[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
23 نتیجه برای گفتمان

علی صفایی، علی علیزاده جوبنی،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

در این مقاله، شعر "حرف آخر" از احمد شاملو هدف تحلیل گفتمانی قرار گرفته و در ساحت مؤلفه‌های ادبی شعر، آنها که ازطریق طنزآفرینی، مقاصد گفتمانی را پیش می‌برند، بررسی شده‌اند. بدین‌منظور نخست در سطح خرد، یکایک جملات متن شعر ازنظر ساخت وجهی برپایه الگوی فرشیدورد بررسی و ذیل ده‌گونه دسته‌بندی و شمارش شده‌اند. سپس در سطح کلان، عناصر گفتمانی شعر برپایه الگوی "هالیدی و حسن" تحت بررسی قرار گرفته‌اند تا چشم‌انداز دقیقی از ساختار انسجامی متن در بازتاب مقاصد گفتمانی نشان دهند. نتایج تحلیل خرد و کلان به‌صورت جدول‌های بسامدی استخراج و چکیده جدول‌ها در متن مقاله گنجانده شده است. سپس عوامل ادبی که به‌طور عمده در این شعر برای طنزآفرینی به خدمت گرفته شده‌اند نیز به‌منزله مؤلفه‌های گفتمانی تحلیل شده‌اند. این پژوهش نشان می‌دهد شعر مزبور مبتنی بر تقابل گفتمانی است و بی‌آنکه به منطق گفتمان وفادار باشد، از مؤلفه‌های گفتمانی و ادبی به‌ویژه مؤلفه‌های طنزآفرین برای تثبیت و تقویت گفتمان همسو و نقض گفتمان معارض بهره گرفته است.


غلامعلی فلاح، سارا برامکی،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل می­دهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغه­های مهاجران در سرزمین میزبان استفاده می­کند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایت­شناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا می­توان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایت‌شناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایت‌شناسی به نام روایت‌شناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرح‌شده در آن، گونه‌ای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه رانده‌شده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخن‌گفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته می­شود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع "مهاجرت" در روایت خود، همه تلاش خود را برای به‌مرکزآوردن فرد به حاشیه راندهشده مهاجر، مطرحکردن خواست­ها، علایق و روایت ویژه او به‌کار می‌بندد.


کلثوم قربانی جویباری،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

این مقاله کوشیده است تا با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف به بررسی مجموعه داستان‌های کوتاه فریبا وفی با عنوان حتی وقتی می‌خندیم بپردازد. در رویکرد فرکلاف یک متن در سه سطح مختلف بررسی می‌شود. این سه سطح عبارت‌اند از: 1. سطح توصیف که مبتنی بر تحلیل صوری، دستوری، واژگان، ضمایر، وجه افعال و قیود است. 2. سطح تفسیر که متن را براساس بافت موقعیت و عوامل بینامتنی تحلیل می‌کند. 3. سطح تبیین که به توضیح چرایی تولید متن و بررسی گفتمان غالب و ایدئولوژی و قدرت حاکم بر متن می‌پردازد. نگارنده پس از تحلیل متن داستان‌ها در هر سه سطح به نکات زیر دست یافته است: 1. توصیف‌ها و به‌کارگیری واژگان «زن» و «شوهر» و بسامد بالای وجه‌ اخباری در افعال و قیود، نشان‌دهنده پایبندی نویسنده به حقیقت گزاره‌های داستان است؛ 2. کاربرد فراوان ضمیر «ما» مبین هم‌ذات‌پنداری نویسنده با همه زنان است. 3. در سطح تفسیر این مجموعه تحت تأثیر دیدگاه‌های فمینیستی نویسندگانی چون ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار به وضعیت موجود زندگی زنان معترض است. 4. در سطح تبیین روشن می‌شود که دنیای زنانه داستان‌ها به‌طرز معناداری وابسته به مردان و قدرت پدرسالار است. زنان داستان‌های کوتاه فریبا وفی گرچه در دنیای امروز زندگی می‌کنند و از نظر ظاهری از قیدوبندهای جامعه سنتی رها شده‌اند، درواقع ازنظر روحی و اجتماعی تحت سلطه مردان و سنت‌های مردسالارند، به‌طوری‌که هویتشان در گرو حضور یک مرد مانند شوهر، برادر و نظیر آن است.


نسرین کریمپور،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

آثار ادبی محمل بسیاری از ضابطهها، ارزشها، هنجارها، باورها، ساختارها و ابعاد وجودی، فرهنگی و اجتماعی زمان خویش هستند. بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی سده‌های گذشته در بطن آثار ادبی بازمانده از آن دوران قابل شناسایی و پیگیری‌اند. رویکرد انتقادی در تحلیل گفتمان متون ادبی، شناخت دقیق‌تری از تظاهرات گوناگون فرهنگی و اجتماعی، شئون زندگی و نظامهای فکری مردم جامعه صاحب این آثار بهدست میدهد.

مقوله اقتصاد ازجمله ساختارهای اجتماعی و فرهنگیای است که در پژوهشهای ادبی کمتر در کانون توجه قرار گرفته است. بررسی گفتمان اقتصادی در متون ادبی میتواند دیگر گفتمان‌های اجتماعی، فرهنگی و اندیشگانی حاکم بر بستر زمانی خلق این آثار را نیز آشکار سازد. ازاینرو، این مقاله با انتخاب اشعار خاقانی شروانی، به تحلیل انتقادی گفتمان اقتصادی اشعار این شاعر باریکاندیش میپردازد. هدف آن است تا با کمک این رویکرد، تأثیر نوع اندیشه اقتصادی آن روزگار و فرهنگ ناشی از آن در ساخت زبانی، صوری و محتوایی اشعار شاعر بررسی، و چرایی حاکمیت فرهنگ اقتصادی خاص آن دوران نیز تحلیل و تبیین شود.

نتیجه این پژوهش نشان میدهد که بر ساختار اقتصادی دوران خاقانی، گفتمان لزوم شکاف طبقاتی و تجملگرایی حاکم بوده و این دو مقوله به‌کمک گفتمان قدرت ناشی از ثروت، در فرهنگ اقتصادی زمان، طبیعی و نهادینه ‌شدهاند.


رؤیا رضایی، محمدامیر مشهدی، حمیدرضا شعیری، عباس نیک‌بخت،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

گفتمان عرصه­ای برای تولید معناست و پادگفتمان به­کارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفته­پرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در این‌پژوهش، با استفاده از روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمان‌ها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامه‌های نیما یوشیج تحت بررسی قرار می­گیرد تا با رویکرد نشانه‌ـ معناشناختی، نشان داده­ شود که نیما در نامه­هایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را به‌کار می­گیرد تا بر جنبه­ها­ی ایجابی گفتمان خود تأکید ­کند، گفتمانش را توجیه ­کند، استحکام معنایی آن را بالا ­برد و از این راه باور مخاطب را افزایش ­دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما به‌کمک این ‌هاله­سازی­های گفتمانی، همواره درپی برجسته­سازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفته­های خویش است.
کامین عالی‌پور، میرجلال‌الدین کزازی،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

در این پژوهش، به تبیین انگیزه‌های «غیریت‌سازی»، «برجسته‌سازی» و «به‌حاشیه‌رانی» در بعضی از رباعیات خیام، که این ویژگی‌ها در آنها برجسته است، پرداخته شده است. غیریت‌سازی یکی از روش‌های دست‌یابی به انگیزه‌های پنهان در ورای متون ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان متن با جامعه‌شناسی و علوم سیاسی در پیوند مستقیم است. در هر گفتمان براساس «منطق هم‌ارزی» و «منطق تفاوت» می‌توان به تبیین روابط غیریت‌سازانه موجود در متون ادبی پرداخت؛ بدین‌معنی که در هر گفتمان، یک قطب مثبت باعنوان «ما» و با هویت «خودی» برجسته می‍‌شود و دربرابر آن، قطب منفی دیگر، باعنوان «آنها» و با هویت «دیگری» به‌حاشیه رانده می‌شود. در این پژوهش از روش‌های تحلیل گفتمان سیاسی‌ـ‌اجتماعی لاکلا و موفه و همچنین روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده شده است.
تجزیه و تحلیل داده‌ها در این پژوهش به‌صورت توصیفی و تحلیلی است. خیام در تعدادی از رباعیات خود از این شیوه برای ابراز مقاصد خود بهره برده است. با تبیین و توصیف این موارد به این نکته پی خواهیم برد که چرا و بنابر چه دلایلی خیام درپی نوعی قطبیت‌سازی در رباعیات خود بوده است و نیز درخواهیم یافت که خیام، علاوه‌بر طرح دیدگاه‌های فلسفی در رباعیات، چگونه درصدد ابراز انگیزه‌های سیاسی و انتقادی ورای گفتمان‌های خود بوده است.

 
ذوالفقار علامی، مائده اسدالهی،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

داستان تراژیک سیاوش یکی از داستان‌های بسیار مهم و درخور توجه شاهنامه فردوسی است. در مقالۀ حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایۀ الگوی کنشگران اجتماعی ون‌لیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه به‌تصویر کشیده ­شده­اند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربه‌فرد شاهنامه چگونه گفتمان‌ها را با مؤلفه­های زبانی تولید ­و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمان­مدار مشخص، دسته­بندی و تحلیل شده­اند. یافته­‌ها نشان می‌دهد فردوسی در این داستان از مؤلفه­های پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاین‌رو، پوشیده‌سازی راویان و ناقلان نیز تقریباً به‌اندازه شخصیت‌پردازی و صحنه­آرایی در این داستان اهمیت دارد. افزون‌براین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهان­بینی فردوسی را نیز به‌همراه دارد و نشان‌دهنده آرمان‌خواهی و هویت‌طلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران می­انجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کین­خواهی ایرانیان را به‌دنبال می‌آورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم می‌زند.


ابراهیم رضاپور،
سال 26، شماره 84 - ( 6-1397 )
چکیده

تاکنون پژوهش­های نسبتاً خوبی در زمینه روابط بین جنسیت، استعاره و گفتمان درباب متون سیاسی، رسانه­ای و ادبی انجام شده است. در پژوهش حاضر، سعی شده است روابط جنسیت و استعاره در شعر بررسی شود. پرسش­های اساسی پژوهش عبارت‌اند از: نقش جنسیت در ساخت و گزینش استعاره در اشعار شاملو و مشیری چگونه است؟ آیا می­توان پذیرفت که استعاره ابزاری برای بازنمایی جنسیت­گرایی در اشعار ذکرشده است؟ در این پژوهش، داده­ها از مجموعه اشعار احمد شاملو و فریدون مشیری استخراج و با توجه به نظریه گفتمانی استعاره چارتریس‌ـ‌‌بلک تجزیه و تحلیل شده­اند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که جنسیت­گرایی در اشعار شاملو و مشیری وجود دارد، اما میزان جنسیت­گرایی در اشعار شاملو به‌مراتب بیشتر از اشعار مشیری است؛ چراکه حوزه معنایی جنگ در استعاره­های مفهومی اشعار شاملو بیشتر از اشعار مشیری است. بنابراین، نتایج پژوهش حاکی از آن است که در ساخت و گزینش استعاره در اشعار جنسیت، نگرش و اندیشه شاعر، احساسات او و فضای اجتماعی حاکم بر روزگار شاعران مؤثرند و البته عامل جنسیت نقش مهمی در ساخت و گزینش استعاره ایفا می­کند.
حبیب‌الله عباسی، رضا گیلکی،
سال 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

گفتمان قدرت چنگیز در بستر اجتماعی و سیاسی خاصی صورت‌بندی شد که اگرچه مفصل‌بندی آن در سده هفتم هجری انجام شد، ریشه‌های آن را باید ماقبل حیات گفتمانی آن جست‌وجو کرد، یعنی در دوره سلجوقیان، به‌ویژه در حمله غزها به خراسان و دوره خوارزمشاهیان. در این جستار به بررسی چگونگی تکوین و چیرگی گفتمان قدرت چنگیز بربنیادِ روایت جوینی در تاریخ جهانگشا می‌پردازیم. برای تحصیل این مهم از میان رهیافت‌های مختلف، رویکرد گفتمان لاکلا و موف با توجه به مبانی و اصول آن کارآمدترین روش برای بررسی تکوین و تطور گفتمان است. از دیرباز، همواره ارتباط میان صاحبان قدرت با نویسندگان در کانون اهمیت بوده است. عطاملک جوینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. جوینی در جایگاه ناظر و مورخ دربار مغول فجایع مغول را ثبت کرد، اما در این راه ناگزیر بود، در کنار بیان دَدمنشی‌ها، به دربار مغول نیز وفادار بماند. مسئله اصلی این است که جوینی در پرداخت شخصیتِ محوری متن، چنگیز، رفتاری متفاوت با دیگر مورخان به‌ویژه بیهقی در پیش گرفته است. کار اصلی مورخ انتخاب روایتی خاص از میان روایت‌هاست. روش روایت‌پردازی جوینی برای تثبیت معنای موردنظرش چه بوده است؟ آنچه از این تاریخ برمی‌آید قدرت بی‌بدیل چنگیز در مناطق تحت امر اوست که صدای متفاوتی از این رویداد هولناک از تاریخ جهانگشا به گوش می‌رسد. درنهایت، به این نتیجه می‌رسیم که طبق نظریه یادشده، متن تاریخ جهانگشا دارای یک نظام معنایی هم‌سو است و این قابلیت در آن وجود دارد تا معنا در آن تثبیت شود. مجموعه این نظام هماهنگ برای تعدیل و توجیه خشونت ناشی از قدرت چنگیز پیش می‌رود.
 
اسماعیل نرماشیری،
سال 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

فرآیند معناسازی در گفتمان­ ادبی‌ـ‌ روایی کلاسیک، برخلاف قالبی ساده و بیرونی، تابع عناصر و نظام­های نشانه­ای پیچیده است. برای درک چگونگی ابعاد حضور و نقش تعیین‌کننده این عناصر، یکی از علمی­ترین ابزارهای قابل اتکا، نشانه‌ـ‌معناشناسی است که باعث می­شود روابط هم­بسته و منسجم گزاره­های نشانه­ای متنی درون­گفتمانی از حیث پدیدارشناختی و حتی معرفت­شناختی با اتقانی علمی تحلیل شوند. با استناد به همین فهم، گفتمان روایی «شاه‌زاده و یاران او»، با هدف استنباط قابلیت معناسازی عناصر دالی و چگونگی ظهور مؤثر آن عناصر در میزان تبیین اندیشه راوی و گستره­بخشی گفتمان، تحت خوانش و تحلیل قرار گرفته است. این مقاله به‌روش مطالعه کتابخانه­ای و برای پی‌جویی و پاسخ­یابی این دو مسئله اصلی فراهم آمده است: الف) پیش‌زمینه­های زبانی و شاخص­ها در کیفیت و سیالیت معنای گفتمانی هم­سو با ذهنیت گفته­پرداز چگونه وضع و نقشی دارند؟ ب) حضور نشانه‌ـ‌فردها در روند معناسازی و بُعد معرفت­شناختی گفتمانی چگونه است؟ برآیند یافته­ها در نگاهی کلی، مبین این است که گفته­پرداز این گفتمان روایی را جهت­دار و طراحی‌شده تدوین کرده است. به­‌همین‌رو، کوشیده است شاکله تمام عناصر و نظام­های نشانه­ای را در روند تبیین بازنمود ذهنی تقدیرگرایی گرد آورد.
 
غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریه‌محور به آن توجه‌ شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامی‌ای، توانسته این مسئله را گفتمان‌سازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون ون‌دایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان می‌دهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطب‌بندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگان‌گرایی، توصیف کنشگران و تعمیم‌بخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمان‌سازی کند.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

قوت‌القلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، اثر ابوطالب مکی، متن سازمانی و متمکنی است که در تثبیت و تخلید گفتمان تصوف بسیار مؤثر بوده ­است؛ زیرا جریان فربه تصوف در اواخر سده دوم در بستر دین مفصل‌بندی شد و از میان گفتمان‌های معارضی چون فقاهت و کلام و فلسفه گذشت. این جریان در دوره­ای تکوین یافته که عقل‌گرایی افراطی، جدال­های فقهی، مناقشات فلسفی و نزاع­های سیاسی و اجتماعی بر کل جامعه اسلامی سایه افکنده بود. ایده‌پردازان تصوف، با بررسی و شناخت خلأها و دال‌های تهی، رهیافت­های حاکم بر جامعه را ـ‌به مدد منطق تفاوت گفتمانیِ گزاره­های غایب و مهجورـ  برجسته کردند و با استمداد از شیوه تأویل، گزاره‌های گفتمانی خود را پربار ساختند و کم­کم توانستند گفتمان تصوف را منسجم کنند و غالب این اهتمام، به‌صورت عینی، تا حدودی در کتاب قوت‌القلوب، که آن را ملتقای دو گفتمان دانشمندی و بینشمندی می­دانیم، تبلور یافته است. برای تحصیل این مهم، از روش و الگوی تحلیل گفتمانی جفت‌گفتمان‌ساز لاکلاو و موفه بهره جستیم و نشان دادیم که ابوطالب مکی چگونه توانسته گزاره­های غایب، مهجور و تهی‌شده فقه را با استفاده از شیوه تأویل ترمیم کند.
 
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی  مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداخته‌اند. ادبیات نیز به‌منزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگری‌پژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوه‌بر  شناخت جایگاه دیگربودگی در جهان‌بینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیت‌های مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهان‌بینی عرفانی بررسی می‌شود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشه‌های عرفانی حاصل شود. بدین‌منظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بین‌سوژه‌ای، با ذکر نمونه‌هایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه می‌شود.  ازمنظری کلی، به جهت  وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهان‌بینی عرفانی و تعریف «دیگری» به‌منزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمی‌توان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و به‌تصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی می‌توان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «‌دیگری نامتناهی» و به‌واسطه گفت‌وگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیت‌های داستان‌هایی از مثنوی بازنمایی می‌شود.
 
حمید عبداللهیان، سمیرا شفیعی، عاطفه زندی،
سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبان­شناختی بسیار متحول‌ شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزه­ای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبان­شناسی نقش‌گرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری به‌شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستان­هایی، روساخت به فهم ژرف‌ساخت کمک می­کند، در مقاله حاضر، با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و ابزار کتابخانه­ای و با رویکرد زبان­شناختی برمبنای نظریه زبان­شناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث به‌همریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعی­گر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام می­شود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسی‌ـ‌ادراکی‌اند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهم‌خوردن فضای تک­صدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب ‌بزند و قضاوت­های مداخله­جویانه­اش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایش­های شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوه­­ها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیت­های اصلی و فرعی را بازنماید.    

 
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

گفتمان کلان تصوف اسلامی نگرشی قدسی است که در بستر دین، در واکنش به گفتمان­های معارض دیگر نظیر فقه، کلام، فلسفه و زهد شکل گرفت. در اواخر سده دوم، پس از درآمیختن کیمیای عشق با مس زهد، رهروان جریان صوفیانه، برخلاف دیگر جنبش­های فکری و دینی فرهنگ و تمدن اسلامی،‌ که قرآن را متنی فروآمده از آسمان به زمین و در حرکتی دیالکتیکی بین آسمان و زمین می‌­دانستند، قرآن را متنی برای حرکت از زمین به آسمان، یعنی معراج صوفیانه، در نظر آوردند. با این تلقی، شاهد مواجهه گوناگون صوفیه با دال‌های مفهوم­ساز، برجسته و پربسامد، به­ویژه نشانه شناور «توکل» در گفتمان تصوف و نیز بقیه آثار صوفیه اعم از نثرهای متمکن و مغلوب هستیم. در این جستار، با روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی و رویکرد جفت‌گفتمان­سا‍ز لاکلاو و موفه، دگردیسی­های این دال شناور را در چندین نثر متمکن صوفیه به فارسی و عربی نشان داده‌ایم و از این رهگذر تأثر و تأثیرهای این چند متن را از یکدیگر تبیین کردیم.
 
نعمت الـله ایرانزاده، محمدحسن حسن‌زاده، سعیده قاسمی،
سال 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

در این پژوهش، با اساس قرار دادن آثار سعدی، به طرح پرسشی پرداختیم مبنی بر این‏که طبقۀ رعیت چگونه به کسب قدرت در ساختار اجتماعی می‏پرداختند. مطابق با رویکرد هژمونی و قدرت که صاحب‌نظران آن آنتونیو گرامشی و میشل فوکو هستند، با کاربستِ روش تحلیل انتقادی گفتمان و نیز به پیروی از بینامتنیت و کنش بلاغی، به بررسی قدرت و مقاومت پرداختیم که حلقه‌های تعامل میان مشارکان اجتماع هستند. نظر به کارکرد چندجانبۀ گفتمان‏ها در متون قرن هفتم، یافته‌های پژوهش از این قرار است که در کنار صوفیان و زاهدان و دسته‌های گوناگون اجتماعی که برای کسب قدرت، سازوکارهای ویژۀ خود را به کار می‏گیرند، از دیگر سو، گروه زیردست و رعیت نیز با تصرف و تغییراتی در آن ابزارها، به برساخت‏های جدید قدرت دست می‌یازند ؛ آنان با تلفیق پندارها با باور‏های دینی و عرفانی و عرفی موجود در جامعه که در عین حال، باعث فرمانبری و انقیاد خود ایشان شده است، به بسط سازوکاری می‌اندیشند که با بازپخش و اِعمال آن، بتوان به گونه‏ای بهره ‏برد تا برترین مقامات را به اطاعت و تسلیم وا‏داشت. بدین ترتیب، با نگرشی ساختارشکنانه به متون، کنش و تعامل پیچیده میان کنشگران، جایگزین تصور فروکاهنده مبنی بر تعامل یک‌جانبهٔ میان گروه‏های فاعل اجتماعی می‌شود.
حبیب‌الـله عباسی، عبدالرضا محقق،
سال 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

ورود مفاهیم و موضوعات گسترده‌ی حقوقی در عصر مشروطه به حوزه‌ی شعر، موجب تلاقی دو‌گونه سخن یا به تعبیری دو ساحت گفتمانی حقوقی و ادبی در شعر این دوره شده است. گفتمان حقوق عمومی، محتوای غالب شعر مشروطه را سامان داده و حضور بسیار کمرنگ عنصر تخیل  به مشخصه‌ی ساخت و صورت آن تبدیل شده است. بر این اساس تبیین نقش گفتمان حقوقی در رابطه‌ی صورت و محتوای شعر مشروطه مسئله‌ی اصلی این پژوهش است.  جستار حاضر به روش تحلیلی و توصیفی و با استناد به شواهد شعری متعدد این مهم را از رهگذر فرآیندی وامی‌کاود که به واسطه‌ی ویژگی ذاتی مقال حقوقی و ناسازگاری آن با صور‌خیال پدید آمده و می‌توان از آن به «گذر از خیال به عاطفه» در شعر این دوره تعبیر کرد. فرآیندی که صورت غالب شعر مشروطه بر اساس آن و با تمرکز بر عواطف اجتماعی و انقلابی در غیاب صور‌خیال سامان یافته است. جستار حاضر سازواری این روایت را با نظرگاه تجدد ادبی نیز سنجیده و سرانجام آثار مترتب بر مدعای پژوهش را در ساحت ها و ساختارهای مشهور شعر مشروطه بازخوانی کرده است.  
شیوا کمالی اصل، عبدالله ضابطی،
سال 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده

به­رغم به‌حاشیه‌رانده‌شدن زنان، سایه آنان در متون کهن باقی است. هدف این مقاله، بازنمایی نقش زن و نشانه­‌های کنشگری او در سه حکایت از مرزبان­‌نامه برمبنای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، با تکیه بر نظریه فرکلاف، و یافتن پاسخ این پرسش است که آیا زنان، با توجه به حاکمیت مردسالارانه در جامعه، وضع موجود را پذیرفته‌اند، یا به‌نحوی آن را به نفع خود تغییر داده‌اند. اگر چنین است، چگونه این مهم را انجام می­‌دهند و مؤلفه­‌های این کنشگری چیست. در پژوهش حاضر، مرزبان‌نامه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده، و نشانه­‌های قدرت زن و چگونگی عاملیت او بازنمایی شده است. نتایج نشان داد که با توجه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران در زمان نگارش کتاب، زن در این حکایت‌­ها به نوعی از قدرت نهفته دسترسی دارد و با حضور فعال، نقش تأثیرگذاری در روند حکایت ایفا می‌کند. زنان در مرزبان‌­نامه، اغلب، با نماد تدبیر، حکمت و اخلاق، کنشگرانه نقش ایفا می­‌کنند. اگرچه در این اثر، با توجه به اوضاع اجتماعی زمان تألیف یا بازنویسی، نابرابری قدرت میان زنان و مردان مشهود است، زنان درقالب فرمانروایان خاموش از قدرت برخوردارند و نقش فاعلی آنها در شکل­‌گیری روند داستان مشهود است. درمجموع، در این حکایت­‌ها نشانه­‌های فراوانی از قدرت و عاملیت زن، ازجمله داشتن حق انتخاب، تدبیر و قدرت تصمیم‌­گیری به‌دست آمد.

بتول واعظ، محمدرضا حاجی آقابابایی،
سال 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده

یکی از مسائل حوزه ادبیات که درباب تعریف و مبانی نظری آن اختلاف فراوانی میان فلاسفه، ادیبان و زبان‌شناسان وجود دارد، شعر و چیستی آن است. تفاوت دیدگاه‌ها در تعریف شعر، به اختلاف در روش‌شناسی، تفاوت حوزه‌های فکری و تبیین کارکرد شعر برمی‌گردد. در این پژوهش، با روشی توصیفی‌‌ـ‌تحلیلی، تعاریف موجود از شعر نقد شده است و با مطالعه انواع شعر در ادبیات فارسی و مبنا قراردادن شاخص‌هایی چون ذهنیت گوینده، ذهنیت شنونده، زبان، مطالعات ژانری، گفتمان‌های گوناگون هر دوره، عنصر ادبی غالب و نقد نگاه شاهکارگرایانه، سعی شده است، در مقابل دیدگاهی که بوطیقا را امری ثابت و غیرتاریخی تلقی می‌کند، بوطیقا پدیده‌ای سیال، نسبی و تاریخمند معرفی شود که در هر دوره با توجه به شاخص‌های فوق، تعریفی متغیر و دیگرگون می‌یابد. با چنین رویکردی به بوطیقا، مرزگذاری میان نظم و شعر براساس شاخص‌هایی یکسان و در تمام دوره‌ها نمی‌تواند دقت و اعتبار علمی داشته باشد. براساس دیدگاه‌ مطرح‌شده در این پژوهش، در هر دوره لازم است بوطیقایی تازه طرح شود تا بتواند تعریفی از شعر آن دوره ارائه دهد.
 

مهدی محبتی، عباس مشعوفی،
سال 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

در سنّت متصوفه، سلوک در وادی طریقت نیازمند پیری است که بایست راهنمای سالک در کشف و ادراک معرفت عرفانی و تجربه حقیقت باشد. بسیاری از کتاب‌هایی که ناظر بر آداب سیروسلوک‌اند، بر ضرورت حضور پیر طریقت و التزام سالک به پیروی از او تأکید کرده‌اند. در این راهبری، گفتمانی میان مرید و مراد شکل می‌گیرد؛ گفتمانی که در آن پیر، با طرح نظم و انضباطی که مرید را موظف و مقید به انجام آن می‌داند (آداب طریقت)، سعی در هدایت مرید دارد. هدف این مقاله این است که در کنار بازخوانی رابطه مرید و مراد با کاربست نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو، جنبه‌های «انقیاد» و «استحاله سالک» از «فاعل شناسا و آزاد» به «سوژه تابع و مقید» در فرهنگ متصوفه را ارزیابی کند. این مقاله از روش تحلیل گفتمان بهره می‌گیرد. پیامد این گفتمان اقتدارگرا و وجود «سوژه‌های مقید» را می‌توان در عدم گسترش فرهنگ چند‌صدایی، عدم پویایی سنّت متصوفه، ولی‌پرستی، و شکل‌گیری مجموعه آیینی «آداب زیارت مزار مشایخ» ملاحظه کرد.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4645