278 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
خانم حدیث ولی زاده، دکتر شهرام مامی، دکتر حمیرا سلیمان نژاد، دکتر زینب میهن دوست،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان چشمان داز زمان بر خودکارآمدی ترک افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد وابسته به مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کرمانشاه در سال 1403 بودند که بر اساس ملاکهای ورود و خروج 60 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه 20 نفری (دو آزمایش و یک کنترل) گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدیترک (برامسون، 1999) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0/05 به کمک نرم افزار SPSS-26 تجزیهوتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه کنترل با درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان در خودکارآمدیترک افراد وابسته به مواد مخدر وجود دارد و درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان منجر به افزایش خودکارآمدیترک در افراد وابسته به مواد مخدر شده است، و این اثرات مثبت در دوره پیگیری پایدار ماند. همچنین درمان فراشناختی مؤثرتر از درمان چشم انداز زمان در افزایش خودکارآمدیترک است. بر اساس نتایج، به نظر میرسد اگرچه هر دو درمان مذکور میتوانند در افزایش خودکارآمدیترک این افراد مورد استفاده قرار گیرند، اما درمان فراشناختی به دلیل اثربخشی بیشتر میتواند برای روانشناسان و روانپزشکان دارای تلویحات کاربردی تری باشد.
ملیحه پازوکی، الهه جعفرپور، زهرا حاجتی، سارا ملک محمدی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی شناختی در رابطه میان طرحوارههای ناسازگار اولیه و سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع بالینی پزشکی دانشگاه گلستان در سال ۱۴۰۳ بود که از میان آنها ۱۲۰ نفر با روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، مقیاس خودکارآمدی شناختی شرر و همکاران (۱۹۸۲) و مقیاس سرزندگی روانشناختی کان و کرافورد (۲۰۰۳) بود. دادهها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که طرحوارههای ناسازگار اولیه با سرزندگی روانشناختی رابطه منفی معناداری دارند و این رابطه از طریق کاهش خودکارآمدی شناختی میانجیگری میشود. به بیان دیگر، طرحوارههای ناسازگار اولیه با تضعیف خودکارآمدی شناختی، به کاهش سرزندگی روانشناختی در افراد مبتلا به اضطراب اساسی منجر میشوند. بر این اساس، توجه به اصلاح طرحوارههای ناسازگار و تقویت خودکارآمدی شناختی میتواند بهعنوان راهکارهای درمانی مؤثر برای ارتقای سرزندگی و بهبود کیفیت زندگی روانشناختی افراد مضطرب مورد استفاده قرار گیرد.
مهدیار مخلص پور اصفهانی، علیرضا مرادی، مهرداد دادگستر، نوشین پورباقی، مصطفی خانزادی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف این پژوهش سنجش سطح رشد اخلاقی مهندسان عمران با استفاده از داستانهای دوراهی اخلاقی کلبرگ و ثبت همزمان دادههای مغزی بود. 30 مهندس مرد راستدست با حداقل سه سال سابقه اجرایی در مطالعه شرکت کردند و فعالیت همودینامیک مغز آنها با طیفسنجی فروسرخ نزدیک (NIRS) در نواحی قشر پیشپیشانی شکمی-میانی (VMPFC)، شکمی-جانبی (VLPFC) و پشتی-جانبی (DLPFC) در سه مرحله خواندن داستان، پاسخ به پرسشها و اولویتبندی بررسی شد. دادهها با آزمون منویتنی تحلیل شدند و نتایج نشان داد میزان HbO2 در DLPFC راست و VLPFC چپ هنگام خواندن داستانها در مهندسان با قضاوت اخلاقی بالاتر بهطور معناداری بیشتر بود (0.047 =p و 0.026 =p ). در مرحله اولویتبندی، میزان Hb در VLPFC راست در گروه با نمره اخلاقی پایینتر بهطور معناداری افزایش یافت (0.015 = p). این یافتهها نقش کلیدی نواحی پیشپیشانی در پردازش قضاوتهای اخلاقی را تأیید کرده و با مطالعات پیشین همسو است. هرچند NIRS مزایای متعددی دارد، محدودیت آن در عمق اندازهگیری فعالیت مغزی وجود دارد. پژوهش حاضر با ارائه شواهد زیستی همسو با پرسشنامههای دوراهی اخلاقی، گامی نوین در پیشبینی سطح اخلاقی مهندسان برداشته و امکان استفاده از دادههای مغزی برای پیشبینی رشد اخلاقی با هوش مصنوعی را فراهم میکند. پیشنهاد میشود در مطالعات آینده مهندسان زن، افراد چپدست و نواحی مغزی گستردهتر مورد بررسی قرار گیرند.
عدنان واعظی، حسین بیگدلی، محسن احمدی طهور سلطانی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، تحلیل مدل ساختاری جهتگیری اهداف پیشرفت در نوجوانان بر اساس تئوری ذهن و حافظه فعال، در چارچوب کارکردهای شناختی–اجتماعی بود. در این راستا، با بهرهگیری از روش مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرمافزارهای SPSS 26 و AMOS 24، روابط مستقیم و غیرمستقیم بین تئوری ذهن، حافظه فعال و مؤلفههای چهارگانه جهتگیری هدف پیشرفت (تسلطگرایشی، تسلطاجتنابی، عملکردگرایشی، عملکرداجتنابی) بررسی شد. روش پژوهش توصیفی–همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ بود. نمونهای به حجم ۳۱۵ نفر به شیوه در دسترس انتخاب و از پرسشنامههای جهتگیری هدف پیشرفت الیوت و مکگریگور (۲۰۰۱)، آزمون خواندن ذهن در چشمها بارون-کوهن (۲۰۰۱) و آزمون حافظه فعال خواندن-گستره دانیمن و کارپنتر (۱۹۸۰) برای گردآوری دادهها استفاده شد. یافتهها نشان داد که تئوری ذهن بهصورت مستقیم و همچنین بهصورت غیرمستقیم از طریق حافظه فعال، پیشبینیکننده معنادار جهتگیری اهداف پیشرفت است. همچنین رابطه مثبت و معناداری میان تئوری ذهن و حافظه فعال مشاهده شد. شاخصهای برازش مدل ( χ²/df = 2.31، GFI = 0.94، CFI = 0.96، RMSEA = 0.06 ) حاکی از برازش مطلوب مدل بود. بهطور کلی، نتایج پژوهش بر نقش کلیدی فرایندهای شناختی–اجتماعی (تئوری ذهن) و اجرایی (حافظه فعال) در شکلگیری جهتگیریهای انگیزشی نوجوانان تأکید دارد و پیشنهاد میکند که مداخلات آموزشی همزمان بر تقویت تئوری ذهن و حافظه فعال میتواند به بهبود کیفیت انگیزش تحصیلی و جهتگیریهای تسلطمحور منجر شود.
فرشته رضا، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی، دکتر افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان شناختی-رفتاری بر کاهش کمالگرایی و همجوشی فکر و عمل در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی با پیگیری دو ماهه بود. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون–پیگیری و گروه کنترل بود. از میان زنان مراجعهکننده به کلینیک سروهانا در منطقه پاسداران تهران، ۳۰ نفر بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری (درمان شناختی–رفتاری و کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کمالگرایی اهواز، مقیاس همجوشی فکر و عمل (TAFS)، پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیلبرگر و چکلیست مادزلی بود. مداخله درمان شناختی–رفتاری طی ۸ جلسه گروهی هفتگی ۹۰ دقیقهای اجرا شد. پسآزمون بلافاصله و پیگیری دو ماه پس از پایان جلسات انجام گرفت. دادهها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تکمتغیره تحلیل شدند. یافتهها نشان داد درمان شناختی–رفتاری در پسآزمون و پیگیری دو ماهه، کمالگرایی، همجوشی فکر و عمل (ابعاد اخلاقی، احتمال برای خود و دیگران) و اضطراب را بهطور معناداری کاهش دا و این اثرات تا مرحله پیگیری پایدار ماند. پژوهش حاضر نشان داد درمان شناختی–رفتاری بهعنوان یک مداخله مؤثر و پایدار در کاهش متغیرهای شناختی آسیبزا در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی قابل استفاده است.
حسن محجوب عشرت آیادی، میترا عزتی، محمد مهدی بابائی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی انگیزه شناختی مرتبط با تصمیمات مالی کارآفرینان دانشگاهی در دانشگاه تهران بود. این مطالعه با رویکرد آمیخته اکتشافی در دو مرحله انجام شد. در بخش کیفی، با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبههای عمیق و بهکارگیری نرمافزار MaxQDA، دادههای حاصل از گفتوگو با ۱۶ کارآفرین دانشگاهی که بهصورت هدفمند و گلولهبرفی انتخاب شده بودند، تحلیل گردید. نتایج کیفی نشان داد که «انگیزه تصمیمگیری مالی کارآفرینی» بهعنوان عامل اصلی و سه مؤلفه شامل «تحمل ابهام در تصمیمگیری مالی»، «خودکارآمدی مالی» و «انگیزش شناختی کارآفرینی» شناسایی شدند. در بخش کمی، الگوی حاصل با دادههای ۱۲۵ کارآفرین مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران (نمونهگیری تصادفی ساده از میان ۱۸۵ نفر) و با استفاده از معادلات ساختاری و نرمافزار PLS مورد آزمون قرار گرفت. نتایج تحلیل مدل در سه سطح اندازهگیری، ساختاری و کلی، برازش مطلوبی را نشان داد. شاخص GOF معادل 0.643 بهدست آمد که بیانگر قدرت تبیین بالای الگو است.
خانم صائمه خلیلی طرقبه، دکتر جواد صالحی فدردی، دکتر زهره سپهری شاملو، دکتر سید کاظم رسول زاده طباطبایی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
سوگیریهای شناختی از عوامل اثرگذار در تبیین اختلال اضطراب بیماری هستند و به همین جهت شناخت سوگیری های موجود در اختلال اضطراب بیماری می تواند به درمان های اثربخش تر کمک نماید. پژوهش حاضر به منظور بررسی سوگیریهای توجه، تفسیر و حافظه در افراد مبتلا و غیرمبتلا به اختلال اضطراب بیماری انجام گرفت. افراد نمونه شامل 142 نفر بودند که از سرتاسر کشور به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. در این پژوهش با استفاده از پرسشنامه ی اضطراب سلامت و افسردگی بک و تکالیف رایانهای سنجش سوگیری توجه، تفسیر و حافظه، تفاوتهای موجود در پردازش اطلاعات بین دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. داده های حاصل از پژوهش با آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری نسبت به افراد غیرمبتلا، تمایل بیشتری به سوگیری توجه به نشانههای تهدیدآمیز دارند و اطلاعات مبهم مرتبط با بیماری را بهطور منفی تری تفسیر میکنند، اما در مورد سوگیری تفسیر مثبت، تفاوتی بین دو گروه مبتلا و غیر مبتلا مشاهده نشد. همچنین، افراد مبتلا، اطلاعات مرتبط با بیماری را بیشتر به یاد می آوردند. یافتهها نشان می دهد که افراد مبتلا به اضطراب بیماری در پردازش اطلاعات مربوط به بیماری، سوگیری در توجه، تفسیر منفی و حافظه نشان می دهند. این پژوهش بر اهمیت شناسایی و هدفگذاری این سوگیریها در درمانهای روانشناختی تأکید دارد و با توجه به نقش سوگیریهای شناختی در شکلگیری و تداوم اضطراب بیماری، به کارگیری روش های مداخله ای مانند تعدیل سوگیری شناختی به منظور اثرگذاری مستقیم بر این سوگیریها را پیشنهاد می کند.
عظیم رسولی منش،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
فلسفه تجربی حوزهای رو به رشد در زمینه علوم شناختی و مسائل فلسفی-روانشناختی است. اثر جانبی یا اثر نوب یکی از موضوعات معروف در این حوزه است. اثر نوب به این موضوع اشاره دارد که مردم غالباً اثرات مخرب جانبی رفتار فاعل اخلاقی را عمدی ارزیابی میکنند، در حالی که غالباً اثرات مثبت و سازنده جانبی همان رفتار را غیرعمدی میدانند. هدف تحقیق حاضر، سنجش تکرارپذیری اثر نوب با استفاده از سناریوهای متنوع بود. بدین منظور ۱۶ سناریو (۸ سناریوی آسیب و ۸ سناریوی کمک) طراحی شد و در مجموع به ۴۱۶ دانشجوی دانشگاهی (هر سناریو دقیقاً به ۲۶ نفر) ارائه گردید. دادههای جمعآوریشده با آزمون خیدو تحلیل شد. آماره خیدو برای سناریوهای آسیب ۱۰۶.۸۷ و برای سناریوهای کمک ۳۹.۴۵ بهدست آمد (هر دو در سطح p < 0.01 معنادار). برخلاف یافتههای اصلی جاشوا نوب، در هیچیک از سناریوها الگوی ناهمگونی معنادار (بیشتر قائل شدن به عمدی بودن در شرایط آسیب نسبت به شرایط کمک) مشاهده نشد. بنابراین، در این پژوهش با نمونه ایرانی و سناریوهای متنوع، اثر نوب تکرار نشد و تکرارپذیری آن تأیید نگردید.
نسرین بزرگپور نیازی، دکتر فاطمه شهابی زاده، دکتر محبوبه فرامرزی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر شفقتورزی و توجهآگاهی همراه با فیزیوتراپی بر بهزیستی روانشناختی و کارکردهای اجرایی سالمندان مبتلا به درد مزمن ناشی از آرتروز زانو انجام شد. طرح پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان 60 سال به بالا مبتلا به درد مزمن ناشی از آرتروز بود که به مراکز سلامت مراجعه کرده بودند. نمونهگیری بهصورت هدفمند انجام شد و 45 نفر بهصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروههای آزمایش مداخلات درمان شناختی–رفتاری مبتنی بر شفقتورزی و توجهآگاهی را با یا بدون فیزیوتراپی دریافت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و آزمون عملکرد اجرایی استروپ جمعآوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمونهای تعقیبی تحلیل شد.یافته ها نشان داد مداخلات بهویژه درمان ترکیبی با فیزیوتراپی، در بهبود معنادار مؤلفههای بهزیستی روانشناختی (پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری) و کارکردهای اجرایی مؤثر بوده است و این اثرات تا مرحله پیگیری نیز پایدار ماندهاند. همچنین در مؤلفههایی نظیر رشد فردی، تسلط بر محیط و زندگی هدفمند نیز بهبودهایی مشاهده شد، هرچند تفاوت بین دو گروه آزمایشی در این موارد معنادار نبود. نتایج تحلیل اثر اندازه نیز نشان داد که مداخلات از اثرگذاری بالا و قابلتوجهی برخوردار بودهاند. در مجموع، مداخلات مبتنی بر ترکیب رواندرمانی و فیزیوتراپی میتواند رویکردی اثربخش برای ارتقای سلامت روان و عملکرد شناختی سالمندان مبتلا به درد مزمن باشد.
پریسا پاکاری، زهرا کاووسیان، فائزه رضایی، زینب حسنی اصل، پریسا حسین زاده یزدی،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل ترکیبی آموزش شناختی تطبیقی و خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی بر کاهش علائم افسردگی و بهبود انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری انجام شد. در یک کارآزمایی نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون-پیگیری دو ماهه و گروه کنترل، ۳۲ نفر (۱۶ نفر در هر گروه) از مراجعان سه کلینیک معتبر خانوادهدرمانی تهران که تشخیص افسردگی خفیف تا متوسط داشتند، بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش علاوه بر دریافت ۱۲ جلسه خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی، ۱۲ جلسه آموزش شناختی تطبیقی (با تمرکز بر تمرینهای تعویض تکلیف، تغییر مجموعه، مهار تکانه و استروپ) دریافت کرد؛ گروه کنترل تنها خانوادهدرمانی استاندارد را دریافت نمود. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم، مقیاس انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال و آزمون استروپ رنگی-کلمه (نسخه کامپیوتری) بود. تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمونهای چندمتغیره نشان داد که مداخله ترکیبی منجر به کاهش بسیار معنادار علائم افسردگی و بهبود قوی انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری در پسآزمون و پیگیری دو ماهه گردید ؛ اندازه اثرهای بهدستآمده بسیار بزرگ بود (η² از 0/586٫ تا 0/923) و بهبود کنترل بازداری تا پیگیری کاملاً پایدار ماند. افزودن آموزش شناختی تطبیقی به خانوادهدرمانی ساختاری-سیستمی یک پروتکل ترکیبی نسل سوم، بسیار مؤثر و بالینی معنادار برای درمان افسردگی خفیف تا متوسط است که نه تنها علائم عاطفی را کاهش میدهد، بلکه نقایص شناختی پایدار را بهطور مستقیم اصلاح کرده و پتانسیل پیشگیری از عود را افزایش میدهد. این رویکرد بهویژه در فرهنگهای جمعگرا و درمانهای سیستمی پیشنهاد میشود.
مجتبی احمدی، دکتر غلامرضا چلبیانلو، دکتر رضا عبدی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پروتکل یکپارچه (UP) و تحریک فراجمجمهای با جریان مستقیم (tDCS) بر حافظه کاری و توجه پیوسته بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (GAD) انجام شد. طرح پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی (با طرح پیشآزمون و پسآزمون با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل بیماران با تشخیص GAD مراجعهکننده به درمانگاهها و مراکز تخصصی اعصاب و روان شهر تهران در نیمه اول سال ۱۴۰۳ بودند. با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج، نمونهای به تعداد ۴۵ نفر (۳۱ نفر خانم و ۱۴ نفر آقا) به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و بهطور مساوی (هر گروه ۱۵ نفر) در گروه مداخله پروتکل یکپارچه، مداخله ترکیبی پروتکل یکپارچه و تحریک فراجمجمهای و لیست انتظار قرار گرفتند. همچنین از مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID-V)، مقیاس ۷ آیتمی اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7)، آزمون بلوکهای کرسی (برای ارزیابی حافظه فعال) و آزمون ساعت (برای ارزیابی توجه پیوسته) استفاده شد. محاسبات آماری با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-26 و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) انجام گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهند که استفاده از پروتکل UP بهطور جداگانه و بهصورت ترکیبی با tDCS، بهطور معناداری حافظه فعال و توجه پیوسته را بهبود داده است (05/0>P). علاوه بر این، این مطالعه نشان میدهد که هر دو مداخله UPو مداخله ترکیبی (UP+tDCS) رویکردهای مؤثری برای بهبود حافظه فعال و توجه پیوسته در بیماران GAD هستند و ممکن است بهعنوان یک استراتژی جدید برای مدیریت این اختلال و بهبود عملکردهای اجرایی عمل کنند.
دکتر نجمه حمید، خانم اسرا مرادپور، دکتر سیدعلی مرعشی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه و آموزش خوددلگرمسازی بر بهبود کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در سالمندان است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل آزمودنیهای سالمند (افراد بالای 60 سال سن) بوده است. در این پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 45 نفر از سالمندان انتخاب شدند که با استفاده از پرسشنامههای سرزندگی ذهنی و توانایی شناختی و بر اساس ملاکهای ورود و خروج 30 نفر از آنها بهعنوان نمونه نهایی انتخاب شدند که بهصورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند(هرگروه 15 نفر). سالمندان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقهای آموزش خود دلگرمسازی و همچنین به مدت 10 جلسه 45 دقیقهای مداخلات توانبخشی شناختی ریهاکام دریافت کردند، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس دادهها نشان داده است که میان گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در هریک از متغیرهای وابسته وجود داشت، یعنی میانگین عملکرد کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در گروه آزمایش نسبت به پیشآزمون و گروه کنترل، به طور معنیداری افزایش یافته است و این نتایج بهطور معنیداری در دوره پیگیری تداوم یافته است. به طور کلی، مداخله توانبخشی شناختی (ریهاکام) و آموزش خوددلگرم سازی موجب بهبود و افزایش کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در سالمندان شده است. بنابراین پیشنهاد میشود که از مداخله توانبخشی شناختی ریهاکام و آموزش خوددلگرم سازی بهعنوان درمانهای مکمل و یا جدا از هم برای ارتقاء کیفیت زندگی انسان در دوره سالمندی استفاده شود.
حوا محمودزاده کناری، دکتر افسانه خواجوند خوشلی، دکتر جوانشیر اسدی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
اختلال وسواسی–اجباری (OCD) در نوجوانان با الگوهای شناختی–هیجانی ناکارآمد، از جمله همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی همراه است که میتواند عملکرد تحصیلی و روابط بینفردی را مختل کند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجانمدار و درمان فراشناختی بر این سازهها در دانشآموزان دختر مبتلا به OCD انجام شد. مطالعه از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون و گروه کنترل بود و شامل ۴۵ دانشآموز دختر متوسطه دوم شهر بابلسر بود که با نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری جایگذاری شدند. مداخلات درمانی شامل هشت جلسه گروهی ۹۰ دقیقهای بهصورت هفتگی بود. دادهها با استفاده از مقیاس همجوشی فکر و عمل و پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی جمعآوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره بررسی شد. نتایج نشان داد که هر دو مداخله درمانی نسبت به گروه کنترل موجب کاهش معنادار همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی شدند و مقایسه دوبهدویی نشان داد درمان فراشناختی در کاهش همجوشی فکر و عمل مؤثرتر و درمان هیجانمدار در کاهش پیامدهای مرتبط با عدم تحمل بلاتکلیفی برتری نسبی داشت. این یافتهها نشان میدهد که مداخلات رواندرمانی هدفمند میتوانند الگوهای شناختی–هیجانی ناسازگارانه مرتبط با OCD را در نوجوانان بهبود دهند و سطح اضطراب و رفتارهای وسواسی را کاهش دهند. نتایج پژوهش میتواند راهنمای انتخاب درمان هدفمند بر اساس نیازهای بالینی فرد و طراحی برنامههای مداخلهای در مدارس و مراکز روانشناختی باشد.
دکتر پیمان حاتمیان، دکتر علی کاظمی رضایی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف اثربخشی درمان فراشناختی بر افکار تکرار شونده منفی و حساسیت اضطرابی در دانشجویان انجام شد. مطالعه حاضر از نوع نیمه¬آزمایشی با پیشآزمون - پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان پسر دانشگاه رازی کرمانشاه بود که 30 نفر از آنها با روش نمونهگیری هدفمند و با استفاده از معیارهای ورود انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل ( 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه افکار تکرار شونده مک آوی و همکاران (۲۰۱۴) و مقیاس حساسیت اضطرابی تیلور و کاکس (1998) بود. گروه آزمایش در 8 جلسه ۶۰ دقیقه ای مداخله را دریافت کردند و گروه کنترل چنین آموزشی را دریافت نکرد. در نهایت دادهها با روش تحلیل کواریانس چند متغیره و با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 24 مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل کواریانس نشان دهنده تفاوت معنادار بین گروهای کنترل و آزمایش در مرحله پس¬آزمون وجود داشت (001/0p.). بنابراین می¬توان گفت که درمان فراشناختی بر افکار تکرار شونده منفی و حساسیت اضطرابی دانشجویان اثربخش بوده است. بر اساس یافته¬های به دست آمده می¬توان نتیجه گیری کرد که آموزش درمان فراشناختی می¬تواند در کاهش علائم مرتبط با افکار تکرار شونده منفی و اضطرابی موثر باشد. بنابراین پیشنهاد می¬شود که از مداخلات فراشناختی جهت کاهش علائم نامبرده استفاده نمود.
آرمین حق نظری اسفهلان، نادیا عباسی قریبه،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک مقابله ای مسئله مدار با میانجیگری راهبرد های تنظیم هیجان مثبت در پیشبینی محافظت و تاب آوری در برابر اختلال غم و اندوه طولانی مدت انجام شده است. روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده است. نمونه پژوهش دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال 1402-1403 است که تعداد آن ها 6700 نفر بود. نمونه گیری در پژوهش به صورت در دسترس بوده است. نمونه پژوهش حاضر 302 نفر میباشد. ابزار های گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه راهبرد های مقابله با موقعیت های استرس زا( CISS)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-36) و مقیاس تجدید نظر شده سوگ طولانی مدت (PG-13-R) بود. برای تحلیل توصیفی داده های پژوهش از برنامه spss26 و انجام معادلات ساختاری از برنامه amos24 استفاده گردید. پژوهش حاضر نشان داد بین سبک مقابله مسئله مدار و مولفه های تنظیم هیجان مثبت با سوگ طولانی مدت همبستگی منفی و معناداری وجود دارد. مدل پژوهش از برازش مطلوب برخوردار میباشد میتوان نتیجه گیری کرد که آموزش و استفاده از راهبرد های تنظیم هیجان مثبت مثل ارزیابی مجدد مثبت و برنامه ریزی مجدد مثبت در کنار سبک مقابله مسئله مدار میتواند تاب آوری در برابر اختلال سوگ طولانی مدت را افزایش دهد.
غزاله نیک بین، علی اکبر صارمی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان عصب روان شناختی بر کاهش نشانه های بالینی و بهبود کارکردهای اجرایی مغز (تنظیم رفتاری و فرا شناخت) در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. پژوهش حاضر یک طرح مطالعه تک موردی به صورت خط پایه چندگانه است. جامعه پژوهش شامل تمامی بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی روانپزشکی و روانشناسی بالینی شهر مشهد با تشخیص افسردگی اساسی بودند که از بین آنها 6 نفر از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که به مدت 12 جلسه تحت روان درمان عصب روان شناختی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای افسردگی بک (BDI-II)، مقیاس درجه بندی افسردگی هامیلتون (HDRS)، افسردگی، اضطراب، استرس (DASS) و مقیاس درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی-فرم بزرگسالان (BRIEF-A) بود. دادهها با استفاده از تحلیل نموداری و ترسیمی، شاخصهای درصد بهبودی، اندازه اثر و d کوهن تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان عصب روان شناختی باعث کاهش معنادار علائم بالینی و بهبود کارکردهای اجرایی (تنظیم رفتاری و فرا شناخت) در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی شد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که درمان عصب روان شناختی میتواند به عنوان یک رویکرد مؤثر در بهبود جنبههای شناختی و روانشناختی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مورد استفاده قرار گیرد.
محمدمهدی زیدآبادینژاد، نوشین نوری، لیلا فاتحی خشکناب، سارا ملک محمدی، زیبا پورصادق گاوگانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش آمیختگی شناختی و نیازهای بینفردی در دانشجویان دارای افکار خودکشی بود. این مطالعه با رویکرد شبهآزمایشی و طراحی پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه شامل دانشجویانی بود که با معیارهای تعیین شده انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. مداخله شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در گروه مداخله بهکار گرفته شد و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله مذکور تأثیر معناداری در کاهش سطح کلی آمیختگی شناختی، بهویژه مؤلفه همجوشی شناختی، و نیز کاهش نمرات کل نیازهای بینفردی، از جمله ادراک سربار بودن و تعلق از دست رفته دارد. همچنین کاهش معناداری در شدت افکار خودکشی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد، اما تغییرات مؤلفه گسلش شناختی معنادار نبود. تحلیل دادههای پیگیری نیز نشان داد که اثرات مثبت درمان تا حد قابل قبولی پایدار ماندهاند. این یافتهها ضمن تأیید فرضیات پژوهش، نشاندهنده قابلیت بالینی و مزیت شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در بهبود فرایندهای شناختی و اجتماعی مرتبط با آسیبپذیری روانی در دانشجویان پرخطر است. نتایج این پژوهش میتواند به توسعه مداخلات هدفمند در زمینه پیشگیری از خودکشی و ارتقای سلامت روانی کمک نماید و پیشنهاد میشود تحقیقات آتی با نمونههای بزرگتر و مداخلات ترکیبی، به بررسی مکانیسمهای اثر و اثربخشی طولانیمدت این روش درمانی بپردازند.
مهسا روحانی اطاقسرا، افسانه خواجوند خوشلی، الناز پوراحمدی،
دوره 13، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحوارهدرمانی بر تعارض زناشویی و پاسخگویی ادارک شده همسر در زنان آسیبدیده از خیانت انجام شد. خیانت زناشویی از مهمترین بحرانهای روابط زوجین به شمار میرود که پیامدهای گستردهای از جمله تشدید تعارضات زناشویی و آسیب درک و پاسخگویی ادارک شده همسر را به دنبال دارد. در این راستا، طرحوارهدرمانی بهعنوان رویکردی تلفیقی و عمیق با تمرکز بر شناسایی و اصلاح طرحوارههای ناسازگار اولیه میتواند به بازسازی روابط هیجانی و شناختی زوجین کمک کند. این مطالعه به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل مراجعهکننده به مراکز مشاوره و کلینیکهای روانشناختی شهر بابل در زمستان ۱۴۰۳ بود که تجربه خیانت همسر را گزارش کرده بودند. از میان آنها ۴۵ نفر بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه طرحوارهدرمانی، شفقتدرمانی و گواه جایگزین شدند. گروه طرحوارهدرمانی طی ده جلسه نود دقیقهای مداخله دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی و مقیاس پاسخگویی ادراکشده همسر بود و دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که طرحوارهدرمانی بهطور معناداری موجب کاهش تعارضات زناشویی و بهبود پاسخگویی ادارک شده همسر در زنان آسیبدیده از خیانت شد. همچنین اثربخشی این مداخله در کاهش تعارض زناشویی نسبت به شفقتدرمانی بیشتر بود. بر اساس نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که طرحوارهدرمانی رویکردی مؤثر برای بهبود پیامدهای روانشناختی ناشی از خیانت است و میتواند بهعنوان مداخلهای کارآمد در مراکز مشاوره خانواده و درمان اختلالات ناشی از بحرانهای زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
آقای هیوا علی محمدی، دکتر رسول کرد نوقابی، دکتر ابوالقاسم یعقوبی، دکتر افشین افضلی،
دوره 13، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر برنامه آموزشی خِردورز بر کارکردهای اجرایی دانشآموزان پایه سوم ابتدایی بود. روش پژوهش جزء تحقیقات نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان مشغول به تحصیل پایه سوم ابتدایی مدارس غیرانتفاعی شهر همدان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه پژوهشی به صورت نمونهگیری دردسترس شامل 60 دانشآموز دختر و پسر پایه سوم ابتدایی بودنند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل ( هرگروه 30 دانشآموز) گمارده شدند. در این پژوهش گروه آزمایش طی 30 جلسه 45 دقیقهای تحت آموزش برنامه آموزشی خردورز قرار گرفت و در این بین گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس کارکردهای اجرایی (بریف) نسخه دوم فرم والدین بود. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-25 و روشهای تحلیل کوواریانس تک و چند متغیره انجام شد. یافتهها نشان داد که برنامه آموزشی خردورز به طور معنیداری منجر به بهبود کارکردهای اجرایی و ابعاد آن در دانشآموزان گردید و این اثرات در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی خردورز الگویی موثر در بهبود کارکردهای اجرایی در جمعیت دانش آموزی است.
دکتر علیاکبر گودینی، دکتر محمد گراوتدنیا،
دوره 13، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی معادلات ساختاری اعتیاد به گوشیهای هوشمند بر پایه نقش اضطراب و افسردگی و با میانجیگری فراشناخت در میان دانشآموزان نوجوان پسر انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود و جامعه آماری آن را دانشآموزان پسر ناحیه یک آموزشوپرورش کرج در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ تشکیل دادند. از میان آنان، ۳۶۱ نفر به روش تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه فراشناخت ولز و کارترایتهاتون (۲۰۰۴)، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) لویباند (۱۹۹۵)، و پرسشنامه اعتیاد به گوشی هوشمند (SAS) اون و همکاران (۲۰۱۳) بود. دادهها با همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است و اضطراب، افسردگی و فراشناخت همگی اثر مستقیم و مثبت بر اعتیاد به گوشیهای هوشمند دارند؛ بهطوریکه اضطراب با β=0.42، افسردگی با β=0.11 و فراشناخت با β=0.40 در سطح معنادار p<0.01 با اعتیاد به گوشی هوشمند مرتبط بودند. این یافتهها گواه آن است که مداخلات مبتنی بر فراشناخت میتواند در کاهش وابستگی نوجوانان به فناوریهای نوین نقشی مؤثر ایفا کند و زمینهساز برنامهریزیهای پیشگیرانه و درمانی کارآمد باشد، بهویژه در دوره رشدی پرچالش نوجوانی که حساسیت بیشتری نسبت به هیجانات و رفتارهای اعتیادی وجود دارد.