30 نتیجه برای دانشجو
خانم سهیلا خوئینی، دکتر نادر نقشینه،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: یادگیری الکترونیکی یکی از مهمترین مباحث محیطهای آموزشی در عصر حاضر است و دانشجویان به عنوان یکی از مهمترین عناصر یادگیری الکترونیکی نقش محوری را برای پذیرش و به کارگیری موثر سیستمهای مدیریت یادگیری الکترونیکی دارند به طوری که اطلاع از نگرش و مدل ذهنی آنان جهت اجرای موفقیت آمیز چنین روشی ضروری است. لذا هدف پژوهش حاضر مطالعه میزان مطابقت مدل ذهنی دانشجویان با ساختار سیستم مدیریت یادگیری دانشگاه تهران با استفاده از روش کارت سورتینگ است.
روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با ابزار کارت سورتینگ و مصاحبه انجام شد و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار Usabilitest و آمار توصیفی، ماتریس فاصله، خوشهبندی سلسله مراتبی استفاده شد و نمونه آماری پژوهش 15 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دوره حضوری دانشگاه تهران بودند که (نیمسال دوم سال تحصیلی 1398-1399) با سیستم مدیریت یادگیری (مودل) در تعامل بودند.
یافتهها: یافتهها حاکی از آن است که از 42 کارت مورد بررسی، جایگاه و دسته بندی 36 کارت (85%) در سیستم مدیریت یادگیری با مدل ذهنی شرکت کنندگان انطباق کامل داشت و تنها در خصوص بعضی موارد مانند بخش «راهنما» و «درسهای اخیر مراجعه شده» کاربران مطابق مدل ذهنی خود انتظار قرارگیری آنها را در دستههای دیگر داشتند. و همچنین در خصوص برچسبگذاری ها؛ 66 درصد از کاربران برچسب تنظمیات را مناسبتر از ترجیحات دانستهاند و کارکرد بعضی مانند «مدیریت مدالها»، «ترجیحات مدالها» برای آن ها ابهام داشت و همچنین دسته بندی ارائه شده در سه بخش «پروفایل کاربری»، «دسترسی سریع» و «درسهای من» مورد تایید کاربران قرار گرفت .
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد که میزان انطباق مدل ذهنی دانشجویان با ساختار سیستم مدیریت یادگیری دانشگاه تهران در حد مطلوب قرار دارد.
حیدر مختاری، حمید قاضی زاده، سعید غفاری،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
هدف: سواد اطلاعاتی رشتهمبنا اساس آموزش سواد اطلاعاتی به فراگیران برای کسب مهارت در اطلاعیابی در رشته تحصیلی خود است. هدف این پژوهش پیمایشی-کاربردی تشخیص میزان و سطح سواد اطلاعاتی رشتهمبنای دانشجویان در سال تحصیلی 96-97 بود.
روش: برای گردآوری دادهها پرسشنامۀ محققساختۀ روا و پایایی در باب سواد اطلاعاتی رشتهمبنا در اختیار نمونهای متشکل از 1875 دانشجو در انواع گروهها و رشتههای آموزشی و مقاطع تحصیلی و انواع دانشگاههای کشور قرار گرفت.
یافتهها: طبق یافتهها، بیشتر دانشجویان (39/6درصد) سطح سواد اطلاعاتی رشتهمبنای نسبتاً پایینی دارند و میانگین نمرات آنان در حد متوسط (8/34) است. تفاوت نمرات دانشجویان از نظر گروه تحصیلی به نفع علوم پایه (با نمره 9/53)، از نظر مقطع تحصیلی به نفع دانشجویان تحصیلات تکمیلی (با نمره 11/26) و از نظر نوع دانشگاه محل تحصیل به ضرر دانشگاههای غیرانتفاعی (با نمره 7/17) معنادار بود.
نتیجهگیری: تدوین برنامههای درسی تلفیق شده با مهارتهای سواد اطلاعاتی رشتهمبنا و جهتگیری به سمت دانشگاه باسواد اطلاعاتی عامل توفیق در نظام آموزش عالی کشور در تربیت دانشجویان باسواد اطلاعاتی تخصصی است.
سید مهدی نارمنجی، نصرت ریاحی نیا، محسن نوکاریزی، محمد زره ساز،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رفتار اشتراک گذاری اطلاعات دانشجویان در شبکه های اجتماعی مجازی با رویکرد کیفی است.
روش شناسی: این پژوهش از نوع کاربردی است که با رویکرد کیفی به روش تحلیل مضمون انجام شد. جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاههای زیر پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در استان خراسان جنوبی بود که حداقل شش ماه تجربه استفاده از یکی از شبکه های اجتماعی مجازی تلگرام، اینستاگرام یا واتساپ را داشته اند. در این پژوهش از روش نمونهگیری غیراحتمالاتی (غیرتصادفی) و از نوع نمونهگیری گلوله برفی استفاده، و در مجموع با 17 نفر مصاحبه انجام شد. روش اجرای مصاحبه مورد استفاده از نوع نیمه ساختاریافته بود.
یافته ها: نتایج نشان داد که بیشترین اشتراک گذاری اطلاعات توسط دانشجویان به ترتیب در شبکه های اجتماعی مجازی تلگرام و اینستاگرام صورت گرفته بود. برای انگیزه های اشتراک گذاری اطلاعات در شبکه های اجتماعی مجازی توسط دانشجویان 18 کد اولیه به دست آمد که این کدهای اولیه در قالب هفت مقوله فرعی و دو مقوله اصلی (انگیزه های شخصی و انگیزه های اجتماعی) دسته بندی شدند. در مجموع کدهای اولیه هر دو مقوله اصلی بالاترین فراوانی مربوط به مقوله «سرگرمی و وقت گذرانی» بود. برای انواع اطلاعات به اشتراک گذاشته شده در شبکه های اجتماعی مجازی توسط دانشجویان، 24 کد اولیه به دست آمد که این کدهای اولیه در قالب هشت مقوله فرعی و دو مقوله اصلی (اطلاعات آگاهی رسان و اطلاعات سرگرم کننده) دسته بندی شدند. در مجموع «اطلاعات ادبی-هنری» و «اطلاعات علمی-آموزشی» بیشترین نوع اطلاعات به اشتراک گذاشته شده توسط دانشجویان در این شبکه ها بودند.
نتیجه گیری: اشتراکگذاری اطلاعات در این شبکه ها حتی با هدف سرگرمی و وقت گذرانی میتواند منجر به دسترسی کاربران به اطلاعات با ارزشی در این شبکه ها شود. از اینرو در صورت برنامه ریزی صحیح میتوان از این بستر مناسب که در حال حاضر با کمترین هزینه ممکن در اختیار اقشار مختلف جامعه به ویژه دانشجویان قرار دارد بهترین شکل ممکن به ویژه در محیط های آموزشی بهره جست.
هدی خداشناس، محمدرضا اسمعیلی گیوی، زبیده خداشناس،
دوره 8، شماره 3 - ( 8-1400 )
چکیده
هدف : هدف این پژوهش شناسایی مؤلفههای سواد سلامت در کاربران کتابخانههای دانشگاهی (دانشگاه تهران) است.
روش: این پژوهش بر مبنای هدف از نوع کاربردی است و بر حسب روش و چگونگی به دست آوردن دادههای مورد نیاز، از نوع پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی افرادی هستند که در زمینه سواد سلامت سابقه مطالعه و پژوهش داشته اند و در بخش کمی کاربران (دانشجویان) کتابخانههای دانشکدهای دانشگاه تهران هستند. برای مطالعه جامعه پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته سواد سلامت استفاده شد. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ بالاتر از 0/7 به دست آمد.
یافتهها: از میان مؤلفههای سواد سلامت در کاربران کتابخانههای دانشگاهی، مؤلفه درک اطلاعات سلامت در سطح مطلوب، و سایر مؤلفه های مورد بررسی در سطح نسبتاً مطلوب قرار دارند. بین مهارتهای سواد سلامت با سطح تحصیلات، دانشکده، جنسیت و سن رابطه معناداری وجود ندارد؛ اما بین درآمد و مهارتهای سواد سلامت تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: سنجش سواد سلامت به صورت کاربردی و اعمال نتایج حاصل در این جامعه و جوامع آماری دیگر لازم و ضروری است. با به کارگیری برنامههایی جهت ارتقای سواد سلامت این جامعه آماری که از ارکان اصلی جامعه هستند میتوان سطح سواد سلامت جامعه را به میزان بسیار زیادی افزایش داد.
مریم بومری، دکتر رضا کریمی، دکتر روح اله خادمی،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف: یکی از مهمترین نیازهای اطلاعاتی افراد در زندگی روزمره، نیازهای اطلاعاتی مربوط به سلامت است. یکی از مسائل مربوط به سلامت که در سالهای اخیر دنیا را دچار بحران کرده است، ویروس کرونا است. داشتن اطلاعات سلامت در مورد این بیماری میتواند در جلوگیری از گسترش، درمان و دیگر مسائل کمککننده باشد. یکی از گروههایی که تحتالشعاع ویروس کرونا قرار گرفتهاند، دانشجویان هستند؛ لذا هدف اصلی این مطالعه، بررسی رفتار اطلاعیابی سلامت دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم در زمینه بیماری ناشی از ویروس کرونا بود.
روششناسی: این پژوهش کاربردی و بهصورت روش پیمایشی- توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش تمامی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم که 3000 نفر بودند که با استفاده از جدول مورگان تعداد 300 نفر بهعنوان حجم نمونه مشخص شدند. روش نمونهگیری تصادفی ساده بود که در نهایت 200 نفر به پرسشنامه به طور کامل پاسخ دادند. گردآوری دادهها از طریق پرسشنامه استاندارد لانگو، انجام شده است. برای بررسی فرضیههای پژوهش با استفاده از روشهای آماری t مستقل و تحلیل واریانس یکراهه رابطه بین متغیرهای منابع اطلاعاتی، سن، جنسیت و محل سکونت با رفتار اطلاعیابی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم بررسی شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که بیشترین منابع اطلاعاتی مربوط به «اینترنت»، «شبکههای اجتماعی (مانند تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و...)» و «تلویزیون» و «خانواده» به ترتیب با میانگین 12/3، 09/3، 04/3 و 02/3 است، در حالی که کمترین استفاده از منابع اطلاعاتی مربوط به «بروشور و جزوه» با میانگین 62/2 بود. همچنین یافتهها نشان میدهد که میانگین به دست آمده دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم در کسب اطلاعات مربوط به کرونا از منابع جدید مانند شبکههای اجتماعی و اینترنت بالاتر از میانگین مفروض بوده، اما استفاده فعال از اطلاعات مربوط به کرونا با تفاوت اندکی از منابع سنتی مانند تلویزیون و رادیو است. از سویی دیگر یافتهها نشان میدهد که بین متغیرهای رفتار در جست وجوی اطلاعات، درک در جست و جوی اطلاعات، تعامل بینفردی در جست وجوی اطلاعات، تأثیر اطلاعات بر بیماری، دریافت فعالانه اطلاعات و دریافت غیر فعالانه اطلاعات با سن، جنسیت و محل سکونت دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم رابطه معناداری وجود ندارد.
نتیجهگیری: بررسی رفتار اطلاعیابی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه قم نشان میدهد که این دانشجویان از سواد اطلاعاتی سلامت برخوردارند و میتوانند اطلاعات سلامت مرتبط را شناسایی و استفاده کنند. علیرغم استفاده بیشتر از منابع جدید مانند شبکههای اجتماعی و اینترنت، اطلاعات کسب شده از منابع سنتی بیشتر مورد اعتماد و استفاده بوده است. هیچکدام از متغیرها مانند جنسیت، سن و محل زندگی بر رفتار اطلاعیابی سلامت دانشجویان کارشناسی ارشد قم تأثیر ندارد و همه افراد فارغ از این متغیرها رفتار اطلاعیابی سلامت یکسانی داشتهاند.
خانم خاتون وکیلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف: هدف: هدف این پژوهش بررسی تاثیر عضویت در شبکه های اجتماعی و نشخوار ذهنی در انعطاف پذیری شناختی دانشجویان دختر حقوق دانشگاه آزاد قائمشهر بود.
روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده است. نمونه آماری در این مطالعه، 70 نفر به صورت نمونه در دسترس از دانشجویان رشته حقوق دانشگاه آزاد واحد قائمشهر درسال تحصیلی 1400-1399بوده است . روش نمونه گیری در تحقیق حاضر تصادفی ساده بود. برای تعیین حجم نمونه در این پژوهش، از جدول کرجسی مورگان استفاده شده است. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بررسی اثرات عضویت در شبکه های اجتماعی، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (تقی زاده و نیکخواه ) و پرسشنامه مقیاس نشخوار ذهنی (تقی زاده ) است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای25- SPSS و (PLS) انجام شد.
یافتهها: نتایج دلالت بر این داشت که شدت اثر عضویت در شبکههای اجتماعی (5/24 درصد) بیشتر از شدت اثر نشخوار ذهنی (8/12 درصد) بوده است. هم چنین می توان شدت اثر را برای هر سه خرده مقیاس این دو متغیر مشاهده کرد. نتایج معادلات ساختاری جهت رد یا تایید فرضیات نشان داده است، هر دو متغیر عضویت در شبکههای اجتماعی(P =0/001 و β=0/526) و نشخوار ذهنی(P =0/002 و (β=-0/379 بر انعطافپذیری شناختی تاثیر معنادار داشتهاند، با توجه به مقدار ضریب مسیر میتوان گفت عضویت در شبکههای اجتماعی دارای اثر مثبت و نشخوار ذهنی دارای اثر منفی بوده است .
نتیجهگیری: عضویت در شبکه های اجتماعی اثرات به مراتب بیشتر و مخرب تری نسبت به نشخوار ذهنی در انعطاف پذیری شناختی دانشجویان داشته است و می توان گفت که هر دو متغیر عضویت در شبکه های اجتماعی و نشخوار ذهنی بر انعطاف پذیری شناختی تاثیر داشته است.
مظهر بابایی، هدیه ازغ، شیما یزدان پناه،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سواد اطّلاعاتی، قابلیت شناسایی و ارزیابی انتقادی اطّلاعات بهمنظور حلّ مشکلات در یک زمینه خاص هست. استفاده از این رویه در محیط دانشگاهها و برای دانشجویان، منوط به آگاهی آنها از زوایای متعدد سنجش اطلاعاتی در این حوزه هست. پژوهش حاضر، بررسی وضعیت سواد اطّلاعاتی دانشجو - معلّمان دانشگاه فرهنگیان از شش منظر بازنگری اطّلاعات، شناخت منابع اطّلاعاتی، اشاعه اطّلاعات، تشخیص اطّلاعات، انعطافپذیری و جستوجوی اطّلاعات بود.
روش پژوهش: این پژوهش، کاربردی و از نوع پیمایشی بوده و در مقطع زمانی دیماه تا اسفند ۱۴۰۰ انجام شد. جامعه پژوهش را کلیۀ دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان کردستان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ تشکیل میدادند که بالغ بر ۱۵۰۰ نفر بودند. با استفاده از نمونهگیری تصادفی، ۳۵۰ نفر از دانشجو - معلّمان بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقّق ساخته ۶۶ گویهای سواد اطّلاعاتی بر مبنای طیف ۳ درجهای لیکرت بود. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ، به مقدار ۸۶%، مطلوب به دست آمد و برای روایی آن از دیدگاه اساتید دانشگاه استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل واریانس چندمتغیری، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون با استفاده از نرمافزار SPSS استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد که بین مؤلفههای سواد اطّلاعاتی دانشجو - معلّمان دختر و پسر رابطه معناداری وجود دارد (P = ۰۰۰۱/۰). بنابراین در این پژوهش جنسیت اثر کمی بر مؤلفههای سواد اطّلاعاتی دارد. همچنین، بین سواد اطّلاعاتی در ۶ مؤلفه آن و رشتههای مختلف آموزشی دانشگاه فرهنگیان تفاوت معنیداری وجود ندارد (P = ۰۵/۰). درنهایت بین سواد اطّلاعاتی در ۶ مؤلفه آن و سن دانشجو - معلّمان دانشگاه فرهنگیان رابطه معناداری وجود ندارد؛ لذا وضعیت سواد اطّلاعاتی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کردستان در سطح متوسطی قرار دارد.
نتیجهگیری: سواد اطلاعاتی مجموعه مهارتها و صلاحیتهای موردنیاز در جامعه اطلاعاتی برای معلمان است، لذا با درنظرگرفتن عواملی چون بازنگری، شناخت منابع، اشاعه، تشخیص، انعطافپذیری و جستوجوی اطلّاعات میتوان به غنیسازی مهارتهای سواد اطلاعاتی پرداخت.
محمدرضا شکاری، محمد حسن زاده،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بررسی عوامل پیشران و بازدارندهی موثر بر گرایش دانشجویان دکتری علم اطلاعات و دانششناسی به مطالعه هدف این پژوهش است.
روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیلمحتوا انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بوده است. مصاحبهها از طریق مراجعه حضوری، تماس تلفنی، پست الکترونیکی، ارسال و دریافت فایل صوتی و گفتوگو در شبکهی اجتماعی واتساپ انجام شده است. دانشجویان دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاههای دولتی، پیامنور و آزاد اسلامی جامعه پژوهش را تشکیل میدهند که با استفاده از نمونهگیری هدفمند، تعداد ۳۳ نفر بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.
نتایج: چهار عامل «استاد»، «اجبار»، «ارتقاء» و «علاقه» به عنوان عوامل پیشران مطالعه در بین دانشجویان دکتری بودهاند و هفت عامل «استاد»، «خانواده»، «مشکلات دسترسی»، «آینده مبهم»، «مشکلات و ضعفهای نظام آموزشی»، «رشد روحیه بینیازی از مطالعه» و «عدم مشارکت در تدریس» به عنوان عوامل بازدارنده شناسایی شدهاند.
نتیجهگیری: عوامل پیشران و عوامل بازدارنده از مطالعه، بسیار درهمتنیده بوده و بههم مرتبط هستند. برخی از این عوامل بر برخی دیگر تأثیر میگذارند و به نوعی علتومعلول یکدیگرند. برای تقویت عوامل مؤثر و کاهش عوامل بازدارنده به مطالعه، تلاش بیشتر اساتید و برنامهریزان درسی در سطح کلان، کتابخانهها و کتابداران، سیاستمداران، و تلاش و برنامهریزی بیشتر خود دانشجویان دکتری را میطلبد. لازم است تا نظام تعلیم و تربیت و نظام آموزش در دانشگاهها از نظام تکمتنی و متکلموحده بودن خارج شود. تا تغییرات بنیادی در روشهای تدریس و محتوای درسی در نظام آموزشی به وجود نیاید، دانشجویان کمتر به مطالعه و پژوهش روی میآورند
زهرا پورپیر، محمد رضا کیانی، محمد علی رستمی نژاد، سید ابراهیم حسینی زارگز،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: کووید 19 یک بیماری تنفسی واگیردار است که مانند سایر بیماریهای واگیردار، سلامت افراد را تحتتأثیر قرار داده است. رسانه های اجتماعی بهعنوان یک منبع مهم برای کسب اطلاعات سلامت، سهم عمدهای را در زمینه رفع نیاز اطلاعاتی در مورد کووید 19 به خود اختصاص دادهاند. نقش رفتار اطلاعیابی سلامت افراد در مدیریت و کنترل بیماری حائز اهمیت است و در روند سلامت جامعه در آینده نیز تأثیرگذار است. بر همین اساس کشف رفتار اطلاع یابی سلامت دانشجویان دانشگاه بیرجند در رسانه های اجتماعی در طی همهگیری کووید 19 هدف اصلی پژوهش حاضر قرار گرفت.
روش پژوهش: این پژوهش کاربردی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه بیرجند در زمان انجام مطالعه بودند. نمونهگیری بر اساس نمونهگیری تصادفی طبقهبندی نسبتی انجام گرفت (370 نفر). ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه با استفاده از نظرات صاحبنظران و متخصصان علم اطلاعات و دانششناسی و علوم پزشکی و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ سنجیده شد (0/897).
یافتهها: یافته های پژوهش نشان داد دانشجویان بیشتر از موتورهای جستجو، شبکه های اجتماعی خارجی و رسانه های خبری برای کسب اطلاعات در مورد کووید 19 تا منابع معتبری مانند وبسایت های رسمی تخصصی پزشکی استفاده می کردند. در این میان تلگرام و اینستاگرام بیشترین کاربرد را داشتند. آنان بیش از کسب اطلاعات در مورد روش های درمانی به اخبار مرتبط با کووید 19 و رفتارهای پیشگیرانه توجه داشتند. میزان پیامدهای منفی و مثبت کسب اطلاعات در مورد این بیماری بر روی دانشجویان کمتر از حد انتظار بود و در بین مؤلفههای رفتار اطلاع یابی، کمترین توجه را به اشتراکگذاری اطلاعات داشتند. در زمینه ابعاد مرتبط با کووید 19 بیشترین توجه آنها به بُعد آموزشی و کمترین توجه آنها به بُعد سیاسی بود.
نتیجهگیری: بر اساس بررسی های پژوهشگر مطالعه ای در زمینه رفتار اطلاع یابی سلامت به طور خاص در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در دوران کووید 19 نیافت؛ بنابراین پژوهش از نظر روش شناسی، رویکرد موضوعی و پژوهشی و بافت موردمطالعه حداقل در سطح ملی بدیع است.
فاطمه سلمانی، محمدرضا کیانی، محمد اکبری بورنگ، لیلا طالب زاده شوشتری،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: رسانههای اجتماعی و مباحث روانشناختی مرتبط با آن امروزه توجه روزافزونی را به خود جلب کردهاند و موضوع موردمطالعه بسیاری از پژوهشها در این حوزه قرارگرفتهاند. در این میان اینستاگرام به دلیل قابلیتهای فراوان و توجه ویژه جوانان به این پلتفرم در این پژوهش موردمطالعه قرار گرفت. بررسی نقش تصویر بدن دانشجویان در استفاده از اینستاگرام، هدف پژوهش حاضر بود.
روش: این پژوهش همبستگی با استفاده از پرسشنامههای «تصویر بدن» و «استفاده از اینستاگرام» در نمونهای به حجم 375 نفر از جامعه دانشجویان دانشگاه بیرجند به روش نمونهگیری تصادفی طبقاتی نسبتی انجام شد.
یافتههای پژوهش: دانشجویان بیش از حد متوسط از اینستاگرام استفاده میکردند و از تصویر بدن خود رضایت نسبی داشتند. یافتهها نشان داد هر چه نارضایتی ظاهری و تداخل عملکردی پاسخگویان (بهعنوان مؤلفههای تصویر بدن) بالاتر بود، میزان استفاده دانشجویان از اینستاگرام بیشتر بود.
نتیجهگیری: پژوهشهای قبلی نشان داده بودند که استفاده از اینستاگرام با طیف وسیعی از مسائل روانشناختی بهویژه در جوانان مرتبط است و این پژوهش نیز نشان داد که تصویر بدن کاربران با استفاده از اینستاگرام کاملاً ارتباط دارد. از بین دو مؤلفه تصویر بدن، تداخل عملکردی (تداخل اضطراب از ظاهر در عملکرد اجتماعی) پیشبینیکننده قویتری نسبت به نارضایتی ظاهری برای استفاده از اینستاگرام بود. به عبارتی مباحث اجتماعی در این میان از اهمیت بیشتری نسبت به مسائل فردی برخوردار بودند. نتایج این پژوهش میتواند برای مدیران و تصمیمگیران در زمینه رسانههای اجتماعی و تحلیلگران موضوعات مرتبط با جوانان بهویژه در ارتباط با رسانههای اجتماعی مبتنی بر تصویر و ویدئو مفید باشد.