15 نتیجه برای یادگیری
دکتر محمدحسن عظیمی، دکتر شهتاز خادمی زاده، دکتر علیرضا حاجی یخچالی، خانم پردیس زعفران زاده،
دوره 0، شماره 0 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: یادگیری از طریق تلفن همراه نوعی یادگیری از راه دور است که در موقعیت های متعدد همراه با تعامل اجتماعی و محتوایی از طریق وسایل الکترونیکی فردی صورت میگیرد. هدف پژوهش حاضر نیز بررسی عوامل مؤثر بر قصد رفتاری یادگیری دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز از طریق تلفن همراه بود.
روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش اجرا، پیمایشی است. جامعه آماری آن شامل 1424 دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. حداقل حجم نمونه 303 نفر تعیین شد. در این پژوهش از ترکیب مدل دو نظریه پذیرش فناوری و رفتار برنامهریزی شده بهره گرفته شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از مدلسازی معادله ساختاری برای بررسی برازش الگوی معادله ساختاری استفاده گردید
یافتهها: نتایج نشان داد که تمام ساختارهای نظریه رفتار برنامه ریزی شده و مدل پذیرش فناوری بر قصد رفتاری یادگیری دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز از طریق تلفن همراه اثرگذارند.
نتیجهگیری: مدیران با در نظر گرفتن ویژگیها و نیازهای کاربران و اعمال آنها در نظام آموزش مجازی، طراحی نظام آموزش مجازی به گونهای که استفاده از آن برای کابران آسان باشد، و لحاظ نمودن میزان بکارگیری فناوریهای نوین آموزشی در ارزیابی عملکرد اساتید دانشکدهها موجبات بهبود سطح استفاده از سامانه آموزشی ضمن یادگیری از طریق تلفن همراه را فراهم سازند.
محمد رامین نادری، یزدان منصوریان،
دوره 1، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش پیشرو، در تلاش است تا پیشنهادی برای طراحی نظریه رفتار اطلاعاتی پرس و جو بنیاد ارائه نماید.
روش: در این راستا، از یک سو نظریه رشد شناختی پیاژه و نظریه سازندگرایی دیویی و از سوی دیگر پداگوژی یادگیری پرسش و جو بنیاد تحلیل شدند. سپس، با اشارهای به مدلهای رفتار اطلاعاتی که مبتنی بر دو نظریه پیشگفته است و با بهره گیری از روش استدلال قیاسی تلاش شد مدلی مفهومی پیشنهاد طراحی گردد. این پژوهش تفسیری با روش کتابخانهای و با بهره گیری از تکنیک تحلیل محتوای کیفی به انجام رسید.
یافتهها: اگر بر پایه بحثهایی که در این مقاله ارائه شده پذیرفته شود که افراد در مقطعهای سنی مختلف توانمندیهای شناختی متفاوتی دارند و شناخت را از طریق تجربه فعال به رشد میدهند، آنگاه برای فعال شدن در فرایند یادگیری نیاز به تجربههایی مناسب میزان رشد شناختی خود دارند. تفاوت در میزان رشد شناختی کودکان آنها را به یادگیرندگانی منحصر به فرد تبدیل میکند که هر یک نیازمند تجربه فعال است.
نتیجهگیری: در مقاله حاضر پیشنهاد مقدماتی طرح مدل رفتار اطلاعاتی پرس و جو-بنیاد ارائه شد. بنابر مدل مفهومی ارائه شده، یادگیری فعال، پراکتیسهای پرس و جو بنیاد آزاد و روشهای شخصیسازی شده برای پاسخ به نیازهای یادگیری و شناختی ماهیتی اطلاعاتی دارند. از این رو، رفتار اطلاعاتی پرس و جو بنیاد کودک است که میزان و چگونگی موفقیت او در فرایندهای پیشگفته را تعیین خواهد کرد. آزمون این فرض در راستای نظریهپردازی در پیوند با رفتار اطلاعاتی پرس و جو بنیاد پیشنهاد کلیدی پژوهش حاضر است.
مهسا فردحسینی، محمد هرندیپور،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف این مقاله بررسی تعامل کاربران با اطلاعات ارائه شده در نرمافزار منبعباز مدیریت یادگیری ایفرانت با تاکید بر استاندارد اسکورم است تا درکی از محتوای تعاملی و استانداردهای تولید محتوا، و نیز تعامل کاربران با محتوای ارائه شده در سامانههای مدیریت یادگیری، و رفتارهای آنان در برخورد با اطلاعات ارائه دهد.
روش: در این پژوهش از روش کیفی نتنوگرافی- قومنگاری در جامعه برخط- استفاده شده و تمام دادهها بهصورت برخط و با استفاده از گزارشهای نرمافزار و مشاهده رفتار کاربران در محیط برخط گردآوری شده است.
یافتهها: با مقایسه عملکرد کاربران در دو دوره آموزشی الکترونیکی مشخص شد کاربرانی که در دوره آموزشی «نصب و راهاندازی نرمافزار میز مرجع مجازی» شرکت کردند در سه فصل اول دوره که اطلاعات بهصورت فیلم تهیه شده بود با مشکل کمتری مواجه بودند. در سایر فصلها اطلاعات ارائه شده به شکل متن و تصویر پاسخگوی نیاز آنها نبود و نیاز به تعامل مستقیم با مدرس داشتند. کاربرانی که در جلسات برخط وبکنفرانس شرکت کردند و با مدرس ارتباط نزدیکتری داشتند دوره را با موفقیت بیشتری نسبت به قبل سپری کردند. در دوره آموزشی «نرمافزار اندنوت» که تمام دوره بهصورت فیلم آموزشی تهیه شده بود، کاربران با محتوای ارائه شده ارتباط خوبی برقرار کردند و کمتر با مشکل مواجه شدند. بر این اساس و با توجه به بازخورد گرفته شده از این دورهها، در دروسی که بیشتر محتوای آموزشی آنها به صورت متن و تصویر تهیه شده است، کاربران با مشکلات بیشتری در سپری نمودن دوره روبرو میشوند و تنها ارائه محتوا با این روش نیازهای آموزشی آنها را برطرف نمیکند.
نتیجهگیری: ارائه محتوای آموزشی در بستر «سامانه مدیریت یادگیری تعاملی» میبایست دارای شرایط و ضوابطی باشد، صرفا نمیتوان با قرار دادن محتوای متنی و تصویری به نتیجه دلخواه رسید فیلمهای آموزشی گرچه میتواند کمک بیشتری به کاربر نماید، اما برای رسیدن به نتیجه مطلوبتر، نیاز است محتوای کاملا تعاملی در اختیار کاربران قرار گیرد، تا بتوان فعالیت کاربر را در محیط آموزش کنترل کرد.
حسن رستگارپور، فائزه موحدی، زینب برخورداری،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: به طورکلی، هرکجا پرسش از ”چگونه یادگرفتن یا چگونه آموزش دادن“ باشد، فناوریهای یادگیری نیز حضور دارند. فنآور آموزشی با دارا بودن ملاکها و مؤلفههای یک حرفه، نیازمند اخلاقحرفهای است. بنابراین فنآور آموزشی بهعنوان فردی حرفهای با کسب دانش اخلاق حرفهای و شناخت مسئولیتهای اخلاقی خود، میتواند در مسیری متعالی گام بردارد؛ که رمز تعالی هر رشته تخصصی است. لازمۀ شناخت این مسئولیتهای اخلاقی شناسایی صاحبان حق در هر حرفه است.
روش: پژوهش حاضر از راه تحلیل و جمعبندی تعاریف فناوری آموزشی، این رشته دانشگاهی را بهمثابه یک حرفه تبیین و صاحبان حق را در این حرفه شناسایی کرده است. وجود کلمه اخلاق در تعریف این رشته و بررسی فناوری آموزشی بهمثابه یک حرفه، راهنمای ورود به اخلاق حرفهای و تدوین کدهای اخلاقی است.
یافتهها: یافته ها نشان داد که تعریف هر رشته خطکشی برای تعیین حوزه فعالیت متخصصان آن رشته است. تکنولوژی آموزشی به مطالعه یا عمل اخلاقی تسهیل یادگیری و بهبود عملکرد از طریق خلق کردن، استفاده و مدیریت فرآیندها و منابع مناسب تکنولوژیکی گفته میشود. فرآیندهای مرتبط با این حوزه باید سه عمل خلق کردن، استفاده و مدیریت کردن مبتنی بر اخلاق حرفهای انجام شود. این حرفه با محوریت نظریههای یادگیری پنج حیطه فعالیت- مجزا درعینحال در تعامل با یکدیگر- را در برمیگیرد: بهکارگیری، تولید، مدیریت، طراحی و ارزشیابی. تکنولوژیست بنا به نیاز بهعنوان عضوی از گروه دریکی از پنج حیطۀ یادشده فعالیت میکند. آنچه در این میان اهمیت افزونی دارد اخلاقی بودن همه فرآیندهاست.
نتیجهگیری: تکنولوژی آموزشی از تعهد حرفهای یا مرام اخلاقی برخوردار است. به همین سبب میتوان آن را یک حرفه محسوب کرد. حرفهای که صاحبان حق دارد و نسبت به هر یک از آنها مسؤولیت اخلاقی پیدا میکند. شناخت این مسؤولیتها به علت نوظهور بودن رشته در هالهای از ابهام بوده و بهطور مدون شناسایی نشده است. صاحبان حق در این حرفه به سبب تفاوت در جنس بستر، از دودسته حقوق برخوردارند. بهطور مثال تکنولوژیست آموزشی در برابر کاروران در آموزشهای الکترونیک علاوه بر مسؤولیتهای پیشین خود در آموزش حضوری، مسؤولیتهای جدیدی نیز پیدا میکند که پیدایش این مسؤولیتها در اثر بستر الکترونیک یادگیری است.
لیلا خلیلی، عزیز هدایتی خوشمهر، صمد رسول زاده اقدم، بهناز شیبانی،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
مقدمه: سواد اطلاعاتی یک عنصر اساسی در توسعه یادگیری مستقل و مؤثر در آموزش عالی قرن 21 است. هدف این پژوهش بررسی رابطه بین سواد اطلاعاتی و انگیزش یادگیری دانشجویان بود. بعلاوه سنجش میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان بر اساس متغیرهای آموزشی و جمعیت شناختی نیز مدنظر قرار گرفت.
روش پژوهش: این پژوهش کاربردی، با رویکرد کمی و به روش پیمایشی انجام شد. ابزار گردآوری داده، پرسشنامه بود. جامعه آماری پژوهش دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بوده، که 379 نفر به صورت نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی بعنوان نمونه انتخاب شدند. تحلیل های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون، تی- مستقل و تحلیل واریانس) با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
یافتهها: میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان بر اساس پنج استاندارد، 48/2 بود. طبق یافتههای آزمون همبستگی پیرسون با اطمینان 99 درصد بین سواد اطلاعاتی دانشجویان و انگیزش یادگیری آنها رابطه مثبت و معنیداری وجود داشت. همچنین با اطمینان 99 درصد رابطه مثبت و معنیداری بین سواد اطلاعاتی و معدل دانشجویان وجود داشت. بر اساس آزمون تی- مستقل تفاوت معنیداری در میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان دختر و پسر وجود نداشت. نتایج آزمون تحلیل واریانس حاکی از تفاوت معنیدار بین میانگین سواد اطلاعاتی و سال ورودی دانشجویان با اطمینان 99 درصد بود. بر اساس آزمون تحلیل واریانس تفاوت معنیداری در میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان بر حسب حوزه تحصیلی آنها وجود نداشت.
نتیجهگیری: میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان در سطح نامطلوب بود. سواد اطلاعاتی دانشجویان و انگیزش یادگیری و همچنین عملکرد تحصیلی دانشجویان (معدل) و سواد اطلاعاتی رابطه مثبت و متقابل داشتند. سواد اطلاعاتی دانشجویان سال آخر بیشتر از دانشجویان سال اول بود. سواد اطلاعاتی دانشجویان در چهار حوزه تحصیلی علوم انسانی، فنی و مهندسی، علوم و کشاورزی تقریباً مشابه بود.
خانم سهیلا خوئینی، دکتر نادر نقشینه،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: یادگیری الکترونیکی یکی از مهمترین مباحث محیطهای آموزشی در عصر حاضر است و دانشجویان به عنوان یکی از مهمترین عناصر یادگیری الکترونیکی نقش محوری را برای پذیرش و به کارگیری موثر سیستمهای مدیریت یادگیری الکترونیکی دارند به طوری که اطلاع از نگرش و مدل ذهنی آنان جهت اجرای موفقیت آمیز چنین روشی ضروری است. لذا هدف پژوهش حاضر مطالعه میزان مطابقت مدل ذهنی دانشجویان با ساختار سیستم مدیریت یادگیری دانشگاه تهران با استفاده از روش کارت سورتینگ است.
روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با ابزار کارت سورتینگ و مصاحبه انجام شد و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار Usabilitest و آمار توصیفی، ماتریس فاصله، خوشهبندی سلسله مراتبی استفاده شد و نمونه آماری پژوهش 15 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دوره حضوری دانشگاه تهران بودند که (نیمسال دوم سال تحصیلی 1398-1399) با سیستم مدیریت یادگیری (مودل) در تعامل بودند.
یافتهها: یافتهها حاکی از آن است که از 42 کارت مورد بررسی، جایگاه و دسته بندی 36 کارت (85%) در سیستم مدیریت یادگیری با مدل ذهنی شرکت کنندگان انطباق کامل داشت و تنها در خصوص بعضی موارد مانند بخش «راهنما» و «درسهای اخیر مراجعه شده» کاربران مطابق مدل ذهنی خود انتظار قرارگیری آنها را در دستههای دیگر داشتند. و همچنین در خصوص برچسبگذاری ها؛ 66 درصد از کاربران برچسب تنظمیات را مناسبتر از ترجیحات دانستهاند و کارکرد بعضی مانند «مدیریت مدالها»، «ترجیحات مدالها» برای آن ها ابهام داشت و همچنین دسته بندی ارائه شده در سه بخش «پروفایل کاربری»، «دسترسی سریع» و «درسهای من» مورد تایید کاربران قرار گرفت .
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد که میزان انطباق مدل ذهنی دانشجویان با ساختار سیستم مدیریت یادگیری دانشگاه تهران در حد مطلوب قرار دارد.
سجاد محمدیان، نادر نقشینه، مریم ناخدا،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: منظور از توصیههای دامنههای متقابل یعنی به جای پرداختن به هر دامنه به طور مستقل، دانش بدستآمده در یک دامنه (منبع) را به دامنه (هدف) دیگری منتقل و در آن به کار گرفت. مقاله حاضر با مرور نظاممند درپی بررسی پژوهشهای این حوزه از نظر مبانی، کاربردها و چالشها است.
روش پژوهش: در مطالعه حاضر، از چارچوب مطالعه نظاممند پریسما استفاده شده است. جستوجو در منابع اطلاعات علمی فارسی و انگلیسی با کلیدواژههای مرتبط انجام و 98 منبع به زبان انگلیسی در بازه زمانی 2007 تا 2021 یافت شد. با اعمال پالایش اولیه، معیارهای ورود و خروج از مطالعه و کنترل توسط متخصصان، تعداد 28 منبع انگلیسی برای ورود به مرور نظاممند انتخاب شدند.
یافتهها: بر مبنای دامنه، چهار سطح توصیههای دامنههای متقابل؛ مشخصه یا خصیصه، نوع، مورد و سامانه وجود دارد. برای پیشبینی نظرات کاربران در توصیههای بین دامنهای از الگوریتمها یادگیری ماشین و برای ارزیابی پیشبینیهای صورت گرفته براساس ماتریس درهم ریختگی از سه دسته معیارهای پیشبینی، رتبهبندی و طبقهبندی استفاده میشود. توصیههای دامنههای متقابل با انتقال دانش بین دامنهها در افزایش صحت توصیهها، رفع مسئله شروع سرد، فروش متقابل و بهبود شخصیسازی کاربرد دارد. اصلیترین چالش توصیه دامنههای متقابل تفاوتهای دامنهها با هم است این تفاوتها شامل عدم انطباق بین ویژگیهای دامنهها و مشخص نبودن روابط میان دامنهها است. علاوه بر این، تفاوت در اندازه دامنهها و عملکرد ضعیف الگوریتمهای پایه در پیشبینی نظرات کاربران از دیگر چالشهای پیشروی توصیههای دامنههای متقابل است.
نتیجهگیری: این حوزه موضوعی اگر چه در ده سال اخیر شکل گرفته است اما شتاب پرداختن به موضوع توسط پژوهشگران علوم رایانه و اطلاعات نشان از مهم بودن حوزه پژوهشی دارد. توصیههای دامنههای متقابل سطح مورد اصلیترین دسته توصیههای دامنههای متقابل محسوب میشوند. با توجه به شکلگیری گروههای کسبکارهای الکترونیک، در آینده توصیههای متقابل در سطح سامانهها بیشتر مورد توجه قرار خواهند گرفت. توصیههای دامنههای متقابل در بهبود عملکرد سامانههای توصیهگر، مدلسازی کاربر در تعامل انسان و رایانه، تجارت الکترونیک میتوان استفاده میشوند.
مریم ابوالقاسمی، فاطمه فهیمنیا،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده
هدف: در عصر کلانداده، دانشمندان با کار طاقتفرسای تحلیل انبوهی از دادهها مواجهند و استفاده از تکنیکهای یادگیری ماشین یکی از راهحلهای احتمالی برای حل این معضل است. علوم شهروندی از حوزههایی است که هوش انسانی و مصنوعی را میتوان برای تسهیل در این امور به طرق مختلف با هم ترکیب کرد. این مقاله، با توجه به ابهامات موجود در عملکرد ماشین و مدیریت دادههای تولیدشده توسط کاربر، به توضیح چگونگی سازگاری یادگیری ماشین با ایدهی شهروندی فعال و شرایط لازم برای پیشرفت در علوم شهروندی و فراتر از آن میپردازد.
روش: این پژوهش به روش مروری و بر اساس مطالعه جامع و نظاممند متون مرتبط با یادگیری ماشین، علوم شهروندی و تعامل انسان و رایانه انجام شده است.
یافتهها: بسیاری از مشکلات تحقیقاتی از نظر محاسباتی لاینحل به نظر میرسند و به مهارتهای شناختی انسان نیاز دارند. لذا در نتیجهی فعالیتهای طبقهبندیای که اکثراً در پروژههای علوم شهروندی با مقیاس بزرگ انجام میشود، علاوه بر مشارکتکننده که احتمالاً مطالبی دربارهی علم میآموزد، ماشین نیز با آموختن مطالبی دربارهی فعالیتهای انسان ابتدا از آن تقلید میکند و به مرور میزان یادگیری آن افزایش مییابد. اما در عین حال گسترش استفاده از هوش مصنوعی و بهویژه یادگیری ماشین بحثهای زیادی دربارهی اشکال مختلف ابهامات و سوگیریهای ناشی از آنها به دنبال داشته است که در پروژههای مرتبط نیاز به توجه جدی دارد.
نتیجهگیری: استفاده از تکنیکهای یادگیری ماشین مزایای زیادی دارد، که از آن جمله میتوان به کاهش زمان طبقهبندی و ارزیابی کارشناسانهی تصمیمگیری در مجموعههای بزرگی از داده اشاره کرد. با این حال، الگوریتمها غالباً به منزلهی جعبهی سیاهی هستند که سوگیریهای داده در نگاه اول در آنها قابل مشاهده نیست و توجه به این امر میتواند از مخاطرات جدی در روند استفاده ازین تکنیکها بکاهد.
روح ا خدا بنده لو، اکبر مومنی راد، محمد هادی زاهدی، آزاده ملکی،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، ارائه دیدی جامع از وضعیت جاری پژوهش ها در حوزه یادگیری و کلاس درس معکوس است. مطالعه حاضر کوششی از نوع علم سنجی به منظور استخراج و تحلیل شبکه های کتابشناختی در این حوزه است که بر اساس نمایه های استنادی علوم (ISI) انجام گرفتهاست.
روش پژوهش: بدین منظور با استفاده از تکنیک جستجوی نظامند، مجموعه تولیدات علمی نمایه شده در زمینه یادگیری و کلاس درس معکوس بین سالهای 1990 تا 2018 از پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس (3259 رکورد) استخراج شد. به منظور تحلیل شبکه های کتابشناختی و با استفاده از تکنیک متن کاوی دادهها وارد نرم افزار VOSviewer گردید. تکنیک متن کاوی بر روی کلمات کلیدی، عناوین و چکیده مقالات به منظور شبکه گرافهای علمی پیاده سازی شد.
یافته ها: تحلیل ها در خصوص مجموعه تولیدات علمی منتشر شده به تفکیک سال، دانشگاهها و موسسات آموزش عالی پرکار و کشورها در جداولی نشان داده شد. تکنیک شبکه های کتابشناختی بر روی کشورها و دانشگاههای پرکار به منظور شناسایی میزان همکاری آنها در تولید علم در این حوزه پیاده گردید. همچنین بررسی تولیدات علمی با کیفیت از طریق میزان ارجاعات، از جمله یافته های این پژوهش بود.
نتیجه گیری: حوزه یادگیری معکوس از حوزههای جدید آموزشی است که ارتباط آن با خیلی از موضوعات دیگر بررسی نشده و همچنین ابعاد مختلف آن از نظر پژوهشی به اشباع کافی نرسیده است و جای واکاوی عمیق دارد.
صالح رحیمی، فاطمه رحیمی، سمیرا دانیالی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: باتوجهبه افزایش روزافزون حجم اطلاعات در دنیای کنونی و ضرورت استفاده از تصاویر در حوزههای مختلف، اهمیت سواد بصری بر کسی پوشیده نیست و پژوهشها نشان میدهد که سواد بصری در یادگیری تأثیر مثبتی دارد. ازاینرو در این پژوهش هدف، تعیین جایگاه سواد بصری و پیبردن بهضرورت استفاده آن در آموزش و یادگیری و همچنین تعیین مؤلفههای سواد بصری در جهت بهبود یادگیری است.
روش پژوهش: این مقاله با استفاده از روش اسنادی (کتابخانهای) و به شیوه پژوهش توصیفی، بهمرور متون حوزه سواد بصری پرداخته و رویکردهای مختلف حوزه سواد بصری را مورد مداقه قرار داده است.
یافتهها: سواد بصری به طور معمول بهعنوان توانایی ارزیابی، تحلیل و تفسیر معانی تصاویر و استفاده از آن است و به¬عنوان یک مفهوم جداییناپذیر از دنیای کنونی و سیر پیشرفت آن لازم است.
نتیجهگیری: استانداردهای سواد بصری به ما کمک میکند تا بتوانیم بر مبنای یک چارچوب منطقی و از پیش تعریف شده به بررسی، تحلیل، درک و شناخت عناصر دیداری بپردازیم و سبب میشود تا افراد بتوانند به شیوه مناسبتری از منابع اطلاعاتی در قالب تصاویر و نمادها بهرهمند شوند. مفهوم سواد بصری روزبهروز توسعه بیشتری مییابد و نیاز به ابزار و فناوریهای پیشرفتهتری دارد.
منصور ترکیان تبار،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف ارزیابی فرایند یادگیری سازمانی کتابداران کتابخانههای دانشگاهی بر اساس مدل مارکوارت به انجام رسیده است.
روش پژوهش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری شامل ۵۵۲ نفر از کتابداران کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی است. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان ۲۲۷ نفر برآورد گردید. برای گردآوری دادههای موردنیاز پژوهش از پرسشنامه محقق - ساخته برای سنجش پنج مؤلفه سازمان یادگیرنده بر اساس مدل مارکوارت (پویایی یادگیری، تحول سازمانی، توانمندسازی افراد، مدیریت دانش و بهکارگیری فناوری) استفاده شد. برای تعیین توزیع نرمال دادهها از فرمول کلموگروف اسمیرنف، برای محاسبه پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و برای آزمون فرضیههای پژوهش از آزمون t استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزار آماری SPSS26 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد یادگیری سازمانی در کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی از وضعیت مطلوبی برخوردار است و این وضعیت در مورد هر پنج مؤلفه مورد بررسی (پویایی یادگیری، تحول سازمانی، توانمندسازی افراد، مدیریت دانش و بهکارگیری فناوری) نیز مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجهگیری: اگرچه نتیجه این پژوهش نشان از مطلوببودن فرایند یادگیری سازمانی در کتابخانههای واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی دارد بااینحال استمرار این نوع یادگیری به جهت تغییر و تحولات فراوانی که در جهان امروز شاهد آن هستیم برای تمامی سازمانها بهویژه انواع کتابخانهها یک ضرورت اساسی است.
ابراهیم خلیل عباسی، علیرضا بادله،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه سیستم مدیریت یادگیری یکی از ابزارهای کلیدی سیستمهای آموزشی دانشگاهها است که تعامل بین اساتید، دانشجویان، مدیران آموزشی و افرادی که وظیفه نگهداری سیستم را برعهده دارند را برقرار میسازد. با توجه به تنوع کاربران این سیستمهای تعاملی و نیازمندیهای مختلف آنها، شناسایی انتظارات کاربران از این سیستمها و در نظر گرفتن این انتظارات در طراحی و توسعه سیستمهای مدیریت یادگیری برای جلب رضایت کاربران و در نهایت موفقیت این سیستمها بسیار مهم است.
روش پژوهش: در این پژوهش، با روش مصاحبه با سؤالات از قبل طراحی شده با 12 نفر از اساتید مجرب دانشگاه فرهنگیان، انتظارات آنها از سیستمهای مدیریت یادگیری استخراج شد. انتظارات جمعآوریشده بر اساس روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا با رویکرد مقولهبندی قیاسی تحلیل شد و سپس در قالب قابلیتهای کلی و مرتبط با واسط کاربری شناسایی شدند که در این مقاله گزارش میشوند.
یافتهها: بررسی و تحلیل جوابهای اساتید به سؤالات نشان میدهد که با توجه به آشنا نبودن آنها با سیستمهای مدیریت یادگیری، آنها انتظار دارند که سیستم با روشهای مختلف به آنها در فرآیند آموزش کمک نماید و در مواقع لازم آنها را در انجام فعالیتهای آموزشی یاری رساند. همچنین، واسط کاربری این سیستمها برای اساتید بسیار مهم است زیرا تعامل آنها با دانشجویان را فراهم میسازد. آنها انتظار دارند که واسط کاربری زیبا و لذتبخش بوده و یادگیری و استفاده از سیستم با کمترین تلاش فیزیکی و ذهنی قابل انجام باشد. اساتید انتظار دارند که بتوانند سیستم و بهویژه واسط کاربری آنها را برحسب نیاز خود تغییر داده و اضافه نمودن امکانات جدید با کمترین هزینه قابل انجام باشد.
نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت که باوجود قابلیتهای خوب در سیستمهای مدیریت یادگیری و رضایت نسبی اساتید از آنها، نیاز است این سیستمها برحسب نیازهای کاربران انعطافپذیر بوده و به اساتید کنترل بیشتری در فرآیند آموزش ارائه نمایند. همچنین برقراری تعامل با دانشجویان و قابلیتهایی که مشارکت افراد در فرآیند آموزش را بهبود میدهند از مهمترین انتظارات اساتید از این سیستم مدیریت یادگیری هستند.
مریم اماموردی، فاطمه فهیم نیا، سپیده فهیمی فر،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی بهبود تجربه یادگیری و خواندن کاربران در مورد واژگان با استفاده از انواع حاشیه نویسیها (صوتی، رونویسی آوایی) بود.
روش پژوهش: رویکرد این پژوهش کمی و روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون _پس آزمون بود. جامعه آماری از کاربران غیرفارسی زبان که هیچگونه آشنایی با زبان فارسی نداشتند، تشکیل شد. حجم نمونه 30 نفر بود که با استفاده از روش نمونهگیری غیراحتمالی دردسترس و هدفمند انتخاب شد و بهصورت گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش دو پرسشنامه برای انجام کار عملی یک پرسشنامه در مرحله پیشآزمون و یک پرسشنامه در مرحله پسآزمون بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش یک آموزش تعاملی معرفی برنامه کاری و IPA به منظور بهبود تجربه یادگیری و تقویت خواندن دریافت کردند درحالی که گروه گواه در طی فرایند انجام پژوهش، از دریافت این مداخله بیبهره بودند.
یافتههای پژوهش: نتایج پژوهش نشان داد که بین نمره های خواندن گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین نمره های پیش و پسآزمون در گروه آزمایش تفاوت معناداری مشاهده شد. اما این تفاوت پیش و پسآزمون در گروه کنترل مشاهده نشد. میانگین نمرات تجربه یادگیری و خواندن کاربران قبل از آموزش آوانگاری بین المللی در گروه کنترل برابر با 18.6 و در گروه آزمایش برابر با 19.1 بوده و بعد از آموزش آوانگاری بینالمللی در گروه کنترل 19.8 و در گروه آزمایش 23.2 شده است.
نتیجهگیری: انواع حاشیه نویسی ها (صوتی، آوانگاری) در تجربه یادگیری و خواندن کاربران تغییر معناداری را به دنبال داشته است و آموزش آوانگاری بین المللی به عنوان روشی برای حمایت از تجربه یادگیری و خواندن کاربران اثربخش بوده است.
ابوالقاسم کریمی، علیرضا روستا، مجید احمدی، سعید دانیالی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: عملکرد سازمانی یکی از پیش شرطهای مهم در راستای تحقق انعطافپذیری و نوآوری اطلاعاتی است و سازمانهای مبتنی بر یادگیری که در آنها خلق دانش و نوآوریهای اطلاعاتی جدید، صورت میگیرد، موجب توسعه و رشد خود میشوند. بر این اساس در مطالعه حاضر به تبیین اثرگذاری توانایی یادگیری اطلاعاتی بازار و ظرفیتهای نوآورانه مشترک بر عملکرد سازمان با رویکرد اطلاعاتی پرداخته میشود.
روش پژوهش: روش تحقیق از جهت هدف، کاربردی و بر طبق شیوه گردآوری دادهها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران عالی و میانی شرکتهای عضو پارک فناوری پردیس در شهر تهران در سال 1403 است. با استفاده از فرمول کوکران تعداد 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و 400 پرسشنامه به روش نمونهگیری در دسترس توزیع و تعداد 387 پرسشنامه در 50 شرکت جمعآوری گردیده است. پایایی پرسشنامه با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفته که به میزان 0.805 بوده است. دادهها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری و توسط نرمافزار Smart-PLS تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها: یافتهها حاکی از آن است که توانایی یادگیری اطلاعاتی بازار بر توانایی یادگیری داخلی (0.945) و توانایی یادگیری رابطهای (0.875) نقش ایفا میکند و توانایی یادگیری داخلی (0.220) و توانایی یادگیری رابطهای (662/0) بر نوآوری اداری اثرگذار بوده است. همچنین، نوآوری اداری بر عملکرد سازمان (0.488) اثرگذار بوده است، و ظرفیتهای نوآورانه مشترک بر نوآوری خدمات (0.904) تاثیر معنیداری دارد. در نهایت، نوآوری خدمات بر عملکرد سازمان (0.590) نقش داشته است.
نتایج: بنابراین در این پژوهش توانایی یادگیری اطلاعاتی بازار بر توانایی یادگیری داخلی با آماره (10.166) بیشترین تاثیر و توانایی یادگیری داخلی بر نوآوری اداری با آماره (1.987) کمترین تاثیر را داشته است.
افشین متقی دستنائی، علی کرمی، میلاد پیری فتحآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: ایده ایجاد ماشینهای هوشمند و هوش مصنوعی از قرنها پیش وجود داشته و حداقل به قرن چهاردهم میرسد. با این که کاربرد هوش مصنوعی در آموزش یک رشته بسیار جدید است، اما در طول 25 سال گذشته هوش مصنوعی دستاوردهایی در برخی زمینهها داشته که بر آموزش نیز تأثیر گذارده که البته انتقاداتی نیز علیه خوش بینی بیش از حد نسبت به تحقیقات هوش مصنوعی معاصر مطرح شده است. تحقیقات کمی در مورد انتظارات از نقش هوش مصنوعی در آموزش و تأثیر بالقوه آن بر آموزش انجام شده است. هدف این مطالعه تحلیل و بررسی نقش هوش مصنوعی در آموزش است. سوال اصلی تحقیق این است که نقاط قوت، ضعف و نیز فرصتها و تهدیدات اجرای گسترده هوش مصنوعی در آموزش کدامند؟
روش: این مطالعه با استفاده از روش تحلیل سوآت انجام شده است و روش جمع آوری دادههای آن نیز کتابخانه ای است.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان می دهد که در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش معاصر هم فرصت ها و هم تهدیدهایی وجود دارد. از جنبههای مختلف به نظر میرسد که هوش مصنوعی حالتی تبلیغاتی دارد، اما مانند سایر حوزههای تبلیغاتی، پتانسیل رشد با کاربردهای مشخص در فعالیتهای آموزشی و یادگیری را دارد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آگاهی از هوش مصنوعی و مطالعه در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش خطر جایگزینی آموزش مصنوعی به جای استفاده از هوش مصنوعی در آموزش را کم رنگتر خواهد کرد.