جستجو در مقالات منتشر شده


121 نتیجه برای شنا

پریسا اسداللهی، محمدحسین سالاری فر، لیلا طالب‌زاده شوشتری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش باورها و حالت فراشناختی بر حافظه کاری دانش‌آموزان ابتدایی بود. روش پژوهش، براساس هدف کاربردی و برحسب گردآوری اطلاعات شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با گروه گواه و یک مرحله پیگیری است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش‌آموزان ابتدایی مدارس دخترانه شهر بیرجند بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، 46 نفر از دانش‌آموزان پایه ششم به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و در دو گروه 23 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای آموزش باورها و حالت فراشناختی از بسته آموزش فراشناختی و برای سنجش حافظه کاری از آزمون رایانه‌ای بازشناسی تصاویر (N-Back) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های یو مان-ویتنی، فریدمن و ویلکاکسون تحلیل شد. نتایج نشان داد، گروه آزمایش و گروه گواه در پس آزمون بایکدیگر تفاوت معناداری دارند و میانگین گروه آزمایش در حافظه کاری از میانگین گروه گواه بیشتر بود. نتایج آزمون پیگیری حاکی از ماندگاری اثربخشی آموزش بود. به‌بیان دیگر آموزش فراشناختی، حافظه کاری را افزایش می‌دهد. بر اساس یافته‌های پژوهش می‌توان گفت، با استفاده از آموزش باورها و حالت فراشناختی، حافظه کاری دانش‌آموزان ابتدایی افزایش می‌یابد.

صدیقه نصیری پور، سیاوش طالع پسند، اسحاق رحیمیان بوگر،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، آزمون مدل سه عاملی بدلی و هیچ، مدل چهار عاملی بدلی و مدل سه عاملی کوان در مورد حافظه فعال کودکان بود. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه شامل کلیه دانش آموزان مدارس ابتدایی شهر تهران در سال 1400 بود. شرکت‌کنندگان 150 دانش‌آموز 7 تا 10 سال بودند که با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. همه آن‌ها به مجموعه ارزیابی جامع حافظه فعال گری و همکاران (2017) پاسخ دادند. داده‌ها با روش تحلیل عاملی تأییدی تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که مدل چهار عاملی بدلی از مدل سه عاملی بدلی و هیچ و مدل سه عاملی کوان برازندگی بهتری دارد. ارزیابی حافظه فعال می‌تواند اطلاعات مهمی در مورد عملکرد شناختی کودکان بیش از اقدامات روان‌شناختی در اختیار افراد قرار دهد.

ضرغام مهرگان فرد جیرنده، رحیم بدری گرگری، شهروز نعمتی، شهرام واحدی،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی توان‌بخشی شناختی در حل مسائل کلامی ریاضی دانش‌آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه با آسیب ریاضی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش­آزمون و پس­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش­آموزان پسر دارای اختلال یادگیری ویژه در شهر رشت بودند که به روش نمونه‌­گیری در دسترس انتخاب شدند. در این راستا، مداخله توان‌بخشی شناختی در 8 جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد و از الگوی پاسخ به مداخله،­ آزمون کی‌مت، آزمون هوش ریون و آزمون حل مسئله کلامی ریاضی برای جمع‌­آوری داده­‌ها در مراحل پیش و پس از آزمون استفاده شد. تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که توان‌بخشی شناختی میزان حل مسئله کلامی ریاضی را در بین دانش‌­آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه افزایش داده است. برای دست­یابی به فعالیت­‌های شواهد- محور، طراحی و اجرای برنامه توان‌بخشی شناختی برای ارتقای حل مسئله کلامی دانش­‌آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه با آسیب ریاضی و سایر دانش‌­آموزان دارای نارسایی­‌های تحولی پیشنهاد می­‌شود.

وحید میرزائی، سید موسی طباطبائی، شاهرخ مکوند حسینی،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر حافظه‌ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه بود. روش: بدین منظور از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران تعداد 30 نفر انتخاب گردید. این افراد به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل هر گروه 15 نفر به‌صورت تصادفی گمارده شدند تعداد و مدت‌زمان هر جلسه مداخله توانبخشی شناختی رایانه‌ای در گروه آزمایش به ترتیب 16 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود، گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون حافظه‌ی کاری N-Back و آزمون دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین بود. داده‌های حاصل از پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و با استفاده از نرم‌افزار SPSS 26 مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. با توجه به یافته‌های این پژوهش، می‌توان نتیجه گرفت که مداخله توانبخشی شناختی رایانه‌ای بر حافظه‌ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه مؤثر است.

اسماعیل ترابی، هادی کرامتی، جواد کاوسیان، حسن رستگارپور، گودرز علی بخشی،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف اثرات روش‌های بخش‌بندی و افزونگی بر بارشناختی و یادگیری واژگان و درک مطلب درس زبان انگلیسی در محیط یادگیری چندرسانه‌ای انجام شد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف تحقیق کاربردی و از نوع آزمایشی حقیقی می‌باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام زبان آموزان 14تا16 ساله آموزشگاه‌های زبان شهر دامغان می‌باشد. موضوع محتوی آموزشی در خصوص تبیین فعالیت آتشفشانها بود که در قالب نرم‌افزار پاورپوینت در حداکثر 10 اسلاید (بر اساس نوع گروه) به 90 آزمودنی که به‌صورت تصادفی در شش گروه (هر گروه 15نفر) بخش‌بندی بالا/ ارائه شنیداری، بخش‌بندی بالا/ ارائه دیداری، بخش‌بندی بالا/ افزونه، بخش‌بندی پایین/ ارائه شنیداری، بخش‌بندی پایین/ ارائه دیداری، بخش‌بندی پایین/ افزونه منتسب شده بودند، ارائه شد. پژوهش به‌صورت کاملاً آزمایشی (یک طرح عاملی کاملاً تصادفی 2×3) بود. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون محقق ساخته یادگیری واژگان، درک مطلب، سنجش دانش پیشین و مقیاس سنجش بار شناختی پاس (1992) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد اثرمتقابل روش بخش‌بندی و روش افزونگی بر بار شناختی و یادگیری معنی‌دار بود. نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد گروه بخش‌بندی بالا- افزونه به‌طور معنی‌داری بارشناختی پایین‌تر و یادگیری واژگان و درک مطلب بالاتری را در مقایسه با سایر گروه‌ها گزارش کردند. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده می‌توان گفت که روش‌های بخش‌بندی و افزونگی بر کاهش بارشناختی و ارتقاء یادگیری واژگان و درک مطلب درس زبان انگلیسی در محیط یادگیری چندرسانه‌ای اثربخش می‌باشد.

فرهاد بلاش، عبدالحفیظ عمر، ندا سنجری،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

تغییرات روان‌شناختی قابل توجه در نواحی به‌شدت سرد، به عنوان واکنش‌های طبیعی بشر به شمار می‌روند. قطب جنوب با شرایط بسیار سردی که دارد برای بسیاری از دانشمندان در زمینه‌های مختلف به­عنوان یک آزمایشگاه طبیعی تلقی می‌شود. بقا برای انسان، در این محیط سخت، بدون اقدامات پیش‌نیاز غیرقابل مدیریت است؛ قطب جنوب با تمرکز بر انعطاف و سازگاری روان‌شناختی، فرصتی منحصر به فرد برای نزدیک شدن به مطالعه سازگاری روانی، با بررسی تأثیر شرایط آب و هوایی، محدودیت، انزوا و عدم وجود نور روز و ... بر تغییرات خلقی، استرس و پویایی فرد را نشان می‌دهد. در این مقاله، تغییرات روان‌شناختی شش پژوهشگر که بیست و سه روز سفر علمی در منطقه سردسیر قطب جنوب داشتند، با رویکرد سیستماتیک مفهوم‌سازی شده است. از نظر روش‌شناسی، تحلیل موضوعی و برای دسته‌بندی داده‌های جمع‌آوری‌شده از مصاحبه، مشاهدات و تحلیل اسناد استفاده شده است. تجربیات پژوهشگران به‌طور میدانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و عوامل پدید آمده به­عنوان نگرش‌ها، راهبرد‌ها  و اقدامات دسته‌بندی شدند. این سه عامل در سطح فردی و گروهی به سی و شش عامل مثبت و منفی تقسیم شدند. از لحاظ نظری، عوامل مثبت و منفی توسط نظریه میدان نیرو پشتیبانی شدند که به مفهوم‌سازی مواجهه اعزام‌شوندگان به منطقه بسیار سرد کمک می‌کرد. نگرش‌های مثبت بر اساس داده‌های جمع‌آوری‌شده در این اکتشاف عبارتند از: خودآگاهی، خودراهبری، خودکنترلی، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، خودانگیختگی و خوش‌بینی به اهداف خود. از سوی دیگر نگرش‌های منفی شامل خود ناآگاهی، عدم خودراهبری، تعارض با خود، خودناکارآمدی، شک به خود، خودنابودی، خود تناقض‌گویی و بدبینی است. در مورد راهبرد‌ها مانند نگرش در سطح فردی و هم‌تیمی، راهبرد‌های مثبت و منفی وجود دارد. در سطح فردی راهبردهای مثبت عبارتند از: خودگویی مثبت، تصور مثبت، مدیتیشن، آرامش عضلانی، تلاوت معنوی، کنترل نفس و راهبردهای منفی شامل خودگویی منفی، تصور منفی، سردرگمی، تنش عضلانی، اشاره به ایمان مذهبی و از دست دادن کنترل نفس است. به موازات آن، راهبردهای تعامل با هم‌تیمی‌ها در مسیر مثبت عبارتند از: شوخ‌طبعی، ایجاد هماهنگی تیمی، کنترل توجه، تعهد کار تیمی، کنترل احساسات، قابلیت دسترسی و در بخش منفی شامل نق‌زدن، ایجاد اختلاف، انحراف از تعهد به خودکامیابی و واکنش غیراخلاقی است. به­طور مسالمت‌آمیز، عوامل مثبت و منفی، مانند نگرش‌ها، راهبرد‌ها و اقدامات مثبت و منفی بر یکدیگر اثر دارند در واقع تعامل و تضارب همه عوامل دریافت شده در رویارویی با شرایط سخت گوناگون، منجر به اقدام خاص می‌شوند

mouseout="msoCommentHide('_com_1')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_1','_com_1')">

خانم آزیتا خرامان، دکتر حسین زارع، دکتر سوسن علیزاده فرد، دکتر مجید صفاری نیا،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

بازنمایی‌های ذهنی، از پیشرفته‌ترین جنبه‌های شناختی انسان هستند و علاوه بر بازنمایی‌های بدنی خود، بازنمایی‌های مربوط به شناخت اجتماعی از دیگران نیز می‌تواند بر تجربه ذهنی مالکیت هر فرد نسبت به بدنش مؤثر باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر که یک مطالعه نیمه‌آزمایشی براساس اندازه‌گیری‌های مکرر است، با هدف بررسی اثر بازنمایی شناختی اجتماعی بر مالکیت ذهنی بدن انجام گرفت. جامعه شامل دانشجویان دانشگاه پیام‌نور تهران بود که از آن، 61 زن و 47 مرد به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمایش خطای دست مصنوعی کوهن و بوتوینیک (1998)، و پرسشنامه گزارش ذهنی تجربه مالکیت دست مصنوعی لونگو و همکاران (2008) بود. القای بازنماییهای شناخت اجتماعی، بر اساس مدل ذهنی سه‌بعدی شناخت اجتماعی تامیر و تورنتون (2020) انجام می‌گرفت. داده‌های گردآوری شده از طریق تحلیل واریانس اندازه‌گیری‌های مکرر و با استفاده از نرم‌افزار SPSS-22، تجزیه و تحلیل شدند. طبق یافته‌ها، نمره خطای دست مصنوعی افراد نسبت به دست پلاستیکی با رنگ نزدیک به بدن و سبز، که به لحاظ فاکتور‌های سطوح مدل سه‌بعدی شناخت اجتماعی در سطح بالای افراطی‌ تعریف شده بود، بیشتر و نسبت به دست پلاستیکی آبی که در سطوح  افراطی پایینی از مدل سه‌بعدی ذهنی قرار داشت، کمتر بود. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که در مناسبات اجتماعی، همانند‌سازی افراد با کسانی که درارزیابی‌های ذهنی جایگاه اجتماعی بالاتری کسب کرده‌اند، می‌تواند بیشتر از کسانی باشد که در بازنمایی‌های ذهنی جایگاه اجتماعی پایین‌تری کسب کرده‌اند.  
زهرا زارع، فرهاد بلاش، بتول شیرعلیزاده،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش، بررسی تأثیر روش آموزش« سازگار با مغز» بر میزان یادگیری درس زیست‌شناسی در حیطه­‌های شناختی، مهارتی و عاطفی دانش‌آموزان بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با دو گروه کنترل و آزمایش بوده‌است. جامعه­‌ی آماری شامل دانش­آموزان دختر پایه یازدهم متوسطه منطقه 13 تهران در سال تحصیلی 99-98 است. تعداد 52 نفر از افراد جامعه‌­ی آماری به شیوه‌ی نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه قرارداده شدند. ابزار اندازه­گیری متغیرها آزمون محقق ساخته شناختی- مهارتی و پرسشنامه‌ی محقق‌ساخته نگرش‌سنج بود. روایی ابزار محقق‌ساخته با استفاده از نظرات معلمان متخصص و پایایی آن‌ها به شیوه­ی بازآزمایی تعیین شد. برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل فرضیه‌ها از نرم ‌افزار آماری  SPSS26 و آزمون‌های آماری (تی تست، من ویتنی و شاخص کای اسکوآر) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش به شیوه­‌ی یادگیری« سازگار با مغز» در مقایسه با روش معمول سبب افزایش نمرات دانش‌آموزان در حیطه‌های شناختی و مهارتی و در حیطه‌ی عاطفی سبب بهبود نگرش آنان در درس زیست‌شناسی و در سطح آماری 5 درصد گردیده است(05/0>P). این نتایج نقش و اهمیت روش آموزش « سازگار با مغز» را در یادگیری نشان می‌دهد.

خانم سیماالسادات صفوی پور نایینی، دکتر خدیجه ابوالمعالی الحسینی، دکتر رسول روشن چسلی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

سبک تفکر، یک روش تفکر، و ترجیح افراد برای بکارگیری تواناییهای خود است. روانشناسان برای تفکر و پردازش اطلاعات دو سبک را پیشنهاد کردهاند. سیستم تجربی، که اتوماتیک و غیرکلامی؛ و سیستم منطقی، که تحلیلی و کلامی است. هدف از پژوهش، ارزیابی ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامۀ منطقی- تجربی، و یافتن رابطه آن با تنظیم شناختی هیجان بود. مطالعه مقطعی، به روش زمینه­یابی توصیفی انجام شد. جامعۀ آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه‌های آزاد اسلامی و سماء واحد رودهن بود. تعداد 503 دانشجو به روش خوشه‌ای‌ چند‌مرحله‌ای انتخاب، و پرسشنامۀ منطقی- تجربی را پرکردند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی اکتشافی، تست اسکری، آلفای کرونباخ استفاده‌گردید. پس از تحلیل، چهار مؤلفه شناسایی شد: توانایی ‌منطقی، درگیری ‌منطقی، توانایی ‌تجربی، درگیری‌‌ تجربی؛ که ضریب آلفای کرونباخ آنها، 682/0، 823/0، 695/0، 750/0 بود. برای ارزیابی اعتبار، پرسشنامه با فاصله دو هفته اجرا شد. ضریب همبستگی مؤلفه­ها 79/0، 78/0، 73/0  و 76/0 بود. پاسخ دانشجویان به پرسشنامۀ تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کراچ، 2001)، و بررسی روایی ملاکی نشان داد، تفکر منطقی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت منفی و با راهبردهای مثبت آن به صورت مثبت، و تفکر تجربی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت مثبت و با راهبردهای مثبت آن به صورت منفی همبسته است. در مجموع، افراد منطق­گرا، راهبردهای مثبت تنظیم هیجان را بیشتر و راهبردهای منفی را کمتر بکار بردند. در مجموع، پرسشنامه منطقی- تجربی، پایایی و روایی همگرای مناسبی داشته، و می‌توان از آن برای بهبود تدریس و روان‌درمانی­ کمک گرفت.
 
خانم اسماء فارسی، خانم مهناز جوکار، آقای سوران رجبی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکردهای شناختی (بازداری پاسخ، انعطاف­پذیری شناختی و توجه) افراد با عشق آتشین و افراد عادی صورت گرفت. روش پژوهش: در این پژوهش 500 نفر از دانشجویان دانشگاه خلیج‌فارس با روش نمونه­گیری هدفمند با میانگین سن 21 سال و انحراف معیار 06/3 انتخاب شدند و پرسشنامه عشق آتشین (PLS) را تکمیل نمودند. با توجه به نمره کسب شده به دو گروه عشق آتشین و عادی تقسیم شدند. از بین این افراد، 204 نفر (103 نفر عشق آتشین و 101 نفر عادی، 109 نفر مرد و 95 نفر زن) برای اجرای آزمون­های استروپ، ویسکانسین و عملکرد پیوسته انتخاب شدند و با استفاده از روش آماری  تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد.  یافته ها: یافته­های پژوهش نشان داد بین افراد با عشق آتشین و افراد عادی از نظر بازداری پاسخ تفاوت معناداری (05/0.P>) وجود دارد. هیچ تفاوت معناداری در مولفه­های انعطاف­پذیری شناختی و توجه بین افراد دو گروه مشاهده نشد. همچنین در مولفه توجه بین دو گروه دختران و پسران تفاوت معنادار (05/0.P>) وجود داشت.
نتیجه:  با توجه به اینکه بازداری پاسخ در افراد با عشق آتشین ضعیف است، می توان با آگاهی  و آموزش به افراد در سنین پایین تر عواقب منفی روابط همراه با عشق آتشین را کاهش داد.
 
شیلان شکری، فرناز فرشباف مانی صفت، علی خادمی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

مشکلات شناختی و عصب روان‌شناختی در سیر، پیش‌آگاهی و درمان بیماری چاقی نقش ویژه‌ای دارند. پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتبار سنجی برنامه توان‌بخشی شناختی و تأثیر آن بر کنترل شناختی و حل مسأله زنان چاق انجام شد. پژوهش حاضر در قالب یک طرح آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. شرکت‌کنندگان در این مطالعه شامل 40 بیمار زن مبتلا به چاقی ساکن شهر ارومیه بودند که به‌طور تصادفی در دو گروه توان‌بخشی شناختی (20n=) و کنترل (20n=) تخصیص یافتند. گروه آزمایش در 16 جلسه مداخله توان‌بخشی شناختی را دریافت و مقیاس درجه‌بندی رفتاری کارکردهای اجرایی- فرم بزرگسال BRIEF-A، آزمون انعطاف‌پذیری شناختی و برج لندن در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری برای دو گروه اجرا و یافته‌های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. همچنین پس از اتمام دوره گروه کنترل نیز مداخله توان‌بخشی شناختی را دریافت کردند. نتایج به دست آمده نشان دهنده عملکرد بهتر گروه آزمایش در متغیرهای کنترل شناختی (بازداری، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی) و زیر مؤلفه‌های حل مسأله در مرحله پس‌آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل بود. بدین معنا که گروه آزمایش که مداخلۀ توان‌بخشی شناختی را دریافت کردند، در مرحلۀ پس‌آزمون و پیگیری در مؤلفه‌های مطرح شده عملکرد بهتری نشان دادند. درمجموع از یافته‌های به دست آمده می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که مداخله توان‌بخشی شناختی به عنوان یک گزینه درمانی کارآمد و مؤثر می‌تواند تأثیرات مثبت و پیامدهای شناختی- آموزشی قابل‌توجهی برای بیماران مبتلا به چاقی پی داشته باشد. ازاین‌رو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه می‌توانند از این مداخله به‌عنوان یک گزینه مؤثر درمانی جهت ارتقاء کارکردهای شناختی و عصب روان‌شناختی بیماران چاق و دارای اضافه‌وزن و به‌تبع آن بهبود شاخص­های سلامت روان و کیفیت زندگی این بیماران استفاده کنند.
محمدرضا ذوقی پایدار، نسرین یوسفی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش، بررسی کارکردهای اجرایی مغز از جمله انعطاف‌پذیری شناختی، توجه انتخابی و بازداری پاسخ، بر اساس متغیرهای جنسیت و زبان، در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی و علی- مقایسه‌ای بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دوزبانه و تک زبانه دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 99-1398 بودند که آزمون بر روی ۲۱۴ نفر از دانشجویان اجرا شد و در نهایت داده‌های به ‌دست ‌آمده از ۱۶۵ نفر، از طریق تحلیل واریانس چندمتغیره، بررسی شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون رایانه‌ای استروپ استفاده شد.  نتایج نشان ‌داد که بین جنسیت و کارکردهای اجرایی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که متغیرهای توجه انتخابی و بازداری پاسخ در زنان بیشتر از مردان است و انعطاف‌پذیری شناختی در مردان، بیشتر از زنان است (01/0 p<)؛ اما در رابطه با متغیرهای کارکردهای اجرایی در بین افراد دوزبانه و تک زبانه، تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 p>). بر اساس یافته­ها می­توان گفت که برحسب جنسیت، در کارکردهای اجرایی مغز تفاوت وجود دارد لذا پیشنهاد می­شود در حوزه آموزش و یادگیری مرتبط با کارکردهای اجرایی به مقوله جنسیت توجه شود. 
 
مریم عباسی، سیدموسی طباطبایی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

همدلی جزئی جدانشدنی از رفاه اجتماعی-عاطفی افراد است. این ظرفیت نقش مثبتی در یادگیری اجتماعی، در سراسر طول عمر افراد دارد و شناسایی فرایندهای شناختی که زیربنای همدلی را تشکیل می دهند، امری ضروریست. این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی کنترل توجه در رابطه بین حل مسئله و همدلی انجام شد. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. شرکت کنندگان این پژوهش، شامل 500 نفر از کلیه دانشجویان شهر زاهدان بودند که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای، انتخاب شدند. به منظور جمع‌آوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسن ، مقیاس کنترل توجه ، پرسشنامه همدلی جولیف و فارینگتون استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم‌افزارهای spss  و Amos به کار رفت. یافته‌ها نشان داد مسیر مستقیم حل مساله به کنترل توجه (458/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم کنترل توجه به همدلی عاطفی شناختی  (141/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم حل مساله به همدلی عاطفی شناختی  (440/0-) منفی و معنادار است. همچنین، اثر میانجی حل مساله بر همدلی عاطفی شناختی از طریق کنترل توجه برابر با 072/0 است که مثبت و معنادار است. بنابراین نتایج پژوهش نشان می‌دهد توجه به نقش واسطه ای کنترل توجه در رابطه حل مسئله و همدلی حائز اهمیت است و می‌بایست به محدودیت‌هایی که ممکن است در اثر افزایش کنترل توجه برای حل مسئله و همدلی ایجاد شود، دقت کرد. به لحاظ نظری نیز بررسی آثار افزایش  این کارکردهای شناختی بر همدلی نیازمند تفحص و پژوهش بیشتر است.
سیما عیوضی، جهانگیر کرمی، کامران یزدانبخش،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

یکی از علایم شایع اختلالات یادگیری خاص، نارسانویسی است. کودکان نارسانویس دارای مشکلات شناختی متعددی هستند. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بسته توانبخشی شناختی نارسانویسی همراه بر بهبود کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و بازداری پاسخ) در دانش­آموزان دارای نوشتارپریشی صورت گرفته است.  پژوهش حاضر نیمه آزمایشی به‌صورت پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دانش­آموزان دارای نوشتارپریشی مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش شهرستان کرمانشاه در سال1401 بودند. از این میان آنها 40 نفر (در ابتدا 20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه، اما یکی از گروه گواه تا انتهای آزمایش حذف شد) که حاضر به همکاری و نیز در دسترس بودند انتخاب و سپس به ‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، جاگماری شدند. سپس در هر دو گروه پیش آزمون اجرا و پس از آن گروه آزمایش 12 جلسه مداخله بسته توانبخشی شناختی همراه را دریافت کردند اما برای گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. سپس برای هر دو گروه پس آزمون اجرا شد. داده­ها با استفاده از کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بسته توانبخشی شناختی  همراه بر بهبود حافظه فعال و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نوشتن (01/0P<) تأثیر دارد. پیشنهاد می­شود بسته توانبخشی شناختی همراه در مراکز درمانی توسط متخصصین بهداشت روانی، در کنار روش­های درمانی دیگر به منظور بهبود حافظه فعال و بازداری پاسخ برای کودکان دارای اختلال نوشتن استفاده شود.
 
دانشجوی کارشناسی ارشد الهه شیروی، دکتر شکوفه متقی، دکتر افسانه مرادی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

کارکردهای اجرایی ساختار­های مهمی هستند که در کنترل و هدایت رفتار نقش مهمی ایفا می­کنند. این پژوهش، با هدف بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی (انعطاف­پذیری شناختی و بازداری پاسخ) انجام شد. روش پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدل­سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش­آموزان دختر 13 تا 18 سال شهرستان خمینی شهر در سال 1400 بود که 300 نفر از آنان به روش در دسترس برای نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­ هوش هیجانی (شات و همکاران، 1998)، آزمون­های نرم افزاری دسته­بندی کارت­های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1984)، برو- نرو (هافمن، 1984) و ذهن­خوانی از طریق تصاویر چشم (بارون-کوهن و همکاران، 2001) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم­افزار 24AMOS استفاده شد. یافته­ها نشان داد نظریه ذهن با ضریب 233/0 بر هوش هیجانی و بر انعطاف­پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 133/0 و 218/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار  داشت (01/0>P)، هوش هیجانی با انعطاف­پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 144/0 و 337/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار داشتند (01/0>P). اثر غیرمستقیم نظریه ذهن بر انعطاف پذیری و بازداری پاسخ با نقش میانجی هوش هیجانی به ترتیب ضرایب 033/0 و 078/0 بود. بنابراین می­توان گفت نتایج حاکی از نقش تعیین­کننده­ی نظریه ذهن و هوش هیجانی، در پیش­بینی کارکردهای اجرایی سرد (انعطاف­پذیری شناختی و بازداری پاسخ) بود. نهایتاً با توجه به رابطه بین نظریه ذهن، هوش هیجانی، انعطاف­پذیری شناختی و بازداری پاسخ، با افزایش نظریه ذهن و هوش هیجانی می­توان به بهبود مؤلفه­های کارکردهای اجرایی کمک کرد.
 
سیده ندا قدمگاهی ثانی، علیرضا مرادی، رضا شالباف، میثم صادقی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

مقدمه: اختلال کمبود توجه بیش فعالی نوعی اختلال رشدی عصبی است که با نقایصی در مهارتهای شناختی و خودکنترلی هیجانی مشخص می‌شود. مطالعات بسیاری به عملکرد ضعیف ناحیه پیشانی در بیماران بیش‌فعال اشاره کرده‌‌اند. افزایش تغییرات همودینامیک در منطقه پیشانی این کودکان می‌تواند باعث کاهش علائم اختلال می‌شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات غلظت هموگلوبین(Hb) منطقه پیش پیشانی این کودکان در حین انجام فعالیت‏ شناختی آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای می‌باشد. روش‌: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری است. از 30 کودک بیش‌فعال شش تا هشت سال ثبت fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای به صورت پیش آزمون انجام شد. سپس به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه اول تحت مداخله تحریک الکتریکی جمجمه‌ای و گروه دوم تحت مداخله شناختی رایانه‌ای کاپیتان لاگ به تعداد 14 جلسه نیم ساعته قرار گرفتند. پس از اجرای مداخله‌ها مجددا میزان تغییرات هموداینامیک ناحیه پیشانی از همه شرکت‌کننده‌ها به وسیله fNIRS به همراه آزمون عملکرد پیوسته رایانه‏ای به صورت پس آزمون ثبت گرفته شد. سرانجام  پس از اتمام دوره مداخله با 4 هفته فاصله ، از شرکت کننده‌ها آزمون پیگیری گرفته شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پس آزمون در گروه CES، معنادار بوده اند (01/0p<) ولی این تفاوت از مرحله پس آزمون تا پیگیری معنادار نبود (05/0p>). در گروه کاپیتان لاگ تفاوت میانگین میزان جذب اکسیژن از مرحله پیش آزمون تا پیگیری بر اساس نتایج آزمون t، معنادار بوده اند (05/0p<). نتایج بیانگر عدم معناداری اثر تعامل گروه در زمان برای متغیر میزان جذب اکسیژن می‌باشد. بین دو گروه CES  و کاپیتان لاگ در میزان تغییر جذب اکسیژن از جلسه پیش آزمون تا جلسه پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0p>). نتیجه‌گیری: بر مبنای یافته‌های این پژوهش، می‌توان نتیجه گرفت که مداخله CES و مداخله نرم افزار شناختی کاپیتان لاگ، درمان‌های موثری به منظور افزایش تغییرات هموداینامیک در منطقه پیش پیشانی کودکان بیش‌فعال هستند و نیز می‌توانند باعث بهبود نقص توجه پایدار بینایی در این کودکان شوند.
 
مهابات ویسی، انور دست باز، برزان سلیمانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری فرسودگی شغلی معلمان بر اساس تحریفات شناختی و نشخوار فکری با نقش میانجی افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی صورت گرفت. پژوهش حاضر جزء تحقیقات توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مقطع متوسط دوم شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 1401- 1402 بودند که 323 نفر از این جامعه آماری به روش در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده­ها از پرسشنامه افکارخودآیند منفی کندال و هولون، پرسشنامه استاندارد همجوشی شناختی گیلاندرز و همکاران، پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون، پرسشنامه نشخوار فکری نولن هکسما و همکاران و پرسشنامه تحریف های شناختی عبدالله زاده و سالار استفاده شد. یافته­های این پژوهش حاکی از آن بود مدل ساختاری فرسودگی شغلی معلمان بر اساس تحریفات شناختی و نشخوار فکری با نقش میانجی افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی دارای برازش مطلوبی می­باشد. ضرایب استاندارد مسیر مستقیم مدل از نشخوار فکری (38/2= t)، تحریف های شناختی (72/3= t)، همجوشی شناختی (34/2= t)، و افکار خود آیند منفی (21/2= t) به فرسودگی شغلی معلمان معنی­دار بود. همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم نشخوار فکری بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی همجوشی شناختی معنادار می‌باشد (082/0 =β)، اثر غیرمستقیم نشخوار فکری بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی افکار خود آیند منفی معنادار می‌باشد (110/0 =β). همچنین اثر غیرمستقیم تحریف های شناختی بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی همجوشی شناختی معنادار می‌باشد (085/0 =β) و نیز اثر غیرمستقیم تحریف های شناختی بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی افکار خود آیند منفی معنادار می‌باشد (061/0 =β). بر مبنای نتایج پژوهش حاضر بهبود و تغییر تحریفات شناختی و نشخوار فکری زمینه­ای برای تغییر افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی فراهم می­کند که در نتیجه این فرایند میزان فرسودگی شغلی معلمان کاهش می­یابد.
 
دکتر طیبه تجری، دکتر فاخته ماهینی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهش حاضر به‌منظور تعیین اثربخشی آموزش زبان امکان بر اجتناب شناختی و تفکر فلسفی دانش‌آموزان دختر مدارس تیزهوشان اجرا شد. این پژوهش از نوع مطالعات آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون و گروه کنترل بود. جامعۀ آماری پژوهش را 388 نفر از دانش‌آموزان دختر مدارس تیزهوشان استان گلستان تشکیل ­دادند. برای تعیین حجم نمونه ابتدا با توجه به جدول کرجسی-مورگان و با روش نمونه‌گیری تصادفی، 185 نفر برای غربالگری اولیه انتخاب شدند و به پرسشنامه‌های اجتناب شناختی و تفکر فلسفی پاسخ دادند. 45 نفر دارای اجتناب شناختی بالا و تفکر فلسفی پایین بودند که از میان آن­ها 30 نفر به‌ روش تصادفی ساده انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه به‌صورت هفتگی و آنلاین از طریق شبکه آموزش شاد (هر جلسه 25 دقیقه) تحت آموزش زبان امکان قرار گرفت. برای تحلیل داده‌های پژوهش از روش آماری کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد بین میانگین‌های پس‌آزمون دو گروه آزمایش و کنترل تفاوتی معنی‌دار وجود دارد؛ بدین معنی که آموزش زبان امکان سبب کاهش میزان اجتناب شناختی و افزایش تفکر فلسفی دانش‌آموزان مدارس تیزهوشان استان گلستان شد.
خانم آزیتا خرامان، دکتر حسین زارع، دکتر سوسن علیزاده فرد، دکتر مجید صفاری نیا،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

بازنمایی‌های ذهنی، از پیشرفته‌ترین جنبه‌های شناختی انسان هستند و می‌توانند بر تجربه ذهنی مالکیت هر فرد نسبت به بدنش مؤثر باشند. بر این اساس، مطالعه حاضر که یک پژوهش آمیخته دو مرحله ای است، پس از القای سه حالت از سطوح فاکتورهای شناختی- اجتماعی (همتراز با خود فرد، سطح بالاتر، سطح پایین تر)، به تبیین و پیش بینی مالکیت ذهنی بدن، پرداخته است. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشجویان دانشگاه پیام‌نور تهران بود که از آن، 61 زن و 47 مرد به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمایش خطای دست مصنوعی کوهن و بوتوینیک (1998)، پرسشنامه گزارش ذهنی تجربه مالکیت دست مصنوعی لونگو و همکاران (2008) و برنامه کامپیوتری 12 بلوکی مدل ذهنی سه بعدی تامیر و تورنتون برای تداعی ضمنی و آشکار بازنماییهای شناخت اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که فقط همبستگی نمرات خطای دست و مؤلفه‏های شناخت اجتماعی در سطح سوم (پایین تر)، معنادار بود. همچنین، تحلیل رگرسیون چندگانه استاندارد نشان داد که در تبیین خطای دست در سطح سوم (پایین تر)، بر اساس تداعی آشکار؛ فقط انزجار (Beta= -1/52)، و براساس تداعی ضمنی؛ به ترتیب دوستی (Beta= 0/63)، انزجار (Beta= -0/55)، و رضایت (Beta= 0/26)، قادر به پیشبینی خطای دست مصنوعی بودند. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که همانند‌سازی افراد با کسانی که در ارزیابی‌های ذهنی فرد جایگاه اجتماعی پایین تری کسب می کنند، می‌تواند کمتر رخ بدهد.
 
سالار نظرزاده، دکتر جلیل فتح ابادی، دکتر وحید نجاتی، دکتر ندا نظر بلند، دکتر وحید صادقی فیروز ابادی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر تنظیم شناختی هیجان و درک هیجان در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص بود. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی(پیش­آزمون پس­آزمون با گروه گواه و پیگیری) انجام شد.  جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری خاص(10 الی 12 ساله) تشکیل داد، که در بازه اول مهر تا نیمه آبان ماه 1397به مرکز اختلالات یادگیری شهر اردبیل مراجعه کرده بودند(123 نفر) . تعداد 30 نفر از آنها به صورت نمونه گیری داوطلبانه (انتخاب دانش آموزان داوطلب برای شرکت در پژوهش) انتخاب شدند(16نفر پسر و14 نفر دختر) و  پرسشنامه های تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران فرم کودکان(2001) و نارسایی هیجانی تورنتو(ریف،‌ استرولد و تروت، 2006) در سه مرحله تکمیل کردند. دانش آموزان گروه آزمایش تکالیف بسته توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه «آرام» را در 12 جلسه 45 دقیقه ای و در مدت چهار هفته بصورت گروهی انجام دادند. نتایج تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که بسته توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه «آرام» بر بهبود مولفه های نشخوارگری فکری، تمرکز مجدد مثبت، تمرکزمجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش  تنظیم شناختی هیجان  کودکان با اختلال یادگیری خاص و همچنین درک هیجان آنها تاثیر معنی دار داری و  مقایسه نتایج پس آزمون با آزمون پیگیری یک ماه حاکی از پایداری این تاثیر است. بنابراین از آنجایی که این دانش آموزان در تنظیم شناختی و درک هیجان با مشکلاتی روبرو هستند، می توان با چنین مداخلاتی مشکلات آنها را در این زمینه مرتفع کرد.
 

صفحه 5 از 7     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb