9 نتیجه برای کرامتی
شرمین برزگرفرد، هادی کرامتی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده
چکیده :
پژوهش حاضر با هدف مقایسهی کنترل شناختی، حل مساله اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان دوزبانهی کرد- فارس زبان و تک زبانهی فارس زبان انجام شد. این پژوهش از نظر روش پژوهشی از نوع علی- مقایسهای بوده است. جامعهی پژوهش شامل تمامی دانش آموزان تک زبانهی فارس زبان و دوزبانهی کرد- فارس زبان پایه هشتم مقطع متوسطه اول در سال تحصیلی 95-1394 بودهاند. نمونهی مورد نظر متشکل از 80 دانش آموز( 40 دانش آموز تک زبانه و 40 دانش آموز دوزبانه) بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای جمع آوری دادهها از آزمون مرتب کردن کارت ویسکانسین گرانت و برگ(1948)، پرسش نامهی تجدید نظر شدهی حل مساله اجتماعی دیزریلا و همکاران(2002) و عزت نفس کوپراسمیت(1967)،استفاده شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری و آزمون تی برای دو گروه مستقل تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه از نظر کنترل شناختی و عزت نفس تفاوت معناداری وجود داشت و عملکرد دوزبانه ها بهتر از عملکرد تک زبانه ها بود، ولی در زمینه حل مساله اجتماعی برخلاف پژوهش های پیشین تفاوت معناداری وجود نداشت. با توجه به نتایج میتوان گفت که چون دوزبانه ها با دو نظام از قواعد زبانی مواجهاند و دانش آنها نسبت به زبان بیشتر از یک زبانهها میباشد، پس از نظر شناختی برتری دارند، و اینکه هر زبان دارای بار فرهنگی مخصوص به خود میباشد که این بار فرهنگی تجارب گستردهای از اطلاعات و حمایت ها را دارد و این بر عزت نفس تاثیر مثبت دارد، و در زمینه حل مساله اجتماعی احتمالاً نوع دوزبانگی، تبحر و مهارت افراد در زبان دوم، غنای محیط، فرصت فراهم شده برای دو زبان و روش شناسیها موجب تقویت یا تضعیف یادگیری زبان دوم شده و اثرات متفاوتی به دنبال داشته است
هادی کرامتی، اریکا هایرابیدیان،
دوره 4، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان دوزبانهی ارمنی- فارسی زبان با دانش آموزان تک زبانهی فارسی زبان بوده که به روش علی– مقایسهای صورت گرفته است. نمونهی پژوهش در مجموع شامل 120 دانش آموز دختر و پسر مقطع اول متوسطه بوده اند که 60 نفر از آنها دوزبانه (30 دختر و 30 پسر) و 60 نفر دیگر تک زبانه (30 دختر و 30 پسر) بوده اند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون سنجش خلاقیت عابدی و آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب بوده است و برای تحلیل داده ها از آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه در میانگین نمرات خلاقیت و تفکر انتقادی و خرده مقیاس های هریک هیچ گونه تفاوت معناداری وجود نداشت و همچنین دانش آموزان دختر و پسر نیز در میانگین نمرات تفکر انتقادی و خلاقیت و هریک از خرده مقیاس های آنها به جز در خرده مقیاس انعطاف پذیری از بین خرده مقیاسهای خلاقیت، هیچگونه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشته اند. بنابر این شاید بتوان گفت که دوزبانگی را نباید یک نقص و یا مانعی بر سر راه رشد مهارت های شناختی مانند مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی دانش آموزان دوزبانه دانست چرا که دوزبانهها نسبت به تک زبانه ها عملکرد ضعیف تری نداشته اند.
خدیجه نوده ئی، غلام رضا صرامی، هادی کرامتی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کنندۀ سن، هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن دانش آموزانی دبستانی انجام شد. نمونه، متشکل از 250 دانش آموز (124 پسر و 126 دختر) دورۀ ابتدایی بوده که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان دانش آموزان شهر کرج انتخاب شدند. خواندن از طریق آزمون خواندن کرمی نوری و مرادی، هوش از طریق آزمون هوش ماتریسهای پیشرونده ریون، حافظۀ کاری از طریق آزمون فراخنای حافظه، توجه از طریق آزمون عملکرد مداوم و برنامه ریزی و بازداری از طریق پرسشنامۀ رتبه بندی رفتاری کارکردهای اجرائی (بریف) اندازه گیری شدند. از روشهای آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج همبستگی نشان داد که بین کارکردهای اجرایی (حافظۀکاری، بازداری، برنامه ریزی ذهنی و توجه) و خواندن رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده ندارند. اما سن در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده داشت. نتایج این پژوهش همسو با نظریۀ میاک بود که معتقد است کارکردهای اجرایی مجزا اما مرتبط با یکدیگرند و تفاوت های فردی دانش آموزان در این کارکردها باید در نظر گرفته شوند زیرا بر عملکرد تحصیلی آنها بسیار اثر گذارند.
هادی کرامتی، جواد وفوری،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضربررسی تاثیرآموزش روشهای مطالعه ی خواندن ودرک مطلب، یادداشت برداری ونوشتن و روش امتحان دادن ومقابله بااسترس با تاکید بر راهبردهای شناختی و فراشناختی برمیزان پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت دانش آموزان بود. بدین منظور با به کارگیری روش تجربی وطرح پیش آزمون- پس آزمون چندگروهی، تعداد 80 دانش آموز در 4 گروه (3 گروه آزمایش و یک گروه کنترل) قرار داده شدند. دانش آموزان هر 4 گروه به پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس پاسخ داده و معدل ترم گذشته ی آنها نیز ثبت شد و افراد گروه های آزمایش طی 10 هفته (10 جلسه) آموزش دیدند. پس از مداخله، مجددا دانش آموزان پرسشنامه انگیزش پیشرفت را تکمیل نمودند و معدل جدید آنها نیز ثبت شد.در نهایت دادههای پژوهش با استفاده ازآزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل های آماری دراین زمینه نشان داد،آموزش روشهای مطالعه ی خواندن ودرک مطلب، یادداشت برداری ونوشتن و روش امتحان دادن ومقابله بااسترس، برمیزان پیشرفت تحصیلی وانگیزش پیشرفت آنها تاثیرگذار می باشد.
سید احسان افشاری زاده، محمد حسین عبداللهی، حمیدرضا حسن آّبادی، هادی کرامتی،
دوره 8، شماره 1 - ( دوره هشت، شماره یک، بهار 1399 )
چکیده
استدلال ریاضی توانایی استدلال استقرایی و استنتاجی با مفاهیم ریاضی است که متغیرهای زیربنایی شناختی در تبیین آن نقش مهمی ایفا میکنند. این پژوهش با هدف بررسی نقش توجه تقسیمشده و حافظه کاری بر استدلال ریاضی با میانجیگری دانش ریاضی و هوش سیال در دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی انجام شده است. این پژوهش به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، غیرآزمایشی (توصیفی) و از نوع مطالعات همبستگی است که برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل مسیر استفاده شد. در این مطالعه تعداد 213 دانشآموز پسر پایه چهارم ابتدایی مدارس شهر قم به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری یکپارچه-ویراست دوم برای سنجش انواع توجه، فرم A مقیاس 2 هوش سیال کتل، شاخص حافظهکاری آزمون هوش وکسلر-نسخه چهارم، آزمون سؤالهای دانستن (دانش) ریاضی و آزمون سؤالهای استدلالی ریاضی مطالعه تیمز 2015 برای سنجش دانش و استدلال ریاضی میشود. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که همه ضرایب مسیر معنیدار و شاخصهای برازش مدل مطلوب است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که توجه تقسیمشده میتواند حافظه کاری را پیشبینی کند و حافظه کاری با میانجیگری دانش ریاضی و هوش سیال قادر به پیشبینی استدلال ریاضی است. نتایج این پژوهش میتواند برای معلمان و درمانگران مفید باشد تا مشکلات و اختلالات ریاضی دانشآموزان را از طریق تقویت متغیرهای شناختی مؤثر بر استدلال ریاضی بهبود بخشند.
حمید هاشمی پور، هادی کرامتی، جواد کاووسیان، مهدی عربزاده،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره هشت، شماره چهار، زمستان 1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر پیشبینی اهمالکاری تحصیلی دانشجویان براساس باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری با نقش واسطهای اضطراب امتحان بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 99-98 بود که از بین آنها 320 نفر (206 زن و 114 مرد) با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس اهمالکاری دانشجویان، پرسشنامه اضطراب امتحان اسپیلبرگر و پرسشنامه باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری استفاده شد. دادهها با روش مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافتهها نشان داد که مدل مفهومی پیشنهادی، برازندگی مطلوبی با دادهها دارد. متغیرهای اضطراب امتحان و باورهای فراشناختی درباره اهمالکاری به ترتیب بیشترین سهم را در تبیین واریانس اهمالکاری تحصیلی داشتند و در مجموع 28 درصد واریانس آن را تبیین میکنند. باورهای فراشناختی منفی درباره اهمالکاری تنها بهصورت غیرمستقیم و از طریق اضطراب امتحان بر اهمالکاری تحصیلی اثر داشت و میانجیگری کامل مورد تأیید واقع شد. با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که باورهای منفی در مورد اهمالکاری، دانشجویان را مستعد اضطراب امتحان و اهمالکاری تحصیلی میکند. از این رو تعدیل این باورها میتواند بهعنوان برنامهای برای کاهش اضطراب امتحان و اهمالکاری تحصیلی در نظر گرفته شود.
ژاله کیانی، علیرضا مرادی، پروین کدیور، حمید رضا حسن آبادی، هادی کرامتی، محمد عفت پناه،
دوره 9، شماره 1 - ( دوره نه، شماره یک، بهار 1400 )
چکیده
ذهن آگاهی یکی از مداخلههای اثر گذار در ارتقاء و بهبود کارکردهای اجرایی است، اگر چه این مداخله برای بزرگسالان دارای مستندهای محکمی است، اما برای کودکان کمتر به آن پرداخته شده است، این در حالی است که کودکان دارای نقص توجه /بیش فعالی در کارکردهای اجرایی با مشکل مواجه هستند. از پژوهش حاضر طراحی، ﺗـﺪوین و روایـﯽیـﺎﺑﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣـهی آموزشی- توانمندسازی شناختی ﻣﺒﺘﻨـﯽ ﺑـﺮ ذهن آگاهی ﺑﺮای ارتقاء کارکردهای اجرایی و کاهش نشانگان رفتاری کودکان دارای اﺧﺘﻼل بیش فعالی/ نقص توجه است. ﭘﮋوﻫﺶ حاضر از نوع بنیادی است که در دو ﻣﺮﺣﻠﻪ اﺟـﺮا ﺷـﺪ، در ﻣﺮﺣﻠﮥ اول برای ﻃﺮاﺣﯽ و ﺗﺪوین ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ از روش توصیفی - ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﺎ رویکرد ﺳﻨﺘﺰ ﭘﮋوﻫﯽ ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ استفاده شد. در مرحله دوم برای روایابی برنامه از روشهای روایی ﺻﻮری، روایی ﻣﺤﺘﻮایی ﺑـﻪ ﺷـﯿﻮه کیفی و کمی با استفاده از پانل خبرگانی 10نفره و از دو ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد. حداقل و حداکثر میزان( CVR )برای هر ماده یا جزء برنامه (73/0 و 1) حداقل و حداکثر میزان( CVI) برای هر ماده یا جزء برنامه به ترتیب (80/0 و 1) محاسبه شد. که در نهایت متوسط شاخص روایی محتوا (S-CVI/Ave) برای کل برنامه 91/0 به دست آمد. نتیجه این پژوهش منجر به تهیه یک برنامه آموزشی - درمانی درسه بخش 1-مبانی، 2-آگاهی به بیرون و 3-آگاهی به درون که شامل خرده عناصر تقویت توجه، تمرکز، هوشیاری نسبت به هیجانات، افکار، تکالیف، هدف و تکانهها میباشد. این برنامه آموزشی- درمانی شامل 16 جلسه کودکان و 3 جلسه والدین، 120 کارت و 20 کاربرگ آموزشی میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد ﺑﺮﻧﺎﻣـﮥ آموزشی -توانمندسازی شناختی ﻣﺒﺘﻨـﯽ ﺑـﺮ ذهن آگاهی ﺑﺮای ارتقاء کارکردهای اجرایی و کاهش نشانگان رفتاری کودکان ﺑﺎ اﺧﺘﻼل بیش فعالی/ نقص توجه از روایی لازم (S-CVI/Ave) 91/0 برای کاربرد آموزشی و استفاده بالینی برخوردار است.
اسماعیل ترابی، هادی کرامتی، جواد کاوسیان، حسن رستگارپور، گودرز علی بخشی،
دوره 9، شماره 4 - ( دوره نهم، شماره چهارم، زمستان 1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف اثرات روشهای بخشبندی و افزونگی بر بارشناختی و یادگیری واژگان و درک مطلب درس زبان انگلیسی در محیط یادگیری چندرسانهای انجام شد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف تحقیق کاربردی و از نوع آزمایشی حقیقی میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام زبان آموزان 14تا16 ساله آموزشگاههای زبان شهر دامغان میباشد. موضوع محتوی آموزشی در خصوص تبیین فعالیت آتشفشانها بود که در قالب نرمافزار پاورپوینت در حداکثر 10 اسلاید (بر اساس نوع گروه) به 90 آزمودنی که بهصورت تصادفی در شش گروه (هر گروه 15نفر) بخشبندی بالا/ ارائه شنیداری، بخشبندی بالا/ ارائه دیداری، بخشبندی بالا/ افزونه، بخشبندی پایین/ ارائه شنیداری، بخشبندی پایین/ ارائه دیداری، بخشبندی پایین/ افزونه منتسب شده بودند، ارائه شد. پژوهش بهصورت کاملاً آزمایشی (یک طرح عاملی کاملاً تصادفی 2×3) بود. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون محقق ساخته یادگیری واژگان، درک مطلب، سنجش دانش پیشین و مقیاس سنجش بار شناختی پاس (1992) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد اثرمتقابل روش بخشبندی و روش افزونگی بر بار شناختی و یادگیری معنیدار بود. نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد گروه بخشبندی بالا- افزونه بهطور معنیداری بارشناختی پایینتر و یادگیری واژگان و درک مطلب بالاتری را در مقایسه با سایر گروهها گزارش کردند. با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان گفت که روشهای بخشبندی و افزونگی بر کاهش بارشناختی و ارتقاء یادگیری واژگان و درک مطلب درس زبان انگلیسی در محیط یادگیری چندرسانهای اثربخش میباشد.
وحیده سیدمحسنی، دکتر هادی کرامتی، دکتر محمدحسین عبداللهی، دکتر حمیدرضا حسن_آبادی،
دوره 12، شماره 1 - ( دوره دوازدهم، شماره اول ، بهار 1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر دو روش آموزشی مونتهسوری و مبتنی بر ربات بر کارکردهای اجرایی دانشآموزان است. تحقیق از نوع شبهآزمایشی با دو گروه آزمایشی همراه با پسآزمون و پیگیری است. در کل تعداد 34 دانشآموز دختر پایه دوم دبستان بهصورت در دسترس از مدارسی که در آن کلاسهای مونتهسوری دایر بود انتخاب شدند. این دانشآموزان هیچگونه مشکلات جسمی و ذهنی نداشتند و دارای اختلال یادگیری نیز نبودند. هر گروه آزمایشی یکی از روشهای آموزشی را در 12 جلسه 90 - 75 دقیقهای دریافت کردند. سپس پسآزمون و پیگیری با ابزارهای ویسکانسین برای ارزیابی انعطافپذیری شناختی، استروپ برای ارزیابی بازداری پاسخ و کورنولدی برای ارزیابی حافظه کاری انجام شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس آمیخته چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش، تفاوت معنادار این دو روش آموزشی را در ارتقای کارکردهای اجرایی دانشآموزان نشان داد (001/0> p). همچنین خرده مقیاسهای کارکردهای اجرایی (طبق تعریف میاک،2000) نیز تفاوتهای معناداری را نشان دادند که در نتیجه تأییدی بر مؤثربودن روش آموزشی مونتهسوری بر ارتقای انعطافپذیری شناختی و بازداری پاسخ بود؛ هرچند در مورد حافظه کاری، معلوم شد که روش آموزشی مبتنی بر ربات نقش مهمتری داشته است. به دلیل ماهیت روش آموزش مونتهسوری که بر اساس ابزارها و فعالیتهای کاملاً هدفمند شکل گرفته است نتایج فوق قابلقبول است؛ همچنین به دلیل توالی برنامهنویسیها در رباتهای آموزشی و نیاز به استفاده از اطلاعات و توجه به مراحل پیشین کدگذاری، مؤثربودن آموزش مبتنی بر ربات نیز قابلپذیرش است.