زمینه و هدف: تاکید بر مهارتهای اطلاعاتی ویژگی مشترک دو مفهوم سواد اطلاعاتی و سواد سلامت است، این مهم نشان دهنده نوعی ارتباط بین سواد سلامت و سواد اطلاعاتی است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سواد اطلاعاتی و سواد سلامت در میان کل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد است.
روش: این پژوهش از نوع کاربردی است که به روش پیمایشی با رویکرد توصیفی-همبستگی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد تشکیل میدهد (8500 نفر) که به روش نمونه گیری تصادفی طبقهای 368 نفر به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. برای بررسی وضعیت سواد سلامت دانشجویان از پرسشنامه استاندارد سواد سلامت (منتظری و دیگران، 1393) شامل ابعاد دسترسی، مهارت خواندن، فهم، ارزیابی، تصمیم گیری و به کارگیری اطلاعات سلامت بهره گرفته شد. برای سنجش سواد اطلاعاتی نیز از پرسشنامه محقق ساخته شامل ابعاد: تشخیص نیاز اطلاعاتی، مکانیابی اطلاعات، سازماندهی اطلاعات، و ارزیابی اطلاعات، استفاده شد. روایی ابزارها از طریق مشورت با صاحبنظران و پایایی نیز با آزمون آلفای کرونباخ (با ضریب 863/0 برای پرسشنامه سواد سلامت و 912/0 برای پرسشنامه سواد اطلاعاتی) تأیید گردید.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد، 25 درصد دانشجویان سواد سلامت ناکافی، 31/38 درصد سواد سلامت مرزی، و 69/36 درصد سواد سلامت کافی دارند. سطح سواد اطلاعاتی دانشجویان نیز بالاتر از سطح متوسط به دست آمد. همچنین یافتهها نشان داد، بین میزان سواد اطلاعاتی و سواد سلامت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و سواد اطلاعاتی حدود 40 درصد از تغییرات سواد سلامت را تبیین میکند. بررسی نحوه کسب اطلاعات مربوط به سلامت در جامعه مورد بررسی نیز نشان داد، بیشتر دانشجویان اطلاعات مربوط به سلامت را از طریق اینترنت و تعامل با دوستان به دست میآورند.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه سواد اطلاعاتی بر مهارتهای اطلاعاتی از کسب اطلاعات تا ارزیابی و استفاده از اطلاعات تاکید دارد، توسعه مهارتهای سواد اطلاعاتی در دانشجویان میتواند زمینه افزایش سواد سلامت آنها را نیز فراهم سازد. بر این اساس، کتابخانهها میتوانند با آموزش مهارتهای سواد اطلاعاتی به کاربران، به ارتقاء سواد سلامت دانشجویان کمک نمایند. در مقاله حاضر به تعدادی از مهمترین برنامههایی که کتابخانهها میتوانند در راستای توسعه سواد اطلاعاتی و سواد سلامت انجام دهند، اشاره شده است
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی فرایند اطلاعیابی و چگونگی اولویتدهی و استفادهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز از منابع اطلاعاتی و شناسایی نقش برخی ویژگیهای جمعیتشناختی دانشجویان در فرایند اطلاعیابی و استفاده از منابع اطلاعاتی است.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است که به روش پیمایشی و با بررسی رفتار اطلاعیابی 298 نفر که به روش
نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گرداوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته است که پس از تعیین روایی و پایایی آن، به صورت حضوری میان دانشجویان توزیع و سپس گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آمار توصیفی و استنباطی با کمک نرمافزار SPSS استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان میدهد که دانشجویان به ترتیب از منابع الکترونیکی، چاپی، و انسانی برای "رفع نیازهای اطلاعاتی" و برای "روزآمدسازی اطلاعات" خود بهره میبرند، اگرچه دانشجویان برای رفع نیازهای اطلاعاتی خود از میان منابع انسانی ابتدا با متخصصان مشورت میکنند، ولی برای روزآمدسازی اطلاعات خود، ابتدا به همکلاسیها و دوستان خود مراجعه میکنند. دانشجویان به طور متوسط هفتهای 11/25 ساعت از اینترنت استفاده میکنند. اکثر افراد مورد بررسی معتقدند که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی در کاهش مراجعه آنان به کتابخانه نقش داشته است. آنان از کتابداران در مرحلهی نخست برای جایابی کتابها یا اسناد و جستوجوی اطلاعات کمک میطلبند. دانشجویان در فرایند اطلاعیابی با مشکلاتی مانند پراکندگی اطلاعات در مکانهای بسیار مختلف، گران بودن تهیه منابع اطلاعاتی، و موجود نبودن آخرین اطلاعات مواجه هستند.
نتیجهگیری: علیرغم تأثیر فناوریهای جدید بر میزان مراجعه حضوری دانشجویان به کتابخانههای دانشگاهی، تمام انواع منابع اطلاعاتی همچنان مورد استفادهی دانشجویان است. تنوع اهداف جستوجوی اطلاعات عاملی در تعیین نوع منبع اطلاعاتی است و دانشجویان با مدنظر قرار دادن نوع نیاز و شرایطی که در آن قرار دارند، نوع منبع اطلاعاتی را مشخص کرده و از آن استفاده مینمایند.
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه شناخت رفتار مطالعه مقالههای مجلههای علمی اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی وزارت علوم تحقیقات و فناوری است.
روش: این پژوهش با روش پیمایش و با استفاده پرسشنامه برخط انجام شد. جامعه پژوهش شامل اعضای هیئت علمی شاغل در رشتههای مهندسی الکترونیک، مهندسی شیمی و مهندسی مکانیک؛ فیزیک، شیمی و ریاضی؛ مدیریت، روانشناسی و علوم اجتماعی در دانشگاههای وزارت علوم تحقیقات و فناوری است که دارای آدرس پست الکترونیکی در سایت دانشگاه مربوطه بودند.
یافتهها: اعضای هیئت علمی از نسخه الکترونیکی مجلات خارجی خیلی زیاد استفاده میکنند و در نقطه مقابل از نسخه چاپی مجلات داخلی استفاده خیلی کمی دارند. هم چنین آن ها در تلاشند تا از آخرین دستاوردهای علمی حوزه تخصصی خود آگاهی داشته باشند بطوریکه آخرین مقاله مورد مطالعه بیش از ۸۰ درصد آنها مربوط به سالهای ۲۰۱۴ و ۱۳۹۳ بوده است. از نظر حوزه موضوعی نیز تفاوت معنیداری در میزان مطالعه مقالات مشاهده نشد. بین تعداد مقالات خارجی مطالعه شده عضو هیئت علمی و تعداد مقالات خارجی منتشره وی، نیز همبستگی معنادار مثبتی برقرار بود. همچنین اکثریت آنها به شیوه جستجو در وب از وجود مقاله مطلع میشوند.
نتیجهگیری: اعضای هیئت علمی از انتقال رویه انتشار مقالات از چاپی به الکترونیکی رضایت کامل دارند. آنها برای رؤیتپذیری در سطح جهانی تلاش میکنند. تفاوتهای میان رشتهای در رفتار مطالعه اعضای هیئت علمی وجود دارد
زمینه و هدف: در هر حوزۀ مطالعاتی، تعاریف اولیه سنگ بنای سایر مطالعات را میسازند و به آنها جهت میدهند. مقالۀ حاضر نیز قصد دارد با تحلیل مفهومی تعاریف و دستهبندیهای انجام شده از حوزۀ «اخلاق اطلاعات»، ضمن شناسایی نقاط عزیمت تعاریف، تعریف جدیدی از این مفهوم ارائه کند تا بتواند پایهای برای مطالعات آتی باشد.
روش: روش پژوهش حاضر کتابخانهای یا سندی است و از رویکرد تحلیل مفهومی برای بررسی استفاده شده است. بر این اساس، کلیۀ متون نظری حوزۀ اخلاق اطلاعات در پایگاههای مقالات فارسی و انگلیسی شناسایی شد و پس از گردآوری حدود 1390 مقاله، به جستوجوی تعاریف و دستهبندیهای انجام شده و تحلیل نقاط عزیمت و پیشفرضهای آن اهتمام گردید و 20 نویسنده که به تعریف منسجم از اخلاق اطلاعات پرداخته بودند شناسایی و آثار آنها به دقت مطالعه گردید. سپس با یک دید نظری - جامعهشناختی، با تکیه بر آراء ژاک دریدا و پیر بوردیو، تعریف و دستهبندی جدیدی از حوزۀ اخلاق اطلاعات ارائه شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که 20 تعریف و دستهبندی اصیل از مفهوم «اخلاق اطلاعات» صورت گرفته است که عموماً از فنآوری اطلاعات و ارتباطات، و علم اطلاعات (کتابداری و اطلاعرسانی) عزیمت کردهاند؛ هر چند تعاریفی با رویکردهای حقوقی، مارکسی، اسلامی، و اجتماعی نیز وجود داشته است. دو مفهوم «جایگاه» و «دسترسی» در همۀ تعاریف، مفاهیم کلیدی بودند به طوری که هر تعریف با توجه به موضع تئوریک مؤلف به تعریف پرداخته بود و دوم اینکه کنترل دسترسی، مفهومی کلیدی در تعاریف بود. با جستجوی نظریات سعی شد که این دو مفهوم بر پایۀ نظریات موجود در قالب تعریفی جدید مفهومسازی گردد. پس از جستجو در نظریات، مفهوم دریدائی «پرسش از پرسشها» و مفهوم بوردیوئی «جایگاه» متناسب تشخیص داده شد. برای مفهوم کلیدی دسترسی نیز بر اساس آراء فوکس (1393) سعی شد یک دستهبندی اجتماعی بر اساس تولید و مصرف اطلاعات ارائه شود؛ طوری که بتوان مفهوم دسترسی را در آن جای داد. بنابراین، افراد بر پایۀ تولید و مصرف اطلاعات به گروههای مصرفکنندۀ اطلاعات، مصرفکنندۀ تولیدگر، تولیدکنندۀ اطلاعات و حاکمان تقسیم شدند. بر این اساس، مسائل سرقت اطلاعات و امنیت اطلاعات بیشتر جزو مسائل اخلاقی مورد توجه تولیدکنندگان اطلاعات و حاکمان است؛ مسائل حریم خصوصی، حقوق مالکیت فکری و سرقت علمی بیشتر مطالبۀ اخلاقی مصرفکنندگان تولیدگر و تولیدکنندگان اطلاعات است و مسائل آزادی دسترسی به اطلاعات و سانسور و کنترل محتوا دغدغههای اخلاقی مصرفکنندگان اطلاعات و سپس مصرفکنندگان تولیدگر به حساب میآید.
اصالت/ارزش: اصالت مقالۀ حاضر در تلاش برای بررسی جامع تعاریف و ارائۀ رویکردی جدید در تعریف اخلاق اطلاعات است. با استفاده از تعریف حاضر میتوان تحلیل کرد که هر پرسش و مطالبه دربارۀ اخلاق اطلاعات از چه جایگاهی برخاسته و آن جایگاه، چه پیشفرضهایی را در اتخاذ موضع اخلاقی با خود به همراه خواهد آورد.
زمینه و هدف: هدف این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر گرایش شیمیدانهای ایرانی به عضویت در پرمخاطبترین شبکه¬های اجتماعی علمی است. بدین منظور، روند رشد عضویت در این شبکهها و ویژگیهای جمعیت شناختی و همچنین متوسط تعداد مقالات، استناد و شاخص اچ شیمیدانهای عضو بررسی و با شیمیدانهای غیرعضو در شبکه های اجتماعی علمی آکادمیا، ریسرچ گیت و ریسرچر آی دی مقایسه شد.
روش: یک پیمایش بر نمونه ای هدفمند از میان شیمیدانهای عضو و غیرعضو در شبکههای اجتماعی علمی انجام شد. اعضایی برای بررسی انتخاب شدند که دست کم در یکی از سه شبکه علمی نامبرده، حداقل یک مقاله به اشتراک گذاشته بودند. اطلاعات نمونه مورد مطالعه از طریق جستجوی گسترده در وب و همچنین شبکه های مذکور صورت گرفت.
یافتهها: شمار شیمیدانهای ایرانی عضو شبکههای اجتماعی علمی اندک است و بر اساس نتایج آزمون خی دو، زنان عضو شبکهها در مقایسه با مردان کم شمارترند. با این حال، شمار اعضا بر اساس مدلی نمایی از رشدی معنادار برخوردار بوده است همچنین وضعیت تحصیلی، وضعیت دانشگاهی و بهره وری علمی اعضا از شرایط مطلوبی برخوردار است.
نتیجهگیری: استقبال شیمیدانهای ایرانی، به ویژه زنان، از شبکه های اجتماعی علمی چندان بالا نبوده است. گرایش به این شبکه ها در میان دانشمندانی که از مرتبه دانشگاهی و سطح فعالیت علمی بالاتری برخوردارند، بیشتر است. درنتیجه، به منظور بهرهبرداری بیشتر از مزایای وب اجتماعی، ضروری است سیاستگزاران علمی کشور عضویت در شبکههای علمی را تشویق کنند و در عین حال امکان ارزیابی پژوهشگران بر پایه فعالیت آنان در این شبکهها را بررسی نمایند.
زمینه و هدف: هدف از انجام این پژوهش شناخت وضعیت موجود طبقهبندی کتب غیردرسی کودکان و نوجوانان در ایران و کسب نظر صاحبنظران در خصوص چگونگی بازنگری در طبقهبندی این کتب میباشد.
روش: در این بررسی از روش کیفی استفاده شده است. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته میباشد که بر مبنای اهداف تحقیق تدوینشده است. روش جمعآوری اطلاعات مصاحبه باز بر مبنای محورهای تعیین در پرسشنامه میباشد. جامعه آماری شامل ... نفر از نویسندگان، منتقدین، مترجمین کتب کودکان و نوجوانان میباشد که با استفاده از روش Snowball یا گلوله برفی انتخابشدهاند. نحوه تحلیل دادهها بر مبنای روش SWOT میباشد.
یافتهها: یافته بیانگر این است که صاحبنظران در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان در چهار محور نقاط مثبت، نقاط منفی، فرصتها و تهدید به نکاتی اشاره داشتهاند. آنان بر این نظرند که امروزه استفاده از طبقهبندی سنی نمیتواند پاسخگوی نیاز این قشر سنی باشد. همچنین استفاده از رویکردهای روانشناختی و تربیتی بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی رشد کودکان و نوجوانان نمیتواند مبنای مناسبی برای تعیین طبقهبندی کتب باشد.
نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده بیانگر این است که گرچه رویکرد حاکم بر نظرات مطرحشده، موافق با محدودیت سنی برای کودکان و نوجوانان برای استفاده از کتاب نیست، لکن برای استفاده از کتب ملاحظاتی را در نظر دارد و موافق با استفاده کودکان و نوجوانان از کتاب تحت شرایطی خاص میباشد. در این خصوص میتوان از تعیین کف سنی، توجه به ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، توجه به دانش بهروز کودکان و نوجوانان، لحاظ نمودن نظرات این دو قشر در طبقهبندی کتب نام برد.
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی نقش شبکههای اجتماعی مجازی در تبادلات علمی کتابداران سازمانهای دولتی شهر تهران بوده است.
روش: این پژوهش به روش پیمایشی تحلیلی صورت گرفت که اطلاعات بهدستآمده از طریق نرمافزار SPSS مورد تحلیل قرارگرفته است. و جامعه آماری پژوهش شامل کتابداران 13 کتابخانه مرکزی دانشگاههای دولتی شهر تهران است. فن گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته است. نمونه آماری شامل 245 کتابدار بود. از میان 245 پرسشنامه، 220 پرسشنامه عودت داده شد. برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و برای معناداری تفاوتها از آمار استنباطی (آزمون تی و تحلیل واریانس) استفاده شد.
یافتهها: یافتههای منتج از پژوهش نشان داد که کمتر از 20% کتابداران، آموزش را در پیشبرد کاری خود مؤثر میدانند. همچنین بهطور میانگین 3% کتابداران راغب به انتقال اطلاعات به همکاران خود میباشند. 5/35% از کتابداران با امکانات و خدمات شبکههای اجتماعی آشنایی دارند. ضریب همبستگی چندگانه 067/0 نشان از همبستگی ضعیف بین متغیر مستقل و وابسته (استفاده از شبکه و ارتقا دانش کتابداران) دارد. ضریب تعیین در این آزمون 004/0 میباشد که نشان از نقش کمتر متغیر "استفاده از شبکه" در تعیین واریانس متغیر ارتقای دانش دارد. ضریب همبستگی چندگانه 09/0 نشاندهنده همبستگی ضعیف بین متغیر مستقل و وابسته (استفاده از شبکههای اجتماعی، ارتقا شغلی کتابداران) میدهد. ضریب تعیین در این آزمون 008/0 میباشد که نشان از نقش کمتر متغیر استفاده از شبکه در تعیین واریانس متغیر وابسته یعنی ارتباط و همکاری دارد.
نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده نشان میدهد کتابداران کتابخانههای مرکزی دانشگاههای دولتی شهر تهران کمتر از شبکههای اجتماعی به صورت کاربردی استفاده میکنند و استفاده از شبکههای اجتماعی باعث ارتقا علمی و ارتقا شغلی کتابداران نمیشود. به عبارتی استفاده از شبکههای اجتماعی تأثیری در ارتقا علمی و شغلی کتابداران ندارد
زمینه و هدف: با توجه به توسعه رسانههای اجتماعی در کتابخانهها و ضرورت برخورداری کتابداران از سواد رسانههای اجتماعی، پژوهش حاضر باهدف تبیین دیدگاهها و تجربههای کتابداران در خصوص سواد رسانههای اجتماعی و راهکارهای ارتقای آن صورت گرفته است.
روش: این پژوهش یک مطالعه کیفی است که از طریق مصاحبه صورت گرفته است. جامعهی آماری شامل ۴۰ نفر از کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاهی منطقه سیستان است که ۱۴ نفر از این افراد با روش نمونهگیری در دسترس جهت مصاحبه انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوا انجامشده است.
یافتهها: مضامینی همچون آگاهی شبکهای ازجمله شناخت انواع رسانههای اجتماعی و شیوهی صحیح استفاده از هر یک از آنها، آگاهی از حق مؤلف و رعایت حریم شخصی، مصرف نقادانه و ارزیابانه، تبادل اطلاعات و استفاده هدفمند از رسانههای اجتماعی ازجمله مسائلی بود که پاسخگویان در این پژوهش به عنوان مضامینی از سواد رسانههای اجتماعی مورد اشاره قرار دادند. کتابداران مورد بررسی همچنین بر لزوم آموزش سواد رسانههای اجتماعی تأکید داشتند.
نتیجهگیری: برنامههای آموزش رسمی و غیررسمی سواد رسانههای اجتماعی میبایست به عنوان ضرورت اساسی جامعه اطلاعاتی بهطور جدی دنبال گردد. استفاده صحیح و مناسب از رسانههای اجتماعی نیاز به فرهنگسازی دارد. همچنین توجه پژوهشگران به تولید آثار کاربردی درزمینهی سواد رسانههای اجتماعی به ویژه در ارتباط با جامعه کتابداری و اطلاعرسانی ضروری به نظر میرسد
زمینه و هدف: این مقاله، بنا دارد تا از طریق بررسی روششناختی برخی از شاخصترین پژوهشهای صورتگرفته در حوزه رفتار اطلاعیابی در خارج از کشور و تدقیق در مراحل معرفی الگوهای اطلاعیابی مورد بررسی، چشم اندازی هر چند مختصر پیش روی پژوهشگران ایرانیِ این حوزه قرارداده و امکان مقایسه وضعیت روششناختی اینگونه مطالعات را در داخل و خارج از کشور فراهم آورد.
روش: در مطالعه حاضر سعی شده تا به روش اسنادی، و بررسی متونِ نگاشتهشده در حوزههای مرتبط با هریک از الگوهای اطلاعیابی، خاستگاههای روششناسانه هر الگو، به صورت جداگانه، مورد تحلیل قرارگیرد.
یافتهها: بررسیها حکایت از آن دارد که پژوهشگران ایرانی، در مطالعات اطلاعیابی خویش، از سنّت روششناختی حاکم بر پژوهشهای تأثیرگذار این حوزه، که عمدتاً مبتنی بر رعایت اصل تنوع روششناختی هستند، غافل بوده و رویکردی کلیشهای (و گاه الگوبرداری صِرف از آثار دیگران) را در دستورکار قراردادهاند. نکته تناقضآمیز قضیه اینجا است که این بیاعتنایی، در شرایطی صورت میپذیرد که پژوهشگران ایرانی، بارها و بارها در بخش پیشینه مطالعات خود، به پژوهشهای تأثیرگذار گذشته ارجاع می-دهند بیآنکه اندک نگاهی به روشهای بکارگرفته از سوی آنها داشته باشند.
نتیجهگیری: به کمک مطالعهی آثار نگاشتهشده در زمینه روش و روششناسیهای پژوهش در امتداد گستره وسیعی از رشتههای علمی، میتوان به شیوهی استقرائی، به فهرستی از روشهای علمی دستیافت و آنها را به تناوب، در قالب پژوهشهای مستقل، به بوته آزمایش نهاد تا میزان توانمندی آنها در مطالعاتی همچون مطالعات کاربران به اثبات برسد. کلید مشکلات موجود، ایجاد تنوع روششناختی است.
زمینه و هدف: بهرهگیری از قابلیتهای وب 2 در حوزه پژوهش و فرصتهای متعددی را برای پژوهشگران به وجود آورده است. از طریق این امکانات، افراد قادر خواهند بود با یکدیگر در تعامل باشند و انتشارات خود را با طیف وسیعی از پژوهشگران دیگر، به اشتراک بگذارند. پژوهش حاضر باهدف شناسایی میزان فعالیت اعضای هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی در شبکه اجتماعی علمی ریسرچ گیت انجام شده است.
روش: رویکرد به کار رفته در این مقاله، علم سنجی استفاده از آلتمتریکس بوده است. برای گردآوری دادهها از صفحه دانشگاه شهید بهشتی و مطالعه پروفایل اعضای هیئتعلمی این دانشگاه در شبکه اجتماعی علمی ریسرچ گیت استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نمایان ساخت که رشتههای شیمی، لیزر و پلاسما و فیزیک بیشترین میزان حضور را در شبکه علمی ریسرچ گیت داشتهاند. این مقاله نشان داد که رشتههای علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی در شبکه ریسرچ گیت فعالیت جدی ندارند.
نتیجهگیری: هر چند معیارهای تولید علم و تعاملات پژوهشگران در حوزههای علمی مختلف چندان قطعی نیست اما به نظر میرسد که در عصر حاضر، تعامل هر چه بیشتر اساتید حوزه علوم انسانی با محیط وب و استفاده از قابلیتهای آن برای پژوهش، به منظور انجام پژوهش یا ارتباط با سایر پژوهشگران میتواند به گستردگی این حوزه، همافزایی دانش بین حوزههای علمی مختلف و پیدایش ایدههای نوین در راستای انجام پژوهش، منجر شود. باید توجه داشت که در عصر جدید آموزش و پژوهش، وبگاههای شبکههای اجتماعی علمی نظیر: آکادمیا، ریسرچ گیت ومندلی، نقش اساسی در آموزش و توسعه پژوهش دارند
زمینه و هدف: افزایش کاربردپذیری سامانههای اطلاعاتی درگرو توجه به نیاز اطلاعاتی کاربران آن است. تعیین نیاز اطلاعاتی کاربران و توجه به خواست آنان در مراحل مختلف ایجاد و توسعه سامانه منجر به افزایش کاربران سامانه اطلاعاتی خواهد شد. یکی از سامانههای اطلاعاتی مهم در عرصه پژوهش و فناوری در کشور، سامانههای اطلاعاتی تحقیقاتی جاری یا کریسها هستند. کریس بهصورت یکپارچه دسترسی پژوهشگران را به اطلاعات پژوهش و فناوری در سطح سازمان یا کشور فراهم مینماید. دو جزء مهم هر کریس مدل دادهای و ابزارهای مدیریت اطلاعات پژوهشی هستند. مدل دادهای استاندارد پیشنهاد شده برای کریسها قالب تبادلی استاندارد برای اطلاعات پژوهشی در اروپا یا به اختصار سریف است. هدف اصلی پژوهش حاضر منطبق نمودن مدل دادهای سریف بر طبق نیازهای اطلاعاتی پژوهشگران داخلی است.
روش: در پژوهش حاضر بهصورت نظاممند به مرور منابع اطلاعاتی موجود در زمینه نیاز اطلاعاتی پژوهشگران پرداخته شده است. مرور نظاممند در این پژوهش طی شش مرحله صورت گرفته است و تعداد 160 مدرک منحصربهفرد شامل 110 پایاننامه و 46 مقاله و چهار طرح پژوهشی مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور یکدستی در فرایند جمعآوری دادهها کاربرگه استانداردی طراحی و اطلاعات هر منبع در آن یادداشت گردید. سپس اطلاعات حاصل بهصورت یکپارچه در یک فایل اکسل وارد شد.
یافتهها: تحلیل منابع اطلاعاتی در دو بخش تحلیل کلی یا کتابسنجی و تحلیل محتوایی استخراج گردید. نتایج تحلیل در بخش کتابسنجی به نوعی تایید کننده نتایج پژوهشهای گذشته در کشور در این زمینه است. در قسمت تحلیل محتوایی در این پژوهش، نیازهای اطلاعاتی پژوهشگران ایرانی در قالب انواع وظایف و همچنین منابع مورد استفاده آنان بیان شده است و در نهایت این یافتهها در قالب انواع موجودیتها و عناصر فرادادهای مدل دادهای سریف، مدل دادهای استاندارد برای سامانههای اطلاعاتی تحقیقاتی، ارائه شده است.
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان گفت پژوهشگران داخل کشور نیازمند اطلاعات خروجیهای پژوهش در قالب منابع اطلاعات رسمی مانند کتاب، مجله، مقاله هستند و به روز بودن دادههای سامانه اطلاعاتی تحقیقاتی جاری برای آنان اهمیت بسیاری دارد
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی سبک اِسناد هیجانهای کاربران در بازیابی اطلاعات بر اساس نظریه انتساب هیجانهای واینر صورت گرفته است.
روش پژوهش: روش مورد استفاده، پیمایشی و از نظر نوع پژوهشی کاربردی محسوب میشود. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان کارشناسی ارشد رشتههای علوم انسانی دانشگاه بین المللی امام رضا (ع) تشکیل میدادند که نمونهای هدفمند شامل 72 نفر انتخاب گردید. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه سبکهای ِاسنادی و دو پرسشنامهی محقق ساخته گردآوری گردید.
یافته های پژوهش: یافتههای پژوهش نشان داد که بیشتر کاربران، موفقیت و شکست خود در بازیابی اطلاعات را به علتهای درونی نسبت دادند. همچنین طبق نظریه واینر، آنان در هنگام موفقیت عامل تلاش و در هنگام شکست سه عاملِ عدم توانایی و تلاش ناکافی را به عنوان اصلیترین علت شکست خود ذکر نمودند. پژوهش نشان داد که افرادی که هیجانهای خود را به عوامل درونی نسبت میدهند، رضایت بیشتری از جستجوی خود دارند. از سوی دیگر مشخص شد که بین سبک کلی اسناد کاربران و سبک اِسناد آنان در بازیابی اطلاعات، رابطه معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری: با تعیین سبک کلی اسناد کاربران در بازیابی اطلاعات میتوان ضمن شناسایی دلایل اسناد کاربران، تلاش نمود تا اسنادهای درست را تقویت و اسنادهای نادرست را از بین برد و به این وسیله زمینهی بازیابی بهتر اطلاعات را فراهم نمود.
زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور شناسایی نیازهای اطلاعاتی بهداشتی و درمانی، آموزشی، مذهبی، اقتصادی، و فرهنگی زنان عشایر کوچنشین شهرستان کهگیلویه، نحوه استفاده از منابع اطلاعاتی، شناسایی مشکلات و موانع دسترسی و تعیین اولویت نیازهای اطلاعاتی آنان انجام گرفته است.
روش: پژوهش حاضر، از نوع پژوهشهای کاربردی است که به روش پیمایشی و با بهکارگیری ابزار پرسشنامه محقق ساخته به همراه مصاحبه شفاهی بین 235 نفر از زنان عشایر انجام گرفته است. دادههای گردآوری شده با استفاده از روشهای آماری توصیفی استفاده شد و داده ها با بهرهگیری از نرمافزار آماری SPSS نسخه 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بیش از 60 درصد جامعه آماری مورد بررسی دارای تحصیلات ابتدایی بودند. مهمترین نیاز اطلاعاتی زنان عشایر کوچنشین، نیازهای اطلاعاتی بهداشتی با 2/36 درصد، و مهمترین انگیزه آنها جهت دسترسی و جستجوی اطلاعات، رعایت نکات بهداشتی جهت کمک به خانواده برای ایجاد یک زندگی سالمتر با 2/56 درصد بود. از میان منابع اطلاعاتی رادیو بیش از منابع دیگر با 9/57 درصد مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که 2/53 درصد زنان عشایر کوچنشین از وجود کتابخانههای عمومی به عنوان یک مرکز اطلاعرسانی آشنایی بسیار کمی داشتند. پاسخگویان مهمترین موانع دسترسی خود به منابع اطلاعاتی را صعبالعبور بودن راههای ارتباطی، کمبود زیرساختهای ارتباطی و اطلاعاتی، عدم آشنایی با منابع اطلاعاتی، عدم دسترسی آسان به مراکز بهداشت و درمان، مراکز آموزشی، فرهنگی و خدماتی اعلام کردند.
نتیجه گیری: به نظر میرسد که زنان عشایر کوچ نشین در دسترسی به منابع اطلاعاتی و اطلاعات ضروری مخصوصاً در زمینه بهداشتی و آموزشی با مشکلات فراوانی رو به رو هستند و نیازمند توجه ویژه هستند.
زمینه و هدف: استفاده از تحلیل هم واژگانی این قابلیت را دارد که ساختار فکری دانش در یک حوزۀ پژوهشی را شناسایی کند و جنبههای پژوهشی زیرمجموعۀ آن را آشکار نماید. این پژوهش سعی دارد با استفاده از فن تحلیل هم واژگانی، ساختار فکری دانش در پژوهشهای رفتار اطلاعاتی را با استفاده از رویکردهای تحلیل شبکه و دیداریسازی علم مورد مطالعه قرار دهد.
روش: این پژوهش به روش کتابسنجی و تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شده است. جامعۀ پژوهش را تعداد 2146 رکوردی تشکیل میدهد که در حوزۀ رفتار اطلاعاتی در بازۀ زمانی 2006 تا 2014 در وبگاه علوم نمایه شده اند.
یافته ها: یافتهها نشان داد که از نظر فراوانی، کلیدواژۀ «بازیابی اطلاعات»، و از نظر هم رخدادی دو کلیدواژۀ «نیازهای اطلاعاتی-رفتار اطلاعاتی» بیشترین فراوانی را در پژوهشهای رفتار اطلاعاتی داشته اند. یافتههای مربوط به خوشه بندی سلسله مراتبی به روش «وارد» نیز منجر به شکل گیری یازده خوشه در این حوزه گردید که از مهمترین خوشهها میتوان به «مطالعات کاربران»، «رفتار اطلاعات سلامت»، و «شبکههای اجتماعی» اشاره نمود.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که تحلیل هم رخدادی واژگانی به خوبی میتواند ساختار علمی یک حوزه را نمایش داد. نتایج تحلیل نمودار راهبردی نشان داد که «رفتار اطلاعات سلامت»، «مطالعات کاربران»، «شبکههای اجتماعی»، و «ربط و بازیابی اطلاعات» جزو خوشههای بالغ و مرکزی به حساب میآیند و نقش محوری دارند. همچنین، چهار خوشۀ «منابع اطلاعاتی»، «جستجوی وبی»، «بازیابی اطلاعات»، و «مدیریت اطلاعات» جزو خوشههای در حال ظهور یا زوال میباشند. و در نهایت، گرچه خوشۀ «رابط کاربری و فناوری اطلاعات» در قسمت مرکزی بوده، لکن توسعه نیافته است. با توجه به فراوانی کلیدواژه ها از یک سو، و خوشههای به دست آمده از سوی دیگر، به نظر میرسد پژوهشهای رفتار اطلاعاتی ارتباط تنگاتنگی با پژوهشهای حوزۀ پزشکی و سلامت نیز دارد و به احتمال فراوان بسیاری از مطالعات رفتار اطلاعاتی بر روی جوامع پزشکی و سلامت انجام شده است.
زمینه و هدف: علیرغم ضرورت دسترسی و کسب اطلاعات برای تمامی افراد در هر جامعه ای، این اطلاعات در هر زمان، مکان و شرایطی در دسترس تمامی گروه ها بویژه گروه های خاص و محروم (بالاخص مهاجران و پناهندگان) قرار ندارد. این مطالعه با هدف شناسایی نیازهای اطلاعاتی و عوامل موثر بر اطلاع یابی مهاجران خارجی در ایران و ارائه راهکارهای پیشنهادی صورت گرفته است.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و به صورت ترکیبی همزمان (کمی و کیفی) انجام شده است. با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان، 384 نفر از مهاجران افغانستانی و عراقی که به صورت مجاز در 12 استان کشورمان زندگی می کنند، انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته میان آنها توزیع شده است. برای شناسایی راهکارهای مناسب جهت بهبود دسترسی مهاجران به اطلاعات، مصاحبه ای با 10 نفر از مدیران و سیاستگذاران حوزه های اطلاعات و مهاجرت صورت گرفته است تا پیشنهاداتی جهت بهبود دستیابی مهاجران به اطلاعات مورد نیازشان صورت پذیرد.
یافتهها: یافته های بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داده است که نیازهای اطلاعاتی شغلی (02/4)، نیازهای اطلاعاتی دینی و مذهبی (71/3)، اطلاعات مربوط به مرزها و مکانهای مجاز و ممنوع (81/3) و نیز نیاز به اطلاعات در رابطه با بیماریها (05/4)، به عنوان مهمترین نیازهای اطلاعاتی مهاجران شناسایی شده اند. در تامین نیازهای اطلاعاتی مهاجران نیز رادیو و تلویزیون کشورهای افغانستان و عراق (84/3) و در بین مراکز تامین کننده اطلاعات، مراکز آموزشی (85/3) بیشترین نقش و تاثیر را داشته اند.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داده است که مهاجران و اتباع افغانی و عراقی در کشورمان در دسترسی به اطلاعات، با مشکلات و معضلات گوناگونی مواجه بوده و عوامل بسیار تعیین کننده و تاثیرگذاری در دسترسی آنها به اطلاعات و نیز نیازهای اطلاعاتی آنها وجود دارد. بخش قابل توجهی از موانع و مشکلات پیش روی آنها را می توان با برنامه ریزی مناسب تر و قانونگذاری رفع نموده و ارائه دهندگان اطلاعات و خدمتگذاران در دستگاه های اجرایی مربوطه می توانند با تقویت نگاه نوع دوستی و عدم توجه به ملیت افراد، در این فرایند نقش تعیین کننده ای داشته باشند
زمینه و هدف: به طورکلی، هرکجا پرسش از ”چگونه یادگرفتن یا چگونه آموزش دادن“ باشد، فناوریهای یادگیری نیز حضور دارند. فنآور آموزشی با دارا بودن ملاکها و مؤلفههای یک حرفه، نیازمند اخلاقحرفهای است. بنابراین فنآور آموزشی بهعنوان فردی حرفهای با کسب دانش اخلاق حرفهای و شناخت مسئولیتهای اخلاقی خود، میتواند در مسیری متعالی گام بردارد؛ که رمز تعالی هر رشته تخصصی است. لازمۀ شناخت این مسئولیتهای اخلاقی شناسایی صاحبان حق در هر حرفه است.
روش: پژوهش حاضر از راه تحلیل و جمعبندی تعاریف فناوری آموزشی، این رشته دانشگاهی را بهمثابه یک حرفه تبیین و صاحبان حق را در این حرفه شناسایی کرده است. وجود کلمه اخلاق در تعریف این رشته و بررسی فناوری آموزشی بهمثابه یک حرفه، راهنمای ورود به اخلاق حرفهای و تدوین کدهای اخلاقی است.
یافتهها: یافته ها نشان داد که تعریف هر رشته خطکشی برای تعیین حوزه فعالیت متخصصان آن رشته است. تکنولوژی آموزشی به مطالعه یا عمل اخلاقی تسهیل یادگیری و بهبود عملکرد از طریق خلق کردن، استفاده و مدیریت فرآیندها و منابع مناسب تکنولوژیکی گفته میشود. فرآیندهای مرتبط با این حوزه باید سه عمل خلق کردن، استفاده و مدیریت کردن مبتنی بر اخلاق حرفهای انجام شود. این حرفه با محوریت نظریههای یادگیری پنج حیطه فعالیت- مجزا درعینحال در تعامل با یکدیگر- را در برمیگیرد: بهکارگیری، تولید، مدیریت، طراحی و ارزشیابی. تکنولوژیست بنا به نیاز بهعنوان عضوی از گروه دریکی از پنج حیطۀ یادشده فعالیت میکند. آنچه در این میان اهمیت افزونی دارد اخلاقی بودن همه فرآیندهاست.
نتیجهگیری: تکنولوژی آموزشی از تعهد حرفهای یا مرام اخلاقی برخوردار است. به همین سبب میتوان آن را یک حرفه محسوب کرد. حرفهای که صاحبان حق دارد و نسبت به هر یک از آنها مسؤولیت اخلاقی پیدا میکند. شناخت این مسؤولیتها به علت نوظهور بودن رشته در هالهای از ابهام بوده و بهطور مدون شناسایی نشده است. صاحبان حق در این حرفه به سبب تفاوت در جنس بستر، از دودسته حقوق برخوردارند. بهطور مثال تکنولوژیست آموزشی در برابر کاروران در آموزشهای الکترونیک علاوه بر مسؤولیتهای پیشین خود در آموزش حضوری، مسؤولیتهای جدیدی نیز پیدا میکند که پیدایش این مسؤولیتها در اثر بستر الکترونیک یادگیری است.
زمینه و هدف: دستیابی به خدمات اطلاعاتی مفید، به طوره عمده به درک جامع نیارهای اطلاعاتی و رفتار اطلاعیابی کاربران وابسته است. سلامت روان دانشجویان نیازمند برطرف کردن نیازهای اطلاعاتی آنها است. در این راستا پژوهش بر آن است تا رفتار اطلاعیابی دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره را مورد بررسی قرار دهد.
روش: پژوهش حاضر از نوع کمی و به روش توصیفی انجام گرفت. جامعهی آماری این پژوهش کلیه دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه خوارزمی است. در این پژوهش برای نمونهگیری از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد. گردآوری دادهها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفت، که پرسشنامه بین 150 نفر از دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره توزبع گردید و اطلاعات آن با نرمافزار SPSS نسخه 19 مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: از تحلیل اطلاعات پرسشنامه، نیازهای اطلاعاتی دانشجویان، انگیزهی آنها از جستوجوی اطلاعات، منابع اطلاعاتی مورد استفاده برای جستوجوی اطلاعات سلامت روان، اولین مرجع مراجعه دانشجویان قبل از رفتن به مرکز مشاوره و ارزیابی کیفیت خدمات مرکز مشاوره از دیدگاه دانشجویان شناسایی شد.
نتیجه گیری: نتایج این مقاله تاکیدی است بر اهمیت بررسی رفتار اطلاعیابی دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه است که نتایج حاکی از آن است که مرکز مشاوره یک منبع مناسب برای شناسایی نیازهای اطلاعاتی سلامت روان دانشجویان است، که با تعیین اهداف آنها از جستوجوی اطلاعات میتواند به برنامهریزی بهتر و ارائه خدمات مطلوبتری در مرکز مشاوره منجر گردد
زمینه و هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه سواد رسانه ای و سواد اطلاعاتی دانشجویان علوم ارتباطات و علم اطلاعات و دانششناسی و تأثیر آنها بر قابلیتهای کارآفرینی دانشجویان است.
روش پژوهش: این پژوهش بر مبنای هدف از نوع کاربردی و برحسب روش پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان رشته علم اطلاعات و دانششناسی و رشته علوم ارتباطات در مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی است. در این پژوهش بهمنظور گردآوری دادهها از دو روش بررسی اسناد و مطالعات کتابخانه ای و پرسشنامه استفادهشده است. ابتدا از روش مطالعه اسنادی و کتابخانه ای برای بررسی مبانی نظری سواد رسانه ای، سواد اطلاعاتی و کارآفرینی بهره برده شد. سپس با بررسی پیشینهها و بر اساس مدل پژوهش، پرسشنامه موردنظر ساخته شد و در بین جامعه آماری پخش گردید. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ مقدار 917/0 به دست آمد. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته ها نشان دادند که سطح سواد رسانه ای و سواد اطلاعاتی دانشجویان در حد مطلوب و سطح ویژگیهای کارآفرینی در حد نسبتاً مطلوب قرار دارد.
نتیجه گیری: آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین متغیر سواد رسانهای و سواد اطلاعاتی رابطه معنادار مستقیم وجود دارد. تأثیر سواد اطلاعاتی بر قابلیتهای کارآفرینی تائید و تأثیر سواد رسانه ای بر قابلیتهای کارآفرینی رد شد.
زمینه و هدف: بررسی رفتارهای اطلاعاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی و منابع اطلاعاتی الکترونیکی و همچنین استفاده آمان از موتورهای جستجو و پایگاههای اطلاعاتی مخصوصاً در برنامهریزیهای مالی و پژوهشی حائز اهمیت است. این پژوهش این رفتارها را باهدف ارائه الگوی متناسب بررسی میکند.
روش پژوهش: پژوهش با استفاده از دو روش کتابخانهای و پیمایشی بهوسیله پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. با نمونهگیری تصادفی بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاهها به روش خوشهای و طبقهای به 1149 دانشجوی تحصیلات تکمیلی پرسشنامه ارسال گردید. تعداد 837 پرسشنامه تکمیلشده عودت و مورد تحلیل قرار گرفت. در کنار آمار توصیفی از آزمون Tمستقل برای فهم تفاوت بین گروههای دوگانه و برای بررسی وجود همبستگی نیز از آزمون پیرسون استفاده شد.
یافته ها: بیش از 60 درصد دانشجویان از فرمولبندی جستجو استفاده نمیکنند یا به آزمونوخطا روی میآورند،کمتر از 40 درصد دانشجویان پایگاههای اطلاعاتی اشتراکی دانشگاه خود را ترجیح میدهند، در بین انواع منابع اطلاعاتی الکترونیکی، مقالات الکترونیکی، بیشترین طرفدار را در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی دارد. انجام تکالیف، نوشتن مقاله، یادگیری مطالب تخصصی ازجمله مهترین هدف دستیابی به اطلاعات بوده است. طبق نظر 70 درصد دانشجویان درصورت عدم دستیابی به منابع اطلاعاتی الکترونیکی فعالیت پژوهشی آنها مختل خواهد شد. تنها 18 درصد دانشجویان حاضر به پرداخت در قبال دستیابی به منابع اطلاعاتی بودند و بیشتر دانشجویان گفتند که در صورت قطعی دسترسی به منابع اطلاعاتی الکترونیکی تلاش خواهند کرد به روشهای مختلف به آنها دسترسی داشته باشند.
نتیجه گیری: با توجه به جایگاه کشور بهعنوان یکی از قطبهای تولید علم دنیا که نزدیک 2 برابر سهم جمعیتی خود در تولید علم جهانی مشارکت دارد، با تأکید و تمرکز بر این توانمندی باید بسترسازیهای مناسبی برای ارتقای دسترسی به منابع اطلاعاتی و بهبود بهرهبرداری از آنها در راستای سیاستهای علمی از فناوری اطلاعات و ارتباط به گونه مؤثری در راستای چشماندازهای کلان ملی استفاده شود
زمینه و هدف: مدیریت تجارب و دانش ضمنی افراد یک سازمان، یکی از مهمترین سرمایههای امروزه شرکتهای پیشرو محسوب میگردد. تحقیق حاضر در یک شرکت تولیدکننده ماشینآلات خمکاری لوله و میله انجام شده است. با توجه به اهمیت هر چه بیشتر کیفیت خدمات پس از فروش نزد مشتریان و همچنین بهبود عملکرد تکنیسینها در این خصوص، هدف از این پژوهش شناسایی، بازیابی، مدیریت و ساختاردهی به اطلاعات، تجارب، و دانش ضمنی متخصصین واحد تعمیرات، نگهداری و خدمات پس از فروش این شرکت صنعتی به منظور ارائه راهحلهای بهینه مشکلات فنی ماشینآلات فروخته شده به مشتریان است.
روش پژوهش: روش مطالعه این پژوهش به صورت اقدام پژوهی و میدانی و با استفاده از مصاحبههای متعدد انجام شده است. ابتدا عوامل و نشانههای بروز این مشکلات شناسایی و طبقهبندی شده است، و سپس راهحلهای ارائه شده برای مشکلات تعیین و استانداردسازی شدهاند.
یافته های پژوهش: یافتههای این تحقیق، شامل طبقهبندی مشکلات اصلی و مشکلات فرعی، طبقهبندی نقوص فنی و قطعات مرتبط، برقرای ارتباط بین قطعات ماشین و مشکلات، شناسایی و تعیین نشانههای خرابی، ارائه راهحلهای پیشنهادی برای رفع نقوص فنی ماشین مورد مطالعه و طراحی فرمهای نقص فنی میباشد. برای شرکت مذکور، این امکان فراهم شده است که ضمن ارائه بهترین راهکارها برای حل مشکلات فنی ماشینآلات مشتریان، که مبتنی بر تجارب و تخصص افراد است، آن راهحلها به صورت استاندارد و روشنی ساختاردهی شوند.
نتیجهگیری: پردازش مناسب اطلاعات و به اشتراک گذاری آنها با تاکید بر تعامل بهینه میان انسان-رایانه و ارائه راهحلهای استاندارد شده در کوتاهترین زمان ممکن به مشتری باعث افزایش رضایت مشتریان گردید. علاوه بر آن، به دلیل استانداردسازی روش حل مسائل امکان استفاده مجدد از آنها توسط سایر افراد به ویژه افراد کم تجربه تر نیز فراهم شده است
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تعامل انسان و اطلاعات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Human Information Interaction
Designed & Developed by : Yektaweb