جستجو در مقالات منتشر شده


115 نتیجه برای فضا

احسان لشگری تفرشی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده

در دیدگاه کلاسیک همواره مطالعۀ بُعد سیاسی فضا به مثابه بن مایه هستی شناختی جغرافیای سیاسی مورد اهتمام بوده است. بتدریج از دهه 1980 با توسعه دیدگاه های فرا اثبات گرا در جغرافیای انسانی؛ سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و احزاب سیاسی تا جنسیت، طبقات اجتماعی اثرگذار گردید و کوچکترین روابط قدرت را مورد توجه قرار داد که در قالب مفهوم امر سیاسی تداعی یافته است. امر سیاسی درصدد نقد سازمان یابی فضا بر مبنای منطق صوری و ارائه گونه های جدیدی از بازساخت معرفت شناسانۀ در مطالعۀ رابطه سیاست و فضا بوده است. در این مقاله کوشش گردیده تبعات معرفت شناختی اعتباردهی به امر سیاسی در مطالعه رابطۀ سیاست و فضا تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتبار بخشی به کنشگری امر سیاسی سبب می گردند که فضاشناسی نیازمند معرفت شناسی اعتباری باشد. در این راستا ادراکات جمعی و بین الاذهانی است که وابستگی خاص به تحول تاریخی فضا و در نتیجه نیازمند تبارشناسی عامل قدرت داشته است. این تبارشناسی فضایی همواره در پیوند با تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان شناخت آنتاگونیستی فضا را شکل می دهد. بر این اساس معنای اجتماعی فضای جغرافیایی محل منازعه و مقاومت گروه های حاشیه ای و نیروهای هژمون در جامعه تلقی می گردد که در یک محدودۀ مشخص زمانی به نوعی تعادل سازشی می رسند. این فرایند  موجب انطباق فزاینده الگوی معرفت شناختی جغرافیای فرهنگی و جغرافیای سیاسی با یکدیگر می گردد.
حسین شریفی، مهرداد رمضانی پور، لیلا ابراهیمی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده

امروزه سکونتگاه­های انسانی، در نقاط مختلف دنیا به دلایل متعدد در معرض آسیب ناشی از مخاطرات طبیعی قرار دارند. این مخاطرات که آسیب­های جانی و مالی فراوانی را با خود به همراه دارند نیازمند اقدامات پیشگیرانه می­باشند. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی توسعه فضای شهری در راستای مواجهه با مخاطرات محیطی در شهرستان نور می­باشد. روش انجام این تحقیق نیز توصیفی می­باشد. جمع­آوری داده­ها با استفاده از مطالعات کتابخانه­ای و اسنادی و پرسشنامه­ای می­باشد.جهت تحلیل پرسشنامه­ها از روش ANP و روش منطق فازی به ارزش­گذاری هریک از معیارها و تعیین ضرایب اهمیت آنها پرداخته شود و براساس نتایج آن، ارزیابی فضایی با استفاده از نرم­افزار ArcGis صورت گرفت و پهنه­های مخاطره مشخص گردید. با توجه به نتایج پهنه­بندی پتانسیل خطر، نواحی شمالی و جنوبی شهرستان،دارای بیشترین پتانسیل مخاطرات می­باشد. جهت پیش­بینی میزان توسعه مناطق مسکونی نیز از مدل ترکیبی زنجیره مارکوف و اتوماتوی سلولی استفاده گردید. نتایج نشان داد که گسترش مداوم مناطق ساخته شده در دهه‌های گذشته باعث تغییرات سریع کاربری زمین شده و مناطق ساخته‌شده این شهرستان از 43/2% کل مساحت در سال 2010 به 68/3% در سال 2019 افزایش‌یافته است. نتایج همچنین نشان داد که بدون توجه به مخاطرات طبیعی، مناطق ساخته‌شده افزایش خواهند یافت و در نتیجه شهرنشینی، مناطق ساخته شده بیشتر به سمت اراضی پر خطر سوق پیدا خواهند کرد. با این حال اگر سیاست‌های توسعه پایدار به‌طور کامل اجرا شوند، شهرها و مناطق ساخته‌شده قادر خواهند بود فضاهای توسعه خود را به خاطر منافع خود شهر و ساکنان آن از مناطق پرخطر حفظ کند.
دکتر مصطفی شاهینی فر،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده

امروزه فضاهای عمومی شهری مهم‌ترین بخش یک شهر را تشکیل می‌دهند. در این فضاها بیشترین تعاملات بین شهروندان اتفاق می‌افتد. این فضاها از این جهت که نقش محوری در توضیح رفتار انسان دارند، اهمیت زیادی در شکل گیری قرارگاه‌های رفتاری دارند. مقاله حاضر به تحلیل عوامل اثرگذار در شکل‌گیری الگوهای جاری رفتار در میدان آزادی شهر کرمانشاه پرداخته است. علی رغم نقش ارتباطی این میدان، کارکرد اجتماعی آن در سطح پایینی قرار دارد. روش پژوهش این مقاله از نوع توصیفی و پیمایشی بوده است. برای گردآوری داده­ها از تکنیک مشاهده و عکس برداری و ثبت حضوری وقایع و حضور فیزیکی در قلمرو مورد مطالعه استفاده شده است. مصاحبه‌ها بخشی از منابع داده‌ای بودند که در این تحقیق از آن استفاده شده است. انتخاب مصاحبه شوندگان به طور تصادفی بسته به میزان حجم جریان پیاده‌ها در منطقه مورد مطالعه انتخاب شده‌اند. هر مصاحبه به طور متوسط حدود ۱۲ دقیقه طول کشیده است. تحلیل نقشه های الگوهای رفتاری در محدوده میدان آزادی کرمانشاه نشانگر عدم انطباق فرم، فضا و عملکردهای میدان است. در این مکان فعالیت‌های پویا و ایستا به طور قابل ملاحظه‌ای ماندگاری اندکی داشته‌اند. ترکیب جزییات میدان به صورت بی هدف مانع از بیان بصری آن شده است. ضعف بعد انسانی میدان سبب افت کیفیت آن برای انجام برخی فعالیت‌ها مانند ملاقات کردن، ورزش و بازی کردن، نشستن و توقف کردن و یا حتی راه رفتن بوده است. به طور کلی می‌توان گفت کیفیت میدان آزادی کرمانشاه  به گونه‌ای نبوده است که تمامی نیازهای کارکردی افراد در آن به طور متقاعدکننده‌ای قابل برآورده شدن باشد. از اینرو توجه به رابطه درونی الگوهای جاری رفتار و محیط ساخته شده که این تحقیق به دنبال شناسایی آنها بوده است می‌تواند به طراحان در بهبود کیفیت محیطی کمک شایانی نماید.
دکتر سمانه جلیلی صدراباد، مهندس سمیه جلیلی صدراباد،
دوره 25، شماره 76 - ( 1-1404 )
چکیده

فضاهای همگانی و تعاملات اجتماعی دارای رابطه دو سویه می‌باشند. درحالی‌که رشد متراکم شهرها، کمبود زمین و عدم توجه به این فضاها در برنامه‌های توسعه شهری منجر به کمبود سرانه فضای سبز و باز و کاهش تعاملات اجتماعی شده است. منطقه 10 شهر تهران به‌عنوان پرتراکم‌ترین منطقه در این کلان‌شهر، دارای کمبود کمی و کیفی در فضاهای همگانی و باز می‌باشد؛ و مسائل دیگر همانند فرسودگی کالبدی، آشفتگی در منظر شهری، بالا بودن میزان اجاره نشینی، امنیت اجتماعی پایین و شناور بودن جمعیت ساکن، موجب کاهش کیفیت فضاهای همگانی موجود و سطح تعاملات اجتماعی شده است. در این راستا هدف این پژوهش بررسی امکان تحول فضاهای همگانی به منظور ارتقاء تعاملات اجتماعی در منطقه 10 می باشد و استراتژی آن توصیفی- پیمایشی است. داده ها با روش مطالعات اسنادی و میدانی جمع آوری و جهت تجزیه‌وتحلیل از تکنیک SWOT و QSPM استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد که تنوع‌پذیری فعالیت‌ها‌، اختلاط کاربری‌، همه‌شمولی اجتماعی، دسترسی به حمل و نقل عمومی، امنیت اجتماعی، خاطره انگیزی، ایمنی، بهره گیری از تمام حواس، خوانایی، دید و منظر مناسب، انعطاف پذیری، مبلمان شهری، نوع بدنه و کف، آسایش اقلیمی و بهداشت محیط مؤلفه‌های اثرگذار در ارتقاء تعاملات اجتماعی در فضاهای همگانی می‌باشند و شرایط و فعالیت های مناسب برای حضور کودکان و سالمندان منجر به افزایش نظارت و امنیت اجتماعی می‌شود. سناریوی برتر شامل راهبردهای تهاجمی (SO1: ارتقاء امنیت اجتماعی در فضاهای همگانی موجود، SO2: ارتقاء سرانه فضای سبز و باز، SO4: توسعه پاتوق‌های محلی و ریزفضاها جهت تجمع اهالی، SO5: تخصیص فضاهای چندمنظوره فرهنگی، هنری، ورزشی و...) و محافظه‌کارانه (ST1: استفاده مجدد از فضاهای غیرفعال در تملک شهرداری، ST2: افزایش مشارکت اجتماعی شهروندان) می‌باشند و در نهایت جهت تحقق پذیری آن‌ها 18 سیاست‌ و 31 برنامه‌ اقدام تدوین شده است.

Dr حبیب اله فصیحی، خانم مینا حیدری تمرآبادی،
دوره 25، شماره 78 - ( 7-1404 )
چکیده

زیبایی در زمره متعالی‌ترین نیازهای بشری است. انسان از زمانی‌که به ساخت شهرها مبادرت ورزیده، به حس زیبایی‌شناسی توجه داشته است. هدف این پژوهش ارزیابی مقایسه‌ای دو محله گلستان و مرادآب به‌عنوان دو محله مشهور برخوردارترین و نابرخوردارترین محلات از شهر کرج، به لحاظ شاخص‌های زیبایی‌شناسی فضای شهری است. روش تحقیق توصیفی_ تحلیلی بوده و گردآوری داده‌ها در خصوص 14 مؤلفه برگزیده مربوط به زیبایی‌شناسی محیط شهری، با روش مشاهده مستقیم و استفاده از ابراز سیاهه ارزیابی صورت گرفته است. برای تحلیل و مقایسه سطح زیبایی‌شناسی دو محله، پارامترهای آمار توصیفی به‌کار گرفته شده و برای تحلیل نابرابری‌های فضایی به ترسیم نقشه‌های پهنه‌بندی در سیستم اطلاعات جغرافیایی و محاسبات و تحلیل بر روی جداول توصیفی مربوط، مبادرت گردیده است. با توجه به ارزیابی شاخص‌ها در دامنه امتیازات 10-1 و قائل­ شدن امتیاز بالاتر به سطح بالاتر از زیبایی‌شناسی، یافته‌ها نشان دادند که رقم­ میانگین کل شاخص‌ها در محله گلستان 6/31 و در محله مرادآب 2/57 است. همچنین در محله گلستان رقم میانه 6/43 و رقم چارک اول 4 است درحالی‌که در محله مرادآب این ارقام به ­ترتیب 1/78 و 1 هستند. تحلیل فضایی نقشه پهنه‌بندی نشان داد که در محله گلستان در مجموع شاخص‌ها، پهنه‌هایی که به لحاظ زیبایی‌شناسی در سطوح «بسیار پایین» و «پایین» قرار داشته باشند وجود ندارد حال آنکه در محله مرداب، هیچ پهنه‌ای در سطوح «بالا» و «متوسط‌بالا» قرار ندارد، می‌توان نتیجه گرفت که محله گلستان در سطح بالایی از نظر شاخص‌های زیباشناسی قرار داشته و نابرابری فضایی زیادی در درون و میان دو محله مطالعه‌شده، وجود دارد.
 

دکتر سمیرا متقی، دکتر هانی جابر محسن عبیدالمسعودی، خانم پریسا قربانی سپهر،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

در امر برنامه‌ریزی فضایی نواحی مرزی باید دیدگاه کلان‌نگرانه جغرافیا را بکار بست تا با شناسایی امکانات، توانمندی‌ها و محدودیت‌های نواحی مرزی، حداقل بتوان از تنش‌ها و چالش‌هایی که به سبب وجود توسعه نامتوازن، محرومیت و ناهمگنی فضایی پدید می‌آید، پیشگیری کرد. روش تحقیق در این مطالعه، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی است. در این راستا، با بهره‌گیری ترکیبی از تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندشاخصه شباهت به گزینه ایده‌آل (تاپسیس) و ضریب آنتروپی شانون، پراکنش و توسعه شاخص‌های توسعه فضایی در بخش‌های بهداشتی- خدماتی در استان کردستان ارزیابی شده است و شهرستان‌های مرزی این استان با توجه به سطح برخورداری از این شاخص‌ها سطح‌بندی شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که شهرستان‌های استان کردستان از نظر توزیع فضایی شاخص‌های بهداشتی و خدماتی در چه وضعیتی قرار دارند؟ به نظر می‌رسد سطح برخورداری هیچ‌یک از شهرستان‌های مرزی استان کردستان در حد مطلوب نیست. یافته‌های به دست از آمده از این پژوهش، نشانگر آن است که استان کردستان باوجوداینکه از موقعیت خاص و توانش بالای ژئوپلیتیکی برخورداراست، باز هم از استان‌های محروم کشور به شمار می‌آید. افزون بر آن، نوعی عدم تعادل و ناهمگنی در توزیع و توسعه امکانات و شاخص‌های توسعه‌ای در سطح شهرهای مرزی استان به چشم می‌خورد. بر پایه واکاوی‌های انجام پذیرفته از 13 شاخص سازمان فضایی از مجموع 4 شهرستان مرزی این استان، شهرستان‌های سقز و بانه در گروه نیمه‌برخوردار (نیمه محروم) و دو شهرستان مریوان و سروآباد در طبقه بدون برخوردار (محروم) جای گرفته‌اند. بر پایه نتایج برآمده از این پژوهش، سازمان فضایی در شهرستان‌های مرزی استان کردستان به‌شدت ناهمگن و این شهرستان‌ها از نظر توسعه بهداشتی - خدماتی نیز در حد متوسط رو به پایین قرار دارند که لازم است از لحاظ بهداشتی و خدماتی به این استان مرزی توجه ویژه‌ای شود تا امنیت پایدار شهروندان مرزی کردستان تأمین گردد.

حمید صالحی، محمد معتمدی، عزت الله مافی،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

بر اساس شبیه‌سازی مدل اقلیمی می‌توان انتظار داشت که تا سال 2100 دمای کره زمین 1 تا 5/5 درجه سانتی‌گراد افزایش یابد. با توجه به پیامدهای تغییر اقلیم، شناخت این پدیده به منظور داشتن استراتژی خاص برای کاهش اثرات آن مسئله مهمی می‌باشد. جهت بررسی روند تغییر اقلیم با استفاده از روش من کندال مورد ارزیابی قرار گرفت و با توجه به معیارهای انتخاب شده مؤثر بر فضای سبز، شاخص سازگاری فضای سبز برای شهر سبزوار تا دهه 2040 محاسبه گردید. تغییرات فضای سبز شهری با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای و شاخص NDVI مورد ارزیابی قرار گرفت. کاهش وسعت فضای سبز به همراه گسترش محدوده شهری در دوره موردبررسی به روشنی قابل مشاهده است (در طی دوره آماری مورد مطالعه که منطبق بر دوره تاریخی مدل‌های اقلیمی و داده‌های مشاهداتی شهر سبزوار می‌باشد). همچنین این بررسی نشان داده افزایش دما در دهه آینده (2030-2021) با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت. در گام بعد اقدام به محاسبه سرانه فضای سبز شهری گردید. با توجه به نتایج حاصل از بررسی داده‌های اقلیمی، ایجاد فضای سبز متناسب با تغییر اقلیم، می‌تواند در جهت سازگاری شهر سبزوار با تغییر اقلیمی نقش مؤثری داشته باشد. استفاده از فضای سبز سازگار با اقلیم و تغییرات آن باعث کاهش گازهای گلخانه‌ای می‌شود و اقلیمی مناسب‌تر برای انسان و فعالیت‌های آن فراهم می‌سازد. با توجه به رشد افقی شهر و میزان رشد جمعیت مقدار سازگاری از 0.48 (در دوره پایه) به 0.32 در دوره 2030 -2021 کاهش خواهد یافت. در نتیجه مجموعاً حاصل نتایج نشان می‌دهد میزان سازگاری فضاهای سبز شهری سبزوار در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و این میزان سازگاری در مواجه با روند افزایشی تغییرات اقلیمی پایین است.

ابراهیم بیرانوند، دکتر امیر گندمکار، دکتر علیرضا عباسی، دکتر مرتضی خداقلی،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

رخداد بارش سیل‌آسای فروردین 1398 در استان لرستان نمونه‌ای بارز از بارش‌های حدی بود که خسارات بسیار سنگینی به زیرساخت‌های کشاورزی، شهری، حمل‌ونقل و ارتباطات برجای گذاشت. هدف این پژوهش بررسی و آشکارسازی ارتباط بین ساختار فیزیکی ابرهای مولد دو موج بارش سنگین فروردین 1398 در حوضه آبریز دورود بروجرد است. در این راستا ویژگی‌های آماری دو موج بارشی 25 مارس و 1 آوریل 2019 مورد تحلیل قرار گرفت. ویژگی‌های ابرناکی ابرهای مولد این دو موج بارش سنگین، با استفاده از محصول ابرسنجنده مادیس یعنی محصول MOD06، بررسی شد. 4 فاکتور میکروفیزیکی ابرهای مولد این دو موج بارش سنگین در سطح حوضه دورود-بروجرد، شامل دمای قله ابر (CTT)، فشار قله ابر (CTP) ضخامت اپتیکال ابر (COT) و نسبت ابرناکی (CF)، موردبررسی قرار گرفت، تحلیل آماری این دو موج بارش سنگین نشان داد که در موج اول بارش سنگین یعنی موج 25 مارس 2019، (5 فروردین 1398) 15 درصد از کل بارش سالانه منطقه و در موج دوم یعنی موج 1 آوریل 2019 (12 فروردین 1398) 20 درصد از کل مجموع بارش متوسط سالانه منطقه، در این دو روز ثبت شد. نتایج حاصل از تحلیل ماتریس همبستگی بین پیکسل‌های بارشی پوشش‌دهنده دشت دورود-بروجرد و مقادیر فاکتورهای میکروفیزکی ابرهای مولد این بارش‌ها بیانگر آن بود که فشار قله ابر در رخداد بارش 25 مارس همبستگی معکوسی برابر 0.62- و در رخداد بارش 1 آپریل، همبستگی برابر 0.73- نشان داده است. در مورد فاکتور دمای قله ابر نیز مقادیر همبستگی در رخداد بارش 25 مارس برابر 0.57- و در رخداد بارشی 1 آوریل برابر 0.53- بوده است، اما درصد ابرناکی آسمان، در رخداد بارش 25 مارس، میزان همبستگی برابر 0.75 و در رخداد بارش 1 آوریل میزان همبستگی برابر 0.79 بوده است. ضخامت اپتیکال ابرناکی در رخداد بارش 25 مارس همبستگی برابر 0.45 و در رخداد بارش 1 آوریل برابر 0.670 با مقادیر بارش نشان داد. نتیجه این تحقیق بیانگر آن بود که در این دو رخداد بارش سنگین یک ارتباط معنی‌دار و قوی بین ساختار میکروفیزیکی ابر و مقادیر بارش ثبت شده در سطح منطقه برقرار بوده است.

مهدی یراقی فرد، سمانه جلیلی صدر اباد،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

شهرسالم ایده‌ای برای پیشگیری از ایجاد انواع بیماری‌ها به واسطه موضوعات طراحی شهری و کاربری اراضی است. شهر شیراز و استان فارس بیشترین آمار تصادفات جاده‌ای و پیاده را دارند. همچنین افسردگی سالمندان زمینه‌ساز سایر بیماری‌ها و نیازمند مراقبت‌های اجتماعی و بهداشتی و افزایش آگاهی در این زمینه است تا موجب افزایش امید به زندگی شده و حس تعلق در جامعه تقویت گردد. پژوهش حاضر با هدف سنجش شاخص‌ها و تبیین فضاهای شهری سالم با رویکرد شهر هوشمند در شهر شیراز مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی-تحلیلی و از نوع کاربردی است. جامعه آماری پژوهش به منظور شناسایی ایده‌های شهر سلامت­محور با رویکرد شهر هوشمند گروهی از خبرگان دانشگاهی و کارکنان شهرداری انتخاب شده است. گردآوری اطلاعات مورد نیاز پژوهش از طریق مطالعات دقیق کتابخانه‌ای استوار است. در این بررسی برای تحلیل داده‌ها از روش­های استنباطی، آزمون t تک نمونه­ای؛ آزمون تحلیل واریانس (ANOVA)؛ آزمون تعقیبی شفه و آزمون تحلیل عاملی استفاده شده است. به منظور تحلیل اطلاعات از نرم‌افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که شاخص‌های این پژوهش در تضاد با یکدیگر قرار ندارند و در جهت سلامت شهروندان نقش ایفا می‌کنند. همچنین 11 عامل به عنوان ابعاد مؤثر بر شهر سالم با رویکرد شهر هوشمند شناسایی شده‌اند که عبارت‌اند از: کیفیت هوا، تعامل اجتماعی، سطح ایمنی، مشارکت اجتماعی، آسایش اقلیمی، امنیت اجتماعی، دسترسی به آب، فاضلاب و نگهداری زباله، عدالت اجتماعی، فضای سبز شهری، آموزش و فقر و اشتغال می‌باشد. در نهایت فرضیه‌های پژوهش تأیید شده است.

 
آقای فرامرز نیک، دکتر عطااله عبدی، دکتر حسین ربیعی، دکتر حسن صدرانیا،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل تأثیرگذار بر سازمان‌دهی سیاسی فضا در استان البرز است. روش حاکم بر پژوهش توصیفی- تحلیلی است. ماهیت داده‌ها کیفی و روش گردآوری داده‌ها کتابخانه‌ای و میدانی است. در این پژوهش بعد از بررسی اسناد و متون معتبر و مصاحبه با خبرگان پژوهش عوامل مؤثر بر سازمان‌دهی سیاسی فضا در استان البرز شناسایی و با بهره‌گیری از روش گرند تئوری تحلیل و بررسی شدند.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد عوامل تأثیرگذار بر سازمان‌دهی سیاسی فضا در استان البرز در قالب 50 عامل زمینه‌ای، 22 عامل علی، 55 عامل راهبردی و 56 پیامد قابل‌تفکیک است. مهم‌ترین عوامل زمینه‌ای تأثیرگذار بر سازمان‌دهی سیاسی فضا در استان البرز شامل داوری عدالت‌گستر، تضمین عدالت اجتماعی، حقوق شهروندی، مدیریت سیاسی فضای ملی، تعیین مدیران سیاسی واحدهای تقسیماتی، ارتباط میان دولت و مردم، تأکید بر مسئولیت و شناخت دقیق آن است. فرهنگ جامعه، موقعیت جغرافیایی از مهم‌ترین عوامل علی و بینش استراتژیک، تدوین راهبردهای آموزشی و پژوهشی از مهم‌ترین راهبردها؛ عوامل مدیریتی، نظامی- امنیتی و اقتصادی از پیامدهای تأثیرگذار بر سازمان‌دهی سیاسی فضا در استان البرز است.  سیستم کشورداری در استان البرز یک سیستم باز است. به عبارتی عوامل تشکیل دهنده این سیستم خاصیت هم‌افزایی دارند و می‌توانند در طی زمان تکمیل شوند و افزایش یابند. محققان نتایج پژوهش خود را در قالب مدل ارائه دادند و نام مدل خود را شکست در موفقیت نامیدند؛ زیرا که استفاده مناسب و همه‌جانبه از عوامل تشکیل دهنده سیستم باعث موفقیت و استفاده نادرست باعث شکست در سیستم کشورداری در استان البرز می‌شود.

خانم ریحانه آقارجبی، دکتر محمدرضا رسولی، دکتر سیدمحمود نجاتی حسینی،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

در این پژوهش سعی شده تا جغرافیای فرهنگی به‌ویژه سبک‌های دینداری کاربران ایرانی در فضای اینستاگرام بررسی شود. رویکرد این پژوهش، استقرایی بود و پژوهش با روش نتنوگرافی یا اتنوگرافی آنلاین انجام شد که یکی از روش‌های کیفی است. بر همین اساس، صفحات اینستاگرامی با محتوای دینی که دارای دنبال‌کننده‌های زیادی بودند و انتساب صفحه به افراد مطرح در حوزه فعالیت‌های دینی بود، به عنوان جامعه مورد مطالعه در نظر گرفته شدند که ۱۴ صفحه با گرایش‌های مختلف دینی را شامل می‌شد. پست‏ها، کامنت‌ها و محتوای منتشر شده در این صفحات اینستاگرامی به عنوان واحد تحلیل در نظر گرفته شدند. برای تحلیل داده‌ها از کدگذاری با استفاده از نرم‌افزار MaxQda استفاده شد. سبک‌های دینداری که رفتار دینی کاربران را نمایندگی می‌کرد، در ۹ گونه شناسایی شد. نتایج نشان داد تأثیر فضای مجازی به عنوان مکان و فضای جغرافیایی بر انواع دینداری و برداشت‌های دینی کاربران تأثیرگذار بود. بدین معنا که فضای فیزیکی از نظر زمان و مکان دارای ماهیتی منعطف بوده و امکان ارتباط میان دینداران با سبک‌های متفاوت را فراهم می‌کرد؛ بنابراین هر فردی بر اساس انباشته‌های فضای اطرافش و ادراکات محیطی در بازار دینی ارائه‌شده در فضای جغرافیای فرهنگی اینستاگرام نوعی از سبک‌های دینداری در قالب شهرهای فضای مجازی را نمایندگی می‌کرد. تأکید بر مناسک در فرهنگ دینداری و ابعاد دینداری، توانست دینداری شعائرگرا را بازنمایی کند. دینداری سنت‏گرایانه که از سوی گفتمان رسمی دینداری در جامعه حمایت می‌شود، جغرافیای فرهنگی ایران را در بر می‌گیرد. دینداری عقل‏گرا، دینداری خودمرجع، دینداری معرفت‌اندیش، دینداری عرفانی، دینداری ترکیبی، دینداری عاطفی و دینداری بنیادگرا گونه‌های دیگر دینداری بودند که نشان دادند در فضای مجازی، فرهنگ دینداری و رفتار دینی بازنمایی‌های متکثر و متنوعی پیدا کرده‌اند که تکثر ارزش‌ها و باورهای دینی در گروه‌های اجتماعی را نمایندگی می‌کنند. در این پژوهش تأثیرات عمیق جغرافیای فضای مجازی بر فرهنگ دینداری قابل مشاهده بود.

زیبا کدخدایی، حمیدرضا رخشانی نسب، مجتبی سلیمانی دامنه،
دوره 25، شماره 79 - ( 10-1404 )
چکیده

یکی از رویکردهای معاصر گردشگری، استفاده از فضای مجازی و فناوری اطلاعات در گردشگری است که نگرش جدیدی به گردشگری ایجاد کرده و مرزهای بین دنیای واقعی و فضای مجازی از میان برداشته است. در این راستا هدف پژوهش حاضر، بررسی قابلیت‌های  فضای مجازی در توسعه گردشگری شهرستان کنارک میباشد. این پژوهش از نظر هدف، «کاربردی» و از نظر ماهیت و روش، «توصیفی- تحلیلی» میباشد همچنین شیوه گردآوری اطلاعات «اسنادی و پیمایشی (پرسشنامه)» است. جامعه آماری موردمطالعه در حوزه متخصصان میباشد که با استفاده از روش دلفی دو مرحلهای، 35 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. روایی محتوایی پرسشنامه توسط اساتید و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ در سطح 0.852 محاسبه و تأیید شد. برای تجزیه‌وتحلیل اطلاعات از آزمون  تیتکنمونهای، تحلیل مسیر و تکنیک دیمتل (DEMATEL) استفاده شده است. نتایج آزمون تی‌تکنمونهای نشان داد که فضای مجازی با میانگین 4.22 از حد مبنای (3) بیشتر می‌باشد بنابراین فضای مجازی بر توسعه گردشگری شهرستان کنارک تأثیر گذاشته است. نتایج حاصل از تحلیل مسیر حاکی از آن میباشد که زیرساخت فناوری اطلاعات با ضریب 608/ دارای بیشترین تأثیر و تجارت الکترونیکی با ضریب 250/ دارای کمترین تأثیر بر توسعه گردشگری شهرستان کنارک میباشد. نتایج حاصل از تکنیک DEMATEL نشان داد از بین شاخصهای مؤثر بر گردشگری شهرستان کنارک، شاخص بستر مخابراتی با مقدار 5.971 بیشترین تعامل و شاخص اطلاعرسانی با مقدار 5.671 کمترین تعامل، شاخص شبکه اجتماعی با مقدار 1.402 مؤثرترین عامل و شاخص بستر مخابراتی با مقدار 2.088- تأثیرپذیرترین عامل هستند. با توجه به نتایج حاصله میتوان نتیجه گرفت که با ایجاد زیرساختهای فناوری و معرفی جاذبههای شهرستان کنارک از طریق برنامههایی مانند (تلویزیون، سایتهای خبری و ...) توسعه این شهرستان محقق میشود.

پری شکری فیروزجاه، امیر بخشی، جواد پوریانی، فاطمه علیپور،
دوره 26، شماره 80 - ( 1-1405 )
چکیده

در فضاهای شهری عناصر ناهمگون و ناهنجار گونـاگونی در کنار هم به اغتشاشات محیط دامن می‌زنند. یکی از مهمترین این عناصر که به‌ندرت به‌صورتی آشکار بدان توجه می‌شود، رنگ است. به‌همین دلیل، این پژوهش با هدف بررسی و سنجش نقش رنگ در ارتقاء کیفیت فضای شهرک چهارصد دستگاه رامسر انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی مـی‌باشد و داده‌های آن از طریق پرسشنامه و عکس‌برداری جمع‌آوری شده است. جامعـه آمـاری تحقیـق، بر اساس فرمول کوکران، 300 نفر برآورد گردید. به‌منظور سنجش شـاخص‌هـای کیفیت فضایی با توجه به نقش رنگ، 3 شاخص اصلی ( ادراک فضایی، خوانایی و هویت و تنوع و سرزندگی) و 20 متغیر بررسی شدند. برای تجزیه و تحلیل شاخص‌ها از آزمون T تک نمونه‌ای و تکنیک RGB بهره گرفته شده است. نتایج آزمون T تک نمونه‌ای نشان داد که شاخص خوانایی و هویت با میانگین 31/2، تنوع و سرزندگی با میانگین 69/2 و ادراک فضایی با میانگین 78/2 از کمترین تا بیشترین اثربخشی را بر کیفیت فضای محدوده مورد مطالعه داشته‌اند. همچنین با توجه به پالت رنگی استخراج شده از لایه‌های آسمان، کالبد مصنوع و پوشش گیاهی، شهرک چهارصد دستگاه ازلحاظ رنگی غنی نبوده و در راستای ارتقا کیفیت فضای شهری نیست. به‌‌طور کلی در شهرک چهارصد دستگاه کمتر از عامل رنگ جهت افزایش ادراک فضایی، ایجاد حس زندگی و هویت استفاده شده است.
حسین شمسی دارغلو، رحمت محمدزاده،
دوره 26، شماره 80 - ( 1-1405 )
چکیده

نظریه‌ی لفور درزمینه‌ی تولید فضا بسیار موردتوجه قرارگرفته است و اهمیت آن به‌ویژه در این است که آن را به‌طور سیستماتیک در مورد مقوله‌های شهر و فضا به‌صورت یک تئوری اجتماعی جامع و قابل‌فهم ادغام می‌کنند. برنامه‌ریزی سنتی کاربری زمین به‌صورت کاملاً انتزاعی و صوری بوده و از مؤلفه‌های ادراکی و معنایی تهی می‌باشند ولی رهیافت تریالکتیک لفوری این‌گونه نبوده و از سه شأن (پرکتیس فضایی-بازنمایی فضایی و فضای بازنمایی) که در ارتباط با یکدیگر و به‌صورت مشارکتی و هم‌زمان در لحظه شکل می‌گیرند، یک کل را تولید می‌کنند. این پژوهش دارای روش توصیفی و تحلیلی و ازلحاظ هدف، بنیادی است. تحولات ناشی از ورود پارادایم‌های نوین در رویکردهای برنامه‌ریزی شهری و طراحی شهری که ماهیت متفاوتی را برای نظام راهبردی تغییرات توسعه‌ی شهری قائل است و از سوی دیگر توجهات جدید به فضا و بااهمیت یافتن مفهوم فضای زیسته، به نظر می‌رسد رویکرد تریالکتیکی لفور برخلاف برنامه‌ریزی سنتی کاربری زمین به فضای روزمره و تجربه‌ی زیسته‌ی ساکنان ارج بیشتری قائل است و می‌تواند فضاهایی را ایجاد کند که حس مکان و احساس تعلق ساکنان را به فضای زندگی‌شان را بیشتر نماید. مرور مفاهیم نشان می‌دهد مفهوم فضای زیسته (فضای انتزاعی - انضمامی) متأثر از رهیافت‌های مختلف فلسفه‌ی علم (تفسیرگرایی و انتقادی) بوده و اکنون نیز شاهد یک تغییر رهیافتی (پارادایمی) است، که می‌تواند دگرگونی‌های اجتماعی را نشان دهد. این مطالعه نشان می‌دهد فضا مکان (فضای زیسته یا مکان- عشق) برخلاف تعریف پیشین فضا که مبتنی بر رهیافت‌های پوزیتویستی (فضاهای ذهنی و ادراکی)، انتزاعی و عام‌گرا، عمدتاً یک محدوده‌ی مرزبندی شده از فضاست که واجد ویژگی‌های کالبدی - انضمامی است و به‌واسطه‌ی تجربه‌ی انسانی شکل می‌گیرد و سرشار از معنا می‌شود.

سید محمد حسینی،
دوره 26، شماره 80 - ( 1-1405 )
چکیده

در پژوهش حاضر جهت واکاوی فضایی بارش خاورمیانه از داده­های شبکه­ای بارش از مرکز اقلیم­شناسی بارش جهان (GPCC) با تفکِیک زمانی ماهانه و تفکیک مکانی 5/0×5/0 درجه قوسِی استفاده شده است. لذا برای منطقه خاورمیانه آرایه­ای به ابعاد 80 × 160 بدست آمد(160 یاخته طولی و 80 یاخته عرضی). علت انتخاب داده­های شبکه­ای، تفکیک مکانی و زمانی مناسب و به­روز بودن آن­ها نسبت به داده­های ایستگاهی است. بازه زمانی مورد بررسی از سال 1970 تا سال 2020 میلادی می­باشد. در نهایت نقشه­های بلندمدت بارش خاورمیانه به صورت سالانه و ماهانه ترسیم شد. نتایج حاکی از این است که بارش در منطقه خاورمیانه میل به تمرکز و خوشه­گزینی در بعد مکانی و زمانی دارد. به دیگر سخن، به سبب موقعیت جغرافیایی خاص منطقه خاورمیانه مانند توپوگرافی ناهمسان، دوری و نزدیکی به منابع تغذیه­کننده رطوبت(دریای خزر، سیاه، مدیترانه، اقیانوس اطلس و هند) و جهت قرارگیری ناهمواری­ها، بارش نیز در مناطق پرارتفاع، در همسایگی دریاها و اقیانوس­ها و همچنین در دامنه بادگیر سلسله جبال منطقه متمرکز شده است. پراکنش نایکسان شرایط جغرافیایی، مسبب پراکنش ناهمنسان و نایکنواخت بارش در خاورمیانه شده است. به طوری که؛ گرانیگاه و ثقل بارش خاورمیانه بیشتر در منتهی­الیه شرق دریای سیاه، جنوب ترکیه در همسایگی کشور سوریه و عراق، کمربند آرارات –زاگرس در غرب ایران، کرانه جنوبی دریای خزر، ارتفاعات پامیر و خلیج بنگال در هند و ارتفاعات هندوکش در پاکستان متمرکز شده است. این در حالی است که بخش­های زیادی از خاورمیانه به سبب همجواری با کویرها و بیابان­های بزرگ(صحرای آفریقا، کویرلوت، دشت کویر، ربع­الخالی عربستان و بیابان­های افغانستان) میزان بارشی کمتر از 100 میلی­متر را به خود اختصاص داده­اند. همچنین نتایج نشان داد که بیشینه بارش این منطقه به فصل زمستان منتقل شده است و همچنان فصل تابستان، خشک­ترین دوره خاورمیانه است و فقط کرانه­های اقیانوس هند و خلیج بنگال بارش موسمی دارند.


صفحه 6 از 6    
6
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وبگاه متعلق به تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی است.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Applied Researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb

Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)