30 نتیجه برای گفت
کامین عالیپور، میرجلالالدین کزازی،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
در این پژوهش، به تبیین انگیزههای «غیریتسازی»، «برجستهسازی» و «بهحاشیهرانی» در بعضی از رباعیات خیام، که این ویژگیها در آنها برجسته است، پرداخته شده است. غیریتسازی یکی از روشهای دستیابی به انگیزههای پنهان در ورای متون ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان متن با جامعهشناسی و علوم سیاسی در پیوند مستقیم است. در هر گفتمان براساس «منطق همارزی» و «منطق تفاوت» میتوان به تبیین روابط غیریتسازانه موجود در متون ادبی پرداخت؛ بدینمعنی که در هر گفتمان، یک قطب مثبت باعنوان «ما» و با هویت «خودی» برجسته میشود و دربرابر آن، قطب منفی دیگر، باعنوان «آنها» و با هویت «دیگری» بهحاشیه رانده میشود. در این پژوهش از روشهای تحلیل گفتمان سیاسیـاجتماعی لاکلا و موفه و همچنین روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده شده است.
تجزیه و تحلیل دادهها در این پژوهش بهصورت توصیفی و تحلیلی است. خیام در تعدادی از رباعیات خود از این شیوه برای ابراز مقاصد خود بهره برده است. با تبیین و توصیف این موارد به این نکته پی خواهیم برد که چرا و بنابر چه دلایلی خیام درپی نوعی قطبیتسازی در رباعیات خود بوده است و نیز درخواهیم یافت که خیام، علاوهبر طرح دیدگاههای فلسفی در رباعیات، چگونه درصدد ابراز انگیزههای سیاسی و انتقادی ورای گفتمانهای خود بوده است.
ذوالفقار علامی، مائده اسدالهی،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
داستان تراژیک سیاوش یکی از داستانهای بسیار مهم و درخور توجه شاهنامه فردوسی است. در مقالۀ حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایۀ الگوی کنشگران اجتماعی ونلیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه بهتصویر کشیده شدهاند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربهفرد شاهنامه چگونه گفتمانها را با مؤلفههای زبانی تولید و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمانمدار مشخص، دستهبندی و تحلیل شدهاند. یافتهها نشان میدهد فردوسی در این داستان از مؤلفههای پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاینرو، پوشیدهسازی راویان و ناقلان نیز تقریباً بهاندازه شخصیتپردازی و صحنهآرایی در این داستان اهمیت دارد. افزونبراین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهانبینی فردوسی را نیز بههمراه دارد و نشاندهنده آرمانخواهی و هویتطلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران میانجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کینخواهی ایرانیان را بهدنبال میآورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم میزند.
ابراهیم رضاپور،
جلد 26، شماره 84 - ( 6-1397 )
چکیده
تاکنون پژوهشهای نسبتاً خوبی در زمینه روابط بین جنسیت، استعاره و گفتمان درباب متون سیاسی، رسانهای و ادبی انجام شده است. در پژوهش حاضر، سعی شده است روابط جنسیت و استعاره در شعر بررسی شود. پرسشهای اساسی پژوهش عبارتاند از: نقش جنسیت در ساخت و گزینش استعاره در اشعار شاملو و مشیری چگونه است؟ آیا میتوان پذیرفت که استعاره ابزاری برای بازنمایی جنسیتگرایی در اشعار ذکرشده است؟ در این پژوهش، دادهها از مجموعه اشعار احمد شاملو و فریدون مشیری استخراج و با توجه به نظریه گفتمانی استعاره چارتریسـبلک تجزیه و تحلیل شدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که جنسیتگرایی در اشعار شاملو و مشیری وجود دارد، اما میزان جنسیتگرایی در اشعار شاملو بهمراتب بیشتر از اشعار مشیری است؛ چراکه حوزه معنایی جنگ در استعارههای مفهومی اشعار شاملو بیشتر از اشعار مشیری است. بنابراین، نتایج پژوهش حاکی از آن است که در ساخت و گزینش استعاره در اشعار جنسیت، نگرش و اندیشه شاعر، احساسات او و فضای اجتماعی حاکم بر روزگار شاعران مؤثرند و البته عامل جنسیت نقش مهمی در ساخت و گزینش استعاره ایفا میکند.
حبیبالله عباسی، رضا گیلکی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
گفتمان قدرت چنگیز در بستر اجتماعی و سیاسی خاصی صورتبندی شد که اگرچه مفصلبندی آن در سده هفتم هجری انجام شد، ریشههای آن را باید ماقبل حیات گفتمانی آن جستوجو کرد، یعنی در دوره سلجوقیان، بهویژه در حمله غزها به خراسان و دوره خوارزمشاهیان. در این جستار به بررسی چگونگی تکوین و چیرگی گفتمان قدرت چنگیز بربنیادِ روایت جوینی در تاریخ جهانگشا میپردازیم. برای تحصیل این مهم از میان رهیافتهای مختلف، رویکرد گفتمان لاکلا و موف با توجه به مبانی و اصول آن کارآمدترین روش برای بررسی تکوین و تطور گفتمان است. از دیرباز، همواره ارتباط میان صاحبان قدرت با نویسندگان در کانون اهمیت بوده است. عطاملک جوینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. جوینی در جایگاه ناظر و مورخ دربار مغول فجایع مغول را ثبت کرد، اما در این راه ناگزیر بود، در کنار بیان دَدمنشیها، به دربار مغول نیز وفادار بماند. مسئله اصلی این است که جوینی در پرداخت شخصیتِ محوری متن، چنگیز، رفتاری متفاوت با دیگر مورخان بهویژه بیهقی در پیش گرفته است. کار اصلی مورخ انتخاب روایتی خاص از میان روایتهاست. روش روایتپردازی جوینی برای تثبیت معنای موردنظرش چه بوده است؟ آنچه از این تاریخ برمیآید قدرت بیبدیل چنگیز در مناطق تحت امر اوست که صدای متفاوتی از این رویداد هولناک از تاریخ جهانگشا به گوش میرسد. درنهایت، به این نتیجه میرسیم که طبق نظریه یادشده، متن تاریخ جهانگشا دارای یک نظام معنایی همسو است و این قابلیت در آن وجود دارد تا معنا در آن تثبیت شود. مجموعه این نظام هماهنگ برای تعدیل و توجیه خشونت ناشی از قدرت چنگیز پیش میرود.
اسماعیل نرماشیری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
فرآیند معناسازی در گفتمان ادبیـ روایی کلاسیک، برخلاف قالبی ساده و بیرونی، تابع عناصر و نظامهای نشانهای پیچیده است. برای درک چگونگی ابعاد حضور و نقش تعیینکننده این عناصر، یکی از علمیترین ابزارهای قابل اتکا، نشانهـمعناشناسی است که باعث میشود روابط همبسته و منسجم گزارههای نشانهای متنی درونگفتمانی از حیث پدیدارشناختی و حتی معرفتشناختی با اتقانی علمی تحلیل شوند. با استناد به همین فهم، گفتمان روایی «شاهزاده و یاران او»، با هدف استنباط قابلیت معناسازی عناصر دالی و چگونگی ظهور مؤثر آن عناصر در میزان تبیین اندیشه راوی و گسترهبخشی گفتمان، تحت خوانش و تحلیل قرار گرفته است. این مقاله بهروش مطالعه کتابخانهای و برای پیجویی و پاسخیابی این دو مسئله اصلی فراهم آمده است: الف) پیشزمینههای زبانی و شاخصها در کیفیت و سیالیت معنای گفتمانی همسو با ذهنیت گفتهپرداز چگونه وضع و نقشی دارند؟ ب) حضور نشانهـفردها در روند معناسازی و بُعد معرفتشناختی گفتمانی چگونه است؟ برآیند یافتهها در نگاهی کلی، مبین این است که گفتهپرداز این گفتمان روایی را جهتدار و طراحیشده تدوین کرده است. بههمینرو، کوشیده است شاکله تمام عناصر و نظامهای نشانهای را در روند تبیین بازنمود ذهنی تقدیرگرایی گرد آورد.
زینب نوروزی، طاهره غلامی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
طرح نظریه چندصدایی باختین در گستره نقد ادبی، نوع نگرش به متون ادبی دگرگون شد و با توجه به نیازهای جامعه مدرن، این گفتمان در کانون توجه اندیشهوران و نظریهپردازان متون ادبی قرار گرفت. چندصدایی، با امکانات فرازبانی ویژه خود، با رویکردی نو، بازاندیشی مخاطب را به ارمغان میآورد تا دریافتی متفاوت را تجربه کند. در این پژوهش، که بر پایه تحلیل محتوا و منطق مکالمه باختین، صورت گرفته، میتوان سنگ صبور را بهمثابه اثری چندصدا و دارای قابلیت مکالمه و گفتوشنود بررسی و تحلیل کرد. رمان سنگ صبور با ساختاری ویژه و متفاوت نسبت به دیگر آثار چوبک و بهرهمندی از مؤلفههایی چون کثرت آواها، بهرهگیری از شیوه جریان سیال ذهن، تکگویی درونی، کارکردهای بینامتنی، گفتمان دوسویه، مکاتب ادبی و... داستانی چندصدایی است. سعی نگارنده بر آن بوده که بتواند مؤلفههای چندصدایی را در متن بیابد و تأثیر آن موارد را بر چندصداشدن متن نشان دهد.
غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریهمحور به آن توجه شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامیای، توانسته این مسئله را گفتمانسازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون وندایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطببندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگانگرایی، توصیف کنشگران و تعمیمبخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمانسازی کند.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قوتالقلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، اثر ابوطالب مکی، متن سازمانی و متمکنی است که در تثبیت و تخلید گفتمان تصوف بسیار مؤثر بوده است؛ زیرا جریان فربه تصوف در اواخر سده دوم در بستر دین مفصلبندی شد و از میان گفتمانهای معارضی چون فقاهت و کلام و فلسفه گذشت. این جریان در دورهای تکوین یافته که عقلگرایی افراطی، جدالهای فقهی، مناقشات فلسفی و نزاعهای سیاسی و اجتماعی بر کل جامعه اسلامی سایه افکنده بود. ایدهپردازان تصوف، با بررسی و شناخت خلأها و دالهای تهی، رهیافتهای حاکم بر جامعه را ـبه مدد منطق تفاوت گفتمانیِ گزارههای غایب و مهجورـ برجسته کردند و با استمداد از شیوه تأویل، گزارههای گفتمانی خود را پربار ساختند و کمکم توانستند گفتمان تصوف را منسجم کنند و غالب این اهتمام، بهصورت عینی، تا حدودی در کتاب قوتالقلوب، که آن را ملتقای دو گفتمان دانشمندی و بینشمندی میدانیم، تبلور یافته است. برای تحصیل این مهم، از روش و الگوی تحلیل گفتمانی جفتگفتمانساز لاکلاو و موفه بهره جستیم و نشان دادیم که ابوطالب مکی چگونه توانسته گزارههای غایب، مهجور و تهیشده فقه را با استفاده از شیوه تأویل ترمیم کند.
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
حمید عبداللهیان، سمیرا شفیعی، عاطفه زندی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبانشناختی بسیار متحول شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزهای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبانشناسی نقشگرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری بهشیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستانهایی، روساخت به فهم ژرفساخت کمک میکند، در مقاله حاضر، با روش توصیفیـتحلیلی و ابزار کتابخانهای و با رویکرد زبانشناختی برمبنای نظریه زبانشناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث بههمریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعیگر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام میشود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسیـادراکیاند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهمخوردن فضای تکصدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب بزند و قضاوتهای مداخلهجویانهاش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایشهای شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوهها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیتهای اصلی و فرعی را بازنماید.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
گفتمان کلان تصوف اسلامی نگرشی قدسی است که در بستر دین، در واکنش به گفتمانهای معارض دیگر نظیر فقه، کلام، فلسفه و زهد شکل گرفت. در اواخر سده دوم، پس از درآمیختن کیمیای عشق با مس زهد، رهروان جریان صوفیانه، برخلاف دیگر جنبشهای فکری و دینی فرهنگ و تمدن اسلامی، که قرآن را متنی فروآمده از آسمان به زمین و در حرکتی دیالکتیکی بین آسمان و زمین میدانستند، قرآن را متنی برای حرکت از زمین به آسمان، یعنی معراج صوفیانه، در نظر آوردند. با این تلقی، شاهد مواجهه گوناگون صوفیه با دالهای مفهومساز، برجسته و پربسامد، بهویژه نشانه شناور «توکل» در گفتمان تصوف و نیز بقیه آثار صوفیه اعم از نثرهای متمکن و مغلوب هستیم. در این جستار، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکرد جفتگفتمانساز لاکلاو و موفه، دگردیسیهای این دال شناور را در چندین نثر متمکن صوفیه به فارسی و عربی نشان دادهایم و از این رهگذر تأثر و تأثیرهای این چند متن را از یکدیگر تبیین کردیم.
فهیمه تسلی بخش، احسان چنگیزی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
در فارسی امروز، صورتهای مختلف فعل «گفتن» به ابزاری دستوری برای دلالت بر مفاهیم وجهی بدل شدهاند. برخی از این صورتها مانند «گو»، «گویی»، «گفتی»، «گوییا»، و «گویا»، در تحولات تاریخی زبان فارسی بهعنوان قید بهکار رفتهاند و از آن میان، «گویی» و «گویا» هنوز رایجاند. در فارسی امروز، برخی صورتهای فعل «گفتن»، مانند «بگو»، «نگو»، «بگویی» و مانند آن، در برخی بافتها، کارکرد وجهی برعهده دارند. در این مقاله، به ویژگیهای معنایی فعل «گفتن» از دورۀ باستان تا امروز پرداخته شده و سپس، روند تحولات برخی صورتهای زبانی مشتق از آن، که طی فرآیند دستوریشدگی به قید بدل شدهاند، بررسی شده است. «گویی» در تشبیه و تمثیل، برای دلالت بر فرضی و غیرواقعیبودن گزاره و «گویا» برای بیان شک و تردید در متون ادب فارسی بهکار رفتهاند و امروز نیز رایجاند. گذشتهازاین، برخی صورتها و صیغههای این فعل در مرحلۀ میانی دستوریشدگی قرار دارند. این صورتها بازنمایی مفاهیم وجهی استنباط، حدس، گمان، فرض، و تصور را برعهده دارند و برخی از آنها بهتدریج مقولۀ فعل را از دست میدهند و در جایگاه قید برای بازنمایی مفاهیم وجهی بهکار میروند.
نعمت الـله ایرانزاده، محمدحسن حسنزاده، سعیده قاسمی،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
در این پژوهش، با اساس قرار دادن آثار سعدی، به طرح پرسشی پرداختیم مبنی بر اینکه طبقۀ رعیت چگونه به کسب قدرت در ساختار اجتماعی میپرداختند. مطابق با رویکرد هژمونی و قدرت که صاحبنظران آن آنتونیو گرامشی و میشل فوکو هستند، با کاربستِ روش تحلیل انتقادی گفتمان و نیز به پیروی از بینامتنیت و کنش بلاغی، به بررسی قدرت و مقاومت پرداختیم که حلقههای تعامل میان مشارکان اجتماع هستند. نظر به کارکرد چندجانبۀ گفتمانها در متون قرن هفتم، یافتههای پژوهش از این قرار است که در کنار صوفیان و زاهدان و دستههای گوناگون اجتماعی که برای کسب قدرت، سازوکارهای ویژۀ خود را به کار میگیرند، از دیگر سو، گروه زیردست و رعیت نیز با تصرف و تغییراتی در آن ابزارها، به برساختهای جدید قدرت دست مییازند ؛ آنان با تلفیق پندارها با باورهای دینی و عرفانی و عرفی موجود در جامعه که در عین حال، باعث فرمانبری و انقیاد خود ایشان شده است، به بسط سازوکاری میاندیشند که با بازپخش و اِعمال آن، بتوان به گونهای بهره برد تا برترین مقامات را به اطاعت و تسلیم واداشت. بدین ترتیب، با نگرشی ساختارشکنانه به متون، کنش و تعامل پیچیده میان کنشگران، جایگزین تصور فروکاهنده مبنی بر تعامل یکجانبهٔ میان گروههای فاعل اجتماعی میشود.
حبیبالـله عباسی، عبدالرضا محقق،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
ورود مفاهیم و موضوعات گستردهی حقوقی در عصر مشروطه به حوزهی شعر، موجب تلاقی دوگونه سخن یا به تعبیری دو ساحت گفتمانی حقوقی و ادبی در شعر این دوره شده است. گفتمان حقوق عمومی، محتوای غالب شعر مشروطه را سامان داده و حضور بسیار کمرنگ عنصر تخیل به مشخصهی ساخت و صورت آن تبدیل شده است. بر این اساس تبیین نقش گفتمان حقوقی در رابطهی صورت و محتوای شعر مشروطه مسئلهی اصلی این پژوهش است. جستار حاضر به روش تحلیلی و توصیفی و با استناد به شواهد شعری متعدد این مهم را از رهگذر فرآیندی وامیکاود که به واسطهی ویژگی ذاتی مقال حقوقی و ناسازگاری آن با صورخیال پدید آمده و میتوان از آن به «گذر از خیال به عاطفه» در شعر این دوره تعبیر کرد. فرآیندی که صورت غالب شعر مشروطه بر اساس آن و با تمرکز بر عواطف اجتماعی و انقلابی در غیاب صورخیال سامان یافته است. جستار حاضر سازواری این روایت را با نظرگاه تجدد ادبی نیز سنجیده و سرانجام آثار مترتب بر مدعای پژوهش را در ساحت ها و ساختارهای مشهور شعر مشروطه بازخوانی کرده است.
شیوا کمالی اصل، عبدالله ضابطی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
بهرغم بهحاشیهراندهشدن زنان، سایه آنان در متون کهن باقی است. هدف این مقاله، بازنمایی نقش زن و نشانههای کنشگری او در سه حکایت از مرزباننامه برمبنای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، با تکیه بر نظریه فرکلاف، و یافتن پاسخ این پرسش است که آیا زنان، با توجه به حاکمیت مردسالارانه در جامعه، وضع موجود را پذیرفتهاند، یا بهنحوی آن را به نفع خود تغییر دادهاند. اگر چنین است، چگونه این مهم را انجام میدهند و مؤلفههای این کنشگری چیست. در پژوهش حاضر، مرزباننامه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده، و نشانههای قدرت زن و چگونگی عاملیت او بازنمایی شده است. نتایج نشان داد که با توجه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران در زمان نگارش کتاب، زن در این حکایتها به نوعی از قدرت نهفته دسترسی دارد و با حضور فعال، نقش تأثیرگذاری در روند حکایت ایفا میکند. زنان در مرزباننامه، اغلب، با نماد تدبیر، حکمت و اخلاق، کنشگرانه نقش ایفا میکنند. اگرچه در این اثر، با توجه به اوضاع اجتماعی زمان تألیف یا بازنویسی، نابرابری قدرت میان زنان و مردان مشهود است، زنان درقالب فرمانروایان خاموش از قدرت برخوردارند و نقش فاعلی آنها در شکلگیری روند داستان مشهود است. درمجموع، در این حکایتها نشانههای فراوانی از قدرت و عاملیت زن، ازجمله داشتن حق انتخاب، تدبیر و قدرت تصمیمگیری بهدست آمد.
بتول واعظ، محمدرضا حاجی آقابابایی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
یکی از مسائل حوزه ادبیات که درباب تعریف و مبانی نظری آن اختلاف فراوانی میان فلاسفه، ادیبان و زبانشناسان وجود دارد، شعر و چیستی آن است. تفاوت دیدگاهها در تعریف شعر، به اختلاف در روششناسی، تفاوت حوزههای فکری و تبیین کارکرد شعر برمیگردد. در این پژوهش، با روشی توصیفیـتحلیلی، تعاریف موجود از شعر نقد شده است و با مطالعه انواع شعر در ادبیات فارسی و مبنا قراردادن شاخصهایی چون ذهنیت گوینده، ذهنیت شنونده، زبان، مطالعات ژانری، گفتمانهای گوناگون هر دوره، عنصر ادبی غالب و نقد نگاه شاهکارگرایانه، سعی شده است، در مقابل دیدگاهی که بوطیقا را امری ثابت و غیرتاریخی تلقی میکند، بوطیقا پدیدهای سیال، نسبی و تاریخمند معرفی شود که در هر دوره با توجه به شاخصهای فوق، تعریفی متغیر و دیگرگون مییابد. با چنین رویکردی به بوطیقا، مرزگذاری میان نظم و شعر براساس شاخصهایی یکسان و در تمام دورهها نمیتواند دقت و اعتبار علمی داشته باشد. براساس دیدگاه مطرحشده در این پژوهش، در هر دوره لازم است بوطیقایی تازه طرح شود تا بتواند تعریفی از شعر آن دوره ارائه دهد.
مهدی محبتی، عباس مشعوفی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
در سنّت متصوفه، سلوک در وادی طریقت نیازمند پیری است که بایست راهنمای سالک در کشف و ادراک معرفت عرفانی و تجربه حقیقت باشد. بسیاری از کتابهایی که ناظر بر آداب سیروسلوکاند، بر ضرورت حضور پیر طریقت و التزام سالک به پیروی از او تأکید کردهاند. در این راهبری، گفتمانی میان مرید و مراد شکل میگیرد؛ گفتمانی که در آن پیر، با طرح نظم و انضباطی که مرید را موظف و مقید به انجام آن میداند (آداب طریقت)، سعی در هدایت مرید دارد. هدف این مقاله این است که در کنار بازخوانی رابطه مرید و مراد با کاربست نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو، جنبههای «انقیاد» و «استحاله سالک» از «فاعل شناسا و آزاد» به «سوژه تابع و مقید» در فرهنگ متصوفه را ارزیابی کند. این مقاله از روش تحلیل گفتمان بهره میگیرد. پیامد این گفتمان اقتدارگرا و وجود «سوژههای مقید» را میتوان در عدم گسترش فرهنگ چندصدایی، عدم پویایی سنّت متصوفه، ولیپرستی، و شکلگیری مجموعه آیینی «آداب زیارت مزار مشایخ» ملاحظه کرد.
کیهان سعیدی، سید سیّد احمد پارسا،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
موضوع پژوهش حاضر بررسی و تحلیل گفتمان آرمانشهری پاپلی یزدی در کتاب شازدهحمام برمبنای نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه است. جامعه آماری پژوهش کتاب پنججلدی شازدهحمام و حجم نمونه سه جلد اول این کتاب است که جلد اول و دوم آن تاکنون 34 بار و جلد سوم 14 بار تجدید چاپ شده است. دلیل انتخاب این موضوع، گفتمانهای فرامتنی این اثر است که آن را از آثار مشابه متمایز ساخته است. همچنین، علت انتخاب نظریه یادشده، کارآمدبودن تحلیل گفتمان برای تحلیل اثر نویسنده مذکور است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است. دادهها براساس تحلیل محتوا و با استفاده از نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه تحلیل شده است. پژوهش حاضر برمبنای این نظریه بهدنبال یافتن پاسخ این سؤال است: مفصلبندی مفاهیم و فرآیند هویتیابی گفتمان آرمانگرایانه نویسنده و نسبت آن با گفتمان حاکم چگونه است؟ نتایج نشان میدهد که براساس این نظریه، گفتمان نوگرای نویسنده در تضاد با گفتمان سنّتگرای حاکم شکل میگیرد و «تجدد و پیشرفت» را بهمثابه دال خالی در جایگاه دال مرکزی قرار میدهد. همچنین، دالهای فرهنگ و حقوق زنان را پیرامون دال مرکزی مفصلبندی میکند و به هر کدام هویت و معنایی تازه میبخشد. در پایان، نویسنده انسانها را بهعنوان عامل و کارگزار ترغیب میکند تا برای تحقق جامعه آرمانی خود فعالیت کنند.
ابراهیم محمدی، عفت غفوری حسن آباد، سید مهدی رحیمی، حامد نوروزی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
در جستار پیشرو، ساختار آستانهها و پیشگویه رمان شوهر آهوخانم، نگاشته علیمحمد افغانی، و اقتباس سینمایی آن بهکارگردانی داوود ملاپور بررسی شده است. آنچه در هردو اثر درخور توجه است، وجود لایهها و اجزای مختلف معناساز در آستانه رمان و فیلم است که چگونگی ارتباط زن و مرد را در گفتمان سنّتی و شبهمدرن آشکار میکند. نویسنده و کارگردان میکوشند با برجستهکردن جدال دو گفتمان سنّت و مدرنیته، بهصورت نامرئی و ناملموس، تصویری از زن ستمدیده و هویتباخته به مخاطب ارائه کنند که همواره گفتمان مردسالار از تفاوتهای طبیعی او با مرد، زنجیری برای بهانقیادکشیدن زن ساخته است و او را بهمثابه دیگری و فرودست انگاشته و بهحاشیه رانده است. ازاینرو، در پژوهش حاضر، ساختار آستانههای دو رسانه با رویکرد تطبیقیـبینرشتهای و برپایه تحلیل انتقادی گفتمان لاکلاو و موفه بررسی میشود. نخست، خردهمتنهای آستانهای رمان و فیلم شناسایی شده، و سپس با تحلیل دالهای موجود در ساختار آنها، به چگونگی پیوند آستانهها با متن مرکزی و جهان بیرون آن و شیوههای خلق معنا در لایههای مختلف خردهمتنها پرداخته شده است. با بررسی ساختار آستانههای رمان و فیلم «شوهر آهوخانم» دو نکته آشکار میشود: 1. تمام دالهای موجود در آستانههای دو اثر برمبنای کلانتقابل زن و مرد شکل گرفتهاند. 2. نشانههای موجود گفتمان برساخته مردسالار را برملا میکنند که همواره مرد را دال مرکزی میداند و ازطریق زنجیرههای همارزی مرد را با دالهای مرکز، فرادست، فعال، مستقل و آزاد همارز میداند و در مقابل زن را با مفاهیم حاشیه، فرودست، منفعل، وابسته و محدود معرفی میکند و با بهرهگیری از منطق تفاوت میان زن و مرد رقیب را نفی و طرد میکند.
عاطفه امیریفر، سیدعلی قاسمزاده،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارفـسوژه است؛ ازهمینرو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیانناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارفـسوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیشفرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبهرو میکند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارفـسوژه همخوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربهای ناشناخته و فراحسی برخورد میکند که با قواعد برنامهمدار زندگی عادی تفاوتهای اساسی دارد و او را در دو بعد فشارهای و گستردهای تحت تأثیر قرار میدهد. او نهتنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت میشود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا مییابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازهای از زبان و معنا تولید میکند.