17 نتیجه برای عباسی
حبیبالله عباسی،
جلد 12، شماره 45 - ( 8-1383 )
چکیده
در این مقاله جریان شعر عرفانی به سه دوره حال، قال و احتیال تقسیم شدهاست، برای ورود به بحث اصلی که بررسی شعر عرفانی دوره قال است، اشاراتی اجمالی به دوره تکوین شعر عرفانی و دوره حال شده است و پس از آن که با تکیه بر شعر و شخصیت صوفیانه سه شاعر برجسته عصر فترت یعنی شاه نعمت الله ولی، محمد شیرین مغربی و شاه قاسم انوار به طرح این پرسش پرداخته شده است که علت عدم ماندگاری این شعر چیست حال آنکه این جریان شعری در روزگار حیات شاعران خود، پررونق و پرطرفدار بوده است؟ در ادامه سخن تلاش شده است که علل عدم ماندگاری این جریان شعری برشمرده شود و به علل مقبولیت آن، در روزگار حیات هر شاعر اشارتی رود. در پایان برای عینیتر شدن موضوع، ده غزل از دیوان هر شاعر در سه سطح زبانی، بلاغی و موسیقایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
حبیبالله عباسی،
جلد 14، شماره 55 - ( 12-1385 )
چکیده
این نوشتار، با تکیه بر این نکته که رویدادهای فرهنگی صد سال اخیر ایران و جهان عرب سخت شبیه هم است، دو نشریه جریانساز ایرانی و مصری- سخن و آپولو- را مورد بررسی قرار میدهد. هنوز صدای این دو نشریه تأثیرگذار را که حلقه پیوند ادبیات سنتی و مدرن به شمار میروند، میتوان از دیواره زمان شنید. در این مقاله ابتدا به اجمال این دو نشریه که به همت خانلری و ابوشادی منتشر میشدند، معرفی شده است. در پایان به برخی قدرمشترکهای این دو نشریه اشاره شده است؛ قدر مشترکهایی مانند وارد کردن حال و هوایی جدید در حوزه شعر، گسترش شعر تمثیلی و نمایشی، وضع مبانی و معیارهای جمالشناسی جدید، رویکرد اعتدالی به ادبیات اروپا بهویژه شعر، ترجمه و نقد؛ چاپ و انتشار آثار شعری و تحقیقاتی مدرن، معرفی و شناسایی بسیاری از چهرههای شاخص ادبیات عرب و ایران برای اولین بار، به دور بودن هر دو نشریه از گرایشهای سیاسی و حزبی و نظریهپردازی و جریانسازی هر دو نشریه در حوزه شعر.
حبیبالله عباسی، مرضیه سهرابی،
جلد 18، شماره 67 - ( 2-1389 )
چکیده
این مقاله به بررسی اجمالی مؤلّفه¬های کلام شیعی در عرفان علی بن عنایتالله بسطامی بایزیدی، ملقّب به بایزید ثانی در متن کتاب روضهالعارفین می¬پردازد. نویسنده یکی از عرفا و محدّثان شیعه قرن 10 و 11 هجری است که رساله روضهالعارفین را در تبیین مسائل توحیدی، اعتقادی، عرفانی و آداب سیر و سلوک تحریر کرده است. هدف این نوشتار تلاش برای پاسخگویی به این سؤالات است: 1. مؤلّف در مقام صوفی وحدت وجودی و محدّث شیعی، چگونه مسائل اصول اعتقادی شیعه امامی را با عنایت به نحله فکری فلسفی عرفانی خویش مطرح می¬کند؟ 2. آیا اصولاً آوردن برهانها و استدلالهای کلامی از جانب یک صوفی، با در نظر گرفتن این شبهه که صوفیان از مباحثات عقلانی به شیوه متکلمان گریزاناند، با حکمت ذوقی صوفیانه تناسبی دارد؟ با در نظر گرفتن مهم¬ترین مشخّصه¬های کلام شیعی مطرحشده در رساله روضهالعارفین و مقایسه آن با مسائل کلامی بحثشده نزد مهم¬ترین متکلّمان شیعی پیش از او، به این نتیجه می¬رسیم که مؤلّف، متکلّم شیعه عارفمسلکی است که عرفان را بستری مناسب برای طرح مباحث کلامی شیعه دانسته است و چنان¬که عرفان او کلامی است، کلام او نیز عرفانی است
فرزاد بالو، حبیبالله عباسی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
سنت فکری ـ فلسفی غرب از روزگار افلاطون و ارسطو، و حتی پیشتر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دو سوسور، زبانشناس سوئیسی، تحت تأثیر رویکردی دوقطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح میداده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکانپذیر مینمود. حال آنکه نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد میشد و این انمکان دستنایافتنی به نظر میرسید. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میتوان مدعی شد که با وجود تفاوتهایی در مبانی و روشها، با ترجیح گفتار بر نوشتار در گفتمان اندیشگی زبان و ادب کلاسیک مواجه هستیم. چنانکه، به طور خاص، ناصرخسرو مبانی نظری این مهم را سامان بخشید و سازوکار حاکم بر زبان گفتار حاکمیت و سیطره خود را بر حوزه بلاغت اسلامی به طور عام و بلاغت فارسی به طور خاص تا قرنها ادامه داد. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
حبیبالله عباسی، نعیمه غفارپور،
جلد 21، شماره 75 - ( 9-1392 )
چکیده
در این مقاله دو نوع رویکرد نقدی معرفی و سپس نمونههایی از این دو در ادبیات زمان مشروطه انتخاب و بررسی شده است. هدف این مقاله بررسی زمینههای نقدی در دوران مشروطه بود که در تاریخ ایران نقطه عطفی در گذار از سنت به مدرنیته محسوب میشود. رویکرد نخست، نقد درونگروهی، نوعی نقد است که در میان اعضای یک تشکل اتفاق میافتد؛ رویکرد دوم، نقد برونگروهی، نیز نوعی نقد است که در میان اعضای دو گروه متفاوت انجام میشود. تفاوت این دو نوع رویکرد در روش، وضعیتی کلی را از بسترهای نقد در دوران تحت مطالعه به دست میدهد. نمونهای که برای نوع نخست انتخاب شده است، انجمن دانشکده و دو عضوش محمدتقی بهار و عباس اقبال آشتیانی است. این گروه نماینده اندیشه نئوکلاسیسیسم است. نمونه نوع دوم انجمن دانشکده و در رأس آن بهار و مجله تجدد تبریز و تقی رفعت است که در آن گروه اخیر نماینده اندیشه رمانتیسم انقلابی است. روش انجام کار تحلیل مستقیم متون است. تحلیل مفاد دو نوع نقد بیانشده نشان داده است که در نقد درونگروهی در دوران مشروطه، برخورد ملایمتری نسبت به نوع برونگروهی رخ داده است و گاه تعصبات شخصی در روند انتقاد تأثیرگذار بوده است. در نوع اول، تفاوت در سلیقه و در نوع دوم، تفاوت در بنیان فکری مطرح بوده است. درصورتیکه حرکتهایی اینچنینی به جریان تبدیل میشدند، در روند نقد ادبیات و گسترش فضای انتقادی مثمر ثمر بودند، اما این دو حرکت بهتدریج متوقف شدند. از سوی دیگر نقد برونگروهی بهمثابه تقابل نئوکلاسیسیسم و رمانتیسم در ایران است
حبیبالله عباسی، مینودخت هاشمی،
جلد 22، شماره 76 - ( 2-1393 )
چکیده
ابوبکر شبلی (334- 247 ه&zwj.ق) عارف بزرگ و نامآور حوزه تصوف بغداد است که با وجود صفتهای برجسته در سلوکِ عارفانهاش، بیشتر به جنون و شوریدگی شناخته شده است و همین آشفتگی عاملی شده تا از مجانین سدههای درخشان تصوف اسلامی خوانده شود. کسانی که پس از او سعی در نمایاندن شخصیت بزرگ او داشتهاند، با وجود جنونِ هنجارشکن و غیرمتعارفش، خرد پنهانی و نگاه دگرگون عرفانی او را نیز انکار نکردهاند. ازاینرو، اندکی تأمل در بررسی شخصیت و سلوک عارفانه شبلی و درنگ و دقتنظر در علتهای جنون این عارف صاحبسبک، ما را به گشودن دریچههای تازه و وسیع برای آشنایی با صورتِ حقیقی و متفاوت او رهنمون خواهد شد. در این نوشتار، تلاش کردهایم نکتهها و دقایقِ طریقت او را بررسی کنیم و در پایان تبیین کنیم که چگونه شبلی از جنون بهمثابه نقابی برای رسیدن به معرفت حقیقی بهره جسته است.
یداله جلالی پنداری، سکینه عباسی،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
بنمایه کلان "در کوزه (خم) افتادن (انداختن)" و شکل دگردیسییافته آن، که ریشه در آیینهای کهن ایرانی دارد، یکی از تصاویر رایج در اشعار و قصهها و حتی ضربالمثلهای ادب فارسی است اما بهعلت فراموششدن آیینهای مربوط به آن، منشأ این تصاویر ناشناخته مانده است. در مقاله حاضر بخشی از قصهها و ضربالمثلها و صورخیال ادب فارسی را، که حامل این آیین هستند، تحت بررسی قرار دادهایم. حاصل کار نشان میدهد که ادبیات بهطور غیرمستقیم، نگهدارنده و حافظ شعائر و آداب و رسوم بیشماری نظیر این آیین است. همچنین گاهی همبستگی کامل میان آیین و تصویر ادبی وجود دارد و گاهی شعائر و آیینها ازنظر صورت یا محتوا، متأثر از نفسانیات شاعر و عوامل خارجی تغییر یافته و دگرگون شدهاند.
حبیب الله عباسی، حجت کجانی حصاری،
جلد 24، شماره 80 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
نفثهالمصدور زیدری نسوی از معدود آثار نثر فنی است که هدف از نوشتن آن، بهجای ارسال معنا، انتقال عاطفه است. زیدری با توجه به سویه عاطفیـ ادبی متن خود، موسیقی را عاملی مناسب در انتقال احساس دانسته و بهشیوههای گوناگون، ازجمله کاربرد ارکان عروضی، صناعات موسیقیساز، و گزینش و چینش واژگان در محور جانشینی و همنشینی، به ایجاد فضایی موسیقایی دست یافته است. بدینترتیب، او با دیدگاهی فرمالیستی و با کاربرد متفاوت واژگان و استفاده از وجه جمالشناسیک متن، نهتنها متنی موزون پدید آورده، بلکه بهدلیل غلبه وزن، به شکلگردانی معنی از این طریق نیز پرداخته است. این شیوه باعث دقت بیشتر او در انتخاب واژهها شده است؛ زیرا تغییر زبان معیار در کتاب او زیر فشار تمهیدات آوایی باعث آشناییزدایی شده است و مشخص میکند که کدام واژه از میان مترادفات خود میتواند در بافت جمله قرار گیرد تا با ایجاد موسیقی به انتقال تجارب او کمک کند. همین امر کار او را به تخیل هم کشانده و اثرش را از گزارش تاریخ به ادب غنایی و شعر نزدیک کرده است.
بهارک ولی نیا، محمد بهنام فر، حبیب الله عباسی،
جلد 25، شماره 82 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
مهدی اخوانثالث در ادبیات معاصر فارسی و عبدالوهاب البیاتی در ادب معاصر عربی ازجمله شاعرانی هستند که حضور مؤلفههای رمانتیسم در عنوان و متن شعرشان چشمگیر است. این جستار بر عنوانشناسی تطبیقی شعر در دو حوزه زبانی-ادبی فارسی و عربی و تبیین پیوند عنوان (بهمثابه عنصر شاخص پیرامتنی) با عناصر درونمتنی و برونمتنیِ مؤثر بر انتخاب عنوان سرودهها متمرکز است و مؤلفههای رمانتیسم در نامسرودههای نخستین مجموعه شعری این دو شاعر (زمستان و المجد للاطفال و الزیتون) را، پس از ورودشان به جهان سیاست و متأثرشدن زندگیشان از آن، بررسی میکند و میزان بازتاب این مؤلفهها را مقایسه و تحلیل میکند تا مشخص شود کدام مؤلفه یا مؤلفهها در نامسرودههای هریک برجستهتر است و علت برجستگی چیست. مطالعه عنوانهای شعری دو مجموعه نشان میدهد که برخی مؤلفههای رمانتیسم، ازجمله «بازگشت به کودکی»، «گریز و سفر»، «اندوه و تنهایی» و «گذشتهگرایی رمانتیک»، در عنوانهای شعری هر دو شاعر بهطور آشکار بازتاب یافته است، امری که با توجه به جایگاه ویژه عنوان در شکلگیری هویت کلی متن، از جایگاه خاص رمانتیسم در دیدگاه دو شاعر حکایت دارد. برخی مؤلفهها (ازجمله ملیگرایی رمانتیک) در عنوان شعرهای البیاتی بازتاب یافته است، اما با اینکه متن بسیاری از سرودههای اخوان با ملیگرایی در پیوندی استوار است، در عنوان شعرهای او از آن نشانی نیست.
حبیب الله عباسی،
جلد 26، شماره 84 - ( مقالات منتشر شده 1397 )
چکیده
تاکنون کمتر شاعری مانند متنبی توانسته است اندیشه و قلم دانشمندان و ادیبان و شاعران بسیاری را، از گذشته تاکنون، به خود مشغول کند و در روزگار حیاتش با چنان اقبالی روبهرو شود. در این جستار برآنیم راز اینهمه اقبال به شعر متنبی و تفضیل او بر دیگران و خاتم شاعران عرببودنش را دریابیم. از گذشتههای دور تاکنون، این مهم را از زوایا و منظرهای مختلفی بررسیده و کاویدهاند. در پژوهش حاضر، این دقیقه در شعر متنبی از رهگذر دو اصطلاح "حضور" و "غیبت" صوفیه، که همانند شاعران بر شهود تکیه دارند و مفاهیمی چون "تجربه از نزدیک" و "تجربه از دور" و با تکیه بر این بیت متنبی: «فالخیل و اللیل و البیداء تعرفنی/ و السیف و الرمح و القرطاس و القلم» کاویده شده است. متنبی با حضور همیشگیاش در تجربههای شعری خویش توانسته آنچه را از اعیان در پرده بوده است آشکارا ببیند تا حکم غیبی برای او به حکم عینی تبدیل شود. راز جاودانگی متنبی را در همین حضور همیشگی یا بهتعبیری در همین تجربه از نزدیک یا بهقولی در آشنایی و معرفت شاعر میتوان جست. همین مهم سبب شده است تا شعرش «مرجع ضمیر زندگی» شود.
حبیبالله عباسی، رضا گیلکی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
گفتمان قدرت چنگیز در بستر اجتماعی و سیاسی خاصی صورتبندی شد که اگرچه مفصلبندی آن در سده هفتم هجری انجام شد، ریشههای آن را باید ماقبل حیات گفتمانی آن جستوجو کرد، یعنی در دوره سلجوقیان، بهویژه در حمله غزها به خراسان و دوره خوارزمشاهیان. در این جستار به بررسی چگونگی تکوین و چیرگی گفتمان قدرت چنگیز بربنیادِ روایت جوینی در تاریخ جهانگشا میپردازیم. برای تحصیل این مهم از میان رهیافتهای مختلف، رویکرد گفتمان لاکلا و موف با توجه به مبانی و اصول آن کارآمدترین روش برای بررسی تکوین و تطور گفتمان است. از دیرباز، همواره ارتباط میان صاحبان قدرت با نویسندگان در کانون اهمیت بوده است. عطاملک جوینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. جوینی در جایگاه ناظر و مورخ دربار مغول فجایع مغول را ثبت کرد، اما در این راه ناگزیر بود، در کنار بیان دَدمنشیها، به دربار مغول نیز وفادار بماند. مسئله اصلی این است که جوینی در پرداخت شخصیتِ محوری متن، چنگیز، رفتاری متفاوت با دیگر مورخان بهویژه بیهقی در پیش گرفته است. کار اصلی مورخ انتخاب روایتی خاص از میان روایتهاست. روش روایتپردازی جوینی برای تثبیت معنای موردنظرش چه بوده است؟ آنچه از این تاریخ برمیآید قدرت بیبدیل چنگیز در مناطق تحت امر اوست که صدای متفاوتی از این رویداد هولناک از تاریخ جهانگشا به گوش میرسد. درنهایت، به این نتیجه میرسیم که طبق نظریه یادشده، متن تاریخ جهانگشا دارای یک نظام معنایی همسو است و این قابلیت در آن وجود دارد تا معنا در آن تثبیت شود. مجموعه این نظام هماهنگ برای تعدیل و توجیه خشونت ناشی از قدرت چنگیز پیش میرود.
حبیبالله عباسی، رسول جعفرزاده،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
انگارههایی در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر هست که با وجود زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی بسیار متفاوت، شباهتها و قدرمشترکهای انکارناپذیری میان آنها میتوان یافت. از جمله، دو انگاره زیباییشناسی هنری تصوف و سوررئالیسم که از لحاظ زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی ظهور، سخت با هم متفاوتاند و در نگاه نخست، یافتن قدرمشترکی میان این دو کاری شگفتانگیز و صعب شمرده میشود. مسئله اصلی ما در این جستار آن است که میان این دو انگاره زیباییشناختی، شباهتهای انکارناپذیری وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکرد ادبیات تطبیقی، بهویژه از منظر دبستان آمریکایی ـکه غایتش مطالعه ادبیات در ورای مرزهای سرزمین معینی و پژوهش در روابط میان ادبیات و دیگر حوزههای معرفتی از قبیل هنر و تاریخ و فلسفه استـ وجوه اشتراک چندی میان زبان این دو جنبش یافتیم، از جمله اینکه هر دو از عصیان و تخیل ابتکاری و نمادگرایی و رؤیا و ذهن ناخودآگاه و عشق و شطح یا نگارش خودکار و جذبه و جنون بهره میجویند و انسانها را بهسوی آنچه برتر و ژرفتر است هدایت میکنند.
محمدجواد اعتمادی گلریز، حبیب الله عباسی، رسول رسولی پور،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
مسئله شناخت در زندگی انسان موضوعی دیرینه و محوری است که از سرآغاز تفکر بشر درباره هستی به میان آمده است. مجموعه اندیشههای مطرحشده در این زمینه دانش معرفتشناسی را پدید آورده است. در میراث عرفانی مولانا نکات بدیع و عمیقی درباره مقوله شناخت بهدست میآید و بخش مهمی از آرای او به بحث خطاها و محدودیتهای شناختی انسان مربوط است. این بحث در سنت فلسفی غرب نیز از جهات گوناگون طرح شده و پاسخها و تبیینهایی یافته است. در این پژوهش کوشش شده، با روش تحلیلیـتوصیفی و با رویکردی تطبیقی، ابعاد چندگانه موضوع خطاها و محدودیتهای شناختی انسان نزد مولانا بررسی شود و برای رسیدن به مقصود نگاهی نیز به سیر موضوع در سنت فلسفی غرب شده است. از این رهگذر، به مقولاتی همچون عقل، تجربه، توهم، تصور و بود و نمود جهان پرداخته شده و پس از روایت سیر تکاملی موضوع در فلسفه غرب، اشارات مولانا در این زمینه نقل و بررسی شده است. درنهایت، نشان داده شده که چگونه مولانا نیز سویههای چندگانه خطاها و محدودیتهای شناخت را کاوش و بیان کرده و آرای او چه شباهتهایی با سنت فلسفی غرب دارد. همچنین، تفاوتها و شباهتهای نگرش فیلسوفان و عارفان در چیستی و چگونگی امر شناخت نیز بررسی شده است. میان فیلسوفان و عارفان درباره موضوع شناخت شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد. مهمترین تفاوتها را میتوان به نقش محوری عقل نزد فیلسوفان و بیاعتباری آن در مقابل بعضی ابعاد دیگر شناخت نزد عارفان نسبت داد. ازسوی دیگر، تمثیل سایهها در فلسفه افلاطون و مسئله بود و نمود و نقش تصور در مواجهه با جهان در دیدگاه فیلسوفان ایدهآلیست قرن هجدهم، شباهت زیادی با مبانی شناختشناسی در آرای مولانا دارد. در بیان شباهتها، درمییابیم که بخشی از دیدگاه مولانا در توصیف جایگاه عقل و محدودیتهای شناختی انسان، به آرای عقلگرایان معرفتی قرن هفدهم شباهت دارد، و در زمینه جایگاه ویژه تجربه در شناخت و کاستیهای آن، به آرای تجربهگرایان قرن هجدهم پهلو میزند.
خانم فاطمه قارلقی، آقای دکتر سیدمرتضی میرهاشمی، آقای دکتر حبیب الله عباسی، خانم دکتر عفت نقابی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی برجستهترین اثر از نوع داستانهای غنایی و بزمی در ادب فارسی است که مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. اگرچه درباره ساختار روایت های این منظومه پیش از این مقالاتی به رشته تحریر درآمده، اما در زمینه استفاده از شگردهای بلاغی برای اقناع مخاطب و درنتیجه ایجاد تعلیق، در این اثر داستانی تحقیق خاصی انجام نشده است؛ از این رو در بحث حاضر نخست به تعریف اقناع در علوم مختلف و نقش آن در تاریخ فلسفه و بلاغت پرداخته میشود و سپس نگاهی گذرا به تعریف تعلیق شده است تا روشن شود که چگونه شگردهای بلاغی میتواند در خدمت تعلیق داستانی قرار گیرد. شایان ذکر است که تعلیقها در داستان خسرو و شیرین تا اندازه زیادی حاصل بهرهگیری شاعر از شیوههای بلاغیای است که برای اقناع مخاطب از آنها استفاده شده است. این تعلیق که در واقع سبب ایجاد هجران و دوری بین عاشق و معشوق در فواصل مختلف داستان میگردد و از طرفی هم موجب پدید آمدن انتظار در خواننده میشود، در برشهای گوناگون داستانی به چشم میخورد. در این مجال، از دو علم معانی و بیان برای بررسی نقش اقناع در ایجاد تعلیق استفاده شده است. از شگردهای علم معانی، اغراض ثانوی کلام یعنی تشویق و ترغیب، تحذیر و هشدار، تکریم و تعظیم و به ویژه سرزنش و هشدار، و از شگردهای بیانی، اغراض تشبیه، استعاره، و تمثیل، نقش موثرتری در اقناع مخاطب و ایجاد تعلیق ایفا نموده اند.
حبیبالـله عباسی، عبدالرضا محقق،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
ورود مفاهیم و موضوعات گستردهی حقوقی در عصر مشروطه به حوزهی شعر، موجب تلاقی دوگونه سخن یا به تعبیری دو ساحت گفتمانی حقوقی و ادبی در شعر این دوره شده است. گفتمان حقوق عمومی، محتوای غالب شعر مشروطه را سامان داده و حضور بسیار کمرنگ عنصر تخیل به مشخصهی ساخت و صورت آن تبدیل شده است. بر این اساس تبیین نقش گفتمان حقوقی در رابطهی صورت و محتوای شعر مشروطه مسئلهی اصلی این پژوهش است. جستار حاضر به روش تحلیلی و توصیفی و با استناد به شواهد شعری متعدد این مهم را از رهگذر فرآیندی وامیکاود که به واسطهی ویژگی ذاتی مقال حقوقی و ناسازگاری آن با صورخیال پدید آمده و میتوان از آن به «گذر از خیال به عاطفه» در شعر این دوره تعبیر کرد. فرآیندی که صورت غالب شعر مشروطه بر اساس آن و با تمرکز بر عواطف اجتماعی و انقلابی در غیاب صورخیال سامان یافته است. جستار حاضر سازواری این روایت را با نظرگاه تجدد ادبی نیز سنجیده و سرانجام آثار مترتب بر مدعای پژوهش را در ساحت ها و ساختارهای مشهور شعر مشروطه بازخوانی کرده است.
مصطفی علیپور، حبیب الله عباسی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
رخداد تاریخی و روایت تاریخی آن رخداد، اعم از شفاهی و کتبی، با هم تفاوت دارند؛ چه، رخداد واقعهای است که یکبار در زمان خاص و مکان معین اتفاق افتاده است، اما روایت تاریخی متکثر و متعدد است و با رخداد تاریخی همخوانی کامل ندارد و تأویلی از آن رخداد اصلی است. در این جستار، تکرار و بازسازی و تولید مجدد گذشته، با روش توصیفیـتحلیلی و رویکرد بینامتنی (برپایه محورهای سهگانه بینامتنی ژنت) در دو روایت تاریخی ظهیری نیشابوری و راوندی از رخداد فتنه غز واکاوی شده است، دو روایتی که از لحاظ زمانی و بیانی با هم متفاوتاند. همچنین، نشان داده شده است که این دو متن، که موضوع مشترکی دارند و به هم مربوطاند، چه میزان از هم تأثیر پذیرفتهاند و چقدر مکالمه و گفتوگو بین آنها درگرفته است. علاوهبر تکیه و تأکید بر ویژگیهای زبانی راحهالصدور، بهویژه نظام نحوی آن، به رابطه بینامتنی دو اثر، شباهتها و تفاوتها در نحوه گزارش و روایت فتنه غز پرداخته شده است. حاصل تحقیق برجستهکردن تأثیرپذیری راحهالصدور از سلجوقنامه در گزارش تاریخی است که آن را در مظان اتهام سرقت ادبی قرار داده است.
سید امیرعباس ستایشگر، حبیبالله عباسی، سید مرتضی میرهاشمی، عفت نقابی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
فن موسیقی از فنون پرکاربرد شعر است که شاعران از آن برای انتقال اندیشههای خویش بهره میجستند. برخی شاعران بهدلیل تبحر در موسیقی بیش از دیگران موسیقی را برای بیان اندیشهها و ساختن تصاویر شاعرانه بهکار بستهاند. بسامد گفتمان موسیقی در شعر ایندسته از شاعران و تصویرآفرینی از رهگذر آن، تسلط آنها را بر موسیقی، هم بهلحاظ نظری (مانند مباحثی چون سازشناسی و الحان) و هم بهلحاظ عملی (که همانا نوازندگی و آهنگسازی است) نشان میدهد. در پژوهش پیشرو، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، به واکاوی چگونگی موسیقی نظری و عملی در دیوان دو شاعر برجستۀ سبک هندی، صائب تبریزی، پیشوای جریان نازکخیالی، و بیدل دهلوی، پیشآهنگ جریان دورخیالی، پرداخته شده است. نخست، با آوردن شواهد مثال، مفاهیم موسیقی در شعر شاعران بررسی و سپس هردو دیدگاه در حوزۀ موسیقی مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان داد که دانش موسیقی در بازگشایی رموز شعر این شاعران بسیار مؤثر است، چنانکه بدون ریشهیابی موسیقی، بهمثابه تخصص و حرفه، دستیابی به فهم درست و دقیق برخی ابیات امکانپذیر نخواهد بود. درواقع، این روش کاربرد مفاهیم موسیقی، نشانۀ آگاهی از دور به این حوزه نیست، بلکه دلالت بر نوعی معرفت علمی و شناخت از نزدیک دارد. حاصل این جستار، که تبیین توأمانی موسیقی نظری و عملی در دو اسلوب نازکخیالی و دورخیالیِ سبک هندی است، بر سه شاخۀ اصلی شبکه تداعی، معرفت نظریـعملی و پیوند شعر و موسیقی دلالت دارد.