مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
نرگس صالحی، محمدرضا حاجی بابایی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
پاورقینویسی گونهای نوشتاری است که با شکلگیری مطبوعات پدید آمده است و دلایل پیدایی آن را میتوان جبران کمبود نشر کتاب، بهرهگیری از شیوهای تازه برای ارائه مطالب طولانی، و نیز حفظ و افزایش تعداد خوانندگان دانست. در این مقاله، با استفاده از روش تاریخادبیاتپژوهی، به بررسی این گونه نوشتاری و کاربرد آن در مطبوعات ایران از آغاز تا سال 1320 پرداختهایم. هرچند که داستانهای پاورقی بیشترین سهم از پاورقینویسی مطبوعات را به خود اختصاص داده است، موضوعات گوناگون دیگری همچون نمایشنامه، سفرنامه، شرححال و متون تاریخی نیز بهصورت پاورقی منتشر شده است. در نخستین مطبوعات ایرانی، اصطلاحات گوناگونی همچون قسمت تحتانی، فیتون و ذیل برای این گونه نوشتاری استفاده شده است. نخستینبار روزنامه اتحاد اسلام اصطلاح پاورقی را بهکار برد و اندکاندک این اصطلاح در دیگر نشریات نیز بهکار رفت. نخستین پاورقیها را اعتمادالسلطنه در روزنامه ایران منتشر کرده است که عمدتاً دارای موضوعات تاریخی هستند. نخستین داستان پاورقی ایرانی، رمان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید، اثر ملکالشعرای بهار است که در سال 1298 در نشریه ایران منتشر شده است و این موضوع که عدهای از پژوهشگران، رمانهای تهران مخوف یا دهنفر قزلباش را نخستین رمانهای پاورقی ایران دانستهاند، فاقد دقت پژوهشی است. مهمترین ویژگیهای این گونه نوشتاری، دنبالهداربودن و تنوع موضوعی آن است. از نظر سبک نوشتاری نمیتوان ویژگی زبانی خاصی را برای این گونه در نظر گرفت. سبک زبانی این گونه، تابع سبک نوشتاری نویسندگان یا مترجمان آن است.
حمید عبداللهیان، سمیرا شفیعی، عاطفه زندی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبانشناختی بسیار متحول شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزهای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبانشناسی نقشگرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری بهشیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستانهایی، روساخت به فهم ژرفساخت کمک میکند، در مقاله حاضر، با روش توصیفیـتحلیلی و ابزار کتابخانهای و با رویکرد زبانشناختی برمبنای نظریه زبانشناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث بههمریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعیگر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام میشود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسیـادراکیاند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهمخوردن فضای تکصدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب بزند و قضاوتهای مداخلهجویانهاش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایشهای شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوهها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیتهای اصلی و فرعی را بازنماید.
رویین تن فرهمند،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
منزوی در غزلپردازی و سخنپیرایی، بهمنظور آفرینش صور خیال و گسترش دایره معنا و مضامین سرودههایش، از میراث ادب غنایی، حماسی و تصاویر شاعرانه، داستانوارهها، تلمیحات و اشارات دینی بهره برده است. دیوان حافظ یکی از سرچشمههای آشکار شعر منزوی در صورت، معنا و انسجام موسیقایی است. منزوی از وامگرفتن ترکیبات، وزن غزلهای حافظ و تضمین مصراعها و ابیات حافظ دریغ نکرده است. مفهوم عشق و دشواریهای طریق عشق، عهد امانت، شادخواری و مسائل اجتماعی از مفاهیم غزلهای منزوی است که تأثیر حافظ در آفرینش آنها آشکار است. شیوه تصویرآفرینی منزوی در زمینه عشق و اطوار آن همانندیهایی با شعر حافظ دارد. در این جستار، تأثیرپذیری منزوی را از حافظ، بهشیوه توصیفی و تحلیلی، در صورت شعر، وزن، معانی، عشق، سیمای معشوق و صور خیال بررسی کردهایم. یافتهها نشان داد که منزوی در حدود دویستبار از مفردات، اوزان و مفاهیم اشعار حافظ بهره برده است.
سعید کریمی قره بابا،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
نظامی گنجوی از جمله گویندگان پرآوازهای است که حضوری همهجانبه در تاریخ فرهنگی ایران دارد و این حضور حتی در دوره معاصر نیز کمرنگ نشده است. دراینمیان، صحنه «آبتنی شیرین در چشمه» از منظومه خسرو و شیرین یکی از تصاویر پرجاذبهای است که همواره در کانون توجه شاعران همروزگار ما بوده است. مقاله پیشِرو، بهروش تحلیل محتوا، میکوشد کیفیت و دلایل تأثیرگذاری این تصویر را در شعر معاصر بررسی کند. تأثیرپذیری از این تصویر به دو شیوه انجام گرفته است: در شکل نخست و مهمترِ آن، کل شعر به این تصویر اختصاص یافته است و در نوع دیگر نیز شاعران تنها در بخشی از اشعار خود نیمنگاهی به این تصویر انداختهاند. در ادامه مقاله، این بحث را پیش کشیدهایم که تصویر شیرین در چشمه با مشخصات یک تصویر رمانتیک همخوان است و ازاینرو برخی شاعران که در مقطعی از فعالیت حرفهایشان تحت تأثیر رمانتیسم بودهاند، به این تصویر نظامی اقبالی تام نشان دادهاند. عصیان، عدول از مرزهای اخلاق، توجه به افسانههای محلی، تجلی مثالی و اسطورهای زن/ معشوق، استعارهگرایی، پویایی و بالندگی تصویر، بیان آراسته و پرجلوه، زمان و مکانِ محو و رنگباخته و نامشخص، و طبیعتگرایی همگی از مشخصات شعر و تصویر رمانتیک بهشمار میآید که اغلبِ آنها در تصویر شیرین در چشمه نیز دیده میشود. یکی دیگر از دلایل جذابیت این تصویر را جسمانیبودن آن دانستهایم. این تصویر کلاسیک، با جنبههای ملایم اغواگرانهاش، استعداد آن را داشته است که هم کششهای تنانه و زنانه روزگار ما را بازتاب دهد و هم به شعر مدرن هویتی بومی ببخشد.
عفت نقابی، مهناز اکبری،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
نشانهشناسی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی نشانهها در جهت درک معانی نهفته در متن میپردازد. این رویکرد که از زبانشناسی، جامعهشناسی، نقد ادبی و... بهره میگیرد، روشی کارآمد برای تجزیه و تحلیل است. تحلیل نشانهشناختی سفرنامهها فرصتی برای خوانشی تازه و فهم بهتر از آنها فراهم میکند. بهعلاوه، میتواند نقش سفرنامهها را در ترسیم و بازنمایی اوضاع اجتماعی و فرهنگی جوامع روشن کند. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی نشانههای اجتماعی سفرنامه حاج سیاح، که طولانیترین سفرنامه یک فرد عادی ازلحاظ بعد زمانی و مکانی در عصر ناصری است، با استفاده از نشانهشناسی پیر گیرو، زوایای پنهانی از هویت، فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی سرزمینهای سیاحتشده روشن شود. این پژوهش، که با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است، به مقایسه و گاه نشاندادن تقابل فرهنگ ایرانی ـ اسلامی با فرهنگ اروپایی و تقابل انسانها با خود و نیز با محیط زندگی میپردازد. یافتهها نشان میدهد که مسائل و اعتقادات دینی، بهمثابه یکی از نشانههای هویت، مهمترین دغدغه نویسنده است که هم در داخل و هم در خارج از ایران با دیدی نقادانه بدان پرداخته است. توجه بیش از حد او به مکانهای مقدس همچون مساجد، معابد و کلیساها حاکی از هویت دینی او در جایگاه طلبهای جوان است.
سینا بشیری، قدرتالله طاهری،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیباییشناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیباییشناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفههایی است که برمبنای اندیشههای مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته میشود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبانشناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا میکند و بسیاری از وجوه زیباییشناختی رمان حول محور آن میگردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبههای ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهرهگیری از روش توصیفیـتحلیلی، وجوه زیباییشناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفههای زیباییشناسی مدرن گره خورده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفههای زیباییشناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیتیافتن جنبههای تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیباییشناسی کلاسیک و متعارف شده است.
علی تسلیمی، محمود رنجبر، معین کمالیراد،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
احضار و بازخوانی گذشته برآیند بروز بحرانهای اجتماعی و سیاسی زمان حال است. نویسندگان مسلمان برای مشروعیتبخشی و تصدیق حاکمان، به تطبیق طرحوارههای دوران باستان با نمونههای معاصر اقدام کردهاند. در این انطباق، شاهِ موجود با شاهِ آرمانی و عملکرد او با عصر زرین ایران سنجیده شده است. تاریخنگاری متمرکز و سازمانیافته ساسانیان حکایت مزدک را درجهت مشروعیتبخشی به قدرت و عملکرد ساسانیان طرحریزی کرده و تصویری آرمانی از عصر انوشیروان و عدالت او برساخته است. خواجه نظامالملک، که وزارت را در عصری ملتهب برعهده داشت، افق و ایدهآل حکومت را در عصر انوشیروان جستوجو میکرد. او در بخش متأخر سیاستنامه برای مقابله با جنبش اسماعیلیان به الگوی کشتار مزدکیان بهدست حکومت ساسانی متوسل شد و با واسازی الگوهای تاریخی، نهتنها کشتار مزدکیان را تصدیق کرد، بلکه قلعوقمع مخالفان سلجوقیان را مشروع جلوه داد.
مجید هوشنگی، عارفه حجتی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
در دوره نقد نو و با شکلگیری روشهای جدید در روایتشناسی، الگوهای متعددی در زمینه شناخت و نقد روایت ظهور کرد. دراینمیان، الگوی گرماس با الهام از روایتشناسی پراپ، و با تکیه بر اصل فلسفی تقابل، سعی داشت روایتها را برمبنای نیروهای کنشگر ششگانه فاعل/ مفعول (هدف)، یاریرسان/ بازدارنده، فرستنده/ دریافتکننده در یک نظام نوین تحلیل متن بررسی کند. ازسویی، سهروردی به سبک و روش پیشمتنی و با تکیه بر دادههای فلسفی خود، از زبان روایت و تمثیل در جهت تبیین و تشریح اندیشههای خود بهگونهای بهره جسته است که میتوان برخی روایات او را از منظر گرماس تحلیل و بررسی کرد. این پژوهش با روش توصیفیـتحلیلی ساختار تقابلها را در رساله فی حاله الطفولیه بررسی کرده است. طبق یافتهها، شاکله این روایت، بهصورت لایهای و تودرتو، برخاسته از مشخصههای فکری و الگوهای مسلط بر ذهن سهروردی است و حضور کنشگرها در این روایت کامل است و در برخی خردهروایتها در قالب سیّالیت نقشها مشاهده میشود. ازسوییدیگر، با وجود حضور هر سه پیرفت در روایت کلان و خردهروایتها، پیرفت غالب را میتوان میثاقی دانست که در جذابیت روایت نسبت به دیگر رسائل سهروردی نقش دارد. درنهایت، همسویی مفعول/ هدف در روایت کلان و چهار خردهروایت دیگر، به برجستگی این هدف یعنی «رسیدن به آرامش» در نظام فکری او خواهد انجامید.
خانم نرگس باقری، دکتر محمدنبی تولایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
اصطلاح «روانزخم» برای اشاره به موقعیتی بهکار میرود که در آن روان شخص بهدلیل رویدادی آسیبزا صدمه ببیند. واکنش افراد به امر آسیبزا ممکن است برونریزی، یا درونیسازی باشد. در فرآیند برونریزی، فرد نشانههایی از اختلالات روانی همچون کابوس بهنمایش میگذارد، ولی در درونیسازی، فرد رنجهای روحی را در جهان درون خود پنهان میکند و با ساخت یک روایت فتیش، رنجها را به محیطی دیگر انتقال میدهد. با توجه به ماهیت روانزخم، بیمار قادر نیست آن را به امر نمادین تبدیل کند و این مشکل روانی تنها از روی نشانههایش در فرد قابل شناسایی است، درحالیکه روانشناسان معتقدند تنها راه درمان روانزخم، تبدیلشدن به امر نمادین است. هدف این پژوهش، بررسی چگونگی بازنمایی روانزخم در رمان دلفین مرده نوشته حسن بهرامی است. بهرامی با بهرهگیری از تکنیک رئالیسم جادویی و ترکیب نامحسوس آن با ویژگیهای روانزخم، از این چالش با موفقیت گذر کرده است. او با ترکیب افسانههای بومی و روانزخم و بهرهگیری از ماهیت دوگانه آنها در کنار هم، پیوندی محکم و نامحسوس میان این دو مقوله ایجاد کرده و روانزخم شخصیت را بهنمایش گذاشته است. این پژوهش اثبات میکند که رئالیسم جادویی تکنیکی درخور برای نگارش رمانهای روانکاوانه جهت نمادینکردن روانزخم افراد است.
علیرضا نبی لو چهرقانی، مریم هامون گرد،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
داستان «زن زیادی» یکی از نُه داستان کوتاه از مجموعه داستانی با همین نام است که اولینبار در زمان حیات جلال آلاحمد، نویسندهی معاصر، در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است. محور تمام داستانهای این مجموعه زنان هستند و نویسنده با نگاهی نقادانه مصائب و مشکلات آنها را نشان داده است. این مقاله به بررسی داستان «زن زیادی» از دیدگاه نقد شالودهشکنانه میپردازد. اساس نقد شالودهشکنانه یافتن تقابلهای دوتایی و پنهان در متن است؛ زیرا با کشف این تقابلها میتوان به لایههای پنهان درون متن پی برد. بهاعتقاد دریدا، تقابلهای درونمتنی، سلسلهمراتبی و پلکانی است و جزئی بر جزئی دیگر برتری داده میشود، اما با بررسی متن درنهایت مشخص میشود که هیچیک از تقابلها بر دیگری برتری ندارند و درواقع مکمل یکدیگرند. نقد شالودهشکنانه بر بررسی پیشفرضهای پذیرفتهشده، و واسازی و آشکارسازی تناقضهای متنی استوار است و هرچه را مخاطب باید بداند در خود متن جستوجو میکند. تقابل در داستان «زن زیادی» در ظاهر برپایه تضاد بین انسان و انسان، مرد/زن، و در باطن بین انسان و باورها و سنّتهای نادرست فرهنگی و اجتماعی است. پس از بررسی تقابلهای دوتایی در متن و شناسایی نیروهای متخاصم در آن، معلوم میشود که برخلاف آنچه از ظاهر متن و در خوانش اولیه بهدست میآید، قطب برتر در متن و مدلول استعلایی که چالش درونی متن نیز براساس آن شکل گرفته است مرد ستمکار در مقابل زن ستمدیده نیست، بلکه مرد و زن هریک بهگونهای اسیر و مقهور باورهای نادرست و تحمیلی جامعهی زمانِ خود هستند و دو تقابل درکنار یکدیگر و همسو با هم داستان را پیش میبرند.
علی تسلیمی، فریده فریاد، فیروز فاضلی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
بهنظر کریستوا، هر متنی حاصل شبکهی متنی قبل از خود است؛ بنابراین، برای رمزگشایی باید سراغ این شبکه برویم. نویسندگان و شاعران همواره از متون قبلی بهرهمند شدهاند. این بهرهبهرداری گاه بهصورت افسانهگرایی است که جز بازنویسی و بازآفرینی افسانهها نیست و کمک چندانی به ادبیات نمیکند، اما افسانهگردانی رویکرد متفاوتی دارد که مایه تحول ادبیات است. افسانهگردانی تنها یادآور افسانهها بهگونهی تلمیح و اشاره نیست، بلکه با بهرهگیری از بینامتنیت، متن گذشته را دگرگون میسازد، تا آنجا که خواننده بهسادگی نداند در پیدایش متن جدید چه متنها و چه افسانههایی دخیل بودهاند. در رمان طلسمات با سه رویکرد افسانهگویی، افسانهگرایی و افسانهگردانی مواجهیم. در رمان بوفکور نیز نویسنده با استفاده از افسانهها و اسطورههای بسیار متن پیشین را دگرگون کرده است. از نتایج این مقاله نیز بهرهبردن هردو رمان از افسانهها حتی علیه افسانهها است. در نوشتار حاضر، این رمانها از دیدگاه افسانهگردانی یا بینامتنیت افسانهای تحلیل شدهاند.
ندارد ابراهیم حسنکلو، ندارد رضا چراغی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
جدال بر سر نظریه ادبی و شعر نیما سابقهای طولانی دارد. منتقدان ادبی هرکدام از ظن خود یار نیما شدهاند و تفسیر مخصوصی از او ارائه دادهاند. مسئله این پژوهش بازخوانی انتقادی آرای پورنامداریانِ دهه هفتاد و براهنی، در جایگاه نمایندگان نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی، خواهد بود. این پژوهش نشان داد که پورنامداریان و براهنی گاه در فهم خود از نیما دچار افراط شدهاند. نتیجه آنکه پورنامداریان علیرغم تلاش برای فهم نو از نیما همچنان گرفتار سنّتهای کلیشهای نقد ادبی است که باعث میشود شعر نو را ذیل شعر سنّتی تعریف کند. در سوی دیگر نیز براهنی از فرآیند تاریخی نظریهپردازی و شعر نیما غفلت کرده، در بعضی آرای خود به افراط گراییده و از بحرانی خبر میدهد که در شعر دهه هفتاد به بعد شاهد آن هستیم. بهعبارتی، سنّت و مدرنیته در آرای این دو منتقد بهوضوح سر ناسازگاری با هم دارند. پورنامداریان میخواهد شعر مدرن را با نقد سنّتی بیامیزد و براهنی در نقد خود دچار جزماندیشی میشود.
مهنوش وحدتی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
مقالۀ حاضر در تلاش است تا یکی از اسرارآمیزترین و زیباترین حکایتهای بیدل دهلوی را، که شرححال زندگی خود او است، از منظر نظریههای ژاک لکان، روانکاو فرانسوی پیرو مکتب فروید، بررسی کند. هدف اصلی، بررسی سیر تحول شخصیت اصلی داستان برمبنای سه الگوی مهم از ناخودآگاه لکانی، مرحله آینهای، مرحله نمادین و ساحت واقع است. علاوهبرآن، تفصیل و توضیح حالتهای روانی شخصیت اصلی داستان در پرتو نظریههای فانتزی، دیگری، فقدان، ابژۀ کوچک و نظریۀ اختگی بازتاب روشنی مییابد. سوژۀ لکانی در داستان بیدل با خلئی عظیم مواجه است که برای پرکردن این حفره در وجود خویش، بهدنبال همسانسازی خود با دیگری یا همان تصویری است که انوب نقاشی کرده است. سوژۀ چندپاره، خود را در قاب تصویر هماهنگ و بینقص مییابد و میکوشد که هویت ازدسترفتهاش را در تصویر کامل بجوید، غافل از اینکه با ورود به مرحلۀ نمادین دچار انفصال و خطخوردگی میشود. او با توسل به فانتزی سعی در زنده نگهداشتن توهم تکامل خود دارد، گرچه با ورود به امر واقع و رویارویی با ترومای این ساحت و عدم امکان برای نمادینهکردن دردهایش، دست به خودکشی نمادین میزند و به زنجیرۀ دالهای متواتر نظم نمادین پایان میدهد. یافتهها نشان داد که بیدل در گذر از مرحلۀ آینهای، با شناختی خیالی از خود، به بیگانگی مرحلۀ نمادین نزدیک میشود و در امر واقع بهعنوان سوژهای روانپریش، مابین خیال و واقعیت مردد میشود و به مرگی نمادین روی میآورد.
دکتر حسین بحری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
ترجمه فارسی کتاب جیمز موریه، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، از شاهکارهای ادب فارسی است. میرزا حبیب اصفهانی این ترجمه را از روی ترجمه فرانسوی کتاب به فارسی برگردانده است. این واقعیت که اثری ترجمهشده، آن هم ازطریق ترجمهای میانجی، بتواند با چنان استقبالی در میان خوانندگان یک زبان مواجه شود، کمسابقه و استثنایی است. از زمان انتشار این اثر، پژوهشگران زبان و ادبیات، ترجمه و دیگر رشتههای علوم انسانی جنبههای مختلف آن را مطالعه کردهاند. بااینحال، تاکنون پژوهشی که با رویکردی تاریخی به مطالعه دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه بپردازد صورت نگرفته است. در این مقاله، پژوهشگر براساس مفهوم «افق انتظار» یاوس و با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، تلاش کرده تا با مرور آثار و بررسی متون موجود به ابعاد مختلف دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی دست یابد. برای این منظور، از میان نقدها و پژوهشهای موجود درباب این اثر، که شامل حدود 50 مقاله و کتاب فارسی منتشرشده از سال 1321 تابهحال است، 10 اثر شاخص و مرتبط (5 اثر منتشرشده قبل و 5 اثر بعد از انقلاب اسلامی) گزینش شد و با روش تحلیل محتوای کیفی، انتظارات درون آنها هدف بررسی و تحلیل قرار گرفت. سپس، ابعاد مختلف دریافتهایی که از ترجمه فارسی حاجیبابا در این آثار طرح و بحث شده، استخراج و مقایسه شد. یافتههای پژوهش نشان داد که ترجمه فارسی سرگذشت حاجیبابای اصفهانی طی هردو بازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ذائقه ادبی خوانندگان، ازجمله ادیبان، منتقدان و پژوهشگران، را جلب کرده و با گذشت زمان، همچنان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که مایه ماندگاری و محبوبیت این اثر شده است.
آقای مهدی نوریان، دکتر هادی نوری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
در این مقاله، از خلال بررسی و خوانش وانوسازانه1 داستان «وداع» بهقلم جلال آلاحمد، از مجموعه داستان سهتار، به نقد نخبهگرایی در اندیشه روشنفکران ایرانی دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی پرداخته خواهد شد. این خوانش وانوسازانه با تأکید بر نگاه فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، انجام میشود و ازحیث روششناختی مبتنی است بر روش هشتمرحلهای دیوید بوژه، که بهعنوان نوعی استراتژی تحلیل انتقادی پسامدرن در مواجهه با روایتْ مورد استفاده قرار میگیرد. روش بوژه این گامها را دربرمیگیرد: جستوجوی دوگانگی، بازتفسیر سلسلهمراتب، کشف صداهای یاغی، برملاسازی سویه دیگر روایت، نفی پیرنگ، یافتن استثناء، ردگیری بین خطوط، و سازماندهی مجدد روایت. بهنظر میرسد بتوان با بهرهگیری از این روش و اتخاذ منظری وانوسازانه در خوانش داستان موردنظر از جلال آلاحمد، دستآخر به روایت نوپدیدی دست یافت و ازخلال آن به نقد دیدگاه نخبهگرایانه سوژه روشنفکر ایرانی در این دو دهه پرداخت. کوشش محققان درجهت فراتررفتن از فردی به نام آلاحمد و نزدیکشدن به سوژه آلاحمد در مقام یک روشنفکر است، سوژهای که در زمانه و زمینه خاصی به عرصه برکشیده شده و آثاری را تولید کرده است. یافتهها نشان داد که این سوژه روشنفکر، با بازتولید روابط فرادست/فرودست، خود را در جایگاه فرادست نشانده و با تکیه بر خرد مدرن، و بدون درک روابط وجودی فرودستان، به نمایندگی ایشان پرداخته و تلاش کرده است به آنچه رسالت روشنفکرانه خویش مینامد جامه عمل بپوشاند.
دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
زندگی در جهان مدرن با اضطراب، بیمعنایی و یأسی همراه است که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم میشود و این مسئله در هنر و ادبیات مدرن در کانون توجه قرار گرفته است. هدایت بهدلیل جهانبینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان میداد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستانهایش قرار داد. در داستانهای هدایت، اغلب شخصیتها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و رواننژندیاند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر میشود. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون در مقابله با هراس از مرگ در داستانهای زندهبهگور و سهقطرهخون هدایت تحلیل شده است. یافتهها نشان داد که در داستانهای هدایت، جنون ازطریق بیهوده و بیمعناساختن زندگی مدرن و تهیساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی میگیرد و ذهن شخصیتهای داستان را از اضطراب و نگرانیهای اگزیستانسیال رهایی میبخشد و با دستکشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهرهگیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد میکند.
دکتر نرگس اسکویی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
در مقاله حاضر، با رویکرد پدیدارشناختی و تمرکز بر مفاهیم اساسی فلسفه هایدگر، به تحلیل هستیشناختی خوابنامهای از یغما جندقی با مضمون پرسشهای هستیشناختی پرداخته شده و بازنمایی رؤیا/ مرگ و هستی در چارچوب تجربه دازاین بررسی شده است. دازاین، در فلسفۀ هایدگر، هستندۀ پرسشگری است که پیوسته در جستوجوی مستمر معنا و هویت در تعامل با زمان، مرگ و دیگر ابعاد هستیشناختی قرار دارد. در این تحقیق، خواب و رؤیا نهتنها بسترهای تجربه زیسته دازاین، بلکه شرایط مرزی میان زندگی و مرگ در نظر گرفته شدهاند که عرصهای برای بروز تنشهای هستیشناختی هستند. این وضعیتها، ازمنظر روانشناختی و هستومندی، تجربهای مشابه گسست از زندگی روزمره و مواجهه با پنهانیترین ابعاد هستی انسان فراهم میآورند. با ارجاع به مفاهیم کلیدی هایدگر درباب دازاین و هستیشناسی بنیادین، نظیر «پنهانیبودن»، «اضطراب هستی»، و «بودن در آنجا/ جهان»، مقاله نشان میدهد که رؤیا بهمثابه مرگ و بهعنوان تجربهای تمثیلی، دازاین را در مسیر مواجهه با ابعاد پنهانی هستی و خود قرار میدهد. همچنین، تقابلهای درونی دازاین در فرآیند رؤیا و بیداری بازتابی از کشاکشهای بنیادین میان امکانهای اصیل و غیراصیل هستی است که همزمان میتواند بهمنزله نمادی از درگیریهای هستیشناختی خیر و شر در فلسفه هایدگر تحلیل شود؛ ازاینرو، خواب و رؤیا در این اثر، بهطور نمادین، دازاین را به رویارویی با حقیقت، انتخابهای هستیشناختی و محدودیتهای انسانی دعوت میکنند و زمینهساز درک عمیقتری از هستی و هویت انسانی میشوند.
حامد دالوند، محمد خسروی شکیب، صفیه مرادخانی، رسول حیدری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
قصۀ «رستم و شغاد» یکی از فنّیترین و منسجمترین روایتهای موجود در شاهنامه است. در این قصه، برجستهترین پهلوان شاهنامه، رستم، از جریان روایت حذف میشود. علاقه فردوسی به رستم سبب شده است تا فردوسی برای حذف او حساسیت و وسواس زیادی نشان دهد. فردوسی برای حذف این شخصیت ملی مجبور بوده است تا دقت زبانی و روانشناختی زیادی صرف کند تا مرگ رستم، با آن عظمت و شکستناپذیری، معقول و پذیرفتنی جلوه کند. نقد نو، بهمنزله رویکردی انضمامی و سیستمی، تلاش میکند تا با اصالتبخشیدن به متن، الگوهای کلامی، هماهنگی، و وحدت درونی اجزا را در اثر نشان دهد. پیشفرض مقاله این است که فردوسی با استفاده از مقولاتی به نام «بازی اعتماد» و «فریب عاطفی» تلاش کرده است تا مرگ پهلوانی چون رستم را برای خواننده باورپذیر کند. مقدماتی چون «مفتونسازی»، «متقاعدسازی»، «خلق بحران و اضطرار»، «ایجاد حیرت»، «تبدیل قصه من به ما»، «تبانی»، «جلب اعتماد»، «تسریع اعتماد»، و «توطئه» قتل رستم را تا حد زیادی منطقی میکند. در این مقاله، با روش توصیف و تحلیل کیفی و دقیقِ متن، تلاش میشود تا مقدمات زبانی و ذهنیت روانشناختی فردوسی برای توجیهپذیری مرگ ابرپهلوان اثر ارزیابی شود.
دکتر علیرضا محمدی کلهسر، خانم فریبا ترابی،
جلد 33، شماره 99 - ( 7-1404 )
چکیده
تناسب بهمنزلۀ مولفهای مهم در تاریخ نقد ادبی، نقشی کلیدی در نقدهای غلامحسین یوسفی نیز داشته است. بررسی این موضوع میتواند به شناخت بخشی از مجموعۀ نقد دانشگاهی در زبان فارسی کمک کند. از این رو، هدف مقالۀ حاضر بررسی چیستی و انواع و پیامدهای تناسب در نقد ادبی نزد غلامحسین یوسفی است. در این مقاله با مطالعۀ آثار غلامحسین یوسفی، چیستی تناسب، انواع آن و رابطۀ آن با دیگر مولفههای نقد ادبی از منظر یوسفی بررسی شده است. میتوان گفت، یوسفی دایرهای گسترده از واژگان را برای اشاره به تناسب بهکار میگیرد. انواع تناسب هم نزد یوسفی شامل تناسب ویژگیهای شخصیت با منش وی، تناسب میان بخشهای مختلف متن، تناسب میان عناصر فرمی و محتوایی میشود. یوسفی تناسب را در ارتباط با مولفههایی چون ایجاز و اطناب و تصویرسازی نیز بهکار میگیرد. و سرانجام، رعایت انواع تناسب در متن از نظر یوسفی پیامدهایی مثبت دارد که مهمترینشان عبارتند از: وحدت و انسجام متن، واقعگرایی و باورپذیری، و تأثیر بر مخاطب. در نقدهای یوسفی (الف) هیچگاه تعریف و توصیفی دقیق از مولفههای یادشده ارائه نمیشود، چنانکه گویی همگان بر سر معنای آنها توافق دارند. این بدیهیپنداری مفاهیم، یکی از ویژگیهای نگاه یوسفی به نقد ادبی است؛ (ب) باوجود تأکید نظری وی بر لزوم تناسب فرم و محتوا، به نظر میرسد در عمل، محتوا برای وی مهمتر از فرم است؛ چنانکه عناصر فرمی نیز با ویژگیهایی محتوایی توصیف میشوند؛ (ج) وی با نگاهی ارزشگذارانه، انواع تناسب و پیامدهای آن را نقطۀ قوت اثر ادبی تلقی میکند. نکته آخر اینکه یوسفی در استفاده از معیار تناسب در نقد ادبی، تا حد زیادی متأثر از نظریههای کلاسیک و نئوکلاسیک است.