محمد رودگر،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
درونمایه بیشتر حکایات صوفیه کرامات مشایخ است. حجم عظیمی از تذکرهها و مناقبنامههای عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه را میتوان تحت عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبول گروههای گوناگون مخاطبان بوده است. یکی از مهمترین مباحث ساختاری حول موضوع حکایات کرامات، تعیین نوع واقعیت موجود در این حکایات و ردهبندیشان تحت یک نگرش از واقعیت خاص است. راههای مختلفی برای پذیرش حکایات کرامات وجود دارد، اما بهترین و فراگیرترین شیوه، که مدعای نگارنده در این نوشتار است، واقعنمایی تحلیلی کرامات است و رسیدن به نوعی واقعگرایی عرفانی یا رئالیسم صوفیانه. کسانی که نه به پذیرش تعبدی گردن مینهند و نه خود اهل سیروسلوکاند که با کشف و شهود به حقیقت کرامات برسند، با کمک تحلیلهایی خاص میتوانند به سطحی از پذیرش درباره کرامات دست یابند، اما در تحلیل واقعنمایانه کرامات، هیچگونه تقلیل و تحدیدی در اصل پدیده کرامت رخ نخواهد داد. این پژوهش کتابخانهای بهشیوهای توصیفی و تحلیلی درصدد تشخیص نوع واقعیت موجود در این گونه روایی است تا از این طریق ثابت شود که واقعیت حکایات کرامات با هیچ نوع واقعیت موجود و مألوف برابر نیست و در نتیجه این حکایات به واقعنماییِ خاص خود نیاز دارند.
دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
باقر صدری نیا، محسن حیدرزاده جزی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
کاربرد ابهام و ایهام در کلام، با تمهید زمینۀ تنوع دلالت و بهتأخیرافکندن روند فهم معنا، در رقمزدن ابعاد هنری اثر ادبی تأثیر درخور اعتنایی برجای میگذارد و به هر میزان که کلام از چنین شگردهای بیانیای بیبهره باشد، با تبدیلشدن به گزارهای تکمعنا، حیثیت هنری آن کاستی میگیرد.
در مقاله حاضر، با چنین پیشفرضی، شعر حزین لاهیجی (1180-1103 ه .ق.) بازخوانی و تعدد دلالتها در سرودههای او در دو سطح واژگانی و متنی بررسی شده است. در سطح واژگان، صنایعی همچون ایهام و انواع آن، اتفاق، استخدام و جناس شبهاشتقاق، مرز دلالتهای بیت را درمینوردد و گسترۀ معنایی تازهای را به روی مخاطب میگشاید. این بررسی مؤید آن است که در شعر او 192 مورد ایهام، ایهام تناسب و ایهام تضاد بهکار رفته است. در سطح جمله و بیت نیز، انواع ابهام و تعدد دلالتها و علل پدیدآمدن آن، در سه گروه زبانی، منطقی و لحنی طبقهبندی شده و در هریک از آنها، شگردهایی که شاعر برای آفرینش ابهام و تنوع دلالت بهکار برده بررسی و تحلیل شده است.
کلثوم قربانی جویباری، آذر حسینی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
ادبیات داستانی جدید ایران محل ظهور اندیشههای نو و مترقی است؛ ازجمله، عرصه نقشآفرینی زنان، هم در جایگاه نویسنده و هم در مقام قهرمانان تأثیرگذار در خلق رخدادهاست. در این ادبیات جدید، زنان دستمایه طرح معضلات در بسیاری از داستانها میشوند. ازجمله این معضلات خشونت علیه زنان است. در این مقاله سعی شده است تا خشونت، انواع، ابزار و عوامل مختلف بروز آن در رمانهای برگزیده دهه چهل با نامهای سنگصبور، شوهر آهوخانم، شازده احتجاب، و سووشون بررسی شود تا ازطریق آن، نگرش نویسندگان این آثار به حقوق زنان و مسائل موجود در جامعه نشان داده شود. با تحلیل محتوای آثار پیشگفته، بیشترین خشونت از نوع پنهان و آشکار در رمان شوهر آهوخانم دیده میشود و رمانهای سنگصبور و شازده احتجاب و سووشون بهترتیب در جایگاههای بعدی قرار دارند. عوامل متعددی در بروز این خشونتها نقش دارند: فرهنگ، عرف و سنتها، عقاید مذهبی، خانواده و نگرش مردسالارانه و ناآگاهی زنان از حقوق خود و... ازجمله این علل بهشمار میروند. طرح موضوع خشونت علیه زنان در رمانها نشان میدهد که نویسندگان این دوره در جایگاه روشنفکران و مصلحان جامعه نگرش فمینیستی دارند و با اعتراض به سنتهای جنسیتزده حاکم و نقد سلطه پدرسالارانه و نمایش وضعیت نامطلوب اجتماعی و موقعیت فرودست زنان، سعی میکنند به دفاع از حقوق آنها بپردازند.
یحیی کاردگر، حسن شهریاری،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
شناخت اساطیر و حماسهها برای آشنایی با فرهنگ و تمدن گذشته ملتها مهم و ضروری است. ازاینرو، بررسی تحولاتی که به دلایل سیاسی و اجتماعی و گذر زمان در اساطیر و حماسههای جامعهای ایجاد میشود، شایسته توجه است. تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است که مبنای آن شناسایی علل و چگونگی تحولات راهیافته در سیمای اساطیری و حماسی ایران در امهات کتابهای تاریخی فارسی از قرن سوم تا پایان حکومت صفویه باشد.
نتایج این پژوهش، که به روش توصیفی ـتحلیلی انجام شده است، عبارتاند از: حذف بسیاری از اندیشههای دین زرتشتی از سیمای اساطیر ایرانی در نتیجه غلبه اعراب و نفوذ اسلام، دگرگونی در پارهای اعمال و کردارهای شخصیتهای اساطیر ایرانی و نفوذ آموزههای اسلامی در آن و اختلاط و آمیختگی با اسرائیلیات، دگرگونیهایی که در قالب شخصیتها، داستانها و جغرافیای اساطیری راه یافت و اختلاطهایی که بهواسطه رواج اسرائیلیات بهشکل همزمانی، نسبسازیهای جعلی، یکسانپنداری و وابستگیهای جغرافیایی اساطیر ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داد. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، نمایاندن نفوذ تفکرات قوم سامی در اساطیر ایرانی و منطق باورپذیری عصر مورخ بر روایات ایرانی است که به افسانهپردازیهای گوناگون درباره آنها منجر شده است.
محمدرضا عزیزی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
در مقاله حاضر، مشخصههای صَرف اسم عربی مانع برداشتهای گوناگون از متون ادبی دانسته شده است. ساختمان اسم عربی از ویژگیهایی ذاتی چون تذکیر و تأنیث، جامد و مشتق، وزن، تثنیه، انواع جمع، ضمایر دقیق، موصول، اسمهای اشاره و... برخوردار است که تعیّن و تداعی دقیق معانی در ذهن مخاطب را بههمراه دارد. هرچند دقت صَرف عربی در نثر علمی و فلسفی امتیاز بهشمار میرود و دانشمندان میتوانند مقصود خود را بهکمک آن بهروشنی بیان کنند، در متون ادبی، نقص بهنظر میرسد و از چندپهلویی و لطف هنری اثر میکاهد. مسکوتبودن برخی از این ویژگیها در صرف اسمهای فارسی، به ابهام و ادبیت شعر کمک میکند. در دیوان حافظ هفت غزل ملمع وجود دارد که امکان چنین مقایسهای را فراهم میآورد. وجود مصراعهایی به زبان فارسی و عربی در یک غزل حافظ بهخوبی تفاوت امکانات صرفی در زبان فارسی و عربی را نشان میدهد. فقدان چنین مشخصههایی یا وجود آن بهصورتکلی در واژه فارسی طیف بیشتری از مخاطبان را با خود همراه میسازد و دامنه برداشتهای گوناگون را وسعت میدهد.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
گفتمان کلان تصوف اسلامی نگرشی قدسی است که در بستر دین، در واکنش به گفتمانهای معارض دیگر نظیر فقه، کلام، فلسفه و زهد شکل گرفت. در اواخر سده دوم، پس از درآمیختن کیمیای عشق با مس زهد، رهروان جریان صوفیانه، برخلاف دیگر جنبشهای فکری و دینی فرهنگ و تمدن اسلامی، که قرآن را متنی فروآمده از آسمان به زمین و در حرکتی دیالکتیکی بین آسمان و زمین میدانستند، قرآن را متنی برای حرکت از زمین به آسمان، یعنی معراج صوفیانه، در نظر آوردند. با این تلقی، شاهد مواجهه گوناگون صوفیه با دالهای مفهومساز، برجسته و پربسامد، بهویژه نشانه شناور «توکل» در گفتمان تصوف و نیز بقیه آثار صوفیه اعم از نثرهای متمکن و مغلوب هستیم. در این جستار، با روش تحلیلیـتوصیفی و رویکرد جفتگفتمانساز لاکلاو و موفه، دگردیسیهای این دال شناور را در چندین نثر متمکن صوفیه به فارسی و عربی نشان دادهایم و از این رهگذر تأثر و تأثیرهای این چند متن را از یکدیگر تبیین کردیم.
امین بنی طالبی، پریوش میرزاییان،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
طبق نظریۀ بازتاب در جامعهشناسی هنر، ادبیات در معنای گستردهاش آینۀ جامعه و نشاندهندۀ جهتگیریها، سلیقهها و جریانهای اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک میکند. بهشکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابستهاند و ضمن تأثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشأ تغییر میشوند و تغییرات جوامع را نیز نشان میدهند. بهاینترتیب، میتوان ازطریق شناخت نوسانها و دگرگونیهای دنیای درون شخصیتهای اصلی داستانها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستانهای کوتاه هوشنگ گلشیری است. بهاینمنظور، با استفاده از روش تحلیلیـتوصیفی، سعی شده است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیتهای اصلی داستانهای کوتاه گلشیری در دو دهۀ 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریانهای سیاسیـاجتماعی مؤثر سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستانهای خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقۀ متوسط عصر را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلتهای روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیتهای اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی_سیاسی حاکم بر آن دوره، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ بهطوریکه با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگیها نیز دستخوش تغییر شده است.
حسین بیات، نسترن شهبازی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
علیاکبر دهخدا از تأثیرگذارترین نویسندگان دوران مشروطه است. همزمان با تشکیل مجلس دوره نخست، او گزارشها، دیدگاهها و انتقادهای خود را در سلسلهمقالههای روایی با عنوان چرندوپرند در روزنامه صوراسرافیل منتشر میکرده است. این نوشتهها بسیار محبوب و پرمخاطب بودهاند. بهنظر میرسد، جدا از حقیقتمانندی محتوای روایتها، ساختار بدیع مقالههای چرندوپرند با بهرهگیری از زبان طنز و پرداخت راوی قابل اعتماد (دخو)، که در این نوشتهها نقشی کلیدی ایفا میکند، جذابیت و درعینحال باورپذیری روایتها را تقویت کرده است. شیوههایی که دهخدا در ساختار منحصربهفرد مقالهها و شخصیتپردازی دخو از آنها بهره برده است، اشتراکات درخور توجهی با تکنیکهای طرحشده در رویکرد انسانگرایانه کارل راجرز دارد، رویکردی که ماهیتی روانشناختی دارد و مسئله شخصیت نقطه ثقل آن است. گزینش و طبقهبندی نمونههای مستخرج از چرندوپرند و انطباق آنها با مؤلفههای نظریه فردمحور راجرز نشان میدهد که دهخدا ویژگیهایی در عرصه متن قرار داده است که مهمترین پیشفرض راجرز یعنی جهان تجربی را اثبات میکند و بهتبع آن شکل و محتوای مقالهها با روایتگری دخو میتواند با ویژگیهای موردنظر راجرز در ترسیم چهره آرمانی درمانگر همسان باشد.
حسین حسن رضائی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
برخی کلمات و ترکیبات در دیوان حافظ هست که توجه دقیق به آنها ما را به دنیای شعر و اندیشه او نزدیک میکند. از جملۀ این کلمات و ترکیبات «جام» و مترادفهای آن است. بسامد کلمه جام و مترادفهای آن در دیوان حافظ از تعلقِ خاطر زیاد او به جام نشان دارد. در این مقاله، برای بررسی جام در دیوان حافظ، درباره اهمیت جام در ادبیات فارسی و دیوان حافظ، نظر شارحان متقدم و معاصر درباره معنا و کارکرد جام در حافظ بیان شده است. متن مقاله به دو قسمت تقسیم میشود: در قسمت اول، جام در سنت شعری قبل از حافظ بررسی شده است. قبل از حافظ، غالباً سه نوع جام یا شراب داریم: زمینی، عرفانی و خیامانه. در قسمت دوم، ذیل عنوانهایی، به هنرنماییهای حافظ با جام پرداخته شده است: 1. تکرار و برجستهکردن جام و تبدیل آن به بنمایه نمادین، 2. تقابلسازی با جام و بهکاربردن آن همچون ابزاری برای مبارزۀ سیاسی و اجتماعی، 3. اختلاط معانی و کارکردهای گوناگون و متضاد جام با یکدیگر، 4. ساخت بیانِ متناقضنما با جام و خلق ابیات شاهکار. مقاله حاضر، با روش توصیفی و تحلیلی، در پایان نتیجه میگیرد که حافظ آگاهانه با تکرار جام آن را برجسته و نمادین ساخته و با اختلاط معانی ایرانی و اسلامی جام، منشوری ساخته که هر خوانندهای، به فراخور تجربه و دانش خود، میتواند معانی گوناگونی از آن دریافت کند.
فرزاد بالو، سیاووش حقجو،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
نظم و نثر در سنت ادبی ما در طول تاریخ طرفداران و مخالفانی داشته و هرکدام دلایلی را له یا علیه دیگری اقامه کردهاند. دراینمیان، ابوحیان توحیدی، با فراروی از تقابلهای دوگانه، بیآنکه جانب نظم یا نثر را بگیرد، با رویکردی فلسفی و زیباییشناختی، سویههای دیگری از نسبت میان نظم و نثر را آشکار کرده است. این نوشتار، با روش توصیفیـتحلیلی، ضمن نقل عینی آرای طرفداران نظم و نثر، به تحلیل رویکرد فراثنویتانگار توحیدی در الامتاع و المؤانسه میپردازد. نتایج بررسیها حاکی از این است که توحیدی، با بازخوانی اقوال طرفداران نظم و نثر، معتقد است که درباب شعر و نثر نمیتوان حرف آخر را زد. آنگاه، پس از تبیین ماهیت سخن و انواع آن، به نقل امتیازات نظم و نثر از زبان طرفداران آنها میپردازد؛ ازجمله اینکه نظم صناعت است و دست عامه مردم به آن نمیرسد، درحالیکه نثر زودیابتر است و عامه سخنوران را بهجهت سهولت به خود متوجه میکند. نثر برای آراستگی به شعر نیازمند است، اما شعر به نثر نیازی ندارد. شاعر افق بیکرانه در پیش دارد و نویسنده میدانی کرانمند، و در مقابل، نثر بنیاد سخن است و نظم فرع آن. نثر عاری از تکلف است و شعر مشحون از الزامات شعری؛ نثر از خرد وام میگیرد و نظم از احساس. با وجود زیبایی صوری نظم، نثر اصیلتر و شریفتر است. سرانجام، نتیجه میگیرد که هم نظم و هم نثر فضیلتهای انکارناپذیر دارند و بهترین نوع سخن آن است که صورت آن بین نظم و نثر باشد، ولی نه نظم باشد و نه نثر.
کیهان سعیدی، سید سیّد احمد پارسا،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
موضوع پژوهش حاضر بررسی و تحلیل گفتمان آرمانشهری پاپلی یزدی در کتاب شازدهحمام برمبنای نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه است. جامعه آماری پژوهش کتاب پنججلدی شازدهحمام و حجم نمونه سه جلد اول این کتاب است که جلد اول و دوم آن تاکنون 34 بار و جلد سوم 14 بار تجدید چاپ شده است. دلیل انتخاب این موضوع، گفتمانهای فرامتنی این اثر است که آن را از آثار مشابه متمایز ساخته است. همچنین، علت انتخاب نظریه یادشده، کارآمدبودن تحلیل گفتمان برای تحلیل اثر نویسنده مذکور است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است. دادهها براساس تحلیل محتوا و با استفاده از نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه تحلیل شده است. پژوهش حاضر برمبنای این نظریه بهدنبال یافتن پاسخ این سؤال است: مفصلبندی مفاهیم و فرآیند هویتیابی گفتمان آرمانگرایانه نویسنده و نسبت آن با گفتمان حاکم چگونه است؟ نتایج نشان میدهد که براساس این نظریه، گفتمان نوگرای نویسنده در تضاد با گفتمان سنّتگرای حاکم شکل میگیرد و «تجدد و پیشرفت» را بهمثابه دال خالی در جایگاه دال مرکزی قرار میدهد. همچنین، دالهای فرهنگ و حقوق زنان را پیرامون دال مرکزی مفصلبندی میکند و به هر کدام هویت و معنایی تازه میبخشد. در پایان، نویسنده انسانها را بهعنوان عامل و کارگزار ترغیب میکند تا برای تحقق جامعه آرمانی خود فعالیت کنند.
احمد سنچولی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
ساخت کلان به ساختار زیرین و بنیادینی اطلاق میشود که نظام و سازمان متن یا گفتمان را تبیین و تفسیر میکند. در بررسی و توصیف ساخت کلان رباعیات نیما، که برپایه طرح ساخت گفتمانی و متنی لطفالله یارمحمدی درباره رباعیات خیام صورت گرفته و مبتنی بر سهسازه «توصیف»، «توصیه» و «تعلیل» است، علاوهبر اینسهسازه، سازههای «تمنا و آرزو»، «تأسف»، و «تعجب» نیز قابل تشخیص است. براساس این طرح، رباعیات نیما را میتوان به سهدسته رباعیات تکسازهای، دوسازهای و سهسازهای تقسیم کرد. رباعیات تکسازهای بیش از نیمی از کل رباعیات نیما را به خود اختصاص داده است. سازه اصلی و محوری در رباعیات نیما سازه توصیف است که بیشترین بسامد را دارد و در آن نیما به توصیف احوال خود، بهویژه احوال عاطفی خویش، در قالب گفتوگوهایی عاشقانه با معشوق پرداخته است. همچنین، توصیف طبیعت، انسان، جهان و دیگر مقولههای کلی از دیگر عناصر سازه توصیف در رباعیات او بهشمار میآید. ازآنجاکه در دستگاه ارتباطی رباعیات نیما، جزء فرستنده در مرکز و کانون توجه قرار دارد، گفتمان رباعیات او از نوع توصیفی است. نگاه نیما در این اشعار به مقولههایی همچون عشق، انسان و جهان، غالباً مبتنی بر نگرش سنّتی است و فقط در رباعیاتی که در آنها به توصیف طبیعت پرداخته، نشانههایی از بینش نو و تازه او دیده میشود.
فرزاد بالو، رضا رضاپور،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
هایدگر، در پی درک معنای هستی، به تحلیل امکانات وجودی دازاین میپردازد و در بین این امکانات به ارتباط زبان و هستی اهتمام ویژهای میورزد. او، در کنار سخنگفتن/ تکلم، سکوت را نیز یکی از امکانهای زبان میداند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گستردهتر از سخنگفتنِ صرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت، به آن خاصیتی تفسیری میبخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک نامیده است. ازآنجاکه در میراث عرفانی ما، مولانا جلالالدین در غالب غزلها از سکوت و خموشی سخن میگوید، نگارندگان این مقاله، بر آناند که در پرتو تلقیای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد، میتوان سویههای تازهای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را در این گزارهها نشان داد: «از بیجهانی دازاین تا فنای سالک بهمعنای عام و پیوند آن با سکوت»، «از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک بهمعنای خاص و پیوند آن با سکوت»، «هرمنوتیک سکوت و دریافت گفتار اصیل از دازاین تا سالک»، و «سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل». مولانا با طرح سکوت اصیل زمینهای فراهم میآورد تا جان و جهان هستی به سخن درآید و کاستی و نارسابودن زبان تدارک یابد و پرده از اسرار عالم برگرفته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس جستار حاضر را از پژوهشهای موجود متمایز میکند.
راشین مبشری، حسین حسنپور آلاشتی، فاطمه جمالی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگتری از واقعیت مواجه میکند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای میدهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیتهای تصویر، میتوان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر بهنمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف میپردازد و سپس با استفاده از تحلیلهای روانشناختی بهدنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بیدل» مهدی اخوانثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) بهکار گرفته شده است. تصویر عمق بهمعنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراهکردن مخاطب است. بهلحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، بهمنزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهرهگیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق شدهاند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر بهلحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپسزده در اثر کودتا را بهتصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره میگیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری بهجهت بهرهگیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضعگیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.
- شهلا خلیل اللهی، - مریم موسوی جشوقانی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
زیباییشناسی در مکاتب گوناگون فلسفی از افلاطون تا امروز، بهویژه در حوزهی هنر، طرح شده و پدیدهای تاریخی است که دستکم بهلحاظ فلسفی سخت مدیون کانت است. کانت زیبایی را مقولهای مستقل تلقی کرد که لذت ناشی از آن مقید به خود آن مقوله است. یوریکو سایتو، نظریهپرداز زیباییشناسی زندگی روزمره، معتقد است که زیباییشناسی زندگی روزمره ضعف زیباییشناسی فلسفی مبتنی بر هنر را برطرف میکند؛ بهاینترتیب، نگرشها و قضاوتهای زیباییشناختی میتوانند کیفیت زندگی، اخلاق اجتماعی و فرهنگی را به واقعیترین شکل تعیین کنند و وسیلۀ ضروری برای بیان ارزیابی کیفیت زندگی روزمره افراد باشند و به انسان قدرتی دهند تا ازطریق تعامل با مصنوعات، محیط اطراف و تعاملات انسانی از تجارب زیباییشناختی لذت ببرد. ازآنجاکه روایتهای داستانی شامل گزارهها و ظرفیتهایی هستند که از بُعد زیباییشناسی زندگی روزمره درخور ارزیابیاند و بیشتر آنها در جهان واقع نیز صدق میکنند، محققان در این پژوهش برآن شدند تا زیباییشناسی زندگیِ روزمره را برپایه دیدگاه سایتو در سه داستان کوتاه از مجموعه داستان کوتاه عاشقیت در پاورقی نوشته مهسا محبعلی به روش اسنادی و کیفی با بهرهمندی از منابع کتابخانهای تحلیل و تبیین کنند تا به این پرسش پاسخ دهند که مؤلفههای زیباییشناسی زندگی روزمره در این آثار چیست. دستاورد این پژوهش در این سه داستان کوتاه نشان میدهد که زندگی روزمره افراد و نقش اشیاء، مکان و... در این آثار بهمثابۀ نماد، در قالب هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی و... ترسیم شدهاند. علیرغم هنجارگریزی و آشناییزدایی در تعاملات انسانی، متن داستانها بستر تجربهای است که درنهایت به این آگاهی و حکم منجر میشود که ذوق، امر زیبا و امر والا یا برعکس نازیبا در این داستانها بهطور واقعی شکل یافتهاند.