جستجو در مقالات منتشر شده


16 نتیجه برای سن

احمد علی‌پور، مهناز علی اکبری، حمیدرضا ایمانی‌فر، احسان زراعت‌کار،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

جانبی شدن مغز با کارکردهای شناختی در ارتباط است، از این رو انتظار می رود که دست برتری نیز به عنوان یکی از نتایج جانبی شدن، با عملکرد شناختی ادراک زمان در ارتباط باشد. در این تحقیق علی- مقایسه ای به روش در دسترس 40 دختر راست دست،40 دختر چپ دست ،40 پسر راست دست و 40 دختر چپ دست با کمک پرسشنامه ادینبورگ انتخاب شدند. ادراک زمان آنها نیز با چهار روش سنجش تولید، باز تولید، برآورد کلامی و مقایسه ای به کمک نرم افزار معتبر سنجیده شد. نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد که سن آزمودنیها به طور منفی و معنادار ادراک زمان را  به روش سنجش برآورد کلامی و تولید پیش بینی می نماید. دست برتری به طور مثبت و معنی دار ادراک زمان را به روش سنجش برآورد کلامی پیش بینی می کند. همچنین نتایج رگراسیون لجستیک نشان داد که دست برتری می تواند ادراک زمان را به روش سنجش مقایسه ای پیش بینی نماید. در این تحقیق بین دو جنس نیز تفاوت معنا داری مشاهده نگردید. جمع بندی نتایج نشان می دهد هرچند که افراد راست دست نسبت به افراد چپ دست از زمان، برآورد بالاتری دارند اما در تشخیص تفاوت دو زمان نزدیک به یکدیگر به طور معنا دارای دچار اشتباهات بیشتری می شوند. همچنین هر چه سن افراد بیشتر شود، گذشت زمان برای آنها سریعتر ادراک می شود.  


زینب فلسفین، امید شکری،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش میانجیگر هیجان­های پیشرفت در رابطه اسنادهای علّی و خودنظم­جویی تحصیلی انجام شد 270 دانشجو (93 پسر و 177 دختر) به مقیاس هیجان­های پیشرفت (پکران، گوئتز و پری، 2005)، پرسشنامه سبک اسنادی (پیترسون، سیمل، بی­یر، آبرامسون، متالسکی و سلیگمن، 1982) و مقیاس خودنظم­جویی تحصیلی (ریان و کانل، 1989) پاسخ دادند. در مطالعه حاضر، به منظور آزمون روابط ساختاری بین اسنادهای علّی، هیجان­های پیشرفت و خودنظم­جویی تحصیلی از روش آماری مدل­یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه بین اسنادهای علّی مثبت با هیجان­های پیشرفت مثبت، مثبت و معنادار و با هیجان­های پیشرفت منفی، منفی و معنادار؛ رابطه بین اسنادهای علی منفی با هیجان­های پیشرفت مثبت، منفی و معنادار و با هیجان­های پیشرفت منفی، مثبت و معنادار؛ در نهایت، رابطه هیجان­های پیشرفت مثبت با خودنظم­جویی تحصیلی مثبت و معنادار و رابطه هیجان­های پیشرفت منفی با خودنظم­جویی تحصیلی منفی و معنادار بود. همچنین، نتایج نشان داد که الگوی مفروض واسطه­مندی هیجان­های پیشرفت مثبت و منفی در رابطه اسنادهای علّی و خودنظم­جویی تحصیلی با داده­ها برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که در هر دو مدل واسطه­مندی هیجان های پیشرفت مثبت و منفی، تمامی وزن­های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و در مدل­های واسطه­مندی هیجان­های پیشرفت مثبت و منفی به ترتیب  25 و 21 درصد از پراکندگی خودنظم­جویی تحصیلی تبیین شد. نتایج مطالعه حاضر با تاکید بر واسطه­مندی هیجان­های پیشرفت مثبت و منفی به طور تجربی از آموزه­های نظریه اسناد به عنوان یک نظریه شناختی انگیزش پیشرفت تحصیلی حمایت کرد.


فاطمه ستوده‌نیا، محمدحسین عبداللهی، مهناز شاهقلیان،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی خستگی شناختی در افراد مبتلا به بیماری ام. اس و افراد غیرمبتلا با در نظر گرفتن سبک اسنادی افراد انجام شد. نخست از میان بیماران زن عضو انجمن ام. اس شهر اصفهان با توجه به نمرات بدست آمده از پرسشنامه سبک اسناد، 40 بیمار مبتلا انتخاب شدند، سپس بر اساس نمونه­گیری در دسترس 40 زن غیرمبتلا که با گروه مبتلایان در نمره بدست آمده از پرسشنامه سبک اسناد و ویژگی­های سن، تحصیلات و وضعیت تأهل همتا شده بودند به­ عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. آزمودنی­ها در ۸ گروه (4 گروه کنترل و 4 گروه آزمایش) هر کدام ۱۰ نفر جایگزین شدند. پژوهش دارای چند مرحله بود. در مرحله اول آزمودنی­ها در گروه­های کنترل و آزمایش با مسائل تشخیصی قابل کنترل و غیرقابل کنترل روبه­رو شدند و به دنبال آن در مرحله دوم، گروه­ها در موقعیت حل مسائل آناگرام قرار گرفتند. داده­ها به وسیله تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که بین گروه­های هشتگانه در خستگی شناختی با توجه به سبک اسناد و نوع تکالیف تفاوت معنادار وجود دارد. به طوری­که مبتلایان به ام. اس که دارای سبک اسناد مثبت هستند در مواجه با تکالیف غیر قابل حل در مقایسه با مبتلایانی که سبک اسناد منفی دارند، خستگی شناختی کمتری را نشان می­دهند. همچنین میزان خستگی شناختی در این افراد هیچ تفاوتی با همتایان سالم غیر مبتلایشان ندارد. گروه بیماران ام. اس با سبک اسناد منفی در مواجه با تکالیف غیر قابل حل خستگی شناختی بیشتری را در مقایسه با مبتلایان با سبک اسناد مثبت در مواجه با تکلیف آسان نشان می­دهند.  


مهدی رضا سرافراز،
دوره 4، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

چکیده:

طی سال های اخیر علاقه به استفاده از تکنیک ذهن آگاهی جهت کاهش آسیب پذیری به استرس در غیاب تعریف عملیاتی هماهنگ رشد کرده و این تمرین در رویکرد های درمانی مختلف، ادغام شده و در مراکز درمان طبی و روان شناختی در دسترس است، اما سوال مهمی که وجود دارد این است که آیا ذهن آگاهی سازه ای واحد است یا اجزای متمایزی دارد و اگر دارای ابعادی است این ابعاد کدامند؟ مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس پنج عاملی ذهن آگاهی (بائر، اسمیت، هاپکینز، کریتمیر و تونی، 2006) در ایران انجام شد. 247 (دختر: 188، پسر: 53، نامشخص: 6) دانشجوی دانشگاه های استان تهران به مقیاس های پنج عاملی ذهن آگاهی(بائر، اسمیت، هاپکینز، کریتمیر و تونی، 2006)، خودشناسی انسجامی(قربانی، واتسون و هارگیس، 2008)، فرم کوتاه مقیاس خود مهارگری (تانجنی و همکاران،2004)، مقیاس نشخوار ذهنی(تراپنل و کامپ بل، 1999)، مقیاس حالت نگرانی(می یر، میلر، متزگر و برکوک، 1990)، مقیاس احساس سرزندگی(ریان و فردریک، 1997)، چک لیست علائم جسمانی(بارتون، 1995)، استرس ادراک شده(کوهن. کاماراک و مرمل اشتاین، 1983) و مقیاس اضطراب و افسردگی(کاستلو و کمری، 1967) پاسخ دادند. یافته های تحلیل عامل تأییدی مرتبه دوم نشان داد مدل پنج عامل مرتبه اول و یک عامل سطح دوم با داده ها برازش ندارد. تحلیل عامل اکتشافی پنج عامل مرتبه اول مشابه عوامل به دست آمده در نمونه خارجی  و دو عامل مرتبه دوم را آشکار کرد. نتایج بر تمایز اجزای ذهن آگاهی تاکید کرد. همبستگی های این عوامل با متغییر های پژوهش روایی همگرا و واگرای این ابعاد را نشان داد. یافته ها حاکی است مفهوم سازی  چند وجهی ذهن آگاهی به فهم این سازه و ارتباط آن با سایر متغییر ها کمک می کند و بر لزوم بازنگری نظریه ها و پژوهش در وجوه مختلف ذهن آگاهی صحه گذاشت.


خدیجه نوده ئی، غلام رضا صرامی، هادی کرامتی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کنندۀ سن، هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن دانش آموزانی دبستانی انجام شد. نمونه، متشکل از  250  دانش آموز (124 پسر و 126 دختر) دورۀ ابتدایی بوده که به روش  نمونه گیری خوشه ­ای چند مرحله ­ای از میان دانش ­آموزان شهر کرج انتخاب شدند. خواندن از طریق آزمون خواندن کرمی نوری و مرادی، هوش از طریق آزمون هوش ماتریسهای پیشرونده ریون، حافظۀ کاری از طریق آزمون فراخنای حافظه، توجه از طریق آزمون عملکرد مداوم و برنامه ریزی و بازداری از طریق  پرسشنامۀ رتبه بندی رفتاری کارکردهای اجرائی (بریف) اندازه گیری شدند. از روشهای آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج همبستگی نشان داد که بین کارکردهای اجرایی  (حافظۀکاری، بازداری، برنامه ریزی ذهنی و توجه) و خواندن رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده ندارند. اما سن در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده داشت. نتایج این پژوهش همسو با نظریۀ میاک بود که معتقد است کارکردهای اجرایی مجزا اما مرتبط با یکدیگرند و تفاوت های فردی دانش آموزان در این کارکردها باید در نظر گرفته شوند زیرا بر عملکرد تحصیلی آنها بسیار اثر گذارند. 


سمیرا هاتفی، امین ارکان، محمود حیدری،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1395 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر، بررسی ویژگی‌ها روان‌سنجی سیاهه گرایش به تفکر انتقادی (CTDI) بین یک نمونه بهنجار از دانشجویان ایرانی بود. پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه‌های جامع شهر تهران (دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه تهران و دانشگاه شاهد) بود که از این بین 330 نفر (175 زن، 155 مرد) از دانشجویان با روش نمونهگیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. در ابتدا پرسشنامه به روش ترجمه مضاعف ترجمه شد و توسط متخصصان تأیید شد. برای بررسی روایی سازهی پرسشنامه از روش تحلیل عاملی اکتشافی به روش تجزیه به مؤلفه‌های اصلی و نیز روش همسانی درونی (آلفای کرونباخ) استفاده گردید. برای بررسی روایی همگرا از ضرایب همبستگی آن با آزمون مهارت‌های تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI) استفاده گردید. همچنین به منظور بررسی پایایی این پرسشنامه از روش‌های بازآزمایی پس از دو هفته (40 N=) و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی و چرخش واریماکس برای تعیین روایی سازه نشان داد که این سیاهه از سه عامل خلاقیت، پختگی و تعهد اشباع شده است. در روش همسانی درونی، آلفای کرونباخ برای هر کدام از خرده مقیاس‌ها مورد محاسبه قرار گرفت که نتایج برای خرده مقیاس خلاقیت (61/0 r=)، پختگی (38/0 r=) و تعهد (81/0r= ) را نشان داد که نشان دهنده همبستگی خرده‌مقیاس‌ها با هم و با کل مقیاس است (75/0 r=). در بررسی روایی همگرا با اجرای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی و آزمون مهارت‌های تفکر انتقادی کالیفرنیا، همبستگی نمره کلی مهارت‌های تفکر انتقادی کالیفرنیا با عامل خلاقیت سیاهه معنادار نبود اما با عامل‌های تعهد و پختگی معنادار شد. نتایج حاصل از بررسی پایایی این مقیاس نیز ضریب همبستگی درونی برای عامل‌های خلاقیت (56/0) پختگی (37/0) و تعهد (68/0) نشان داد. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، می‌توان از سیاهه گرایش به تفکر انتقادی در جهت دستیابی به اهداف پژوهشی و آموزشی در جامعه ایرانی استفاده کرد.

 
شریف ممبینی، علیرضا حاجی یخچالی، منیجه شهنی ییلاق، غلامحسین مکتبی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

با توجه به اینکه تخیل می‌تواند به پیشرفت تحصیلی و خلاقیت دانش‌­آموزان کمک کند و باعث شکوفایی استعدادها و پرورش ایده‌­ها شود هدف از پژوهش حاضر اعتباریابی پرسشنامۀ­ تخیّل لیانگ، سو، چانگ و لین بود. روش پژوهش، همبستگی و جامعۀ آماری پژوهش حاضر، همۀ دانش‌آموزان سال دوم متوسطه شهر اهواز بود. برای انجام پژوهش تعداد 300 دانش‌­آموز (150 پسر و 150 دختر) به روش نمونه‌گیری تصادفیِ چند مرحله‌­ای، انتخاب شدند. برای سنجش تخیّل از پرسشنامۀ تخیّل لیانگ، سو، چانگ و لین استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد 10 گویه در قالب دو عامل تخیّل خلاق و تخیّل بارآور، مقیاس تخیّل را تشکیل می‌دهند.  همچنین نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مؤلفه‌های تخیّل خلاق و تخیّل بارآور با توان خوبی تخیّل را اندازه‌گیری می­‌کنند. تحلیل پایایی و روایی مؤلفه‌های تخیّل نشان داد که سؤالات در سنجش مؤلفه‌های تخیّل از دقت کافی برخوردارند. ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ و تنصیف بین  66/0 تا 70/0 گزارش شد که نشان داد هر دو مؤلفه در تعیین سازۀ تخیّل از دقت لازم برخوردارند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که پرسشنامۀ مذکور از روایی و پایایی خوبی برخوردار و برای سنجش تخیّل مناسب است. پرسشنامۀ تخیّل در جامعۀ دانش‌آموزان ایرانی از ویژگی­‌های روان‌سنجی قابل قبولی برخوردار است و پژوهشگران می­‌توانند از آن به عنوان ابزاری معتبر در اندازه‌گیری تخیّل استفاده کنند.
سپیده دهقانی، رضا رستمی، محمد علی بشارت، رضا زمردی، همایون واحدی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

سندرم رودۀ تحریک­‌پذیر (IBS) یک اختلال مزمن کنشی گوارشی است که با علایمی مانند درد یا ناراحتی شکمی و تغییر در عادات روده‌­ای همراه است. هدف از پژوهش حاضر مقایسۀ مشخصه‌­های نوسانات مغزی، به طور خاص‌ریال در باند فرکانسی آلفا، با استفاده از الکتروانسفالوگرافی در حالت استراحت بین افراد مبتلا به IBS و افراد سالم بود. بدین منظور 11 نفر (7 زن و 4 مرد) بیمار مبتلا به IBS و 11 نفر (7 زن و 4 مرد) سالم که از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همتا­سازی شده بودند، انتخاب و نوسانات مغزی آن‌ها با استفاده از EEG 64 کاناله در حالت استراحت و با چشمان بسته ثبت شد. توان آلفا، فرکانس پیک آلفا و ناقرینگی آلفای پیشانی با استفاده از روش تبدیل فوریه سریع و آزمون t مستقل محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین توان آلفا در گروه بیمار بیشتر از گروه سالم و فرکانس پیک آلفا و ناقرینگی آلفای پیشانی در گروه بیمار کمتر از گروه سالم بود. با توجه به یافته­‌های پژوهش نتیجه­‌گیری می­‌شود که عملکرد قشری و امواج مغزی تولید شده در باند فرکانسی آلفا بین افراد مبتلا به IBS و افراد سالم متفاوت است و یافته‌­ها می­تواند شناساسایی نشانگر­های زیستی و پیش­بینی‌­کنندۀ اثرات درمانی در بیماران مبتلا به IBS مورد استفاده قرار گیرد.

آزاده عسکری، فروغ خداکریمی، محمد مهدی نظرپور،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

تفکرانتقادی به افراد کمک می‌کند طیف وسیعی از اطلاعات را درنظر گرفته و تجزیه و تحلیل کنند. اهمیت تقویت این مهارت برای مدیران دوچندان است زیرا باعث دستیابی به موفقیت و عبور از بحران‌ها می‌شود. آزمون واتسون-گلاسر یکی از ابزارهای سنجش تفکر انتقادی است و به نوعی طراحی شده که جنبه‌های مهارتی و گرایشی تفکر انتقادی را باهم درآمیخته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی شاخصه‌های روان‌سنجی این آزمون در مدیران شرکت انتقال گاز ایران است و با استفاده از روش‌های اعتباریابی و پایایی‌سنجی ویژگی‌های روان‌سنجی آن را می‌سنجد تا از این طریق بتوان به ابزاری مناسب برای تشخیص و سنجش تفکر انتقادی در نمونه ایرانی به ویژه در بین مدیران دست یافت. نمونه پژوهش حاضر را 472 نفر از مدیرانی تشکیل می‌دهند که در سال 98-1397 در طرح "تدوین شناسنامه روانشناختی مدیران شرکت انتقال گاز ایران" شرکت داشتند و به ‌صورت الکترونیکی به 80 پرسش‌ این آزمون پاسخ دادند. یافته­های این پژوهش نمایشگر این بود که آزمون در جامعه مذکور دارای چهار بعد تفکر تحلیلی، ارزشیابی، تفسیر و پیش­فرض می­باشد. این در حالی است که نسخه اصلی آن دارای پنج بعد است اما تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که دو مؤلفه استنباط و استنتاج باید در یکدیگر ادغام شوند و این مؤلفه­ی جدید تفکر تحلیلی نام‌گذاری شد. همچنین تحلیل عاملی تأییدی مدل با چهار مؤلفه مذکور در تمامی شاخص­های برازش مدل، معنادار و مطلوب بود. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، می‌توان از آزمون تفکر انتقادی واتسون- گلاسر در راستای دستیابی به هدف‌های پژوهشی بهره گرفت.

فاطمه رئیسی، مریم مقدسین،
دوره 8، شماره 2 - ( 8-1399 )
چکیده

زمان، مفهومی انتزاعی است که با استعاره‌های مفهومی یا شناختی قابل درک است. تاکنون در زبان فارسی، پرسشنامه‌ای استعاری مبتنی بر تحلیل شناختی- پیکره‌ای ساخته نشده است که بتوان از طریق آن درک استعاری حوزه‌های مبدأ زمان را با نگاشت‌های گوناگون بررسی کرد. ازاین‌رو، هدف این مطالعه طراحی، ساخت و بررسی ویژ‌گی‌های روان‌سنجی پرسشنامۀ الگوی ادراک زمان به‌صورت استعاری، مبتنی بر تحلیل شناختی- پیکره‌ای است. پژوهش حاضر توصیفی از نوع زمینه‌یابی و مطالعات روان‌سنجی است. برای تحلیل شناختی- پیکره‌ای، ابتدا به‌صورت هدفمند، 28 متن معاصر انتخاب گردید؛ سپس 405 عبارت استعاری زمان در 18 نگاشت یا ارتباط استعاری استخراج ‌شد که پرکاربردترین حوزه‌های مبدأ ادراک زمان عبارت بودند از شیء، ماده، مسیر و مکان. بر این اساس، پرسشنامه‌ای با 41 سؤال، به‌شیوه مقیاس پاسخ‌دهی لیکرت ساخته ‌شد. هشت متخصص زبان‌شناسی شناختی و دو متخصص روان‌سنجی  سؤالات پرسشنامه را بررسی کردند. پس از حذف سؤالات نامناسب، سایر سؤالات اصلاح یا جایگزین سؤالات حذف‌شده شدند و در پایان، شاخص روایی محتوای سی سؤال باقی‌‌مانده محاسبه ‌شد. سرانجام، پرسشنامه توسط 150 فارسی‌زبان (با مدرک تحصیلی کارشناسی به بالا) که به‌صورت نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند، تکمیل‌ شد. یافته‌های این پژوهش نشان ‌داد پرسشنامه مذکور با روش ضریب آلفای کرونباخ از اعتبار مطلوبی برای کل پرسشنامه و عامل‌ها برخوردار است. همچنین، نتایج تحلیل عاملی نشان ‌داد که پرسشنامه الگوی ادراک زمان به‌صورت استعاری، از سه عامل ماده، مکان و شیء تشکیل‌ شده که جمعاً 12/37 درصد از واریانس کل عامل‌ها را تبیین می‌کند. در نتیجه، پرسشنامه الگوی ادراک زمان به‌صورت استعاری برای فارسی‌زبانان از روایی و اعتبار خوبی برخوردار است.

نجمه فرهمند، مجید چهارده چریک، ربابه رستمی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر سن و سطح مهارت برگشت سالتو بر توانایی چرخش ذهنی دختران شناگر بود. این پژوهش به‌صورت علی مقایسه‌ای و با طرح تک‌مرحله‌ای و پس­رویدادی انجام شد. جامعۀ آماری این پژوهش شناگران دختر شهرستان شیراز که مهارت برگشت سالتو را آموزش‌دیده بودند. از بین آن‌ها به­‌روش نمونه‌گیری هدفمند 60 آزمودنی انتخاب و سپس در چهار گروه (هفت تا نه سال با مهارت پایین، هفت تا نه سال با مهارت بالا، 10 تا 12 سال با مهارت پایین و 10 تا12 سال با مهارت بالا) قرار گرفتند. سطح مهارت سالتو براساس میانگین نمره سه داور تعیین گردید. برای اندازه‌گیری چرخش ذهنی از آزمون قلم و کاغذ تصویری (با پایایی 75/0 به­روش آلفای کرونباخ) استفاده شد. یافته‌ها نشان داد که نمرات چرخش ذهنی بین گروه‌­های سنی اختلاف معنادار ندارد (0638/p=)؛ این در حالیست که نمرات چرخش ذهنی بین دو گروه سطح مهارت اختلاف معنادار نشان داد (0001/P=). نتایج حاکی از آن است که چرخش ­ذهنی با سطوح مهارت متفاوت تغییر می­کند. بنابراین احتمالاً می­توان ویژگی­‌های ذهنی ورزشکاران از جمله چرخش ­ذهنی را با استفاده از تمرینات مهارتی تغییر داد.

سیده منصوره حکاک، دکتر علی فتحی آشتیانی، دکتر حجت الله فراهانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده

علی رغم اهمیت روزافزون سازه کنترل توجه در مفهوم‌­سازی آسیب‌­­شناسی روانی، مقیاس‌های معدودی برای اندازه­‌گیری آن تهیه شده است. برخورداری از مقیاسی روا و معتبر برای پژوهش‌­های داخلی در این حوزه، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. هدف این پژوهش آماده‌­سازی نسخه فارسی مقیاس سبک توجه و ارزیابی ویژگی­‌های روان­سنجی آن بود. ۴۲۶ نفر از دانشجویان با نمونه­‌گیری در دسترس انتخاب و به شیوه برخط بررسی شدند. نسخه فارسی مقیاس حاضر پس از طی مراحل ترجمه- بازترجمه، تنظیم و همراه با پرسشنامه­‌های کنترل توجه (دریبری و رید، 2002) و تفکر ارجاعی (اهرینگ و همکاران، 2011) اجرا گردید. روایی سازه با روش تحلیل عاملی تأییدی و روایی همگرا و واگرا با محاسبه همبستگی پیرسون بررسی شد و برای بررسی اعتبار، از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب بازآزمایی و اعتبار مرکب استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی حاکی از برازش مدل دو عاملی حواس‌­پرتی/ اجتناب شناختی و تمرکز بود. همبستگی­‌های معنادار بین عوامل به دست آمده با مقیاس‌­های کنترل توجه و تفکر ارجاعی نیز روایی همگرا و واگرای مقیاس را تأیید کردند. اعتبار مقیاس با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای هر دو عامل 75/0 بود و ضریب بازآزمایی عامل حواس‌­پرتی/ اجتناب شناختی و تمرکز به ترتیب 88/0 و 73/0 بود. همچنین میزان اعتبار مرکب نیز به ترتیب برابر با 81/0 و 84/0 بود. به طور کلی می‌توان گفت نسخه فارسی مقیاس سبک توجه ساختاری دو­عاملی داشته و از روایی و اعتبار لازم برای کاربرد در پژوهش‌­های روانشناختی با نمونه ایرانی برخوردار است.

خانم سیماالسادات صفوی پور نایینی، دکتر خدیجه ابوالمعالی الحسینی، دکتر رسول روشن چسلی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

سبک تفکر، یک روش تفکر، و ترجیح افراد برای بکارگیری تواناییهای خود است. روانشناسان برای تفکر و پردازش اطلاعات دو سبک را پیشنهاد کردهاند. سیستم تجربی، که اتوماتیک و غیرکلامی؛ و سیستم منطقی، که تحلیلی و کلامی است. هدف از پژوهش، ارزیابی ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامۀ منطقی- تجربی، و یافتن رابطه آن با تنظیم شناختی هیجان بود. مطالعه مقطعی، به روش زمینه­یابی توصیفی انجام شد. جامعۀ آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه‌های آزاد اسلامی و سماء واحد رودهن بود. تعداد 503 دانشجو به روش خوشه‌ای‌ چند‌مرحله‌ای انتخاب، و پرسشنامۀ منطقی- تجربی را پرکردند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی اکتشافی، تست اسکری، آلفای کرونباخ استفاده‌گردید. پس از تحلیل، چهار مؤلفه شناسایی شد: توانایی ‌منطقی، درگیری ‌منطقی، توانایی ‌تجربی، درگیری‌‌ تجربی؛ که ضریب آلفای کرونباخ آنها، 682/0، 823/0، 695/0، 750/0 بود. برای ارزیابی اعتبار، پرسشنامه با فاصله دو هفته اجرا شد. ضریب همبستگی مؤلفه­ها 79/0، 78/0، 73/0  و 76/0 بود. پاسخ دانشجویان به پرسشنامۀ تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کراچ، 2001)، و بررسی روایی ملاکی نشان داد، تفکر منطقی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت منفی و با راهبردهای مثبت آن به صورت مثبت، و تفکر تجربی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت مثبت و با راهبردهای مثبت آن به صورت منفی همبسته است. در مجموع، افراد منطق­گرا، راهبردهای مثبت تنظیم هیجان را بیشتر و راهبردهای منفی را کمتر بکار بردند. در مجموع، پرسشنامه منطقی- تجربی، پایایی و روایی همگرای مناسبی داشته، و می‌توان از آن برای بهبود تدریس و روان‌درمانی­ کمک گرفت.
 
سیده ندا قدمگاهی ثانی، علیرضا مرادی، رضا شالباف، میثم صادقی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

مقدمه: اختلال کمبود توجه بیش فعالی نوعی اختلال رشدی عصبی است که با نقایصی در مهارتهای شناختی و خودکنترلی هیجانی مشخص می‌شود. مطالعات بسیاری به عملکرد ضعیف ناحیه پیشانی در بیماران بیش‌فعال اشاره کرده‌‌اند. افزایش تغییرات همودینامیک در منطقه پیشانی این کودکان می‌تواند باعث کاهش علائم اختلال می‌شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات غلظت هموگلوبین(Hb) منطقه پیش پیشانی این کودکان در حین انجام فعالیت‏ شناختی آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای می‌باشد. روش‌: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری است. از 30 کودک بیش‌فعال شش تا هشت سال ثبت fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای به صورت پیش آزمون انجام شد. سپس به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه اول تحت مداخله تحریک الکتریکی جمجمه‌ای و گروه دوم تحت مداخله شناختی رایانه‌ای کاپیتان لاگ به تعداد 14 جلسه نیم ساعته قرار گرفتند. پس از اجرای مداخله‌ها مجددا میزان تغییرات هموداینامیک ناحیه پیشانی از همه شرکت‌کننده‌ها به وسیله fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای به صورت پس آزمون ثبت گرفته شد. سرانجام  پس از اتمام دوره مداخله با 4 هفته فاصله ، از شرکت کننده‌ها آزمون پیگیری گرفته شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پس آزمون در گروه CES، معنادار بوده اند (01/0p<) ولی این تفاوت از مرحله پس آزمون تا پیگیری معنادار نبود (05/0p>). در گروه کاپیتان لاگ تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پیگیری بر اساس نتایج آزمون t، معنادار بوده اند (05/0p<). نتایج بیانگر عدم معناداری اثر تعامل گروه در زمان برای متغیر میزان جذب اکسیژن می‌باشد. بین دو گروه CES  و کاپیتان لاگ در میزان تغییر جذب اکسیژن از جلسه پیش آزمون تا جلسه پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0p>). نتیجه‌گیری: بر مبنای یافته‌های این پژوهش، می‌توان نتیجه گرفت که مداخله CES و مداخله نرم افزار شناختی کاپیتان لاگ، درمان‌های موثری به منظور افزایش تغییرات هموداینامیک در منطقه پیش پیشانی کودکان بیش‌فعال هستند و نیز می‌توانند باعث بهبود نقص توجه پایدار بینایی در این کودکان شوند.
 
فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده

هدف از این پژوهش تدوین و اعتبار­سنجی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی هیجانی و اثربخشی آن بر حافظه کاری و بازشناسی هیجانی دانش­آموزان دختر پایه ششم دبستان بود. روش پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و کاربردی و از تحقیقات، ترکیبی-اکتشافی به شمار می‌رود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل کتب و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در حوزه توانمندسازی شناختی هیجانی در 20 سال اخیر بود که با روش نمونه‌گیری هدفمند گروه نمونه انتخاب شدند. سپس مؤلفه­ های توانمندسازی شناختی هیجانی استخراج و با روش کیفی تحلیل مضمون کدگذاری شدند. درنهایت بسته توانمندسازی شناختی هیجانی طی دوازده جلسه تدوین شد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان تأیید شد. روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه­ آزمایشی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش ­آموزان دختر مقطع ششم ابتدایی در سال 1401-1400 در مدارس شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه­ گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جای دهی شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون فراخنای عددی (وکسلر، 2003) و آزمون بازشناسی هیجان چهره­ای (اکمن و فرایزن، 2003) بود. نتایج نشان داد که مداخله توانمندسازی شناختی هیجانی بر بهبود حافظه کاری و بازشناسی هیجانی در مراحل پس ­آزمون و پیگیری تأثیر معنی­ دار داشته است.


زهرا ترازی، ملوک خادمی اشکذری، مهناز اخوان تفتی،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی مداخله بازآموزی اسنادی، تنظیم هیجانی و حلمسئله شناختی- اجتماعی بر بهبود سازگاری اجتماعی و کاهش فرسودگی تحصیلی دانش‌آموزان با ناتوانی یادگیری ابتدایی شهر تهران انجام شد. روش: این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی همراه با مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و دوره پیگیری بود. 40 دانش‌آموز با ناتوانی یادگیری 8 تا 12 ساله به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. آموزش‌های بازآموزی اسنادی، تنظیم هیجانی و حلمسئله شناختی- اجتماعی طی 8 جلسه یک ساعته، به سه گروه آزمایش ارایه گردید. از پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران(1997) و سازگاری اجتماعی ﺳﻴﻨﻬﺎ و ﺳﻴﻨﮓ(1993) در مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری استفاده شد. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک‌متغیری و چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش‌های بازآموزی اسنادی، تنظیم هیجانی و حلمسئله شناختی- اجتماعی، باعث افزایش معنادار سازگاری اجتماعی و کاهش معنادار فرسودگی تحصیلی گردید، با این تفاوت که برنامه آموزشی بازآموزی اسنادی در کاهش فرسودگی تحصیلی موفق‌تر از برنامه‌های آموزشی تنظیم هیجانی و حلمسئله شناختی- اجتماعی بود. علاوه براین، برنامه‌های آموزشی تنظیم هیجانی و حل‌ مسئله شناختی-اجتماعی با میزان تأثیر یکسان از برنامه بازآموزی اسنادی در افزایش میزان سازگاری اجتماعی، موثرتر است. نتیجه‌گیری: استفاده از نتایج پژوهش در طراحی برنامه‌های آموزشی پیشگیرانه و بهبود دستاوردهای آموزشی مؤثر می‌باشد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb