4 نتیجه برای شکری
زینب فلسفین، امید شکری،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش میانجیگر هیجانهای پیشرفت در رابطه اسنادهای علّی و خودنظمجویی تحصیلی انجام شد 270 دانشجو (93 پسر و 177 دختر) به مقیاس هیجانهای پیشرفت (پکران، گوئتز و پری، 2005)، پرسشنامه سبک اسنادی (پیترسون، سیمل، بییر، آبرامسون، متالسکی و سلیگمن، 1982) و مقیاس خودنظمجویی تحصیلی (ریان و کانل، 1989) پاسخ دادند. در مطالعه حاضر، به منظور آزمون روابط ساختاری بین اسنادهای علّی، هیجانهای پیشرفت و خودنظمجویی تحصیلی از روش آماری مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه بین اسنادهای علّی مثبت با هیجانهای پیشرفت مثبت، مثبت و معنادار و با هیجانهای پیشرفت منفی، منفی و معنادار؛ رابطه بین اسنادهای علی منفی با هیجانهای پیشرفت مثبت، منفی و معنادار و با هیجانهای پیشرفت منفی، مثبت و معنادار؛ در نهایت، رابطه هیجانهای پیشرفت مثبت با خودنظمجویی تحصیلی مثبت و معنادار و رابطه هیجانهای پیشرفت منفی با خودنظمجویی تحصیلی منفی و معنادار بود. همچنین، نتایج نشان داد که الگوی مفروض واسطهمندی هیجانهای پیشرفت مثبت و منفی در رابطه اسنادهای علّی و خودنظمجویی تحصیلی با دادهها برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که در هر دو مدل واسطهمندی هیجان های پیشرفت مثبت و منفی، تمامی وزنهای رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و در مدلهای واسطهمندی هیجانهای پیشرفت مثبت و منفی به ترتیب 25 و 21 درصد از پراکندگی خودنظمجویی تحصیلی تبیین شد. نتایج مطالعه حاضر با تاکید بر واسطهمندی هیجانهای پیشرفت مثبت و منفی به طور تجربی از آموزههای نظریه اسناد به عنوان یک نظریه شناختی انگیزش پیشرفت تحصیلی حمایت کرد.
امید شکری، محمدنقی فراهانی، رضا کرمی نوری، علیرضا مرادی،
دوره 2، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف آزمون نقش تعدیل کننده فرهنگ و جنس در رابطه ارزیابیهای شناختی و استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی و سوئدی انجام شد. 212 دانشجو ]112 ایرانی (34 پسر و 78 دختر) و 100 سوئدی (29 پسر و 71 دختر)[ به فرایندهای ارزیابی شناختی اولیه و ثانویه (فولکمن و لازاروس، 1985) و پرسشنامه استرس تحصیلی (زاژاکووا، لینچ و اسپنشاد، 2005) پاسخ دادند. نتایج تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی نشان داد که رابطه بین ارزیابیهای شناختی اولیه و استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی مثبت معنادار و در دانشجویان سوئدی مثبت و غیرمعنادار بود. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی نشان داد که رابطه ارزیابیهای شناختی ثانویه و استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی و سوئدی منفی و معنادار بود. علاوه بر این، نتایج نشان داد که در دو جنس رابطه بین ارزیابیهای شناختی اولیه و استرس تحصیلی مثبت و غیرمعنادار و رابطه ارزیابیهای شناختی ثانویه و استرس تحصیلی منفی و معنادار بود. در مجموع، نتایج مطالعه حاضر در پیشبینی تجارب تحصیلی استرسزا بر عدم تشابه ویژگیهای کارکردی ارزیابیهای شناختی اولیه و تشابه ویژگیهای کارکردی ارزیابیهای ثانویه در دو فرهنگ و در مقابل، بر تشابه ویژگیهای کارکردی ارزیابیهای اولیه و ثانویه در دو جنس تاکید کرد.
رضا چمنی، فاطمه باقریان، امید شکری،
دوره 7، شماره 1 - ( دوره هفتم، شماره یک، بهار 1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی کیفیت تصمیمگیری اقتصادی افراد در موقعیت ریسک و عدمقطعیت است. روش پژوهش نیمهآزمایشی یکگروه با پسآزمون است. جامعهآماری کل دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی درسال 97 حدود هشت هزار و هفتصد نفر بود و با توجه به برقرار نبودن شرط نرمال بودن برای آزمون ناپارامتریک ویلکاکسون نمونهی180نفر برآورد شد. ابزار مورد استفاده برای بررسی نقش سوگیریهای شناختی که نظریهی چشمانداز در تصمیمگیری اقتصادی پیشبینی کرده بود تکلیفی چندبُعدی ساخت پژوهشگر بود کهبا 31مسئله در 5بخش نقض عقلانیت اقتصادی را از طریق پدیدههایی چون ریسکگریزی، باختگریزی، ابهامگریزی، اثر چارچوب، وزندهی احتمالاتی و غیره اندازهگیری نمود. نمرهی بیشتر در این تکلیف فاصلهی بیشتر فرد ازعقلانیت (بهتعبیر اقتصادنئوکلاسیک) رانشان میدهد. انتخاب افراد درهر 5 بعد تکلیف گرایش معنادار آنها به تصمیمگیری غیرعقلانی را به وضوح نشان میداد. میانهی نمرات 25 از 31 نمره بود. بهعبارتی بیش از 80 درصد از شرکتکنندگان نمرهای بالای 50% (15٫5 نمره) دریافت کردهاند (0٫05p<). این یافتهها کاملاً از نظریهی چشمانداز که دو روانشناس شناختی به عنوان اصلاحیهای بر نظریهی مطلوبیت انتظاری طرح نمودند حمایت میکرد. نظریهی چشمانداز، قدرت تبیین، و پیشبینی بهتصمیمگیری میدهند و در نظر دارد این دور افتادگی اقتصاد از روانشناسی طی یک قرن گذشته را منحل کند. پژوهش حاضر نیز گامی اولیه در راستای نمایش نقش چشمگیر روانشناسی و شناخت بر تصمیمگیری اقتصادی را نشان میدهد و همانند آنچه بنیانگذاران اقتصاد بیانکردهبودند بر جای خالی روانشناسی در پیشبینی و تبیین یافتههای اقتصادی تاکید کند.
شیلان شکری، فرناز فرشباف مانی صفت، علی خادمی،
دوره 10، شماره 4 - ( دوره دهم، شماره چهارم، زمستان 1401 )
چکیده
مشکلات شناختی و عصب روانشناختی در سیر، پیشآگاهی و درمان بیماری چاقی نقش ویژهای دارند. پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتبار سنجی برنامه توانبخشی شناختی و تأثیر آن بر کنترل شناختی و حل مسأله زنان چاق انجام شد. پژوهش حاضر در قالب یک طرح آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. شرکتکنندگان در این مطالعه شامل 40 بیمار زن مبتلا به چاقی ساکن شهر ارومیه بودند که بهطور تصادفی در دو گروه توانبخشی شناختی (20n=) و کنترل (20n=) تخصیص یافتند. گروه آزمایش در 16 جلسه مداخله توانبخشی شناختی را دریافت و مقیاس درجهبندی رفتاری کارکردهای اجرایی- فرم بزرگسال BRIEF-A، آزمون انعطافپذیری شناختی و برج لندن در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری برای دو گروه اجرا و یافتههای به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. همچنین پس از اتمام دوره گروه کنترل نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. نتایج به دست آمده نشان دهنده عملکرد بهتر گروه آزمایش در متغیرهای کنترل شناختی (بازداری، حافظه کاری و انعطافپذیری شناختی) و زیر مؤلفههای حل مسأله در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل بود. بدین معنا که گروه آزمایش که مداخلۀ توانبخشی شناختی را دریافت کردند، در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری در مؤلفههای مطرح شده عملکرد بهتری نشان دادند. درمجموع از یافتههای به دست آمده میتوان چنین نتیجهگیری کرد که مداخله توانبخشی شناختی به عنوان یک گزینه درمانی کارآمد و مؤثر میتواند تأثیرات مثبت و پیامدهای شناختی- آموزشی قابلتوجهی برای بیماران مبتلا به چاقی پی داشته باشد. ازاینرو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه میتوانند از این مداخله بهعنوان یک گزینه مؤثر درمانی جهت ارتقاء کارکردهای شناختی و عصب روانشناختی بیماران چاق و دارای اضافهوزن و بهتبع آن بهبود شاخصهای سلامت روان و کیفیت زندگی این بیماران استفاده کنند.