جستجو در مقالات منتشر شده



سروش فتحی، زهرا دادگرفرد، پروین داداندیش، زهرا زارع،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر بر آن‌ است که تجربه ‌ی زیسته ی زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی را به صورت کیفی مورد مداقه قرار داده تا بتواند از فرآیند زیسته ی آنها الگو یا مدلی بومی استخراج کرده که دیگر زنان سرپرست خانوار نیز بهره ببرند.
روش پژوهش: جهت انجام مصاحبه، از روش نمونه‌ گیری گلوله برفی استفاده شده است. مصاحبه‌ها به صورت حضوری و تا رسیدن به نقطه اشباع توسط محقق انجام شد. از این رو پژوهشگر تا مرحله‌ی اشباع نظری با 13نفر زن سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی مصاحبه انجام داده است.  
یافته‌ها: بصورت کلی 157کد باز،  42 محوری ، 15 کد انتخابی و یک مقوله محوری از مصاحبه‌های استخراج گردید. نتایج حاصل نشان داد مقوله عِلّی،نیازمالی و عدم تأمین نیازهای اساسی و  نابسامانی خانواده تأثیر به سزایی داشته است. وجود سازمان های حمایتی و خیریه ها، قوانین حمایت از زنان سرپرست خانوار، دریافت تسهیلات از سازمان حمایت کننده جز مقولات مداخله گر می باشد. همچنین تعهدات خانوادگی زیاد و عدم حمایت اجتماعی و خانوادگی به عنوان مقوله ی زمینه ای شناخته شد. در این بین راهبردهایی برای زنان سرپرست خانوار وجود دارد که از جمله بهره گیری از خدمات و تسهیلات حمایتی سازمان های دولتی و خیریه ها، دریافت آموزش مهارت های اقتصادی و اجتماعی، استفاده از تسهیلات و برنامه ها و خدمات را می توان نام برد. همین امر باعث شده که آثار و پیامدهایی از جمله افزایش درآمد و اشتغال زایی، کاهش تنش های خانوادگی و اجتماعی را در پی داشته باشد. مقوله محوری نیازبه توانمندی اقتصادی است. زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی از ابتدا تجربه و مهارت اقتصادی کافی و حتی آمادگی لازم جهت سرپرست شدن را نداشتند.
نتیجه‌گیری: توانمندی اقتصادی سبب کاهش محرومیت و ملحق شدن آنان به گروه های اجتماعی شده است. که پیامد ارتقا موقعیت اجتماعی و اقتصادی را نیز به همراه داشته است.

 

الهام عسکریان کاخ، سمیه سادات آخشیک، عبدالحسین فرج پهلو، رضا رجبعلی بگلو،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: هدف مطالعه، واکاوی وضعیت فقر اطلاعاتی بهورزهای شهر تهران بود. پرسش اصلی پژوهش بررسی وضعیت فقر اطلاعاتی آن‌ها بر اساس مؤلفه‌های نظریه فقر اطلاعاتی چتمن بود.
روش: روش این مطالعه پیمایشی، شامل شناسایی و تحلیل مؤلفه‌های فقر اطلاعاتی بود. جامعه آماری شامل 154 بهورز بود. نمونه‌گیری با روش تصادفی طبقه‌بندی‌شده، و گردآوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه محقق‌ساخته انجام شد.
یافته‌ها: میان مؤلفه‌های فقر اطلاعاتی، مؤلفه «فریب» با بالاترین میانگین، نشان‌دهنده تلاش بهورزها برای نمایش واقعیتی نادرست بود. «پنهان‌کاری» یعنی عدم افشای اطلاعات، در رتبه دوم و پس‌ازآن «ربط موقعیتی» قرار داشت که بیانگر گزینش اطلاعات توسط بهورزها بود. «خطرگریزی» با پایین‌ترین میانگین، نشان از واهمه بهورزها از پیامدهای اطلاع‌یابی داشت.
نتیجه­ گیری: بیشترین بهورزها در گروه فریب‌کار قرار گرفتند. گروه دوم متعلق به افرادی بود که سودمندی اطلاعات را با موقعیت خود سنجیده‌اند. دسته سوم به گروه پنهان‌کار اختصاص داشت درحالی‌که کمترین تعداد در گروه خطرگریز قرار داشتند. قرارگیری برخی بهورزها در دودسته، به همپوشانی برخی از مؤلفه‌ها اشاره داشت، بنابراین افراد به‌سادگی در یک الگوی خاص قرار نمی‌گیرند و ممکن است در شرایط مختلف به‌طور متفاوتی عمل کنند. همچنین، مؤثرترین عامل بر فریبکاری، کاهش خطر جست‌وجوی اطلاعات و بی‌اعتمادی بود. ارزشمندی اطلاعات و استفاده از اطلاعات خودی‌ها در ربط موقعیتی تأثیر به سزایی داشت. مقابله با کمبود مهارت‌های پردازش اطلاعات و بی‌اعتمادی انگیزه اصلی پنهان‌کاری بود. عوامل تأثیرگذار بر خطرگریزی، نامرتبط دانستن اطلاعات و حفظ حریم خصوصی بود. بنابراین نیاز به ایجاد فرهنگی از شفافیت و اعتماد، دسترسی به اطلاعات مرتبط و زیرساخت‌های آموزشی احساس می‌شود

کیمیا تقی زاده میلانی، معصومه کربلاآقایی کامران، امیر غائبی،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی معیار‌های ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی است.
روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش فراترکیب و چارچوب سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شده است. در جستجوی منابع از کلیدواژه‌های مرتبط برای یافتن پژوهش‌ها در پایگاه‌های ناشران مختلف و نیز جستجوی استنادی استفاده شده است تا جامعیت منابع شناسایی‌شده تأمین شود. همچنین با کنترل چند مرحله‌ای و اعمال معیارهای ورود و خروج از 3080 منبع، در نهایت 49 منبع انگلیسی انتخاب شدند. همچنین برای کنترل کیفیت کدهای استخراج‌شده و حفظ پایایی مدل طراحی‌شده از شاخص کاپا استفاده شده است.
یافته‌ها: معیارهای ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده در هشت مؤلفه شامل آماده‌سازی داده‌ها، کیفیت داده‌ها، شرایط فیزیکی و ویژگی‌های فنی، مدیریت و ویژگی‌های فراداده‌ای، اصول اخلاقی داده‌ها، معیارهای مربوط به مدرک، هماهنگی با اصول FAIR، و خط‌ومشی و مسائل پایگاه شناسایی شد که شامل 38 گویه بود.
نتیجه‌گیری: در این پژوهش معیارهای ارزیابی و گزینش داده‌های پژوهشی برای حفظ و نگهداری در مخازن داده براساس متون معتبر جهانی شناسایی شدند. به‌کارگیری این معیارها می‌تواند به حفظ و نگهداری پایدار داده‌ها در مخازن داده، ارتقای کیفیت داده‌ها و تقویت زیرساخت‌های پژوهشی منجر شود.
 

مسعود بختیاری، سعید غفاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

هدف: این‌ تحقیق‌ در پی‌ بررسی‌ رابطه‌ سواد رسانه‌ای با میزان‌ استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای در بین‌ کتابداران است‌. استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای مسائلی‌ هستند که‌ امروزه‌ در بین‌ کتابداران از اهمیت‌ بیشتری برخوردار است‌.
روش: روش‌ پژوهش‌ از نوع‌ مطالعات‌ توصیفی‌- همبستگی‌ بود. جامعه‌ آماری تحقیق‌ کلیه‌ کتابداران کتابخانه‌های عمومی استان قم است که تعداد آن‌ها 112 نفر است و حجم‌ نمونه‌ به‌ تعداد 80 نفر به‌ روش‌ نمونه‌گیری در دسترس‌ انتخاب‌ شدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌ استفاده شد. روایی‌ پرسشنامه‌ها با نظر اساتید و پایایی‌ آن‌ از طریق‌ ضریب‌ آلفای کرونباخ‌ تأیید شد.
یافته‌ها: داده‌ها از طریق‌ ضریب‌ همبستگی‌ پیرسون‌ و تحلیل‌ واریانس‌ یک‌طرفه‌ در نرم‌افزار SPSS تحلیل‌ شد. نتایج‌ نشان‌ داد بین‌ سواد رسانه‌ با میزان‌ استفاده‌ از فضا مجازی رابطه‌ معنی‌داری وجود ندارد ٠٥/٠ p>. بین‌ سواد رسانه‌ای و مؤلفه‌های آن‌ با پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای رابطه‌ منفی‌ وجود دارد ٠١/٠p<. از بین‌ متغیرهای جمعیت‌ شناختی‌، رابطه‌ رشته‌ تحصیلی‌ باسواد رسانه‌ای و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای و رابطه‌ نوع‌ رسانه‌ با میزان‌ استفاده‌ از فضای مجازی و پذیرش‌ اخبار رسانه‌ای معنی‌دار است.
نتیجه‌گیری: نتایج‌ این‌ پژوهش‌ هم‌ در حوزه‌ نظری و هم‌ کاربردی دستاوردهای قابل‌توجهی‌ داشت‌ به‌طوری‌که‌ می‌توان‌ با تقویت‌ سواد رسانه‌ای، آگاهی‌ و مهارت‌ کتابداران را در زمینه‌ اخبار و اطلاعات‌ رسانه‌ای افزایش‌ و پذیرش‌ اخبار نادرست‌ و غیرواقعی‌ در فضای مجازی پیشگیری کرد.
 


دوره 11، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده


مهدیه میرزابیگی، ریحانه بحری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف­پذیری شناختی و گشودگی به تجربه در پیش­بینی سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 است.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی، جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در حدود 17000، نمونه پژوهش از طریق محاسبه فرمول کوکران، 375 نفر و روش نمونه‎گیری، در دسترس بود. ابزار پژوهش، سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ  (1999)، پرسشنامه انعطاف­پذیری شناختی ساخته­شده توسط دنیس و وندروال  در سال 2010 و پرسشنامه سواد اطلاعاتی که با استفاده از پرسشنامه­های پژوهش سِنگ  و همکاران (2020)، پینتو  و همکاران (2020) و لی  و همکاران (2020) و براساس چارچوب سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی (2016) تهیه‌شده، بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده­ها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و رگرسیون گام‎به‎گام در نرم­افزار اس­پی­اس­اس استفاده شد.
یافته­های پژوهش: یافته­ها نشان داد، در آزمون رگرسیون خطی، انعطاف­پذیری شناختی، ۳۶٫۸ درصد و گشودگی به تجربه، ۴۹٫۶ درصد از واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کرد. در آزمون رگرسیون به روش گام­به­­گام، در گام اول، مؤلفه گشودگی به تجربه به‌تنهایی میزان ۵۰٫۹ درصد و در گام دوم، متغیر گشودگی به تجربه در حدود ۴۳٫۱ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی و سپس، انعطاف­پذیری شناختی ۱۹٫۵ درصد واریانس سطح سواد اطلاعاتی را تبیین کرد ( 000/0 p=). همچنین، درمجموع دو متغیرِ گشودگی به تجربه و انعطاف­پذیری شناختی ۶۲٫۶ درصد واریانس سواد اطلاعاتی را تبیین کردند.
نتیجه‎گیری: نتایج پژوهش نشان داد، متغیر گشودگی به تجربه (به میزان بیشتر) و انعطاف­پذیری شناختی توانستند پیش­بینی­کننده میزان سواد اطلاعاتی آزمودنی­ها باشند؛ بنابراین، نتایج پژوهش می‎تواند، سبب آگاهی پژوهشگران از ویژگی­های شناختی تأثیرگذار بر سواد اطلاعاتی و همین‌طور، اندیشیدن راه‌حل‌هایی برای کمک به دانشجویان برای ارتقای سواد اطلاعاتی آنان و کمک به مشکلات احتمالی مرتبط با کمبود سواد اطلاعاتی‌شان شود.

سهیلا شیرژیان، سید مهدی میرمهدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: چت‌بات‌ها به‌عنوان یکی از دستاوردهای هوش مصنوعی، توانسته‌اند شیوه ارائه خدمات مشتری را دگرگون سازند. با گسترش این فناوری در سازمان‌ها، شناخت عواملی که بر قصد استفاده مشتریان از چت‌بات‌های هوشمند تأثیرگذارند، به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل‌شده است. پژوهش حاضر با رویکرد مدل‌های پذیرش فناوری، در پی تبیین عوامل مؤثر بر تمایل مشتریان به استفاده از چت‌بات‌ها در تعاملات خدماتی است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی، کاربردی و به روش توصیفیپیمایشی انجام‌شده است. در این پژوهش، جامعه آماری شامل کلیه افرادی است که به‌عنوان مشتری، تجربه استفاده از خدمات چت‌بات‌های مبتنی بر هوش مصنوعی را داشته‌اند. نمونه آماری این تحقیق شامل ۲۳۰ نفر از این افراد است. به‌منظور تحلیل داده‌های گردآوری‌شده، پس از تأیید شاخص‌های اندازه‌گیری، مدل ساختاری پژوهش، با بهره‌گیری از نرم‌افزار SmartPLS ارائه و آزمون شده است.
یافته‌ها: این تحقیق به بررسی درک چگونگی و چرایی تصمیم کاربران برای استفاده از چت‌بات‌های مبتنی بر هوش مصنوعی پرداخت. بر اساس اهداف تحقیق، 9 فرضیه به‌منظور بررسی و ارزیابی تعریف و طراحی شد و از میان 9 فرضیه مطرح‌شده، 7 فرضیه تأیید و 2 فرضیه رد شد.
نتیجه‌گیری: با ادغام ربات‌های چت در فرایندهای تجاری، سازمان‌ها می‌توانند کانالی نوآورانه برای ارتباط با مشتریان ایجاد کنند. چت‌بات‌ها به دلیل ارتباط مستقیم با کاربران و نقش آن‌ها در تسهیل فرایندهای مختلف، نیازمند طراحی با دقت و توجه به اصول کاربردپذیری هستند. یک چت‌بات کاربرپسند نه‌تنها موجب افزایش رضایت کاربران بلکه به پذیرش بیشتر این فناوری‌ها در میان عموم مردم کمک کند.

علی ساعتچی، حدیثه قنبری، انیس میری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: افزایش کمی و کیفی کتابخانههای دیجیتال، پدیده‌ای است که در پاسخ به نیاز روزافزون جامعه در جهت دستیابی به اطلاعات به وجود آمده است. این مقاله با هدف این مقاله شناسایی عوامل مؤثر در کاربرد قوانین حق مؤلف در کتابخانه‌های دیجیتال تدوین‌شده است.
روش‌شناسی: پژوهش حاضر،  ازنظر هدف کاربردی و نوع جمع‌آوری دادهها، کیفی  و از نوع روش فراترکیب انجام شد. همچنین ابزار گردآوری دادهها و اطلاعات، مقالات علمی پژوهشی منتشرشده در نشریات معتبر فارسی و انگلیسی در12سال اخیر بود. از 342 مقاله استخراج‌شده طی مراحل فراترکیب، 58 مقاله با استفاده از کلیدواژه‌های فارسی  حق مؤلف، مالکیت فکری، کتابخانه دیجیتال و کلیدواژه‌های انگلیسی Copyright,intellectual property,digital libraries در پایگاههای اطلاعاتی نورمگز، مگیران،SID Science Direct, Emerald, Springer EBSCO, SEVIER, Wiley انتخاب گردید. در این پژوهش ابتدا برای تمام عوامل استخراج‌شده از مطالعات پیشین، کدی در نظر گرفته و سپس با در نظر گرفتن مفهوم هر یک از کدها، در یک مفهوم مشابه دسته‌‌بندی شدند.‌ برای کنترل کدها و مقوله‌های استخراجی از دو کدگذار استفاده شد و شاخص موردنظر در این زمینه، شاخص «کاپا»ست.
یافته‌ها:  بر اساس تحلیل‌های صورت‌گرفته به‌ کمک روش تحلیل محتوا، درمجموع، تعداد 8 مقوله اصلی (سیاست‌گذاری ، ماهیت محتوا، توسعه فناوری، حمایت از استفاده‌کنندگان، حمایت از پدیدآورندگان، تولیدکنندگان محتوا، ماهیت استفاده، فرهنگ‌سازی ) و 18مقوله فرعی برای حق مؤلف در کتابخانه دیجیتال کشف و استخراج شد. برای رتبه‌بندی عوامل از آزمون فریدمن استفاده شد.  نتایج آزمون نشان داد؛ در این آزمون بیشترین مقدار میانگین 12/84است، بدین ترتیب عامل «توسعه فناوری‌ها» از بالاترین  درجه اهمیت و رتبه اول برخوردار است. همچنین عوامل «ماهیت استفاده » و «حمایت از پدیدآورندگان » به‌عنوان رتبه دوم و سوم اهمیت قرار دارند. از طرف دیگر عوامل «ماهیت محتوا»، «تولیدکنندگان محتوا» و «حمایت از استفاده‌کنندگان» به ترتیب از کمترین درجه اهمیت برخوردار هستند.
 نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان می‌دهد، قوانین حق مؤلف در  کتابخانه‌های دیجیتال با کتابخانه‌های سنتی تفاوت زیادی دارند. بر اساس  نتایج پژوهش، کتابخانه‌های دیجیتال برای ارائه خدمات به کاربران خود باید نیازمندنگرشی ژرف‌‌تر درزمینه قوانین حق مؤلف باهدف رعایت حقوق تولیدکنندگان  و استفاده‌کنندگان منابع اطلاعاتی هستند.

رحمان معرفت، محمود سنگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی روش‌های اعتباریابی منابع در بین دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند اجرا شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر، با روش گراندد تئوری و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش شامل دانشجویان علوم ورزشی دانشگاه بیرجند و شامل67 نفر بودند. گردآوری داده‌ها با کمک مصاحبۀ نیمه‌ساختاریافته انجام شد. فرآیند انجام مصاحبه‌ها تا رسیدن به نقطه اشباع ادامه پیدا کرد. از مصاحبه شانزدهم تا بیستم داده‌های بدست آمده تکراری بود بر همین اساس پژوهشگران اقدام به توقف گردآوری داده‌ها نمودند. تحلیل همزمان داده‌های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری با کمک نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شد. برای تعیین اعتبار پژوهش از روش بررسی به‌وسیله اعضاء استفاده شد که برای این منظور بعد از کدگذاری اولیه، کدها و مقوله‌ها برای دست‌کم 10 نفر از مصاحبه‌شوندگان ارسال شد و مورد تأیید آن‌ها قرار گرفت. در پژوهش حاضر، رهیافت ساختگرایانه در گراندد تئوری مبنای کار قرار گرفته است، بنابراین مدل پارادایمی ارائه نشد.
یافته­‌های پژوهش: در کدگذاری محوری داده‌ها، در مجموع شش چالش اصلی مرتبط با اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی حاضر در مصاحبه‌ها همچون عدم آشنایی با بررسی تخلفات پژوهشی، عدم آشنایی با سرقت علمی، عدم آشنایی با نرم‌افزارهای سرقت علمی و غیره بدست آمد. همچنین 15 کد محوری مرتبط با پرسش دوم پژوهش، چگونگی اعتباریابی دانشجویان علوم ورزشی بدست آمد. 
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد آموزش شیوه اعتباریابی منابع به دانشجویان علوم ورزشی حاضر در پژوهش احساس می‌شود و آموزش آنان می‌تواند چالش‌های اعتباریابی منابع را در بین دانشجویان کمتر نماید و شیوه اعتباریابی منابع آنان را بهبود بخشد.
 

یعقوب نوروزی، حمیدرضا رادفر، نیره جعفری فر،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف مقاله، ارزیابی رابط کاربر وب‌سایت ناشران برتر انتشارات علمی در سطح بین‌المللی بر اساس مدل کسب‌‌‌وکار نوآورانه بی‌توسی است.
روش پژوهش: این پژوهش به‌صورت پیمایشی‌کاربردی و با رویکرد توصیفیتحلیلی انجام‌شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 100 وب‌سایت ناشر برتر بین‌المللی انتشارات علمی است. ابزار مقاله سیاهه وارسی محقق ساخته بر مبنای شاخص‌های تجارت الکترونیکی مدل بی‌تو‌سی و با الهام از مدل و مؤلفه‌های ارزیابی رابط کاربری نیلسن (۱۹۹۳) شامل 52 مؤلفه در سه بخش جاذبه ظاهری در وب‌سایت، تقویت ساختار محتوا و اعتماد و وفاداری است.
یافته‌ها: مؤلفه تماس با ما و طرح یکسان سایت در مرورگرهای مختلف با رعایت 98%، مؤلفه‌ داشتن کارکرد لازم و امکان بازگشت به صفحه اول در هر صفحه با رعایت 95 % و مؤلفه سهولت در خوانایی فونت با میزان رعایت 91% به ترتیب در بین شاخص‌های اعتماد و وفاداری، ساختار محتوا و جاذبه ظاهری با‌ اهمیت‌ترین برای جامعه آماری بودند. 83 % جامعه آماری از نمادهای غیر متنی- صوت استفاده نکرده بودند، در 75 % جامعه آماری امکان نظرسنجی آثار فروش وجود نداشت. 69% جامعه آماری فاقد پرتال فروش یا نمایندگی کتاب‌فروشی بودند و جامعه آماری به ترتیب در بین شاخص‌های جاذبه ظاهری، اعتماد و وفاداری، تقویت ساختار (محتوا) ضعیف‌ترین عملکرد را در این سه شاخص داشتند.
نتیجه‌گیری: تأمین نیاز مخاطبان کم‌توان یا ناتوان توسط هیچ‌کدام از صد وب‌سایت بین‌المللی برتر انتشارات علمی به‌طور کامل رعایت نشده است که یک نقص اساسی در شاخص دسترس‌پذیری طراحی رابط کاربری محسوب می‌شود. برای رفع این ضعف پیشنهاد می‌گردد در وب‌سایت‌های موردمطالعه، اصول استاندارد دبلیو.سی.اِی.جی. رعایت شود.

سیف اله اندایش، زهرا کیان راد،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر قابلیت‌های هوش مصنوعی بر خلاقیت سازمانی، با تأکید بر نقش میانجی تسهیم دانش، در میان کتابداران کتابخانه‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی مستقر در تهران انجام شده است.
روش‌ پژوهش: روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی و از منظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کتابداران شاغل در کتابخانه‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی شهر تهران بود. با توجه به محدود بودن حجم جامعه، روش سرشماری برای گردآوری داده‌ها مورد استفاده قرار گرفت و در مجموع ۲۱۴ پرسشنامه تکمیل و وارد تحلیل شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از ابزارهای معتبر و استاندارد بهره گرفته شد. میزان استفاده از هوش مصنوعی از طریق پرسشنامه‌ای ۲۲‌گویه‌ای در پنج بعد (مدیریت هوش مصنوعی، تصمیم‌گیری مبتنی بر هوش مصنوعی، زیرساخت هوش مصنوعی، آمادگی برای هوش مصنوعی، و مهارت‌های مرتبط با هوش مصنوعی) که از مطالعه چن و همکاران (۲۰۲۲) اقتباس شده بود، ارزیابی گردید. خلاقیت سازمانی با ابزار 15‌گویه‌ای طراحی‌شده توسط لیائو و وو (2013) سنجیده شد. شاخص تسهیم دانش نیز با استفاده از پرسشنامه داماج و همکاران (۲۰۱۶) شامل ۱۲ گویه ارزیابی گردید. تمامی ابزارها بر اساس طیف پنج‌درجه‌ای لیکرت طراحی شدند. روایی ابزارها از طریق تحلیل روایی همگرا و واگرا و پایایی آن‌ها با محاسبه آلفای کرونباخ تأیید شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، هوش مصنوعی اثر مثبت و معناداری بر تسهیم دانش دارد. از سوی دیگر، تسهیم دانش با خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معناداری برقرار می‌سازد.
نتیجه‌گیری: تحلیل‌ها بیانگر آن است که تسهیم دانش به‌عنوان یک متغیر میانجی کامل، نقش مهمی در پیوند میان قابلیت‌های هوش مصنوعی و خلاقیت سازمانی ایفا می‌کند.

فائزه‌سادات بحرالعلومی‌طباطبائی، نصرت ریاحی‌نیا، داود حاصلی، فاطمه پازوکی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش، شناسایی خدمات اطلاعات سلامت برای سالمندان در کتابخانه‌های عمومی از طریق مرور نظام‌مند متون معتبر علمی است.
روش: این مطالعه به روش مرور نظام‌مند و بر اساس چارچوب کیچنهام و چارترز (2007) انجام شد. جستجوی مدارک مرتبط در سه پایگاه استنادی PubMed، Scopus و Web of Science در بازه زمانی 2010 تا 2024 انجام گرفت. کلیدواژه‌‌‌های مرتبط برای جستجو استفاده شدند و منابع و استنادات مدارک نیز بررسی شدند تا حداکثر پوشش مطالعاتی حاصل شود. معیار ورود مدارک شامل مدارک پژوهشی مرتبط با خدمات اطلاعات سلامت سالمندان در بستر کتابخانه‌های عمومی بود. در نهایت 54 مدرک انگلیسی زبان انتخاب و تحلیل شدند. داده‌ها به صورت کیفی کدگذاری و دسته‌بندی شدند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که خدمات اطلاعات سلامت سالمندان در بستر کتابخانه‌های عمومی در سه گروه اصلی دسته‌بندی می‌شوند: 1) کارکردهای اطلاع‌رسانی سلامت شامل خدمات اطلاعات سلامت فردی و خدمات اطلاع‌رسانی عمومی و منابع دیجیتال. 2) کارکرد آموزش سلامت و توانمندسازی اطلاعاتی شامل سه دسته خدمات آموزش سواد دیجیتال و اطلاعات سلامت، آموزش کتابخانه‌ای و مهارت‌های یادگیری، و پشتیبانی از یادگیری مادام‌العمر و توانمندسازی. 3) کارکرد پشتیبانی اجتماعی و فرهنگی شامل سه دسته خدمات مشارکت فرهنگی و اجتماعی، تقویت ارتباطات و کاهش انزوا، و دسترس‌پذیری فیزیکی و خدماتی.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان می‌دهد کتابخانه‌ها می‌توانند از طریق فراهم‌سازی منابع قابل‌فهم و معتبر، آموزش سواد سلامت و دیجیتال، ایجاد حمایت اجتماعی و ارجاع به خدمات سلامت، نقشی مؤثر در بهبود سلامت و کیفیت زندگی سالمندان ایفا کنند. تحقق این نقش مستلزم تجهیز مناسب کتابخانه‌ها و تقویت مهارت‌های تخصصی کتابداران، همراه با همکاری نهادهای سلامت است. در‌ مجموع، پژوهش چارچوبی شواهد‌محور برای توسعه خدمات آموزش سلامت در کتابخانه‌های عمومی و نقش آن‌ها در پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه سالمند ارائه می‌کند.
شهلا بوعذار، علیرضا قربانی، نازمحمد اونق،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: مقاله باهدف شناسایی رابطه بین میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی با سرمایه اجتماعی در دانش‌آموزان متوسطه شهر اهواز انجام‌یافته است.
روش: روش تحقیق توصیفی و پیمایشی و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش‌آموزان دوره متوسطه شهر اهواز بودند که از این تعداد، طبق فرمول کوکران تعداد 320 نفر به‌عنوان نمونه با استفاده از نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای و تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌های سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی و استفاده از شبکه‌های مجازی بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار اس پی اس اس انجام شد.
 یافته ها: یافته‌های پژوهش نشان داد: بین مؤلفه‌های مفید بودن، سازگاری، تأثیر اجتماعی و لذت درک شده با متغیر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی رابطه معنادار و مثبت برقرار است. یعنی شبکه‌های اجتماعی مجازی با بالا بردن سازگاری افراد، با گذاشتن تأثیر اجتماعی بر روی کنش افراد، بالا بردن لذت درک شده در افراد و مفید واقع‌شدن این شبکه‌ها باعث افزایش لایه‌های سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی افراد شده است. استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی و سرمایه فرهنگی می‌تواند میزان سرمایه اجتماعی در دانش‌آموزان متوسطه شهر اهواز را پیش‌بینی کنند.
نتیجه: می‌توان نتیجه گرفت که شبکه‌های اجتماعی مجازی از طریق تقویت سرمایه فرهنگی، ابزاری مؤثر برای افزایش سرمایه اجتماعی دانش‌آموزان هستند و به‌کارگیری هدفمند آن‌ها در محیط‌های آموزشی توصیه می‌شود.

 

محمد حسین مرزبان، رحمان شریف زاده، علیرضا پورابراهیمی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: با تبدیل‌شدن اطلاعات به ارزشمندترین دارایی سازمان‌ها و افزایش پیچیدگی تهدیدات سایبری، سرمایه‌گذاری کلانی بر راهکارهای امنیتی صورت گرفته است. بااین‌حال، شواهد نشان می‌دهد که بیش از ۹۰ درصد نقض‌های امنیتی عمده ریشه در خطاهای انسانی دارد. این امر، اهمیت پرداختن به «فرهنگ امنیت اطلاعات» را به‌عنوان مکمل ضروری راهکارهای فنی، بیش‌ازپیش آشکار می‌سازد. مدل‌های سنتی فرهنگ امنیت اطلاعات (مانند مدل‌های شاین و هافستد) عمدتاً انسان‌محور بوده و نقش کنشگران غیرانسانی را نادیده می‌گیرند. این شکاف نظری، ضرورت به‌کارگیری چارچوب‌های جامعی مانند نظریه کنشگر-شبکه (ANT) را برای درک تعامل پویای تمامی عوامل مؤثر ایجاب می‌کند. این مطالعه باهدف پرکردن این شکاف و شناسایی مؤلفه‌های انسانی و غیرانسانی مؤثر در فرهنگ امنیت اطلاعات در یک سازمان مالی حیاتی انجام شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر به روش کیفی تفسیرگرایانه و با تحلیل مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با ۲۵ مدیر، کارشناس و کاربر در بانک مرکزی ایران، همراه با مشاهده میدانی و بررسی اسناد انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد فرهنگ امنیتی حاصل تعامل پویای سه گروه انسانی است: ۱)مدیران ارشد (تصمیم‌گیران راهبردی)، ۲)کارکنان (اجراکنندگان رفتارهای روزمره) و ۳)تیم‌های فنی (ترجمه‌کنندگان سیاست‌ها به اقدامات عملی). همچنین، پنج دسته کنشگر غیرانسانی شناسایی شد: سیاست‌ها (مثل ISO 27001فناوری‌ها (نظیر SIEM و MFA زیرساخت‌ها، اسناد و فرآیندهای سازمانی. نکته کلیدی، نقش کنشگران هیبریدی (ترکیب انسان-فناوری) مانند سیستم‌های احراز هویت بود که رفتار کاربران را تغییر می‌دهند.
نتیجه‌گیری: در مقایسه با مدل‌های خطی، این پژوهش ثابت کرد بهبود فرهنگ امنیتی نیازمند طراحی شبکه‌ای است که تعامل متقابل تمام کنشگران را مدنظر قرار دهد. پیشنهادها شامل توسعه فناوری‌های کاربرپسند، الگوسازی مدیران، و ادغام امنیت در فرآیندهای کاری است. این چارچوب برای سازمان‌های مالی و حاکمیتی که با چالش‌های مشابه روبرو هستند، کاربرد دارد.

زهرا عظیمی، مرجان کیان، یوسف مهدوی نسب، مجید علی عسگری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: تحلیل و شناسایی عوامل، پیامدهای شکاف دیجیتال در برنامه درسی  و ارائه راهکارهایی به‌منظور بهبود و رفع چالش‌های مرتبط با این حوزه بود.
روش‌شناسی: مطالعه حاضر با رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی)  انجام شد. در فاز کیفی، تحلیل مضمون و سندکاوی از طریق یادداشت بردای و مصاحبه با خبرگان علوم تربیتی صورت گرفت. در فاز کمی با طرح توصیفی-پیمایشی  ۱۴۰ نفر از معلمان، مدیران و دانش‌آموزان دوره دوم ابتدایی در سه منطقه شهر اصفهان، نجف‌آباد و فریدون‌شهر با نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش فاز کمی، پرسشنامه محقق ساخته ۵۸ سؤالی با روایی و پایایی تأییدشده (آلفای کرونباخ بالای 0/79) بود. داده‌ها با نرم‌افزارهای SPSS26 و SmartPLS3 تحلیل شدند.
یافته‌ها: بر اساس تحلیل کیفی، عوامل ( 6 کد محوری و 27 کد باز) پیامدها (5 کد محوری و 16 کد باز ) و راهکارها ( 5 کد محوری و 15 کد باز) شکاف دیجیتال شناسایی شد. یافته‌های کمی نشان داد شکاف دیجیتال چالشی چندبعدی با عوامل زمینه‌ای مختلف است. بر اساس مدل‌سازی معادلات ساختاری، مهم‌ترین عوامل به ترتیب شامل عوامل فردی (بار عاملی 0/942 برای مؤلفه عدم دانش و آگاهی)، عوامل اقتصادی (ضریب مسیر 0/928) و عوامل فرهنگی (ضریب مسیر0/872) بودند. پیامدهای شناسایی‌شده شامل کاهش کیفیت آموزش (ضریب مسیر 0/813)، نابرابری آموزشی (ضریب مسیر 0/881) و تأثیر منفی بر مهارت‌های حل مسئله بود. راهکارهای بهبود در سه سطح کلان (عدالت آموزشی و توسعه زیرساخت‌ها)، میانی (تقویت مهارت‌های دیجیتال معلمان و تولید محتوای بومی) و خرد (ترویج فرهنگ استفاده صحیح از فناوری) ارائه شد.

نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش چارچوب مناسبی برای سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان آموزشی فراهم می‌کند تا با اجرای برنامه‌های هدفمند، گام‌های مؤثری در کاهش شکاف دیجیتال و ارتقای کیفیت آموزش ابتدایی بردارند

محدثه تحریری فرد، مهدیه میرزابیگی، طاهره جوکار،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف: امروزه رفتار اطلاع­جویی مشارکتی مورد توجه پژوهشگران بسیاری بوده‎است و برای رفع نیازهای اطلاعاتی و حل چالش‎های سخت و پیچیده، ضروری بنظر می­رسد. هدف پژوهش حاضر شناخت تأثیر شش عامل شخصیت هگزاکو بر تمایل به رفتار اطلاع­جویی مشارکتی دانشجویان دانشگاه شیراز است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر نوع پژوهش کمّی از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه­ آماری شامل کلیه­ دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز در سال­های 1400-1401 است. نمونه این پژوهش به شیوه تصادفی نسبتی و از بین دانشجویان دانشکده­های مختلف بر مبنای جدول کوکران مورگان به تعداد 231 نفر محاسبه شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه زارع و همکاران (1401) با پایایی طبق ضریب آلفای کرونباخ با مقدار 908/0 و پرسشنامه شش عامل شخصیت هگزاکو دی­ وریزا (2013) با روایی محتوایی و صوری و ملاکی ارزیابی شده و پایایی بر طبق آلفای کرونباخ  بالای 7/0 بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد از بین زیر مؤلفه­های شخصیت، زیر مؤلفه­ صداقت-تواضع با ضریب تبیین 0.24 درصد بیشترین تأثیر مثبت را بر تمایل به رفتار اطلاع­جویی مشارکتی داشت و نشان داد، شخصیت و برخی زیر مؤلفه­های آن می­توانند تمایل به رفتارهای اطلاع­جویی مشارکتی را پیش­بینی نماید.
اصالت/ارزش: با توجه به خلاء پژوهشی موجود در زمینه شناخت عوامل تأثیرگذار بر رفتار اطلاعجویی مشارکتی، شناسایی یکی از عوامل مهم فردی تأثیرگذار بر این رفتار را میتوان تلاشی در جهت شناخت این حوزه علمی دانست. به‎علاوه، نتایج این پژوهش به تمامی افراد، اعم از پژوهشگران، اساتید و مدیران کمک خواهد کرد تا با شناخت و سرمایهگذاری در راستای تقویت و بهبود بعد صداقت-تواضع، در جهت تسهیل حرکت به سمت رفتارهای اطلاعجویی مشارکتی گام بردارند. همچنین زمینه سـازی بـرای ارتقـای کـارکرد سامانههای اطلاعاتی مشارکتی با  لحـاظ‌نمـودن متغیرهای روانشـناختی در فضـاهای حاکم بر اطلاعجویی مشارکتی از مسائل مهم برگرفته از این پـژوهش است.
 
آقای محمد‌صادق ترکمن، دکتر یعقوب فرجامی، دکتر محمد‌رضا ثنائی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف:
انتخاب تأمین‌کنندگان یکی از چالش‌های کلیدی در پروژه‌های ساختمانی است که دسترسی به داده‌های دقیق و به‌موقع نقش حیاتی در بهبود آن دارد. این پژوهش قصد دارد تا با بررسی و تحلیل منابع و روش‌های جمع‌آوری و مدیریت داده‌ها در فرایند انتخاب تأمین‌کنندگان در صنعت ساخت‌وساز، به شناسایی چالش‌های موجود در روش‌های کنونی جمع‌آوری اطلاعات و بررسی قابلیت‌های فناوری‌های نوین در ارتقای این فرایند بپردازد.
روش:
این پژوهش از رویکرد آمیخته استفاده کرده است. در مرحله کیفی، با بهره‌گیری از مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با خبرگان، منابع داده، روش‌های جمع‌آوری، ابزارهای ساماندهی و چالش‌های موجود در ارزیابی تأمین‌کنندگان شناسایی شدند. در مرحله دوم، یافته‌ها با استفاده از روش دلفی تأیید گردیدند. در نهایت، تحلیل کمی با استفاده از پرسش‌نامه در جامعه‌ای شامل ۳۲۸ شرکت پیمانکاری انجام شد.
یافته‌ها:
یافته‌های پژوهش نشان داد که منابع اطلاعاتی سنتی مانند بازخورد مشتریان (87%) و مصاحبه با کارکنان پروژه (83%) که متکی بر قضاوت افراد می‌باشند، همچنان بیشترین استفاده را در ارزیابی تأمین‌کنندگان دارند. در بررسی روش‌های جمع‌آوری اطلاعات مشخص شد اگرچه فرم های الکترونیکی جایگاه خود را ایجاد کرده اند(63%) اما روش‌های سنتی، یعنی تماس تلفنی (84%) و فرم‌های کاغذی (%52) همچنان به‌طور گسترده استفاده می‌شوند. بخش عمده‌ای از پاسخ‌دهندگان بر وجود چالش های پایین‌بودن دقت(42%) و به‌هنگام نبودن اطلاعات(54%)، عدم اعتماد به اطلاعات ارائه شده توسط تامین‌کنندگان(59%) دسترسی ناکافی به عملکرد گذشته تامین‌کنندگان(44%)، پایگاه‌داده‌های عمومی(85%) و ابزارهای نوین اطلاعاتی(79%) اذعان نمودند.
نتیجه‌گیری:
نتایج این پژوهش نشان داد ابزارهای نوین اطلاعاتی، باوجود تأثیر بالقوه‌شان در تصمیم‌گیری‌ها، به‌دلیل دسترسی محدود و نبود زیرساخت‌های مناسب، به‌طور گسترده مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. اما استفاده از فرم‌های دیجیتال و توجه به منابع اطلاعاتی مدرن نظیر پروفایل شرکت‌ها در فضای مجازی، نوید شکل‌گیری روند توجه به منابع اطلاعاتی دیجیتال و روش‌های مدرن جمع‌آوری داده‌ها را به همراه دارد. نتایج همچنین، بر لزوم ایجاد مکانیسم‌های مستقل برای اعتبارسنجی داده‌ها و دسترسی به اطلاعات تاریخی تأمین‌کنندگان دلالت دارد.
 
رضا ناصری جهرمی، مهدی محمدی، مرضیه عبدالوهابی، سولماز خادمی، مجید کوثری، صدیقه شادی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف: این پژوهش رویکرد سنتز پژوهی به مفهوم سواد اطلاعاتی انتقادی بود.
روش­شناسی: این پژوهش از نوع روش کیفی با استفاده از رویکرد پنج مرحله‌ای تفسیری-انتقادی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش متمرکز بر منابع دست اول نزدیک به زمینه پژوهش حاضر بود. معیار انتخاب مطالعات مورد بررسی همسویی و هم­راستایی با هدف، عنوان و متغیرهای پژوهش حاضر است ودر همین راستا جست­و ­جوی منابع با توجه به سئوال پژوهش و بر اساس دانش کسب شده از مرور پیشینه نظری صورت گرفت که واژگان کلیدی وارد شده در موتورها و پایگاه­های جست­و ­جوگر علمی مانند وب آف ساینس، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت، الزیویر، اسکوپوس عبارت بودند از: رویکرد سنتزپژوهی، سواد رسانه­ای، سواد انتقادی، سواد اطلاعاتی_انتقادی و اخبار اطلاعاتی. پـس از آن که داده­هـای گردآوری شده به نقطه اشباع رسید و نیازی تا جایی که انتخاب مطالعات دیگر نیازی نبود،  فرایند بررسی و تفسیر آغاز گرفت. یا­فته­های به دست­آمده از تحلیل و ترکیب گزارش­های پژوهشی عوامل مرتبط با سواد اطلاعاتی انتقادی در سه مضمون اصلی «علم‌سنجی سواد اطلاعاتی»، «همبستگی سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی» و «سواد اطلاعاتی رسانه‌ای» دسته‌بندی نمود.
نتیجه: درواقع یک شناخت، آگاهی، مهارت لازم با چارچوب استاندارد از سواد اطلاعاتی و انتقادی به صورت مستقل می تواند زیرساخت و بنیان مناسبی را برای تعامل سواد اطلاعاتی و سواد انتقادی فراهم آورد که سبب ایجاد تعادل و تعامل بین ظرفیت و توانائی های کنجکاوی, خلاقیت و قضاوت در افراد خواهد شد.

سارا حیدریان، محمدهادی زاهدی، سید امیر اصغری، نرگس جعفری،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: توسعه دولت الکترونیکی در ایران به ‌عنوان یک راهبرد کلیدی برای بهبود کارایی، شفافیت و دسترسی به خدمات عمومی در دهه‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، حوزه آموزش عالی در ایران با چالش‌های متعددی مواجه است که اجرای موفق ابتکارات دولت الکترونیکی را دشوار می‌کند. در این راستا، نیاز به شاخص‌های بومی برای ارزیابی کیفیت خدمات الکترونیکی، سامانه‌ها و درگاه‌های دانشگاهی در ایران به شدت احساس می‌شود. هدف این مطالعه، تدوین شاخص‌های است که ضمن هم‌راستایی با استانداردهای جهانی، منطبق بر حوزه آموزش عالی بوده و به بهبود کیفیت خدمات الکترونیکی در این حوزه کمک کنند.
روش: برای دستیابی به هدف مطالعه، رویکردی چندمرحله‌ای اتخاذ شد. ابتدا، مدل‌های فرآیندی و عمومی دولت الکترونیکی به‌طور جامع بررسی و تحلیل شدند. مدل‌های عمومی به دلیل جامعیت و انعطاف‌پذیری برای ارزیابی خدمات دانشگاهی انتخاب شدند. در مرحله بعد، هشت مدل عمومی در بازه زمانی 2020 تا ۲۰۲۴ تحلیل شده و شاخص توسعه دولت الکترونیکی سازمان ملل (EGDI: E-Government Development Index) به‌عنوان چارچوب بهینه شناسایی گردید. گزارش EGDI در سال 2024 مورد تحلیل ساختاری قرار گرفت تا شاخص‌های کلیدی آن استخراج و با شرایط بومی ایران تطبیق داده شود. برای اطمینان از انطباق شاخص‌ها با الزامات حاکمیتی ایران، مجموعه‌ای از اسناد ملی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. این اقدام تضمین کرد که چارچوب شاخص‌ها نه ‌تنها با استانداردهای جهانی هم‌راستا باشد، بلکه با نیازهای حاکمیتی ایران نیز مطابقت داشته باشد.
یافته‌ها: یافته‌های این بررسی تطبیقی، زمینه‌ساز انتخاب مدلی متناسب با شرایط بومی کشور و نیازهای آموزش عالی شده و بستر مناسبی برای بهره‌گیری از تجارب بین‌المللی و ایده‌های نوآورانه در توسعه دولت الکترونیک دانشگاهی ایجاد می‌کند. با تکیه بر گزارش سال 2024 سازمان ملل و تحلیل وضعیت ایران در آن، چالش‌ها و نارسایی‌های موجود شناسایی و مبنای طراحی شاخص‌ها قرار گرفتند. نهایتاً، با بهره‌گیری از چارچوب مفهومی مدل EGDI و با استناد به اسناد بالادستی ملی، ساختار نهایی شاخص‌ها متشکل از 4 شاخص کلان و 62 مؤلفه تدوین گردید.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش، شناسایی مدلی بود که ضمن همسویی با استانداردهای جهانی، قابلیت تطبیق با نیازهای خاص بخش آموزش عالی ایران را داشته باشد. مدل تهیه شده امکان ارزیابی دقیق و منسجم خدمات الکترونیکی، درگاه‌ها و سامانه‌ها را فراهم می‌کند و با شرایط محلی ایران سازگار است. تحقیقات آینده می‌تواند بر اعتبارسنجی این شاخص‌ها در ارزیابی موسسات آموزش عالی تمرکز کند.
مصطفی محسنی ثانی، آتنا اکبری بیرجندی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش فناوری‌های نوین در بهبود حکمرانی داده و ارتقای امنیت اطلاعات در سازمان ثبت اسناد و املاک کشور انجام شده است. اهمیت روزافزون داده‌ها در تصمیم‌گیری‌های نهادی و ضرورت هماهنگی با استانداردهای بین‌المللی، ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان می‌سازد.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد گراندد تئوری انجام شد. جامعه آماری شامل مدیران و کارشناسان سازمان ثبت اسناد بود و داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با ۱۲ نفر گردآوری شد. فرایند کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و انتخابی انجام گرفت و برای اعتباربخشی به داده‌ها از بازبینی مشارکت‌کنندگان و مقایسه با پژوهش‌های بین‌المللی استفاده شد.
یافته‌ها: تحلیل داده‌ها نشان داد که چالش‌های اصلی شامل ضعف زیرساخت‌های فناورانه، پراکندگی سامانه‌ها، خلأهای قانونی، نگرانی‌های امنیتی و مقاومت فرهنگی کارکنان است. در مقابل، فرصت‌هایی همچون افزایش شفافیت، کاهش جعل اسناد، ارتقای اعتماد عمومی و بهبود کارآمدی خدمات شناسایی شد. یافته‌ها با مطالعات بین‌المللی هم‌خوان بود؛ از جمله تأکید OECD بر پیوند فناوری و فرهنگ سازمانی و تجربه سوئد و گرجستان در استفاده از بلاک‌چین در نظام ثبتی.
نتیجه‌گیری: سازمان ثبت اسناد ایران گام‌هایی مانند دیجیتالی‌سازی و استفاده آزمایشی از بلاک‌چین برداشته است، اما همچنان با کاستی‌های قانونی، امنیتی و نهادی مواجه است. تحقق حکمرانی داده‌محور و افزایش امنیت، مستلزم تلفیق اصلاحات نهادی، سرمایه‌گذاری فناورانه و ارتقای فرهنگ داده‌محور است.
 

صفحه 13 از 14     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تعامل انسان و اطلاعات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Human Information Interaction

Designed & Developed by : Yektaweb