7 نتیجه برای کریمی
دکتر محمد واعظ، دکتر سعید دائی کریم زاده، غلامحسین کریمیان،
دوره 2، شماره 5 - ( 7-1390 )
چکیده
یکی از بخشهای اصلی سیستم پولی بینالملل مدیریت ذخایر ارزی اسـت که سطح و ترکیب ارزی بهینهی ذخایر خارجی را تعیین میکند. در اقتصادهای نوظهور بویژه کشورهای صادرکنندهی نفت خام در طول چند سال اخیر ذخایر ارزی قابل توجهی انباشته شده است. هرچند، این اقتصادها برای ذخایر ارزی خود به تنظیم قواعدی که ترکیب آن بهینه باشد تمایل دارند؛ با این حال، دستیابی آنها به چنین اهدافی سؤال برانگیز است. با وضعیت کنونی اقتصاد جهانی؛ از جمله وقوع بحرانهای مالی، نوسانهای ارزش برابری ارزهای ذخیرهی عمده و امکان ساماندهی جدید در همگرایی ارزهای جدید، تعیین ترکیب ارزی بهینهی ذخایر خارجی از مهمترین مباحث اقتصاد مالی و اقتصاد بینالملل است.
در این پژوهش از یک الگوی بهینهسازی پویا بر مبنای رهیـافت میانگین- واریانس و رهیافـت هزینهی مبادله برای ترکیب ارزی ذخایر رسمی اقتصادهای برگزیدهی نوظهور و اقتصادهای برگزیدهی نفتی خاورمیانه در دورهی زمانی 2007-1999 استفاده شده است. نتایج بهدست آمده از اجرای این تحقیق، پیشنهاد میکند که اقتصادهای برگزیده به منظور کمکردن ریسک کاهش ارزش ذخایر خارجی و بهبود توانایی در پرداخت بدهیهای خارجی، در ترکیب ارزی ذخایر رسمی خود تجدید نظر کنند.
جواد براتی، زهرا کریمی موغاری، نادر مهرگان،
دوره 8، شماره 29 - ( 7-1396 )
چکیده
از جمله عوامل رشد و توسعه مناطق پیرامون مراکز توسعهیافته، وجود اثرات سرریز سرمایهگذاری است که این مطالعه با هدف بررسی اثرات سرریز سرمایهگذاری صنعتی استانهای ایران، این اثرات را کمیسازی میکند. بر این اساس، از اقتصادسنجی فضایی برای تبیین اثرات غیرمستقیم یا سرریز سرمایهگذاری صنعتی استفاده میکند. نتایج گویای این واقعیت است که استانهای با شاخص جاذبه اقتصادی بالاتر، که به ترتیب عبارتند از: تهران، اصفهان، خراسان رضوی، خوزستان و فارس به ترتیب با ضریب 0.152، 0.090، 0.085، 0.083 و 0.077 سرریزهای سرمایهگذاری صنعتی بیشتری نسبت به سایر استانها دارند. در مقابل، استانهای با فاصله جغرافیایی بسیار از استانهای توسعهیافته از جمله اردبیل، سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و ایلام به ترتیب با ضرایب 0.029، 0.031، 0.037 و 0.038 بهرهمندی کمتری از سرریزهای سرمایهگذاری صنعتی سایر مناطق دارند. نتایج همچنین نشان میدهد که اثرات سرریز سرمایهگذاری صنعتی برای استانهای مختلف، تفاوت قابل توجهی از یکدیگر دارد. بطوریکه برای برخی استانها، اثرات غیرمستقیم بسیار کمتر از اثرات مستقیم بوده است و برای برخی دیگر از استانها، اثرات غیرمستقیم نزدیک به اثرات مستقیم سرمایهگذاری صنعتی میباشد. دلیل این امر را میتوان به موقعیت جغرافیایی، سیاستها و مقررات دولتی و مجاورت با استانهای توسعهیافته نسبت داد.
سمیه اعظمی، لطیف پورکریمی، سحر صدری،
دوره 9، شماره 31 - ( 1-1397 )
چکیده
هدف این مطالعه سنجش تغییرات بهره¬وری زیست محیطی کل عوامل تولید صنایع کارخانه¬ای ایران با کد دو رقمی در فاصله زمانی 1393-1382 است. بدین منظور شاخص بهره¬وری زیست محیطی مالمکوئیست غیرشعاعی فرامرزی(MNMCPI) که نا¬همگنیهای تکنولوژیکی میان صنایع را در نظر میگیرد استفاده شده است. نتایج نشان میدهد MNMCPI طی دوره مطالعه بهطور متوسط رشد داشته است و بیشترین رشد در گروه صنایع با فناوری متوسط مشاهده میشود؛ همچنین هر سه شاخص تغییر کارایی فنی (EC)، تغییر بهترین شکاف عملی (BPC) و تغییر شکاف تکنولوژی (TGC) به عنوان اجزای شاخص MNMCPI بهطور متوسط رشد داشتهاند. در گروه صنایع با فناوری متوسط شاخص TGCو در گروه صنایع با فناوری بالا و صنایع با فناوری پایین شاخص BPC (اثر ابداعات) بیشترین تأثیر را در رشد MNMCPI دارد. در کل صنایع کارخانه¬ای ایران شاخص BPC بیشترین اثر را بر رشد MNMCPI دارد. بیشترین رشد شاخص EC در گروه صنایع با فناوری پایین و بیشترین رشد شاخص BPC و TGC در گروه صنایع با فناوری متوسط مشاهده میشود. مطابق با شاخص TGC گروه صنایع با فناوری متوسط پیشتاز در تکنولوژی قلمداد میشود. مطابق با تحلیل رگرسیون، شدت انرژی تأثیر منفی و معنی¬دار و مخارج تحقیق و توسعه تأثیر مثبت و معنیدار بر بهره¬وری زیست محیطی دارند.
علی اکبر باجلان، سعید کریمی پتانلار، احمد جعفری صمیمی،
دوره 10، شماره 35 - ( 1-1398 )
چکیده
هدف مقاله حاضر بررسی اثرات نامتقارن شوک¬های مثبت و منفی تورم بر نااطمینانی تورم در کوتاه¬مدت و بلندمدت است. بدین منظور، ابتدا الگوی بال (1992) از طریق تجزیه شوک¬های تورمی به شوک¬های مثبت و منفی تقاضای پول و شوک¬های مثبت و منفی عرضه پول بسط داده شده است. سپس با استفاده از الگوی خودرگرسیونی با وقفه¬های توزیع شده غیر خطی و استفاده از داده¬های سری زمانی اقتصاد ایران برای دوره 1357 تا 1396 اثر شوک¬های مثبت و منفی تورم در کوتاه¬مدت و بلندمدت بر نااطمینانی تورم که از الگوی خودرگرسیون واریانس شرطی تعمیم یافته نمایی استخراج شده¬ است، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده این است که اثر شوک-های مثبت تورم بر نااطمینانی تورم در کوتاه¬مدت و بلندمدت مثبت و معنادار است؛ در مقابل، شوک¬های منفی تورم اثری بر نااطمینانی تورم در کوتاه¬مدت و بلندمدت نداشته است؛ به عبارت دیگر، افزایش تورم موجب افزایش نااطمینانی تورم در ایران شده است؛ در حالی که کاهش تورم چنین اثری بر نااطمینانی تورم نداشته است.
محمد صیادی، نسیم کریمی،
دوره 10، شماره 38 - ( 10-1398 )
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، مدلسازی وابستگی بین بازدهی سهام گروه محصولات شیمیایی، رشد قیمت نفت و رشد نرخ ارز در ایران و محاسبه ارزش در معرض ریسک است. برای این منظور از تئوری توابع کاپولا درختی که در ادبیات مالی یکی از کاراترین روشها برای بررسی ساختار وابستگی است، استفاده شده است. علاوه بر نشان دادن وابستگی خطی بین بازارهای مالی در ایران، ساختار وابستگی غیر خطی این بازارها نیز برآورد شده و وابستگی به دُم بالایی و یا پایینی آنها مشخص شده است. دوره مورد بررسی شامل دادههای روزانه (روزهای کاری مشترک) از اول آذر سال 1387 تا انتهای خرداد سال 1398 میباشد. در مدلسازی توزیعهای حاشیهای از مدلهای GJR-GARCH استفاده شده که پس از آن با استفاده از رهیافت Copula-GARCH به بررسی ساختارهای وابستگی و نیز محاسبه ارزش در معرض ریسک متغیرهای تحقیق پرداخته شده است و در نهایت پسآزمایی لازم بر اساس معیار تابع زیان انجام شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد، هر دو جفت از بازدهیهای مدلسازی شده وابستگی یکسانی به دنباله بالایی و پایینی دارد. بین بازدهی سهام گروه محصولات شیمیایی و رشد نرخ ارز به شرط رشد قیمت نفت خام وابستگی ساختاری مشخصی بر اساس توابع کاپولای واین در دنبالههای توزیع وجود دارد که نشان دهنده سرایت بین بازار محصولات شیمیایی و نرخ ارز است. همچنین، بین بازده سهام گروه محصولات شیمیایی و رشد قیمت نفت خام به شرط رشد نرخ ارز وابستگی ساختاری مشخصی بر اساس توابع کاپولای واین در دنبالههای توزیع وجود دارد که نشان دهنده سرایت بین بازار محصولات شیمیایی و نفت خام است. با توجه به اینکه سرایت نوسان منشاء اصلی ریسک مالی است، لحاظ وابستگی ساختاری بر اساس توابع کاپولای واین میتواند برآورد قابل اعتمادی از ریسک پرتفوی بر اساس معیار ارزش در معرض ریسک فراهم آورد
مریم حیدریان، علی فلاحتی، محمدشریف کریمی،
دوره 12، شماره 46 - ( 10-1400 )
چکیده
به دلیل شوک¬های اقتصادی و عدم¬ تعادل در بودجه¬های ساختاری، وضعیتی به وجود می¬آید که تداوم آن در یک فضای نااطمینانی منجر به ایجاد پدیده استرس در دولت¬ها می¬شود. استرس مالی به عنوان یک وضعیت بی¬ثبات در تأمین مالی دولت¬های محلی می¬تواند به عدم توانایی این دولت¬ها در تأمین تعهدات مالی کوتاه و بلندمدت و وابستگی بیش از حد به دولت مرکزی دامن بزند. لذا بسته به اینکه اثرات استرس به صورت مثبت و منفی در یک کشور ظاهر شود به اقدامات و پاسخ¬های دولت¬های مرکزی و محلی برمی¬گردد. این ضرورت احساس می¬شود که سیاست¬گذاران در دولت¬های مرکزی و محلی به علامت¬های دقیق و به موقع از استرس مالی برای واکنش به اثرات این نوع استرس¬ها نیاز دارند. در این مطالعه تلاش شده است با محاسبه شاخص استرس مالی محلی از متغیرهای ساختار مالی و بودجه¬ای هر استان و با استفاده از روش تاپسیس اقدام به شفاف¬سازی وضعیت مالی در 31 استان ایران طی دوره زمانی 1396-1384 شود. نتایج به گونه¬ای است که استان¬های مرزنشین دارای بالاترین استرس در میان استان¬های دیگر هستند و استان¬هایی که در مرکز یا در مجاور پایتخت قرار دارند دارای استرس کمتری هستند. این نتایج دال بر تمرکزگرایی بالایی است که در استان¬های ایران قرار دارد و مانع از استقلال مالی دولت¬های محلی شده است تا بتوانند خود کنترل-کننده و تنظیم¬کننده درآمدها و هزینه¬هایش باشند و در این صورت فشار و استرس مالی کمتری را متحمل می¬شوند.
ادریس کریمی، زهرا فتورهچی،
دوره 13، شماره 48 - ( 6-1401 )
چکیده
امروزه منافع حاصل از منابع انرژی خصوصاً منابع تجدیدناپذیر میتوانند بر شاخصهای اقتصادی اثرات مختلفی بگذارند و به همین علت دارای ریسکهایی برای اقتصاد و اجتماع میباشد. یکی از این شاخصهای مهم اقتصادی نابرابری درآمدی میباشد که این نابرابری در گذر زمان منجر به بروز مشکلات بسیاری برای جوامع میشود. در این پژوهش اثر وابستگی به منابع طبیعی تجدیدناپذیر بر نابرابری درآمدی کشورهای توسعهیافته مورد بررسی قرار گرفته است. این وابستگی با تفکیک منابع تجدیدناپذیر به منابع فسیلی و غیرفسیلی مجدداً بررسی شده است. دادههای مطالعه از 25 کشور توسعهیافته طی سالهای 1990 تا 2019 میلادی جمعآوری شده و پس از اطمینان از عدم وقوع رگرسیونهای کاذب در حین تخمین، بررسی اقتصادسنجی بین متغیرها انجام گردیده است. با توجه به نتایج برآورد کوتاهمدتی و بلندمدتی حاصل از رویکرد میانگین گروهی تلفیقی مشخص گردید که هرچند در کوتاهمدت وابستگی به منابع طبیعی تأثیری بر توزیع درآمد ندارد اما در بلندمدت دو متغیر وابستگی به مجموع منابع طبیعی تجدیدناپذیر و وابستگی به منابع طبیعی تجدیدناپذیر فسیلی تأثیر منفی و معنیدار و نیز متغیر وابستگی به منابع طبیعی تجدیدناپذیر غیرفسیلی تأثیر منفی و غیرمعنیدار بر نابرابری داشتهاند .همچنین مشخص گردید متغیرهای کنترلی مورد استفاده از جمله: آموزش، جهانیسازی و کیفیت نهادی میتواند نابرابری درآمدی را در کشورهای توسعهیافته کاهش دهد.