زمینه و هدف: پژوهش حاضر به بررسی میزان استناد به پایگاههای تمام متن در پایاننامههای علوم کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاههای دولتی شهر تهران در طی سالهای 1384 تا 1388 میپردازد.
روش: بدین منظور تعداد 9952 استناد مربوط به 172 پایاننامه موجود در کتابخانههای مرکزی دانشگاهها مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش از روش کتابسنجی و از فن تحلیل استنادی استفاده شد. نتایج بهدستآمده نشان داد که تنها 499 (01/5%) از 9952 استناد، استناد به پایگاههای اطلاعاتی تمام متن بوده است.
یافتهها: با استفاده از قانون برادفورد پایگاههایEmerald، Irandoc، Proquest و ScienceDirect بهعنوان پایگاههای هسته در علوم کتابداری و اطلاعرسانی معرفی شدند. بین میزان استفاده از پایگاههای اطلاعاتی تمام متن در پایاننامهها به تفکیک هر پایگاه، هر دانشگاه و هر موضوع تفاوت معناداری وجود ندارد. توزیع زبانی استناد به پایگاههای اطلاعاتی تمام متن نشان میدهد که بیشتر استنادها به زبان انگلیسی بوده است. همچنین میزان استفاده از پایگاههای اطلاعاتی تمام متن در پایان-نامه بر اساس زمان رشد صعودی نداشته است.
نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده نشان میدهد، استناد به پایگاهها (01/5%) بسیار کم است و روند رو به رشدی را برای استناد به پایگاههای اطلاعاتی نشان نمیدهد. همچنین از نظر زبان پایگاههای اطلاعاتی مورد استناد زبان انگلیسی (96/81%) زبان غالب است
زمینه و هدف: مقاله حاضر ارائه دهنده نتایج پژوهشی است که با هدف بررسی میزان آشنایی و استفاده از شبکههای اجتماعی توسط دانشجویان کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی و نیز نگرش آنها نسبت به این شبکهها انجام شد.
روش: روش پژوهش پیمایشی بوده و دادهها از طریق یک پرسشنامه تحت وب گردآوری شد. 113 دانشجوی کارشناسی ارشد پرسشنامه را تکمیل نمودند.
نتایج: یافتهها نشان میدهد که 35 درصد پاسخدهندگان عضو هیچکدام از شبکههای اجتماعی نیستند. فیلترینگ اینترنت بهعنوان بزرگترین مانع استفاده از شبکههای اجتماعی شناخته شد. تصور منفی از شبکههای اجتماعی دومین مانع استفاده از این شبکهها بود. 22 درصد از پاسخدهندگان استفاده از شبکههای اجتماعی را اتلاف وقت میدانستند و 14 درصد هیچ فایدهای در استفاده از شبکههای اجتماعی نمیدیدند. 36 درصد از پاسخدهندگان اعتماد خیلی کمی به اطلاعات منتشرشده در شبکههای اجتماعی داشتند. استفاده کنندگان از شبکههای اجتماعی مهارتهای پایه استفاده از آنها را داشتند اما مهارت آنها در استفاده از امکانات و قابلیتها پیشرفتهتر شبکههای اجتماعی مثل تنظیمات حریم خصوصی اندک بود. پاسخدهندگان به پرسشنامه دید مثبتی نسبت به استفاده از شبکههای اجتماعی برای اهداف آموزشی و حرفهای داشتند.
نتیجهگیری: نویسندگان پیشنهاد میکنند که مهارتهای استفاده از شبکههای اجتماعی باید در برنامه آموزشی علم اطلاعات و دانش شناسی گنجانده شود. برخی از فواید آموزش شبکههای اجتماعی به دانشجویان از این قرار است: آماده کردن دانشجویان برای استفاده از این فناوریها در کتابخانههای محل اشتغال آینده؛ افزایش امکان استخدام دانشجویان علم اطلاعات و دانش شناسی؛ استفادهاموزشی از این شبکهها برای ارتباط نزدیکتر و بیشتر با دانشجویان و آماده کردن دانشجویان برای آموزش سواد شبکههای اجتماعی به دیگران.
زمینه و هدف: هدف اصلی این مطالعه آن است که کتابهای فارسی حوزه کتابداری و اطلاعرسانی از نظر برخورداری از نمایه انتهایی و میزان رعایت استانداردهای نمایهسازی ایزو 999-1996 و بی. اس. 3700 مورد بررسی قرار گیرند.
روش: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی ـ پیمایشی است و جامعه آماری شامل کلیه کتابهای علمی فارسی تألیفی و ترجمه شده مربوط به حوزه علوم کتابداری و اطلاعرسانی است که از ابتدای سال 1385 تا پایان سال 1391 منتشر شدهاند و دارای نمایه انتهایی کتاب هستند. برای گردآوری دادهها از سیاهه وارسی منطبق با استانداردهای نمایهسازی ایزو 999-1996 و بی. اس. 3700 استفاده شده است.
یافتهها: یافتههای مطالعه نشان داد از مجموع 424 عنوان کتاب بررسی شده، 26% آنها دارای نمایه انتهایی و 71% نیز بدون نمایه هستند. در کل میزان رعایت ملاکهای ارزیابی در نمایههای پایان کتابهای کتابداری و اطلاعرسانی 56% است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان داد که درصد تهیه نمایه انتهای کتاب برای کتابهای حوزه کتابداری و اطلاعرسانی در شرایط نسبتاً مطلوبتری در مقایسه با سایر حوزههای علمی قرار دارد امّا با توجّه به اهداف و کارکردهای رشته کتابداری رعایت استانداردها در نمایه پایان کتابها، ضعیف بوده است. زمانبر بودن تهیه نمایه، کمبود وقت و تعجیل در انتشار و عرضه کتاب، مسائل اقتصادی، کمبود نیروی متخصّص و عدم پی بردن به اهمیّت نمایه از جمله موانع تهیه نمایه برای کتابها هستند و آموزش راهکار اصلی برای بهبود وضعیت نمایهسازی است.
زمینه و هدف: هدف از انجام این پژوهش شناخت وضعیت موجود طبقهبندی کتب غیردرسی کودکان و نوجوانان در ایران و کسب نظر صاحبنظران در خصوص چگونگی بازنگری در طبقهبندی این کتب میباشد.
روش: در این بررسی از روش کیفی استفاده شده است. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته میباشد که بر مبنای اهداف تحقیق تدوینشده است. روش جمعآوری اطلاعات مصاحبه باز بر مبنای محورهای تعیین در پرسشنامه میباشد. جامعه آماری شامل ... نفر از نویسندگان، منتقدین، مترجمین کتب کودکان و نوجوانان میباشد که با استفاده از روش Snowball یا گلوله برفی انتخابشدهاند. نحوه تحلیل دادهها بر مبنای روش SWOT میباشد.
یافتهها: یافته بیانگر این است که صاحبنظران در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان در چهار محور نقاط مثبت، نقاط منفی، فرصتها و تهدید به نکاتی اشاره داشتهاند. آنان بر این نظرند که امروزه استفاده از طبقهبندی سنی نمیتواند پاسخگوی نیاز این قشر سنی باشد. همچنین استفاده از رویکردهای روانشناختی و تربیتی بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی رشد کودکان و نوجوانان نمیتواند مبنای مناسبی برای تعیین طبقهبندی کتب باشد.
نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده بیانگر این است که گرچه رویکرد حاکم بر نظرات مطرحشده، موافق با محدودیت سنی برای کودکان و نوجوانان برای استفاده از کتاب نیست، لکن برای استفاده از کتب ملاحظاتی را در نظر دارد و موافق با استفاده کودکان و نوجوانان از کتاب تحت شرایطی خاص میباشد. در این خصوص میتوان از تعیین کف سنی، توجه به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، توجه به دانش بهروز کودکان و نوجوانان، لحاظ نمودن نظرات این دو قشر در طبقهبندی کتب نام برد.
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی نقش شبکههای اجتماعی مجازی در تبادلات علمی کتابداران سازمانهای دولتی شهر تهران بوده است.
روش: این پژوهش به روش پیمایشی تحلیلی صورت گرفت که اطلاعات بهدستآمده از طریق نرمافزار SPSS مورد تحلیل قرارگرفته است. و جامعه آماری پژوهش شامل کتابداران 13 کتابخانه مرکزی دانشگاههای دولتی شهر تهران است. فن گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته است. نمونه آماری شامل 245 کتابدار بود. از میان 245 پرسشنامه، 220 پرسشنامه عودت داده شد. برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و برای معناداری تفاوتها از آمار استنباطی (آزمون تی و تحلیل واریانس) استفاده شد.
یافتهها: یافتههای منتج از پژوهش نشان داد که کمتر از 20% کتابداران، آموزش را در پیشبرد کاری خود مؤثر میدانند. همچنین بهطور میانگین 3% کتابداران راغب به انتقال اطلاعات به همکاران خود میباشند. 5/35% از کتابداران با امکانات و خدمات شبکههای اجتماعی آشنایی دارند. ضریب همبستگی چندگانه 067/0 نشان از همبستگی ضعیف بین متغیر مستقل و وابسته (استفاده از شبکه و ارتقا دانش کتابداران) دارد. ضریب تعیین در این آزمون 004/0 میباشد که نشان از نقش کمتر متغیر "استفاده از شبکه" در تعیین واریانس متغیر ارتقای دانش دارد. ضریب همبستگی چندگانه 09/0 نشاندهنده همبستگی ضعیف بین متغیر مستقل و وابسته (استفاده از شبکههای اجتماعی، ارتقا شغلی کتابداران) میدهد. ضریب تعیین در این آزمون 008/0 میباشد که نشان از نقش کمتر متغیر استفاده از شبکه در تعیین واریانس متغیر وابسته یعنی ارتباط و همکاری دارد.
نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده نشان میدهد کتابداران کتابخانههای مرکزی دانشگاههای دولتی شهر تهران کمتر از شبکههای اجتماعی به صورت کاربردی استفاده میکنند و استفاده از شبکههای اجتماعی باعث ارتقا علمی و ارتقا شغلی کتابداران نمیشود. به عبارتی استفاده از شبکههای اجتماعی تأثیری در ارتقا علمی و شغلی کتابداران ندارد
زمینه و هدف: با توجه به توسعه رسانههای اجتماعی در کتابخانهها و ضرورت برخورداری کتابداران از سواد رسانههای اجتماعی، پژوهش حاضر باهدف تبیین دیدگاهها و تجربههای کتابداران در خصوص سواد رسانههای اجتماعی و راهکارهای ارتقای آن صورت گرفته است.
روش: این پژوهش یک مطالعه کیفی است که از طریق مصاحبه صورت گرفته است. جامعهی آماری شامل ۴۰ نفر از کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی منطقه سیستان است که ۱۴ نفر از این افراد با روش نمونهگیری در دسترس جهت مصاحبه انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوا انجامشده است.
یافتهها: مضامینی همچون آگاهی شبکهای ازجمله شناخت انواع رسانههای اجتماعی و شیوهی صحیح استفاده از هر یک از آنها، آگاهی از حق مؤلف و رعایت حریم شخصی، مصرف نقادانه و ارزیابانه، تبادل اطلاعات و استفاده هدفمند از رسانههای اجتماعی ازجمله مسائلی بود که پاسخگویان در این پژوهش به عنوان مضامینی از سواد رسانههای اجتماعی مورد اشاره قرار دادند. کتابداران مورد بررسی همچنین بر لزوم آموزش سواد رسانههای اجتماعی تأکید داشتند.
نتیجهگیری: برنامههای آموزش رسمی و غیررسمی سواد رسانههای اجتماعی میبایست به عنوان ضرورت اساسی جامعه اطلاعاتی بهطور جدی دنبال گردد. استفاده صحیح و مناسب از رسانههای اجتماعی نیاز به فرهنگسازی دارد. همچنین توجه پژوهشگران به تولید آثار کاربردی درزمینهی سواد رسانههای اجتماعی به ویژه در ارتباط با جامعه کتابداری و اطلاعرسانی ضروری به نظر میرسد
زمینه و هدف: علیرغم ضرورت دسترسی و کسب اطلاعات برای تمامی افراد در هر جامعه ای، این اطلاعات در هر زمان، مکان و شرایطی در دسترس تمامی گروه ها بویژه گروه های خاص و محروم (بالاخص مهاجران و پناهندگان) قرار ندارد. این مطالعه با هدف شناسایی نیازهای اطلاعاتی و عوامل موثر بر اطلاع یابی مهاجران خارجی در ایران و ارائه راهکارهای پیشنهادی صورت گرفته است.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و به صورت ترکیبی همزمان (کمی و کیفی) انجام شده است. با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان، 384 نفر از مهاجران افغانستانی و عراقی که به صورت مجاز در 12 استان کشورمان زندگی می کنند، انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته میان آنها توزیع شده است. برای شناسایی راهکارهای مناسب جهت بهبود دسترسی مهاجران به اطلاعات، مصاحبه ای با 10 نفر از مدیران و سیاستگذاران حوزه های اطلاعات و مهاجرت صورت گرفته است تا پیشنهاداتی جهت بهبود دستیابی مهاجران به اطلاعات مورد نیازشان صورت پذیرد.
یافتهها: یافته های بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داده است که نیازهای اطلاعاتی شغلی (02/4)، نیازهای اطلاعاتی دینی و مذهبی (71/3)، اطلاعات مربوط به مرزها و مکانهای مجاز و ممنوع (81/3) و نیز نیاز به اطلاعات در رابطه با بیماریها (05/4)، به عنوان مهمترین نیازهای اطلاعاتی مهاجران شناسایی شده اند. در تامین نیازهای اطلاعاتی مهاجران نیز رادیو و تلویزیون کشورهای افغانستان و عراق (84/3) و در بین مراکز تامین کننده اطلاعات، مراکز آموزشی (85/3) بیشترین نقش و تاثیر را داشته اند.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داده است که مهاجران و اتباع افغانی و عراقی در کشورمان در دسترسی به اطلاعات، با مشکلات و معضلات گوناگونی مواجه بوده و عوامل بسیار تعیین کننده و تاثیرگذاری در دسترسی آنها به اطلاعات و نیز نیازهای اطلاعاتی آنها وجود دارد. بخش قابل توجهی از موانع و مشکلات پیش روی آنها را می توان با برنامه ریزی مناسب تر و قانونگذاری رفع نموده و ارائه دهندگان اطلاعات و خدمتگذاران در دستگاه های اجرایی مربوطه می توانند با تقویت نگاه نوع دوستی و عدم توجه به ملیت افراد، در این فرایند نقش تعیین کننده ای داشته باشند
هدف: هدف پژوهش شناسایی منابع دانش، بررسی تأثیر چرخه یکپارچه حیات دانش سازمانی دالکر بر مستندسازی دانش و ارائه مدلی عملی مستندسازی دانش در کتابخانههای مرکزی دانشگاههای دولتی ایران است.
روش: روش پژوهش پیمایشی و نوع آن کاربردی است. جامعه آماری این پژوهش رؤسا، معاونین و سرپرستان بخشهای کتابخانههای مرکزی دانشگاههای دولتی ایران بود. اعضای جامعه 172 نفر بود که بر اساس جدول اندازه جامعه و نمونه کرجسی و مورگان 113 نفر به صورت طبقهای تصادفی انتخاب شد. از این تعداد 100 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و میزان پرسشنامههای برگشتی 88 درصد بود. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه الکترونیکی محقق ساخته با 100 پرسش بود. روایی آن از طریق 8 نفر از اساتید حوزه تأیید شد و پایایی آن با توجه به متوسط ضریب آلفای کرونباخ، 87.45 محاسبه گردید.
یافتهها: نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد چرخه یکپارچه حیات دانش سازمانی دالکر بر مستندسازی دانش تأثیرگذار بود و متغیرهای استخراج و ثبت، اشتراک و ارزیابی با بتای 51/0، 37/0 و 28/0- بیشترین تأثیر را بر مستندسازی دانش داشت. مدل نهایی پژوهش (تحلیل مسیر) شامل سه متغیر استخراج و ثبت، پالایش و اشتراک با اثر مستقیم و با ضرایب مسیر 39/0، 34/0 و 27/0 و دو متغیر ارزیابی/انتخاب و دسترسی با اثر غیر مستقیم و با مجموع ضرایب مسیر 22/0 و 25/0 بود. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی منجر به استخراج سه عامل منابع استخراج و ثبت دانش ضمنی مدیران، استخراج دانش جدید از منابع دانش عینی و منابع دانش عینی برای وبکاوی و دادهکاوی شد و در مجموع 35/63 درصد از کل واریانس تببین گردید.
اصالت/ارزش: این پژوهش اولین پژوهش صورت گرفته در زمینه مستندسازی دانش در کتابخانههای مرکزی دانشگاههای دولتی ایران با هدف ارائه مدل عملی است.
هدف و زمینه: رسانه های اجتماعی با توجه به ویژگی تعاملی و رایگان بودن، بهطور گسترده در کتابخانهها قابل استفاده اند، زیرا وب 2.0 برای کتابخانهها ابزاری در جهت ایجاد ارتباط دائم در هر زمان و همچنین آموزش فارغ از مکان و زمان را فراهم میآورد. اما استفاده ها و در واقع کاربرد رسانههای اجتماعی در کتابخانه های عمومی شامل چه مواردی است و چه موانع و مشکلاتی بر سر راه استفاده از این ابزارها در این کتابخانهها وجود دارد. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی کاربردهای رسانههای اجتماعی در کتابخانههای عمومی و موانع و مشکلات استفاده از این رسانه ها از دیدگاه کتابداران کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه میباشد.
روش: مطالعه حاضر به روش تحقیق کیفی و با استفاده از مصاحبه عمیق انجام شده است. افراد مشارکت کننده 27 نفر از کتابداران کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه در پاییز سال 1394 بودند. نمونه گیری به روش هدفمند انجام گرفت و تا اشباع اطلاعات ادامه یافت. تحلیل داده ها همزمان با جمعآوری اطلاعات با رویکرد تحلیل موضوعی انجام گرفت.
یافته ها: تحلیل دادهها منجر به استخراج 47 زیرموضوع، 9 موضوع اصلی و دو مقوله کلی شامل کارکردها و موانع و مشکلات شد. در مقوله کارکردها 7 موضوع اصلی شناسایی شد که عبارتاند از: انتشار، ارتباط و ارتقاء علمی، ارتقای جایگاه، بهره وری خدمات و استفاده از کتابخانه، بهبود فرایندها، شناخت و جلب حمایت. در مقوله موانع و مشکلات نیز 2 موضوع اصلی موانع و مشکلات شخصی و موانع و مشکلات غیر شخصی شناسایی شد.
نتیجه گیری: با توجه به گستردگی و متنوع بودن دامنه ارائه خدمات کتابخانه های عمومی به اقشار مختلف و ناهمگونی مخاطبان این کتابخانهها نسبت به سایر انواع کتابخانه ها، رسانه های اجتماعی کاربردهای بسیار بیشتر و متنوعتری در کتابخانه های عمومی دارند و به دلیل جامعه مخاطب و شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کتابخانههای عمومی، موانع و مشکلات گوناگونی در استفاده از این ابزارها در کتابخانه های عمومی وجود دارد. لیکن با حذف یا کاهش موانع و مشکلات، می توان در راستای دستیابی به اهداف کتابخانه های عمومی و ارتقای سرانه مطالعه شهروندان از رسانه های اجتماعی به عنوان ابزاری قدرتمند استفاده بهینه ای برد.
زمینه و هدف: این مقاله درصدد است مفهوم فضای مشترک اطلاعاتی را با تبیین شرایط حاضر، تعریف مفهوم، ویژگیها و الگوهای فضای مشترک اطلاعاتی، بیان چند نمونه عملی، پیشنهادهایی برای تبدیل فضای کتابخانه به فضای مشترک اطلاعاتی، چالشهای ایجاد و پیادهسازی فضای مشترک اطلاعاتی را مورد واکاوی قرار دهد.
روش پژوهش: مقاله حاضر یک مقاله مروری و مفهومی است، بنابراین روش کتابخانهای انتخاب شد.
یافتهها: کتابخانههای دانشگاهی در طی دهههای گذشته تغییرات قابلتوجهی کردهاند. این تغییرات، مدیران را در امر برنامهریزی و پیشبینی امور کتابخانهها با مشکل و چالش مواجه ساخته است. به نظر میرسد ظهور مفهوم فضای مشترک اطلاعاتی، مفهومی برای سازگاری با شرایط متغیر امروز کتابخانههای دانشگاهی است. اصطلاح فضای مشترک اطلاعاتی مفهوم نسبتاً جدیدی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی است. فضای مشترک اطلاعاتی بهعنوان درگاهی توصیف میشوند که از طریق آن دانشجویان و اعضای هیئتعلمی به حجم وسیعی از منابع اطلاعاتی در جهان در یک مکان دسترسی مییابند، در محل کتابخانه منابع کمتری نگهداری میشود، دسترسی به خدمات فناوری و مرجع باهم ترکیب میشوند، بجای مالکیت اطلاعات تاکید بر دسترسی، مدیریت اطلاعات و هوشمندسازی خدمات است، مدیریت ارتباط با اعضا و استفادهکنندگان (خدمت محور) و یادگیری مشارکتی نقش محوری دارد.
نتیجه گیری: هیچکس نمیداند کتابخانه دانشگاهی آینده شبیه چه خواهد شد؟ ناگفته پیداست کتابخانههای آینده یک منبع اطلاعاتی متکامل با کارکنان آگاه و ماهر خواهد بود که دسترسی سریع و آزاد را به منابع اطلاعاتی الکترونیکی و دیجیتالی، انجام تحقیقات علمی در محیطی راحت و حمایتی را فراهم کرده و یادگیری مشارکتی را تشویق میکنند. فضای مشترک اطلاعاتی اولین گام در این مسیر است.
هدف: رابطکاربر در کتابخانههای دیجیتال از جمله مسائل اساسی در بهرهگیری از این کتابخانهها به شمار میرود و زمانی کاربران میتوانند تعامل مناسبی با آن برقرار سازند که متناسب با نیاز آنها فراهم گردد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی و تحلیل رابطکاربر کتابخانههای دیجیتال ارائهدهنده خدمات به نابینایان و ناشنوایان در سطح جهان است.
روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی است. روش انجام پژوهش از نوع کتابخانهای و پیمایش توصیفی است. بدین ترتیب که ابتدا با بررسی متون و منابع علمی مرتبط سیاههای متشکل از 13 معیار (ویژگیهای ظاهری صفحه نمایش، سازماندهی صفحه نمایش، امکانات جستجو، پیوندها، گزینهها و نمادهای تصویری، شخصیسازی متن، امکانات کمک و راهنمایی کاربران، هشدار دهندهها، امکان تعامل و بازخورد، زبان رابطکاربر، کنترل کاربر، انواع قالب (فرمت)های منابع موجود در کتابخانه، امکانات مطالعه منابع بازیابی شده از کتابخانه) شامل 109 مؤلفه استخراج شد. سپس به روش دلفی نهایی گردید و برای ارزیابی کتابخانههای مذکور مورد استفاده قرار گرفت. جامعه مورد مطالعه شامل 12 کتابخانه دیجیتال ارائهدهنده خدمات به نابینایان و ناشنوایان بود که از طریق جستجو و مکاتبه با فدراسیون بینالمللی کتابخانههای دیجیتال تهیه گردید.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که در مجموع، از بین معیارهای مورد مطالعه، معیار «زبان رابطکاربر» با رعایت در 92/97 درصد از کتابخانهها، رتبه اول و معیار «کنترل کاربر» تنها با استفاده در 67/9 درصد کتابخانهها کمترین میزان رعایت را به خود اختصاص دادهاند. همچنین کتابخانه "Digital library for the blind" با رعایت 53/63 درصد بیشترین و کتابخانه " "U.S. National Library Service for Blindبا رعایت 62/37 درصد از مؤلفهها کمترین میزان رعایت را به خود اختصاص دادهاند.
زمینه/هدف: بازیوارسازی را کاربست محرکهای مرتبط با انجام بازی در بسترهای به ظاهر نامرتبط با بازی دانستهاند. در واقع، این تعریف جامعترین تعریفی است که تاکنون از بازیوارسازی ارائه شده است. این مفهوم برای نخستین بار در سال 2002 میلادی ارائه شد، اما بیش از هشت سال – یعنی تا نیمه دوم سال 2010 میلادی- طول کشید تا مفهوم یادشده توجه جهانیان را به خود جلب نماید. بازیوارسازی در حیطههای گوناگون و به تناسب نیازهای متنوع موجود در این حیطهها کاربرد یافته است. پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن معرفی مفهوم بازیوارسازی و مؤلفههای آن، به نقش و جایگاه این مفهوم جدید در حیطه فرآیندها و فعالیتهای کتابخانهای بپردازد.
روش: پژوهش حاضر به روش مروری و بر اساس مطالعه جامع و نظاممند متون مرتبط با بازیوارسازی انجام شده است.
یافتهها: نتایج نشان میدهند که مؤلفههای بازیوارسازی به واسطه ماهیّت منطبق با انگیزه انسانیشان و در صورت طراحی مناسب بتوانند بستری را فراهم نمایند که به واسطه آن امکان پذیرش تغییرات در سطح کتابخانهها از سوی مدیران- و سپس کارکنان و کاربران- راحتتر اتفاق افتد. این امر میتواند به حل «بحران مشارکت» کتابخانهها یاری رساند.
نتیجهگیری: مدیران کتابخانهها میتوانند با درک شرایط موجود و بر اساس اصول بازیوارسازی تمهیداتی بیاندیشند تا بر اساس آن، کتابخانهها و وبسایت آنها جذابیتهای بیشتری را برای جذب مخاطب ایجاد کنند.
زمینه و هدف: لذت بردن از خواندن، عاملی مهم در گرایش افراد به خواندن و افزایش سرانه خواندن است. خواندن لذتبخش تأثیر مهمی بر استمرار و تداوم خواندن و تبدیل شدن افراد به خوانندگان مادامالعمر دارد. این مسأله در جامعه ایرانی که با سرانه پایین خواندن مواجه است، اهمیت فزایندهای دارد. در این میان باید دانست چه عواملی مؤثر بر خواندن لذتبخش و ایجاد کننده آن هستند. از این رو، پژوهش حاضر درصد است دیدگاه کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی شهر کرمانشاه را در خصوص عوامل اثرگذار بر خواندن لذتبخش شناسایی کند.
روش: پژوهش حاضر با رویکرد روششناختی کیفی انجام شده و روش پژوهش، تحلیل محتواست. دادهها با استفاده از مصاحبه عمیق گردآوری شده است. مشارکتکنندگان 33 نفر از کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی شهر کرمانشاه در پاییز سال 1395 بودند. نمونهگیری به روش هدفمند انجام گرفت و تا اشباع اطلاعات ادامه یافت. تحلیل دادهها همزمان با جمعآوری اطلاعات با رویکرد تحلیل موضوعی انجام گرفت.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به استخراج 13 موضوع اصلی، 16 زیرموضوع و 22 موضوع فرعی در 2 مقوله اصلی با عنوان عوامل درونی و بیرونی شد. عوامل درونی شامل موضوعات علاقه، خودانگیختگی و اختیار، انگارههای خواندن، انگیزهها، نیاز و هدف، پیشداشتهها، احساسات، کاربردنگری، شناخت، ارتباط و تعامل و پیوندهاست. عوامل بیرونی در موضوع نهادها شامل زیرموضوعات خانواده، نظام آموزشی، کتابخانهها، خلقکنندگان محتوا، توزیعکنندگان محتوا، رسانهها و در موضوع شرایط و امکانات شامل زیرموضوعات موضوع مطالعاتی، زمان، مکان و محملهای خواندن میباشد.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد حصول خواندن لذتبخش اگرچه بستگی به خصوصیات درونی و شخصیتی افراد دارد، اما در این میان عوامل بیرونی چندی نیز اثرگذارند. لذا در پیوستار ایجاد خواندن لذتبخش، فرد در یک سمت و عواملی نظیر خانواده، نظام آموزشی، کتابخانهها و نظایر آن در سمت دیگر قرار دارند که هماهنگی و تلاش مشترک همه آنها فراهمکننده لذت خواندن است.
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف شناسایی دیدگاه مدیران نسبت به وضعیت مؤلفه های الگوی سایبرنتیک در کتابخانه های دانشگاهی انجام شده است.
روش پژوهش: این پژوهش به روش پیمایشی تحلیلی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل 753 نفر از مدیران و کتابداران مسئول مستقر در کتابخانه های دانشگاهی شهر تهران و شهرهای دیگر است که تعداد 250 نفر با استفاده از نمونهگیری تصادفی طبقه ای و بر اساس جدول کرجسی و مورگان (پاول، 1385) تعیین شد. گردآوری داده های مورد نیاز پژوهش از طریق پرسشنامه محقق ساخته بر اساس دیدگاه بیرن بائوم (1382)، نظرخواهی از خبرگان و متخصصان این حوزه بود. پرسشنامه 6 مؤلفه شامل نظارت وکنترل، پیوندها،تصمیم گیری، سلسله مراتب و رهبری که بر اساس طیف لیکرت از مدیران نظرخواهی شده است و با استفاده از نرم افزارهایSPSS-20 برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، تمامی مؤلفه های الگوی سایبرنتیک از دیدگاه مدیران کتابخانه های دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته است و از جایگاه مناسبی در کتابخانه های دانشگاهی برخوردار هستند. از بین خرده مؤلفه های الگوی سایبرنتیک خرده مؤلفه اجتماعی با میانگین 16/36، خرده مؤلفه پیوند سخت با میانگین 48/15، خرده مؤلفه مدار علی با میانگین 75/11، خرده مؤلفه منابع تصمیم گیری با میانگین 49/15، خرده مؤلفه تقسیم شده با میانگین 12/12و خرده مؤلفه شناختی با میانگین 49/8 بیشتر از میانگین سایر خرده مؤلفه های الگوی سایبرنتیک درکتابخانه های دانشگاهی بوده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد مؤلفه های الگوی سایبرنتیک از جایگاه مناسبی در کتابخانه های دانشگاهی برخوردارند، این امر می تواند حاکی از آگاهی مدیران کتابخانه های دانشگاهی نسبت به ساختار، اهداف، وظایف، خدمات و کارکردهای کتابخانه های دانشگاهی باشد. با توجه به نتایج پژوهش، بهتر است در ساختار مدیریت کتابخانه به نقش اجتماعی کاربران کتابخانه در تعاملات و هدایت آنان توجه بیشتری شود و بستر تعهد نیروی انسانی از طریق مشارکت اجتماعی در فرآیند کار و تعامل با مدیریت بیشتر فراهم شود.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تعامل انسان و اطلاعات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Human Information Interaction
Designed & Developed by : Yektaweb