109 نتیجه برای فضا
دکتر تاج الدین کرمی، دکتر سمیه تیموری،
دوره 24، شماره 73 - ( 4-1403 )
چکیده
یکی از نظریههایی که فقر و نابرابری را پس از جنگ جهانی دوم و بازساخت شهری در آمریکا در دوگانگی حومه و شهر مرکزی موردمطالعه قرار داد، نظریه عدم انطباق فضایی است. بهرغم نقش زمینه ناشی از نابرابری نژادی - قومی و تضاد حومه - شهر مرکزی در شکلگیری نظریه مذکور، شاخصهای اصلی عدم انطباق فضایی بر نبود تناسب بین دستیابی به شغل با مزایای کافی برای دسترسی به مسکن قابل استطاعت و باکیفیت دلالت دارد. این به آن معناست که زمینهها، ساختارها و فرایندهای نابرابری ساز از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت و نبود تناسب بین مزایای کار و دسترسی به مسکن فضاهای فقر را بازنمایی میکند. هدف تحقیق حاضر آشکارسازی عدم انطباق فضایی بین دو شاخص مذکور در مناطق کلانشهر تهران است. تحقیق حاضر به لحاظ هدف در زمره تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش نیز از ماهیت توصیفی - تحلیلی برخوردار بوده است. دادههای عمده موردنیاز شامل گروههای عمده شغلی و وضعیت مسکن در سرشماریهای رسمی نفوس و مسکن بوده که با استفاده از توابع فضایی مورد تحلیل قرار گرفتهاند. تحلیل یافتههای تحقیق نشان میدهد بین قشربندی شغلی و کیفیت سکونت در مناطق شهرداری تهران رابطه مستقیمی وجود دارد. بهنحویکه کانونهای تراکم اقشار فرودست و کارگری که از مشاغل با مزایای مناسبی محروماند در گسترههای مسکونی باکیفیت نامناسب و بافتهای فرسوده شکل گرفتهاند. بر این اساس در مناطق جنوبی تهران، عدم تناسب بیشتری بین دستیابی به کار مناسب و دسترسی به مسکن باکیفیت مشاهده میشود. درحالیکه مناطق شمالی تهران از دستیابی به کار مناسب و دسترسی به مسکن باکیفیت تناسب بسیار بیشتری وجود دارد. نتیجه نهایی بیانگر آن است که دو شاخص اصلی موردبررسی، «تلههای فضایی فقر» که کانون اصلی مسائل اجتماعی- فضایی در گسترههای درونشهری هستند را بهخوبی آشکار و بازنمایی میکنند.
واژگان کلیدی: تلههای فضایی فقر، عدم انطباق فضایی، عدم تناسب کار و سکونت، قشربندی شغلی و تهران.
- مقاله حاضر مستخرج از رساله دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری با عنوان «تبیین عدم انطباق فضایی کار و سکونت در منطقه 7 تهران» است که با حمایت مادی و معنوی مرکز مطالعات و برنامهریزی شهری تهران در دانشگاه خوارزمی انجام شده است.
- نویسنده مسئول: karamit@khu.ac.ir
فاطمه حاجی زاده، سید حامد میرکریمی، عبدالرسول سلمان ماهینی، مرجان محمدزاده،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
با رشد روزافزون جمعیت شهرها در جهان امروز، فضای فیزیکی شهرها نیز توسعه و گسترش یافته و زمینهای اطراف را اشغال کرده است. در این شرایط، نگاه توسعه به فضای درون شهر میتواند از مبانی مهم برنامهریزی توسعه شهرها بشمار آید. هدف این تحقیق تعیین و اولویتبندی عوامل مؤثر بر توسعه فضای درون شهری گرگان از نظر شاخص های اقتصادی، اجتماعی و بودم شناختی با استفاده از مدل دلفی و مطالعات کتابخانهای بوده است. انتخاب کارشناسان گروه دلفی به عنوان اعتبار نتایج متکی بر قضاوت آنها، یک جزء مهم در روش دلفی است، در این زمینه اعضای دلفی مشتمل بر پانزده کارشناس از سازمانهای شهرداری و شورای شهر، استادان دانشگاهی و ارایهدهندگان خدمات فرهنگی، پزشکی و نیروی انتظامی، برنامهریزان شهری و شهروندان معمولی بودهاند که با استفاده از پرسشنامه نظرات آنها گردآوری شد. پرسشنامهها طی 4 مرحله برای رسیدن به اجماع تکرار گردید. شرکت کنندگان اهمیت هر شاخص را در مقیاس 5 طیفی لیکرت مشخص کردند (کم اهمیت= 1 تا اهمیت بسیار زیاد = 5). در مجموع 24 شاخص برای 3 گروه اقتصادی، اجتماعی و بومشناختی شناسایی شدند و سپس درجه اهمیت و درصد اهمیت هریک تعیین گردید. برای گزینش شاخصهای مورد نظر نمودار اهمیت شاخص طراحی و تنظیم شد. نتایج نشان داد که مهمترین شاخص، احساس امنیت و سپس آلودگی صوتی و آلودگی محیطی است. نتایج می تواند در راستای برنامهریزی برای بهبود فضای درون شهری جهت رفاه بیشتر و ارتقاء کیفیت زندگی ساکنین، به برنامهریزان شهری و سازمانهای مرتبط کمک نماید. اولویت بندی شاخص ها نقشه راهی برای اقدام های مسولان فراهم می کند.
آقای محسن کلانتری، آقای حسین طهماسبی مقدم، خانم بهاره اکبری منفرد،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
شهریادگیرنده بهعنوان یکی از استراتژیهای نوین در برنامهریزیشهری، با بهرهگیری از مفهوم یادگیریمادامالعمر، جوامع شهری را برای رویارویی با چنین چالشهایی مجهز میسازد. چنین رویکردی با محور قراردادن کاربریهاییادگیرنده، مناسبترین مدرسه برای تقویت یادگیری در شهرها می باشد. در همینراستا، پژوهش حاضر به بررسی و ارزیابی پراکنش کاربریهاییادگیرنده از منظر عدالتفضایی برای تحقق رویکرد شهریادگیرنده در شهرزنجان اختصاص دارد؛ و هدف اصلی آن، پی بردن به تعادل و توازن فضایی در توزیع کاربریهاییادگیرنده شهرزنجان، برای توسعۀ رویکرد شهریادگیرنده میباشد. روش پژوهش توصیفی–تحلیلی و نحوۀ گردآوری دادهها، کتابخانهای-اسنادی است. جهت تجزیهو تحلیل یافتهها، از دو شاخص ظرفیت و عدالتاجتماعی در چارچوب مقایسۀ سرانه و سطوح مطلوب، تکنیک میانگین نزدیکترین همسایگی و آنتروپی بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل نحوۀ توزیع کاربریهای یادگیرنده در وضع موجود، حاکی از آن است که توزیع و پراکنش این کاربریها در سطح شهر، بهصورت متمرکز و خوشهای بوده و با عدم تعادلات فضایی همراه است. بهطوریکه اختلافات کمی و کیفی بسیار بالایی را میان مناطق سهگانۀشهری بهویژه حواشی شرقی منطقۀدو نشان میدهند. چنین مسئلهای توسعۀ رویکرد شهر یادگیرنده در شهرزنجان را با مشکل روبهرو ساخته و موجب تمرکز این خدمات در مرکز شهر و کمبودشان در نواحی پیرامونی شده است. بهطوریکه نابرابریهای عمیقی میان نواحی مسکونی شهر بهوجود آمده است. در همینراستا نتایج تحقیق، پیشنهاداتی را جهت سازماندهی مجدد کاربریهای یادگیرنده، به منظور برقراری رویکرد عدالتفضایی در سطح شهر، ارائه میدهد.
امین قهرمانی تولابی، سیدعلی نوری،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
حمامها از جمله بناهای عامالمنفعهای هستند که در دورههای تاریخی مختلف شکل و معماری آنها دستخوش تغییرات قرار گرفته اما روابط فضایی آنها همواره از الگویی ثابت پیروی کرده است. به دلیل اهمیت این بناهای ارزشمند، حمامها همواره مورد پژوهش محققین بوده است. کرمانشاه یکی از شهرهایی است که در طول دوران تاریخی علیالخصوص در دوره قاجار به دلیل قرارگیری در مسیر عتبات عالیات مورد توجه حکام وقت بوده و دارای بافت و نمونههای متعددی از حمامهای تاریخی است. بنابراین پژوهش حاضر در پی شناخت گونههای حمامهای تاریخی استان کرمانشاه با تآکید برموقعیت استقرار است. برای دستیابی به این مهم لازم است عوامل مؤثر بر شکلگیری، موقعیت استقرار در بافتهای شهری، روستایی و محلات، هندسه فضایی حمامهای کرمانشاه بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، روش توصیفی - تحلیلی است که بر اساس بررسیهای میدانی، تجزیه و تحلیل موقعیت استقرار، سازه، معماری، تزئینات ، تناسبات و مصالح 12 نمونه از حمامهای استان کرمانشاه و مطالعه تطبیقی - تاریخی نمونهها صورت گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشانمیدهند که حمامهای استان کرمانشاه از لحاظ محل استقرار به 6 گونه: حمام در درون بازار، حمام منفرد در محلات، حمام دوقلو در محلات، حمام به عنوان عنصری از یک مجموعه در محلات، حمام در درون خانهها و حمام در بافت روستایی تقسیم شدهاند. هندسه فضاهای حمامهای کرمانشاه تابع موقعیت استقرار در بافت شهر یا روستا میباشد. فضاها و راهروهای ارتباطی در حمامهای محلات و وابسته به بازار بر اساس پیمون بزرگ اما در حمامهای خصوصی و حمامهای درون خانه و حمامهای روستایی بر اساس پیمون کوچک است. فضاهای اصلی حمامهای شهری دارای تزئینات آهکبری، اما حمامهای روستایی فاقد تزئینات آهکبری هستند. تمام حمامهای مورد مطالعه، دارای 3 فضای اصلی بینه، گرمخانه و خزینه آبگرم هستند و مساحت فضای گرمخانه به نسبت، بیشتر و بزرگتر از فضای بینه است.
هاجر جهانشاهی، حمیدرضا وارثی، مسعود تقوایی،
دوره 24، شماره 74 - ( 7-1403 )
چکیده
در واقع رشد هوشمند شهری، استراتژی عاقلانهای برای جهت دادن به توسعه شهر و کنترل پراکندگی و سوق دادن رشد شهر به سمت پایداری محسوب میگردد. هدف این پژوهش سنجش میزان برخورداری مناطق شهر بوشهر به لحاظ شاخصهای رشد هوشمند است. در همین راستا، این پژوهش از نظر هدف، کاربردی-توسعهای و از نظر روش، ترکیبی از روشهای اسنادی، تحلیلی، علّی و پیمایشی است. پایایی ابزار تحقیق بر پایه ضریب آلفای کرونباخ تحقیق 0/749بوده است که بالاتر از 0/7می باشد و مناسب می باشد. جامعه آماری پژوهش، ساکنین شهر بوشهر هستند که طبق برآورد فرمول کوکران 384 نمونه میباشد. طبق تعداد جامعه آماری، پرسشنامه به صورت تصادفی در بین شهروندان توزیع و تکمیل گردید. جهت مقایسه بین دو منطقه از نظر شاخصهای مورد بررسی برای رشد هوشمند شهری در منطقه 1 و 2 شهر بوشهر از آزمونT با دو نمونه مستقل استفاده شده است. در این آزمون اولین گزینهای که باید بررسی شود سطح معناداری می باشد در صورتی که سطح معناداری یا sig بین دو منطقه کمتر از 0/05باشد نشان دهنده تفاوت معنادار بین دو منطقه میباشد و برعکس. بررسی سطح معناداری (0.000) نشان می دهد که تفاوت معناداری بین دو منطقه از نظر رشد هوشمند شهری وجود دارد. میانگین منطقه یک، با 3/21بیشتر از منطقه دو، با 2/86 بوده است. هر چند تفاوت معناداری در برخورداری مناطق بوشهر از نظر شاخصهای رشد هوشمند وجود دارد، لیکن این تفاوت چشمگیر نیست و در مجموع مناطق بوشهر وضعیت مناسبی از لحاظ شاخصهای رشد هوشمند ندارند.
احسان لشگری تفرشی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده
در دیدگاه کلاسیک همواره مطالعۀ بُعد سیاسی فضا به مثابه بن مایه هستی شناختی جغرافیای سیاسی مورد اهتمام بوده است. بتدریج از دهه 1980 با توسعه دیدگاه های فرا اثبات گرا در جغرافیای انسانی؛ سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و احزاب سیاسی تا جنسیت، طبقات اجتماعی اثرگذار گردید و کوچکترین روابط قدرت را مورد توجه قرار داد که در قالب مفهوم امر سیاسی تداعی یافته است. امر سیاسی درصدد نقد سازمان یابی فضا بر مبنای منطق صوری و ارائه گونه های جدیدی از بازساخت معرفت شناسانۀ در مطالعۀ رابطه سیاست و فضا بوده است. در این مقاله کوشش گردیده تبعات معرفت شناختی اعتباردهی به امر سیاسی در مطالعه رابطۀ سیاست و فضا تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتبار بخشی به کنشگری امر سیاسی سبب می گردند که فضاشناسی نیازمند معرفت شناسی اعتباری باشد. در این راستا ادراکات جمعی و بین الاذهانی است که وابستگی خاص به تحول تاریخی فضا و در نتیجه نیازمند تبارشناسی عامل قدرت داشته است. این تبارشناسی فضایی همواره در پیوند با تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان شناخت آنتاگونیستی فضا را شکل می دهد. بر این اساس معنای اجتماعی فضای جغرافیایی محل منازعه و مقاومت گروه های حاشیه ای و نیروهای هژمون در جامعه تلقی می گردد که در یک محدودۀ مشخص زمانی به نوعی تعادل سازشی می رسند. این فرایند موجب انطباق فزاینده الگوی معرفت شناختی جغرافیای فرهنگی و جغرافیای سیاسی با یکدیگر می گردد.
حسین شریفی، مهرداد رمضانی پور، لیلا ابراهیمی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده
امروزه سکونتگاههای انسانی، در نقاط مختلف دنیا به دلایل متعدد در معرض آسیب ناشی از مخاطرات طبیعی قرار دارند. این مخاطرات که آسیبهای جانی و مالی فراوانی را با خود به همراه دارند نیازمند اقدامات پیشگیرانه میباشند. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی توسعه فضای شهری در راستای مواجهه با مخاطرات محیطی در شهرستان نور میباشد. روش انجام این تحقیق نیز توصیفی میباشد. جمعآوری دادهها با استفاده از مطالعات کتابخانهای و اسنادی و پرسشنامهای میباشد.جهت تحلیل پرسشنامهها از روش ANP و روش منطق فازی به ارزشگذاری هریک از معیارها و تعیین ضرایب اهمیت آنها پرداخته شود و براساس نتایج آن، ارزیابی فضایی با استفاده از نرمافزار ArcGis صورت گرفت و پهنههای مخاطره مشخص گردید. با توجه به نتایج پهنهبندی پتانسیل خطر، نواحی شمالی و جنوبی شهرستان،دارای بیشترین پتانسیل مخاطرات میباشد. جهت پیشبینی میزان توسعه مناطق مسکونی نیز از مدل ترکیبی زنجیره مارکوف و اتوماتوی سلولی استفاده گردید. نتایج نشان داد که گسترش مداوم مناطق ساخته شده در دهههای گذشته باعث تغییرات سریع کاربری زمین شده و مناطق ساختهشده این شهرستان از 43/2% کل مساحت در سال 2010 به 68/3% در سال 2019 افزایشیافته است. نتایج همچنین نشان داد که بدون توجه به مخاطرات طبیعی، مناطق ساختهشده افزایش خواهند یافت و در نتیجه شهرنشینی، مناطق ساخته شده بیشتر به سمت اراضی پر خطر سوق پیدا خواهند کرد. با این حال اگر سیاستهای توسعه پایدار بهطور کامل اجرا شوند، شهرها و مناطق ساختهشده قادر خواهند بود فضاهای توسعه خود را به خاطر منافع خود شهر و ساکنان آن از مناطق پرخطر حفظ کند.
دکتر مصطفی شاهینی فر،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده
امروزه فضاهای عمومی شهری مهمترین بخش یک شهر را تشکیل میدهند. در این فضاها بیشترین تعاملات بین شهروندان اتفاق میافتد. این فضاها از این جهت که نقش محوری در توضیح رفتار انسان دارند، اهمیت زیادی در شکل گیری قرارگاههای رفتاری دارند. مقاله حاضر به تحلیل عوامل اثرگذار در شکلگیری الگوهای جاری رفتار در میدان آزادی شهر کرمانشاه پرداخته است. علی رغم نقش ارتباطی این میدان، کارکرد اجتماعی آن در سطح پایینی قرار دارد. روش پژوهش این مقاله از نوع توصیفی و پیمایشی بوده است. برای گردآوری دادهها از تکنیک مشاهده و عکس برداری و ثبت حضوری وقایع و حضور فیزیکی در قلمرو مورد مطالعه استفاده شده است. مصاحبهها بخشی از منابع دادهای بودند که در این تحقیق از آن استفاده شده است. انتخاب مصاحبه شوندگان به طور تصادفی بسته به میزان حجم جریان پیادهها در منطقه مورد مطالعه انتخاب شدهاند. هر مصاحبه به طور متوسط حدود ۱۲ دقیقه طول کشیده است. تحلیل نقشه های الگوهای رفتاری در محدوده میدان آزادی کرمانشاه نشانگر عدم انطباق فرم، فضا و عملکردهای میدان است. در این مکان فعالیتهای پویا و ایستا به طور قابل ملاحظهای ماندگاری اندکی داشتهاند. ترکیب جزییات میدان به صورت بی هدف مانع از بیان بصری آن شده است. ضعف بعد انسانی میدان سبب افت کیفیت آن برای انجام برخی فعالیتها مانند ملاقات کردن، ورزش و بازی کردن، نشستن و توقف کردن و یا حتی راه رفتن بوده است. به طور کلی میتوان گفت کیفیت میدان آزادی کرمانشاه به گونهای نبوده است که تمامی نیازهای کارکردی افراد در آن به طور متقاعدکنندهای قابل برآورده شدن باشد. از اینرو توجه به رابطه درونی الگوهای جاری رفتار و محیط ساخته شده که این تحقیق به دنبال شناسایی آنها بوده است میتواند به طراحان در بهبود کیفیت محیطی کمک شایانی نماید.
دکتر سمانه جلیلی صدراباد، مهندس سمیه جلیلی صدراباد،
دوره 25، شماره 76 - ( 1-1404 )
چکیده
فضاهای همگانی و تعاملات اجتماعی دارای رابطه دو سویه میباشند .در حالیکه رشد متراکم شهرها، کمبود زمین و عدم توجه به این فضاها در برنامههای توسعه شهری منجر به کمبود سرانه فضای سبز و باز و کاهش تعاملات اجتماعی شده است. منطقه 10 شهر تهران به عنوان پرتراکم ترین منطقه در این کلانشهر، دارای کمبود کمی و کیفی در فضاهای همگانی و باز میباشد؛ و مسائل دیگر همانند فرسودگی کالبدی، آشفتگی در منظر شهری، بالا بودن میزان اجارهنشینی، امنیت اجتماعی پایین و شناور بودن جمعیت ساکن، موجب کاهش کیفیت فضاهای همگانی موجود و سطح تعاملات اجتماعی شده است. در این راستا هدف این پژوهش بررسی امکان تحول فضاهای همگانی بهمنظور ارتقاء تعاملات اجتماعی در منطقه 10 میباشد و استراتژی آن توصیفی- پیمایشی است. دادهها با روش مطالعات اسنادی و میدانی جمعآوری و جهت تجزیه و تحلیل از تکنیک SWOT و QSPM استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که تنوع پذیری فعالیتها، اختلاط کاربری، همهشمولی اجتماعی، دسترسی به حملونقل عمومی، امنیت اجتماعی، خاطرهانگیزی، ایمنی، بهرهگیری از تمام حواس، خوانایی، دید و منظر مناسب، انعطافپذیری، مبلمان شهری، نوع بدنه و کف، آسایش اقلیمی و بهداشت محیط مولفههای اثرگذار در ارتقاء تعاملات اجتماعی در فضاهای همگانی میباشند و شرایط و فعالیتهای مناسب برای حضور کودکان و سالمندان منجر به افزایش نظارت و امنیت اجتماعی میشود. سناریوی برتر شامل راهبردهای تهاجمی (SO1: ارتقاء امنیت اجتماعی در فضاهای همگانی موجود، SO2: ارتقاء سرانه فضای سبز و باز، SO4: توسعه پاتوقهای محلی و ریزفضاها جهت تجمع اهالی، SO5: تخصیص فضاهای چندمنظوره فرهنگی، هنری، ورزشی و...) و محافظهکارانه (ST1: استفاده مجدد از فضاهای غیرفعال در تملک شهرداری، ST2: افزایش مشارکت اجتماعی شهروندان) میباشند و در نهایت جهت تحقق پذیری آنها 18 سیاست و 31 برنامه اقدام تدوین شده است