[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
14 نتیجه برای خوان

غلامعلی فلاح،
سال 14، شماره 55 - ( 12-1385 )
چکیده

موضوع اصلی این مقاله بررسی رجز و رجزخوانی در شاهنامه ‌فردوسی است. در بخش نخست، پس از بحث از معنای لغوی و اصطلاحی رجز و رجزخوانی، به اختصار پیشینه تاریخی آن در ادبیات یونان، عرب و ایران باستان و ادبیات سده‌های چهار و پنج هجری بیان شده است. در بخش دوم، هنر فردوسی در پرداخت فن رجزخوانی پهلوانان شاهنامه‌ بررسی شده است و کارکردها و ارزش بلاغی رجز در داستانسرایی فردوسی مورد ارزیابی قرار گرفته است.


حسین حسن پور آلاشتی، مراد اسماعیلی،
سال 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده

توجه به اسطوره و مفاهیم اسطوره‌ای و حضور آن‌ها در ذهن شاعران به دلیل مایه‌وری کم و بیش آن‌ها از ناخودآگاه قومی و جمعی که حجم عظیمی از محتوای آن را عناصر و مفاهیم اسطوره‌ای شکل می‌دهد، گرچه در شعر امری ناگزیر می‌نماید، گویی در شعر معاصر، به‌خصوص در شعر شاعرانی که دارای نگرش‌های فلسفی، اجتماعی یا فکری خاصی هستند، نمود بیشتری دارد و شاعران به شکل گسترده‌تری به انطباق عناصر اسطوره‌ای با شرایط جدید یا به خلق اسطوره‌های جدید از مفاهیم و واقعیت‌های عصر دست یازیده‌اند. اخوان ثالث از جمله شاعرانی است که هم حجم وسیعی از عناصر اسطوره‌های کهن ایران را در شعر خود به کار گرفته و هم تحت تأثیر شرایط اجتماعی ـ تاریخی عصر از مفاهیم و واقعیت‌های اجتماعی اسطوره‌سازی کرده است. در این مقاله تلاش شده است تا چرایی و چگونگی خلق اسطوره شکست در شعر «قصه شهر سنگستان» و کیفیت باززایی برخی از عناصر کهنی که در این شعر آمده و شاعر در به تصویرکشیدن «شکست» از آن بهره جسته است مورد بررسی قرار گیرد.


مریم سیدان،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

نقد روان‌شناختی برپایه دیدگاه‌های روان‌شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده‌ شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی‌شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه‌های روان‌شناختی و استفاده مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضه معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان‌شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه‌های روان‌شناختی رایج در زمینه بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه‌های آن بیان شده است. سپس درباره انواع آن، علت‌های ابتلا به این بیماری و راه‌های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به‌تفکیک در داستان بررسی شده‌اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش‌هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه‌درمانی، مناسب تلقی کرده است.


فریده وجدانی،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

بازگوکردن یا خواندنِ داستان، قصه، روایت و غیره در مجالس سابقه‏ای بس کهن در تاریخ فرهنگی ایران زمین دارد. قِسمی از این سنت در روزگار فردوسی نیز رواج داشته و به‌صورت شاهنامه‏خوانی ظهور می‏یافته ‏است. حکیم توس با علم به این موضوع و امیدی که به خوانش نامورنامه خویش ‏داشته است، در به‏کارگیری برخی واژگان که بر مفهوم "صدا" دلالت دارند بسیار هنرمندانه رفتار کرده و از این طریق اسباب فزونی اشتیاق شنوندگانِ شاهنامه را فراهم آورده است.
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی‌ـ تحلیلی نشان می‏دهد که فردوسی برای القای مفهوم "صدا" واژگانی را برگزیده است که یا دامنه معنایی بسیار فراخی داشته‏اند،  یا خود درصدد گسترده‏سازی دامنه معنایی ‏آنها برآمده‏ است و بدین‌ترتیب هنگام به‏کارگیری این واژگان، ضمن آنکه تمام حواس شنونده را به یافتن منبع تولید "صدا" یا همان مصداق معطوف کرده است، تعلیق و انتظاری خُرد و کوتاه پدید آورده است که وقتی قرینِ آشنایی‏زدایی می‌شود، بر زیبایی و جذابیت سروده او می‌افزاید.
نویسنده با اذعان به اینکه شیوه واژه‏گزینی فردوسی که در این مقاله محل بحث قرار گرفته ‏است یگانه‌شیوه‏ای نیست که به انتظارآفرینی و گوش‏سپاری به شاهنامه‏خوانی می‏انجامد و سراینده نامورنامه ایرانیان برای انتظارآفرینی در این مجموعه عظیم شگردها دارد، بر آن است تا به بازنمایی جزئی از توانایی و خلاقیت فردوسی بپردازد که طی قرن‏های متمادی در گیرایی کلام شاهنامه‏خوانان نیز تأثیرگذار بوده است، ولی تاکنون هدف توجه و بررسی قرار نگرفته است.


عبدالله رضایی، سیداحمد حسین کازرونی، یعقوب کیانی شاهوندی،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

هدف این مقاله، بررسی نقش تکرار در ایجاد توازن و موسیقی در سروده‌های نیمایی مهدی اخوان‌ثالث در سه مجموعه شعر زمستان، آخر شاهنامه و از این اوستا ‌است. بدین‌منظور، شیوه‌های گوناگون تکرار برای آفرینش نظم و توازن در سروده‌های شاعر، در سه سطح کلی توازن آوایی، توازن واژگانی و توازن نحوی بررسی شده است. نتایج نشان داد توازن آوایی سروده‌ها، برخاسته از تکرار صامت‌ها و مصوت‌ها در جمله‌ها و ترکیب‌های زبانی، تنوع و گوناگونی اوزان و نوآوری‌های شاعر در کاربرد برخی وزن‌های نیمایی بوده‌ است. همچنین، تکرار کلمات به‌شیوه‌های گوناگون و بهره‌گیری مناسب از قافیه و ردیف، توازن واژگانی در سروده‌های اخوان‌ثالث را پدید آورده و کاربرد برخی صناعات بدیعی مبتنی بر شیوه‌های هم‌نشین‌سازی و جانشین‌سازی اجزای جمله، توازن نحوی در این سروده‌ها را به‌وجود آورده ‌است. بنابراین، توازن و غنای موسیقایی سروده‌های 


رقیه وهابی دریاکناری، مریم حسینی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده‌ای قاعده‌گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش‌فرض‌های متعارف و مقبول او را در هم‌می‌ریزد. نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و برخوانی‌هایی که در این‌مقاله بررسی می‌شوند، عبارت‌اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش‌خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین‌پژوهش، نخست، به‌شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می‌شوند، سپس، این‌شگردها در نمونه‌های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می‌گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می‌کند عبارت‌اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی‌ـ«تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش‌کاری‌های شخصیت‌ها»ـ صورت می‌گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می‌پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت‌وگو میان شخصیت‌ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت‌گری».
رامین خسروی اقبال، میرجلال‌الدین کزازی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

از دانشمند برجسته شیعی، ملااحمد نراقی، با تخلص شعری «صفایی»، کتابی معروف به طاقدیس در دست است که مشابهت‌های زیادی در ظاهر و در بطن کلام با مثنوی مولوی دارد. این کتاب تحت سیطره معنوی مثنوی مولانا و نظیر سایه آن است که هم در شیوه سرایش، آغاز و فرجام سخن و هم غایت معنایی، تلاشی شگرف برای همانندسازی آن با مثنوی مولوی صورت گرفته‌است. در این مقاله، خوانش بینامتنی حکایات مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت از طریق سه مشخصه بینامتنیت صریح و اعلام‌شده، غیرصریح و پنهان‌شده و ضمنی، همراه با نمونه و تحلیل کاربردی نظریه پیش‌گفته، ارائه می‌شود. یافته‌های این پژوهش چنین نتیجه داده‌است که از بین 65 حکایت مثنوی طاقدیس برطبق نظریه ترامتنیت ژنت هیچ نشانه روشنی برای ارتباط بینامتنی صریح و اعلام‌شده با مثنوی معنوی وجود ندارد، بلکه بیشترین ارتباط بینامتنی به بینامتنیت غیرصریح و پنهان مربوط می‌شود. این نتیجه روشن می‌سازد پیرنگ، بن‌مایه و اشخاصِ دست‌کم هجده حکایت مثنوی طاقدیس تا حد بسیاری از مثنوی معنوی اخذ شده‌اند. دست آخر، اینکه در سرتاسر حکایات مثنوی طاقدیس الگوها و نمادهای گوناگونی از نظر فضای داستان، لحن و بیان، شیوه روایت، نام اشخاص و... وجود دارد که یادآور قصه‌ها و حکایات مثنوی معنوی هستند و براساس طبقه‌بندی ژنت ذیل بینامتنیت ضمنی قرار می‌گیرند. 
بهارک ولی نیا، محمد بهنام فر، حبیب الله عباسی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

مهدی اخوان­ثالث در ادبیات معاصر فارسی و عبدالوهاب البیاتی در ادب معاصر عربی ازجمله شاعرانی هستند که حضور مؤلفه­های رمانتیسم در عنوان و متن شعرشان چشمگیر است. این جستار بر عنوان­شناسی تطبیقی شعر در دو حوزه زبانی-ادبی فارسی و عربی و تبیین پیوند عنوان (به‌مثابه عنصر شاخص پیرامتنی) با عناصر درون­متنی و برون­متنیِ مؤثر بر انتخاب عنوان سروده‌ها متمرکز است و مؤلفه­های رمانتیسم در نام‌سروده­های نخستین مجموعه­ شعری­ این دو شاعر (زمستان و المجد للاطفال و الزیتون) را، پس از ورودشان به جهان سیاست و متأثرشدن زندگی­شان از آن، بررسی می‌کند و میزان بازتاب این مؤلفه­ها را مقایسه و تحلیل می‌کند تا مشخص شود کدام مؤلفه یا مؤلفه­ها در نام‌سروده­های هریک برجسته­تر است و علت برجستگی چیست. مطالعه عنوان‌های شعری دو مجموعه نشان می­دهد که برخی مؤلفه­های رمانتیسم، ازجمله «بازگشت به کودکی»، «گریز و سفر»، «اندوه و تنهایی» و «گذشته­گرایی رمانتیک»، در عنوان‌های شعری هر دو شاعر به­طور آشکار بازتاب یافته است، امری که با توجه به جایگاه ویژه عنوان در شکل‌گیری هویت کلی متن، از جایگاه خاص رمانتیسم در دیدگاه دو شاعر حکایت دارد. برخی مؤلفه­ها (ازجمله ملی­گرایی رمانتیک) در عنوان شعرهای البیاتی بازتاب یافته است، اما با اینکه متن بسیاری از سروده­های اخوان با ملی­گرایی در پیوندی استوار است، در عنوان شعرهای او از آن نشانی نیست.  
علی تسلیمی، بهروز محمود بختیاری، محمود رنجبر، فخری رسولی گروی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

مؤلف پنهان و خواننده پنهان از مؤلفه­های الگوی ارتباط روایی است که نقش برجسته­ای در واکاوی و دریافت عناصر پنهان در متن ایفا می­کند؛ ازاین‌رو، بررسی آن در آثار هنری از لایه­های زیرساختی روایت پرده برمی‌دارد و دریچه­های تازه­ای را به‌روی فهم مخاطب می‌گشاید. افزون بر آن، نشان می‌دهد که کدام‌یک از رسانه­های رمان یا فیلم، بهتر توانسته است گره­های رسانه هم‌عرض خود را در جهت فهم بهتر مخاطب باز کند. رمان گاوخونی و فیلم اقتباسی آن نیز از جمله آثاری­اند که پیرنگ ارائه‌شده در آنها، نه علّی و معلولی، بلکه درونی و سیال است. مخاطب در چنین فضایی باید با رمزگشایی از نشانه­های متنی به بررسی چگونگی شکل­گیری نگاه و ذهنیت شخصیت­ها بپردازد. اقتباس افخمی از رمان گاوخونی اقتباسی کاملاً وفادار است و همه عناصر داستان در فیلم هم عیناً تکرار شده­اند، اما افخمی از این عناصر در جهت ارائه مفاهیم ایدئولوژیک مورد نظر خود سود جسته است. تکرار یکی از این شیوه­هاست که هم نویسنده و هم کارگردان از آن برای انتقال مفاهیم به مخاطب استفاده کرده­اند. این پژوهش قصد دارد با روش توصیفی‌ـ تحلیلی و رویکرد روایت‌شناختی و میان‌رشته­ای، به بررسی و تحلیل شیوه‌های بازنمایی مؤلف پنهان و خواننده پنهان در دو رسانه رمان و فیلم بپردازد و ازآنجاکه نویسنده و خواننده هر عصری به درون اثر پرتاب می­شوند و مطابق انتظاراتشان معانی تازه‌ای کشف می­کنند، در اینجا نیز معانی تازه­ای از متن روایی گاوخونی و فیلم اقتباسی آن برای مخاطب آشکار می‌شود.
پریوش میرزاییان، جهانگیر صفری، امین بنی‌طالبی دهکردی،
سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

برقراری ارتباط شامل تمام راه‌هایی است که بشر برای تأثیرگذاری بر دیگران به‌کار می‌بندد، این عمل نه‌تنها شامل سخن‌گفتن یا نوشتن، بلکه شامل تمام رفتارهای انسان در حالت‌های مختلف می‌شود، بنابراین، دو دسته از نشانه‌های ارتباطی وجود دارد که بشر در برقراری ارتباط از آنها استفاده می‌کند: نشانه‌های کلامی و نشانه‌های غیرکلامی. در علم ارتباطات به چگونگی تأثیرگذاری نشانه‌های غیرکلامی در انتقال پیام توجه ویژه شده است. تحقیقات نشان داده است بخش بزرگی از پیام‌ها از طریق نشانه‌های غیر‌کلامی به دیگران منتقل می‌شود. در شعر نیز هنرمند از نشانه‌های کلامی و غیرکلامی بهره می‌برد تا در ارتباط با مخاطب تأثیرگذارتر باشد، اما اغلب در تحلیل شعر تمرکز بر نشانه‌های کلامی است. مهدی اخوان‌ثالث یکی از شاخص‌ترین شاعران روایی معاصر است که ویژگی خاص روایی شعرش بستری مناسب برای استفاده از نشانه‌های غیرکلامی فراهم می‌آورد. در این پژوهش به چگونگی استفاده اخوان‌ثالث از نشانه‌های ارتباط‌ غیر‌کلامی در شعر در جهت پاسخ به این پرسش‌ها پرداخته شده است: اخوان‌ثالث در تصاویر شعری‌اش از کدام نشانه‌های ارتباط غیرکلامی استفاده کرده است؟ نشانه‌های ارتباط غیرکلامی در شعر اخوان‌ثالث چه معانی‌ای را به مخاطب القا می‌کنند؟ آیا بین نشانه‌‌های ارتباط غیرکلامی و اندیشه غالب اخوان‌ثالث در شعرش ارتباط معناداری وجود دارد؟ این پژوهش نشان داد اخوان‌ثالث در شعرش برخی از مفاهیم و پیام‌ها را با تصویرکردن نشانه‌های غیر‌کلامی مربوط به چشم، دست، پا، سر و گردن، لب و دهان و... منتقل کرده است. بسامد استفاده از این نشانه‌ها در شعرهایی که ویژگی داستانی و روایی دارند بیشتر است. پیام‌های منتقل‌شده از این نشانه‌ها اغلب حزن، اندوه، ترس، نگرانی، اضطراب، عدم اطمینان و ناامیدی است. بسامد بالای لبخندهای دروغین و استفاده مکرر از پیام‌های آوایی آه و سکوت نشان می‌دهد تزویرها، دورویی‌ها و ناراستی‌ها فضای فکری اخوان‌ثالث را، در بیشتر شعرهایش، آکنده از اندوه و ناامیدی کرده‌اند. استفاده از این نشانه‌ها به شاعر این امتیاز را داده است که به‌جای توضیح و تفسیر یک احساس یا تلاش برای انتقال یک پیام، در کلامی موجز، شعری پویا و تأثیرگذار به مخاطبان ارائه دهد.
 
راشین مبشری، حسین حسن‌پور آلاشتی، فاطمه جمالی،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگ‌تری از واقعیت مواجه می‌کند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای می‌دهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیت‌های تصویر، می‌توان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر به‌نمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف می‌پردازد و سپس با استفاده از تحلیل‌های روان‌شناختی به‌دنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بی‌دل» مهدی اخوان‌ثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) به‌کار گرفته ‌شده است. تصویر عمق به‌معنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراه‌‌کردن مخاطب است. به‌لحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، به‌‌منزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهره‌گیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق ‌شده‌اند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر به‌لحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپس‌زده در اثر کودتا را به‌تصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره می‌گیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری به‌جهت بهره‌گیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضع‌گیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.

دکتر اسد آبشیرینی، دکتر قدرت اله ضرونی، آقای رضا براتی،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

شعر «آخر شاهنامه» یکی از شعرهای درخشان مهدی اخوان‌ثالث است که تحت‌تأثیر کودتای 28 مرداد سال 32 رنگ یأس و اضطراب به خود گرفته است. زمینه‌ها و عوامل فردی و اجتماعی بسیاری در شکل‌گیری این دو مقوله به‌هم‌پیوسته عاطفی تأثیرگذارند، اما در شعر اخوان، شاید تأثیرگذارتر از مرگ نزدیکان، شکست نهضت ملی برخاسته از وقایعِ مربوط به نفت بود که یأس و اضطراب را در ذهن و روانِ شاعرِ شکست‌خورده معاصر نمایان کرد. شعر «آخر شاهنامه»، به‌جهت جنبه روایی، برخورداری از زبان کهن خراسانی، هنجارگریزی نحوی و ساختار منسجم آن، قابلیت بررسی با رویکردهای ادبی جدید و به‌ویژه نقد ساختارگرایانه را دارد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه و ساختار تصاویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور و نیز تقابل آنها با تصاویر شاد و امیدبخش در شعر «آخر شاهنامه» است؛ زیرا بررسی ساختار تصویر در این شعر، ما را در فهم دشواری­های شعر اخوان یاری می­رساند. روش این پژوهش تحلیلی‌ـ‌انتقادی است و در آن با استفاده از رویکرد نقد ساختاری تلاش شده است تصاویر اضطراب‌آور و یأس‌آلود این شعر در دو محور افقی و عمودی بررسی شود تا از این طریق علل انسجام آن با استفاده از دستاوردهای نقد ادبی واکاوی شود. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که اخوان در این شعر بیش از شصت‌وپنج تصویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور را با استفاده از ابزارهای تصویرآفرینی، همچون کنایه، استعاره، تشبیه، نماد، متناقض‌نما و...، در دو محور هم‌نشینی و جانشینی به‌کار گرفته است تا از این طریق فضای پر از یأس و اضطرابِ دهه چهل را ترسیم کند.

 

زهره فلاحی، احمد خیالی خطیبی، محمدصادق فربد،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

در نظریه «کنش» پیر بوردیو، اثر ادبی بازتولید سرمایه فرهنگی و برآیند ترکیب سرمایه اقتصادی و عادتواره­هاست. همین‌طور، کنشی اجتماعی است که فرد در میدان ادبی از خود نشان می­دهد. شعر به‌مثابه اثر ادبی محصول بُعد ذهنی سرمایه فرهنگی است که به‌‌صورت موفقیت مادی و به‌شکل عینیت‌یافته ظهور می­کند. این پژوهش به کنش­های شعری نیما و اخوان به‌شکل مقایسه­ای با رویکرد نظریه کنش بوردیو می­پردازد تا به این پرسش پاسخ دهد که کنش­های این‌دو شاعر چگونه بیان می­شوند و واکنش­هایشان در قبال برخورد دیگران و اوضاع سیاسی‌ـ‌‌اجتماعی جامعه چگونه شکل می‌گیرد. پیشینه تحقیق در این موضوع مبیّن بی‌توجهی بسیاری از محققان به موضوع است. روش تحقیق در این مقاله، از حیث ماهیت و روش، از گونه توصیفی‌ـ‌تحلیلی و از حیث هدف، بنیادی‌ـ‌نظری است. نتایج نشان داد که هردو شاعر در برخی از کنش­های شعری مشترک‌اند و در برخی دیگر واکنش‌های متفاوتی نشان می­دهند که حاصل آن سرایش اشعار سیاسی‌ـ‌اجتماعی در زیرمیدان تولید شعر فارسی است.
 

محمّدحسن جلالیان چالشتری،
سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

از میان بخشهایی از شاهنامه که در درازای تاریخ، مورد توجّه بسیارِ عامّ و خاص واقع شده، هفت­خوان/خان­های رستم و اسفندیار است. بر خلاف املای سنّتی­ای که برای این مجموعۀ نبردهای پهلوانان در بیشتر دست­نویس­های شاهنامه و اکثر آثار فارسی به صورت هفت­خوان به کار رفته، برخی پژوهندگان معاصر با اتّکاء به این موضوع که در این نبردها، پهلوان از هفت منزل و مرحله عبور می­کند، معتقدند که صورت صحیح این نام باید بدون واو معدوله و به شکل هفت­خان بوده باشد. برخی نیز با این دستاویز که اسفندیار پس از هر نبرد به بزم نشسته، جزء دوم این واژه (= خوان) را سماط و نطع دانسته­اند. این نظر اخیر به درستی نقد و رد شده، امّا نظر نخست مورد تأیید عموم پژوهشگران واقع شده است. در این نوشتار، پس از سنجش میزان صحّت ادلّۀ این نظر و با رویکرد زبانشناسی تاریخی، نظری متفاوت، اما سازگار با محتوای درونی این سلسله ­نبردها ارائه خواهد شد. در این برداشت با اصیل دانستن صورت هفت­خوان و ارائۀ اشتقاقی جدید برای خوان، معنای «نبرد و ستیز» برای این واژه پیشنهاد شده است.

صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 43 queries by YEKTAWEB 4645