جستجو در مقالات منتشر شده


19 نتیجه برای رت

لطیفه پوراکبر، مهدی عابدزاده،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده

اثرات ناشی از کاهش لایۀ اوزون و افزایش اشعۀ فرابنفش را امروزه بسیاری از محققان بررسی کرده­اند. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر پرتو UV-B بر گیاه بادرنجبویه (ملیسا اوفیسینالیس) و تأثیر سالیسیلیک اسید و میدان مغناطیسی در کاهش اثر زیان­بار این پرتو بر این گیاه بود. گیاهان بادرنجبویه به مدت 60 روز در وضعیت گلخانه­ای کشت یافتند. تیمار فرابنفش بعد از مرحلۀ شش­برگی اعمال شد و پرتو UV-B به مدت 15 روز و هر­بار به مدت 20 دقیقه اعمال گردید. اسید سالیسیلیک نیز بعد از مرحلۀ شش­برگی با غلظت 1 میلی­مولار به مدت یک­هفته روی گیاهان پاشیده شد. تیمار میدان مغناطیسی به مدت یک ساعت و با شدت­های صفر، 40 و 85  میلی­تسلا اعمال شد. نتایج نشان داد که پرتو UV-B باعث کاهش وزن تر و خشک، رشد طولی ریشه و اندام هوایی شد. این پرتو همچنین میزان رنگیزه­های فتوسنتزی (کلروفیل a، کلروفیل b و کاروتنوئید)، میزان قندها و پروتئین­های محلول را کاهش داد. میزان فعالیت فنیل­آلانین آمونیا­لیاز و ترکیبات جاذب UV نیز تحت تأثیر پرتوهای UV-B افزایش نشان داد. بررسی نتایج نشان داد تیمار با سالیسیلیک اسید و میدان مغناطیسی باعث تخفیف آسیب­های ناشی از اعمال پرتوهای UV-B در گیاه شد و توانست فاکتورهایی را که تحت تابش­های فرابنفش تغییر یافته بودند جبران کند.


آذر بیک زاده، محمدرضا ایمان پور، وحید تقی زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

کورتیزول کورتیکواستروئیدی است که مهم­ترین اثر آن تنظیم اسمزی در ماهیان دریازی است. هدف این مطالعه­ بررسی اثر کورتیزول خوراکی بر مقاومت به تنش شوری در بچه­ماهیان کپور معمولی Cyprinus carpio است. برای این منظور، کپور معمولی (12/0±36/1 گرم) به مدت 8 هفته با غذای تجاری حاوی صفر (شاهد)، 50 (1)، 100 (2) و 200 (3) میلی­گرم بر کیلوگرم غذای هیدروکورتیزون تغذیه شدند (3 تیمار و یک گروه شاهد و 3 تکرار). سپس مقاومت در­برابر تنش شوری، طی 7 روز مقابله با شوری ppt 12، با اندازه­­گیری تغییرات هماتوکریت و پارامترهای بیوشیمیایی خون (گلوکز، کلسیم و پروتئین کل) بررسی شد. نتایج نشان داد میزان بازماندگی بین تیمارها پس از 7 روز مقابله با شوری، اختلاف معنی­داری نداشت (05/0<p). میزان گلوکز قبل از تنش، در گروه شاهد به­طور معنی­داری پایین­تر از سه تیمار تغذیه­شده با سطوح مختلف کورتیزول بود (40/1±04/73) (05/0>p) و پس از تنش، در تمام تیمارها افزایش معنی­داری داشت (05/0>p) و بیشترین مقدار در تیمار 2 و 3 مشاهده شد (05/0>p). بیشترین میزان هماتوکریت پس از تنش در گروه شاهد مشاهده شد (08/2±67/61) (05/0>p). میزان یون کلسیم پس از تنش در تمامی تیمارها جز گروه شاهد افزایش  معنی­داری داشت (05/0>p) که بیشترین مقدار در تیمار 3 مشاهده شد (31/0±17/11). پروتئین کل، در ماهیان تیمار­شده با کورتیزول به طور معنی­داری کمتر از گروه شاهد بود (05/0>p). نتایج نشان داد که کورتیزول خوراکی می­تواند مقاومت بچه­ماهی کپور معمولی را به تنش شوری افزایش دهد.


ثریا عسگری، ابراهیم نجد گرامی، صمد زارع، رامین مناف فر،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده

امروزه نانوذرات فلزی دارای کاربرد وسیعی در صنایع مختلف هستند. در بین نانوذرات مورد استفاده، دی اکسیدتیتانیوم با توجه به استفاده وسیع آن، نگرانی هایی را از نظر اکوتوکسیکولوژی و اکوفیزیولوژی بعد از ورود به منابع آبی ایجاد کرده است. در این آزمایش تأثیر استفاده از مخمر غنی شده با نانوذرات دی اکسیدتیتانیوم بر رشد، زنده­مانی، فعالیت آنزیم­های گوارشی و متابولیسم چربی در دو گونه آرتمیا ارومیانا و آرتمیا فرانسیسکانا بررسی شد. نتایج نشان داد که استفاده از مخمر غنی­ شده با این نانوذره تأثیر معنی دار بر رشد دو گونه آرتمیا ندارد ولی به طور معناداری میزان زنده مانی آرتمیا فرانسیسکانا را افزایش می­دهد و تأثیر معنی دار بر زنده­ مانی آرتمیا ارومیانا ندارد. فعالیت آنزیم های گوارشی تحت تأثیر نانوذرات دی اکسیدتیتانیوم قرار گرفت و نتایج نشان داد که استفاده از این نانوذره، فعالیت آنزیم­های گوارشی را در آرتمیا ارومیانا به طور معناداری کاهش می دهد و بر عکس افزایش فعالیت آنزیم های گوارشی در آرتمیا فرانسیسکانا مشاهده شد. میزان درصد چربی بدن تحت تأثیر مخمر غنی­ شده با دی اکسیدتیتانیوم در آرتمیا ارومیانا کاهش یافت ولی اختلاف معنی­ دار در آرتمیا فرانسیسکانا مشاهده نشد. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از نانوذرات دی­اکسیدتیتانیوم می­تواند علاوه بر بحث سمیت در اکوسیستم­ های آبی، از نظر اکوفیزیولوژی نیز برای جانداران آبزی مهم باشد.


هاجر خسروی، مهدی رهنما، معصومه اصل روستا،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده

ترخون (َ.Artemisia dracunculus L) خواص آنتی­اکسیدانی، ضددیابت، ضدباکتریایی و ضدالتهابی دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر عصارۀ هیدروالکلی ترخون بر اضطراب و افسردگی در موش­ های صحرایی نر مواجه شده با استرس مزمن بی­ حرکتی است. 48 سر موش صحرایی به 6 گروه 8 تایی تقسیم شدند: 1) کنترل، 2) استرس، 3) ترخون 100، 4) ترخون 500، 5) استرس-ترخون 100 و 6) استرس-ترخون 500. گروه­ های 3، 4 و 6، هرروز 6ساعت به مدت 21 روز متوالی در مقیدکننده قرار گرفتند. گروه­های 3 و 5 عصارۀ ترخون را با دوز mg/kg100 و گروه­های 4 و6 نیز عصاره را با دوز mg/kg 500  به­مدت 21 روز به صورت گاواژ دریافت نمودند. در پایان دوره آزمون ماز بعلاوه مرتفع و تست شنای اجباری برای سنجش اضطراب و افسردگی حیوانات مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آنالیز واریانس یک­طرفه انجام گرفت و 05/0p<  به عنوان سطح معنی­ داری در نظر گرفته شد. درصد ورود به بازوی باز و درصد زمان سپری شده در بازوی باز در گروه ­های استرس-ترخون به ­طور معنی­ داری بیشتر از گروه استرس بود (05/0p<). عصارۀ ترخون موجب کاهش معنی­ دار زمان بی­ حرکتی در گروه­ های­ استرس-ترخون در مقایسه با گروه استرس در تست شنای اجباری شد (01/0p<). نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که عصارۀ هیدروالکلی ترخون، احتمالاً به علت داشتن ترکیبات آنتی­ اکسیدانی، اضطراب و افسردگی را در موش­ه ای تحت استرس بی­ حرکتی کاهش داد.


علی کولیوندزاده، فرهاد ولیزادگان، محمدرضا زرین دست،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده

مهم­ ترین بخش مغز که در اضطراب نقش دارد، سیستم لیمبیک است که واجد سه بخش مهم هیپوکامپ، آمیگدال و سپتوم است. سیستم سپتوهیپوکامپ، نقش مهمی در تنظیم رفتارهای ترس و اضطراب برعهده دارد. بررسی­ ها نشان می­دهد که سیستم اپیوئیدرژیک نیز در رفتارهای شبه اضطرابی دخیل است. در این مطالعه اثر تزریق هیستامین به هیپوکامپ پشتی و تزریق مواد اپیوئیدرژیک به سپتوم میانی بر رفتارهای شبه اضطرابی در موش ­ها با استفاده از آزمونElvated Plus Maze  (EPM) تحت بررسی قرار گرفت. تزریق µg/rat 5 و 1 هیستامین در هیپوکامپ پشتی اثری بر رفتارهای شبه اضطرابی نداشت، درحالی­که تزریق  µg/rat10 هیستامین باعث افزایش درصد زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد، که نشان­ دهندۀ اثر اضطراب­ زدایی هیستامین است. تزریق مورفین (آگونیست رسپتور µ-اپیوئیدی) به درون سپتوم میانی (µg/rat1) باعث افزایش زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد. تزریق مقادیر  µg/rat  25/ . و 5/ . مورفین اثری بر اضطراب نداشت. تزریق هم­زمان مقادیر بی­اثر هیستامین (µg/rat1) به هیپوکامپ پشتی و مورفین (µg/rat5/.) به سپتوم میانی باعث افزایش زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد. تزریق مقادیر مختلف نالوکسان (µg/rat 4و1،2) به­ عنوان آنتاگونیست گیرنده ­های اپیوئیدی به سپتوم میانی در حضور و غیبت مقدار مؤثر هیستامین (µg/rat10) در هیپوکامپ پشتی، تحت بررسی قرار گرفت. تزریق مقدار µg/rat4 نالوکسان به سپتوم میانی درصد زمان گذرانده در بازوی باز و درصد ورود به بازوی باز را کاهش داد، که این یافته­ ها نشان­ دهندۀ اثر اضطراب­ زایی نالوکسان بعد از تزریق به سپتوم میانی بود. تزریق مقدار µg/rat 10 هیستامین به هیپوکامپ پشتی و به­ طور همزمان تزریق سه مقدار مختلف نالوکسان (µg/rat4و2و1) نشان داد هیستامین اثر اضطراب­ زایی نالوکسان را با افزایش زمان ورود و تعداد ورود به بازوی باز، تا حدود زیادی خنثی کرد، هرچند در مقدار µg/rat4 نالوکسان این اثر کمتر است. از این یافته­ ها می­ توان نتیجه گرفت که سیستم هیستامینرژیک هیپوکامپ و اپیوئیدرژیک سپتوم میانی درسیستم سپتوهیپوکامپ با هم برهم­کنش دارند و برهم­کنش این دو سیستم در تعدیل اضطراب دخیل است.
خدیجه باقری، سمیرا شهبازی، حامد عسکری، شیده موجرلو، فرنگیس امیرلو،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده

گونه ­های سرده Trichoderma ازنظرتولید سلولاز با فعالیت آنزیمی بالا بسیار شناخته شده هستند. با وجود تولید آنزیم‌های سلولازی متنوع در قارچ تریکودرما، به ­علت عمل­کرد آنزیمی پائین و هزینۀ زیاد تولید، استفاده از آنزی­م های سلولازی آنها در تبدیل زیستی پسماندهای سلولزی چندان موفقیت‌آمیز نبوده است. تحقیق حاضر با هدف دست­یابی به جدایه‌های موتانتی از گونۀ Trichodera viride با توان تولید بیشتر آنزیم سلولاز با استفاده از القای جهش با پرتو گاما انجام گرفته است. سوسپانسیون اسپور قارچ در اپتیمم دوز 250 گری تحت پرتوتابی با گاما قرار گرفت. اسپورهای جوانه ­زده به ­منظور بررسی پایداری پنج ­بار واکشت شدند و از بین آنها جدایه‌های موتانت با قابلیت اسپورزایی بهتر انتخاب شدند. فعالیت سلولازی با استفاده از سوبستراهای سلولزی کاغذ صافی واتمن شمارۀ یک، کربوکسی متیل سلولز، آویسل، سلولز باکتریایی و سلولز کلوئیدی و براساس دستورالعمل IUPAC سنجیده شد. پروفایل پروتئین‌های سلولازی جدایه‌های موتانت با آزمون SDS-PAGE بررسی شد. بیشترین فعالیت سلولاز کل و فعالیت آنزیم آویسلاز به ­ترتیب با  43/92 و 40/74 U/mg در جدایۀ موتانت M21 و بیشترین فعالیت اندوگلوکانازی در جدایۀ موتانت M18 مشاهده شد. به­ طور کلی کاربرد اشعۀ گاما در 38 درصد از جدایه­ های جهش‌یافته به افزایش معنی‌دار در فعالیت سلولازی منجر شد. همچنین، از این روش به ­منزلۀ روشی ساده و کارآمد برای دست­یابی به جدایه­ های موتانتی می­ توان استفاده کرد که­ توانایی تولید مقادیر بالای آنزیم و دیگر متابولیت ­های میکروبی را داشته باشند.
 
فرهاد ولیزادگان، مریم رحیمی تسیه،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

ناحیه قاعده­ای-جانبی آمیگدال (BLA) جایگاه مهمی در تنظیم نوروترانسمیتری حافظۀ کاری و مرجع است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر سیستم دوپامینرژیک ناحیه (BLA) بر حافظۀ کاری و مرجعبوده است.موش های صحرایی نر نژاد ویستار با استفاده از دستگاه استرئوتاکسی به صورت دوطرفه در ناحیۀBLA کانول گذاری شد. پارامترهای تعداد خطاهای کاری و مرجع و زمان سپری شده در بازوهای خطاهای کاری و مرجع با استفاده ازدستگاه تست ماز شعاعی و بر اساس پروتکلDSWS  مورد محاسبه قرار گرفتند. تزریق آپومورفیندر دوزهای پایین (0.005 µg/rat) و بالا (0.5 µg/rat) درون هسته BLA سبب کاهش معنی داری در تعداد خطاهای کاری و نه مرجع شد که نشان دهنده بهبود حافظۀکاری است. تزریق دوز متوسط آپومورفین (0.05 µg/rat) موجب افزایش تعداد خطاهای کاری و مرجع و مدت زمان سپری شده در بازوهای مذکور شد که نشان دهنده آسیب به هر دو نوع حافظۀ است. تزریق کلرپرومازین (2 µg/rat) ، باعث کاهش خطای کاری و مرجع شد. اما بر مدت زمان سپری شده در بازوهای مربوطه تأثیری نداشت که دلالت بر تقویت حافظه­ های کاری و مرجع دارد. تزریق توامان کلرپرومازین(2 µg/rat) به همراه دوزهای مختلف آپومورفین هیچ تغییر معنی­داری در تعداد خطاهای کاری و مرجع و زمان­های سپری شده در مقایسه با گروه کنترل و گروه دریافت­ کننده کلرپرومازین(2 µg/rat) ایجاد نکرد.یافته های فوق نشان میدهد که سیستم دوپامینرژیک هسته BLA از طریق هردو نوع رسپتور خانواده D1 و D2 در تعدیل حافظه های کاری و مرجع عمل می­کنند. ثانیاً با توجه به سیگنالینگ کاملاً متفاوت درون سلولی این دو نوع رسپتور تأثیر این سیستم در هسته BLA بر حافظۀ کاری و مرجع حاصل برآیند عمل­کرد هردو نوع خانواده رسپتوری است. 
المیرا عیوض زاده خسروشاهی، یاسمن سلمکی،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

فندقچه­ های 20 گونه از سرده سنبل بیابانی، که کمابیش به نمایندگی از تمام بخشه­ های موجود در این سرده به شمار می­روند توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد بررسی قرار گرفتند. شکل رایج در اغلب گونه­ های مورد مطالعه تخم ­مرغی پهن بود اما شکل­هایی همچون تخم­مرغی، مثلثی و مستطیلی نیز در بین گونه ­ها دیده شدند. در ارتباط با انواع الگوهای تزئینات سطحی چهار نوع اصلی تشخیص داده شدند که شامل  مشبک، نردبانی، rugose و ruminate بودند. تزئینات سطحی از نوع مشبک نوع رایج تزئینات سطحی در بین گونه ­ها به شمار می رفت، هر چند که تنوع در شکل شبکه ­ها، نوع شبکه­ ها و نوع دیواره ­های این تزئینات شواهد تکمیلی مفیدی را در جهت تمایز گونه­ ها فراهم می­کرد. اگرچه که تزئینات سطحی متنوع در تفکیک گونه ­های درون یک بخشه بسیار مفید بود اما در مربوط ساختن بخشه­ های مشابه به هم مفید واقع نشد. برای مثال، اغلب اعضای بخشه بزرگ Filipendula بر اساس تنوع در شکل و تزئینات سطحی فندقچه ­ها از یکدیگر تفکیک شدند، اما بررسی این تزئینات سطحی در معرفی کردن گروه­ های طبیعی
 
مریم عباسی، نادر شعبانی پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

تحقیق حاضر ساختار شبکیه ماهی سفید دریای خزر و واکنش این ماهی در برابر تغییر نور محیطی را در مرحله بلوغ بررسی می­کند. ماهی سفید دریای خزر(Rutilus frisii subsp. kutum) از جمله ماهیان آنادرموس و بومی دریای خزر و از جمله ماهیان همه چیز خوار است. نمونه ­های بالغ از مرکز تکثیر و پرورش ماهیان استخوانی شهید انصاری شهر رشت تهیه شدند و به­ منظور سازش به شرایط روشنایی و تاریکی به مدت نیم ساعت در تاریکی مطلق و روشنایی روز قرار گرفتند. سپس شبکیه چشم جهت مطالعه بافت شناسی با میکروسکوپ نوری و الکترونی جداسازی و آماده شدند. برای آگاهی از ساختار و انواع سلول ­ها و لایه­ های شبکیه مقاطع طولی و جهت مشخص کردن آرایش سلول­ های مخروطی شبکیه مقاطع عرضی از شبکیه تهیه شد. ده لایه سلولی در شبکیه ماهی سفید مشاهده  شد. در لایه سلول­های گیرنده نوری علاوه بر سلول­ های استوانه ­ای، سلول­ های مخروطی منفرد کوتاه دیده شد. در مقاطع عرضی آرایش و الگوی مشخصی از ترتیب و قرار گرفتن سلول­های مخروطی به ­دست نیامد در بررسی واکنش رتینوموتور در ماهی سفید مشخص شد که شبکیه این ماهی به تغییر شرایط نوری پاسخ می­ دهد. نتایج پاسخ رتینوموتور و شاخص رنگدانه­ای  قابل ملاحظه حاکی از اتکای جانور بر دید استوانه ­ای در نور اندک است. از طرف دیگر تغییر میوئید سلول­ های مخروطی نشان­ دهنده قابلیت دید نگی در ماهی سفید نیز هست.

 
نشاط صفارزاده، حمید مقیمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده

ایمپرانیل DLN، دسته­ای از پلاستیک­ها از خانواده پلی ­یورتان ­ها است که به ­عنوان پوشش در صنعت استفاده م ی­شود. هدف از پژوهش، بررسی قابلیت مخمر جدا­شده در تولید آنزیم­ و تجزیه ایمپرانیل است. در این مطالعه، ایزوله ­های مخمری از نمونه ­های خاک جنگل و پساب صنایع روغن­کشی جدا شدند که قابلیت رشد در محیط پایه نمکی حاوی %1 ایمپرانیل DLN به عنوان تنها منبع کربن موجود در محیط را دارا بودند. ایزوله مخمری NS-10 به عنوان جدایه توانمند در تجزیه ایمپرانیل انتخاب، و توسط PCR و پرایمرهای ITS1 و ITS4 ژن ITS تعیین توالی و شناسایی شد. قابلیت تولید آنزیم­های استراز، اوره­ آز و پروتئاز توسط جدایه به صورت کیفی بررسی شد. سپس تجزیه ایمپرانیل و میزان حذف سنجش شد. در این مطالعه، 40 جدایه مخمری جداسازی شد که براساس قابلیت رشد در محیط حاوی ایمپرانیل، فعالیت آنزیمی و میزان مصرف و حذف ایمپرانیل، جدایه NS-10 به­ عنوان سوش برتر انتخاب شد. تعیین توالی ژن ITS مشخص کرد که این جدایه 100 درصد مشابه با Sarocladium kiliense است. این سوش توانایی تولید هر 3 آنزیم خارج سلولی شامل استراز، اوره ­آز و پروتئاز را داشت. S. kiliense  توانست طی14 روز، 10 گرم در لیتر ایمپرانیل را  100% حذف و در پلیت حاوی ایمپرانیل هاله ایجاد کند. در نهایت، توانمندی سوش برتر در تجزیه صفحات پلی­ یورتان از طریق تصویربرداری توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره(SEM) بررسی شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می­دهد که سوشS. kiliense  توانایی تجزیه کامل ایمپرانیل را دارد. این پژوهش می ­تواند در معرفی سوش ­های مخمری توانمند در تجزیه پلاستیک ­ها و همچنین درک مکانیسم تجزیه ­زیستی این ترکیبات کمک ­کننده باشد.
 

 


حدیثه اسفده، غدیره میرابوالقاسمی، مهناز آذرنیا،
دوره 6، شماره 2 - ( 5-1398 )
چکیده

دیابت ملیتوس  با مقاومت انسولین، به عنوان اختلال عملکرد سلول­های بتا و افزایش تولید گلوکز کبدی شناخته می­شود. کنترل ضعیف گلوکز در زمان هیپرگلیسمی سبب ایجاد آسیب به بافت ها و ایجاد عواقب خطرناک مانند ناباروری می شود. هیپرگلیسمی مزمن اثرات مضری روی رشد فولیکول ها دارد که برای عملکرد طبیعی جنسی زنان ضروری است. متفورمین بیشترین داروی تجویزی در بیماری دیابت است. اما داروهای شیمیایی علی رغم فواید غیر قابل انکار، داراي اثرات مخرب نیز هستند. از این رو استراتژی های جایگزین برای داروهای فعلی دیابت ضروری است. داروهاي گياهي به طور وسيعي توسط بيماران، بنا بر توصيه هاي غير پزشکي به عنوان مواد پايين آورندۀ قند خون استفاده مي­شوند که گیاه گزنه از جمله این گیاهان است. گزنه از طریق ترشح انسولین و افزایش تکثیر سلول­های بتای پانکراس باعث کاهش سطوح گلوکز پلاسما می ­شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر عصارۀ ریشۀ گزنه به عنوان مکمل متفورمین بر بافت تخمدان مدل دیابتی است. در این مطالعه، از30 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار با وزن تقریبی20 ± 180 گرم استفاده شد. حیوانات تحت آزمایش پس از توزین، به طور تصادفی به 5 گروه6 تایی تقسیم شدند. 1) گروه کنترل،  2) گروه دیابتی که با داروی آلوکسان (mg/kg150) به صورت تزریق داخل صفاقی دیابتی شدند، 3) گروه دیابتی + عصارۀ ریشۀ گزنه (mg/kg 150)، 4) گروه دیابتی + متفورمین (mg/kg150)، 5) گروه دیابتی + متفورمین (mg/kg 150) + عصارۀ ریشۀ گزنه (mg/kg 150 ). در پایان دوره درمان، اثر متفورمین و عصارۀ ریشۀ گزنه بر روی وزن بدن، بافت تخمدان و فاکتورهای بیوشیمیایی ازجمله قند خون و هورمون­های جنسی تحت بررسی و مقایسه قرار گرفت. هم چنین داده­ های به­ دست آمده با استفاده از تحلیل­های آماری مقایسه شد. هیپرگلیسمی و کاهش وزن بدن بعد از تجویز متفورمین و ریشه گزنه به مدت 4 هفته بهبود پیدا کرد. تجویز هم زمان متفورمین و عصاره ریشه گزنه سبب افزایش معنی دار فولیکول های آغازین، اولیه، ثانویه، جسم زرد و کاهش فولیکول های آترتیک و افزایش معنی­دار سطح هورمون های FSH، LH و تستوسترون نسبت به استفاده متفورمین به تنهایی بود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که ریشه گزنه با دارا بودن ترکیبات آنتی­ اکسیدانی و دیگر خواص خود می تواند به عنوان مکمل متفورین دارای عملکرد اصلاحی بر هیپرگلایسمی و بهبود اختلالات تخمدان باشد.
 
زهرا نورمحمدی، مهنوش محمدزاده شهیر، دنیا فهمی، سید محمد اطیابی، فرح فراهانی،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

گیاه کاتارانتوس روزئوس به طور گسترده ­ای در جهان کشت می­ شود. پلاسمای سرد اتمسفری به منظور بهبود جوانه زنی بذر و رشد گیاهان زراعی استفاده می شود. در تحقیق حاضرسه زمان مختلف پلاسمای اتمسفری سرد(40،50و60 ثانیه) به منظور تیمار بذرها استفاده و تغییرات در صفات مورفولوژی، آنزیم های آنتی اکسیدانی و محتوای ژنتیکی در این گیاهان بررسی شد. پلاسمای سرد (50 ثانیه) به طور قابل توجهی جوانه زنی، طول برگ ­ها و طول ساقه گیاهان را نسبت به گیاهان کنترل افزایش داد. فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز بالاترین میزان را در گیاهان تیمارشده با پلاسمای سرد به ترتیب در 40 و 60 ثانیه نشان دادند. نشانگر پلی مورفیسم تکثیریافته مرتبط با توالی (SRAP) بالاترین درجه تنوع ژنتیکی در گیاهان تیمارشده 50 ثانیه پلاسمای سرد نشان داد (Ne = 1.388, I = 0.316, He = 0.217, uHe = 0.237 and P % = 50.08). بر اساس روش نزدیکترین خویشاوندی (NJ)، آنالیز مولفه های اصلی (PCoA) و آنالیز واریانس مولکولی (AMOVA) ، چهار گروه مجزا شکل گرفت. گیاهان تیمار شده با 40 و 50 ثانیه پلاسمای سرد به علت تفاوت ژنتیکی با فاصله از گیاهان گروه کنترل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد پلاسمای اتمسفری سرد می تواند به عنوان ابزاری ایمن از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی در افزایش رشد C. roseus و القای تغییرات ژنتیکی استفاده شود.

فرهاد مشایخی، سمیه شعبانی، سهیلا طالش ساسانی، زیور صالحی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

Olig1 و Olig2 دو فاکتور کپی برداری است که نقش تنظیم کنندگی در تمایز و اختصاصی شدن سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت بازی میکنند. در این مطالعه اثر میدان الکترومغناطیسی بر غلظت کل پروتئین و بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش بررسی شد. بیست و یک موش نژاد Balb/c به سه گروه کنترل، تیمار و شم (تعداد 7 موش برای هر گروه) تقسیم شدند. موشهای گروه تیمار درون بوبین (سولنوئید) بطور روزانه در معرض میدان 50 هرتز /1 میلی‌تسلا برای 6 ساعت در هر روز و به مدت 10 روز قرار داده شد. گروه شم درون همان بوبین ولی بدون میدان الکترومغناطیس قرار داده شد. بعد از اتمام این مدت موشها بیهوش شده و کورتکس مغز آنها برای آنالیز  های بعدی جدا گردید. غلظت کل پروتئین و بیان Olig1 و Olig2 به ترتیب توسط اندازه گیری پروتئین  Bio-Rad و وسترن بلات بررسی شد. تفاوت معنی داری در غلظت کل پروتئین در کورتکس مغز گروه تیمار در مقایسه با گروههای شم و کنترل دیده نشد. همچنین نشان داده شد که بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش گروه تیمار در مقایسه با گروههای شم و کنترل بیشتر است. نتیجه گیری میشود که میدان الکترومغناطیسی باعث افزایش بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش میشود. به علاوه چون Olig1 و Olig2 نقش مهمی در تکوین سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت بازی می کند، نتیجه گیری می شود که EMF ممکن است با افزایش بیان Olig1 و Olig2 در تمایز سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت نقش داشته باشد. مطالعه بیشتر برای تایید اثر میدان الکترومغناطیسی بر تمایز اولیگودندروسیت ضروری است.
 
.
اسرین عرشی، اعظم سلیمی، مریم چاوشی،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده

گوجه‌فرنگی یکی از محصولات مهم کشاورزی است که میزبان مناسبی برای گل جالیز محسوب می‌شود. گونه‌های سرده گل جالیز یکی از عوامل ایجادکننده تنش‌ زیستی است که رشد گیاه و تولید محصول آن را محدود می‌کند. برخی از ترکیبات طبیعی و مواد شیمیایی روی این ارتباط زیستی اثر دارند. ازاین‌رو در پژوهش حاضر تأثیر گالیک اسید و عصاره میوه کیوی بر رابطه زیستی گل جالیز و گوجه‌فرنگی بررسی‌شده است. بدین منظور در ابتدا اثر همزیستی گل جالیز بر پارامترهای رشد گوجه‌فرنگی و مقدار قند محلول و رنگیزه‌های فتوسنتزی آن موردبررسی قرار گرفت. سپس اثر غلظت‌هایی از گالیک اسید و عصاره میوه کیوی در سطوح مختلف بر این ارتباط زیستی از طریق اندازه‌گیری پارامترهای رشد گوجه‌فرنگی و گل جالیز، رنگیزه‌های فتوسنتزی و مقدار قند محلول در گوجه‌فرنگی انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که گل جالیز باعث کاهش وزن‌تر و وزن خشک ساقه، برگ و ریشه و کاهش سطح برگ گوجه‌فرنگی شده و مقدار رنگیزه‌های فتوسنتزی و محتوای قند محلول آن را هم کاهش داد. تیمار گالیک اسید و نیز عصاره میوه کیوی پارامترهای رشد گل جالیز و رشد کلی آن را کاسته و در مقابل رشد گوجه‌فرنگی را افزوده است. به نظر می‌رسد این فرایند با کاهش ارتباط زیستی بین انگل و میزبان رخ‌داده چرا که محتوای قند محلول گوجه‌فرنگی و نیز مقدار رنگیزه‌های فتوسنتزی آن افزایش یافته و گوجه‌فرنگی مقاومت خوبی را نشان می‌دهد.
وحید رضا فرمهینی فراهانی، علی احدیت، امید جوهرچی، علیرضا صبوری، ثمین صدیق،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

چکیده. مطالعه فون سوسک­‌های ایران همواره از اهمیت بالایی برخوردار است و با توجه به اقلیم‌­های گوناگون موجود در ایران تنوع گونه­ای بالایی را می‌­توان مشاهده نمود. از این رو شناسایی مناطق بکر از جمله منطقه طالقان دارای اهمیت است. در این مطالعه سوسک­‌های مناطق مختلف طالقان که در ارتباط با کنه‌­ها بودند، مورد بررسی قرار گرفت و تعداد 9 خانواده شامل Buprestidae، Carabidae، Cerambycidae، Cicindellidae، Lucanidae، Malachidae،  Meloidae، Scarabaeidae، Tenebrionidae و 13 جنس و 14 گونه شناسایی شدند. همچنین کنه­‌هایی از گروه‌­های Mesostigmata، Heterostigmata، Trombidiformes و Sarcoptiformes شناسایی گردیدند. گونه‌­های کنه­‌های زیر برای اولین‌­بار از روی میزبان­‌های مسافری زیر گزارش می‌­شوند: گونه Alliphis kargi از روی سوسک­‌های Scarabaeus pius و S. typhon از خانواده Scarabaeidae، گونه Antennoseius sp. از روی سوسک Pterostichus sp. از خانواده Carabidae، گونه‌­هایی از گروه پارازیت نگونا از روی سوسک­‌های Julodis andreae از خانواده Buprestidae و Mylabris syrica از خانواده Meloidae، گونه‌­هایی از زیرراسته Prostigmata از روی سوسک­‌های Aegosoma sabricorne و Cerambyx dux از خانواده Cerambycidae، گونه Hypoaspis maryamae از روی سوسک­‌های Oryctes sp. و Pentodon idiota از خانواده Scarabaeidae  و گونه Hypoaspis phyllognathi از روی سوسک Dorcus parallelipipedus از خانواده Lucanidae.

 
عاطفه شهرکی، خانم مریم محمدی سیچانی، خانم منیره رنجبر،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده

باکتری­های ریزوسفری از جمله میکروارگانیسم­های مفید خاکزی هستند که باعث بهبود رشد گیاهان می­شوند. این باکتری­ها با سازوکارهای مختلفی مانند تولید فیتوهورمون­های مختلف و توانایی انحلال فسفات رشد گیاهان افزایش می­دهند. هدف از این مطالعه بررسی اثر باکتری‌های ریزوسفری بر رشد Carthamus tinctorius به منظور بهبود شاخص­های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی آن بود. پنج گونه باکتری ریزوسفری با دانه گیاه گلرنگ آغشته شدند و پس از کاشت دانه ها، شاخص­های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاه شامل میزان تولید اکسین، انحلال فسفات، رنگدانه‌های فتوسنتزی، پرولین و مالون­دی­آلدهید مورد سنجش قرار گرفتند. این تحقیق به­صورت آزمون فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. آنالیز واریانس داده­ها پردازش شد و مقایسه میانگین­ها با آزمون دانکن مطالعه قرار گرفت. براساس یافته‌های به­دست آمده در این پژوهش، بیشترین وزن تر ساقه، وزن خشک و تر ریشه به ترتیب در تیمار با باکتری Pseudomonas fluorescens (اکسین 55/23 میکروگرم بر میلی­لیتر) و باکتری Bacillus muralis (اکسین 27/22 میکروگرم بر میلی­لیتر) مشاهده شد. همچنین مشخص گردید همه باکتری‌ها نسبت به شاهد تأثیر افزایشی بر جوانه‌زنی دانه‌ها داشتند. بیشترین مقدار مالون‌دی‌آلدهید در تیمار با باکتری Bacillus albus حاصل شد و میزان مالون­دی­آلدهید در تیمارهای با تولید بالای اکسین کاهش یافت. به طور کلی یافته­های حاصل از این پژوهش نشان داد که تیمار دانه گلرنگ با باکتری­های ریزوسفری می­تواند تأثیر معناداری بر تحریک رشد این گیاه داشته باشد و باعث بهبود رشد کمی و کیفی این گیاه شود.
ندا رضازاده، جواد بهارآرا، خدیجه نژاد شاهرخ آبادی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

سیس پلاتین به عنوان یک داروی شیمی درمانی بدلیل عوارض جانبی در مراحل پیشرفته بیماری مشکلاتی ایجاد می‌کند. اخیراً گیاه آرتمیزیا به‌دلیل داشتن ترکیبات فعال زیستی، اثرات ضد تکثیری و ضد التهابی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی اثر ضد سرطانی و آنتی متاستازی گیاه آرتمیزیا و سیس پلاتین به تنهایی و به صورت ترکیبی در رده سلولی A2780 سرطان تخمدان انسان است. زیستایی سلول‌های A2780 پس از تیمار با عصاره متانولی اندام‌های هوایی آرتمیزیا، سیس پلاتین و تواًم آن توسط آزمون MTT ارزیابی شد و تغییرات ریخت‌شناسی هسته سلول با رنگ آمیزی DAPI بررسی شد. القای آپوپتوز توسط آزمون انکسین، اثرات ضد تهاجمی به وسیله سنجش مهاجرت سلولی و تغییرات سطح بیان ژن‌های آپوپتوزی (Bax و P53) و ژن‌های درگیر در متاستاز  (MMP2 و MMP9) با استفاده از Real-time PCR مورد سنجش قرار گرفت. داده‌های آزمایش MTT  نشان داد که عصاره آرتمیزیا، سیس پلاتین و تواًم آن منجر به مرگ نیمی از سلول‌ها شدند. تست DAPI و انکسین V، قطعه قطعه شدن DNA و افزایش درصد آپوپتوز سلولی نسبت به گروه کنترل را نشان داد. در آزمون مهاجرت و Real-time PCR  غلظت‌های تیماری منجر به کاهش تهاجم، افزایش بیان ژن‌های آپوپتوزی (Bax و P53) و کاهش بیان ژن‌های درگیر در متاستاز (MMP2 و MMP9) در سلول‌های سرطانی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که عصاره گیاه آرتمیزیا و داروی سیس پلاتین به تنهایی دارای اثر ضد تکثیری، القا کننده آپوپتوز و دارای اثر آنتی متاستازی مناسب در رده سلولی A2780 است. همچنین، استفاده توأم از این گیاه همراه با سیس پلاتین علاوه بر داشتن اثرات مذکور باعث کاهش غلظت سیس پلاتین و عوارض جانبی ناشی از آن در درمان این بیماری می‌شود.  

 
آذرنوش جعفری، آمنه اسدی بربریها، فرشته قاسم زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

در تحقیق حاضر، مطالعة فلوریستیک روستاهای امام­وردی، درتوم، قاپاق، گریوان و نیستانه در ۳۰ کیلومتری جنوب شهرستان بجنورد (استان خراسان شمالی) در ارتفاع ۱۷۸۳-۱۴۴۲ متری از سطح دریا  با هدف معرفی انواع مختلف گونه­ها، گیاهان دارویی، انحصاری و با ریسک پایین نابودی انجام شد. بدین منظور نمونه‌های گیاهی در طول ماه‌های فروردین تا آبان سال ۱۳۹۱ جمع‌آوری گردید و به کمک مجموعه فلور ایران و فلورا ایرانیکا شناسایی شد. بررسی به عمل آمده 133 گونه متعلق به ۱۰۴ سرده و ۳۸ تیره را نشان ‌داد که یک گونه به بازدانگان و 132 گونه به نهاندانگان تعلق داشت. در این بین پنج تیره، 13 سرده و 18 گونة تک‌لپه‌ای و 32 تیره، 90 سرده و 114 گونة دولپه‌ای بود. در مجموع ۴۰ گونه دارویی نیز گزارش شد. تیره‌های باقلائیان (Fabaceae)، کلمیان (Brassicaceae)، گندمیان (Poaceae)، کاسنیان (Asteraceae)، نعنائیان (Lamiaceae) بزرگ­ترین تیره­‌های منطقه و سرده‌های Astragalus Euphorbia, Vicia, Poa بزرگ‌ترین سرده‌های منطقه را تشکیل دادند. گونه‌های  Erysimum koelzii، Astragalus khoshjailensis، Eryngium bungei، Sclerorhachis platyrachis و Taraxacum hydrophyllum انحصاری ایران، Astragalus ackerbergensis آسیب­‌پذیر و Onopordum carmanicum ، Mentha longiflora   ، Fumaria vaillanti و Rubia florida گونه‌هایی با خطر نابودی کمتر از منطقه مورد مطالعه معرفی شدند. بیشترین و کمترین عناصر رویشی منطقه را عناصر ناحیة ایرانو ـ تورانی با 68/14 درصد و ناحیة رویشی ایرانو ـ تورانی صحراعربی با 0/7 درصد تشکیل دادند و حداقل و حداکثر شکل زیستی گیاهان منطقه به همی‌کریپتوفیت‌ها با 45/8 درصد و کریپتوفیت‌­ها با ۳ درصد تعلق داشت که نشاندهنده سرد و خشک بودن اقلیم منطقه و چرای بی‌رویه دام بود.

علی اصغر ارجمندی، حمید اجتهادی، فرشید معماریانی، منصور مصداقی،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

درک الگوهای پراکندگی و تنوع گونه‌های گیاهی در امتداد شیب‌های محیطی به‌ویژه زمان گسستگی زیستگاه‌ها به دلیل فشار شدید انسان، برای مدیریت اکوسیستم‌ها ضروری است. منطقه درکش که در غرب کوه‌های آلاداغ در استان فلوری خراسان-کپه‌داغ واقع شده است، دربرگیرنده شرقی‌ترین لکه‌های باقی‌مانده از جنگل‌های هیرکانی بوده و دارای سه ریختار پوشش گیاهی اصلی شامل درختچه­زارها، جنگل‌های بلوط (Quercus castaneifolia) و گیاهان نیمه­آلپی است. هدف از این پژوهش بررسی تغییرات تنوع زیستی گیاهی در زیراشکوب اجتماعات گیاهی فوق در راستای گرادیان ارتفاع است. از 187 پلات با ابعاد 2×2 مترمربع و در امتداد گرادیان ارتفاعی 1300متری در طبقات ارتفاعی 100 متری و به روش طبقه‌بندی‌شده-تصادفی نمونه‌برداری شد و فراوانی و سطح پوشش گونه‌ها تخمین زده شد. ویژگی­های فلوریستیک و شاخص­های مختلف تنوع اندازه­گیری شدند. 252 گونه گیاهی متعلق به 161 سرده و 44 تیره شناسایی شدند. از این تعداد 41 گونه انحصاری یا نیمه­انحصاری هستند. همی­کریپتوفیت­­ها و تروفیت­ها شکل­­های زیستی غالب در این منطقه هستند. 8/46 درصد گونه‌های گیاهی به عناصر رویشی ایران-تورانی، 5/17 درصد به عناصر دو­ناحیه­ای، 5/17 درصد به عناصر سه ­ناحیه­ای، 5/11 درصد به عناصر چند­ناحیه‌­ای، و 7/6 درصد به عناصر اروپا-سیبری تعلق دارند. شاخص‌­های تنوع هیل و شاخص­های تنوع بتا در زیر­اشکوب اجتماعات درختچه­زار، دارای بالاترین میزان بوده و سپس زیراشکوب جنگل بلوط و زیراشکوب نیمه­آلپی، در رده­های بعدی قرار دارند. روند تغییر تنوع در راستای گرادیان ارتفاع به صورت سینوسی است. به منظور حفاظت از تنوع گونه­ای و جوامع گیاهی ارزشمند به­‌ویژه گیاهچه­های جوان بلوط، توصیه می‌شود که یک دالان حفاظتی در امتداد گرادیان ارتفاعی ایجاد شود. این راهبرد برای حفاظت بهینه از تنوع زیستی در این زیستگاه‌های منحصربه‌فرد ضروری است.

 

صفحه 1 از 1     

Creative Commons Licence
This work is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.




کلیه حقوق این وب سایت متعلق به یافته های نوین در علوم زیستی است.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2015 All Rights Reserved | Nova Biologica Reperta

Designed & Developed by : Yektaweb