[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
4 نتیجه برای خسروی شکیب

محمد خسروی شکیب،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده

«وجه غالب» کلید بوطیقای صورت‌گرایی است. این عنصر جزء تمرکزدهنده به یک اثر هنری است؛ این جزء بر اجزاء و عناصر دیگر فرمان می‌راند، آن‌ها را تعیین می‌کند، متحول‌شان می‌کند و در نهایت این عنصر حاکم است که یکپارچگی و انسجام ساختار را تضمین می‌کند. «وجه غالب» عنصری زبانی و اغلب مکرّر است که در هیئت یک سمبل، یک شُعار یا اصطلاح، پاره‌ای مکرر و یا مصراعی مکرر و... در سطح ساختار شعر ظاهر می‌شود. «وجه غالب» هرچه که باشد با هدف «ایجاد مرکزیت معنایی»، «اسکلت‌بندی ساختار»، «واسازی ساختار»، «مدخل‌آفرینی متعدد برای شعر»، «تقویت موســیقی زبان»، «مکث و وقف توصیفی»، «عقــلانیّت شعر»، «وحدت لحن»، «فضاسازی» و... طراحی و ابداع شده است. این مقاله به دنبال کشف و تشریح عملی و علمی کیفیّت وجه غالب در زبان و ساختار شعر معاصر است.


محمد خسروی شکیب،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده

نقد نو با سرکردگی منتقدانی چون پن وارن، ویمست، کلینث بروکس و رنه‌ ولک در تلاش برای خوانش و کشف دقیق و علمی توانایی ادبیات منظوم، به تفاوت‌ها و تمایزهای بین شعر کلاسیک و شعر معاصر در ادبیات انگلیس رسید. شاخه جنوبی نقد نو در آمریکا که بیشتر از شاخه شمالی در انگلیس ـ ریجارد، الیوت، امپسون ـ به مشخصه‌اهای هستی‌شناختی و صوری شعر توجه علمی داشتند، به این اعتقاد رسیدند که عنصر غالب در نظام صوری اشعار کلاسیک روایت است. بروکس در کتاب شعر مدرن و کلاسیک نظام صوری اثر هنری را تابع روح زمانه و میزان پیچیدگی جامعه می‌داند. او معتقاد است که منتقدان باید در سطحی درونی‌تر، ژرف‌تر و انتزاعی‌تر به آثار ادبی بنگرند. بروکس در کنار نظام روایتی حاکم بر شعر کلاسیک چهار نوع فرم غیرروایی ـ مقوله‌ای، خطابی، انتزاعی، تداعی‌گر ـ را برای شعر معاصر انگلیس و امریکا در نظر می‌گیرد. او می‌گوید این نظام‌های غیرروایی پیچیده‌تر از نظام روایی هستند و گاهی نیز با هم می‌آمیزند  و نظام صوری دشوارتری را پیش روی مخاطب قرار می‌دهند. سؤال این مقاله این است که آیا می‌توان شعر معاصر ایران را با استناد به این فرم‌های غیرروایی نقد صوری کرد یا نه؟ پیش‌فرض این است که در کنار حضور فرم روایی در شعر نیما، اخوان و دیگران فرم‌های غیرروایی یا صورتی ترکیبی از چند فرم غیرروایی در شعر معاصر قابل کشف است که این خود لازمه روح زمان و مقتضیات مکان و هدف هنر در‌ان برهه زمانی است


محمد خسروی شکیب،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده

«بسیج جمعی» از نظریه‌­های پرکاربرد در حوزه جامعه‌­شناسی سیاسی معاصر است که  بررسی و تحلیل سازوکارهای درونی حاکم بر جنبش‌­های اجتماعی، انقلاب‌­ها و آشوب­‌های سیاسی را ممکن می­‌کند. در پژوهش حاضر، هم روایت «مرغان جهان» در منطق­الطیر و هم حکایت «کبوتر مطوّقه» در کلیله و دمنه، از کنش‌­های جمعی متشکل و موفق در ادبیات کلاسیک فارسی و نوعی از بسیج جمعی و گردهمایی اجتماعی معطوف به تغییر ساختار و وضعیت حاکم به‌شمار آمده‌اند؛ ازاین‌رو، بررسی متغیرهای کمی و کیفی حاکم بر سازمان درونی آنها ضرورت دارد. کاربست شاخص‌­هایی چون اصل کنشگر خردمند، اصل روابط عمومی، اصل ساختار کنش جمعی، اصل انسجام کمی و کیفی، اصل انگیزه‌­ها و الگوهای رفتاری و... نشان‌­دهنده پیچیدگی ساختاری این‌گونه از کنش‌­های جمعی است. در این مقاله، تلاش می‌­شود تا با روش تحلیل تطبیقی و کیفی، سازوکارهای درونی حاکم بر دو روایت پیش‌گفته بررسی شود تا میزان انسجام و نیز ظرفیت‌­های توضیحی و تفسیری هریک به‌سنجش درآید.

دکتر محمد خسروی شکیب،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

ضرب­المثل­‌ها ابزاری فرهنگی هستند که به‌دلیل فشردگی زبان و الگوهای آوایی و ادبی ویژه، می­‌توانند مقاومت فکری مخاطبان را تقلیل دهند و نوعی خاص از معنا و مفهوم را بر آنها تحمیل کنند. نشانه­‌شناسی فرهنگی ضرب­المثل‌­های فارسی نشان می­‌دهد که تبعیض جنسیتی و تقلیل جایگاه زنان ممکن است در هنجارهای فرهنگی ریشه داشته باشد. در بسیاری از ضرب­المثل­‌ها، زنان «دیگری» و حاشیه‌نشین و مردان «خود» و مرکزنشین تلقی شده‌اند. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی و کیفی، به بررسی انتقادی تعدادی از ضرب‌المثل­‌های جنسیتی پرداخته است تا ضمن آسیب­‌شناسی نشان دهد که تقابل دوگانۀ «مرد» و «زن»، چگونه مؤلفه‌­هایی چون «مردسالاری»، «ازدواج»، «تولید مثل»، «زیبایی ظاهری»، «اقتصاد مردانه»، «قدرت ذهنی»، «رهبری و مدیریت» را تحت تأثیر قرار داده و زن را در حاشیه و مرد را در مرکز متن فرهنگ نشانده است. تحلیل نشانه‌شناختی فرهنگی ضرب‌المثل‌ها نشان می‌دهد که «زن»بودن محصول ایدئولوژی مردسالار است؛ تفکری که آگاهانه یا ناآگاهانه به‌دنبال آن است تا زن «دیگری» باشد. این تفکر با مراقبت و کنترل پنهان، زنان را از متن اصلی اجتماع کنار می‌گذارد و درنهایت به‌دنبال «انکار نمادین» آنها­ است.   


صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4666