3 نتیجه برای کنترل بازداری
محمد صادق منتظری، شاهرخ مکوند حسینی، ایمان اله بیگدلی، پرویز صباحی،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
هدف: وجود نقایص در کارکردهای اجرایی می تواند منجر به ضعف کنترل فرد بر رفتارهای سلامتی و مصرف سیگار گردد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله جامع به منظور بازآموزی کارکردهای اجرایی در افراد سیگاری بود. روش: طرح پژوهش کارآزمایی تصادفی کنترل شده با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری های یک ماهه و دوماهه بود. جامعه پژوهش کلیه مردان سیگاری در تابستان سال 1395 در شهر گرگان بودند. تعداد 60 نفر افراد سیگاری واجد شرایط تعیین و به گونه تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. پرسشنامه سنجش وابستگی به سیگار (فاگرستروم) بر روی افراد هر دو گروه اجرا شد. سپس به گروه آزمایش تکالیف مربوط به بازآموزی کارکردهای اجرایی (حافظه کاری و کنترل بازداری) در طی 10 جلسه (هفته ای دو جلسه) آموزش داده شد، درحالیکه گروه کنترل تنها مداخله هایی تصنعی شبیه به تکالیف اصلی دریافت کردند. پس از مداخلات درمانی و نیز در فواصل یکماهه و دوماهه شرکت کنندگان ابزارها را اجرا کردند. یافته ها: داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج تفاوتهای معنی داری بین دو گروه در میانگین نمرات وابستگی به سیگار (فاگرستروم) در پس آزمون، پیگیری یک ماهه و دوماهه نشان داد. نتیجه گیری: در مجموع مداخله بازآموزی کارکردهای اجرایی بر کاهش وابستگی به سیگار موثر بود و میتوان از این مداخله در برنامه های ترک سیگار استفاده کرد.
ندا نظربلند، آمنه طهماسی، وحید نجاتی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر توانبخشی شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی توجهانتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری سالمندان مبتلا به اختلال شناختی خفیف بود. این مطالعه تجربی به صورت مورد منفرد و از نوع A-B بود که در آن که تعداد 6 نفر سالمند (4 زن و 2 مرد) مبتلا به اختلال شناختی خفیف با میانگین سنی 62 سال، از طریق نمونه گیری در دسترس هدفمند انتخاب و به روش تصادفی ساده در دو گروه کنترل(3n=) و آزمایش (3n=) جایگذاری گردیدند. ارزیابی توجه انتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری به ترتیب با آزمونهای «استروپ»، «برو/ نرو» و «یک محرک قبل» صورت پذیرفت و برنامه توانبخشی «آرام» طی 10 جلسه فردی یک ساعته برای گروه آزمایش ارائه گردید. برای هر آزمودنی گروه آزمایشی 6 ارزیابی (قبل، حین، بلافاصله بعد از اتمام و دو ماه پس از خاتمه مداخله) انجام شد و گروه کنترل نیز همزمان بدون دریافت هرگونه مداخله ای ارزیابی شدند. استفاده از تحلیل دیداری نشان داد نمرات گروه آزمایش در هرسه آزمون کارکرداجرایی، در طی ارزیابی های خلال مداخله رو به افزایش بوده است؛ اما نمرات گروه کنترل تغییر چشمگیری نداشته است. همچنین پیگیری دو ماهه نیز نشان از ثبات اثر مداخله در گروه آزمایش داشت. میتوان اظهار داشت این برنامه توانبخشی شناختی باعث بهبود کارکردهای توجه انتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری در سالمندان دارای اختلال شناختی خفیف شده است. نظر به وجود قراین مبنی بر احتمال تبدیل اختلال شناختی خفیف به اختلالات شناختی عمیقتر نظیر آلزایمر، یافته هایی اینچنین، میتوانند موید امکان کمک گرفتن از تکنولوژی، در راستای بهبود کارکردهای شناختی سالمندان مبتلا به اختلال شناختی خفیف با صرف هزینههای کمتر درمانی باشند.
پریسا پاکاری، زهرا کاووسیان، فائزه رضایی، زینب حسنی اصل، پریسا حسین زاده یزدی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل ترکیبی آموزش شناختی تطبیقی و خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی بر کاهش علائم افسردگی و بهبود انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری انجام شد. در یک کارآزمایی نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون-پیگیری دو ماهه و گروه کنترل، ۳۲ نفر (۱۶ نفر در هر گروه) از مراجعان سه کلینیک معتبر خانوادهدرمانی تهران که تشخیص افسردگی خفیف تا متوسط داشتند، بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش علاوه بر دریافت ۱۲ جلسه خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی، ۱۲ جلسه آموزش شناختی تطبیقی (با تمرکز بر تمرینهای تعویض تکلیف، تغییر مجموعه، مهار تکانه و استروپ) دریافت کرد؛ گروه کنترل تنها خانوادهدرمانی استاندارد را دریافت نمود. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم، مقیاس انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال و آزمون استروپ رنگی-کلمه (نسخه کامپیوتری) بود. تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمونهای چندمتغیره نشان داد که مداخله ترکیبی منجر به کاهش بسیار معنادار علائم افسردگی و بهبود قوی انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری در پسآزمون و پیگیری دو ماهه گردید ؛ اندازه اثرهای بهدستآمده بسیار بزرگ بود (η² از 0/586٫ تا 0/923) و بهبود کنترل بازداری تا پیگیری کاملاً پایدار ماند. افزودن آموزش شناختی تطبیقی به خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی یک پروتکل ترکیبی نسل سوم، بسیار مؤثر و بالینی معنادار برای درمان افسردگی خفیف تا متوسط است که نه تنها علائم عاطفی را کاهش میدهد، بلکه نقایص شناختی پایدار را بهطور مستقیم اصلاح کرده و پتانسیل پیشگیری از عود را افزایش میدهد. این رویکرد بهویژه در فرهنگهای جمعگرا و درمانهای سیستمی پیشنهاد میشود.