|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
3 نتیجه برای واشقانی فراهانی
ابراهیم واشقانی فراهانی، جلد 24، شماره 80 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
اساطیر بخشی بزرگ، بنیادین و مؤثر از اندیشه بشری را به خود اختصاص دادهاند. شناخت اساطیر درحقیقت شناخت زیرساختهای تعیینکننده اندیشه، فرهنگ و تمدن بشری است. یکی از رایجترین شیوههای بررسی اساطیر تحلیل روانشناختی آنهاست. ثمره این کار، نه همین شناخت بهتر اساطیر، بلکه شناخت بهتر روان بشر و نحوه زندگانی فردی و جمعی اوست؛ چراکه اساطیر کهنترین مجموعه تجربیات حیات بشری را در خود دارند. در این پژوهش برآنیم که با بهرهگیری از نظریه روانشناسی شخصیت یونگ به واکاوی اسطوره آفرینش انسان در اساطیر ایران باستان بپردازیم. کارل گوستاو یونگ بر آن است که انسان در درون خود دو جنس نرینه و مادینه را توأمان دارد. کیومرث، انسان نخستین اساطیر ایرانی، نیز آفریدهای است که با ازهمگسیختگی شخصیت، به مرد و زن نخستین یا مشی و مشیانه تفکیک میشود. همچنین، تحول انسان غولآسای نخستین به شاه موبد، تورمیافتن شخصیت او، و سرانجام شهید ساختنش، مراحلی است که براساس نظریه یونگ، در اسطوره ایرانی انسان نخستین، میتوان پیگیری کرد. این مقاله در بازسازی اسطوره آفرینش انسان، بر منابع ایرانی باستان و ایرانی میانه متکی است و از منابع ایرانی نو (دوران فارسی دری) آن مقدار بهره برده است که روایت، متکی بر یا همسو با منابع ایرانی باستان و میانه باشد، مانند آنچه در تاریخنامههای حمزه اصفهانی و گردیزی آمده است. همچنین مباحث این مقاله زیرمجموعهای از ادبیات تطبیقی است و در آن، روش نقد اساطیری رعایت شده و تکیه بر نظریه شخصیت یونگ است.
ابراهیم واشقانی فراهانی، جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
درباره واژه «اسپانور» میان مترجمان اندرز خسرو قبادان و نیز دیگر کوشندگان زبان و ادبیات فارسی میانه و فرهنگنویسان و دانشنامهنویسان، در همه سطوح واجنویسی، آوانویسی، تبیین معنا و تعیین مدلول، اختلاف هست. اسپانور را معادل یکی از هفت شهر مداین، اصفهان، آخور اسبان، آرامجای (نه لزوماً آرامگاه) و مرغوزن (آرامگاه) گرفتهاند. بهسبب جایگیری این واژه در صدر اندرزنامه و محدودشدن فضای اندرزنامه به مکان اسپانور، هر خوانشی از این واژه بر کلیت تعبیر مخاطب از متن اندرز خسرو قبادان تأثیر میگذارد. در این مقاله، با استفاده از سه قلمرو به واژه اسپانور پرداخته خواهد شد: نخست، دادههای تاریخی؛ دوم، تحلیل ساخت واژگانی اسپانور؛ و سوم، شواهد متن برای شرح متن که در علم معانی و اغراض سخن میگنجد. نیز در این مقاله، از روایتهای اساطیری برای شرح اسپانور یاری گرفته میشود. نتیجه بررسی این گمان را تقویت میکند که اسپانور با ساخت واژگانی aspān (مشتق از «اسپ»)+پسوند war (بهمعنی پهنه، مرز و محدوده) است و معنی آن، نه اصفهان و مرغوزن، بلکه سازه یا پهنهای در پیوند با اسب و در معنی میدانگاه عمومی است و همانسازهای است که در دوره اسلامی با نام عمومی «میدان شاه» جزئی ثابت از الگوی کاخسازی ایرانی بوده است. این میدانگاه، با توسعهیافتن، مبدل به یکی از هفت شهر مداین شده است؛ بنابراین، مدلول اسپانور در اندرز خسرو قبادان میدانگاه مداین و یکی از هفت شهر آن بوده که مهمترین سازه بارِ ساسانیان، یعنی ایوان مداین، در آن ساخته شده بوده است. این بخش از مداین همین امروز نیز با نام اسبانبر در کرانه شرقی دجله و در جنوب تیسفون قرار دارد.
دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی، جلد 32، شماره 97 - ( پاييز و زمستان 1403 )
چکیده
چکیده
دستگاه عددنویسی، یکی از اجزای مهم و چالشبرانگیز سامانههای خط است. این چالش، دو بُعدی است و تنها و بهسادگی، در صورت نوشتاری عدد نیست. چالش عددنویسی، از یک سو به ماهیت عدد و نحوۀ موجودیت آن در هر زبان بازمیگردد که خود نتیجۀ نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ چالش عددنویسی مربوط به نحوۀ نگارش موجودیتهای عددی در هر زبان است. بنابراین هرچند که عددنویسی، پدیدهای در حوزۀ خط یا دبیره است، اما نمیتوان آن را پدیدهای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی، لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیانهای اساطیری بینش هر ملت، توجه شود. فارسی میانه نیز از این رهیافت، مستثنی نیست و یکی از لازمههای مغفول پاسخگویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورداشتهای اساطیری ایرانیان است. در این مقاله در ادامۀ تلاشهای ارزشمندی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شدهاست، ملاحظاتی دیگر دربارۀ این دستگاه پیشنهاد میشود و پاسخ برخی ابهامات هنوز موجود در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات، به بحث گذاشته میشود. نیز برخی از بقایا و انعکاسهای این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری میشود که از یک سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری میرسانند و از سوی دیگر، درک واژهها و متون فارسی نو را تسهیل میکنند. یافتههای مقاله، گویای ممکن بودن توصیف دستگاهوار عددنویسی فارسی میانه است و در این کار، یاری گرفتن از بنیانهای اساطیری اندیشۀ ایرانی، راهگشا و دارای اهمیت است و البته این مقاله در نهایت به معنی تدوین شدن دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و کماکان، ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه است.
|
|
|
|
|
|