جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای فتحی

دکتر احسان گرایی، خانم لیلا فتحی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: در گذر زمان تعاریف و ترکیبات متنوعی از واژۀ اطلاعات ارائه شده است که توجه به آن‌ها لازمۀ مدیریت صحیح فرایند اطلاع‌رسانی است. هدف این مطالعه شفاف نمودن مفاهیم اطلاعات، اطلاعات نادرست و اطلاعات فریبنده و درک بهتـر وجوه اشتراک، افتراق و روابط میان‌ آن‌ها و تشریح الگوها و انگیزه‌های انتشار اطلاعات نادرست و فریبنده است.
روش پژوهش: مطالعۀ حاضر با استفاده از روش کتابخانه‌ای به بررسی مبانی نظری و روابط مفهومی گونه‌های مختلف اطلاعات و مدل‌های انتشار آن‌ها پرداخته است.
یافته‌ها: اطلاعات خوب و ارزشمند دارای مشخصاتی همانند دسترس‌پذیری، دقیق، کامل، مقرون به صرفه، انعطاف‌پذیر، مرتبط، موثق، امن، ساده، به‌موقع و قابل بازبینی است. اطلاعات نادرست مترادف با اطلاعات اشتباه، غلط، ناصحیح، ناقص دانست که به صورت غیرعمدی منتشر می‌شوند. در حالی‌که اطلاعات فریبنده دارای دو ویژگی اصلی کذب بودن اطلاعات و قصد گمراه‌کنندگی است.
نتیجه‌گیری: شـناخت بهتـر مفاهیم اطلاعات، اطلاعات نادرست و فریبنده و درک ابعاد مختلف آن‌ها، مبنایی برای پژوهش‌های کاربردی دقیقتر در این زمینـه و تحلیـل‌هـای جامع‌تر خواهد بود. ارائۀ آموزش تفکر انتقادی و مهارت‌های ارزیابی اطلاعات در قالب سواد اطلاعاتی، سواد وبی و امثال آن می‌تواند از انتشار، بازیابی و استفاده از اطلاعات نادرست و فریبنده توسط کاربران است جلوگیری کند.
فاطمه زندیان، لیلا فتحی، محمد حسن زاده،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه وب­سایت­ها با کاربری­های متنوع و متعدد، همه عرصه­های اجتماعی، علمی، آموزشی، هنری، تجاری، اداری و ... را به­کلی دگرگون کرده­اند. در این میان عالم سینما هم از این پیشرفتِ فناوری بی­نصیب نمانده است و انبوهی از وب­سایت­های سینمایی راه­اندازی شده است تا سینمادوستان را در این زمینه یاری رسانند. کاربری یک وب­سایت هر چه که باشد هدف اصلی و­ب­سایت­ها، ارائۀ خدمات سریع و آسان و جلب رضایت کاربران است و این هدف، تنها با اطمینان از کارآیی آنها به دست می­آید و بررسی عملکرد و سنجش کارآیی وب­سایت­ها، جز با ارزیابی آنها امکان پذیر نیست و تنها از این راه می­توان به نقاط قوت و ضعف وب­سایت­ها پی برد و در مسیر اصلاح و تکمیل یا پیشرفت و توسعه آنها گام برداشت. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی وب­سایت­های سینمایی ایران براساس مدل هرم سه­سطحی می­باشد.
روش پژوهش: با استفاده از روش ارزیابانه تعداد 38 وب­سایت سینمایی ایران با استفاده از دو سیاهه ارزیابی محقق ساختۀ معیارهای عمومی و تخصصی ارزیابی شده است. با استفاده از این دو سیاهه، نه معیار صفحه­خانگی، ناوبری، محتوا، یافت پذیری، تعامل، خدمات اطلاع­رسانی، خدمات ویژه، خدمات چندرسانه­ای و خدمات مشتریان مورد ارزیابی قرار گرفته­اند.
یافته ها: نتایج ارزیابی نشان داده است وب­سایت­های سینمایی ایران در قاعده مدل هرم سه­سطحی­ که ­معیارهای عمومی قرار دارند در سطح خوب، در میانه هرم با معیارهای تخصصی مشترک در سطح مناسب و در رأس هرم که متشکل از معیارهای تخصصی ویژه است، در سطح مناسب می­باشند.
نتیجه گیری: وب­سایتی کاملاً سینمایی تلقی می­شود که حداقل از دو معیار خدمات ویژه و خدمات مشتریان واقع در رأس هرم، یکی را به صورت کاملاً حرفه­ای و کاربر پسند و در سطح بهترین وب­سایت­های مشابه خارجی در وب­سایت خود داشته باشد. به نظر می­رسد که وب­سایت­های سینمایی ایران در این مورد در ابتدای کار هستند و نیاز به فعالیت و کسب تجارب بیشتر دارند.
دکتر احسان گرایی، خانم لیلا فتحی،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: جستجوی اطلاعات همیشه حاکی از یک فعالیت هدفمند نیست؛ بلکه می‌تواند به صورت غیر ارادی نیز انجام پذیرد. مفهوم خوش‌اقبالی به یافتن تصادفی یا شانسی اطلاعات اشاره دارد و به عنوان اتفاقی خوشحال‌کننده، چیزی غیرمنتظره و یا یک غافلگیری خوشایند به آن نگاه شده است. این مقاله به بررسی و تحلیل مفهوم و پیشینۀ خوش‌اقبالی و مدل‌های آن در فرایند جستجوی اطلاعات می‌پردازد.
روش پژوهش: مطالعه‌ی حاضر با استفاده از روش کتابخانه‌ای به بررسی پیشینه و مدل‌های خوش‌اقبالی در فرایند جستجوی اطلاعات پرداخته است.
یافته‌ها: خوش‌اقبالی اصطلاحی برای یک پدیدۀ وسیع و چند‌وجهی است. ماهیت گسترده و مبهم خوش‌اقبالی مطالعه و بررسی آن را با مشکل مواجه کرده و باعث شده است که تعاریف و توصیفات متعددی از آن توسط پژوهشگران ارائه شود. کشف خوش‌اقبالانه (غیرمترقبه) اطلاعات با جستجوی هدفمند اطلاعات متفاوت است، زیرا بیشتر در مورد مواجهه با اطلاعات و یا کشف‌ تصادفی اطلاعات است. شرایط غیرمنتظره (اتفاقی)، هوشمندی و نتیجه‌ای ارزشمند یا بالقوه ارزشمند از الزامات یک تجربه خوش‌اقبالانه هستند.
نتیجه‌گیری: درک و شناخت خوش‌اقبالی به عنوان بخش جدایی‌ناپذیری از رفتار اطلاعاتی می‌تواند در شناسایی راهبردهایی در بازیابی اطلاعات که منجر به کشف خوش‌اقبالانه (غیرمترقبه) می‌شود مؤثر واقع شود.
فرهاد فتحی، کورش فتحی واجارگاه، اسماعیل جعفری، مجتبی وحیدی اصل،
دوره 11، شماره 3 - ( 9-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: تحولات دیجیتال وظهور هوش مصنوعی درعرصه آموزش ویادگیری به‌ویژه در زمینه آموزش مدیران و منابع انسانی نیازمند تغییرات اساسی و نوآوری در رویکردهای آموزشی است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار مبتنی بر مولفه‌های هوش مصنوعی بود.
روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده­‌ها، طرح کیفی است.از میان روش­‌های مختلف کیفی، از روش نظریه‌­داده بنیاد با رویکرد سازنده گرایی شارماز استفاده شد. جامعه پژوهش حاضر، کلیه متخصصان حوزه برنامه درسی، فناوری آموزشی، تکنولوژی آموزشی و هوش مصنوعی هستند و اطلاع رسان‌ها شامل 23 نفر از متخصصان بودند. به منظور گردآوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مشاهده و مطالعه اسناد و مدارک استفاده گردید. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، از روش سه مرحله‌ای سوزان فریز شامل توجه، جمع آوری و تفکر به کمک نرم افزار اطلس تی آی7 انجام شد.
یافته ها: الگوی برنامه درسی فازی شامل برنامه درسی فاز1 (یادگیری مبتنی بر الگوی مشخص، طبقه بندی و سازماندهی محتوا، یادگیری خطی، یادگیری تحت نظارت بیرونی، یادگیری تقویتی و ادراک متقابل زبان)، برنامه درسی فاز2 (دانش ترکیبی در یادگیری، بهینه سازی یادگیری، یادگیری از داده های ناقص، یادگیری مبتنی بر استدلال، پیش بینی روند یادگیری و مواجه با مسائل یادگیری) و برنامه درسی فاز 3 (مواجه با مسائل غیرخطی، یادگیری عمیق، یادگیری بدون نظارت، خبرگی در یادگیری، تشابه یابی معنایی، یادگیری خودراهبر و انعطاف پذیری در یادگیری) بود.
نتیجه گیری: این الگو بر پایه منطق فازی هوش مصنوعی طراحی شده است و می‌تواند به بهبود طراحی برنامه درسی دیجیتال در محیط کار کمک کند. بر اساس مطالعات پیشینه، هیچ پژوهشی به این صورت یافت نشد که بتواند برنامه درسی دیجیتال در محیط کار رابه این نحو سازماندهی کرده  و بنابراین، یافته‌های پژوهش حاضر و خروجی نهایی، کاملا منحصر به فرد بوده است.
 

سروش فتحی، زهرا دادگرفرد، پروین داداندیش، زهرا زارع،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر بر آن‌ است که تجربه ‌ی زیسته ی زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی را به صورت کیفی مورد مداقه قرار داده تا بتواند از فرآیند زیسته ی آنها الگو یا مدلی بومی استخراج کرده که دیگر زنان سرپرست خانوار نیز بهره ببرند.
روش پژوهش: جهت انجام مصاحبه، از روش نمونه‌ گیری گلوله برفی استفاده شده است. مصاحبه‌ها به صورت حضوری و تا رسیدن به نقطه اشباع توسط محقق انجام شد. از این رو پژوهشگر تا مرحله ی اشباع نظری با 13نفر زن سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی مصاحبه انجام داده است.  
یافته‌ها: بصورت کلی 157کد باز،  42 محوری ، 10 کد انتخابی و یک پدیده ی مرکزی از مصاحبه‌های استخراج گردید. نتایج حاصل نشان داد در شرایط ساختاری، حاکم بودن فرهنگ جنسیتی، تعهدات طاقت فرسا، نامناسب بودن شرایط اشتغال با نیازهای زنان سرپرست خانوار تأثیر به سزایی در پیشرفت یا عدم پیشرفت ایشان داشته است. شرایط زمینه ای، فقدان همسر، مسئولیت فرزندان و تأمین نیازهای معیشتی خانواده و عوامل شخصیتی مانند شکستن تابو یا نادیده گرفتن نظرات مخالف، در اغلب موارد و عدم امکانات زمینه ای در جهت توانمندی شرایط پیچیده ای را ایجاد کرده است و عوامل مداخله گری از جمله تسهیلات و امکانات برای زنان سرپرست خانوارو دریافت خدمات حمایتی از سازمانهای حمایت کننده تأثیر گذار بوده است.راهبردهایی در سطوح فردی از قبیل ادامه تحصیل یا شرکت درکلاس های آموزشی و فنی و حرفه ای، سطح خانواده ازقبیل حمایت خانواده، برنامه ریزی و مدیریت مالی و در سطح اجتماعی اخذ تسهیلات و تحت پوشش قرار گرفتن، پیدا کردن شغل و ایجاد اشتغال بوده است. آماده سازی جامعه جهت ورود زنان سرپرست خانوار به بازار کار، کسب اعتبارمالی و اجتماعی، فراهم بودن امکانات، آموزش و بازتوانی و حتی ایجاد مهارت های شغلی که در سازمان های حمایتی ارائه می شود، بسیار کمک کننده بوده است. همین امر باعث شده که آثار و پیامدهایی از جمله اشتغال، بالا رفتن احترام اجتماعی، اقتدارافزایی، درآمد، کسب و کار فعال دائمی، تأمین نیازها و تغییر موقعیت اجتماعی را در پی داشته باشد. پدیده مرکزی تمایل به نیاز توانمندی اقتصادی است. زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی از ابتدا تجربه و مهارت اقتصادی کافی و حتی آمادگی لازم جهت سرپرست شدن را نداشتند. توانمندی اقتصادی سبب کاهش محرومیت و طرد اجتماعی و ملحق شدن آنان به جامعه و گروه های اجتماعی شده است. علاوه بر این توانمندی اقتصادی موجب افزایش ظرفیت ایشان در بهبود وضعیت فردی و اجتماعی شد.
نتیجه‌گیری: عاملیت زنان در فرآیند توانمندی اقتصادی به عنوان نیروهای اجتماعی موثر باید مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد.

 


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تعامل انسان و اطلاعات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Human Information Interaction

Designed & Developed by : Yektaweb