جستجو در مقالات منتشر شده


50 نتیجه برای آموزش

روح اله مظفری پور، سمانه شفیعی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده

در این پژوهش جنبه‌های مختلف آموزش و یادگیری مجازی در شبکه شاد، از دیدگاه پساپدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. به همین منظور از روش پساپدیدارشناسی استفاده شده است تا جنبه‌های کاهشی و افزایشی آموزش در شبکه شاد مشخص شود. نتایج نشان می‌دهد آموزش در بستر شبکه شاد علی رغم برخی مزایا، مثل آزادی بیشتر و دسترسی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف می‌تواند منجر به ایجاد تجربیات و رفتارهای خاصی، متفاوت با آموزش حضوری می‌شود. آموزش مجازی می‌تواند به فروکاهش ادراک کامل و آنچه به عنوان درک بهینه در این پژوهش مطرح شده است، بینجامد. نوع ارتباط بین معلم و دانش‌آموزان با هم، به کلی دگرگون و فروکاهیده می‌شود. برخی رفتارهای نامطلوب مثل پنهان کاری و عدم مسولیت‌پذیری و تضعیف تربیت اجتماعی از دیگر مواردی است که می‌توان به آنها اشاره کرد. همچنین به خاطر چندمنظوره بودن تلفن همراه، امکان تقسیم توجه و حواس پرتی، بالا می‌رود و تلفن همراه به خاطر ساختار غیر آموزشی که دارد رفتارهای غیرمرتبط با آموزش را در دانش اموزان برمی‌انگیزد.

مهدیه السادات میررحیمی، پروین احمدی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده

هدف از این مطالعه بررسی و تحلیل جایگاه رویکرد فرارشته‌ای STEM در برنامه آموزشی مدارس بود. روش پژوهش"تحلیل مفهومی"است که ناظر بر فراهم آوردن تبیین روشن از معنای یک مفهوم به واسطه توضیح دقیق ارتباطات آن با سایر مفاهیم ا ست. رویکرد فرارشته‌ای STEM یک برنامه‌درسی راهبردی در یادگیری است که موانع سنتی بین چهار رشته علمی را برطرف می کند و آن ها را با تجارب یادگیری موشکافانه، مرتبط و مبتنی بر دنیای واقعی تلفیق می کند. با توجه به یافته های پژوهش، می‌توان این چنین بیان داشت که چشم‌انداز و برنامه رویکرد فرارشته‌ای STEM نشان دهنده این است که به چه شیوه ای چهارچوب STEM تنظیم می شود، چه عملکرد و آموزش‌هایی را ارتقا خواهد داد، چطور از معلم‌ها انتظار می رود که با یکدیگر مشارکت و‌ کار کنند تا برنامه تحصیلی خود را برنامه‌ریزی کنند، چطور معلمان برای یادگیری پشتیبانی می‌شوند تا بتوانند برنامه‌های آموزشی خود را با ارتباطات، جامعه و صنعت پوشش دهند. نتیجه این پژوهش نشان داد که رویکرد جامع از آموزش STEM می تواند با حمایت و پوشش عناصر درگیر، یک آموزش مداوم و اثر بخش از STEM را در مدارس حاکم کند اما دستیابی به آن مستلزم برنامه ریزی دقیق و هم یاری عوامل آموزش است. در همین راستا باید ترویج فرهنگ خرد جمعی در تدارک برنامه های آموزشی برای معلمان و توجه به ذهنیت معلمان و متغیرهای برونزا در آموزش به صورت ویژ مورد توجه قرار گیرد.
دکتر فریده حمیدی، آقای مهران عطوفتی رودی،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده

در کلاس های درس مبتنی بر آموزش فراگیر، انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری نقش مهمی بر خودکارآمدی معلمان دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی -یادگیری در خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه­گیری به شیوه تصادفی ساده از بین لیست اسامی معلمان شرکت کننده در آموزش فراگیر  صورت گرفت.  از این رو تعداد 467 معلم ابتدایی منطقه 9 شهر مشهد انتخاب شدند.  به منظور جمع­آوری داده­ها، از پرسشنامه­های خودکارآمدی معلمان در آموزش فراگیر (TEIP) شارما و همکاران(2012)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی((CFI دنیس و وندروال(2010) و پرسشنامه مفاهیم یاددهی- یادگیری (TLCQ)چان الویت(2004)  استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین انعطاف­پذیری شناختی و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر و همچنین بین مفاهیم یاددهی یادگیری سازنده­گرا و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد ( 01 / 0 > P). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای انعطاف‌پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری سازنده گرایانه، 36 درصد از مجموع واریانس خودکارآمدی معلمان را پیش بینی می‌کنند. به طور کلی معلمان دارای انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری رشد یافته­تر در کلاس­های درس مبتنی بر آموزش فراگیر، خودکارآمدی بالاتری را تجربه می کنند. یافته های حاصل از این پژوهش بر رشد انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری جهت ارتقاء خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر تاکید دارد.

 
الهام پرویزی، زهراالسادات اردستانی، فرهاد بلاش،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده

یکی از مهمترین چالشهای پیش روی آموزش، توسعه سلامت دانش آموزان و ایجاد حس دلبستگی به فضای آموزشی در آنهاست که منتج به افزایش کیفیت آموزش و  تربیت خواهد شد. معماری به عنوان ظرف رفتار آدمی تاثیر به سزایی در این امر دارد. بر اساس مطالعات سلامت روان و علوم روانشناسی محیط، دانش آموزان در برخورد با برخی فضاهای آموزشی سریعاً احساس نزدیکی عاطفی دارند؛ و در برخی دیگر احساس غربت می کنند.. در این نوشتار با تاکید بر ضرورت دلبستگی به مکان در طراحی مدارس، این پرسش مطرح است؛ که آیا بازشناسی طرح واره های فرهنگی در ناخودآگاه جمعی دانش آموزان و جهت دهی به طراحی معماری مدارس می توان سلامت روان دانش آموزان را افزایش داده و حس دلبستگی به مکان های آموزشی را ارتقا داد؟ روش تحقیق در این پژوهش کیفی و تحلیلی-توصیفی است که در ابتدا مطالب به صورت کتابخانه ای و اسنادی در حوزه روانشناسی و شناخت ناخودآگاه و مراحل ادراک و شناخت توسط آن در ذهن انسان جمع آوری شده و سپس به صورت تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته  است.در این نوشتار با نگاهی بر مقوله ناخودآگاه در حوزه سلامت روان و معماری و تحلیل طرح واره های ناخودآگاه جمعی، بر بررسی مکانیزم تاثیر آن بر نحوه شناخت و معنایابی توسط دانش آموزان تاکید می کند که در صورتی که در مرحله معنایابی فضا از طرحواره های ناخودآگاه جمعی کمک گرفته شود می تواند مرحله شناخت منتج به ارتقاء دلبستگی به مکان به درستی اتفاق بیفتند.

 
پرویز بیات، دکتر سعید ضرغامی، دکتر اکبر صالحی، دکتر یحیی قائدی،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده

تبدیل محیط آموزشی به محیط یادگیری از طریق تلفیق آموزش با فناوری‌های نوین و تغییر نقش مؤلفه‌های آموزشی موردتوجه اندیشمندان تربیتی قرارگرفته است، به همین دلیل هدف این نوشتار شناسایی قطب‌های تضاد در آموزش مستقیم و ارائه راهبردهایی برای توانمندسازی قطب‌های مغلوب است. برای نیل به این هدف از مراحل شش­گانه روش ساخت شکنی بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که در  ابعاد مختلف رویکرد آموزش مستقیم تغییراتی صورت می گیرد من جمله: 1- تغییر نقش معلم از حالت تحکمی و انتقال دهنده صرف دانش به حالت تسهیل گر امر یادگیری 2- تغییر نقش دانش آموز از منفعل و مغفول مانده چرخه یادگیری به عنصر فعال و مسئول در امر آموزش 3- تغییر روش تدریس معلم محور به روش دانش آموز محور مانند پروژه محوری، کاوشگری، آزمایشگاهی4 - تغییر محتوای آموزشی از حالت منولوگی کتاب ثابت به حالت دیالوگی و حالاتی مبتنی بر؛ استفاده از تجارب دانش آموزان، محتوای الکترونیکی تولید شده توسط هر دو سوی جریان یادگیری(معلم و شاگرد)، شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی  5- تغییر فضای آموزشی و فیزیکی کلاس درس از حالت سنتی خود به سمت محیطی شاد با مشارکت حداکثری فراگیران در امر یادگیری5- تغییر ارزشیابی از حالت مداد کاغذی به تلفیقی از روش های مختلف و بهره گرفتن  از روشهای الکترونیکی و خود سنجی. این تغییرات بیانگر تغییر زاویه نگاه به این امر می باشدکه فضای لازم برای تغییر آموزش و به میدان آمدن رویکرد کلاس معکوس مهیا گردد  و با استفاده از ویژگی های کلاس معکوس به مفهوم جدیدی از یادگیری دست یابیم تا جوابگوی نیازهای یادگیرندگان عصر دیجیتالی باشد. 
 

راحله جلال نیا،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده

آموزش مجازی در شرایطی در دوران کرونا با سرعت در دانشگاه‌های کشور مورد استفاده قرار گرفت که پیرامون کیفیت آن تردیدهایی وجود دارد. در این مطالعه به ارائه مدل ارزشیابی آموزش مجازی در آموزش عالی در زمان همه‌گیری کرونا پرداخته شده است. مطالعه حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه‌ای است و از منظر روش و بازه زمانی گردآوری داده‌ها، یک پژوهش پیمایشی مقطعی است. برای گردآوری داده‌ها از مصاحبه نیمه‌ساختاریافته و پرسشنامه ISM استفاده شد. جامعه مشارکت‌کنندگان این پژوهش شامل اعضای هیات علمی و مدیران دانشگاه مدیریت تهران است. نمونه‌گیری با روش هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و 17 نفر از اساتید و مدیران در آن شرکت کردند. جهت تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه از روش تحلیل کیفی مضمون استفاده شد و ابعاد و مولفه‌های ارزشیابی آموزش مجازی در آموزش عالی شناسایی شد. در ادامه برای تعیین روابط و طراحی الگوی نهایی از روش ساختاری-تفسیری استفاده شد. براساس نتایج تحلیل کیفی 13 مضمون اصلی و 71 مضمون فرعی شناسایی شد. یافته‌ها نشان می‌دهد برنامه‌ریزی و پشتیبانی آموزش مجازی بر کیفیت اطلاعات، سیستم و بسترهای سخت‌افزاری آموزش مجازی تاثیر می‌گذارند. این عوامل تعامل یاددهنده-یادگیرنده، آموزش همیارانه و تعامل آموزشی را تحت تاثیر قرار می‌دهند و در ادامه موجب توانمندسازی اساتید و دانشجویان می‌شوند. در سایه توانمندسازی می‌توان به کارایی و اثربخشی آموزش مجازی دست یافت و این کارایی و اثربخشی در نهایت توسعه آموزش مجازی را به همراه خواهد داشت.
 
دکتر زینب محمدزاده، دکتر افسانه قنبری پناه، دکتر مژگان مردانی راد، دکتر یلدا دلگشایی،
جلد 12، شماره 46 - ( 6-1402 )
چکیده

هدف ازمطالعۀ حاضر، بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر پذیرش‌و‌تعهد بر تنیدگی والدگری و انعطاف‌پذیریشناختی والدین دارای کودک پیش‌دبستانی بود. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی با پیش‌آزمون و پس‌آزمون و گروه کنترل بود. روش آماری به کار رفته برای تحلیل داده‌ها، تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرّر (طرح مختلط) بود. 120 مادر مراجعه­کننده به سرای تداوم شهرداری ساری در سال 1398 جامعۀ پژوهش بودند. دو پرسشنامۀ انعطاف‌پذیریشناختی (دنیس و واندر وال، 2010)، پرسشنامۀ تنیدگی والدینی (ابیدین، 1995) ابزار به کار رفته در این پژوهش بود. در مرحلۀ اول از میان 60 مادر که نمرات 25 تا 50 درصد پایین پرسشنامه‌ها دریافت کرده بودند، تعداد  30 نفر انتخاب شدند و  به صورت کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. کلاس‌های آموزشی مبتنی بر پذیرش‌وتعهد در 8 جلسه  برگزار شد و و گروه کنترل در کلاس‌هایی با محتوای متفاوت در 8 جلسه شرکت کرد. زمان و محل برگزاری کلاس‌ها، روزهای دوشنبه و چهارشنبه در سرای تداوم شهرداری ساری بود. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر پذیرش‌وتعهد، سبب افزایش انعطاف‌پذیریشناختی  (اندازۀ اثر در زمان، 653/0) و (اندازۀ اثر در گروه، 331/0) و کاهش تنیدگیوالدگری (اندازۀ اثر زمان، 803/0) و (اندازۀ اثر در گروه، 416/0) شده است. نتیجه‌گیری می‌شود که آموزش مبتنی بر پذیرش‌وتعهد سبب افزایش انعطاف‌پذیریشناختی و کاهش تنیدگیوالدگری والدین دارای کودک پیشدبستانی می‌شود. پیشنهاد می‌شود با هدف بهبود سبک های فرزندپروری وافزایش سازگاری کودکان از پروتکل آموزش مبتنی برپذیرش‌وتعهد در مدارس، کلینیک‌های وابسته به آموزش و پرورش در قالب کارگاه‌های آموزشی استفاده شود.

 
دکتر فاطمه ملاحسنی، دکتر حمیده جلیلی، دکتر محمدعلی طالبی،
جلد 13، شماره 47 - ( 12-1402 )
چکیده

همه­ گیری کووید-19، مدارس و سایر مراکز آموزشی را با تعطیلی مواجه کرد و آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری شد. انتقال یک‌باره آموزش از مدرسه به خانه چالش­ های فراوانی را برای آموزش و یادگیری ایجاد کرد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف واکاوی چالش ­های آموزش مجازی در دوران همه­ گیری کووید-19 از دیدگاه والدین دانش­آموزان دوره ابتدایی صورت گرفت. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه آماری پژوهش تمامی والدین دانش­ آموزان استان خراسان جنوبی در سال تحصیلی 01-1400 به تعداد 91874 نفر بودند که با روش نمونه­ گیری هدفمند از نوع گلوله برفی انتخاب شدند و با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با 51نفر از والدین دانش ­آموزان، داده ­های اخذشده به اشباع نظری رسید. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از راهبرد هفت مرحله‌ای کلایزی (۲۰۰۲) و نرم ­افزار MAXQDA11 استفاده شد. هم­چنین جهت اعتباریابی داده­ های پژوهش از ملاک­ های چهارگانه گوبا ولینکلن (1985) استفاده شد. نهایتاً 88 کدباز استخراج گردید که با تجزیه‌و‌تحلیل کدها، تجارب والدین دانش ­آموزان دوره ابتدایی در قالب چهار مضمون اصلی شامل چالش ­های ناظر به محیط و زیرساخت، دانش ­آموزان، والدین و معلمان دسته‌بندی شد. نتایج پژوهش ضمن تبیین ضرورت توجه به آموزش مجازی و چالش ­های اساسی آن، این مهم را متوجه متصدیان تعلیم و تربیت می­ کند تا در راستای رفع این چالش ­ها اهتمام ورزند.
سحر اسمعیلی، دکتر حسن قراباغی، دکتر کاظم دلروز،
جلد 13، شماره 47 - ( 12-1402 )
چکیده

هدف از انجام پژوهش بررسی دیدگاه آموزگاران مقطع ابتدایی در خصوص نقش الزامات برنامه درسی در طراحی آموزش فلسفه به کودکان بود. به‏منظور دست‏یابی به این هدف از روش توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش آموزگاران ابتدایی شهر ملایر بود. به‏منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه‏ ‏42 سوالی و 9 بعدی سالمی (1396) در طیف پنج‏درجه‏ای لیکرت استفاده شد. پایایی این پرسشنامه‏ با روش آلفای کرونباخ 960/0 محاسبه شد. به‏منظور تحلیل داده‏ها از تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل‏سازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته‏های پژوهش نشان داد؛ بین مولفه‏های الزامات طراحی برنامه درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه آموزگاران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد، مقادیر t به‏دست آمده حاکی از معنادار بودن ضریب مسیر تمامی مولفه‏ها در ارتباط با الزامات طراحی برنامه‏ریزی درسی آموزش فلسفه به کودکان است.

دکتر فرشیده فتحی هفشجانی، دکتر آیت سعادت طلب،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده

پیشرفت فن­آوری مانند هوش مصنوعی فرصتی را برای کمک به معلمان و دانش­آموزان در حل و بهبود عملکرد تدریس و یادگیری فراهم می­کند. از این­رو، هدف پژوهش کارکرد هوش مصنوعی در کیفیت بخشی تدریس در آموزش ریاضی به دانش ­آموزان است. پژوهش حاضر بر اساس نوع هدف بنیادی و از نظر رویکرد پژوهشی از نوع سنتز پژوهی انجام شده است. جامعه ­آماری اسناد و مدارک است که با جستجو در منابع کتابخانه ه­ا و مقالات در در پایگاه­ های معتبر فارسی و لاتین 110 منبع (تمامی اسناد از سال 2013 تا 13 ژوئن 2024) حاصل شد. در بررسی نهایی مرتبط ­ترین منابع شامل 71 مقاله بود که مورد بررسی و استخراج مطالب در راستای تحقق هدف مطالعه­ حاضر قرار گرفت. جهت تجزیه ­وتحلیل داده­ ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته­ ها با دو مؤلفه­ اصلی شامل: غنی­سازی محیط یادگیری ( با زیرمؤلفه­ های اعتلای دانش ­فردی، شخصی­ سازی یادگیری، حمایت ­های سازنده و انگیزشی، ایجاد شبکه­ های ارتباطی، تحلیل و ارزیابی عملکرد)؛ توانمندسازی حرف ه­ای معلم (با زیرمولفه ­های کمک به شناسایی اختلالات یادگیری، کمک به معلم در فرایند آموزشی، غنی­سازی ابزارهای آموزشی) حاصل شد. در انتها می ­توان گفت فن­آوری هوش مصنوعی نحوه­ یادگیری و درک موضوعات پیچیده ریاضیات را برای فراگیران متحول کرده است.
 

دکتر نوشین گشمردی، دکتر علی رضا بادله،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده

با توجه به نقش آموزش علوم ­تجربی در توانایی علمی و مهارتی دانش ­آموزان، انتخاب روش تدریس مناسب مرحله مهمی در فرآیند یاددهی - یادگیری است. هدف این پژوهش بررسی رابطه بین نگرش تحصیلی و انگیزش آموزش موثر علوم ­تجربی با میانجی­ گری طراحی الگوی پروژه علمی بود. روش پژوهش حاضر، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت داده­ ها، همبستگی (مدل­ یابی معادلات ساختاری) است. جامعۀ آماری پژوهش 225 نفر از دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان بوشهر بودند که از بین آنها 142 نفر به روش نمونه ­گیری خوشه ­ای انتخاب شدند. برای جمع ­آوری داده ­ها از پرسشنامه محقق­ ساخته مشتمل بر سئوالات مربوط به سنجش متغیرهای نگرش تحصیلی (20 سئوال) و انگیزش تحصیلی (26 سئوال) و همچنین آزمون طراحی پروژه­ علمی آموزشی (4 سئوال) استفاده شد. به­ منظور تجزیه و تحلیل داده ­ها از تحلیل عاملی اکتشافی، آماره­ های توصیفی و استنباطی از طریق نرم­ افزار SPSS، نسخه 25 و تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر با بهره­ گیری از مدل معادلات ساختاری، با بکارگیری نرم­ افزار SmartPLS ویرایش 3 استفاده شد. نتایج نشان داد که نگرش تحصیلی تأثیر مستقیم و معنی ­داری بر انگیزش تدریس اثربخش دارد؛ نگرش تحصیلی بر انگیزش تدریس اثربخش با میانجی­ گری طراحی الگوی پروژه علمی، اثر غیر مستقیم و معنی­ داری دارد. مدل ساختاری تحقیق نیز مورد تایید قرار گرفت. همچنین نگرش دانشجومعلمان نسبت به مباحث درسی مرتبط با آموزش علوم­ تجربی در دانشگاه فرهنگیان و انگیزش تدریس اثربخش علوم ­تجربی دوره ابتدایی بالاتر از حد متوسط و در سطح مطلوبی بود. بنابراین نگرش تحصیلی مثبت و عملکرد تحصیلی دانشجومعلمان می­ تواند بر انگیزه شغلی آنان برای تدریس اثربخش درس علوم­ تجربی مؤثر باشد؛ البته آموزش راهبردهای تدریس فعال نیز ضروری است.
 

خانم محدثه سادات بنوفاطمه، دکتر مرجان کیان، دکتر یوسف مهدوی نسب، دکتر علی حسینی خواه،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی معلمان دوره ابتدایی مبتنی بر الگوی TPACK در آموزش مجازی بود. روش پژوهش کمی از نوع توصیفی-پیمایشی بود. جامعه پژوهش معلمان ابتدایی منطقه 13شهر تهران بودند که 253 نفر با روش نمونه­ گیری تصادفی در پژوهش شرکت کردند. برای جمع‌آوری داده­ های در بخش کمی از پرسشنامه استفاده گردید. نتایج نشان داد دانش پداگوژی معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم تقریباً در حد متوسط است. دانش محتوای درسی معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم در سطح مطلوبی است. دانش فناوری، دانش پداگوژی فناوری، دانش فناوری محتوای درسی، دانش پداگوژی محتوا و دانش فناورانه پداگوژیک و محتوا معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم کمتر از میانگین است. نتایج اولویت ­بندی مؤلفه­ های الگوی TPACK نیز نشان داد که مهمترین عوامل دانش محتوای درسی و دانش پداگوژی هستند و پس از آن دانش فناوری محتوا، دانش پداگوژی فناوری، دانش پداگوژی محتوا، دانش فناورانه پداگوژیک محتوا و دانش فناوری به ترتیب از اهمیت بیشتری برخوردار می­ باشند. در مجموع می­توان نتیجه گرفت که وضعیت معلمان دوره ابتدایی براساس الگوی TPACK در آموزش مجازی در درس علوم مناسب نیست و کمتر از میانگین است.
خانم تکتم پرهیزکارخدیو، دکتر فرهاد فهندژ، دکتر شهرام افراز،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر واکاوی الزامات و پیش­ بایسته ­های تأثیرگذار بردوره ­های آموزش و بهسازی معلمان زبان انگلیسی بود.  روش پژوهش حاضر کیفی از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدرسین زبان انگلیسی در مراکز آموزش زبان انگلیسی شهر شیراز بود که بر اساس نمونه­ گیری نظری(هدفمند) با تعداد 26 نفر از مدرسین مصاحبه به ­عمل آمد و داده ها از مصاحبه ها استخراج شد. به منظور تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از روش کیفی گرانهیم و لوندمن استفاده شد. نتایج تحلیل داده­ ها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی ارائه شده است. نتایج کلی پژوهش نشان داد طراحی و ارائه درس، مدیریت کلاس درس، ارزشیابی فراگیران، تعامل، راهبردهای تدریس، ویژگی­های مدرسان، مدیریت فعالیت­ها، تکنیک­های برخورد با خطاها به­ عنوان الزامات کلیدی در آموزش و بهسازی معلمان زبان انگلیسی موثر هستند. همچنین اهداف دوره، ویژگی­های دوره، تجارب مدرسین، ارزیابی کلی دوره، تخصصی­ سازی و فعالیت­های تکمیلی از پیش بایسته ­ها و عوامل تأثیرگذار بر دوره­ های آموزش و بهسازی مدرسان زبان انگلیسی به­ شمار می­ رود که می­تواند دربرنامه­ ریزی هر چه بهتر این دوره­ ها کمک شایانی داشته باشد. بر اساس نتایج بدست آمده چنین می­توان نتیجه گرفت که توجه به الزامات و پیش­ بایسته­ های ضروری احصاء شده در این پژوهش نقش کلیدی و محوری در بهبود دوره ­های آموزش و بهسازی مدرسان زبان انگلیسی دارد. لذا عدم توجه به این الزامات در طراحی دوره ­های آموزش و بهسازی مدرسان، کیفیت پایین یادگیری و آموزش فراگیران را به دنبال خواهد داشت.
 

فرهاد عبدالهی، شهرام رنجدوست، بهبود یاریقلی،
جلد 15، شماره 49 - ( 9-1403 )
چکیده

مقدمه: تحول در علوم انسانی با تأکید بر برنامه درسی می­تواند نقش مهمی در گرایش به این رشته تحصیلی داشته باشد. هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد تحول در علوم انسانی با تاکید بر برنامه درسی در نظام آموزش عالی بود .

روش کار:روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی از نوع عرفی بود. اطلاع رسان های پژوهش حاضر متخصصان حوزه علوم تربیتی در رشته های برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی و فلسفه تعلیم و تربیت که بعنوان عضو هیات علمی، در نظام آموزش عالی بودند، به روش نمونه گیری هدفمند (ملاک محور) تعداد 15 نفر انتخاب شدند و در نتیجه یافته های مصاحبه به حد اشباع رسید. ابزار گردآوری داده ها در این مرحله مصاحبه نیمه ساختارمند بوده است و تجزیه و تحلیل داده­ ها با استفاده از روش تحلیل مضمون ۶ مرحله ای کلارک و براون مختصات آن به دست آمده است.
نتایج: پس از انجام مصاحبه ها و بررسی مضامین آنها، 16 مضامین فراگیر و 44 مضامین سازمان دهنده شناسایی شد.1- اولین مضمون تکنولوژی آموزشی (نرم افزاری، سخت افزاری)،2- نیاز سنجی (شناخت نیازها، قابلیت اجرایی)، 3- انعطاف پذیری (انطباق شرایط و موقعیت، تفکر مداوم یا پیوسته)، 4- تجهیزات و امکانات (تجهیزات فیزیکی و تجهیزات دانشی)، 5- ویژگی­های فراگیران (ویژگی های فردی و توسعه شخصیتی)، 6- ویژگی های مدرسان(مدیریت کلامی، شایستگی محوری)؛ 7- ویژگی های محتوا(جامعیت، کیفیت و تنوع)، 8- روش ها و شیوه های آموزشی(اثربخشی، نوآروی و تناسب)، 9- طرح های آموزشی(استانداردها، انعطاف پذیری و کاربردی)، 10- ارزشیابی و کنترل(دریافت بازخورد، ارزشیابی، اجرایی بودن و توزیع اطلاعات)، 11- خلاقیت و نوآوری(تفکر انتقادی، ریسک پذیری و تنوع گرایی)، 12- ماموریت(اهداف بلند مدت، اهداف کوتاه مدت، آینده نگری)، 13-(مشارکت فعال، مهارت نرم و ایجاد انگیزه)، 14- پژوهش و تحقیق(سمینار و همایش، تعامل بین محقق و جامعه)، 15- حمایت و پشتیبانی(حمایت مالی، اجتماعی، ساختاری، زمانی) و در نهایت نیز آخرین مضمون یعنی16- اسنادبالادستی(قوانین موجود، معیارهای مورد نظر برنامه درسی ملی و مضامین اخلاقی) بودند.
نتیجه­ گیری: مولفه های شناسایی شده می تواند به عنوان چهارچوبی برای ایجاد برنامه درسی مشترک در زمینه خلاقیت و همکاری در آموزش عالی، همچنین ارزش آفرینی مشترک در محیط های آموزشی همسو با موج تحولات اساسی در برنامه های درسی علوم انسانی در آموزش عالی مورد استفاده قرار گیرد.
زهرا زارع، حسین قاسم پور مقدم، ابوالفضل خمسه،
جلد 15، شماره 49 - ( 9-1403 )
چکیده

هدف پژوهش، بررسی اثربخشی روش تدریس «مبتنی بر مغز» بر تقویت یادگیری و نگرش دانش آموزان در علوم زیستی است. روش پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه کنترل و آزمایش بوده‌است. جامعه­ آماری شامل دانش­آموزان پسر پایه دهم شهر اقلید در سال تحصیلی 1403-1402 است. نمونه آماری به صورت در دسترس انتخاب و به تعداد 50 نفر در دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. ابزار اندازه­گیری متغیرها آزمون محقق ساخته شناختی- مهارتی و پرسشنامه‌ محقق‌ساخته نگرش‌سنج بود. روایی ابزار محقق ساخته با استفاده از نظرات معلمان متخصص و پایایی آن‌ها به شیوه­ بازآزمایی تعیین شد. برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل فرضیه ها از نرم ‌افزار آماری SPSS26 و آزمون‌های آماری (کولموگروف- اسمیرنوف، تی تست و شاخص کای اسکوآر) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش به شیوه­ یادگیری « مبتنی بر مغز» در مقایسه با روش معمول سبب افزایش نمرات دانش آموزان در سطح دانش و مهارت و بهبود نگرش آنان در درس زیست شناسی، مبحث «گردش خون» گردیده است. یافته های این پژوهش نقش و اهمیت روش تدریس "مبتنی بر مغز" را در یادگیری نشان می‌دهد.
 
آقای جاسم گلابی‌فر، دکتر یاسر محمدی،
جلد 16، شماره 50 - ( 1-1404 )
چکیده

افت انگیزه تحصیلی و پژوهشی یکی از چالش‌های جدی در نظام‌های آموزشی، به‌ویژه در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی است. این پدیده نه تنها بر یادگیری و موفقیت تحصیلی دانشجویان تأثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند عواقب اجتماعی و اقتصادی گسترده‌ای نیز به همراه داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل چرایی افت انگیزه تحصیلی و پژوهشی در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته کشاورزی، از رویکرد تئوری بنیادی استفاده کرده است. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختارمند با 35 دانشجوی تحصیلات تکمیلی جمع‌آوری و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که 64 کد مفهومی استخراج شده، در 19 مقوله و 6 طبقه اصلی دسته‌بندی شدند. عوامل زیرساختی، روانشناختی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی به‌عنوان ریشه‌های اصلی افت انگیزه شناسایی شدند که به‌طور علی با یکدیگر مرتبط بودند و عامل روانشناختی به‌عنوان طبقه محوری در نظر گرفته شد. عدم اطمینان از آینده شغلی و عدم رضایت از شرایط موجود، مهم‌ترین دلایل افت انگیزه در حیطه روانشناختی بودند. شناسایی و تحلیل استقرائی پدیده افت انگیزه تحصیلی-پژوهشی در نهایت منجر به ارائه نظریه تعامل عوامل چندگانه شد که نشان می‌دهد انگیزه تحصیلی و پژوهشی یک پدیده چندبعدی است و تحت تأثیر عوامل شش‌گانه‌ای قرار دارد که بصورت علی یکدیگر را تقویت می‌کنند. عناصر این نظریه در انتهای مقاله مورد تشریح و بحث قرار گرفته و می‌تواند راهنمای مناسبی برای سیاستگذران حوزه آموزش عالی در راستای ارائه واکنش مناسب نسبت به افت انگیزه تحصیلی و پژوهشی دانشجویان باشد. این تحقیق بر لزوم تعامل مؤثر بین آموزش عالی و بازار کار، حمایت مالی از دانشجویان و توجه به نیازهای آنان تأکید می‌کند.
 
خانم مرضیه متقی دستنائی، حسین عبدالهی، علی خورسندی طاسکوه،
جلد 16، شماره 50 - ( 1-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر واکاوی حمایت سازمانی در نهادهای آموزشی می­باشد، جامعه مورد مطالعه مدارس دوره ابتدایی، متوسطه اول و دوم دخترانه و پسرانه منطقه 15 شهر تهران می­باشد. نمونه مورد مطالعه شامل 17 نفر کادر آموزشی و اجرایی مدارس( 11 معلم، 3 معاون و 3 مدیر) و 3 خبره در حوزه منابع انسانی ( کارشناس مسئول رفاه و تعاون اداره آموزش و پرورش منطقه 15، کارشناس امور بانوان و جوانان یکی از ادارات آموزش و پرورش و مدیر بخش توسعه منابع انسانی در یک شرکت خصوصی) می­باشد.این پژوهش به روش کیفی و پدیدارشناسانه، به صورت مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گرفت سپس داده­ها با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی طبقه بندی شد. نتایج حاصل از کدگذاری و تحلیل داده­ها نشان­دهنده تفاوت عمده میزان حمایت سازمانی در سازمان آموزش و پرورش و سایر نهادهای دولتی می­باشد. همچنین تحلیل نتایج حاکی از این است که بسیاری از معلمان تعریف دقیقی از مفهوم حمایت سازمانی ندارند و عمدتا این مقوله را شامل حمایت مالی می­دانند و عوامل مالی و رفاهی را(معلمان مرد) و عوامل عاطفی و مالی را( معلمان خانم) تاثیرگذارترین عامل بر حمایت سازمانی  و ادراک آن می­دانند. همچنین بررسی داده­ها بیانگر این است که جایگاه و مقام معلمان در جامعه در زمان گذشته بسیار بالاتر از حال حاضر بوده و معلمان از حمایت بیشتری توسط والدین دانش­آموزان و جامعه برخوردار بودند و همه­ی افراد حاضر در پژوهش به اتفاق خواستار افزایش حمایت مالی و قضایی بودند که در این راستا تغییرات اساسی در اسناد و قوانین بالادستی و آموزش حمایت سازمانی و مولفه­های آن در دوره­های ضمن خدمت به معلمان تا حد زیادی می­تواند بر ایجاد سازمان و فرهنگی حامی در سازمان آموزش و پرورش تاثیرگذار باشد؛ چنین شرایطی می­تواند در بهبود روحیه و انگیزه­ی معلمان در مدارس تاثیر­گذار بوده و جایگاه و منزلت از دست رفته معلمان را به آنان برگرداند.
 
فاطمه الله قلی پور، احمد فتح اللهی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

مقدمه:
در سالهای اخیر، یادگیری معکوس توانسته به طور مداوم موقعیت خود را به عنوان یک روش آموزشی جدید و موثر در سیستم آموزشی ایران باز کند و با ظهور همه گیری کرونا معلمان و موسسات آموزشی از این سبک آموزش استقبال کردند که روش سنتی آموزش را متحول کرد. از سوی دیگر، به منظور توسعه و بهبود مهارت­های خودراهبری، لازم است که دید­ جدیدی و متحولانه­ای در مورد روش های یادگیری داشته باشید.
پیشینه و نوآوری:
به دلیل اهمیت پوشش نیازهای فراگیران و مشارکت آنها در فرایند یاددهی- یادگیری، استفاده از دنیای دیجیتال و استفاده از فناوری به شیوه های خلاقانه و همچنین به دلیل حجم زیاد دانش موضوعی و زمان کمی برای آموزش در کلاس باید فراتر از روشهای سنتی باشد و به دنبال توسعه و تقویت مهارتهای تحصیلی دانش آموزان، از جمله مهارتهای مشارکت تحصیلی و خودراهبری باشد. از یک سو ، اهمیت خودراهبری و مشارکت فعال در یادگیری، به ویژه در دوره­هایی مانند ریاضیات و ناکارآمدی و ضعف روشهای سنتی در فرایند آموزش و یادگیری، و ازطرفی دیگر، با توجه به مطالعات اندک در پیشینه تحقیق، به ویژه در کشورایران در مورد یادگیری معکوس و خودراهبری و عوامل موثر بر آن وجود دارد، بنابراین سوال پژوهش حاضر این است که یادگیری معکوس تا چه اندازه بر پیشرفت تحصیلی و تفکر خودراهبری دانش آموزان پایه ششم در ریاضیات موثر است؟
هدف و روش:
پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است که با مشارکت دوگروه آزمایش و گواه در سال تحصیلی 1401-1400انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی منطقه 12تهران بود. دراین مطالعه 60 دانش­آموز دختر پایه ششم به عنوان نمونه، شرکت داشتند وانتخاب دانش­آموزان براساس نمونه گیری دردسترس مدرسه روشن­گر شاهد در منطقه 12 انجام شد. برای اجرای این تحقیق،­ دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه  تحصیلی انتخاب شدند. برای اجرای این تحقیق،دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه تحصیلی انتخاب شدند. دانش آموزان انتخاب شده به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش(30نفر) و گروه کنترل(30 نفر)تقسیم شدند. ابتدا سوالات پیش آزمون ها را در اختیار دانش آموزان قرارداده شد وپس از اجرای آزمون برنامه آموزشی تدریس به روش یادگیری معکوس برای گروه آزمایشی در8 هفته اجرا گردید وگروه کنترل به روش سنتی(سخنرانی، پرسش و پاسخ) درس ریاضی را در کلاس یاد می-گرفتند.پس از پایان دوره آموزش معکوس سوالات پس آزمون در اختیار دانش آموزان گروه آزمایش قرار گرفت و سپس داده های جمع آوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج تحقیق:
نتایج این تحقیق، چنانکه در فصل قبل نیز نشان داده شد، حاکی از آن بود که روش تدریس معکوس باعث ارتقای سطح خودراهبری دانش­آموزان و نیز پیشرفت تحصیلی آنان در درس ریاضی پایه ششم ابتدایی می­شود. افزایش میزان خودراهبری دانش­آموزان در کلاس تدریس معکوس را این­گونه می­توان توجیه کرد که چنین محیط یادگیری مستلزم آن است که دانش آموزان درجه بالایی از خودراهبری را مدیریت کنند تا به طور مؤثر وظایف خود را به پایان برسانند (آزودو و کوملی، 2004). در واقع اگرچه دانش­آموزان از پیشینه دانش ریاضی درباره موضوعات تدریس شده برخوردار نبودند، اعتماد به‌نفس بیشتری در انجام یک تکلیف ریاضی در کلاس معکوس پیدا می‌کنند. این نتیجه­گیری در راستای تحقیقات قبلی است و با نتایج آن مطابقت دارد (فرلا[1] و همکاران، 2009؛ ریمال[2]، 2001؛ سونگ، 2010).
بررسی نحوه یادگیری دانش آموزان در محیط یادگیری معکوس باید محور مطالعه کلاس درس معکوس آینده باشد. تحقیق در این زمینه مهم است زیرا اگرچه کلاس درس معکوس به عنوان یک رویکرد آموزشی امیدوارکننده در نظر گرفته می­شود، درک نظری از نحوه یادگیری دانش­آموزان در این محیط هنوز در حال توسعه است. به منظور پیشبرد درک نظری از فرآیند یادگیری درگیر در محیط یادگیری کلاس درس معکوس، تحقیقاتی مورد نیاز است که به طور تجربی عوامل مرتبط با یادگیری آکادمیک، مانند دانش قبلی و عوامل خودراهبری را بررسی کند و استفاده از راهبردهای یادگیری را نیز مد نظر قرار دهد. نتایج این مطالعه نشان داد که خودراهبری می‌تواند به موفقیت دانش‌آموزان در کلاس درس معکوس، به ویژه در کلاس درس ریاضی معکوس کمک کند.
 

رمضان برخورداری، محمد رضا آقا دوستی، مهدی عرب زاده،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

از آنجایی که زورگویی می تواند به طرز شدیدی بر عملکرد روانی - اجتماعی، تحصیلی و حتی سلامت جسمانی تمامی کودکان درگیر به ویژه قربانیان تاثیر بگذارد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه مداخلاتی الویوس در کاهش زورگویی دانش آموزان مقطع ابتدایی، غیر از پایه اول، شهر خالدآباد در سال تحصیلی 98 - 97 انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه گواه بود. بدین منظور از میان 244 دانش آموز، 30 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . پس از آن پرسشنامه ی تجدید نظر شده زورگویی- قربانی الویوس  (1996) به عنوان پیش آزمون برای تمامی دانش آموزان اجرا و سپس برنامه مداخله الویوس به گروه آزمایش به صورت جداگانه آموزش داده شد و در پایان پس آزمون به اجرا در آمد. یافته ها: داده های بدست آمده با روش تحلیل کوواریانس و با نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها، حاکی از اثر بخشی برنامه ضدقلدری الویوس، بر کاهش زورگویی دانش آموزان گروه آزمایشی بود(p<0.05). نتیجه گیری: با توجه به این یافته پیشنهاد می شود که اجرای برنامه های ضدقلدری به صورت جامع در سطح مدارس کشور مدنظر مسئولان آموزش و پرورش قرار گیرد
 
مهدی علیاری، دکتر مرجان کیان، دکتر یوسف مهدوی نسب، دکتر عفت عباسی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی بازی های آموزشی رومیزی بود روش پژوهش حاضر، مرور نظامند بود. جامعه شامل منابع و اسناد معتبر ملی و بین المللی در زمینه موضوع پژوهش به دو زبان فارسی و انگلیسی است. روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور بود و از طریق جست و جو در پایگاه اطلاعاتی اریک، امرالد، وایلی، ساینس دایرکت، تیلور و فرانسیس  و جستجوی عمومی در اینترنت با استفاده از گوگل و گوگل اسکولار در بین سال های 2015 تا 2023 انتخاب شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها در این بخش نیز، از روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی به کمک نرم افراز اطلس تی.آی استفاده شد. همچنین برای بخش اعتبارسنجی الگوی مطلوب به روش دلفی از 15 نفر از متخصصین نظرسنجی انجام شد و پس از رفت و برگشت داده ها، در نهایت الگوی نهایی مورد تایید واقع شد. برای  نتایج پژوهش حاضر شامل 6 مقوله اصلی، 16 مقوله فرعی و 56 زیر مقوله است.مقوله‌های اصلی عبارتند از طراحی شامل طراحی اولیه و مکانیک، تولید شامل منابع، اجرای اولیه، اجرا در گروه کوچک و بازخورد، اجرا شامل آماده‌سازی و گیم پلی یا تجربه مخاطب، ارزشیابی و اعتبار شامل گفتمان آموزشی، بازخورد بازیکنان و بازخورد نهایی بازی ساز، انتشار شامل تولید نهایی، قابلیت سفارش سازی و توسعه و بهبود، تحلیل شامل نگرش بازی ساز و عوامل، تحلیل مخاطب و بافت و الزامات برنامه درسی بود.


 

صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه پژوهش‌های تربیتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb