72 نتیجه برای رضا
محمود تلخابی، زینب رحمتی، علیرضا مرادی،
دوره 8، شماره 1 - ( دوره هشت، شماره یک، بهار 1399 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر بررسی ضرورت تغییر مفهومی در توسعه حرفهای معلمان و امکان آن از طریق خلق محیط ساختن دانش بود. در رویکرد شناختی کیفیت آموزش وابسته به عمل معلمان دانسته میشود و عمل معلمان وابسته به شناخت آنها. از اینرو هدف بسیاری از دورههای توسعه حرفهای معلمان تربیت معلمانی است که نظام شناختی منطبق با آخرین یافتههای برخاسته از مطالعات علومشناختی و علومیادگیری داشته باشند. در این مطالعه از روش سنتزپژوهی استفاده شد تا گزارههای مبانی ضرورت تغییر مفهومی تدوین شود. تحلیل گزارههای به دست آمده نشان داد که نظام باورهای تربیتی، مفاهیم از پیشآموخته معلمان و هماهنگی یا عدم هماهنگی آن با مفاهیم علمی، نظریههای ضمنی معلمان، انسجام شناخت، باورهای معرفتشناختی، آگاهی فرامفهومی و نظام شناختی تجربهبنیاد باید در توسعه حرفهای معلمان مورد توجه قرار بگیرد. همچنین امکانی که محیط ساختن دانش برای تغییرمفهومی معلمان میتواند ایجاد کند، مورد بحث قرار گرفته است.
سید احسان افشاری زاده، محمد حسین عبداللهی، حمیدرضا حسن آّبادی، هادی کرامتی،
دوره 8، شماره 1 - ( دوره هشت، شماره یک، بهار 1399 )
چکیده
استدلال ریاضی توانایی استدلال استقرایی و استنتاجی با مفاهیم ریاضی است که متغیرهای زیربنایی شناختی در تبیین آن نقش مهمی ایفا میکنند. این پژوهش با هدف بررسی نقش توجه تقسیمشده و حافظه کاری بر استدلال ریاضی با میانجیگری دانش ریاضی و هوش سیال در دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی انجام شده است. این پژوهش به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، غیرآزمایشی (توصیفی) و از نوع مطالعات همبستگی است که برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل مسیر استفاده شد. در این مطالعه تعداد 213 دانشآموز پسر پایه چهارم ابتدایی مدارس شهر قم به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری یکپارچه-ویراست دوم برای سنجش انواع توجه، فرم A مقیاس 2 هوش سیال کتل، شاخص حافظهکاری آزمون هوش وکسلر-نسخه چهارم، آزمون سؤالهای دانستن (دانش) ریاضی و آزمون سؤالهای استدلالی ریاضی مطالعه تیمز 2015 برای سنجش دانش و استدلال ریاضی میشود. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که همه ضرایب مسیر معنیدار و شاخصهای برازش مدل مطلوب است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که توجه تقسیمشده میتواند حافظه کاری را پیشبینی کند و حافظه کاری با میانجیگری دانش ریاضی و هوش سیال قادر به پیشبینی استدلال ریاضی است. نتایج این پژوهش میتواند برای معلمان و درمانگران مفید باشد تا مشکلات و اختلالات ریاضی دانشآموزان را از طریق تقویت متغیرهای شناختی مؤثر بر استدلال ریاضی بهبود بخشند.
حمیده ایرانمنش، علیرضا صابری کاخکی، حمیدرضا طاهری، چارلز اچ. شی، مسعود فضیلت پور،
دوره 8، شماره 2 - ( دوره هشت، شماره دو، تابستان 1399 )
چکیده
خواب در تحکیم حافظه افراد بزرگسال موثر است، اما تحکیم وابسته به خواب در کودکان همانند بزرگسالان به خوبی مشخص نشده است. بنابراین، هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تاثیر خواب در تحکیم حافظه حرکتی کودکان بوده است. شرکتکنندگان شامل 32 کودک پسر داوطلب 10تا12سال شهر کرمان که معیارهای ورود به تحقیق را دارا بودند. از تکلیف زمان واکنش زنجیرهای به منظور سنجش حافظه ضمنی کودکان استفاده گردید. شرکتکنندگان شامل دو گروه خواب ((1±) 8 شب و (1±)8 صبح) و بیداری((1±) 8 صبح و (1±)8 شب) بودند که پنج بلوک 90 کوششی را در جلسه اکتساب انجام دادند. در فواصل12ساعت تمامی گروهها آزمونهای یادداری (تحکیم) و انتقال را انجام دادند. جهت تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس مختلط 2×2 و 2×4 استفاده گردید. نتایج آزمون یادداری و انتقال نشان دادند که زمان واکنش در دو بلوک تفاوت معنیداری داشته است(05/0>P). اما اثر تعاملی بلوک و گروه تفاوت معنیدار نداشته است(05/0 P ≥). این امر حاکی از آن است که تحکیم حافظه حرکتی در گروههای خواب و بیداری کودکان شکل گرفت، اما وابسته به خواب نبوده است. یافتهها نشان دادند که ارتقاء و پیشرفت در عملکرد مهارت صرفاً بر اثر تمرین و در طول جلسات تمرین به دست نمیآید؛ بلکه بعد از یادگیری مهارت و در دوره خاموش، با گذر زمان حافظه مربوط به مهارت یادگرفته شده، ارتقاء و تحکیم مییابد. بنابراین، خواب عامل ضروری در توسعه یادگیری خاموش و انتقال یادگیری تکلیف توالیدار حرکتی پنهان کودکان نمیباشد.
علی اکبر شریفی، نعیمه محب، رضا عبدی، شعله لیوارجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( دوره هشت، شماره دو، تابستان 1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی رفتاردرمانی شناختی متمرکز بر تروما در کاهش میزان حساسیت سیستمهای مغزیرفتاری و اجتناب تجربهای در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود. این پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و جامعۀ آماریِ جانبازان اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر مرند بود. سی نفر از جانبازان مرد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر مرد) و کنترل (15 نفر مرد) جایگزین شدند. دادهها با استفاده از مصاحبه بالینی ساختاریافته، پرسشنامۀ فهرست ارزیابی اختلال استرس پس از سانحه (نسخۀ نظامی)، پذیرش و عمل نسخه دوم و مقیاس سیستمهای مغزیرفتاری گردآوری شد. برای گروه آزمایش، رفتاردرمانی شناختی متمرکز بر تروما طی 12 جلسۀ 90دقیقهای در هر هفته اجرا شد. دادهها با استفاده از شاخصهای توصیفی و تجزیه و تحلیل کواریانس چندمتغیری در نرمافزار آماری SPSS-20 انجام گرفت. نتایج نشان داد که میانگین نمرات گروه آزمایش برای متغیر سیستم بازداری رفتاری، سیستم فعالسازی رفتاری و اجتناب تجربی بهطور معناداری پایینتر از گروه کنترل بود (001/0>P). با توجه به نتایج حاصل رفتاردرمانی شناختی متمرکز بر تروما در کاهش حساسیت سیستمهای مغزی رفتاری و اجتناب تجربی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تأثیر دارد؛ بنابراین طراحی و اجرای مداخلات مبتنی بر این درمان میتواند در زمینۀ آموزش و ارتقای بهداشت روانی جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ضروری باشد.
سروش لهراسبی، علیرضا مرادی، میثم صادقی،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره هشت، شماره چهار، زمستان 1399 )
چکیده
بازشناسی هیجان از مهمترین مؤلفههای شناخت اجتماعی است. ضعف در بازشناسی هیجان میتواند ماندگاری انسان در محیط را با خطر مواجه نماید. بازشناسی هیجان در فرهنگها و ملیتهای مختلف الگوی متفاوتی دارد و برخی از هیجانها بهتر از هیجانهای دیگر بازشناسی میشوند. در یکسری از اختلالات روانشناختی و آسیبهای عصبشناختی نیز تفاوت یا ضعف در بازشناسی الگوی هیجانی وجود دارد. هدف این پژوهش بررسی الگوی بازشناسی هیجان در ایرانیان با استفاده از آزمون عصب – روانشناختی معتبر رایانهای بوده است. این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی است. در ابتدا از داوطلبان 24 الی 40 ساله آزمون هوش رایانهای ماتریسهای پیشرونده ریون-2 گرفته شد، سپس برای 88 نفر که در آزمون ریون-2 نمره نرمال را کسب نموده بودند، خردهآزمون بازشناسی هیجان، از مجموعه آزمونهای شناختی کمبریج (کنتب) اجرا شد. میانگین پاسخ صحیح آزمودنیها به هر یک از 6 هیجان به صورت درصد بررسی شد. دادههای جمعآوری شده پراکندگی نرمال داشتند و شرط کرویت نیز برای دادهها برقرار بود. بیشترین میزان پاسخ صحیح 75.83 درصد در بازشناسی هیجان شادی بود، غم 70 درصد، تعجب 68.48 درصد، انزجار 47.84 درصد، عصبانیت 42.54 درصد و سرانجام هیجان ترس 38.26 درصد پاسخ صحیح ثبت شد. ایرانیان شادی را بهتر از سایر هیجانها تشخیص میدهند و ترس ضعیفترین هیجانی است که میتوانند تشخیص دهند. نتایج این آزمون در بررسی شاخصهای شناختی افراد جامعه ایران در زمینه شناسایی بهتر تواناییها و ضعفهای شناختی مردم مؤثر است. به عبارتی نتایج این تحقیق یافتههای مؤثری در بررسی شناخت اجتماعی مردم ایران میتواند داشته باشد.
ژاله کیانی، علیرضا مرادی، پروین کدیور، حمید رضا حسن آبادی، هادی کرامتی، محمد عفت پناه،
دوره 9، شماره 1 - ( دوره نه، شماره یک، بهار 1400 )
چکیده
ذهن آگاهی یکی از مداخلههای اثر گذار در ارتقاء و بهبود کارکردهای اجرایی است، اگر چه این مداخله برای بزرگسالان دارای مستندهای محکمی است، اما برای کودکان کمتر به آن پرداخته شده است، این در حالی است که کودکان دارای نقص توجه /بیش فعالی در کارکردهای اجرایی با مشکل مواجه هستند. از پژوهش حاضر طراحی، ﺗـﺪوین و روایـﯽیـﺎﺑﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣـهی آموزشی- توانمندسازی شناختی ﻣﺒﺘﻨـﯽ ﺑـﺮ ذهن آگاهی ﺑﺮای ارتقاء کارکردهای اجرایی و کاهش نشانگان رفتاری کودکان دارای اﺧﺘﻼل بیش فعالی/ نقص توجه است. ﭘﮋوﻫﺶ حاضر از نوع بنیادی است که در دو ﻣﺮﺣﻠﻪ اﺟـﺮا ﺷـﺪ، در ﻣﺮﺣﻠﮥ اول برای ﻃﺮاﺣﯽ و ﺗﺪوین ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ از روش توصیفی - ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﺎ رویکرد ﺳﻨﺘﺰ ﭘﮋوﻫﯽ ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ استفاده شد. در مرحله دوم برای روایابی برنامه از روشهای روایی ﺻﻮری، روایی ﻣﺤﺘﻮایی ﺑـﻪ ﺷـﯿﻮه کیفی و کمی با استفاده از پانل خبرگانی 10نفره و از دو ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد. حداقل و حداکثر میزان( CVR )برای هر ماده یا جزء برنامه (73/0 و 1) حداقل و حداکثر میزان( CVI) برای هر ماده یا جزء برنامه به ترتیب (80/0 و 1) محاسبه شد. که در نهایت متوسط شاخص روایی محتوا (S-CVI/Ave) برای کل برنامه 91/0 به دست آمد. نتیجه این پژوهش منجر به تهیه یک برنامه آموزشی - درمانی درسه بخش 1-مبانی، 2-آگاهی به بیرون و 3-آگاهی به درون که شامل خرده عناصر تقویت توجه، تمرکز، هوشیاری نسبت به هیجانات، افکار، تکالیف، هدف و تکانهها میباشد. این برنامه آموزشی- درمانی شامل 16 جلسه کودکان و 3 جلسه والدین، 120 کارت و 20 کاربرگ آموزشی میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد ﺑﺮﻧﺎﻣـﮥ آموزشی -توانمندسازی شناختی ﻣﺒﺘﻨـﯽ ﺑـﺮ ذهن آگاهی ﺑﺮای ارتقاء کارکردهای اجرایی و کاهش نشانگان رفتاری کودکان ﺑﺎ اﺧﺘﻼل بیش فعالی/ نقص توجه از روایی لازم (S-CVI/Ave) 91/0 برای کاربرد آموزشی و استفاده بالینی برخوردار است.
شمسی رضائی، مجید یوسفی افراشته، ذکرالله مروتی،
دوره 9، شماره 2 - ( دوره نهم، شماره دوم، تابستان 1400 )
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین تأثیر توانمندسازی شناختی رایانهای بر کارکردهای توجهی، تمرکز و تلاشمندی شناختی در سالمندان بود. روش این مطالعه از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. شرکتکنندگان، 30 نفر از سالمندان بودند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند(هر گروه شامل 15 نفر). ابزار پژوهش شامل نرمافزار شناختی Captain's Log و آزمون d2 بود. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس انجام شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرههای پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنیداری وجود داشت(001/0> p). نتایج این مطالعه نشان میدهد که توانمندسازی شناختی رایانهای میتواند به عنوان یک روش اثربخش برای بهبود توجه، تمرکز و تلاشمندی شناختی در افراد مسن، مورد استفاده قرار گیرد.
سوران رجبی، محمدرضا مولا،
دوره 9، شماره 2 - ( دوره نهم، شماره دوم، تابستان 1400 )
چکیده
ادراک زمان یکی از کارکردهای مهم شناختی مغز است و به تجربه ذهنی زمان، توسط یک فرد اشاره دارد. این توانایی نهتنها بر تمام فعالیتهای انسان تأثیرمیگذارد، بلکه از حالات خلقی و هیجانی ما تأثیر میپذیرد. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با روش نیمهآزمایشی و طرح آن پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود که با استفاده از نمونهگیری در دسترس، ۴۰ نفر مرد و زن (۲۰ مرد و ۲۰ زن) در مقاطع تحصیلی لیسانس و فوقلیسانس به شیوه همتاسازی شده از نظر جنسیت و تحصیلات در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. بر روی همهی آزمودنیها، قبل و بعد از اعمال متغیر مستقل، تکیف تولید زمان ۳۰ ثانیه و ۶۰ ثانیه توسط کرونومتر اجرا شد. گروه آزمایش تحت تأثیر سه مرحله القای خلق مثبت، منفی و القای اضطراب قرار گرفت و گروه کنترل بدون مداخله (در حالت خنثی) مورد سنجش قرار گرفت.نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در تکلیف تولید زمان نشان داد که افراد تحت تأثیر القای خلق مثبت و اضطراب دچار بیش برآورد زمان میشوند که بیش برآورد در حالت خلق مثبت بیشتر از حالت اضطراب است، همچنین تحت تأثیر القای خلق منفی زمان را کندتر ادراک میکنند. بر اساس نتایج بهدستآمده از این پژوهش، میتوان گفت که افراد در تجربه خلق مثبت و اضطراب زمان را سریعتر و در تجربه خلق منفی زمان را کندتر از آنچه که در واقعیت میگذرد ادراک میکنند. با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان گفت که تجربه زمان تحت تأثیر حالات خلقی و هیجانی به خصوص در بازههای کوتاه زمانی بر اساس اهمیتشان در قضاوت، تصمیمگیری و واکنش ما نسبت به محیط بسیار با اهمیت است، چرا که بیش برآورد یا کم برآورد کردن زمان تحت تأثیر عوامل مختلف میتواند یکی از مهمترین دلایل عدم پاسخ دهی یا واکنش بهموقع و مناسب نسبت به محرک ها و مخاطرات محیطی باشد.
سمیه دانشور، محمدرضا تقوی،
دوره 9، شماره 3 - ( دوره نهم، شماره سوم، پاییز 1400 )
چکیده
نقایص اجرایی حافظه فعال همچون تداخل پیشگستر نقش موثری را در حفظ علائم اختلال استرس پس از سانحه از جمله جهش به گذشته و تجریه مجدد دارد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تداخل پیشگستر دیداری و کلامی در افراد مواجه شده با آسیب با و بدون اختلال استرس پس از سانحه بود. روش کار: در این پژوهش علی- مقایسهای، آزمودنیها به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. تعداد 30 نفر از افراد مواجه شده با سوانح جادهای و تصادفات رانندگی بدون اختلال استرس پس از سانحه با 30 نفر از افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه از نظر تداخل پیشگستر دیداری و کلامی مقایسه شدند. ابزارهای جمعآوری اطلاعات شامل مصاحبه ساختاریافته مقیاس علائم اختلال استرس پس از سانحه برایDSM-5 ، پرسشنامه افسردگی بک-2 و آزمایه پروب اخیر بودند. پس از اجرای پژوهش، دادهها با استفاده تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه نقص بیشتری را در کنترل تداخل پیشگستر دیداری و کلامی نسبت به افراد مواجه شده با آسیب بدون این اختلال تجربه میکنند. به علاوه، افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه نقص بیشتری را در حافظه فعال دیداری نسبت به حافظه فعال کلامی نشان دادند. نتیجهگیری: افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه نقایصی را در کنترل تداخل پیشگستر نشان میدهند که پیشنهاد میشود در درمان این افراد مورد توجه قرار گیرد.
دکتر حسن صبوری مقدم، دکتر محمدعلی نظری، صدیقه ناقل، دکتر آنتونینو والسی، دکتر رضا خسروآبادی،
دوره 9، شماره 3 - ( دوره نهم، شماره سوم، پاییز 1400 )
چکیده
ترجیحات خطر یعنی میزانی که افراد تمایل به پذیرش خطر دارند، نقش مهمی در سلامت روان و زندگی فردی و اجتماعی بازی می کنند و به دو حالت خطرپذیر و خطرگریز تقسیم می شوند. بنابراین بررسی همبسته های مغزی ترجیحات خطر از اهمیت بالایی در مسائل بالینی و روانپزشکی ایفا می کند. از اینرو، مطالعه حاضر، به بررسی و مقایسه یکی از مولفه های مهم پتانسیل وابسته به رویداد یعنی p300 بین افراد با ترجیحات خطر متفاوت پرداخته است.
روش: بر اساس تست بارت تعداد 28 نفر در دو گروه خطر پذیر و خطر گریز (14 نفر در هر گروه) جای گرفتند. جهت ثبت الکتروانسفالوگرافی، آزمودنی ها تکلیف قمار ساده را انجام دادند. نتایج ERP با استفاده از نرم افزار متلب و ERPlab به دست آمدند. تحلیل داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام گرفت.
نتایج: تحلیل داده های رفتاری پژوهش نشان داد که گروه خطرپذیر گزینه پرخطر را بیشتر از گروه خطرگریز انتخاب کرده است، اما سرعت انتخاب گزینه ها بین دو گروه تفاوت معنادار نداشت. بر اساس تحلیل داده های الکتروانسفالوگرافی دامنه مولفه p300 در گروه خطرپذیر در مقایسه با گروه خطرگریز هنگام مواجهه با ضرر زیاد در تکلیف قمار کاهش معنادار دارد. این یافته، اهمیت تفاوت افراد خطرپذیر در مسیرهای دوپامینرژیک و انگیزش در هنگام پردازش پاداش را در مقایسه با گروه های سالم و خطرگریز نشان می دهد. بر این اساس ممکن است بتوان مولفه P300 را به عنوان نشانگر مناسبی در ارزیابی های بالینی در نظر گرفت.
امیرهمایون حلّاجیان، فاطمه دهقانی آرانی، رضا رستمی، مژده بیات، یاسمین رحمتی،
دوره 9، شماره 4 - ( دوره نهم، شماره چهارم، زمستان 1400 )
چکیده
یکی از نواحی مهم مغزی درگیر در فرآیند نظریه ذهن، ناحیه اتصال آهیانهای-گیجگاهی راست (rTPJ) مغز است که مطالعات متعددی نقش این ناحیه از مغز را در فرآیند ذهنیسازی و کاهش فعالیت آن را اختلال طیف اتیسم نشان دادهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علّی بین عملکرد این ناحیه از مغز و توانایی ذهنیسازی انجام شد. پژوهش حاضر از از نوع نیمهآزمایشی یکسرکور با شیوه گردآوری دادهها به صورت اندازهگیری مکرر است. ۹ کودک و نوجوان مبتلا به اتیسم با کارکرد بالا به روش نمونهگیری در دسترس، بهوسیله ابزار مقیاس نمرهگذاری اتیسم گیلیام (GARS)، مقیاس پاسخگویی اجتماعی (SRS) و آزمون هوش استنفورد بینه (SB) انتخاب و وارد مطالعه شدند. سپس در سه جلسه تحریک تتابرست پیوسته (cTBS)، تحریک تتابرست متناوب (iTBS) و تحریک شم با ترتیب تصادفی شرکت کردند. بلافاصله بعد از هر جلسهی تحریکی توسط یک ازمون کامپیوتری ملاکهای مربوط به ذهنیسازی ضمنی آزمودنیها اندازهگیری شد. نتایج تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر نشان داد که جلسات تحریکی در مقایسه با جلسات شم باعث بهبود توانایی ذهنیسازی ضمنی شدند. به نظر میرسد بین فعالیت rTPJ و توانایی ذهنیسازی ضمنی در اتیسم رابطهی علّی وجود دارد.
مهدی جهانی، محمد ناصحی، مهدی تهرانی دوست، محمدحسین حریرچیان، محمدرضا زرین دست،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره دهم، شماره اول، بهار 1401 )
چکیده
مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک وضعیت التهابی میلین زدای سیستم عصبی مرکزی است که اغلب به عنوان اختلالی خود ایمن در نظر گرفته میشود. این بیماران درگیر نقایص شناختی وسیع و گستردهای همچون ضعف توجه و تمرکز و حافظه و سرعت پردازش هستند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر آندی تحریک الکتریکی مستقیم قشری مغز (tDCS) بر عملکرد توجه پایدار در بیماران مبتلا به MS در قالب یک طرح روش پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام گرفت. بدین منظور 32 بیمار مبتلا به بیماری MS با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله شامل 10 جلسه تحریک الکتریکی مستقیم بود که طی آن بیماران به دو گروه تقسیم شدند، یک گروه تحریک واقعی و گروه دیگر تحریک ساختگی یا شم دریافت کردند. ابزارهای پژوهش استفاده از خرده آزمونهای سرعت واکنش(RTI) و آزمون پردازش سریع اطلاعات دیداری (RVP) در آزمون کارکردهای عصبی دانشگاه کمبریج (CANTAB) بود. تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس از آزمون تی مستقل و وابسته برای مقایسه نمرههای پیشآزمون، پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. نتایج نشان دهنده بهبود توجه پایدار و سرعت پردازش در گروه آزمایش در سطح معناداری 0.05 بود. بنابراین نتیجه میگیریم که تحریک الکتریکی مغز بصورت فراجمجمه ای منجر به بهبود نقص توجه پایدار و سرعت واکنش در بیماران مبتلا به ام اس می شود.
رضا محمدزاده گان، ابوالفضل فرید، غلامرضا چلبیانلو حسرتانلو، جواد مصرآبادی،
دوره 10، شماره 2 - ( دوره دهم، شماره دوم، تابستان 1401 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی با/ و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز بر توجه پایدار و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان 11 تا 14 سال مراجعهکننده به مراکز مشاوره کودک و نوجوان شهر خوی در سال 1401-1400 بود. از میان مراجعان به مراکز درمانی 45 کودک با اختلال نقص توجه/بیش فعالی از نوع مرکب به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و گروه آزمایش دوم برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت 8 هفته دریافت نمودند، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. همه شرکتکنندگان قبل و پس از آموزش با استفاده از آزمون عملکرد مداوم و آزمون برو-نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در برنامه SPSS استفاده شد. تحلیل دادهها نشان داد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای نسبت به دو گروه دیگر و نیز یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل اثربخشی بیشتری بر توجه پایدار و بازداری پاسخ داشتند. با توجه به یافتهها میتوان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مداخله مؤثری برای بهبود عملکردهای شناختی کودکان دچار نقص توجه/بیش فعالی است.
مسلم کرد، جلیل فتح آبادی، شهریار غریب زاده، رضا خسرو آبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( دوره دهم، شماره سوم، پاییز 1401 )
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثر تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) و تحریک الکتریکی با نویز تصادفی (tRNS) همراه با آموزش شناختی بر عملکرد حافظه کاری افراد دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر زاهدان بهصورت هدفمند بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. این افراد در سه گروه tDCS، tRNS و گروه گواه فعال جایدهی شدند. افراد گروههای آزمایش 5 جلسه تحریک الکتریکی (tDCS و tRNS) با فاصله 24 ساعت میان هر جلسه دریافت کردند؛ افراد گروه گواه نیز تحریک ساختگی (غیر اثرگذار) دریافت نمودند. همزمان همه افراد توانبخشی شناختی حافظه کاری نیز دریافت کردند. همه افراد قبل و بعد از تحریک و یک هفته پس از تحریک با استفاده از تکلیف ان بک و پاره تست فراخنای ارقام هوش وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در گروه tDCS در اکثر مؤلفههای حافظه کاری تفاوت معنیداری از مرحله پیشآزمون تا پیگیری وجود داشت (001/ 0p<). در گروه tRNS نیز در مؤلفه فراخنای ارقام مستقیم و فراخنای ارقام معکوس در مراحل پژوهش تفاوت معنیداری یافت شد. در مقایسه بین دو گروه آزمایش، اثربخشی گروه tDCS بیشتر از گروه tRNS بوده است. همچنین در اکثر مؤلفهها بین دو گروه tRNS و گواه تفاوت معنیداری یافت نشد (05/ 0p>). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که tDCS اثربخشی بیشتری در مقایسه با tRNS در حافظه کاری داشت و از این روش میتوان همراه با سایر درمانها برای بهبود حافظه کاری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده نمود.
محمدرضا ذوقی پایدار، نسرین یوسفی،
دوره 10، شماره 4 - ( دوره دهم، شماره چهارم، زمستان 1401 )
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی کارکردهای اجرایی مغز از جمله انعطافپذیری شناختی، توجه انتخابی و بازداری پاسخ، بر اساس متغیرهای جنسیت و زبان، در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی و علی- مقایسهای بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دوزبانه و تک زبانه دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 99-1398 بودند که آزمون بر روی ۲۱۴ نفر از دانشجویان اجرا شد و در نهایت دادههای به دست آمده از ۱۶۵ نفر، از طریق تحلیل واریانس چندمتغیره، بررسی شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون رایانهای استروپ استفاده شد. نتایج نشان داد که بین جنسیت و کارکردهای اجرایی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که متغیرهای توجه انتخابی و بازداری پاسخ در زنان بیشتر از مردان است و انعطافپذیری شناختی در مردان، بیشتر از زنان است (01/0 p<)؛ اما در رابطه با متغیرهای کارکردهای اجرایی در بین افراد دوزبانه و تک زبانه، تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 p>). بر اساس یافتهها میتوان گفت که برحسب جنسیت، در کارکردهای اجرایی مغز تفاوت وجود دارد لذا پیشنهاد میشود در حوزه آموزش و یادگیری مرتبط با کارکردهای اجرایی به مقوله جنسیت توجه شود.
سیده ندا قدمگاهی ثانی، علیرضا مرادی، رضا شالباف، میثم صادقی،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره یازدهم، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده
مقدمه: اختلال کمبود توجه بیش فعالی نوعی اختلال رشدی عصبی است که با نقایصی در مهارتهای شناختی و خودکنترلی هیجانی مشخص میشود. مطالعات بسیاری به عملکرد ضعیف ناحیه پیشانی در بیماران بیشفعال اشاره کردهاند. افزایش تغییرات همودینامیک در منطقه پیشانی این کودکان میتواند باعث کاهش علائم اختلال میشود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات غلظت هموگلوبین(Hb) منطقه پیش پیشانی این کودکان در حین انجام فعالیت شناختی آزمون عملکرد پیوسته رایانهای میباشد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری است. از 30 کودک بیشفعال شش تا هشت سال ثبت fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانهای به صورت پیش آزمون انجام شد. سپس به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه اول تحت مداخله تحریک الکتریکی جمجمهای و گروه دوم تحت مداخله شناختی رایانهای کاپیتان لاگ به تعداد 14 جلسه نیم ساعته قرار گرفتند. پس از اجرای مداخلهها مجددا میزان تغییرات هموداینامیک ناحیه پیشانی از همه شرکتکنندهها به وسیله fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانهای به صورت پس آزمون ثبت گرفته شد. سرانجام پس از اتمام دوره مداخله با 4 هفته فاصله ، از شرکت کنندهها آزمون پیگیری گرفته شد. یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پس آزمون در گروه CES، معنادار بوده اند (01/0p<) ولی این تفاوت از مرحله پس آزمون تا پیگیری معنادار نبود (05/0p>). در گروه کاپیتان لاگ تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پیگیری بر اساس نتایج آزمون t، معنادار بوده اند (05/0p<). نتایج بیانگر عدم معناداری اثر تعامل گروه در زمان برای متغیر میزان جذب اکسیژن میباشد. بین دو گروه CES و کاپیتان لاگ در میزان تغییر جذب اکسیژن از جلسه پیش آزمون تا جلسه پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0p>). نتیجهگیری: بر مبنای یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که مداخله CES و مداخله نرم افزار شناختی کاپیتان لاگ، درمانهای موثری به منظور افزایش تغییرات هموداینامیک در منطقه پیش پیشانی کودکان بیشفعال هستند و نیز میتوانند باعث بهبود نقص توجه پایدار بینایی در این کودکان شوند.
آقای سعدی ایازی، دکتر سجاد رضائی، دکتر اشکان ناصح، دکتر مریم کوشا،
دوره 11، شماره 2 - ( دوره یازدهم، شماره دوم، تابستان 1402 )
چکیده
اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی (ADHD) یکی از شایعترین اختلالهای عصبی-رشدی است و تلاش برای بهبود روشهای تشخیصی آن ادامه دارد. در این مطالعه با استفاده از نرمافزار CogLab مدلی تشخیصی تدوین و معرفی شود تا بهعنوان ابزاری کمکی برای تشخیص ADHD به روانشناسان یاری رساند. در بستر یک طرح توسعهای و مورد-شاهدی با استفاده از نمونهگیری هدفمند در شهر رشت، 93 کودک با تشخیص ADHD با تشخیص یک فوق تخصص روانپزشکی اطفال، انتخاب شدند. از والدین هر دو گروه (مورد و شاهد) نیز مصاحبه بالینی گرفته شد و پس از تکمیل پرسشنامه علائم مرضی کودکان نسخه4-CSI، اطلاعات جمعیت شناختی آنها جمعآوری شد. گروه شاهد نیز شامل 33 نفر از دانشآموزان شاغل بهتحصیل از مدارس رشت فاقد اختلال با استفاده از پرسشنامه علائم مرضی کودکان نسخه چهارم CSI-4 انتخاب شدند. هر دو گروه در شرایط یکسان با استفاده از بخش توجهِ نرمافزار CogLab بهآزمونهای کشف تغییر و نشانه دهی فضایی پاسخ دادند. دادههای توسط SPSS-24 پردازش شدند. در تحلیل تشخیص، نتایج نشان داد حالتِ نسبتِ پاسخ صحیحِ کشف تغییر در حالت سوسو بیشترین قدرت پیشبینی در تفکیک و تمایز طبقات بین گروه مورد و شاهد را داشته است و نتایج تابع تشخیصی در بخش اعتبارسنجی متقابل، در دو گروه مورد و شاهد توانست 6/80 درصد از کل افراد گروه ADHD(مورد) و همچنین 7/72 از کل افراد گروه شاهد را درست گروهبندی کند. آزمون کشف تغییر و نشانهدهی فضایی در بستر نرمافزار CogLab میتواند بهعنوان ابزاری کمکی در خدمت روانشناسان، برای کمک بهفرایند تشخیص در کودکان مبتلابه ADHD مورداستفاده قرار گیرد.
خانم فائزه اکبری فیض ابادی، دکتر رضا کرمی نوری،
دوره 11، شماره 3 - ( دوره یازدهم، شماره سوم، پاییز 1402 )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر محدودیت ظرفیت حافظه کاری و بار شناختی اضافی بر قضاوت از اطمینان نهایی افراد پس از اتمام فرآیند حل مسئله برج هانوی انجام شد. به این منظور، دو گروه با اختلاف بار شناختی برای مطالعه تشکیل شدند و دانشجویان ایرانی در بازه سنی 20 تا 40 سال از دانشگاههای استان تهران وارد این مطالعه شدند. پس از ارزیابی ظرفیت حافظه کاری، افراد در هر دو گروه نسخه رایانهای مسئله برج هانوی را حل کردند و از طریق پرسشنامه ای که برای این مطالعه طراحی و ساخته شده بود، اطمینان از عملکرد خود را گزارش کردند. این مطالعه در سال 1399 آغاز شد و اجرای آن یک سال و نیم به طول انجامید. تحلیل واریانس دوطرفه و آزمونهای فرض نشان دادند که اختلاف ظرفیت حافظه کاری دیداری و فضایی به تنهایی یا در تعامل با بار شناختی بر قضاوت از اطمینان نهایی افراد تأثیری ندارد، اما ارتباط دوطرفه میان تحمل بار شناختی اضافی و افزایش اطمینان نهایی وجود دارد. بدین ترتیب این مطالعه نشان داد، افرادی که بارشناختی بیشتری را تحمل میکنند، نسبت به عملکرد شناختی خود در انتهای فرآیند حل مسئله برج هانوی، اطمینان بیشتری دارند.
خانم مریم رجبیان ده زیره، آقا حمیدرضا مقامی، آقای سید محمد امین حسینی،
دوره 11، شماره 3 - ( دوره یازدهم، شماره سوم، پاییز 1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر شبیهسازی تعاملی بر جو انگیزشی درک شده و خودآگاهی هیجانی دانشآموزان بود. روش پژوهش شبهآزمایشی و از نوع طرحهای پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان چهارم ابتدایی منطقه 12 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 60 نفر از آنها (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) با روش نمونهگیری در دسترس بهعنوان نمونه انتخاب شدند. گروه آزمایش با استفاده از شبیهسازی PhET و گروه کنترل به روش سنتی در شش جلسه یکساعته آموزش دیدند. پیشآزمون –پسآزمون دو گروه با استفاده از پرسشنامه اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جوانگیزشی درک شده سرمد (1390) و خودآگاهی هیجانی کائر و همکاران (2012) بودند. تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری صورت گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد شبیهسازی تعاملی بر جو انگیزشی درک شده و خودآگاهی هیجانی در دانش آموزان تأثیر داشت (001/0>P). شبیهسازی تعاملی بر مؤلفههای جو انگیزشی درک شده (ارتقا یادگیری توسط معلم، پیگیری مقایسه توسط دانش آموزان، نگرانی در مورد اشتباهات، تمایل به مقایسه فراگیران توسط معلم) تأثیر داشت (001/0>P). شبیهسازی تعاملی بر مؤلفههای خودآگاهی هیجانی (بازشناسی، شناسایی، تبدیلسازی، حل مسئله) تأثیر داشت (001/0>P). باتوجه به نتیجه، میتوان از انواع شبیهسازی آموزشی در جهت آموزش به یادگیرندگان در دروس و مقاطع تحصیلی دیگر میتوان استفاده کرد.
آرزو مجرد، دکتر اسماعیل صدری دمیرچی، دکتر علی شیخ الاسلامی، دکتر علی رضایی شریف، دکتر وحید عباسی،
دوره 11، شماره 4 - ( دوره دوازدهم ، شماره چهارم ، زمستان 1402 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاهمدت بر علائم توهم و هذیان در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش پژوهش، آزمایشی گسترش یافته با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود که با استفاده از روش پیشآزمون و پسآزمون انجام شد. جامعه آماری کلیه سالمندان بالای 65 سال مبتلا به آلزایمر خفیف را شامل میشد که در سال 1401 به پزشک مغز و اعصاب مراجعه کرده بودند که از بین این افراد، 60 نفر به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند. سپس متغیرهای مستقل مداخله تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم (tDCS) به مدت 10 جلسه 20 دقیقهای به صورت هفتهای یک بار روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) که به روش اسنادی و بر اساس رویکرد جایگزینی کارکرد سالم لوریا (1963) طراحی و پس از تائید روایی محتوا توسط متخصصین، به صورت هفتهای یک بار روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه سوم هیچ مداخلهای انجام نشد. بعد از خاتمه مداخله، پسآزمون با فاصله یک هفته بر روی گروههای آزمایش و گروه کنترل اجرا شد. بعد از یک ماه مجدد گروههای مورد مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه نوروپسیکولوژیک (NPI) استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو روش موجب بهبود علائم توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف میشود و تفاوت معناداری بین اثربخشی این دو روش وجود ندارد. در حالی که بر روی متغیر هذیان تأثیر معناداری نداشتند. از این رو میتوان نتیجه گرفت که از هر دو روش میتوان در جهت بهبود توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.