع با روایت­شناسی هنگامی روشن می‌شود که با صرف‌نظرکردن از محتوا و پیام تفسیرها، به ارتباط آن با خطوط داستانی توجه کنیم. مقاله حاضر درپی دست­یابی به مهم­ترین شیوه­هایی است که مولوی براساس آنها به تفسیر حکایت­های مثنوی پرداخته است. می­توان گفت ارائه تفسیرها بر محور هم‌نشینی مهم­ترین ویژگی تمایزبخش مثنوی از متون مشابه است. مولوی برای ارائه این تفاسیر، حکایت را به­صورت خطوط داستانی مجزا درنظر می­گیرد و متناظر با هر خط داستانی تفسیری ارائه می­دهد. تعدد این خطوط داستانی می­تواند نتیجه تنوع شخصیت­ها یا پی‌رفت­های دریافت‌شده از متن باشد. در این فرایند، ارزش خطوط اصلی و فرعی با یکدیگر برابرند؛ بنابراین، در اغلب موارد، تفسیر ابتدایی (انگیزه بیان) یک حکایت چندان با تفاسیر میانی، پایانی یا حتی تفسیر منطبق با خط اصلی داستان هم‌خوان نیست. توجه به خطوط داستانی در شکل­گیری تفاسیر، هم در تحلیل نوعی ویژه از چندمعنایی تمثیل در مثنوی مفید است و هم می­تواند فراهم­آورنده تبیینی روایت­شناختی از تداعی معانی در مثنوی باشد.
 
عفت نقابی، فاطمه تاج‌فیروزه،
سال 26، شماره 84 - ( 6-1397 )
چکیده

جلال آل‌احمد را می‌توان بزرگ‌ترین نویسنده نثر جدید فارسی نامید که در نثر داستانی تأثیر فراوانی گذاشته و افراد زیادی از سبک او تقلید کرده‌اند. از ویژگی‌های نثر او به‌کارگیری زبان عامیانه است که "زبان کوچه" نامیده می‌شود. او از زبان مردم کوچه ‌و بازار، که سرشار از تعابیر و اصطلاحات و واژه‌های عامیانه است، در آثار داستانی خود بهره گرفته است و این شاخصه سبکی آثار داستانی او قلمداد می‌شود.
آنچه نثر آل‌احمد را از نویسندگان دیگر متمایز می‌کند، به‌کاربردن دقیق و جدی و استادانه این زبان در تمام آثارش است. با عنایت به فراوانی کاربرد زبان عامیانه در آثار داستانی آل‌احمد، مقاله حاضر به شناسایی مؤلفه‌های زبان عامیانه در حوزه واژگان و ترکیبات و عبارات، در مجموعه آثار داستانی جلال آل‌احمد پرداخته است که ازجمله این مؤلفه‌ها کنایه، شبه‌جمله، اتباع، نام‌آوا، کلمات کوچه‌بازاری، ضرب‌المثل و... است. در مقاله حاضر، پس از شناسایی این مؤلفه‌ها در آثار منتخب، نمونه‌هایی از آنها شاهدمثال آورده شده و بسامد همه مؤلفه‌های عامیانه در آثار داستانی منتخب، در جدول‌های متعدد، ارائه و تحلیل شده است.
با بررسی دقیق آثار داستانی آل‌احمد، این یافته حاصل شد که از میان مؤلفه‌های زبان عامیانه، عبارات کنایی، واژه‌های کوچه‌بازاری و سپس اتباع و هم‌گون‌سازی پربسامد‌ترین عناصر عامیانه در نثر آل‌احمد است. او از شکسته‌نویسی به‌منزله عاملی مهم برای ایجاد  لحن عامیانه در داستان‌های خود استفاده کرده و از عناصر مهم شکسته‌نویسی در داستان‌های او، ابدال و حذف بیشترین بسامد را داراست. شایان ذکر است که کاربرد این مؤلفه‌ها، باعث نزدیکی زبان آل‌احمد به زبان مردم کوچه و درنهایت سبب اقبال بیش‌ازحد خوانندگان مردمی به آثار او است.
عفت نقابی، حکیمه دبیران، ناهید اخوان کاظمی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

فرآیند روایت داستان و شگردهای روایی آن مخاطب را در جهت درک نحوه وقوع داستان هدایت می‌کند. در این میان، استفاده از تصاویر مکرر در متن داستانی ممکن است دستمایه‌ای خاص در خلق اثر هنری برای گوینده باشد. یکی از درون‌مایه‌های اصلی شاهنامه فردوسی پرداخت مکرر به دنیا و تصاویر برخاسته از آن است. این تصویر از جمله تصاویری است که ذهن راوی شاهنامه را در بخش‌های مختلف داستان‌ها به خود مشغول کرده است و حتی توجه فردوسی به این امر سبب شده تا سرعت روایت کند شود. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تصویر دنیا در «داستان سیاوش» با استفاده از مؤلفه‌های پنج‌گانه روایی ژنت است. استفاده از نوع روایی آینده‌نگر، کاربرد بسامد مکرر و کانون روایی این داستان در پرداخت به تصویر دنیا، نشان می‌دهد که تصویری خاص از درون‌مایه‌ای ویژه نیز می‌تواند در ترتیب نقل وقایع و کنش‌های داستانی با به‌هم‌ریختگی توالی زمانی، سرعت ادراک خواننده را کاهش دهد و در نتیجه تمایل مخاطب را به دانستن نحوه وقوع داستان افزون کند.
 
اسد آبشیرینی،
سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

یکی از شیوه­های نثر­نویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، به­شکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، به‌مدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئال‌ـ‌‌ناتورال، از سر­آمدان نحله داستان‌نویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیش­رو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنر­سازه­هایی در دو محور هم‌نشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبان‌بنیاد، فارغ از دخالت خود­محورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلی‌ـ‌انتقادی و استفاده از نظریه­های مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئال‌ـ‌ناتورال چوبک و جنبه­های آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجسته‌ترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسی­های معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستان‌نویسی نائل می­شود که راه را برای تحلیل­های نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار می‌کند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیش‌پاافتاده که داستانی واقعی را نقل می­کنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
 
خانم فاطمه قارلقی، آقای دکتر سیدمرتضی میرهاشمی، آقای دکتر حبیب الله عباسی، خانم دکتر عفت نقابی،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی برجسته‌ترین اثر از نوع داستان‌های غنایی و بزمی در ادب فارسی است که مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. اگرچه درباره ساختار روایت های این منظومه پیش از این مقالاتی به رشته تحریر درآمده، اما در زمینه استفاده از شگردهای بلاغی برای اقناع مخاطب و درنتیجه ایجاد تعلیق، در این اثر داستانی تحقیق خاصی انجام نشده است؛ از این رو در بحث حاضر نخست به تعریف اقناع در علوم مختلف و نقش آن در تاریخ فلسفه و بلاغت پرداخته ‌می‌شود و سپس نگاهی گذرا به تعریف تعلیق شده است تا روشن شود که چگونه شگردهای بلاغی می‌تواند در خدمت تعلیق داستانی قرار گیرد. شایان ذکر است که تعلیق‌ها در داستان خسرو و شیرین تا اندازه زیادی حاصل بهره‌گیری شاعر از شیوه‌های بلاغی‌ای است که برای اقناع مخاطب از آنها استفاده شده است. این تعلیق که در واقع سبب ایجاد هجران و دوری بین عاشق و معشوق در فواصل مختلف داستان می‌گردد و از طرفی هم موجب پدید آمدن انتظار در خواننده می‌شود، در برش‌های گوناگون داستانی به چشم می‌خورد. در این مجال، از دو علم معانی و بیان برای بررسی نقش اقناع در ایجاد تعلیق استفاده شده است. از شگردهای علم معانی، اغراض ثانوی کلام یعنی تشویق و ترغیب، تحذیر و هشدار، تکریم و تعظیم  و به ویژه سرزنش و هشدار، و از شگردهای بیانی، اغراض تشبیه، استعاره، و تمثیل، نقش موثرتری در اقناع مخاطب و ایجاد تعلیق ایفا نموده اند.
کلثوم قربانی جویباری، آذر حسینی،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

ادبیات داستانی جدید ایران محل ظهور اندیشه‌های نو و مترقی است؛ ازجمله، عرصه نقش‌آفرینی زنان، هم در جایگاه نویسنده و هم در مقام قهرمانان تأثیرگذار در خلق رخ‌دادهاست. در این ادبیات جدید، زنان دستمایه طرح معضلات در بسیاری از داستان‌ها می‌شوند. ازجمله این معضلات خشونت علیه زنان است. در این مقاله سعی شده است تا خشونت، انواع، ابزار و عوامل مختلف بروز آن در رمان­های برگزیده دهه چهل با نام­های سنگ‌صبور، شوهر آهوخانم، شازده احتجاب، و سووشون بررسی شود تا ازطریق آن، نگرش نویسندگان این آثار به حقوق زنان و مسائل موجود در جامعه نشان داده شود. با تحلیل محتوای آثار پیش‌گفته، بیشترین خشونت از نوع پنهان و آشکار در رمان شوهر آهوخانم دیده می‌شود و رمان­های سنگ‌صبور و شازده احتجاب و سووشون به‌ترتیب در جایگاه‌های بعدی قرار دارند. عوامل متعددی در بروز این خشونت‌ها نقش دارند: فرهنگ، عرف و سنت‌ها، عقاید مذهبی، خانواده و نگرش مردسالارانه و نا‌آگاهی زنان از حقوق خود و... ازجمله این علل به‌شمار می‌روند. طرح موضوع خشونت علیه زنان در رمان‌ها نشان می‌دهد که نویسندگان این دوره در جایگاه روشنفکران و مصلحان جامعه نگرش فمینیستی دارند و با اعتراض به سنت‌های جنسیت‌زده حاکم و نقد سلطه پدرسالارانه و نمایش وضعیت نامطلوب اجتماعی و موقعیت فرودست زنان، سعی می‌کنند به دفاع از حقوق آنها بپردازند.
 
امین بنی طالبی، پریوش میرزاییان،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

طبق نظریۀ بازتاب در جامعه­شناسی هنر، ادبیات در معنای گسترده‌اش آینۀ جامعه و نشان‌دهندۀ جهت­گیری­ها، سلیقه­ها و جریان‌های اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک می‌­کند. به­شکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابسته‌اند و ضمن تأثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشأ تغییر می‌­شوند و تغییرات جوامع را نیز نشان می‌­دهند. به‌این‌ترتیب، می‌‌توان ازطریق شناخت نوسان‌ها و دگرگونی­های دنیای درون شخصیت­های اصلی داستان‌ها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستان­های کوتاه هوشنگ گلشیری است. به‌این‌منظور، با استفاده از روش تحلیلی‌‌ـ‌‌توصیفی، سعی شده­ است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیت‌های اصلی داستان­های کوتاه گلشیری در دو دهۀ 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریان­های سیاسی‌ـ‌اجتماعی مؤثر سال­های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستان­های خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقۀ متوسط عصر را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلت­های روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیت­های اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی‌_سیاسی حاکم بر آن دوره‌، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره‌، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ به‌طوری‌که با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگی­ها نیز دستخوش تغییر شده است.

 
دکتر میلاد جعفرپور،
سال 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

جمشیدنامه از حماسه‌های ناشناخته ادب فارسی در آسیای میانه است که گزارش مفصل، مستقل و کاملاً متفاوتی از رویدادهای زندگی و عصر پادشاهی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های اساطیری ایران، یعنی جمشید پیشدادی، ارائه کرده است. با وجود اینکه روایت اصیل جمشیدنامه به زبان فارسی تألیف شده و مدت‌ها ترجمه‌های ترکی و اردوی آن در دیگر نواحی رایج و منتشر بوده است، هنوز بیشتر حماسه‌پژوهان آشنایی مختصری هم با آن ندارند و هیچ اشاره و توضیحی از جمشیدنامه در تحقیقات به‌دست داده نشده است. گفتار حاضر، برای جبران این فقر شناختی، در دو بخش و به روش استقرایی، نخست به معرفی مشخصات متنیِ روایت پرداخته و سپس عناصر و بن‌مایه‌های داستانی جمشیدنامه را ارزیابی کرده است.

معصومه محمودی،
سال 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهش‌ها نشان می‌دهد مطالعه متن‌های ادبی با موضوع بیماری به‌ویژه با نگاه پدیدارشناسانه می‌تواند  به درک بهتر  بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افق‌های تازه‌ای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسوی‌دیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی به‌ویژه در آثار زنان داستان‌نویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روان‌پریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاس‌یافته در این آثار است. در  این پژوهش توصیفی‌ـ‌تحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانی‌پور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می‌دهد شخصیت‌های داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز می‌دهند که با معیارهای تشخیصی‌ـ‌بالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستان‌ها، نویسندگان در کنار توصیف نشانه‌های بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشته‌اند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقت‌نمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان می‌دهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن می‌شود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیت‌ها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها می‌تواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.


ویدا دستمالچی،
سال 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

اصطلاح «مادر شرور» برآمده از وجه دوگانه کهن‌الگوی مادر در روان‌شناسی اسطوره‌گرا است که با نظریه‌های فروید و یونگ و شاگردانشان در قلمرو مطالعات علوم انسانی کاربرد یافته است. هدایت در رمان بوف‌کور با شخصیت‌ سیّال مادر راوی (عمه راوی/ دخترعمه راوی)، در داستان‌‌کوتاه‌های «سه‌قطره‌خون» با شخصیت رخساره (زن شرور)، در «آبجی‌خانم» با شخصیت مادر آبجی، در «زنی که مردش را گم کرد» با شخصیت مادر زرین‌کلاه و خود زرین‌کلاه، و در دو داستان چاپ‌نشده، با شخصیت مادر عنکبوت و مادر مرد مقتول، مادر شرور و پیامدهای حضور او را در زندگی شخصیت‌های اصلی داستان‌هایش به‌تصویر کشیده است. در مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی، به قدرت تأثیر مادر شرور در سرنوشت شوم شخصیت‌های آثار هدایت (عقده مادر، روان‌پریشی، خودکشی، دیگرکشی) پرداخته شده است. یافته­‌ها نشان داد که نمادهایی به‌عنوان نقش مکمل مادر شرور در داستان­های هدایت وجود دارد. نتیجه اینکه تأثیر مادر شرور در زندگی شخصیت‌­های اصلی قابل پیش­‌بینی است؛ مقابله با مادر، روان‌پریشی، دیگرکشی و خودکشی سرنوشت تکراری شخصیت­‌های این داستان­‌هاست.
 

- شهلا خلیل اللهی، - مریم موسوی جشوقانی،
سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

فرآیند زیباییشناسی، نوعی اندیشیدن است که از افلاتون تا امروز، مکاتب گوناگون فلسفی، بهویژه حوزه هنر را شامل میشود و آن پدیده تاریخی است که دست کم به لحاظ فلسفی سخت مدیون کانت است. کانت زیبایی را مقولهای مستقل تلقی میکند که لذت ناشی از آن مقید به خود آن چیز است. یوریکو سایتو،  نظریهپرداز زیبایی­شناسی زندگی روزمره، معتقد است که زیباییشناسی زندگی روزمره، ضعف زیباییشناسی فلسفی مبتنی بر هنر را برطرف میکند؛ بدین ترتیب نگرشها و قضاوتهای زیباییشناسی میتوانند کیفیت زندگی، اخلاق اجتماعی و­ فرهنگی را به واقعیترین شکل تعیین کنند و وسیلۀ ضروری برای بیان ارزیابی کیفیت زندگی روزمره افراد باشند و به انسان قدرتی ­دهند تا از طریق تعامل با مصنوعات، محیط­ اطراف و تعاملات انسانی از تجارب زیباییشناسی به طورکامل لذّت ببرند. از آنجاکه روایتهای داستانی شامل گزارهها و ظرفیتهایی هستند که از بُعد زیباییشناسی زندگی روزمره، قابلیت ارزیابی بوده و در جهان واقع نیز قابلیت صدق دارند، در این پژوهش برآن شدیم تا زیباییشناسی زندگیِ روزمره برپایه دیدگاه سایتو را در سه داستان کوتاه از مجموعه داستانکوتاه «عاشقیت در پاورقی» مهسا محب‌علی به روش اسنادی و کیفی با بهرهمندی از منابع کتابخانهای مورد تحلیل و تبیین قرار دهیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که مؤلفههای زیبایی‌شناسی زندگی روزمره در این آثار چیست؟ دستاورد این پژوهش در این سه داستان کوتاه نشان می­دهد که زندگی روزمره افراد و نقش اشیاء، مکان و... در این آثار بهمثابۀ نماد، در قالب هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی و... ترسیم شده‌اند، علی‌رغم هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی، متن داستانها، بستر تجربهای است که در نهایت منجر به این آگاهی و حکم میشود که ذوق ، امرزیبا و امروالا یا برعکس نازیبا در آن‌ها به طور واقعی شکل یافتهاند.
 
مریم هامون گرد، علیرضا نبی لو چهرقانی،
سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

داستان «زن زیادی» یکی از نه (۹) داستان کوتاه از مجموعه داستانی با همین عنوان است که اولین بار در زمان حیات جلال آل احمد، نویسنده معاصر در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است. محوریت تمام داستان‌های این مجموعه زنان هستند و نویسنده با نگاهی نقّادانه مصائب و مشکلات آنها را به تصویر می‌کشد. این مقاله به بررسی داستان «زن زیادی» از این مجموعه از دیدگاه نقد شالوده شکنانه می‌پردازد. نقد شالوده شکنی بر اساس نظریه ژاک دریدا (2004-1930)، فیلسوف و نظریه پرداز فرانسوی شکل گرفت. اساس نقد شالوده شکنی یافتن تقابل‏های دوتایی و پنهان در متن است؛ زیرا با کشف این تقابل‏ها می‌توان به لایه‌های پنهانی و درونی متن پی برد. به اعتقاد ژاک دریدا  تقابل‏های درون متنی، سلسله مراتبی و پلکانی است و جزئی بر جزئی دیگر برتری داده می‌شود اما با بررسی متن در نهایت مشخص می‌شود که تقابل‏ها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند و در واقع مکمل یکدیگرند. نقد شالوده شکنی بر بررسی پیش‌فرض‌های پذیرفته شده، واسازی و آشکارسازی تناقض های متنی استوار است و هر آنچه را که باید مخاطب بداند در خود متن جستجو می‏ کند. تقابل در داستان «زن زیادی» در ظاهر بر پایه تضاد بین انسان و انسان، مرد/زن، و در باطن بین انسان و باورها و سنت‌های نادرست فرهنگی و اجتماعی است، و پس از بررسی تقابل‏های دوتایی در متن داستان و شناسایی نیروهای متخاصم در آن معلوم می‏ گردد که برخلاف آنچه از ظاهر متن و در خوانش اولیه به دست می‏ آید‏ قطب برتر در متن و مدلدل استعلایی که چالش درونی متن نیز بر اساس آن شکل گرفته است مرد ستمکار در مقابل زن ستمدیده نیست بلکه مرد و زنی است که هر یک به گونه‌ای اسیر و مقهور باورهای نادرست و تحمیلی جامعه زمان خود هستند و دو تقابل در کنار یکدیگر و همسو با هم داستان را پیش می‏ برند.
 کلید واژه: شالوده شکنی، ژاک دریدا، جلال آل حمد، داستان زن زیادی


 
خانم مرجان حیدری تمرآبادی، خانم شیوا حیدری تمرآبادی، آقا وحید وزیری،
سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با رویکردی بین­رشته­ای به بررسی نقش عناصر معماری در داستان­های سورئال بوف کور و شازده احتجاب می­پردازد. هریک از عناصر معماری دارای تعریف مشخص و کارکردی مختص خود هستند که فضای فیزیکی را شکل می­دهند و به تعبیری فضایی محدود به زمان و مکان را ایجاد می­کند. اما  محتوای این عناصر با معنای ضمنی خود می­توانند فضاهایی را ایجاد کنند که به زمان و مکان محدود نیستند. از آنجایی که هدف این پژوهش بررسی تاثیر عناصر معماری در خلق فضای داستان سورئال است؛ ابتدا عناصر معماری موجود در داستان­ها استخراج شده است و با تکیه بر مطالعات تطبیقی، با روش تحلیلی- توصیفی معنای آن­ها فراتر از جنبه­ی فیزیکی آن­ها بررسی و در نهایت نقش آن­ها در خلق فضای سورئال این داستان­ها آشکار شده است. بوف کور را می­توان مهم­ترین اثر صادق هدایت دانست؛ در این داستان عناصر معماری از جمله خانۀ راوی داستان و بناهای نامبرده شده نقش بسیار مهمی در فضاسازی داشته است. در داستان شازده احتجاب در یادآوری که راوی داستان در آخرین شب زندگی در اتاق شخصی خود انجام می­دهد، فضای سورئال داستان به واسطۀ اتاق و عناصر موجود در آن شکل می­گیرد. با بررسی عمیق­تر می­توان بیان کرد، عناصر معماری موجود در اتاق با مفاهیمی فراتر، نقش اساسی در بیان احوالات شخصی، شناخت ضعف­ها و ترس راوی ایفا می­کند.
 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 48 queries by YEKTAWEB 4657